تناسخ اقسامی دارد که طبق یک تقسیم کلی به دو گونه اساسی تصویر میشود که متناسب با سؤال و وقت اجمالاً به آن اشاره میشود: 1 تناسخ مُلکی، که مربوط به عالم ظاهر و ملک است، بدینگونه که نفس انسانی، پس از رسیدن به مرحلهای از فعلیت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن خود به بدن بی جان دیگری که بدن انسانی است تعلق گیرد، که اصطلاحاً به آن (نسخ) گویند، یا به بدن بی جان دیگری که بدنی حیوانی است متعلق شود که به آن (مسخ) میگویند، یا به گیاه و نباتی مرتبط شود که به آن (فسخ) گفته میشود، یا به جمادی ارتباط پیدا کند که به آن (رسخ) میگویند. تناسخ مُلکی با اقسام نامبرده آن به لحاظ اینکه مستلزم حرکت قهقرائی نفس و برگشت آن از مرتبه فعلیتی که در هنگام مرگ پیدا کرده به مرتبهای از قوه است که آن قوه، متناسب با جسم دیگری میباشد که میخواهد به آن تعلق گیرد، ضرورتاً امری محال است. 2 تناسخ ملکوتی که مربوط به عالم باطن و ملکوت است که گاه از آن به تمثل اعمال هم تعبیر میشود بدینگونه که نفس انسانی پس از رسیدن به مرحلهای از فعلیت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن، در نشئهای دیگر که عالم مثال و برزخ عالم آخرت است متناسب با اعتقاد، اخلاق و کرداری که در دنیا کسب کرده است بدنی دیگر پیدا کند، مثلاً انسانی که روحی متکبر در دنیا داشته و بدینگونه ارتحال کرده است در برزخ یا آخرت بدن مورچه پیدا میکند یا انسان حریص در آن نشئه بدنی همانند بدن خوک خواهد داشت، چنانکه در برخی از روایات، آیه شریفه (واذا الوحوش حشرت) نیز بدان وجه تبیین شده است. تناسخ ملکوتی نه تنها محذور عقلی ندارد بلکه شواهد نقلی فراوانی بر صحت و وقوع آن وجود دارد، امّا تناسخ به گونهای که در سؤال طرح گردیده است از نوع تناسخ ملکی محال بوده و محذور آن را دارد.
بعضی معتقد به تناسخ ارواح هستند یعنی این که ارواح همه انسانها پس از مرگ وارد بدن انسانهای بعدی میشود تا پاداش یا کیفر زندگی قبلی خویش را ببیند و میگویند که پس از هزار و یک مرتبه حلول، شخص وارد جهان ابدی و معاد خواهد شد.
تناسخ اقسامی دارد که طبق یک تقسیم کلی به دو گونه اساسی تصویر میشود که متناسب با سؤال و وقت اجمالاً به آن اشاره میشود: 1 تناسخ مُلکی، که مربوط به عالم ظاهر و ملک است، بدینگونه که نفس انسانی، پس از رسیدن به مرحلهای از فعلیت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن خود به بدن بی جان دیگری که بدن انسانی است تعلق گیرد، که اصطلاحاً به آن (نسخ) گویند، یا به بدن بی جان دیگری که بدنی حیوانی است متعلق شود که به آن (مسخ) میگویند، یا به گیاه و نباتی مرتبط شود که به آن (فسخ) گفته میشود، یا به جمادی ارتباط پیدا کند که به آن (رسخ) میگویند. تناسخ مُلکی با اقسام نامبرده آن به لحاظ اینکه مستلزم حرکت قهقرائی نفس و برگشت آن از مرتبه فعلیتی که در هنگام مرگ پیدا کرده به مرتبهای از قوه است که آن قوه، متناسب با جسم دیگری میباشد که میخواهد به آن تعلق گیرد، ضرورتاً امری محال است. 2 تناسخ ملکوتی که مربوط به عالم باطن و ملکوت است که گاه از آن به تمثل اعمال هم تعبیر میشود بدینگونه که نفس انسانی پس از رسیدن به مرحلهای از فعلیت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن، در نشئهای دیگر که عالم مثال و برزخ عالم آخرت است متناسب با اعتقاد، اخلاق و کرداری که در دنیا کسب کرده است بدنی دیگر پیدا کند، مثلاً انسانی که روحی متکبر در دنیا داشته و بدینگونه ارتحال کرده است در برزخ یا آخرت بدن مورچه پیدا میکند یا انسان حریص در آن نشئه بدنی همانند بدن خوک خواهد داشت، چنانکه در برخی از روایات، آیه شریفه (واذا الوحوش حشرت) نیز بدان وجه تبیین شده است. تناسخ ملکوتی نه تنها محذور عقلی ندارد بلکه شواهد نقلی فراوانی بر صحت و وقوع آن وجود دارد، امّا تناسخ به گونهای که در سؤال طرح گردیده است از نوع تناسخ ملکی محال بوده و محذور آن را دارد.