در مواردی برای درمان بیمار، پزشک ناچار به ایراد لطمه ای دیگر به بیمار می شود. مثلاً برای احیای قلب بیمار سکته کرده، ماساژ می دهد که منجر به شکستن دنده ها می شود یا برای تحریک رفلکس بیمار به او سیلی می زند و پرده ی گوشش پاره می شود، آیا در موارد فوق پزشک ضامن است؟
اگر نجات جان بیمار، مستلزم ایراد آسیبی بر وی باشد، پزشک ضامن نیست.
عنوان سوال:
در مواردی برای درمان بیمار، پزشک ناچار به ایراد لطمه ای دیگر به بیمار می شود. مثلاً برای احیای قلببیمارسکته کرده، ماساژ می دهد که منجر به شکستندنده ها می شود یا برای تحریک رفلکس بیمار به او سیلی می زند و پرده ی گوشش پاره می شود، آیا در موارد فوق پزشک ضامن است؟
پاسخ:
اگر نجات جان بیمار، مستلزم ایراد آسیبی بر وی باشد، پزشک ضامن نیست.
شكستن به معنی خرد كردن می باشد و بعضی انواع شکستن دارای احکامی است که در فقه از آن بحث شده است .
بیمار
مقابل سلامت و تندرستی را بیماری گویند. از آن در بابهای طهارت، صلات، زکات، صوم، اعتکاف، حج، جهاد، حجر، ضمان، وصیّت، نکاح، طلاق، اطعمه و اشربه، ارث، حدود، قصاص و دیات سخن رفته است.
تحریک
به جنباندن تحریک گفته میشود.
درمان
مداواي بیماری را درمان مي گويند.
دنده
دنده به معنی استخوان پهلو است که در زبان عربی به آن ضلع و اضلاع (جمع ضلع) نیز می گویند. از احکام آن در باب ارث و دیات سخن رفته است.
سکته
سکته در دو معنای گرفتگی رگهای قلب و سکوت اندک به کار رفته است.
سیلی
سیلی ضربهای است که با کف دست به صورت زده میشود. که از احکام آن در باب طهارت و دیات سخن گفتهاند.
پرده
پرده، آویزه معروف است که از آن به مناسبت در باب طهارت و صلات سخن رفته است.
ضامن
آن که ضمانت کسی را در اموال کند ضامن (ضمین) [۱] نامیده می شود، همین ضمانت اگر در امور بدنی باشد از آن تعبیر به کفیل و کفالت میشود.
قلب
در قرآن کریم از واژههایی مانند قلب، فواد، صدر و روح استفاده شده است و برای هر یک ویژگیهایی بیان شده است. در این نوشته به توضیح این واژه ها خواهیم پرداخت.
مستلزم
موجب، سبب
بیمار
مقابل سلامت و تندرستی را بیماری گویند. از آن در بابهای طهارت، صلات، زکات، صوم، اعتکاف، حج، جهاد، حجر، ضمان، وصیّت، نکاح، طلاق، اطعمه و اشربه، ارث، حدود، قصاص و دیات سخن رفته است.
ضامن
آن که ضمانت کسی را در اموال کند ضامن (ضمین) [۱] نامیده می شود، همین ضمانت اگر در امور بدنی باشد از آن تعبیر به کفیل و کفالت میشود.
جان
جان به معنای نَفْس (روح) هر موجود جاندار می باشد و از آن در بابهایى نظیر حج، جهاد، اطعمه و اشربه، حدود و قصاص سخن گفتهاند.