آیا با محاسبات منجمین، ماه ثابت میشود، مخصوصاً وقتی که آنها امروز نسبت به زمانگذشته امکانات خیلی دقیق و مجهّز در اختیار دارند و اصرار میورزند که نتائج دستگاههای علمیامروز قابل انکار نمیباشد؟
پیشگوئی منجمّین بنفسه حجّت شرعیّه نیست. بلی، اگر برای هر کس موجب علم به صحّت محاسبه شود، باید به علمی که از گفته منجّم حاصل شده عمل نماید. و
پیشگوئی منجمّین بنفسه حجّت شرعیّه نیست. بلی، اگر برای هر کس موجب علم به صحّت محاسبه شود، باید به علمی که از گفته منجّم حاصل شده عمل نماید. و
عنوان سوال:
آیا با محاسبات منجمین، ماه ثابت میشود، مخصوصاً وقتی که آنها امروز نسبت به زمانگذشته امکانات خیلی دقیق و مجهّز در اختیار دارند و اصرار میورزند که نتائج دستگاههای علمیامروز قابل انکار نمیباشد؟
پاسخ:
پیشگوئی منجمّین بنفسه حجّت شرعیّه نیست. بلی، اگر برای هر کس موجب علم به صحّت محاسبه شود، باید به علمی که از گفته منجّم حاصل شده عمل نماید. و
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
- [سایر] با سلام من و همسرم حدود سه ماه است که به صورت پنهانی از خانواده هایمان با هم ازدواج کردیم (من و همسرم هر دو مطلقه هستیم و صیغه موقت کردیم) و میخواهیم که عقد دائم کنیم و برای همیشه در کنار هم زندگی کنیم و الان مشکل ما گرفتن رضایت خانواده هاست و میخواهیم که زودتر بتونیم رضایتشون رو کسب کنیم ، ما سال پیش از طریق سایت ازدواج با هم آشنا شدیم و هر دو خانواده در جریان بودن و نظر من و خانواده ام مساعد نبود و با وجود اصرار خواهر همسرم برای اجازه واسه خواستگاری و آشنایی بیشتر من قانع نشدم و ایشون رو رد کردم تا اینکه امسال آشنایی ما دوباره شروع شد و با توجه به اینکه الان ازشون شناخت درستی دارم به عقد ایشون در اومدم ولی خانواده همسرم تقریبا تمایلی واسه اومدن به خواستگاری من ندارن و یه ذهنیت منفی نسبت به تغییر عقیده من راجع به پسرشون پیدا کردن در حالیکه همسرم بهشون گفته که من گفتم تصمیم پارسال من اشتباه بوده و شناخت درستی ازش نداشتم (همسرم پارسال در همون اوایل آشنایی اشتباهاتشون رو گفتن و منم که مدت زیادی از جداییم نمیگذشت نسبت به ایشون بدبین شدم ) مخصوصا پدر ایشون مخالفند و یکی از دلایلشون دوربودن راهمون هست من اهل چناران(خراسان رضوی) و ایشون اهل بیرجند هستند ، لطفا راهنمایی بفرمایید که از چه راه هایی میتونیم خانواده ها رو راضی کنیم واسه این ازدواج؟ مخصوصا همسرم چطور میتونه خانواده اش رو واسه اومدن به خواستگاری و ازدواج مون راضی کنه؟ خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید. من کارمند هستم 31 سال دارم ساکن اهواز هستم و لیسانس دارم. دختری 4 ساله دارم.تا 6 ماه پیش دخترم پرستار در منزل داشت.دخترم از 4 ماهگی به دلیل شاغل بودن من به پرستار سپرده شد و تا 3.5 سالگی 3 تا پرستار عوض کرد .در این سن او را به مهد بردم روز اول از مهد خوشش آمد و به من گفت تو برو اما از روز دوم شدیداً گریه میکرد و دوست نداشت در مهد بماند.بعد از مدتی راضی به مهد شد و گریه نمیکرد اما در صحبت هایش میگفت که مهد را دوست ندارد.بعد از 4 ماه تصمیم گرفتم مهد او را عوض کنم چون به نظر میرسید مربیان او تحصیلات چندانی ندارند و هیچگونه دوره ای جهت نگهداری کودک نگذرانده اند.ما ساکن اهواز هستیم.لذا در مورد مهدهای شهر تحقیق کردم و در نهایت مهدی را که نسبت به بقیه سابقه و وضعیت بهتری را داشت انتخاب نمودم.دخترم را به آنجا بردم.باز هم روز اوت خوب بود اما از روزهای بعد مدام اصرار میکرد که من را به مهد قبلی ببر.دلم برای مهد قبلی و مربی و دوستام تنگ شده.حالا 1 ماه است که به این مهد میرود.به شدت پرخاشگر وبداخلاق شده.تف میکنه.وسایلش را خراب میکنه.ناخن جویدنش که مدتی ترک شده بود به شدت زیاد شده.با مربی مهد سازش ندارد وحتی او را میزند.مهد جدید نسبت به مهد قبلی امکانات بیشتری دارد فضای بزرگتر و تعداد بچه ها بیشتر است.آموزش ها کامل تر است.به نظر شما چه باید بکنم.این وضعیت را ادامه دهم تا دخترم سازگار شود یا او را به مهد قبلی برگردانم؟آیا اصلاً این تغییر محل کار درستی بوده یا خیر؟این مشکل را چطور حل نمایم؟
- [سایر] با سلام خدمت مشاور محترم بنده در بیان کلماتی که دارای حروف (س) و (ز) دچار مشکل هستم یعنی سر زبانی صحبت میکنم و از دوران بچگی دچار این مشکل هستم که والدینم علت آن را تزریق دارو برای درمان زردی در دوران نوزادی بیان کرده اند من به این مشکل زیاد اهمیت نمی دادم هر چند که دوستانم گاهی مرا مسخره می کردند اما توجه نمی کردم تا زمانی که وارد دبیرستان شدم و پدرم اصرار داشت که به نزد متخصص گفتار درمانی بروم اوایل از رفتن به گفتار درمانی طفره می رفتم اما با اصرار پدرم حساسیت من نسبت به این موضوع زیاد شد و بالاخره به نزد متخصص رفتم و ایشان یکسری تمرین به من آموزش دادند و گفتند که بعد از 2یا 3 ماه به صورت عادی صحبت میکنم هفته اول این تمرینها را انجام میدادم اما به خودم میگفتم که من که به اختیار خودم ایطور حرف نمی زنم برای چه به خودم سختی بدهم و دیگر تمرین نکردم حدود یکسالی از رفتن به گفتار درمانی می گذرد از آن زمان من اعتماد به نفس را تا حدودی از دست داده ام به گونه ای که سعی میکنم در محافل عمومی زیاد صحبت نکنم زیرا فکر میکنم دیگران مرا مسخره میکنند بعد از اتمام امتحانانات مدرسه تصمیم گرفته ام که تمرینات رو شروع کنم اما نمیتوانم و میگویم من که نمی خواستم اینگونه حرف بزنم لطفا مرا راهنمایی کنید و بگویید برای رفع این مشکل چه کنم و چگونه اراده ام را قوی کنم
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد