آیت الله سبحانی درباره این مطلب این گونه می فرمایند: یادآور میشویم که در عصر خلیفة دوم، (مصلحت اندیشی) رواج بیشتری داشت، چه بسا مصلحتاندیشی، بر حکم خدا در قرآن و سنت مقدم شمرده میشد. از باب نمونه، در عصر پیامبر (ص) و عصرخلیفه نخست و حتی بخشی از خلافت خلیفه دوم، سه طلاق در یک مجلس، تنها یک طلاق محسوب میشد، امّا در نیمه دوم خلافت خلیفه دوم این حکم دگرگون گشت و سه طلاقه کردن زن دریک مجلس، سه طلاق واقعی تلقی گردید و هر نوع حق رجوع از شوهر سلب شد.[1] بررسی تاریخ اذان و اقامه به روشنی ثابت میکند که جمله (حَیَّ عَلی خیر العمل) از فصول قطعی اذان بوده است و مؤذنان در عصر پیامبر(ص) و مدتی پس از آن حضرت، این جمله راضمن فصول دیگر میگفتند. سپس به علت و یا عللی از اذان حذف گردید. الف. سیدمرتضی میگوید: علمای اهل سنت نقل کردهاند که در برخی سالهای رسالت، جمله (حَیّ عَلی خیر العمل)، گفته میشد ولی بعداً نسخ شده است.[2] ب. ابن عربی درفتوحات میگوید: در جنگ خندق، آنگاه که صحابه پیامبر (ص) خندق میکندند، چون وقت نماز فرا رسید، یک نفر از آنان ندا سر داد: (حَیَّ علی خیر العمل) و از آن زمان سنت حسنه شد.[3] ج. شرف الدین معروف به سیاغی (متوفای 1221) در کتاب (الروض النضیر) میگوید: صحیح آن است که اذان با (حَیَّ عَلی خیر العمل) تشریع شده است، گذشته بر این همگان اتفاق نظر دارند بر این که در روز خندق، این جمله جزو اذان بوده است.[4] د. سه طایفه بزرگ امامیه، زیدیه و اسماعیلیه که پیرو مکتب اهل بیت هستند، آن را جزو اذان میدانند.[5] اکنون به برخی از روایات در این مورداشاره میکنیم: 1. متقی هندی در کنزالعمال از معجم طبرانی نقل میکند: کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: (حَیّ عَلی خیر العمل)[6]: بلال در اذان صبح (حیّ عَلی خیرالعمل) میگفت. 2. حافظ علوی زیدی (367 445) در رساله خاص خود به نام (الأذان بحیّ علی خیر العمل) به طور مسند از (ابی محذوره) صحابی رسول خدا (ص) نقل میکند که پیامبر (ص) به وی اذان آموخت و یکی از فصول آن (حَیّ عَلی خیر العمل) بود.[7] و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که پیامبر (ص) اذان را پس از بازگشت از جنگ (حنین) به وی آموخت.[8] و غزوه حنین در اواخر سال هشتم هجری، پس از فتح مکه رخ داد و این حاکی است که این فصل از اذان تا آن روز، جزو این فریضه الهی بوده است. این دو نمونه از روایاتی است که بیانگر وجود این فصل از اذان در عصر رسول خدا(ص) بوده است. *مصلحت اندیشی شخصی در دو رساله بسیار محققانه که به قلم فاضلانة دو عالم زیدی نگارش یافته است به نامهای الأذان بحی علی خیرالعمل، نگارش حافظ علوی زید(72 445). الاعتصام بحبل اللّه، تألیف امام قاسم بن محمد الزیدی(م1029); از شخصیتهای بزرگی از صحابه و تابعان نقل شده که همگی در اذان و اقامه خود ملتزم به گفتن این فصل از اذان بودند. ذکر اسامی و گفتههای آنان، در این مختصر نمیگنجد و محققان میتوانند به این دو کتاب مراجعه فرمایند. بنابراین، نباید در اصل مشروعیت این فصل از اذان شک کرد. در واقع کسانی که آن را از فصول اذان حذف کردهاند، باید علت آن را بیان کنند. متأسفانه اینکار جز (مصلحت اندیشی شخصی) دلیل دیگری نداشته است. حافظ علوی در کتاب (الأذان بحیّ عَلی خیر العمل) به سندی از (حسن بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی) نقل میکند که آل رسول خدا (ص) بر وجود آن در اذان اتفاق نظر دارند و مؤذنان در عصرابوبکر نیز به همین شیوه اذان میگفتند. *نخستین کسی که بخشی از اذان را حذف کرد امّا وقتی عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: (دَعوا حیَّ عَلی خیرِالعَمل لِئلا یشتغل الناس عن الجهاد فکان أوّل من ترکها).[9] (گفتن حیّ علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند). او(عمر) نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد). محقق شهیر، سعدالدین تفتازانی (71279) در شرح مقاصد؛ و متکلم معروف اشعری به نام علاءالدین قوشجی(متوفای 879) میگویند: عمر بن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت: (سه چیز در عهد رسول خدا(ص) رسمیت داشت و من از آنها باز میدارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه مینمایم: 1.متعه زنان، 2. متعه حج، 3.گفتن حَیّ عَلی خَیر العمل).[10] مصحلت اندیشی خلیفه، علاوه بر این که نوعی اجتهاد در مقابل نص به شمار میآید، تنها میتواند برای خود او حجت باشد نه برای دیگران و آیندگان. اگر آیندگان از حقیقت امر آگاه شدند، باید سنت را بر بدعت مقدم بدارند، به ویژه آن که ملاک دگرگون گردیده است و دیگر جهادی بر ضد کفر و شرک نیست. *جمله ای که مرز اعتقادی را مشخص می کرد از آنجا که تثبیت چنین بدعتی کار آسانی نبود، تنی چند از بزرگان بر این نهی ارزش قائل نشده و همچنان به هنگام اذان این جمله را میگفتند. برهان الدین حلبی (975 1044) در سیره خودمینویسد: عبداللّه ابن عمر و علی بن الحسین در اذان پس از (حَیّ علی الفلاح) جمله (حیّ علی خیر العمل) میگفتند[11] و از آنجا که گفتن این جمله نوعی شعار مخالفت بود، پیوسته در طول تاریخ، موافق و مخالف از آن بهره میگرفتند. در انتفاضة حسنیها، آنگاه که حسین بن علی بن حسن (صاحب فخ) بر مدینه مسلط شد، عبد اللّه بنحسن أفطس بر بالای منارهای که روی مرقد پیامبر گرامی (ص) است، قرار گرفت و به مؤذن گفت: بگو: (حی علی خیر العمل) مؤذن نیز این جمله را به زبان راند.[12] و نیز در دولت آل بویه که تمایلات شیعی داشتند، شعار شیعیان بغداد در اذانها جمله (حَیّ عَلی خیر العمل) بود، آنگاه که سلجوقیها روی کار آمدند این شعار ممنوع گردید، وشگفت این است که فرمان دادند در اذان صبح، جملة (الصلاة خیر من النوم) را بگویند، و این جریان در سال 448 رخ داد.[13] [1]. تفسیر این بخش را در کتاب (الاعتصام بالکتاب والسنه) قرائت بفرمایید، ص 175 تا 210 و در این مطلب میان مورخان و محدثان اتفاق نظر هست; به صحیح مسلم:4، باب الطلاق الثلاث، حدیث 1،3; سنن بیهقی:7/339; الدر المنثور:1/279 مراجعه شود. [2]. الانتصار:137، باب وجوب قول (حَیّ عَلی خیر العمل). [3]. الفتوحات المکیه:1/400. [4]. الروض النضر:1/542. [5]. حافظ علوی در کتاب الاذان به (حیّ عَلی خیرالعمل):91. [6]. کنزالعمال:342، ح23174. [7]. الأذان بحیّ علی خیر العمل: 26، 27، 29 و الاعتصام بحبل اللّه تألیف الإمام قاسم بن محمد الزیدی المتوفی عام 1029، نشر مطابع الجمعیه عمان. [8]. مسنداحمد:3/408. [9]. الأذان بحی علی خیر العمل: 29. [10]. شرح مقاصد: 2835، شرح تجرید قوشجی: بحث امامت. [11]. سیره حلبی:2/305. [12]. مقاتل الطالبیین: نگارش ابوالفرج اصفهانی(284 356)، 446، چاپ دار المعرفه.
آیت الله سبحانی درباره این مطلب این گونه می فرمایند:
یادآور میشویم که در عصر خلیفة دوم، (مصلحت اندیشی) رواج بیشتری داشت، چه بسا مصلحتاندیشی، بر حکم خدا در قرآن و سنت مقدم شمرده میشد.
از باب نمونه، در عصر پیامبر (ص) و عصرخلیفه نخست و حتی بخشی از خلافت خلیفه دوم، سه طلاق در یک مجلس، تنها یک طلاق محسوب میشد، امّا در نیمه دوم خلافت خلیفه دوم این حکم دگرگون گشت و سه طلاقه کردن زن دریک مجلس، سه طلاق واقعی تلقی گردید و هر نوع حق رجوع از شوهر سلب شد.[1]
بررسی تاریخ اذان و اقامه به روشنی ثابت میکند که جمله (حَیَّ عَلی خیر العمل) از فصول قطعی اذان بوده است و مؤذنان در عصر پیامبر(ص) و مدتی پس از آن حضرت، این جمله راضمن فصول دیگر میگفتند. سپس به علت و یا عللی از اذان حذف گردید.
الف. سیدمرتضی میگوید: علمای اهل سنت نقل کردهاند که در برخی سالهای رسالت، جمله (حَیّ عَلی خیر العمل)، گفته میشد ولی بعداً نسخ شده است.[2]
ب. ابن عربی درفتوحات میگوید: در جنگ خندق، آنگاه که صحابه پیامبر (ص) خندق میکندند، چون وقت نماز فرا رسید، یک نفر از آنان ندا سر داد: (حَیَّ علی خیر العمل) و از آن زمان سنت حسنه شد.[3]
ج. شرف الدین معروف به سیاغی (متوفای 1221) در کتاب (الروض النضیر) میگوید: صحیح آن است که اذان با (حَیَّ عَلی خیر العمل) تشریع شده است، گذشته بر این همگان اتفاق نظر دارند بر این که در روز خندق، این جمله جزو اذان بوده است.[4]
د. سه طایفه بزرگ امامیه، زیدیه و اسماعیلیه که پیرو مکتب اهل بیت هستند، آن را جزو اذان میدانند.[5]
اکنون به برخی از روایات در این مورداشاره میکنیم:
1. متقی هندی در کنزالعمال از معجم طبرانی نقل میکند: کان بلال یؤذن بالصبح فیقول: (حَیّ عَلی خیر العمل)[6]: بلال در اذان صبح (حیّ عَلی خیرالعمل) میگفت.
2. حافظ علوی زیدی (367 445) در رساله خاص خود به نام (الأذان بحیّ علی خیر العمل) به طور مسند از (ابی محذوره) صحابی رسول خدا (ص) نقل میکند که پیامبر (ص) به وی اذان آموخت و یکی از فصول آن (حَیّ عَلی خیر العمل) بود.[7]
و سیره نویسان اتفاق نظر دارند که پیامبر (ص) اذان را پس از بازگشت از جنگ (حنین) به وی آموخت.[8] و غزوه حنین در اواخر سال هشتم هجری، پس از فتح مکه رخ داد و این حاکی است که این فصل از اذان تا آن روز، جزو این فریضه الهی بوده است.
این دو نمونه از روایاتی است که بیانگر وجود این فصل از اذان در عصر رسول خدا(ص) بوده است.
*مصلحت اندیشی شخصی
در دو رساله بسیار محققانه که به قلم فاضلانة دو عالم زیدی نگارش یافته است به نامهای الأذان بحی علی خیرالعمل، نگارش حافظ علوی زید(72 445). الاعتصام بحبل اللّه، تألیف امام قاسم بن محمد الزیدی(م1029); از شخصیتهای بزرگی از صحابه و تابعان نقل شده که همگی در اذان و اقامه خود ملتزم به گفتن این فصل از اذان بودند. ذکر اسامی و گفتههای آنان، در این مختصر نمیگنجد و محققان میتوانند به این دو کتاب مراجعه فرمایند.
بنابراین، نباید در اصل مشروعیت این فصل از اذان شک کرد. در واقع کسانی که آن را از فصول اذان حذف کردهاند، باید علت آن را بیان کنند. متأسفانه اینکار جز (مصلحت اندیشی شخصی) دلیل دیگری نداشته است.
حافظ علوی در کتاب (الأذان بحیّ عَلی خیر العمل) به سندی از (حسن بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی) نقل میکند که آل رسول خدا (ص) بر وجود آن در اذان اتفاق نظر دارند و مؤذنان در عصرابوبکر نیز به همین شیوه اذان میگفتند.
