بحث درباره شخصیت سیدالشهداء(ع) در قالب تشکیل میزگردها، کنفرانس ها، سخنرانی ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است و البته در جامعه ما نیز انجام می شود و به برکت نام سیدالشهداء(ع) و عزاداری آن حضرت، بحث، گفت و گو و تحقیقات زیادی درباره این امور صورت می گیرد و مردم نیز معارف را فرا می گیرند. این فعالیتها به جای خود لازم است، اما آیا برای اینکه ما از حادثه عاشورا بهره برداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ یا اینکه امور دیگری نیز مثل همین عزاداریها به جای خود لازم است؟ جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظری روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است، فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است. هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم، درمی یابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا می کنند. یک دسته عوامل شناختی که موجب می شود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقولهای که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلی، تجربی و یا راههای دیگر استفاده می شود. قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلی احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها می نامند. اینها سلسله ای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است. هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، - خواه رفتار مربوط به زندگی فردی و خانوادگی، خواه رفتار اجتماعی و یا سیاسی شما باشد - خواهید دید، عامل اصلی که شما را به انجام آن رفتار واداشته، چه بسا عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده باشد. مرحوم شهید استاد مطهری در این باره می فرمایند: (عاملی باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید برای هر کاری میلی داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقی نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقه ای نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. فقط شناختْ کافی نیست تا ما را به حرکت درآورد. عامل روانی دیگری نیاز داریم تا ما را به سوی کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. این گونه عوامل را انگیزه های روانی، احساسات و عواطف و مانند آنها می نامند. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود می آورد، عشق به انجام کار را ایجاد می کند و شور و هیجان به وجود می آورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمی گیرد. حتی اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهای او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمی رود. اگر فرضاً اشتهای کسی کور شود و یا به بیماری مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده غذایی برای بدن او خیلی مفید است، تمایلی به خوردن آن پیدا نمی کند؛ پس غیر از آن دانستن، باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است، تا انگیزه ای برای انجام آن حرکت نداشته باشد، حرکتی انجام نمی دهد). حال، بعد از اینکه پذیرفتیم برای حرکتهای آگاهانه و رفتارهای انسانی، دو دسته عوامل شناختی و انگیزشی یا عواطف و احساسات لازم است و بعد از اینکه دانستیم حرکت سیدالشهداء(ع) چه نقش مهمی در سعادت انسانها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود برای ما حرکت آفرین نمی شود. هنگامی دانستن و به یاد آوردن آن خاطره ها ما را به کاری مشابه کار امام(ع) و به پیمودن راه او وا می دارد که در ما نیز انگیزه ای به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم. خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمی کند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا اینکه ما هم بخواهیم کاری مشابه کار او انجام دهیم. جلسات بحث و گفت و گو و سخنرانی ها می تواند آن بخش اول را تأمین کند؛ یعنی، شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگری هم برای تقویت احساسات و عواطف لازم داریم، البته خود شناخت، یادآوری و مطالعه یک رویداد میتواند نقشی داشته باشد، اما نقش اساسی را چیزهایی ایفا میکند که تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف ما داشته باشد. هنگامی که صحنه ای بازسازی میشود و انسان از نزدیک به آن صحنه می نگرد، این مشاهده با هنگامی که انسان بشنود چنین جریانی واقع شده، یا اینکه فقط بداند چنین حادثه ای اتفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد. نمونه این مسأله را شما خود بارها تجربه کرده اید. مکرراً حوادث عاشورا را شنیده اید و در ذهن شما جای گرفته است. میدانید امام حسین(ع) روز عاشورا چگونه به شهادت رسید، اما آیا دانسته های شما اشک شما را جاری میکند؟ وقتی در مجالس شرکت میکنید و مرثیه خوان مرثیه می خواند، مخصوصاً اگر لحن خوبی هم داشته باشد و به صورت جذابی داستان کربلا را برای شما بیان کند، آن گاه می بینید که بی اختیار اشک شما جاری می شود. این شیوه میتواند در تحریک احساسات شما تأثیری داشته باشد که خواندن و دانستن، چنان اثری را ندارد. به همین نسبت آنچه دیده می شود، به مراتب مؤثرتر از شنیدنی ها است. منظور از این توضیحات آن بود که ما علاوه بر اینکه باید بدانیم چرا ابی عبد الله(ع) قیام کرد، بدانیم که چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب به گونه ای برای ما بازسازی شود تا عواطف و احساسات ما برانگیخته تر شود. هر اندازه اینها در برانگیخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگی ما مؤثرتر خواهد بود. بنابراین صِرف بحث و بررسی عالمانه واقعه عاشورا، نمی تواند نقش عزاداری را ایفا کند. باید صحنه هایی در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند. همین که صبح از خانه بیرون میآیند، می بینند شهر سیاه پوش شده است، پرچمهای سیاه نصب شده است ... خود این تغییر حالت، دلها را تکان می دهد. گرچه مردم می دانند فردا محرم است، اما دیدن پرچم سیاه، اثری را در دل آنان می گذارد که دانستن اینکه فردا اول محرم است، آن اثر را نمی گذارد. راه انداختن دسته های سینه زنی با آن شور و هیجان خاص خود می تواند، آثاری را به دنبال داشته باشد که هیچ کار دیگر آن آثار را ندارد. اینجا است که متوجه می شویم چرا حضرت امام قدس سره بارها می فرمود آنچه داریم از محرم و صفر داریم. چرا این همه اصرار داشت که عزاداری به همان صورت سنتی برگزار شود؟ چون در طول سیزده قرن تجربه شده بود که این امور نقش عظیمی در برانگیختن احساسات و عواطف دینی مردم ایفا می کند و معجزه می آفریند. تجربه نشان داده که بیشتر پیروزی هایی که در دوران انقلاب و یا در دوران جنگ در جبهه ها حاصل شد، در اثر شور و نشاطی بود که مردم در ایام عاشورا و به برکت نام سیدالشهداء(ع) حاصل می کردند. این تأثیر کمی نیست. با چه قیمتی می شود چنین عاملی را در اجتماع آفرید که این همه شور و حرکت در مردم ایجاد کند؟ این همه عشق مقدس بیافریند، تا جایی که افراد را برای شهادت آماده کند؟ اگر بگوییم در هیچ مکتبی و یا در هیچ جامعه ای چنین عاملی وجود ندارد، سخن گزافی نگفته ایم.
بحث درباره شخصیت سیدالشهداء(ع) در قالب تشکیل میزگردها، کنفرانس ها، سخنرانی ها، نوشتن مقالات و امثال این قبیل کارهای فرهنگی، علمی و تحقیقات، بسیار مفید و لازم است و البته در جامعه ما نیز انجام می شود و به برکت نام سیدالشهداء(ع) و عزاداری آن حضرت، بحث، گفت و گو و تحقیقات زیادی درباره این امور صورت می گیرد و مردم نیز معارف را فرا می گیرند.
این فعالیتها به جای خود لازم است، اما آیا برای اینکه ما از حادثه عاشورا بهره برداری کامل کنیم، این اقدامات کافی است؟ یا اینکه امور دیگری نیز مثل همین عزاداریها به جای خود لازم است؟
جواب دادن به این سؤال متوقف بر این است که ما نظری روان شناسانه به انسان بیندازیم و ببینیم عواملی که در رفتار آگاهانه ما مؤثر است، فقط عامل شناختی و معرفت است یا عوامل دیگری هم در شکل دادن رفتارهای اجتماعی ما مؤثر است.
هنگامی که در رفتارهای خود دقت کنیم، درمی یابیم که در رفتارهای ما دست کم دو دسته از عوامل نقش اساسی ایفا می کنند. یک دسته عوامل شناختی که موجب می شود انسان مطلبی را بفهمد و بپذیرد. طبعاً مطلب مورد نظر از هر مقولهای که باشد، متناسب با آن از استدلال عقلی، تجربی و یا راههای دیگر استفاده می شود.
قطعاً شناخت در رفتار ما تأثیر زیادی دارد، اما یگانه عامل مؤثر نیست. عوامل دیگری هم هستند که شاید تأثیر آنها در رفتار ما بیشتر از شناخت باشد. این عوامل را به طور کلی احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها می نامند. اینها سلسله ای از عوامل درونی و روانی است که در رفتار ما مؤثر است.
هرگاه شما رفتار خود را تحلیل کنید، - خواه رفتار مربوط به زندگی فردی و خانوادگی، خواه رفتار اجتماعی و یا سیاسی شما باشد - خواهید دید، عامل اصلی که شما را به انجام آن رفتار واداشته، چه بسا عوامل تحریک کننده و برانگیزاننده باشد.
مرحوم شهید استاد مطهری در این باره می فرمایند: (عاملی باید در درون ما باشد تا ما را برانگیزاند. باید برای هر کاری میلی داشته باشیم تا آن کار را انجام دهیم. باید شور و شوقی نسبت به انجام آن کار پیدا کنیم، علاقه ای نسبت به آن کار داشته باشیم تا بر انجام آن اقدام کنیم. فقط شناختْ کافی نیست تا ما را به حرکت درآورد. عامل روانی دیگری نیاز داریم تا ما را به سوی کار برانگیزاند و به طرف انجام کار سوق دهد. این گونه عوامل را انگیزه های روانی، احساسات و عواطف و مانند آنها می نامند. این عوامل در مجموع، میل به حرکت را در انسان به وجود می آورد، عشق به انجام کار را ایجاد می کند و شور و هیجان به وجود می آورد. تا این عوامل نباشد کار انجام نمی گیرد. حتی اگر انسان به یقین بداند که فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، اما تا اشتها نداشته باشد و یا تا اشتهای او تحریک نشود، به سراغ خوردن آن غذا نمی رود. اگر فرضاً اشتهای کسی کور شود و یا به بیماری مبتلا شود که اشتها پیدا نکند، هر چه به او بگویند که این ماده غذایی برای بدن او خیلی مفید است، تمایلی به خوردن آن پیدا نمی کند؛ پس غیر از آن دانستن، باید این میل و انگیزه نیز در درون انسان باشد. مسائل اجتماعی و سیاسی هم همین حکم را دارد. هر چه شخص بداند فلان حرکت اجتماعی خوب و مفید است، تا انگیزه ای برای انجام آن حرکت نداشته باشد، حرکتی انجام نمی دهد).
حال، بعد از اینکه پذیرفتیم برای حرکتهای آگاهانه و رفتارهای انسانی، دو دسته عوامل شناختی و انگیزشی یا عواطف و احساسات لازم است و بعد از اینکه دانستیم حرکت سیدالشهداء(ع) چه نقش مهمی در سعادت انسانها داشته است، متوجه خواهیم شد این شناخت خود به خود برای ما حرکت آفرین نمی شود. هنگامی دانستن و به یاد آوردن آن خاطره ها ما را به کاری مشابه کار امام(ع) و به پیمودن راه او وا می دارد که در ما نیز انگیزه ای به وجود آید و بر اساس آن، ما هم دوست داشته باشیم آن کار را انجام دهیم.
خودِ شناخت، این میل را ایجاد نمی کند؛ بلکه باید عواطف ما تحریک شود و احساسات ما برانگیخته شود تا اینکه ما هم بخواهیم کاری مشابه کار او انجام دهیم.
جلسات بحث و گفت و گو و سخنرانی ها می تواند آن بخش اول را تأمین کند؛ یعنی، شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگری هم برای تقویت احساسات و عواطف لازم داریم، البته خود شناخت، یادآوری و مطالعه یک رویداد میتواند نقشی داشته باشد، اما نقش اساسی را چیزهایی ایفا میکند که تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف ما داشته باشد.
هنگامی که صحنه ای بازسازی میشود و انسان از نزدیک به آن صحنه می نگرد، این مشاهده با هنگامی که انسان بشنود چنین جریانی واقع شده، یا اینکه فقط بداند چنین حادثه ای اتفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد.
نمونه این مسأله را شما خود بارها تجربه کرده اید. مکرراً حوادث عاشورا را شنیده اید و در ذهن شما جای گرفته است. میدانید امام حسین(ع) روز عاشورا چگونه به شهادت رسید، اما آیا دانسته های شما اشک شما را جاری میکند؟ وقتی در مجالس شرکت میکنید و مرثیه خوان مرثیه می خواند، مخصوصاً اگر لحن خوبی هم داشته باشد و به صورت جذابی داستان کربلا را برای شما بیان کند، آن گاه می بینید که بی اختیار اشک شما جاری می شود.
این شیوه میتواند در تحریک احساسات شما تأثیری داشته باشد که خواندن و دانستن، چنان اثری را ندارد. به همین نسبت آنچه دیده می شود، به مراتب مؤثرتر از شنیدنی ها است. منظور از این توضیحات آن بود که ما علاوه بر اینکه باید بدانیم چرا ابی عبد الله(ع) قیام کرد، بدانیم که چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب به گونه ای برای ما بازسازی شود تا عواطف و احساسات ما برانگیخته تر شود. هر اندازه اینها در برانگیخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگی ما مؤثرتر خواهد بود.
بنابراین صِرف بحث و بررسی عالمانه واقعه عاشورا، نمی تواند نقش عزاداری را ایفا کند. باید صحنه هایی در اجتماع به وجود آید که احساسات مردم را تحریک کند. همین که صبح از خانه بیرون میآیند، می بینند شهر سیاه پوش شده است، پرچمهای سیاه نصب شده است ... خود این تغییر حالت، دلها را تکان می دهد.
گرچه مردم می دانند فردا محرم است، اما دیدن پرچم سیاه، اثری را در دل آنان می گذارد که دانستن اینکه فردا اول محرم است، آن اثر را نمی گذارد. راه انداختن دسته های سینه زنی با آن شور و هیجان خاص خود می تواند، آثاری را به دنبال داشته باشد که هیچ کار دیگر آن آثار را ندارد.
اینجا است که متوجه می شویم چرا حضرت امام قدس سره بارها می فرمود آنچه داریم از محرم و صفر داریم. چرا این همه اصرار داشت که عزاداری به همان صورت سنتی برگزار شود؟ چون در طول سیزده قرن تجربه شده بود که این امور نقش عظیمی در برانگیختن احساسات و عواطف دینی مردم ایفا می کند و معجزه می آفریند.
تجربه نشان داده که بیشتر پیروزی هایی که در دوران انقلاب و یا در دوران جنگ در جبهه ها حاصل شد، در اثر شور و نشاطی بود که مردم در ایام عاشورا و به برکت نام سیدالشهداء(ع) حاصل می کردند. این تأثیر کمی نیست. با چه قیمتی می شود چنین عاملی را در اجتماع آفرید که این همه شور و حرکت در مردم ایجاد کند؟ این همه عشق مقدس بیافریند، تا جایی که افراد را برای شهادت آماده کند؟ اگر بگوییم در هیچ مکتبی و یا در هیچ جامعه ای چنین عاملی وجود ندارد، سخن گزافی نگفته ایم.
- [سایر] ایا عزاداری در ده روز قبل از عاشورا صحیح است درصورتی که امام در روز عاشورا شهید شد و رسم این است که بعد از فوت شخص برای او عزاداری میکنند نه قبل!!
- [سایر] کسی که روز عاشورا، روز سوگواری و اندوهش باشد چه پاداشی دارد؟
- [سایر] آیا وظیفه ما در ایامی همانند عاشورا تنها گریستن و پرداختن به ظواهر عزاداری است؟
- [سایر] آیا وظیفه ما در ایامی همانند عاشورا تنها گریستن و پرداختن به ظواهر عزاداری است؟
- [آیت الله جوادی آملی] اهالی روستای ... هر ساله در روز عاشورا مهماندار مهمانان حضرت امام حسین(علیه السلام) هستند یعنی در روز عاشورا چندین روستای مجاوز جهت عزاداری سرور شهیدان از قدیم الایام به این روستا میآیند ناهار را مهمان اهالی این روستا میباشند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] در ایام عاشورا ضریح مانندی به نام نخل را به اسم و رسم عزاداری ملبّس به البسه و اقمشه فاخره میکنند ، با عنایت به فتوای مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی که فرمودهاند: ( عزاداری در ایام عاشورا برحسب متعارف بلاد مختلف است وآنچه درهر بلدی مصداق عزاداری است مانعی ندارد.) نظر حضرتعالی در اینباره چیست؟
- [سایر] آیا وظیفه ما در ایامی همانند عاشورا و اربعین تنها گریستن و پرداختن به ظواهر عزاداری است؟
- [سایر] آثار و فواید اجتماعی عزاداری برای امامان چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] در ایّام عاشورا زنان به دنبال هیئتهای عزاداری به راه میافتند و بعضابا حجاب نامناسب و زننده موجب جلب توجّه نامحرمان میشوند و لذا خواهران جلسات مخصوصی تشکیل داده و خود مستقلابه عزاداری میپردازند آیا مورد تائید است؟
- [سایر] نقش سقیفه در حادثه عاشورا چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] روزه روز عاشورا وروزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان مکروه است.
- [آیت الله اردبیلی] روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است.
- [آیت الله مظاهری] روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است.
- [آیت الله سبحانی] روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان مکروه است.
- [آیت الله بروجردی] روزهی روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است.
- [امام خمینی] روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان،مکروه است.
- [آیت الله نوری همدانی] روزة روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان مکروه است . روزه های مستحب:
- [آیت الله سیستانی] روزه روز عاشورا و روزی که انسان شک دارد روز عرفه است یا عید قربان مکروه است . روزههای مستحب