با توجه به این که اگر بخواهیم طبابت پزشک را با توجه به مشکلات متعدد و در صورت مواجهه با این مشکلات، تنها در صورتی مجاز بدانیم که وی در این زمینه دارای تخصّص و تجربه ی کافی باشد، عملاً مسایل درمان با اختلال کامل روبرو خواهد شد زیرا:
اولاً هر پزشکی تا رسیدن به این تخصص و تجربه ی کافی باید همان مراحل اولیّه را طی کند (که همان دوران بدون تجربه و تخصّص است). ثانیا به علت جمعیّت زیاد، امکانات کم، فرصت های ناکافی و ده ها علل دیگر (حداقلّ در کشور ایران) نمی توان انتظار داشت پزشکانی که از ابتدا کاملاً مسلّط باشند به طبابت بپردازند.
1) در مواردی پزشک داروی مؤثّر بر بیماری یا عوارض خطرناک آن را فراموش نموده و فرصت و امکانات کافی جهت دسترسی به اطلاعات کافی یا پزشک متخصص دیگری نیز ندارد.
2) یا مطمئن است که داروی خاصی برای بیماری مفید است. اما هم چنین مطمئن است و یا احتمال می دهد که در صورت تجویز آن دارو عوارضی خفیف یا شدیدتر از خود بیماری و حتی مرگ در اثر این دارو، گریبان گیر این بیمار خواهد شد. (که البته 1 و 2 شامل مسایل تشخیصی نیز می باشد).
آیا پزشک در این حالات می تواند مریض را به حال خود بگذارد و چنین فرض کند که: گویا پزشکی موجود نبوده است و قضا و قدر الهی هر چه باشد بر او جاری خواهد شد و بدین ترتیب خود را در معرض مؤاخذه مادی و معنوی حاصل از عوارض احتمالی و هزینه های نابه جای آن قرار ندهد و کار وی را به خدا واگذارد که یا خود بهبودی نسبی یابد و فرصت تحقیقات بعدی فراهم گردد و یا به تدریج دچار عوارض و مرگ گردد. اصولاً در چنین مواردی که پزشک نمی داند برای نجات جان یا رفع و تسکین آلام یک بیمار چه کاری انجام دهد وظیفه ی او چیست؟ درمان های بدون اطمینان و غیر قابل اعتماد (که ممکن است خود آن ها باعث مرگ یا عوارض شدیدتر شوند) یا عدم هر گونه اقدام درمانی؟ اگر پزشک با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ مریض گردد، آیا مسؤول است؟ آیا اگر اقدام به هیچ درمانی نکند (با توجه به علل و توضیحات فوق)، مسؤولّیتی متوجّه اوست؟ این موضوع با توجه به این نکته باید در نظر گرفته شود که گاهی، فرصت هیچ مشورت و ارجاع بیمار به پزشکان متخصّص و آگاه دیگری وجود ندارد (مثلاً گاهی پزشکی که دارای تجربه ی کافی نباشد، با بیماری در حالت بی هوشی مواجه می شود که نمی داند به طور مثال این بیمار در اثر کمبود یا ازدیاد قند در بدنش دچار بی هوشی شده و در این حالت طبیعی است که درمان کاملاً متناقض است و باعث اشتباه پزشک می شود).
در صورت مساوات احتمال تأثیر معالجه و ترک آن باید معالجه نکند.
عنوان سوال:
با توجه به این که اگر بخواهیم طبابت پزشک را با توجه به مشکلات متعدد و در صورت مواجهه با این مشکلات، تنها در صورتی مجاز بدانیم که وی در این زمینه دارای تخصّص و تجربه ی کافی باشد، عملاً مسایل درمان با اختلال کامل روبرو خواهد شد زیرا:
اولاً هر پزشکی تا رسیدن به این تخصص و تجربه ی کافی باید همان مراحل اولیّه را طی کند (که همان دوران بدون تجربه و تخصّص است). ثانیا به علت جمعیّت زیاد، امکانات کم، فرصت های ناکافی و ده ها علل دیگر (حداقلّ در کشور ایران) نمی توان انتظار داشت پزشکانی که از ابتدا کاملاً مسلّط باشند به طبابت بپردازند.
1) در مواردی پزشک داروی مؤثّر بر بیماری یا عوارض خطرناک آن را فراموش نموده و فرصت و امکانات کافی جهت دسترسی به اطلاعات کافی یا پزشک متخصص دیگری نیز ندارد.
2) یا مطمئن است که داروی خاصی برای بیماریمفید است. اما هم چنین مطمئن است و یا احتمال می دهد که در صورت تجویز آن دارو عوارضی خفیف یا شدیدتر از خود بیماری و حتی مرگ در اثر این دارو، گریبان گیر این بیمار خواهد شد. (که البته 1 و 2 شامل مسایل تشخیصی نیز می باشد).
آیا پزشک در این حالات می تواند مریض را به حال خود بگذارد و چنین فرض کند که: گویا پزشکی موجود نبوده است و قضا و قدرالهی هر چه باشد بر او جاری خواهد شد و بدینترتیب خود را در معرض مؤاخذه مادی و معنوی حاصل از عوارض احتمالی و هزینه های نابه جای آن قرار ندهد و کار وی را به خدا واگذارد که یا خود بهبودی نسبی یابد و فرصت تحقیقات بعدی فراهم گردد و یا به تدریج دچار عوارض و مرگ گردد. اصولاً در چنین مواردی که پزشک نمی داند برای نجات جان یا رفع و تسکین آلام یک بیمار چه کاری انجام دهد وظیفه ی او چیست؟ درمان های بدون اطمینان و غیر قابل اعتماد (که ممکن است خود آن ها باعثمرگ یا عوارض شدیدتر شوند) یا عدم هر گونه اقدام درمانی؟ اگر پزشک با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ مریض گردد، آیا مسؤول است؟ آیا اگر اقدام به هیچ درمانی نکند (با توجه به علل و توضیحات فوق)، مسؤولّیتی متوجّه اوست؟ این موضوع با توجه به این نکته باید در نظر گرفته شود که گاهی، فرصت هیچ مشورت و ارجاع بیمار به پزشکان متخصّص و آگاه دیگری وجود ندارد (مثلاً گاهی پزشکی که دارای تجربه ی کافی نباشد، با بیماری در حالت بی هوشی مواجه می شود که نمی داند به طور مثال این بیمار در اثر کمبود یا ازدیاد قند در بدنش دچار بی هوشی شده و در این حالت طبیعی است که درمان کاملاً متناقض است و باعثاشتباه پزشک می شود).
پاسخ:
در صورت مساوات احتمال تأثیر معالجه و ترک آن باید معالجه نکند.
قضا و قدر، از عقاید بحثبرانگیز دینی. قضا به معنای حتمیت پیدا کردن پدیدههای عالم با استناد به علت تامه خود است و قدر به معنای نسبتی است که حدود اشیاء به ذات باری تعالی دارند.
اطمینان
سکون و آرامش را اطمینان گویند.
بی هوشی
بیهوشی (اغماء، غش) به زوال شعور و عقل میگویند، از هوش رفتن نیز معنای دیگر آن است. از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلاة، صوم، حج، مضاربه، وکالت، و نکاح سخن رفته است.
انتظار
انتظار فرج یعنی چشم به راه بودن، همراه با امید و بسترسازی برای پیروزی نهایی حق بر باطل، گسترش جهانی صلح، عدالت و ایمان اسلامی و استقرار دولت حق در سراسر گیتی به دست مهدی موعود (عج) میباشد. [۱] [۲]
اعتماد
اِسْناد، اصطلاحی در علوم حدیث و آن رسانیدن سخن است به گوینده آن با واسطه شماری از راویان، و بر زنجیره تشکیل شده از راویان تا پیامبر (ص) یا دیگر بزرگان دین «سلسله اِسناد» اطلاق میگردد.
اشتباه
مردّد شدن چیزی میان چند چیز را اشتباه گویند. از این موضوع در بابهای مختلف از جمله طهارت، صلات، جهاد، صید و ذباحه، اطعمه و اشربه و ارث سخن رفته است.
بیماری
مقابل سلامت و تندرستی را بیماری گویند. از آن در بابهای طهارت، صلات، زکات، صوم، اعتکاف، حج، جهاد، حجر، ضمان، وصیّت، نکاح، طلاق، اطعمه و اشربه، ارث، حدود، قصاص و دیات سخن رفته است.
پزشکی
طبابت بیماران را پزشكى گویند.
تجربه
تجرِبه، اصطلاحی در منطق و فلسفه و از مبادی معرفت است.
تدریج
تدریج یعنی انجام دادن کاری مرتبه به مرتبه و درجه به درجه واز آن به مناسبت در بابهای طهارت، صلات، زکات، جهاد، تجارت، نکاح و حدود سخن رفته است.
جمعیت
گروهى از افراد گرد آمده در جایى را جمعیت می گویند.
خسارت
خسارت همان زیان است. از آن به مناسبت در بابهای زکات، خمس، تجارت، شرکت و مضاربه سخن گفتهاند.
درمان
مداواي بیماری را درمان مي گويند.
دوران
دوران یکی از طرق کشف علت حکم شرعی در قیاس فقهی است.
طبیعی
طبیعی، آنچه بر حسب آفرینش ، اکثریت بر آن است.
ابتدا
اِبْتِداء، مصدرِ باب افتعال از ریشۀ بدأ می باشد.
ایران
نام حکومت
ترتیب
ترتیب به معنای قرار دادن چیزهایی که بین آنها نسبت تقدیم و تأخیر وجود دارد در جای خود است. در فقه اسلامی، رعایت ترتیب در اجزای اعمالی مثل وضو، غسل، نماز و حج واجب است. درباره ترتیب در کتابهای فقهی در بابهای طهارت، نماز، حج، کفّارات، ارث و دیات سخن رفته است.
اقدام
اِقْدام، قاعدهای در فقه امامیه که در ابواب گوناگون معاملات جاری است و بر پایه آن، اقدام به معامله فاسد، موجب ضمان میگردد.
بیمار
مقابل سلامت و تندرستی را بیماری گویند. از آن در بابهای طهارت، صلات، زکات، صوم، اعتکاف، حج، جهاد، حجر، ضمان، وصیّت، نکاح، طلاق، اطعمه و اشربه، ارث، حدود، قصاص و دیات سخن رفته است.
مشورت
مشورت به معنای شوری، رایزنی و شور کردن است، و دین اسلام به مشورت کردن در امور فردی و اجتماعی اهمیت زیادی داده است، و برای مشورت کننده فواید و آثار زیادی در روایات بیان شده، و لذا در قرآن کریم و روایات اسلامی سفارش به مشورت کردن شده است و البیه باید مشورت با افراد با تجربه و صاحب عقل و درایت باشد.
وظیفه
تکلیف مستفاد از اصول عملی، هنگام شک یا جهل به حکم واقعی را وظیفه عملی گویند. این بحث در اصول فقه کاربرد دارد.
تجویز
جايز شمردن، اجازه دادن
کشور
آبادی و شهر که محل سکنی و زندگی انسانها میباشد را بلد و بلدة گویند. از این عنوان در بیشتر ابواب فقهی همچون طهارت، صلات، زکات، خمس، صوم، حج، جهاد، تجارت، ضمان، وکالت، نکاح، اطعمه و اشربه، غصب و قضاء به مناسبت سخن رفته است.
مجاز
مجاز، استعمال لفظ در غیر معنای موضوعٌ له میباشد. و در اصول فقه کاربرد دارد.
باعث
الباعِث، از نامهای خداوند است.
بدین
بُدین (بُدون/ بِدین/ بِدون/ بُدیم، از صورت اسلاویِ بُدین)، در لاتینی و مجاری بُدا، هسته بخشی از بوداپست کنونی در ساحل راست رودخانه دانوب میباشد.
الام
اَلاْمّ، عنوان مجموعهای از آموزشهای فقهی محمد بن ادریس شافعی (د ۲۰۴ق/ ۸۱۹م) که در فاصل سالهای ۲۰۰-۲۰۴ق در مصر فراهم آمده است و آراء جدید او را در بر دارد.
کافی
الکافی از منابع حدیثی شیعه و مهمترین و معتبرترین منبع از کتب اربعه است. این کتاب نوشته محمد بن یعقوب بن اسحاق مشهور به ثقة الاسلام کُلینی است که عالمان اسلام، وی را با عبارتهای محکم توثیق کردهاند. الکافی که در سه بخش اصول، فروع و روضه تألیف شده، محل رجوع عالمان شیعه است. اصول کافی مشهورترین بخش الکافی محسوب میشود. کلینی بر آن بوده تا احادیث الکافی را بر اساس عدم مخالفت با قرآن و موافقت با اجماع جمعآوری کند.
جاری
آب جاری به آب روانِ جوشیده از زمین، مانند آب چشمه و قنات گفته میشود که یکی از پاککنندههای نجاسات است. از احکام این آب در باب طهارت و زکات سخن گفته شده است.
الهی
اللّه، اسم خاصی که بر ذات دارای جمیع اوصاف کمالی خداوند اطلاق میشود. این واژه که مشهورترین اسم خداوند است، در اصل عربی است و احکام خاصی دارد؛ مانند ممنوعیت لمس کردن لفظ نوشته شده آن بدون طهارت. از جمله مهمترین خصوصیات این واژه میتوان به قرار گرفتن در کلمه توحید و شهادت به توحید و ممنوعیت استفاده از آن برای غیر خداوند اشاره کرد.
مفید
محمد بن محمد بن نُعمان مشهور به شیخ مُفید (۳۳۶یا ۳۳۸- ۴۱۳ق) متکلم، فقیه و تاریخنگار نامدار امامیه در قرن ۴ و ۵ قمری. او را از احیاکنندگان و مروجان فرهنگ شیعی و فقه امامیه دانستهاند.
فرصت
فرصت یعنی وقت مناسب برای انجام دادن کاری.
دارو
دارو یا دوا عبارت است از هر مادهای که برای درمان یا تسکین و یا پیشگیری بیماری به بیمار تجویز میشود.
تخصص
ــ تخصص به معنی خروج حقيقى چيزى از موضوع دلیل است؛ مانند خروج زيد جاهل از دلیل وجوب اكرام عالمان (اكرم العلماء)، به شىء محكوم به خروج- مانند زيد در مثال- «خارج به تخصص» گفته مىشود. ــ تخصص به معنای خروج حقیقی چیزی از شمول موضوع عام به کار می رود.
جان
جان به معنای نَفْس (روح) هر موجود جاندار می باشد و از آن در بابهایى نظیر حج، جهاد، اطعمه و اشربه، حدود و قصاص سخن گفتهاند.
رفع
رَفع به معنی منع از استمرار وجود یک شیء است.
فرض
حکم الزامی و طلب اکید متعلق به چیزی را وجوب گویند.
قدر
سوره نود و هفتمین سوره قرآن میباشد.
قضا
انجام عمل بعد از سپری شدن وقت مخصوص آن را قضا گویند.
مرگ
مرگ یعنی انتقال از دنیا به آخرت. مرگاز قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. [۱] [۲]