سلام مشاور محترم یکی از همکلاسی های من سه سال پیش منو از مادرم خواستگاری کرد ولی والدینم هیچ به روی خودشان نیاوردن و با دلایلی مثل اینکه دخترم باید 6سال در س بخونم بعدهم میخواد تخصص بگیره جواب رد دادند. من واقعا به اون شخص علاقمند بودم و میدونستم خیلی ادم درستیه و تو این 3 سال هم کاملا اینو ثابت کرد امسال که دوباره مادرش برای خواستگاری تلفن زد بازهم رفتار والدینم مثل دفعه قبل بود و هیچی به من نگفتن و تازه از طرف منم جواب دادن که دخترمون گفته میخواد درس بخونه. این درحالی بود که چند ماه قبل که با مادرم حرف زدم گفت ما که جز پرداختن به تو و بردارت کار دیگه ای نداریم بعد عید بناییمون تموم میشه میذارم بیان.با پدرم که کلا نمیتونم حرف بزنم با مادرمم بیشتر بهش پیامک میدم ولی انها فقط میخوان من درس بخونم و اونها پز تحصیلاتمو بدن دیگه احساسات من که براشون مهم نیست مادرم همیشه زیر حرفاش میزنه و به خیال خودش با چندتا دروغ دست به سرم میکنه من میخوام ازدواج کنم ولی مادرم اگه کسی هم خواستگاری میکنه به بهونه درس خوندن من ردش میکنه و به منم چیزی نمیگه نمیدونم باید چیکار کنم دیروز به خودم میگفتم باید بگم من دیگه درس نمیخونم و نمیرم دانشگاه چون درس مانع ازدواجم شده ولی من بدبخت تر از این هستم که کار به جایی ببرم جالبه که همکلاسیم درسش بهتر از من نباشه بدتر از منم نیست مثلا ترم پیش اون شاگرد اول بوده من دوم از لحاظ خونوادگی هم واقعا هم سطح هستیم پدر اون معلمه و مادرش خیاط و پدر من سنگکاره و مادرم کارمند جالبه ماجرا اینجاست که مادر خودم همسن من بوده که ازدواج کرده هنوز دانشجو بوده و 22 سالگیش منو بدنیا اورده اما حالا چون خودش ادامه تحصیل نداده ازدواجو مانع تحصیل میدونه و مخالفت میکنه از نظر پدرمم آگاه نیستم فقط میدونم خوب برای خواستگارای ملت نسخه میپیچن و میگن پسر بیکار باشه عیب نداره بی عار نباشه یا مثلا والدینش از طبقه پایین باشن عیب نیست باید انسان باشن چه بسا دکتری که بددهن و بدخلق باشه و چه بسا ادم بیسوادی که خوش خلق و محترم باشه . ناگفته نماند که تو این 3 سال من با اون پسر ارتباط داشتم ومادرمم با تیکه هایی که هرزچندگاهی بهم میندازه نشون داده که باخبره البته من شهر دیگه ای درس میخونم ولی همیشه رفت و برگشت با همین همکلاسیم هستم و خونواده هامون هر بار تو ترمینال همدیگرو میبینن خوانواده ی اون کاملا راضی ان و مشکل خونواده ی منه. خواهش میکنم راهنماییم کنیدکه لااقل اجازه خواستگاری به خونواده ی پسر بدن . ما سه سال دیگه از درسمون مونده تا دکترای عمومی بگیریم.
دوست عزیز  سلام از شرایط پیش‌آمده برای شما متأثر شدم! چقدر بد است که والدین خواهان ارضای نیازهای برآورده نشده و آرزوهای خودشان در بچه‌ها آن هم به طور کامل باشند. این که والدین شما برای بقیه نسخه‌های عالی می‌پیچند ولی دختر خودشان، دلش می‌خواهد با یک جوان خوب که دوستش دارد ازدواج کند و نمی‌تواند بسیار مذموم است. ولی متأسفانه اخلاق اکثر مردم است که برای بقیه نسخه می‌پیچند ولی خودشان پند نمی‌گیرند . به نظر می‌رسد که والدینتان اصلآ شما را نمی‌بینند و نمی‌شنوند ، پس باید از نفر سوم کمک بگیرید! اگر بزرگ‌تر قابل اعتمادی دارید مثلاً خاله ای یا دایی که والدین تا روی حرف آن‌ها حساب می‌کند ، مشکلتان را با آن‌ها در میان بگذارید. که با والدینتان مطرح کنند و اگر این راه ممکن نیست ، سراغ مشاوره دانشگاه بروید تا مشکل شما را به گوش والدینتان برساند و به آن‌ها بفهماند که تبعات این کارشان به نفع درس خواندن شما که نیست هیچ، ممکن است شما عطای درس خواندن را به لقایش ببخشید. یعنی سلاح شما، در اینجا، علاقة والدین شما به درس خواندن است. آن‌ها باید بدانند که ازدواج شما با یک فرد هم رشته حتی می‌تواند پله ترقی هم باشد. ان‌شاءالله که آن‌ها هم آگاه شده و کوتاه می‌آیند .
عنوان سوال:

سلام مشاور محترم یکی از همکلاسی های من سه سال پیش منو از مادرم خواستگاری کرد ولی والدینم هیچ به روی خودشان نیاوردن و با دلایلی مثل اینکه دخترم باید 6سال در س بخونم بعدهم میخواد تخصص بگیره جواب رد دادند. من واقعا به اون شخص علاقمند بودم و میدونستم خیلی ادم درستیه و تو این 3 سال هم کاملا اینو ثابت کرد امسال که دوباره مادرش برای خواستگاری تلفن زد بازهم رفتار والدینم مثل دفعه قبل بود و هیچی به من نگفتن و تازه از طرف منم جواب دادن که دخترمون گفته میخواد درس بخونه. این درحالی بود که چند ماه قبل که با مادرم حرف زدم گفت ما که جز پرداختن به تو و بردارت کار دیگه ای نداریم بعد عید بناییمون تموم میشه میذارم بیان.با پدرم که کلا نمیتونم حرف بزنم با مادرمم بیشتر بهش پیامک میدم ولی انها فقط میخوان من درس بخونم و اونها پز تحصیلاتمو بدن دیگه احساسات من که براشون مهم نیست مادرم همیشه زیر حرفاش میزنه و به خیال خودش با چندتا دروغ دست به سرم میکنه من میخوام ازدواج کنم ولی مادرم اگه کسی هم خواستگاری میکنه به بهونه درس خوندن من ردش میکنه و به منم چیزی نمیگه نمیدونم باید چیکار کنم دیروز به خودم میگفتم باید بگم من دیگه درس نمیخونم و نمیرم دانشگاه چون درس مانع ازدواجم شده ولی من بدبخت تر از این هستم که کار به جایی ببرم جالبه که همکلاسیم درسش بهتر از من نباشه بدتر از منم نیست مثلا ترم پیش اون شاگرد اول بوده من دوم از لحاظ خونوادگی هم واقعا هم سطح هستیم پدر اون معلمه و مادرش خیاط و پدر من سنگکاره و مادرم کارمند جالبه ماجرا اینجاست که مادر خودم همسن من بوده که ازدواج کرده هنوز دانشجو بوده و 22 سالگیش منو بدنیا اورده اما حالا چون خودش ادامه تحصیل نداده ازدواجو مانع تحصیل میدونه و مخالفت میکنه از نظر پدرمم آگاه نیستم فقط میدونم خوب برای خواستگارای ملت نسخه میپیچن و میگن پسر بیکار باشه عیب نداره بی عار نباشه یا مثلا والدینش از طبقه پایین باشن عیب نیست باید انسان باشن چه بسا دکتری که بددهن و بدخلق باشه و چه بسا ادم بیسوادی که خوش خلق و محترم باشه . ناگفته نماند که تو این 3 سال من با اون پسر ارتباط داشتم ومادرمم با تیکه هایی که هرزچندگاهی بهم میندازه نشون داده که باخبره البته من شهر دیگه ای درس میخونم ولی همیشه رفت و برگشت با همین همکلاسیم هستم و خونواده هامون هر بار تو ترمینال همدیگرو میبینن خوانواده ی اون کاملا راضی ان و مشکل خونواده ی منه. خواهش میکنم راهنماییم کنیدکه لااقل اجازه خواستگاری به خونواده ی پسر بدن . ما سه سال دیگه از درسمون مونده تا دکترای عمومی بگیریم.


پاسخ:

دوست عزیز  سلام از شرایط پیش‌آمده برای شما متأثر شدم! چقدر بد است که والدین خواهان ارضای نیازهای برآورده نشده و آرزوهای خودشان در بچه‌ها آن هم به طور کامل باشند. این که والدین شما برای بقیه نسخه‌های عالی می‌پیچند ولی دختر خودشان، دلش می‌خواهد با یک جوان خوب که دوستش دارد ازدواج کند و نمی‌تواند بسیار مذموم است. ولی متأسفانه اخلاق اکثر مردم است که برای بقیه نسخه می‌پیچند ولی خودشان پند نمی‌گیرند . به نظر می‌رسد که والدینتان اصلآ شما را نمی‌بینند و نمی‌شنوند ، پس باید از نفر سوم کمک بگیرید! اگر بزرگ‌تر قابل اعتمادی دارید مثلاً خاله ای یا دایی که والدین تا روی حرف آن‌ها حساب می‌کند ، مشکلتان را با آن‌ها در میان بگذارید. که با والدینتان مطرح کنند و اگر این راه ممکن نیست ، سراغ مشاوره دانشگاه بروید تا مشکل شما را به گوش والدینتان برساند و به آن‌ها بفهماند که تبعات این کارشان به نفع درس خواندن شما که نیست هیچ، ممکن است شما عطای درس خواندن را به لقایش ببخشید. یعنی سلاح شما، در اینجا، علاقة والدین شما به درس خواندن است. آن‌ها باید بدانند که ازدواج شما با یک فرد هم رشته حتی می‌تواند پله ترقی هم باشد. ان‌شاءالله که آن‌ها هم آگاه شده و کوتاه می‌آیند .





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین