من چند سالی به کار خرید و فروش تلفن همراه مشغول بودم. در این سالها چند بار به وسوسة شیطان گوشی‌های کارکرده و مستعمل را به عنوان گوشی نو و کارنکرده فروختم.... - استفتاء آیت الله اردبیلی

خرید و فروش

بیع، مبادله‌ی مال در برابر مال است. معنای یاد شده، معنای لغوی بیع است و در باب تجارت یا بیع- بنابر اختلاف تعبیر در کلمات فقها- به تفصیل از احکام، اقسام و شرایط آن سخن رفته است.

مستعمل

مستعمِل, اسم فاعل و مصدر آن استعمال است ،که به معناي به کار گيرنده و به کار برنده مي باشد و در اصطلاح همان کسي است که لفظ را به قصد ايجاد معنا در ذهن مخاطب به کار مي برد . زيرا استعمال به معناي بکار بردن لفظ و اراده معناي آن است .

وسوسه

وسوسه، از زیان بارترین امراض قلبی است [۱] و ضد آن، اندیشه‌ها و تصورات ستوده‏ای است که شرعاً و عقلاً نیکو باشند [۲] و الهام نامیده می‏شود. [۳]

شیطان

اِبلیس نام جن یا فرشته‌ای که در بهشت بر آدم سجده نکرد و از آنجا رانده شد. بیشتر مفسران او را از جنیان دانسته و اندکی نیز او را فرشته‌ می‌دانند.

صدقه

صدقه چیزی است که انسان آن را به قصد قُربَت (نزدیک‌شدن به خداوند) از مالش خارج می‌کند، مثل زکات؛ ولی واژه «صدقه» را برای صدقهٔ مستحب و «زکات» را برای صدقهٔ واجب به کار می‌برند.[۱] دادن مال در راه خدا را «تصدّق» و مال داده شده را «صدقه» می‌نامند.

تلفن

تلفن ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تلفن (فقه)، تلفن نوعی دستگاه گیرنده و فرستنده صدا از راه دور و از عناوین مستحدثه• تلفن در ایران، پیشینه و تاریخچه تلفن در ایران

خرید

«معاملات» عبارت از احکام شرعی متعلق به امور دنیاست به اعتبار بقای شخص؛ مانند بیع، رهن، اجاره، نکاح و جز آن‌ها... و بالجمله آنچه مقصود اهم از آن دنیا باشد، معامله است. [۱]

فروش

«معاملات» عبارت از احکام شرعی متعلق به امور دنیاست به اعتبار بقای شخص؛ مانند بیع، رهن، اجاره، نکاح و جز آن‌ها... و بالجمله آنچه مقصود اهم از آن دنیا باشد، معامله است. [۱]

نیت

قصد، تصميم به انجام عمل

صدقه

صدقه چیزی است که انسان آن را به قصد قُربَت (نزدیک‌شدن به خداوند) از مالش خارج می‌کند، مثل زکات؛ ولی واژه «صدقه» را برای صدقهٔ مستحب و «زکات» را برای صدقهٔ واجب به کار می‌برند.[۱] دادن مال در راه خدا را «تصدّق» و مال داده شده را «صدقه» می‌نامند.

فقیر

گدا آن است که: دنیا از او دست برداشته، و فقیر آن است که: او دست از دنیا برداشته است.

فرض

حکم الزامی و طلب اکید متعلق به چیزی را وجوب گویند.

نیت

قصد، تصميم به انجام عمل