در حال حاضر اکثر کسانی که ریش خود را میتراشند دلیل آن را نظافت و زیبائی میدانند، آیا چنین استدلالی جوازی برای تراشیدن ریش و از بین رفتن حرمت آن (در صورتی که فتوای حضرت عالی چنین باشد) میباشد یا خیر؟
راستی اگر در گفته خود صادق هستند چرا سر خود را نمیتراشند و این گونه گفتهها شباهت به خرافت دارد.
راستی اگر در گفته خود صادق هستند چرا سر خود را نمیتراشند و این گونه گفتهها شباهت به خرافت دارد.
عنوان سوال:
در حال حاضر اکثر کسانی که ریش خود را میتراشند دلیل آن را نظافت و زیبائی میدانند، آیا چنین استدلالی جوازی برای تراشیدن ریش و از بین رفتن حرمت آن (در صورتی که فتوای حضرت عالی چنین باشد) میباشد یا خیر؟
پاسخ:
راستی اگر در گفته خود صادق هستند چرا سر خود را نمیتراشند و این گونه گفتهها شباهت به خرافت دارد.
پرسشهای مرتبط از این مرجع
- حدود سی و پنج روز قبل برادرم فوت کرد و در غیاب ما او را در جایگاه دور از محدوده ما که زمین آن مربوط به کسان دیگر میباشد، دفن کردهاند و چون خودمان و آن مرحوم زمین داریم، اگر از نظر شرع اشکالی ندارد، میل داریم که جنازه برادرمان را در زمین و جاییگاه خودمان دفن شود، حال برای جا به جا کردن میّت از نظر شرع و عرف استدعا و تقاضا دارم ک دستور و فتوای حضرت عالی را اعلام بفرمایید.
- اگر جنین مبتلا به ناهنجاریهایی باشد که مغایر با حیات پس از تولّد است و امکان تشخیص قطعی در دوران حاملگی وجود دارد با توجّه به این که بیشتر این نوع ناهنجاریها پس از چهار ماه تشخیص داده میشود و با توجّه به این که در پایان این حاملگی قطع نظر از مدّت زمانی که حاملگی به طول کشیده باشد قطعاً جنین پس از تولّد علیرغم اقدامات پزشکی خواهد مرد و فقط مشقّت و رنج دوران حاملگی و عوارض بارداری برای مادر وجود دارد و ضمناً حاملگی بیحاصل که مادر در نهایت از وضعیت حاملگی خود مطلع است که عاقبتی جز مرگ برای جنین وی متصوّر نیست، نگهداشتن و پرورش چنین جنینی در رحم برای مادر موجب عسر و حرج در طی دوران بارداری میباشد و رنج و مشقّت جسمی و روحی برای زوجین دارد به طوری که زن و شوهر درخواست ختم بارداری مینمایند. در این موارد حیات جنین فقط منوط به رابطه خونی جنین با مادر است و در بعضی موارد مثل هیدروپس حتّی جنین در داخل شکم مادر در ماههای پایان حاملگی ممکن است بمیرد. حال این سؤال مطرح است آیا ختم بارداری در زمان تشخیص قطعی (قبل و پس از چهار ماه) امکانپذیر میباشد لازم به ذکر است که موارد بیماریهای فوق محدود میباشد و چند مورد آن به شرح زیر است:
- حدود سی وپنج سال پیش شوهری اختیار کردم که در آن زمان خودم سیزده سال بیشتر نداشتم، همسرم در آن موقع در تهران به عنوان معمار (بنّا) مشغول به کار بود ولی از لحاظ مادی هنوز وضع خوبی نداشت، با پیشنهاد پدرم که در یکی از روستاها مشغول کار خرید و فروش گندم، سیب زمینی ، بادام و .... بود و بیسواد هم بود، همسرم تهران را رها کرد و آمد به پدرم در کارش به عنوان منشی و راننده و اوّلین داماد مشغول به کار شد تا اینکه در زمان طاغوت به لحاظ تقسیم اراضی مزرعهای که داشت از ترس تقسیم اراضی دو دانگ آن را به تنها پسرش و همچنین به هر کدام از دامادهایش یک دانگ به ثبت رساند، شوهرم در ادامه زندگی در سال 63 به منظور حجّ تمتّع با پول بیست و هفت هزار تومان خودش ثبت نام نمود و بعد از فوت پدرم در سال 70 مزرعه مذکور را جهت عام المنفعه به چهار نفر فروختند و از سهم یک دانگ ثبتی خودش مبلغی را برای خرید منزلی در اصفهان صرف نمود که منزل در حال حاضر موجود و مورد استفاده بچّه هایش میباشد و مابقی را در حساب بانکی گذاشته و برای گذران امورات زندگی تدریجاً برداشت میکرده تا این اواخر زندگی اش، یعنی در 15 خرداد 77 فوت نموده و متأسّفانه از رفتن به سفر واجب حجّ محروم مانده در حال حاضر من با پنج فرزند مانده در خانه او که دو پسر و یک دختر صغیر هستند زندگی میکنم (البته دو دختر و یک پسر از خانه بیرون هستند) جمعاً هشت فرزند. چند سؤال برایم به وجود آمده و تکلیف شرعیام را نمیدانم:
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
سوال مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
مسئله مرتبط یافت نشد