برای فهم صحیح وضعیت امروز باید تاریخ صد ساله ایران و جهان را به طور دقیق مد نظر قرار داد و ساده انگاری را کنار گذاشت. تمام تاریخ دوران پهلوی، عمل چند قزاق که به زور چادر را از سر زنان می کشیدند نیست و تحولات خیلی وسیع تری وجود داشت که در اواخر دوران پهلوی زنانی مینی ژوپ شده بودند. حتی اگر اقدامات نرم و خزنده رضاشاه را هم نبینیم، این اقدامات در دوران محمد رضا بسیار وسیع بود. رضا شاه اقداماتش یک مجموعه کامل و منسجم بود. از جشن های اجباری کشف حجاب که اقشار متعدد باید با کشف حجاب همسرشان در آن حاضر می شدند و الا اقدامات تنبیهی مختلفی علیه شان اجرا می شد. تا وام لباس فرنگی و سامان دهی خیاطان و آرایشگران و حتی مجوز استفاده از چادر توسط زنان فاحشه. که در کنار همه اینها سیلی از مجلات با به کارگیری شاعران و عکاسان فرنگ زده به کار گرفته شده بودند. و حقایق زمان محمد رضا نیز با استمرار حرکت ضد دینی کار را به کجایی رسانده بود که جای جای شهرها پر از مظاهر بی عفتی بود. از سینماهایی که سردرشان تصاویر مستهجن بود تا کاباره ها و زنان مینی ژوپ و دانشجویانی که برای کلاس هنرشان، باید نقاشی حمام زنانه را می کشیدند. و کار تا بدان جا پیش رفت که در بازار شیراز تئاتر تجاوز به یک زن را اجرا کردند!! در عرصه جهانی نیز فرهنگی حاکم شده است که برهنگی رکن جدی آن است و روز به روز به شناعت آن هم افزوده می شود. از فیلم های هالیودی که به کارگیری صحنه های مستهجن طبق آمار خودشان روند رو به تزایدی داشته، تا آمارهای وحشتناک صنعت پورن و روزهای جهانی ای که مراسمشان با برهنگی شکل می گیرد و حتی شهرهایی گردشگری ای ساخته اند که پوشش در آنها ممنوع است و هنگام ورود باید کل لباس ها تحویل داده شود. و همین فرهنگ جهانی با ماهواره و اینترنت و فیلم ها و ... دائما به جامعه ما نیز پمپاژ می شود. در کنار این همه قلم به دستان مزدوری هستند که با لشگر فریب خورده شان مدام ، علیه حجاب اقدام می کنند و حتی فضا را آن قدر تخریب کرده اند که عده ای برای جلب شهرت و رای و ... از تریبون های رسمی داخل نظام هم بر فرهنگ حجاب می تازند. با این همه کدام عاقلی باور می کند که اجباری که تنها در فضای رسانه ای وجود دارد و در خیابان ها هر کس به شکل دلخواهش و بدون ترس حاضر می شود، تاثیری در حقیقت دارد؟ پس اگر کسی واقعیت را بنگرد، می فهمد که فرهنگ ایرانیان چقدر مستحکم بوده که هنوز در مقابل این همه فشار تسلیم نشده است. و عفت خود را تا حد قابل توجهی حفظ کرده است. و اجباری که خیلی از سیاست مداران ژست مخالفت با آن را می گیرد و دو ماشینی که تنها در گوشه ای از شهر زیر لنز دهها دوربین است، تا جنجالی ایجاد کنند، جکی بیش نیست که تنها دستمایه جنگ روانی علیه حجاب شده است.
آیا حجاب اجباری سبب نشد ملتی که به زور چادر رو نتوانستند از سرش درآورند، خودش آن را درآورده است؟
برای فهم صحیح وضعیت امروز باید تاریخ صد ساله ایران و جهان را به طور دقیق مد نظر قرار داد و ساده انگاری را کنار گذاشت. تمام تاریخ دوران پهلوی، عمل چند قزاق که به زور چادر را از سر زنان می کشیدند نیست و تحولات خیلی وسیع تری وجود داشت که در اواخر دوران پهلوی زنانی مینی ژوپ شده بودند. حتی اگر اقدامات نرم و خزنده رضاشاه را هم نبینیم، این اقدامات در دوران محمد رضا بسیار وسیع بود.
رضا شاه اقداماتش یک مجموعه کامل و منسجم بود. از جشن های اجباری کشف حجاب که اقشار متعدد باید با کشف حجاب همسرشان در آن حاضر می شدند و الا اقدامات تنبیهی مختلفی علیه شان اجرا می شد. تا وام لباس فرنگی و سامان دهی خیاطان و آرایشگران و حتی مجوز استفاده از چادر توسط زنان فاحشه. که در کنار همه اینها سیلی از مجلات با به کارگیری شاعران و عکاسان فرنگ زده به کار گرفته شده بودند.
