دو نفر راننده، ماشینی را از شرکت خریداری و شروع به رانندگی و مسافربری می کنند؛ به این نحو که 20 روز یکی از آن ها با ماشین کار می کند و شریک دیگر در خانه می ماند و سپس شریک دیگر با ماشین به مدت 20 روز رانندگی می کند و آن راننده ی اوّل 20 روز در خانه می ماند. آیا نماز و روزه ی آن دو مثل سایر رانندگان است؟
بلی، حکم راننده دارند؛ مثل راننده ی فصلی.
عنوان سوال:
دو نفر راننده، ماشینی را از شرکت خریداری و شروع به رانندگی و مسافربری می کنند؛ به این نحو که 20 روز یکی از آن ها با ماشین کار می کند و شریک دیگر در خانه می ماند و سپس شریک دیگر با ماشین به مدت 20 روز رانندگی می کند و آن راننده ی اوّل 20 روز در خانه می ماند. آیا نماز و روزه ی آن دو مثل سایر رانندگان است؟
کسی که شغلش راندن وسائل نقلیه است و از آن طریق امرار معاش می کندرا رانننده می گویند.
شرکت
به اجتماع حقوق چند مالک در یک چیز به صورت مشاع شرکت گفته می شود .
شروع
آغاز به حالتی در مقابل پایان گفته می شود.
شریک
با یک تعریف منطقی برای عبادت میتوان بر بسیاری از اختلافات با وهابیان در مورد توحید و شرک پایان بخشید.
روزه
روزه (به عربی: صوم) از اعمال مهم عبادی دین اسلام و به این معناست که فرد مکلّف برای انجام فرمان خدا از اذان صبح تا اذان مغرب از برخی کارها از جمله خوردن و آشامیدن خودداری کند. روزه از فروع دین اسلام است و در سایر ادیان نیز صورتهایی از آن واجب بوده است.
نماز
نماز (واژهای فارسی و معادل کلمه عربی «صَلاة») عملی عبادی است که پنج بار در اوقات معینی از شبانه روز واجب است. در این عبادت، نمازگزار رو به قبله میایستد و ذکرهای ویژهای را خوانده و اعمال ویژهای مانند رکوع و سجده را به جا میآورد. نماز به دو شکل فردی (فُرادا) و جماعت خوانده میشود.
خانه
به محل سکونت خانه میگویند و از احکام مرتبط با عنوان خانه در بابهاى طهارت، صلات، زکات، خمس، حج، جهاد، تجارت، دین، صلح، اجاره، نکاح، اطعمه و اشربه و دیات سخن گفتهاند.
نحو
علم به اصول و قواعدی است که با آنها حالت و حرکت حرف آخر هر کلمه در جمله و نیز کیفیت ترکیب کلمات با هم در یک جمله، معلوم میشود. موضوع این علم کلمه و کلام و هدف آن نیز حفظ زبان از اشتباه لفظی است. [۱] [۲] [۳] در این علم درباره إعراب هر یک از فاعل و مفعول و فعل و مبتدا و خبر و... و جایگاه هر یک از آنها در جمله بحث میشود و هم چنین این که چه عاملی باعث میشود این اعراب تغییر کنند.
نفر
نَفْر در لغت به معنی اعراض كردن، پيش دويدن، پراكنده شدن و رم كردن آمده است. [۱]