سلام . فکر کنم باید از اونحایی شروع کنم که برام یه خواستگار اومد و از نظر رفتاری و طرز تفکر فرد مورد تاییدی بود ومیتونم بگم به معیارهام برای انتخاب همسر نزدیک بود.اما تنها به یک دلیل ایشون موافقت نکردن و من مورد انتخابیش نبودم که خودم بعد از مرور کردن روز خواستگای و حرفایی که زدیم میتونم بگم حق داشته و من اشتباه کردم. به این دلیل که من در برقراری ارتباط گفتاری زیاد خوب عمل نمیکنم یعنی انچه که میخوام بگم و نمیتونم درست بیان کنم که طرف مقابلم متوجه بشه . خودمم میفهمم طرف مقابل در مورد صحبتهام اشتباه برداشت کرده ولی سکوت میکنم یعنی اون لحظه انگار مغزم کاملا پاک میشه و هیچی به ذهنم نمیاد.در این زمان احساس میکنم هیچی نمیدونم و حرفی ندارم. مثلا زمانی که از من درمود اهدافم پرسیدن هیچی به ذهنم نمیومد در حالیکه اهدافی برای خودم دارم که فقط اون زمان از ذهنم پاک شده بود و ایشون این برداشت و کردن که من فردی سطحی نگر هستم. حتی با خودم حرف میزنم که یادم بمونه در برابر سوالات چی جواب بدم اما در موقعیتش که قرار میگیرم هیچ حرفی ندارم. بعد از اون ماجرا من خیلی میترسم از اینکه باز تکرار بشه و من نتونم انچه که هستم و نظر دارم و بیان کنم و در مقابلش در انتخاب همسری مناسب اشتباه کنم و یا طرف مقابلم در مورد من اشتباه کنه. چون میتونم بگم تمام خصوصیات و نظراتی که خواستگار قبلیم داشته با نظرات من یکی بود اما ایشون به خاطر درست بیان نکردن نظراتم به اشتباه منو فردی خام و بچه تلقی کردن . اما میتونم به وضوح بگم در دنیای مجازی و در نوشتن میتونم تاحدودی نظراتم و درست بیان کنم .والان با همه ی توضیحاتی که دادم و سرتونو به درد آوردم میخوام کمکم کنید تا بدونم باید چطور این ضعفمو به نقطه قوتم تبدیل کنم؟ چون در ارتباط با دوستانم و خانواده خیلی راحت و درست عمل میکنم وفقط در زمان شرایطی مثل خواستگاری و ارتباط با کسی که بخواد در مورد خودم بدونه هست که ضعف نشون میدم. شاید باید این وهم بگم که من شاغل هستم و طراح که خب خیلی خوب با مشتری و همکارانم ارتباط برقرار میکنم . ببخشید بابت زیاد حرف زدنم و اینکه شاید موضوعم درست نبوده چون موردی مناسب برای سوالم نبود متاسفانه.
دوست عزیز سلام مواردی که مطرح کردید نشان از این دارد که،  شما وقتی روابط خیلی صمیمی می‌شود ، دچار مشکل می‌شوید. یعنی در روابطی که فاصله‌ای وجود دارد و کسی شما را قضاوت نمی‌کند ، شما حالتان خوب است و عملکرد مناسبی دارید . این حالات به چند دلیل در شما رخ می‌دهد.  یکی  اینکه به نظر می‌رسد ، اضطراب بالایی دارید و همین اضطراب، اعتماد به نفس شما را خدشه‌دار کرده است. خودتان را زیاد سرزنش می‌کنید، چند جمله در همین چند خط نوشته‌اید که گواه بر این مطلب است. این‌که شما در موارد دیگر موافقید، علامت این است که در روابطی که باید روح خودتان را عریان کنید، گیج می‌شوید و نمی‌دانید باید چه کنید. شما نیاز به مشاوره حضوری دارید و در صورتی که در سیستم دل‌بستگی شما مشکلی وجود نداشت، می‌توانید با ارتقاء مهارت‌های ارتباطی مشکل خود را حل کنید . ولی تا این احتمال که "شما در صمیمیت عاشقانه دچار مشکل می‌شوید" رد نشود،  قدم‌های بعدی ممکن نیست .
عنوان سوال:

سلام .
فکر کنم باید از اونحایی شروع کنم که برام یه خواستگار اومد و از نظر رفتاری و طرز تفکر فرد مورد تاییدی بود ومیتونم بگم به معیارهام برای انتخاب همسر نزدیک بود.اما تنها به یک دلیل ایشون موافقت نکردن و من مورد انتخابیش نبودم که خودم بعد از مرور کردن روز خواستگای و حرفایی که زدیم میتونم بگم حق داشته و من اشتباه کردم.
به این دلیل که من در برقراری ارتباط گفتاری زیاد خوب عمل نمیکنم یعنی انچه که میخوام بگم و نمیتونم درست بیان کنم که طرف مقابلم متوجه بشه . خودمم میفهمم طرف مقابل در مورد صحبتهام اشتباه برداشت کرده ولی سکوت میکنم یعنی اون لحظه انگار مغزم کاملا پاک میشه و هیچی به ذهنم نمیاد.در این زمان احساس میکنم هیچی نمیدونم و حرفی ندارم.
مثلا زمانی که از من درمود اهدافم پرسیدن هیچی به ذهنم نمیومد در حالیکه اهدافی برای خودم دارم که فقط اون زمان از ذهنم پاک شده بود و ایشون این برداشت و کردن که من فردی سطحی نگر هستم.
حتی با خودم حرف میزنم که یادم بمونه در برابر سوالات چی جواب بدم اما در موقعیتش که قرار میگیرم هیچ حرفی ندارم.
بعد از اون ماجرا من خیلی میترسم از اینکه باز تکرار بشه و من نتونم انچه که هستم و نظر دارم و بیان کنم و در مقابلش در انتخاب همسری مناسب اشتباه کنم و یا طرف مقابلم در مورد من اشتباه کنه.
چون میتونم بگم تمام خصوصیات و نظراتی که خواستگار قبلیم داشته با نظرات من یکی بود اما ایشون به خاطر درست بیان نکردن نظراتم به اشتباه منو فردی خام و بچه تلقی کردن .
اما میتونم به وضوح بگم در دنیای مجازی و در نوشتن میتونم تاحدودی نظراتم و درست بیان کنم .والان با همه ی توضیحاتی که دادم و سرتونو به درد آوردم میخوام کمکم کنید تا بدونم باید چطور این ضعفمو به نقطه قوتم تبدیل کنم؟
چون در ارتباط با دوستانم و خانواده خیلی راحت و درست عمل میکنم وفقط در زمان شرایطی مثل خواستگاری و ارتباط با کسی که بخواد در مورد خودم بدونه هست که ضعف نشون میدم.
شاید باید این وهم بگم که من شاغل هستم و طراح که خب خیلی خوب با مشتری و همکارانم ارتباط برقرار میکنم .
ببخشید بابت زیاد حرف زدنم و اینکه شاید موضوعم درست نبوده چون موردی مناسب برای سوالم نبود متاسفانه.


پاسخ:

دوست عزیز سلام مواردی که مطرح کردید نشان از این دارد که،  شما وقتی روابط خیلی صمیمی می‌شود ، دچار مشکل می‌شوید. یعنی در روابطی که فاصله‌ای وجود دارد و کسی شما را قضاوت نمی‌کند ، شما حالتان خوب است و عملکرد مناسبی دارید . این حالات به چند دلیل در شما رخ می‌دهد.  یکی  اینکه به نظر می‌رسد ، اضطراب بالایی دارید و همین اضطراب، اعتماد به نفس شما را خدشه‌دار کرده است. خودتان را زیاد سرزنش می‌کنید، چند جمله در همین چند خط نوشته‌اید که گواه بر این مطلب است. این‌که شما در موارد دیگر موافقید، علامت این است که در روابطی که باید روح خودتان را عریان کنید، گیج می‌شوید و نمی‌دانید باید چه کنید. شما نیاز به مشاوره حضوری دارید و در صورتی که در سیستم دل‌بستگی شما مشکلی وجود نداشت، می‌توانید با ارتقاء مهارت‌های ارتباطی مشکل خود را حل کنید . ولی تا این احتمال که "شما در صمیمیت عاشقانه دچار مشکل می‌شوید" رد نشود،  قدم‌های بعدی ممکن نیست .





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین