راهنمـا
درباره مـا
حمایت از ما
استفتائات آیت الله خامنه ای
آدرس:
http://leader.ir
قرآنی که بصورت متن یا صوت و یا تصویر در یک لوح فشرده یا حافظه گوشی موبایل می باشد آیا حکم خود قرآن را دارد؟
حکم قرآن را ندارد.
عنوان سوال:
قرآنی که بصورت
متن
یا صوت و یا
تصویر
در یک
لوح
فشرده یا
حافظه
گوشی موبایل می باشد آیا حکم خود قرآن را دارد؟
پاسخ:
حکم قرآن را ندارد.
پرسشهای مرتبط
از این مرجع
پرسشهای مرتبط
از دیگر مراجع
مسائل مرتبط
از این مرجع
مسائل مرتبط
از دیگر مراجع
پرسشهای مرتبط از این مرجع
آیا خمیر کردن اوراق قرآنی باید به شیوه خاصی صورت پذیرد؟ ج) شیوه ی خاصی ندارد، همین مقدار که موجب هتک حرمت نباشد، کافی است. س: آیا کاغذ استحصالی (در صورت از بین رفتن کامل خطوط قرآن) باید در مصارف خاصی متناسب با شأن قرآن کریم استفاده شود؟ ج) واجب نیست. س: آیا سی دی یا لوح های فشرده قرآنی از جهت لزوم رعایت احکام طهارت و آداب، به قرآن مخطوط ملحق می شوند؟
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
[آیت الله مکارم شیرازی] برخی سایتها نرم افزار های مختلف را به طور رایگان برای دانلود در سایت خود قرار می دهند. ما نمی دانیم که این نرم افزارها متعلق به چه کشوری است. آیا می توانیم این نرم افزارها را دریافت کنیم و بصورت یک بسته لوح فشرده طراحی کنیم و برای فروش در اختیار مردم قرار دهیم؟
[سایر] داشتم از روی ترجمه قرآن می خواندم که شخصی مرا در این حال دید و گفت: شما قرآن را درست قرائت نمی کنید. بلکه شما تنها دارید از روی ترجمه آن می خوانید. مگر اینکه متن عربی قرآن را بخوانید. این در حالی است که من از طرفی نمیتوانم متن عربی قرآن را بخوانم. اما سعی هم نکرده ام که ترجمه قرآنی که از روی آن می خوانم معنای دیگری بغیر از متن قرآن را در برداشته باشد.
[آیت الله سبحانی] در حافظه برخی از تلفن های همراه، قرآن یا ادعیه یا اسمای خداوند قرار می دهند. در صورت افتادن گوشی تلفن همراه در محل نجس ،آیا خارج کردن آن واجب است؟ در صورت عدم اخراج، استفاده از آن محل چه صورت دارد؟
[سایر] حاج آقا سلام خیلی به کمک نیازمندم. الان که دارم متن را می نویسم از گریه دارم خفه می شوم.بعد از خدا تنها کسی که فکر کنم می توانم باهاش درد دل کنم شمائید . شما را خدا پاسخ دهید به کمکتان نیازمندم.من و شوهرم حدود 16 سال است که زندگی مشترک داریم و سه فرزند (پسرها 14 سال و 9 و دختر 6)داریم. هر از گاهی مشکلاتی داشته و گهگاه بحث خیلی بالا هم گرفته ولی همیشه به نوعی حل شده با گذشت طرفین. (رویهم رفته زندگی خوبی داریم.)ولی اینبار نمی دانم چه کنم .او 9سال است که در دانشگاه تدریس می کند . با دانشجو ها رابطه دوستانه ای دارد که هیچوقت ایجاد مشکل نکرد تا اینکه حدود یکماه پیش از مشکلات خانوادگی یکی از دوستانش که می گفت ، وقتی از او پرسیدم ما که این مشکل را نداریم کمی دو پهلو صحبت کرد و من را مشکوک کرد .هر از گاهی با شوخی می گفت یکی از دانشجویانم می خواهد تو را ببیند و به خانه ما بیاید.من مخالفت کردم . ده روز پیش یک شب ساعت یازده ونیم همان دانشجوی دختر به موبایل تماس گرفت تا درباره درس سوال کند. کمی بیشتر مشکوک شدم، وقتی با همسرم صحبت کردم گفت چون وی پدرش را از دست داده و درسخوان است به او بیشتر محبت کرده ام.یکبار از روی تصادف گوشی که زنگ پیام زد من نگاهی انداختم و چون همان شماره (اسم)را دیدم با همسرم صحبت کردم مجدد گفت شما خیالاتی شده ای و هیچ موردی نیست .رابطه مان خوب شد تا دیروز که از روی کنجکاوی بعد از اینکه چند پیام را پاک کرد گوشی را چک کردم و چند پیام با اسم کوچک آن خانم و اینکه دیگه به من استاد خطاب نکن و شما خودت گلی دیدم.غیر مستقیم از همسرم خواستم تا برایم صادقانه بگوید اگر احساسی به کسی دارد یا تماسی با کسی دارد و وی چند بار انکار کرد و تا گفتم پس مشکلی نیست که پیامهایت را ببینم گفت این که تو کار مرا چک کنی خیانت است .تمام دیشب را نتوانستم بخوابم هر چه دعا و نیایش می دانستم در شب زنده داری ام بکار بستم. دو بار همسرم به سراغم آمد و گفت هیچی نیست به هر حال من مرد هستم و حتی امامهای ما چند زن داشته اند پس این طبیعی است که کمی توجه به او داشته است.ولی فقط در حد مسائل درسی با کمی صمیمیت است چون وی پدر ندارد. ولی من نمی توانم باور کنم راست می گوید . به او گفتم با بچه ها از او جدا زندگی خواهم کرد . ولی نمی دانم واقعا چه کنم.اعتمادم به وی خدشه دار شده و احساس حماقت می کنم. چون خودم فکر می کنم همیشه تلاش کرده ام که هیچی در رابطه مان کم نگذارم.شما را خدا مرا راهنمائی کنید.
[سایر] سلام علیکم ، احتراما\" اینجانب مردی میانسال هستم که حدود 20 سال پیش ازدواج و سه فرزند دخترو پسر دارم مشکل من مربوط به رفتار همسرم میباشد من ازهمان اوایل زندگی همراهی و همدلی از او در مورد کمک به مشکلاتم نمی دیدم وحتی اوقاتی که بعلت فشار عصبی حتی حال خوردن نهار نداشتم و اول در اتاق خواب کمی استراحت و سپس غذا می خوردم بجای دلداری و روی خوش از من فاصله می گرفت و بارها در مورد قضاوتهایش به او میگفتم که فقط خودت را می بینی وبه فکر خودت هستی وهر کاری را از منظر خوشامد خودت تفسیر و موافقت یا مخالفت میکنی ولی وی اهمیتی نمیداد از رفتارهای غلط وی در مواقعی بود که همراه من به بازار یا جایی میرفتیم هی میگفت که تو چشم چرانی میکنی و با عکس العمل های غلطش مرا غیر مستقیم به اینکار حریص می کرد و زمانی به خودم آمدم دیدم که واقعا\" به این عادت زشت آلوده شده ام . او همیشه سعی داشته خودش را بین من وبچه ها قرار دهد و هر وقت با آنها صحبت میکنم زودتر از آنها به من جواب دهد و من دلیل این کارها را چندی قبل و پس از گلایه ازهمسرم به یکی از برادرانش ( که در سفرعید اعصابم را خرد کرده بود ) از صحبت بین آنها متوجه شدم که خانواده ایشان زن سالاری بوده و رفتار همسرم در همین راستا و مشابه با آن است ( رفتاری که موجب دق کردن پدرشان واز هم پاشیدن خانواده شان شد ) و عبوس بودنش را که موروثی وکاری منفی است به اوگوشزد کرد وبا اشاره به وضع فعلی مادرش او را نصیحت میکرد تا کاری نکند با این رفتارش به مکافات دچار شود . من کارمند یک شرکت هستم و بعضی مواقع با فشار کار پر مسئولیتم دچارحالت استرس و عصبی میشوم ولی چون هدف من راحتی خانواده است و به لطف خداهم از نظر مالی توانسته ام خانواده ام را تأمین کنم با مشکلات مختلف می سازم و هیچ وقت هم نخواسته ام با انتقال مشکلات بیرون ازخانه آنها را نگران نمایم ولی نتیجه طوری شده بود من که عادت به بیرون رفتن غیر ضروری از خانه و دوست بازی ندارم برای رفتن به خرید چیزی یا موقع برگشتن از شرکت یا بازار به هر علتی تأخیر میکردم باید توضیح میدادم . این دمل وقتی سرباز کرد که من درتماس تلفنی شبانه ام با یکی از همکارانم در درب منزل به او گفتم : جانم ،(البته به این نوع خطاب عادت دارم و خودش هم میداند) که همسرم با شنیدن آن داد و هوار براه انداخت و خطاب به بچه ها فریاد می کشید که دیدید من درست می گفتم و او با زنان هرزه رابطه دارد و بی توجه به این که من گوشی را در اختیارش گذاشتم و گفتم بیا خودت زنگ بزن و از فلانی بپرس که تو بودی ؟ چرا اینوقت شب زنگ زدی ؟ تا ببینی راست میگویم یا نه ، ولی بجای اینکار آنقدر به من و خانواده ام فحاشی کرد که خسته شد وبه یک تماس تلفنی هم اشاره کرد که بله انوقت به من گفت تو با هرزه هاارتباط داری . فردای آن به محل کارم آمد وبا وقاحت کشوهای میزم و فایل های کامپیوتر را بازرسی کرد و به تلفن ارباب رجوع جواب میداد تا شاید بهانه و مدرکی برای توجیه حرفها وفحاشیهایش پیدا کند و من هیچ نگفتم فقط از همکارم خواستم اتاق را ترک کند و به او هم گفتم که اگر تمام شد برویم خانه . او در این مدت پسرم را وادار به خبرچینی از من کرده و میکند و بعضی مواقع حتی حین مکالمه با موبایل کنارم می آمد به صدای طرف مقابل گوش میکرد که زن است یا مخاطبم همان است که می گویم . من اهل فسق وفجور نیستم و دوستان و فامیل های هر دو ما این را بارها اظهار کرده اند وحتی وقتی که من با برادربزرگش در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردم خانواده اش میگفت که ما از تو مطمئن هستیم و زندگی شما را چشم زده اند و آن برادر دیگرش را ( که قبلا\" او را نصیحت کرده بود ) برای حل مشکل فرستادند و او که همراه یکی دیگر از اقوامشان به خانه ما آمده بود از حرفها و طرز فکرهمسرم جدا\" ناراحت شده بودند و من همچنین به ایشان گفتم که اگر روزی احساس نیاز کنم دنبال گناه نمیرم و همسر جدیدی اختیار میکنم که خلاف شرع هم نیست ومطمئن باشید دنبال خلاف وگناه نمیروم وبشماهم اطلاع می دهم . او دراین مدت که بطور متناوب و چند روز یکبار بگو مگو داشته ایم بارها گفته کاری میکنم تا دق کنی . در این مدت چند ماهه او اصرار دارد که تو ارتباط نامشروع با دیگران داری یا مثلا\" با هم اتاقیت در شرکت با هم اینکاره هستید یا با فلان دوستت که آن روز به جایی رفتی برای کار خلاف بوده و چون میداند من در زندگی ام اهل قسم نیستم بارها از من خواسته که اگر اینطور نیست به قرآن قسم بخور یا وقتی خانواده را به مشهد بردم تا حال و هوایشان عوض شود آنجا اصرار شدید داشت باید برویم حرم و تو قسم بخوری ومن فقط حرفم این بوده که تو این ادعا ها کردی و به من و خیلی ها تهمت و بهتان زده ای اگرمطمئن هستی خودت قسم بخور . از او خواسته ام پیش یک روا نشناس خانواده برود ولی میگوید من از خودم مطمئنم تو برو تا سال شوی ، در نهایت هم که به هیچکاری جز اعتراف من به فسق و زنا و گناه راضی نمی شود به خودش و برادرانش گفته ام : مگر من آدم خلافکار و اهل گناه و هوسران نیستم ؟ در اینصورت اصلا\" شایسته زندگی با انسان صالحی مثل تو نیستم پس طلاق بگیر ، آنوقت هم می گوید این زندگی و خانواده که وجود دارد مال من است اگر تو ناراحتی برو خوش آمدی . من در این موقعیت مانده ام چون علاوه بر ما سه فرزند ما ناراحتند نمی دانم که چکارکنم اقدام به دادخواست طلاق کنم ؟گاهی هم بخودم میگویم برای اینکه ادعاهای همسرم دروغ نشود و ( یا شاید انتقام ) بروم دنبال زندگی جدید و بی خیال اینها بشوم و می بینم آنهم دردسرهای خودش را دارد . او به برنامه ها و سخنرانی شما در تلویزیون نگاه میکند حالا از شما می خواهم راهنمایی بفرمایید . با نهایت احترام و التماس دعا - عبدی
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
مسئله مرتبط یافت نشد
تصویر
یکی از موارد اختلاف در احکام کشیدن تصویر و ساختن مجسمه است که از آن در باب تجارت و صلات بحث شده است.
حافظه
حافظه، از قوای باطنی نفس برای حفظ معانی جزئی میباشد. حافظه با ذکر و تذکر مرتبط است.
لوح
کلمه «لوح» به معنای صفحهای است چوبین یا استخوانی پهن شده که در روزگار قدیم بر آن مینوشتهاند. [۱]
متن
متن الفاظی است كه معنای حدیث بدان استوار است. [۱]
×
ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
عنوان
*
متن
*