*نخستین کسی که بخشی از اذان را حذف کرد
امّا وقتی عمر زمام خلافت را به دست گرفت، گفت: (دَعوا حیَّ عَلی خیرِالعَمل لِئلا یشتغل الناس عن الجهاد فکان أوّل من ترکها).[9] (گفتن حیّ علی خیرالعمل را ترک کنید تا مردم به بهانه این که نماز بهترین عمل است، جهاد را ترک نکنند). او(عمر) نخستین فردی بود که این فصل از اذان را ترک کرد).
محقق شهیر، سعدالدین تفتازانی (71279) در شرح مقاصد؛ و متکلم معروف اشعری به نام علاءالدین قوشجی(متوفای 879) میگویند: عمر بن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت:
(سه چیز در عهد رسول خدا(ص) رسمیت داشت و من از آنها باز میدارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه مینمایم:
1.متعه زنان،
2. متعه حج،
3.گفتن حَیّ عَلی خَیر العمل).[10]
مصحلت اندیشی خلیفه، علاوه بر این که نوعی اجتهاد در مقابل نص به شمار میآید، تنها میتواند برای خود او حجت باشد نه برای دیگران و آیندگان. اگر آیندگان از حقیقت امر آگاه شدند، باید سنت را بر بدعت مقدم بدارند، به ویژه آن که ملاک دگرگون گردیده است و دیگر جهادی بر ضد کفر و شرک نیست.
*جمله ای که مرز اعتقادی را مشخص می کرد
از آنجا که تثبیت چنین بدعتی کار آسانی نبود، تنی چند از بزرگان بر این نهی ارزش قائل نشده و همچنان به هنگام اذان این جمله را میگفتند. برهان الدین حلبی (975 1044) در سیره خودمینویسد: عبداللّه ابن عمر و علی بن الحسین در اذان پس از (حَیّ علی الفلاح) جمله (حیّ علی خیر العمل) میگفتند[11] و از آنجا که گفتن این جمله نوعی شعار مخالفت بود، پیوسته در طول تاریخ، موافق و مخالف از آن بهره میگرفتند.
در انتفاضة حسنیها، آنگاه که حسین بن علی بن حسن (صاحب فخ) بر مدینه مسلط شد، عبد اللّه بنحسن أفطس بر بالای منارهای که روی مرقد پیامبر گرامی (ص) است، قرار گرفت و به مؤذن گفت: بگو: (حی علی خیر العمل) مؤذن نیز این جمله را به زبان راند.[12]
و نیز در دولت آل بویه که تمایلات شیعی داشتند، شعار شیعیان بغداد در اذانها جمله (حَیّ عَلی خیر العمل) بود، آنگاه که سلجوقیها روی کار آمدند این شعار ممنوع گردید، وشگفت این است که فرمان دادند در اذان صبح، جملة (الصلاة خیر من النوم) را بگویند، و این جریان در سال 448 رخ داد.[13]
[1]. تفسیر این بخش را در کتاب (الاعتصام بالکتاب والسنه) قرائت بفرمایید، ص 175 تا 210 و در این مطلب میان مورخان و محدثان اتفاق نظر هست; به صحیح مسلم:4، باب الطلاق الثلاث، حدیث 1،3; سنن بیهقی:7/339; الدر المنثور:1/279 مراجعه شود.
[2]. الانتصار:137، باب وجوب قول (حَیّ عَلی خیر العمل).
[3]. الفتوحات المکیه:1/400.
[4]. الروض النضر:1/542.
[5]. حافظ علوی در کتاب الاذان به (حیّ عَلی خیرالعمل):91.
[6]. کنزالعمال:342، ح23174.
[7]. الأذان بحیّ علی خیر العمل: 26، 27، 29 و الاعتصام بحبل اللّه تألیف الإمام قاسم بن محمد الزیدی المتوفی عام 1029، نشر مطابع الجمعیه عمان.
[8]. مسنداحمد:3/408.
[9]. الأذان بحی علی خیر العمل: 29.
[10]. شرح مقاصد: 2835، شرح تجرید قوشجی: بحث امامت.
[11]. سیره حلبی:2/305.
[12]. مقاتل الطالبیین: نگارش ابوالفرج اصفهانی(284 356)، 446، چاپ دار المعرفه.
- [سایر] آیا ازدواج دختر حضرت علی(ع) با عمر نشانه موافقت حضرت با عمر نیست؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] آیا امام علی علیه السلام با لشکر کشی ابوبکر و عمر به سایر کشورها برای توسعه اسلام موافق بود؟
- [سایر] چرا وقتی علی(ع) زمام امور را به دست گرفت با خلفای راشدین پیش از خود ابراز مخالفت نکرد، بلکه به تواتر از او ثابت است که بالای منبر میگفت: (بهترین فرد این امت بعد از پیامبر ابوبکر است)، و همچنین وقتی به حکومت رسید برای مردم قرآنی جدید نیاورد، ازدواج موقت را رواج نداد، فدک را باز نگرداند، حج تمتع را واجب نگرداند، (حی علی خیر العمل) را به اذن اضافه نکرد و (الصلاة خیر من النوم) را از اذان حذف نکرد. پس اگر ابوبکر و عمر کافر بودند، چرا امام علی(ع) وقتی قدرت دستش بود، کفر و غصب بودن خلافتشان را اعلام نکرد؟ بلکه برعکس، ابوبکر و عمر را ستود و تمجید کرد. پس شما نیز همان کاری را انجام دهید که امام علی(ع) انجام داد یا اینکه باید بگویید علی(ع) به امت خیانت کرد و قضیه را برای امت بیان ننموده و علی از چنین چیزی پاک و مبرّا است!
- [سایر] آیا ذکر مکرر جمله لولا علی لهلک عمر از سوی خلیفه دوم نشانه تواضع و فروتنی وی بوده است؟
- [سایر] آیا خلیفه دوم داماد حضرت علی (ع) بود؟
- [سایر] آیا فرزند عمر (عبدالله بن عمر) در حوادث تاریخی دوران خلافت عثمان و حکومت حضرت علی(ع) تأثیرگذار بود؟ یا پس از مرگ پدر از سیاست فاصله گرفت؟
- [سایر] آیا ابوبکر عمر را پس از خود به خلافت تعیین نمود (برخلاف پیامبر) نظر حضرت علی در مورد عمر چه بود؟
- [سایر] امام علی ع در جریان انتخاب ابوبکر به عمر چه فرمود؟
- [سایر] چرا علی (ع) با عمر که از عوامل اصلی شهادت همسرش بود همکاری می کرد؟ در تاریخ هست که بارها عمر می گفت: "اگر علی نبود عمر هلاک می شد." با این دست آویز، برخی اهل سنت شهادت حضرت زهرا (س) را انکار می کنند. حتی شنیده ام امام حسن و امام حسین(ع) در جنگ های عمر علیه ایران شرکت داشتند. اگرمطالب فوق صحت دارد این همکاری ها را چگونه توضیح می دهید؟
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اذان هیجده جمله است: اللّه اکبر چهار مرتبه؛ اشهد ان لا اله الا اللّه؛ اشهد ان محمدا رسول اللّه؛ حی علی الصلاه؛ حی علی الفلاح؛ حی علی خیر العمل؛ اللّه اکبر؛ لا اله الا اللّه هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه اللّه اکبر از اول اذان و یک مرتبه لااله الا اللّه از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود.
- [آیت الله سیستانی] اذان هیجده جمله است : (اللّه اکبر) چهار مرتبه ، (أَشْهَدُ أن لا إِلَه إِلاّ اللّهُ) ، (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) ، (حَیَّ عَلَی الصَلاةِ) ، (حَیَّ عَلی الفَلاحِ) ، (حَیَّ عَلی خَیْرُ الْعَمَل) ، (اَللّهُ أَکْبَرُ) ، (لا الهَ إلاَّ اللّهُ) هر یک دو مرتبه . و اقامه هفده جمله است ، یعنی دو مرتبه (اَللّهُ أَکْبَرُ) از اول اذان ، و یک مرتبه (لا إِلهَ إلاَّ اللّهُ) از آخر آن کم میشود ، و بعد از گفتن (حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قَامَتِ الصَّلاَةُ) اضافه نمود .
- [آیت الله بروجردی] اذان هیجده جمله است:(اَللهُ اَکبرُ)؛ چهار مرتبه.(اَشهّدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اللهُ - اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ حَی عَلَی الصَّلوة حَی عَلَی الفَلاحِ حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ اَللهُ اَکبرُ لا اِلَهَ اِلا اللهُ)؛ هر یک دو مرتبه.و اقامه هفده جمله است:یعنی دو مرتبه (اَللهُ اَکبرُ) از اوّل اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ اِلا اللهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَد قامَتِ الصَّلوة) اضافه نمود.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.