و حقایق زمان محمد رضا نیز با استمرار حرکت ضد دینی کار را به کجایی رسانده بود که جای جای شهرها پر از مظاهر بی عفتی بود. از سینماهایی که سردرشان تصاویر مستهجن بود تا کاباره ها و زنان مینی ژوپ و دانشجویانی که برای کلاس هنرشان، باید نقاشی حمام زنانه را می کشیدند. و کار تا بدان جا پیش رفت که در بازار شیراز تئاتر تجاوز به یک زن را اجرا کردند!!
در عرصه جهانی نیز فرهنگی حاکم شده است که برهنگی رکن جدی آن است و روز به روز به شناعت آن هم افزوده می شود. از فیلم های هالیودی که به کارگیری صحنه های مستهجن طبق آمار خودشان روند رو به تزایدی داشته، تا آمارهای وحشتناک صنعت پورن و روزهای جهانی ای که مراسمشان با برهنگی شکل می گیرد و حتی شهرهایی گردشگری ای ساخته اند که پوشش در آنها ممنوع است و هنگام ورود باید کل لباس ها تحویل داده شود. و همین فرهنگ جهانی با ماهواره و اینترنت و فیلم ها و ... دائما به جامعه ما نیز پمپاژ می شود.
در کنار این همه قلم به دستان مزدوری هستند که با لشگر فریب خورده شان مدام ، علیه حجاب اقدام می کنند و حتی فضا را آن قدر تخریب کرده اند که عده ای برای جلب شهرت و رای و ... از تریبون های رسمی داخل نظام هم بر فرهنگ حجاب می تازند.
با این همه کدام عاقلی باور می کند که اجباری که تنها در فضای رسانه ای وجود دارد و در خیابان ها هر کس به شکل دلخواهش و بدون ترس حاضر می شود، تاثیری در حقیقت دارد؟
پس اگر کسی واقعیت را بنگرد، می فهمد که فرهنگ ایرانیان چقدر مستحکم بوده که هنوز در مقابل این همه فشار تسلیم نشده است. و عفت خود را تا حد قابل توجهی حفظ کرده است. و اجباری که خیلی از سیاست مداران ژست مخالفت با آن را می گیرد و دو ماشینی که تنها در گوشه ای از شهر زیر لنز دهها دوربین است، تا جنجالی ایجاد کنند، جکی بیش نیست که تنها دستمایه جنگ روانی علیه حجاب شده است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا در مورد انتخاب نوع حجاب زن خود او اختیار دارد که مثلا چادر یا مانتو را انتخاب کند یا باید آنچه را که شوهرش انتخاب کرده انجام دهد؟ 2)با توجه به آیه ی لا اکراه فی الدین چرا باید در جامعه ی اسلامی ما حجاب اجباری باشد حتی برای غیر مسلمانان که واقعا غیر منطقی است؟؟؟
- [سایر] ما ادعامون میشه که دولتمان اسلامی می باشد و پیش ب سوی مدینه فاضله میبریم.پس چرا اینقدر روز ب روز اوضاع اقتصادی،حجاب و عفاف و دلبستگی مردمون به دین و دنیا کم شده؟؟عده ای هم که توی فضاهای مجازی تبلیغ زمان شاه رو میکنن و میگند ملتی که بخاطر اب ونان رایگان انقلاب کنه به غلط کردن میوفتد.ایا این موجی که زمان شاه رو بهتر از زمان حال میدونن درسته یا نه؟میگن زمان شاه مردم ازاد بودن و هرکی به دین خودش ولی الان که مثلا حجاب اجباری هست مردم فرار از حجاب میکنند،مردم از دین بیزار شدن وغیره
- [سایر] سلام خوب هستید؟ سال نو مبارک حاج آقا انشاء الله سالی پربرکت و پر از موفقیت داشته باشید. چون برای گرفتن جواب عجله داریم و نمیدانستم این پیام به دستتان رسیده یا نه دوباره آن را مینویسیم. برای خواهرزاده ام که 22 سال داره و دانشجو و تک دختره خواستگاری اومده که خیلی مرددش کرده. آقای خواستگار 28 سال داره و لیسانسه. درآمد خوب و کار خوب و یک خانواده فرهنگی داره اما از نظر ظاهر مورد پسند دختر خواهرم نیست نمیگه بده ها، میگه به من نمیاد چون خودش قد بلنده و کمی هیکلی و خواستگارش هم قد خودشه و خیلی لاغرو ریزه میزه است! دلش میخواد شوهر آینده اش از خودش بلند ترو هیکلی تر باشه در ضمن این آقا گفته اهل نماز و روزه هست و حلال و حروم سرش میشه اما اهل نوار هم هست و گوش میکنه چه این ور آبی چه آن ور آبی!! در مقابل خواهرزاده ام دوست داره که طرف اهل دعا و مذهبی باشه ولی آقا گفته برای این چیزها وقت نداره!! در مورد حجاب هم گفته چادر یا مانتو فرقی نداره و لی حجاب کامل باشه ( ما همه چادری هستیم)این مسائل در جلسه اول مطرح شده و خواهرزاده ام با تردید بسیار قرار جلسه بعدی را گذاشته اند میخواستم نظر شما را در مورد این مسائل و پیشنهادتون برای جلسات بعدی رو بدونم و این که برای شناخت بیشتر باید چه سوالاتی رو بپرسه. ممنون خدانگهدار یاعلی
- [سایر] سلام! مزاحمت منو ببخشید . چند وقت پیش هم2بار براتون پیغامگذاشتم ولی خوب ماشالله با این حجم ورودی حدس میزدم که پیامم دیده نشه. موضوع مورد سوالم رو سرچ کردم و چندتا نمونه ی تقریبا مشابه دیدم ولی یه جاهایی ابهام داشتم پس با اجازه ی صاحب سایت : پسر عموم 5 سال بود که با سماجت خواستگاری میکرد ( از 21 سالگیش) ، اون اوایل همه مخالف این ازداج بودیم به جز خودش ، تا اینکه آذر 87 اومدن خونمون تا پرونده ی این خواستگاری لعنتی دوباره به جریان بیفته ! جواب من ( که الان 22 سالمه) مثل همیشه یه چیز بود ؛ نه ! اما این دفه همه راضی بودن ! تقریبا 6 ماه از اون موقع میگذره و چون شغل پسر عموم هنوز تثبیت نشده اجازه ی عقد ندادم و شکر خدا هی سنگ میافته جلوی قضیه و ماجرا عقب میفته ! من دلم میخواد که یک سرش کنم ولی مادرم نمیذاره و مدام این جمله ی عجیشو تکرار میکنه که : از این بهتر برای تو نمیاد و مطمئنم اینو به خاطر وضعیت خوب مادیشون میگه اما اینکه چرا این آقا به دل من نمیشینه به خاطر یه سری رفتاراشه که میخواستم چندتاشو براتون بشمرم تا نظر شمارم بدونم و ببینم که باید ازشون بترسم یا نه : ( اگرچه خانوادم میگن این حرفا چرنده ) 1) خیلی ضد نظام حرف میزنه که از اونجایی که من واقعا نظام کشورمو دوست دارم حرفاش برام سنگینه 2) هیچ اعتقادی به ... و روحانیت و مجالس اهل بیت نداره ، مثلا شما که اومده بودین همدان و سخنرانی داشتین ،هرچی سعی کردم بیاد باهم بریم قبول نکرد و با یه بهانه ایی به قول خودش پیچوندم یامثلا الان که آقای پناهیان اینجا سخنرانی دارن ، محض امتحان بهش گفتم بیا ، گفت : روضه موضه که ندارن ؟ حالم از روضه بهم میخوره !!!که البته اونم پیچوند . 3 ) توی گوشیش کلیپ های تصویری از خواننده های طاغوتی زن فراوونه که نسبت به یکیشون ارادت خاصی داره ! 4) 26 سالشه اما از زمانی که به سن قانونی رسیده تا الان هرگز و هرگز و هرگز دنبال کار ، حرفه ، هنر ،علم و... نبوده ، کارشو باباش میخواد براش جور کنه ، خونشو باباش براش خریده ، جورابشو باباش میخره خلاصه یه صد تومنی از خودش تو جیبش نداره . ( خانواده ی خوبی داره اما نمیدونم چرا بین خواهرو برادرش این یکی اینجوریه) 5) خیلی لوس بار اومده ، من بارها بهش گفتم این دوران قبل از عقد فقط برای شناخت بیشتره نه برای اینکه بهم محبت کنیم اما عملا به من فهمونده من وظیفمه از الان به آقا محبت کنم!( ... ) 6) من چادریم و به حجاب معتقد ومقیدم ، حتی عطر و آرایش هم بیرون از منزل ندارم، میگه \\\" آرایش کن بیا برون ببینم چه شکلی میشی ؟ \\\" یا \\\" نکنه مثه این بسیجی ها چادر بپوشی \\\" ینی کیپ چادر نپوش ! 7) یکی از آشناها بهم میگه نکنه نه بگی دلشو بشکنی ، پاشو میخوری اونوقت ! من با این بشر جه کنم آخه ؟ مادرمم اینجور موقع ها باز از اون جمله های شاهکارش میگه که : تو برو و اصلاحش کن ! ولی من نه توانش رو دارم ونه حوصله شو ، خانواده ی من مذهبی هستن باورم نمیشه موافقن ! شما بگید حاج آقا این آدم ترسناک نیست ؟ اصلا جوجوئه !میدونم طولانی شد .اگه تونستین سریع جوابمو بدین وقتم داره تموم میشه دیگه، حلالم کنید به قولی یک در دنیا صد در آخرت ! یا علی
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )