دختر باکره، عاقله و رشیدهای پدر و جدّ پدری وی فوت شده عمو، مادر، ناپدری و دائی دارد موقع شوهر کردن و شوهر دادن این دختر عمو و ناپدری و دائی در مقابل همدیگر جبهه گرفته و سخت مبارزه میکنند عمو و ناپدری برای پسر عمو تلاش میکنند و دائی برای پسر خود در تلاش است این دختر مظلومه در وسط دو جبهه واقع شده است از هر طرف مورد حمله دوستان قرار گرفته است آیا از این سه نفر کدامیک حقّ ولایت دارند یا خود دختر وکیل نفس خود است؟
خود دختر میتواند تصمیم بگیرد و ناپدری و عمو و دایی ولایت ندارند.
عنوان سوال:
دختر باکره، عاقله و رشیدهای پدر و جدّ پدری وی فوت شده عمو، مادر، ناپدری و دائی دارد موقع شوهر کردن و شوهر دادن این دخترعمو و ناپدری و دائی در مقابل همدیگر جبهه گرفته و سخت مبارزه میکنند عمو و ناپدری برای پسرعمو تلاش میکنند و دائی برای پسر خود در تلاش است این دختر مظلومه در وسط دو جبهه واقع شده است از هر طرف مورد حمله دوستان قرار گرفته است آیا از این سه نفر کدامیک حقّ ولایت دارند یا خود دختروکیلنفس خود است؟
پاسخ:
خود دختر میتواند تصمیم بگیرد و ناپدری و عمو و داییولایت ندارند.
بَرَزَ در لغت به معنی ظاهر شدن پس از کتمان، برتری در فضیلت، و شجاعت در جنگ تن به تن آمده است. [۱]
عاقله
عاقله، مونّث عاقل از مادّۀ عقل است كه در زبان عربي به معناي منع، حفظ و بستن ميباشد.عاقله در لغت به معني نگهدارنده و مواظبت كننده است. [۱]
باکره
باکره، به صفت دوشیزه بودن می گویند و از آن در باب نکاح سخن رفته است.
ولایت
سزاوارتر بودن برای سرپرستی مسلمانان را ولایت می گویند که در علم کلام بررسی میشود.که در مباحثی همچون مباحث امامت، غدیر خم؛ امام مطرح است.
وکیل
جریء آنکه کاری به وی واگذار شده باشد، و به عبارت دیگر چنانکه از متون فقهی استفاده میشود، وکیل نایب در تصرف را گویند.
جبهه
پیشانی به قسمت فوقانی چهره، حدّ فاصل رستنگاه مو و ابرو گفته می شوداز آن در بابهای طهارت، صلات و حج سخن رفته است.
دایی
دایى به برادر مادر گفته می شود.
دختر
دختر دو معنا دارد یکی به معنای فرزند مونث است که در مقابل پسر می باشد و دیگری به معنای دوشیزه و باکره است
مادر
در قرآن مجید و روایات، در احسان و نیکی کردن به مادر تاکید بیشتری شده و بعضی از آیات، احساسات و عاطفه انسان را نسبت به مادر به شدت تحریک میکند و به او تذکر میدهد که لزوم شکرگزاری از مادر، این است که او نه ماه سنگینی تو را تحمل کرده است.
نفر
نَفْر در لغت به معنی اعراض كردن، پيش دويدن، پراكنده شدن و رم كردن آمده است. [۱]
نفس
"ن ف س" در اصل لغت برخروج نسیم دلالت میکند و تنفس نیز به همین معنا میباشد. واژه نفس در کتابهای لغت، بیشتر به معنی ذات و حقیقت شی آمده است، "قتل فلان نفسه" یعنی ذات و حقیقت خودش را هلاک کرد. [۱] [۲]
عمو
عمو، برادر پدر را گویند.
فوت
فوت در دو معنای مردن ( مرگ ) و سپری شدن وقت عبادت دارای وقت، همچون نماز و روزه (قضاء شدن) به کار میرود؛ واژه فوت کردن یعنی دمیدن.
پدر
پدر به معنای مردی است که دیگرى از نطفهی او- از طریق شرعی یا وطی به شبهه- به وجود آید یا صاحب شیر را گویند. از این عنوان در بسیارى از ابواب سخن رفته است، نظیر باب های طهارت، صلاة، زکات، خمس، صوم، حج، جهاد، تجارت و... .
پسر
ابن (= پسر، فرزند)، واژه کهن سامی میباشد و از احکام فقهی آن به مناسبت در بابهای صلاة، صوم، نکاح و ارث سخن رفته است.
جد
واژه جد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: معانی• جد (نسب)، پدربزرگ پدری و مادری و پدرانشان• جد (ساحل)، ساحل دریای مکه اعلام و اشخاصجد بن قیس، صحابی انصاری از طایفه بنی سلمه و از ضمره منافقان
ولایت
سزاوارتر بودن برای سرپرستی مسلمانان را ولایت می گویند که در علم کلام بررسی میشود.که در مباحثی همچون مباحث امامت، غدیر خم؛ امام مطرح است.
دایی
دایى به برادر مادر گفته می شود.
دختر
دختر دو معنا دارد یکی به معنای فرزند مونث است که در مقابل پسر می باشد و دیگری به معنای دوشیزه و باکره است