مردان سرپرست زنان هستند به چه معناست؟
(الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ) نساء (4)، آیه 34.؛ (مردان سرپرست زنان هستند). اگر بنا باشد سرپرستی جامعه‌ای را - چه جامعه کوچک که خانواده است و چه جامعه بزرگ‌تر که محل، شهر و کشور است - در اختیار زن یا مرد قرار بدهند، خداوند در قرآن می‌فرماید: نظر من این است که مرد سرپرست باشد. این، اولویت اول است. خدایی که ما را خلق کرده، می‌گوید: من این شکلی می‌پسندم. این نظر، دلیل دارد؛ گاهی حکمی را که خدا می‌دهد، دلیلش روشن نیست و تعبد است؛ مثل این که نماز صبح دو رکعت خوانده شود که واقعاً نمی‌دانیم چرا؛ ولی گاهی خود خدا حکم را گفته و بعد دلیلش را ذکر کرده است؛ مثلاً درباره روزه، خداوند فرموده است: (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُم تَتَّقُون). دلیل اصلی وجوب روزه را خود خداوند فرموده است. اگرچه سلامت جسمی یا فهمیدن درد فقرا از فواید روزه است؛ اما همه اینها حکمت هستند؛ نه علت. پس علت چیست؟ علت، (لَعَلَّکُم تَتَّقُون) است. خداوند می‌فرماید: من می‌خواهم اراده خدایی در شما رشد پیدا کند؛ روحیه تعبد انسان‌ها زیاد شود؛ می‌گویم: از اول اذان صبح تا اول مغرب، امساک کنید و اگر یک دقیقه هم بعد از اذان صبح چیزی خورده شود، قبول ندارم؛ حتی اگر عوض آن یک دقیقه، یک ساعت بعد از مغرب چیزی نخورید، روزه باطل است. من می‌خواهم تقوایت را آزمایش کنم؛ روحیه تعبد را در انسان‌ها تقویت نمایم. می‌خواهم متقی شوید. تقوا، یعنی پروا. این، یک مصلحت بزرگی است که انسان یاد بگیرد از خدا حساب ببرد. اگر خدا معلم و سرپرست انسان شد، به خیلی جاها می‌رسد؛ به کمال می‌رسد. در آیه مورد بحث نیز خداوند که آفریننده ما می‌باشد و به روحیات زن و مرد از همه بیشتر آگاه است، فرموده است: (مردان سرپرست زنان هستند). اگر در جامعه‌ای مرد و زن وجود داشته باشد و بخواهند تقسیم کار کند، سرپرستی را به چه کسی بدهند؟ به هر دو؛ به هیچ کدام؛ به زن یا به مرد؟ خداوند می‌فرماید: به نظر من، سرپرستی را به مرد بدهند و این، تحقیر مرتبه زن نیست. بسیاری از کارها را خدا تقسیم کرده، آن کارهایی را که متناسب با طبیعت خلقت زن‌هاست، به زن‌ها داده و آن کارهایی را که متناسب با طبیعت خلقت مردهاست، به مردها داده است؛ به یکی قوه (عاقله) بیشتری داده و به دیگری قوه (عاطفه) بیشتری داده است. باید دانست که منظور عقل در این جا، اغلب عقل دوراندیش و عقل تدبیر امور و عقل سرپرستی است. این که حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرماید: (النساء نواقص العقول)، این‌گونه نباشد که بترسیم و بگوییم سندش اشکال دارد؛ بلکه در این جا منظور از عقل، مدیریت بیرون از منزل است که یک بحث روشن است؛ چون طبیعت مرد نسبت به زن، این چنین است؛ به ویژه در مدیریت بحران، تفاوت زن و مرد بیشتر محسوس است. در کشورهای اروپایی و آمریکایی که این همه بحث حقوق زن و زن‌سالاری را مطرح می‌کنند، چند درصد رئیس‌جمهورهایشان زن است؟ چند وزیر خانم در کابینه دارند؟ آنهایی که سردمدار بحث فمینیسم هستند، حتی پست‌های درجه دو را عملاً به خانم‌ها واگذار نمی‌کنند؛ زیرا قدرت مدیریت در نوع مردها بیشتر است؛ البته در برخی اشخاص ممکن است استثناء باشد؛ یعنی ممکن است زنی باشد که چهل مرد را ببرد لب چشمه و تشنه برگرداند یعنی در افراد ممکن است استثناهایی وجود داشته باشد. خانواده‌های بسیاری را می‌شناسیم که مادر، آنها را اداره می‌کند؛ مرد، بی‌عرضه یا معتاد است یا مدیریت بسیار ضعیفی دارد. مردهایی را می‌شناسیم که وقتی حقوق می‌گیرند، مستقیم تحویل زن می‌دهند؛ چرا؟ چون خودش اگر بخواهد اداره کند، نمی‌تواند؛ اما زن مدیر است و سی روز با همان حقوق کارمندی، خانه را اداره می‌کند. ما اینها را قبول داریم ولی می‌خواهیم واقع بینانه صحبت کنیم. این که قرآن می‌فرماید: (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ)؛ مردها سرپرستند، منظور این است که طبیعت مرد چنین است و خدا دوست دارد این‌گونه جامعه اداره شود. اگر زن سرپرست خانواده باشد، جسم و روحیه‌اش آزرده می‌شود؛ فشار زندگی و معیشت، نشاط و شادابی او را می‌گیرد؛ ولی در مقابل کارهای خانه و کارهایی را که نیاز به عاطفه بیشتری دارد - مثل مادری - بهتر است آن کارها را خانم‌ها انجام دهند. بعضی خیال می‌کنند مادری چیز کمی است. همین مردهای جامعه که (قوامون علی النساء هستند)، تربیت اینها با چه کسی است؟ آیا تربیت انسان کامل و با شخصیت، کار کمی است؟ ما زن را از کانون خانواده که آرامش خانواده است، مدیر و مدبر و مربی بچه‌هاست و بسیاری از مشکلات جامعه بر اثر وظیفه‌شناسی و انجام مسئولیت‌های او حل می‌شود، جدا کرده‌ایم و از او یک مهره اقتصادی ساخته‌ایم. یکی از دوستان ما، خانمش مدیر یک شرکت است و در ماه، چندین بار به مسافرت می‌رود. آنها بعد از سال‌ها زندگی، یک بچه دارند. به او گفتم: این بچه بزرگ شده، در حالی که نه برادر دارد و نه خواهر! گفت: همین را هم مادربزرگش، بزرگ کرده؛ زیرا مادرش معمولاً مأموریت است و من هم کارم در شهرستان است و به تهران رفت و آمد می‌کنم! آیا این زندگی است؟ زندگی‌ای که زن برود شرق ایران و مرد برود غرب ایران و بچه هم این وسط حیران بماند! بچه خودش تعریف می‌کرد: این شکلی نیمرو درست می‌کنم و این طور ظرف می‌شویم و... واقعاً خدا از ما این را خواسته؟ آیا همه چیز در پول خلاصه می‌شود؟ چرا با خواست خدا مبارزه می‌کنیم؟ فمینیسم، مبارزه با طبیعت انسان است. خداوند در آیه 32 سوره نساء یک حرف خیلی زیبایی را مطرح می‌کند؛ می‌فرماید: (وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّه بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی‌ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ)؛ (آن چه را خداوند به سبب آن بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده، آرزو نکنید. برتری هر یک از مردان و زنان، بهره‌ای از داده‌های خداوند است) و بعد می‌فرماید: (إِنَّ اللَّه کانَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً)؛ (خداوند نسبت به هر چیز، داناترین است). معنای این آیه، این است که نظام احسن را به هم نزنید و هرکس به پست و نقش خود در این عالم، راضی باشد؛ تا همه کارها به صحت و سلامت پیش رود. مرد وظیفه خود را انجام دهد و زن هم نعمت‌های خدادادی خود را به کار گیرد. خداوند از دیگران آگاه‌تر است و بهتر می‌داند که این نظام آفرینش، به چه سبک و روشی بهتر اداره می‌شود. بله، یک وقت ممکن است مرد از اداره زندگی عاجز باشد. در این صورت، زن اداره می‌کند که در این جا به زن ظلم شده است و او ایثار می‌کند و کارهایی را انجام می‌دهد که وظیفه‌اش نیست. از این رو، آن زنی که سرپرست خانواده است، باید مورد حمایت حکومت اسلامی قرار گیرد؛ چون تحمل کارهای اقتصادی و مسئولیت خارج از خانه، برای زن سخت است. البته کار در بیرون از منزل برای زن، اشکال ندارد؛ اما باید کار او از نظر زمان و نوع کار، با شأنش سازگار باشد. کارهای فنی مانند ریخته‌گری، کار در معدن و یا میزان ساعت کاری برابر با مردان، ظلم به زن است. باید برنامه‌ریزی شود و آن رشته‌هایی که با روحیات زنان بیشتر سازگار است، 80 درصد سهمیه آنها برای زنان باشد. بعد از انقلاب، رشته‌های تخصصی زنان، صد درصد مخصوص آنان شد؛ در حالی که قبل از انقلاب، مشترک بود و این، خیلی زشت بود و در مقابل در رشته‌های دیگر، سهمیه پسرها را زیاد کنند و در غیر این صورت، مبارزه با طبیعت زن و مرد و تلخ کردن زندگی است. خدا خواسته است که سختی‌های زندگی، برای مرد باشد. کسب معاش، همراه با گرفتاری‌ها و سختی‌هاست و این، وظیفه مرد است. حالا بگویید اسلام به مرد بیشتر خدمت کرده یا به زن؟ در سفری که آیةاللَّه جوادی آملی برای ارائه پیام امام راحل به گورباچف به شوروی سابق داشتند، خاطراتی را نقل می‌فرمود؛ یکی این بود که هواپیمای ما در مسکو نتوانست فرود بیاید؛ چون هوا بد بود. هواپیما در یکی از شهرهای نزدیک مسکو نشست و بعد با ماشین ما را به مسکو بردند. نصف شب به مسکو رسیدیم. در خیابان مجاور هتلی که برای ما در نظر گرفته بودند، خانمی با موهای باز و پریشان، در جوی آب، یخ می‌شکست. تعجب کردم و گفتم: این خانم در این وقت شب این جا چه کار می‌کند؟ گفتند: او کارگر شهرداری است! آیا این کرامت انسانی است؟ گفت: این جا برابری است! آیا این برابری، خدمت به زن است؟ بعضی افتخار می‌کنند که فلان شرکت حمل و نقل بین‌المللی، سی زن راننده دارد. تریلی هیجده چرخ که همیشه سالم نیست؛ پنجر هم می‌شود. مردهای قدرتمند، نمی‌توانند چرخ ماشین‌های سنگین را بلند کنند؛ ولی زن باید در یخ و سرمای شب، این کار را انجام دهد. اینها خدمت به زن نیست. هر وقت می‌خواهند از هر چیزی تبلیغ کنند، یک خانم را آرایش می‌کنند و از او استفاده ابزاری می‌کنند. این، حرمت زن را از بین می‌برد. بنابر آن چه گفته شد، زن و مرد هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند که باید بدون تحمیل و بدون تحقیر و براساس همکاری و تکمیل در زندگی، نقش ایفا کنند. جهان چون خط و خال و چشم و ابروست‌که هر چیزش به جای خویش نیکوست‌ پنکه سقفی تا زمانی که جای خودش است، خنک می‌کند؛ اما اگر آن را یک متر پایین‌تر بیاورند، گردن می‌زند. آتشی که زیر سماور است، خدمت می‌کند؛ ولی اگر آن را روی دست و لباس مردم بگذارند، می‌سوزاند. هرکس و هر چیز، باید وظیفه خودش را انجام دهد. اگر خداوند دو موجود غیرمتفاوت خلق می‌کرد که هر کاری از مرد برمی‌آمد، از زن هم برمی‌آمد، اینها نمی‌توانستند با هم زندگی کنند. مرد ویژگی‌هایی دارد که زن آنها را ندارد و از طرفی، خانم‌ها ویژگی‌هایی دارند که مردان ندارد. از این رو، اگر ازدواج کنند و با هم شوند، آرامش پیدا می‌کنند و مشکلات فرد و خانواده و اجتماع حل می‌شود. بسیاری از مشکلاتی که مردها دارند، با ازدواج تعدیل می‌شوند و خیلی از بحران‌های بیکاری و فسادهای اخلاقی، با قبول سرپرستی مرد، حل می‌شوند. به همین جهت از نگاه قرآن، مردها به دو دلیل زیر سرپرست زن‌ها هستند: 1. (بِما فَضَّلَ اللَّه بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ)؛ به خاطر این که خدا برتری‌هایی به بعضی‌ها (مردها) داده که منظور، عقل معاش و مدیریت اجتماعی و جسم قوی است و به همین علت، بهتر اداره می‌کنند. 2. (بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)؛ به دلیل این که از اموالشان خرج می‌کنند (-(نمی‌شود خرجش را مرد بدهد و حرف آخر را زن بزند)-). ممکن است در خانواده‌ای یک سال زن و شوهر با هم زندگی کنند و نیاز به رئیس و حرف آخر نباشد. اگر تفاهم بود، نیاز به اعمال ریاست نیست، ولی یک جاهایی پیش می‌آید که آن جاها نیاز است به حرف یکی گوش کنند؛ تا اختلاف سلیقه تبدیل به مشکل بزرگی نشود. پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها - اداره مشاوره و پاسخ
عنوان سوال:

مردان سرپرست زنان هستند به چه معناست؟


پاسخ:

(الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ) نساء (4)، آیه 34.؛ (مردان سرپرست زنان هستند).
اگر بنا باشد سرپرستی جامعه‌ای را - چه جامعه کوچک که خانواده است و چه جامعه بزرگ‌تر که محل، شهر و کشور است - در اختیار زن یا مرد قرار بدهند، خداوند در قرآن می‌فرماید: نظر من این است که مرد سرپرست باشد. این، اولویت اول است. خدایی که ما را خلق کرده، می‌گوید: من این شکلی می‌پسندم. این نظر، دلیل دارد؛ گاهی حکمی را که خدا می‌دهد، دلیلش روشن نیست و تعبد است؛ مثل این که نماز صبح دو رکعت خوانده شود که واقعاً نمی‌دانیم چرا؛ ولی گاهی خود خدا حکم را گفته و بعد دلیلش را ذکر کرده است؛ مثلاً درباره روزه، خداوند فرموده است: (کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُم تَتَّقُون). دلیل اصلی وجوب روزه را خود خداوند فرموده است.

اگرچه سلامت جسمی یا فهمیدن درد فقرا از فواید روزه است؛ اما همه اینها حکمت هستند؛ نه علت. پس علت چیست؟ علت، (لَعَلَّکُم تَتَّقُون) است.
خداوند می‌فرماید: من می‌خواهم اراده خدایی در شما رشد پیدا کند؛ روحیه تعبد انسان‌ها زیاد شود؛ می‌گویم: از اول اذان صبح تا اول مغرب، امساک کنید و اگر یک دقیقه هم بعد از اذان صبح چیزی خورده شود، قبول ندارم؛ حتی اگر عوض آن یک دقیقه، یک ساعت بعد از مغرب چیزی نخورید، روزه باطل است. من می‌خواهم تقوایت را آزمایش کنم؛ روحیه تعبد را در انسان‌ها تقویت نمایم. می‌خواهم متقی شوید. تقوا، یعنی پروا. این، یک مصلحت بزرگی است که انسان یاد بگیرد از خدا حساب ببرد. اگر خدا معلم و سرپرست انسان شد، به خیلی جاها می‌رسد؛ به کمال می‌رسد.
در آیه مورد بحث نیز خداوند که آفریننده ما می‌باشد و به روحیات زن و مرد از همه بیشتر آگاه است، فرموده است: (مردان سرپرست زنان هستند). اگر در جامعه‌ای مرد و زن وجود داشته باشد و بخواهند تقسیم کار کند، سرپرستی را به چه کسی بدهند؟ به هر دو؛ به هیچ کدام؛ به زن یا به مرد؟ خداوند می‌فرماید: به نظر من، سرپرستی را به مرد بدهند و این، تحقیر مرتبه زن نیست. بسیاری از کارها را خدا تقسیم کرده، آن کارهایی را که متناسب با طبیعت خلقت زن‌هاست، به زن‌ها داده و آن کارهایی را که متناسب با طبیعت خلقت مردهاست، به مردها داده است؛ به یکی قوه (عاقله) بیشتری داده و به دیگری قوه (عاطفه) بیشتری داده است. باید دانست که منظور عقل در این جا، اغلب عقل دوراندیش و عقل تدبیر امور و عقل سرپرستی است.
این که حضرت امیر در نهج‌البلاغه می‌فرماید: (النساء نواقص العقول)، این‌گونه نباشد که بترسیم و بگوییم سندش اشکال دارد؛ بلکه در این جا منظور از عقل، مدیریت بیرون از منزل است که یک بحث روشن است؛ چون طبیعت مرد نسبت به زن، این چنین است؛ به ویژه در مدیریت بحران، تفاوت زن و مرد بیشتر محسوس است. در کشورهای اروپایی و آمریکایی که این همه بحث حقوق زن و زن‌سالاری را مطرح می‌کنند، چند درصد رئیس‌جمهورهایشان زن است؟ چند وزیر خانم در کابینه دارند؟ آنهایی که سردمدار بحث فمینیسم هستند، حتی پست‌های درجه دو را عملاً به خانم‌ها واگذار نمی‌کنند؛ زیرا قدرت مدیریت در نوع مردها بیشتر است؛ البته در برخی اشخاص ممکن است استثناء باشد؛ یعنی ممکن است زنی باشد که چهل مرد را ببرد لب چشمه و تشنه برگرداند یعنی در افراد ممکن است استثناهایی وجود داشته باشد. خانواده‌های بسیاری را می‌شناسیم که مادر، آنها را اداره می‌کند؛ مرد، بی‌عرضه یا معتاد است یا مدیریت بسیار ضعیفی دارد. مردهایی را می‌شناسیم که وقتی حقوق می‌گیرند، مستقیم تحویل زن می‌دهند؛ چرا؟ چون خودش اگر بخواهد اداره کند، نمی‌تواند؛ اما زن مدیر است و سی روز با همان حقوق کارمندی، خانه را اداره می‌کند. ما اینها را قبول داریم ولی می‌خواهیم واقع بینانه صحبت کنیم.
این که قرآن می‌فرماید: (الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ)؛ مردها سرپرستند، منظور این است که طبیعت مرد چنین است و خدا دوست دارد این‌گونه جامعه اداره شود. اگر زن سرپرست خانواده باشد، جسم و روحیه‌اش آزرده می‌شود؛ فشار زندگی و معیشت، نشاط و شادابی او را می‌گیرد؛ ولی در مقابل کارهای خانه و کارهایی را که نیاز به عاطفه بیشتری دارد - مثل مادری - بهتر است آن کارها را خانم‌ها انجام دهند. بعضی خیال می‌کنند مادری چیز کمی است. همین مردهای جامعه که (قوامون علی النساء هستند)، تربیت اینها با چه کسی است؟ آیا تربیت انسان کامل و با شخصیت، کار کمی است؟
ما زن را از کانون خانواده که آرامش خانواده است، مدیر و مدبر و مربی بچه‌هاست و بسیاری از مشکلات جامعه بر اثر وظیفه‌شناسی و انجام مسئولیت‌های او حل می‌شود، جدا کرده‌ایم و از او یک مهره اقتصادی ساخته‌ایم.
یکی از دوستان ما، خانمش مدیر یک شرکت است و در ماه، چندین بار به مسافرت می‌رود. آنها بعد از سال‌ها زندگی، یک بچه دارند. به او گفتم: این بچه بزرگ شده، در حالی که نه برادر دارد و نه خواهر! گفت: همین را هم مادربزرگش، بزرگ کرده؛ زیرا مادرش معمولاً مأموریت است و من هم کارم در شهرستان است و به تهران رفت و آمد می‌کنم! آیا این زندگی است؟ زندگی‌ای که زن برود شرق ایران و مرد برود غرب ایران و بچه هم این وسط حیران بماند! بچه خودش تعریف می‌کرد: این شکلی نیمرو درست می‌کنم و این طور ظرف می‌شویم و... واقعاً خدا از ما این را خواسته؟ آیا همه چیز در پول خلاصه می‌شود؟ چرا با خواست خدا مبارزه می‌کنیم؟ فمینیسم، مبارزه با طبیعت انسان است.
خداوند در آیه 32 سوره نساء یک حرف خیلی زیبایی را مطرح می‌کند؛ می‌فرماید: (وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّه بِهِ بَعْضَکُمْ عَلی‌ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ)؛ (آن چه را خداوند به سبب آن بعضی از شما را بر بعضی دیگر برتری داده، آرزو نکنید. برتری هر یک از مردان و زنان، بهره‌ای از داده‌های خداوند است) و بعد می‌فرماید: (إِنَّ اللَّه کانَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیماً)؛ (خداوند نسبت به هر چیز، داناترین است).
معنای این آیه، این است که نظام احسن را به هم نزنید و هرکس به پست و نقش خود در این عالم، راضی باشد؛ تا همه کارها به صحت و سلامت پیش رود. مرد وظیفه خود را انجام دهد و زن هم نعمت‌های خدادادی خود را به کار گیرد. خداوند از دیگران آگاه‌تر است و بهتر می‌داند که این نظام آفرینش، به چه سبک و روشی بهتر اداره می‌شود.
بله، یک وقت ممکن است مرد از اداره زندگی عاجز باشد. در این صورت، زن اداره می‌کند که در این جا به زن ظلم شده است و او ایثار می‌کند و کارهایی را انجام می‌دهد که وظیفه‌اش نیست. از این رو، آن زنی که سرپرست خانواده است، باید مورد حمایت حکومت اسلامی قرار گیرد؛ چون تحمل کارهای اقتصادی و مسئولیت خارج از خانه، برای زن سخت است.
البته کار در بیرون از منزل برای زن، اشکال ندارد؛ اما باید کار او از نظر زمان و نوع کار، با شأنش سازگار باشد. کارهای فنی مانند ریخته‌گری، کار در معدن و یا میزان ساعت کاری برابر با مردان، ظلم به زن است. باید برنامه‌ریزی شود و آن رشته‌هایی که با روحیات زنان بیشتر سازگار است، 80 درصد سهمیه آنها برای زنان باشد. بعد از انقلاب، رشته‌های تخصصی زنان، صد درصد مخصوص آنان شد؛ در حالی که قبل از انقلاب، مشترک بود و این، خیلی زشت بود و در مقابل در رشته‌های دیگر، سهمیه پسرها را زیاد کنند و در غیر این صورت، مبارزه با طبیعت زن و مرد و تلخ کردن زندگی است. خدا خواسته است که سختی‌های زندگی، برای مرد باشد. کسب معاش، همراه با گرفتاری‌ها و سختی‌هاست و این، وظیفه مرد است. حالا بگویید اسلام به مرد بیشتر خدمت کرده یا به زن؟
در سفری که آیةاللَّه جوادی آملی برای ارائه پیام امام راحل به گورباچف به شوروی سابق داشتند، خاطراتی را نقل می‌فرمود؛ یکی این بود که هواپیمای ما در مسکو نتوانست فرود بیاید؛ چون هوا بد بود. هواپیما در یکی از شهرهای نزدیک مسکو نشست و بعد با ماشین ما را به مسکو بردند. نصف شب به مسکو رسیدیم. در خیابان مجاور هتلی که برای ما در نظر گرفته بودند، خانمی با موهای باز و پریشان، در جوی آب، یخ می‌شکست. تعجب کردم و گفتم: این خانم در این وقت شب این جا چه کار می‌کند؟ گفتند: او کارگر شهرداری است! آیا این کرامت انسانی است؟ گفت: این جا برابری است! آیا این برابری، خدمت به زن است؟
بعضی افتخار می‌کنند که فلان شرکت حمل و نقل بین‌المللی، سی زن راننده دارد. تریلی هیجده چرخ که همیشه سالم نیست؛ پنجر هم می‌شود. مردهای قدرتمند، نمی‌توانند چرخ ماشین‌های سنگین را بلند کنند؛ ولی زن باید در یخ و سرمای شب، این کار را انجام دهد.
اینها خدمت به زن نیست. هر وقت می‌خواهند از هر چیزی تبلیغ کنند، یک خانم را آرایش می‌کنند و از او استفاده ابزاری می‌کنند. این، حرمت زن را از بین می‌برد.
بنابر آن چه گفته شد، زن و مرد هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارند که باید بدون تحمیل و بدون تحقیر و براساس همکاری و تکمیل در زندگی، نقش ایفا کنند.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست‌که هر چیزش به جای خویش نیکوست‌
پنکه سقفی تا زمانی که جای خودش است، خنک می‌کند؛ اما اگر آن را یک متر پایین‌تر بیاورند، گردن می‌زند.
آتشی که زیر سماور است، خدمت می‌کند؛ ولی اگر آن را روی دست و لباس مردم بگذارند، می‌سوزاند.
هرکس و هر چیز، باید وظیفه خودش را انجام دهد. اگر خداوند دو موجود غیرمتفاوت خلق می‌کرد که هر کاری از مرد برمی‌آمد، از زن هم برمی‌آمد،
اینها نمی‌توانستند با هم زندگی کنند. مرد ویژگی‌هایی دارد که زن آنها را ندارد و از طرفی، خانم‌ها ویژگی‌هایی دارند که مردان ندارد. از این رو، اگر ازدواج کنند و با هم شوند، آرامش پیدا می‌کنند و مشکلات فرد و خانواده و اجتماع حل می‌شود.
بسیاری از مشکلاتی که مردها دارند، با ازدواج تعدیل می‌شوند و خیلی از بحران‌های بیکاری و فسادهای اخلاقی، با قبول سرپرستی مرد، حل می‌شوند. به همین جهت از نگاه قرآن، مردها به دو دلیل زیر سرپرست زن‌ها هستند:
1. (بِما فَضَّلَ اللَّه بَعْضَهُمْ عَلی‌ بَعْضٍ)؛ به خاطر این که خدا برتری‌هایی به بعضی‌ها (مردها) داده که منظور، عقل معاش و مدیریت اجتماعی و جسم قوی است و به همین علت، بهتر اداره می‌کنند.
2. (بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ)؛ به دلیل این که از اموالشان خرج می‌کنند (-(نمی‌شود خرجش را مرد بدهد و حرف آخر را زن بزند)-). ممکن است در خانواده‌ای یک سال زن و شوهر با هم زندگی کنند و نیاز به رئیس و حرف آخر نباشد. اگر تفاهم بود، نیاز به اعمال ریاست نیست، ولی یک جاهایی پیش می‌آید که آن جاها نیاز است به حرف یکی گوش کنند؛ تا اختلاف سلیقه تبدیل به مشکل بزرگی نشود.

پرسش‌ها و پاسخ‌های قرآنی- جلد36(تفسیر آیات برگزیده) - نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها - اداره مشاوره و پاسخ





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین