با سلام . موضع تاریخی اسلام در مورد برده داری چه در زمان پیامبر صلّی الله علیه وآله و در زمان معصومین چه بوده؟ چرا باید کنیز زن به مالک خود محرم باشد؟ شرایط محرمیت چیست؟ آیا زنان و دخترانی که در جنگ های اسلام اسیر می شدند و شاید از شوهر جنگجوی خود هم حمایت نمی کردند چرا باید بردگی را تحمل کنند؟ اگر کتابو مقاله و .... را هم سراغ دارید ، بفرمایید. مثلاً برده ها و غلامانی که امامان ما داشتند از چه طریقی می گرفتند و چرا اصلاً می گرفتند؟ پاسخ: درپاسخ به این سوال توجه به مطالب زیرضروری است: 1- اسلام ومساله برده داری اسلام هرگز ابداع کننده بردگی نبوده است، بلکه در حالی ظهور کرد که مساله بردگی سراسر جهان را فراگرفته بود، و با تار و پود جوامع بشری آمیخته بود، آن چه غالبا مورد توجه قرار نمیگیرد این است که اگر نظام غلطی در بافت جامعهای وارد شود ریشهکن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسی خواهد داشت، درست همانند انسانی که به یک بیماری خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادی که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته، در این گونه موارد حتما باید از برنامههای زمان بندی شده استفاده کرد. صریح تر بگوئیم: اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور میداد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آن ها تلف میشدند، زیرا گاه نیمی از جامعه را بردگان تشکیل میدادند، آن ها نه کسب و کار مستقلی داشتند، و نه خانه و لانه و وسیلهای برای ادامه زندگی. اگر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد میشدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر میگشت که هم زندگی خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامی که محرومیت به او فشار میآورد به همه جا حملهور شود و درگیری و خونریزی به راه افتد. اینجا است که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد. این برنامه مواد زیادی دارد که رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرستوار در اینجا مطرح میشود و شرح آن نیاز به کتاب مستقلی دارد: ماده اول- بستن سرچشمههای بردگی بردگی در طول تاریخ اسباب فراوانی داشته، نه تنها اسیران جنگی و بدهکارانی که قدرت بر پرداخت بدهی خود نداشتند به صورت برده درمیآمدند که زور و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و بردهداری بود، کشورهای زورمند نفرات خود را با انواع سلاحها به ممالک عقب افتاده آفریقایی و مانند آن میفرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته و اسیر کرده و با کشتیها به بازارهای ممالک آسیا و اروپا میبردند. اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه بردهگیری داد و آن در مورد اسیران جنگی بود، و تازه آن نیز جنبه الزامی نداشت، و به طوری که از آیات قران استفاده می شود به مسلمان ها اجازه داده شده است که طبق مصالح اسیران را بیقید و شرط یا پس از پرداخت فدیه آزاد کنند. در آن روز زندان هایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهی جز تقسیم کردن آن ها در میان خانوادهها و نگهداری به صورت برده نداشت. بدیهی است هنگامی که چنین شرائطی تغییر یابد هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را در باره اسیران بپذیرد میتواند آنها را از طریق من و فداء آزاد سازد، زیرا اسلام پیشوای مسلمین را در این امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند، و به این ترتیب تقریبا سرچشمههای بردگی جدید در اسلام بسته شده است. ماده دوم- گشودن دریچه آزادی اسلام برنامه وسیعی برای آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل میکردند در مدتی نه چندان زیاد همه بردگان تدریجا آزاد و جذب جامعه اسلامی میشدند؛ رئوس این برنامه چنین است: الف- یکی از مصارف هشتگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است (توبه- آیه 60) و به این ترتیب یک بودجه دائمی و مستمر برای این امر در بیت المال اسلامی در نظر گرفته شده که تا آزادی کامل بردگان ادامه خواهد داشت. ب- برای تکمیل این منظور مقرراتی در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادی که با مالک خود میبندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامی فصلی در این زمینه تحت عنوان مکاتبه آمده است) . ج- آزاد کردن بردگان یکی از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مساله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات علی(ع ) نوشتهاند: اعتق الفا من کدیده: هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند . د- پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانهای آزاد میکردند تا سرمشقی برای دیگران باشد، تا آنجا که یکی از بردگان امام باقر (ع )کار نیکی انجام داد امام ع فرمود: اذهب فانت حر فانی اکره ان استخدم رجلا من اهل الجنه: برو تو آزادی که من خوش ندارم مردی از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم . در حالات امام سجاد علی بن الحسین ع آمده است: خدمتکارش آب بر سر حضرت میریخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام ع سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: و الکاظمین الغیظ حضرت فرمود: خشمم را فرو بردم عرض کرد: وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ فرمود: خدا تو را ببخشد عرض کرد: وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ فرمود: برو برای خدا آزادی ه- در بعضی از روایات اسلامی آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد میشوند، چنان که از امام صادق ع میخوانیم: من کان مؤمنا فقد عتق بعد سبع سنین، اعتقه صاحبه ام لم یعتقه، و لا یحل خدمه من کان مؤمنا بعد سبعه سنین؛ کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد میشود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست. در همین باب حدیثی از پیامبر گرامی اسلام ص نقل شده که فرمود: ما زال جبرئیل یوصینی بالمملوک حتی ظننت انه سیضرب له اجلا یعتق فیه؛ پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من میکرد تا آنجا که گمان کردم به زودی الاجلی برای آنها میشود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند . و- کسی که برده مشترکی را نسبت به سهم خود آزاد کند موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند. و هر گاه بخشی از بردهای را که مالک تمام آن است آزاد کند این آزادی سرایت کرده و خود بخود همه آزاد خواهد شد . ز- هر گاه کسی پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمه یا دایی یا خاله، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود فورا آزاد میشوند. ج- هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندی شود فروختن آن کنیز جائز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود. این امر وسیله آزادی بسیاری از بردگان میشد، زیرا بسیاری از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند. ط- کفاره بسیاری از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده (کفاره قتل خطا- کفاره ترک عمدی روزه- و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا میتوان نام برد). ی- پارهای از مجازاتهای سخت است که اگر صاحب برده نسبت به بردهاش انجام دهد خود به خود آزاد میشود . ماده سوم- احیای شخصیت بردگان در دوران برزخی که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوی آزادی میپیمایند اسلام برای احیای حقوق آنها اقدامات وسیعی کرده است، و شخصیت انسانی آنان را احیاء نموده، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانی هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمیگذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار میدهد، لذا به بردگان اجازه میدهد همه گونه پستهای مهم اجتماعی را عهدهدار شوند، تا آنجا که بردگان میتوانند مقام مهم قضاوت را عهدهدار شوند . در عصر پیامبر ص نیز مقامات برجستهای از فرماندهی لشکر گرفته تا پست های حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد. بسیاری از یاران بزرگ پیامبر ص بردگان بودند و یا بردگان آزاد شده، و در حقیقت بسیاری از آنها به صورت معاون برای بزرگان اسلام انجام وظیفه میکردند. سلمان و بلال و عمار یاسر و قنبر را در این گروه میتوان نام برد، بعد از غزوه بنی المصطلق پیامبر ص با یکی از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانهای آزادی تمام اسرای قبیله شد. ماده چهارم- رفتار انسانی با بردگان در اسلام دستورات زیادی در باره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگی صاحبان خود شریک و سهیم کرده است. پیغمبر اسلام ص میفرمود: کسی که برادرش زیر دست او است باید، از آنچه میخورد به او بخوراند و از آنچه میپوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند . علی ع به غلام خود قنبر میفرمود: من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا ص میفرمود: از آنچه خودتان میپوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود میخورید به آنها غذا دهید . امام صادق ع میفرماید: هنگامی که پدرم به غلامی دستور انجام کاری میداد ملاحظه میکرد اگر کار سنگینی بود بسم اللَّه میگفت و خودش وارد عمل میشد و به آنها کمک میکرد . خوشرفتاری اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالی به اندازهای است که حتی بیگانگان از اسلام نیز روی آن تاکید و تمجید کردهاند. به عنوان نمونه جرجی زیدان در تاریخ تمدن خود چنین میگوید: اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است پیغمبر اسلام ص در باره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله میفرماید: کاری که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید، و هر چه خودتان میخورید به او بدهید. در جای دیگر میفرماید: به بندگان خود کنیز و غلام نگوئید، بلکه آنها را پسرم و دخترم خطاب کنید! قرآن نیز در باره بردگان سفارش جالبی کرده و میگوید: خدا را بپرستید، برای او شریک مگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان، و آوارگان، و بردگان جز نیکوکاری رفتاری نداشته باشید، خداوند از خودپسندی بیزار است . ماده پنجم- بدترین کار انسانفروشی است! اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکی از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است: شر الناس من باع الناس! بدترین مردم کسی است که انسانها را بفروشد . همین تعبیر کافی است که نظر نهایی اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهتگیری برنامههای اسلامی به کدام سو است. و از این جالب تر این که یکی از گناهان نابخشودنی در اسلام سلب آزادی و حریت از انسانها و تبدیل آنها به یک متاع است، چنان که در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص آمده است: ان اللَّه تعالی غافر کل ذنب الا من جحد مهرا، او اغتصب اجیرا اجره، او باع رجلا حرا: خداوند هر گناهی را میبخشد جز (سه گناه): کسی که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگری را غصب نماید، و یا انسان آزادی را بفروشد . طبق این حدیث غصب حقوق زنان، و حق کارگران، و سلب آزادی از انسانها سه گناه نابخشودنی است. همانگونه که در بالا آوردیم اسلام تنها در یک مورد اجازه بردهگیری میدهد و آن در مورد اسیران جنگی است، آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد در حالی که در عصر ظهور اسلام، و قرنها بعد از آن بردهگیری از طریق زور و حمله به کشورهای سیاهپوستان و دستگیر کردن انسانهای آزاد، و تبدیل آنها به بردگان، بسیار زیاد بود، و گاهی در مقیاسهای وحشتناک روی آن معامله میشد، بطوری که در اواخر قرن 18 میلادی دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله میکرد، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا گرفته و به صورت بردگان به آمریکا میبردند . کوتاه سخن اینکه کسانی که به برنامه اسلام در مورد بردگان خود خردهگیری میکنند از دور سخنی شنیدهاند، و از اصول این برنامه و جهتگیری آن که همان آزادی تدریجی و بدون ضایعات بردگان است اطلاع دقیقی ندارند، و یا تحت تاثیر افراد مغرضی قرار گرفتهاند که به گمان خود این را نقطه ضعف مهمی برای اسلام شمرده و روی آن تبلیغات دامنهداری به راه انداختهاند.(تفسیر نمونه، ج21، ص: 413) پس به طور خلاصه می توان در پاسخ به این پرسش چنین گفت : آزادی بردگان یکی از اهداف مهم دین نجات بخش اسلام بود و این کار به تدریج و با گذشت زمان محقّق شد، ولی باید توجه داشت که اگر مسئله ناهنجاری در یک جامعه ریشه بدواند و مدتها بدان عمل شود، نمیتوان در مدت کوتاه آن را ریشه کن نمود، بلکه برای از بین بردن آن باید تدریجاََ اقداماتی نمود، در غیر این صورت مشکلات عظیمی را به بار خواهد آورد. اگر پیامبر گرامی اسلام (ص)، در ابتدای ظهور اسلام، بردهداری را به یکباره لغو میکرد و مسلمانان بردههای فاقد ثروت و سرمایه را آزاد کرده، از خانههای خود میراندند، مشکلات مختلفی پدید میآمد؛ به گونهای که بسیاری از آنان از گرسنگی میمردند و یا برخی از آنها مرتکب گناهان مهم اجتماعی همچون سرقت، زنا، لواط و مانند آن میشدند و خلاصه شیرازه جامعه را بر هم میزدند؛ بنابراین آزادی یکباره بردگان، کار صحیحی نبوده است. بدین جهت، اسلام برنامه آزادی تدریجی آنها را پایهگذاری کرده تا بردگان به تدریج آزاد گردیده، جذب جامعه اسلامی شوند. 2- برتری دراسلام اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر میداند و هیچ امتیازی برای رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و... قائل نمیشود و تنها امتیاز را تقوا میشمارد و گرامیترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان میداند (حجرات (49)، آیه 14 )اسلام، مردم را با هم برابر میداند؛ چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: (الناس کلهم سواء کاسنان المشط) ؛ (تمامی انسانها مانند دانههای شانه برابرند (صدوق، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق، ج 4، ص 379.) در نگاه اسلام، نابودی ملتها و اقوام مختلف، ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانونِ حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که میخواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگی نزد عدهای فطری است و خداوند عدهای از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند! (ر.ک: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355، ص 415.) اسلام، بردگی را فطری نمیداند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکی، آزاد و دیگری غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان - مبنی بر اینکه آنان هیچگونه حقوق اجتماعی ندارند - ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و برای آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزی دیده میشود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینی در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روشهای ظالمانه و غیرانسانی بسیاری از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پیریزی کرد و در مجموع شرایطی برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند. حتی حکومت (ممالیک) ، سالها(648-923ق) بر بخش قابل توجهی از کشورهای اسلامی (مصر و شام) حکومت کردند. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان، آنان را از سراسر دنیامشتاق پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادی، مُبَلِغ و مروج دین اسلام شدند. 3- الغای یکباره بردگی الغای یک باره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا: یک - نظم اقتصادی مردم آن روز به هم میخورد و زندگی از هم میپاشید. از این جهت، اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگی به تدریج از بین میرفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی، بیکاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راههای زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و به دور از عیاشی، عادت کنند. دو- برخی از اندیشمندان، آزادی دفعی بردگان را خطرآفرین میدانند. منتسکیو با توجه به تجربه بسیار تلخی که غرب در این زمینه شاهد آن بوده است درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان، چنین مینویسد: (آزاد کردن عده بیشماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه میگردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد. برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده، قانونی وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازیهای لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نموده، و یا دوره غلامی را محدود کنند.) (منتسکیو، روح القوانین، ص 428، تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355) سه- گوستاو لوبون نیز با تکیه بر تجربه عینی خود در این باره می گوید غلامان چون بی تجربه و بیاستعداد بار آمده بودند آزاد شدن یکباره شان غیر معقول بود. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگی آزاد میساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلی نیست و نابوده شدهاند - از بین میرفتند(گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.) از این رو قانونگذار اسلام، در عین آنکه برای خلاصی بردگان، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است. چهار- امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونهای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندانها، نگهداری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم میشدند. آنان بردگان را به خانههای خود میبردند تا هم امنیت جانیشان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده میکردند. مارسل بوازار در اینباره مینویسد: (اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم میکرده؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان، بهرهمند میساخته است (بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358، ص 49) وی درجای دیگرضمن بررسی امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگی - مینویسد: (دیگر از تعالیمی که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانهی خصلت انسان دوستی اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهای متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجرای هر چه بهتر این برنامه انسانی، اسلام کمک هزینهای را از بیتالمال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهی را به منظور بهبود شرایط زندگی و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است (بقره، آیه 177) مهمتر از همه اینها، آزادی برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویی وی با کنیزانی است که تمایل به ازدواج داشتهاند (جهت احتراز از زنا و کامجویی به اجبار) )نور ، آیه 33 ) در اسلام بسیار پافشاری شده که بعد از آزادی برده باید سرمایهای برای کار تولیدی به او پرداخت شود، این عمل آزادی اقتصادی او را نیز تضمین میکرد و از بهره کشی آینده او به وسیله افراد پولدار یا متنفذ، جلوگیری مینمود. اما قوانین آزادی بردگان در آمریکا، کوچکترین کمک مادی به برده آزاد شده نمیکرد. غالباً به علت دشواریهای اقتصادی و بیکاری، بردگان سیاه پوست چندان از آزادی خود استقبال نکردند و پس از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی و تیرهروزی به سوی ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالی که قرآن با روشن بینی، ضمن مبارزه با بهرهکشی و بیگاری انسانها، جلوگیری از عدم تعادل اقتصادی جامعه را نیز پس از آزادی بردگان، پیشی بینی کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکاری نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر میگیرد(نور ، آیه 39) در صدر اسلام - به خصوص دوران حیات پیامبر صلیاللهعلیهوآله - بردگان نه تنها آزاد میشدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت نیز بهرهمند میگردیدند. به عنوان نمونه میتوان به داستان زید بن حارثه اشاره کرد که بردهای آزاد شده بود. وی به مقام صحابی پیامبر صلیالله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشی نیز به فرمانداری مدینه رسید. در ادوار بعد نیز میتوان به (قطبالدین آیبک) اشاره نمود. وی بردهای بود که امپراتوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد (بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، صص 48 – 49) 4- اما در پاسخ به این سوال که چرا امامان(ع) غلام و کنیز داشتند: اولا: (ضمن پرهیز از مقایسه آن دوران با عصر حاضر) توجه و مقایسه مطالب فوق پیرامون بردگان درک بهتر وضعیت روحی و اجتماعی حاکم بر آن دوران را فراهم میسازد. در عصری که با بردگان حتی گاه همانند حیوانات نیز رفتار نمیشد، برخورد ائمه با آنان را مقایسه فرمائید. ثانیا: راز غلام و کنیز داشتن آنان این است که: آنها از این طریق نوعی کلاس رهایی بخش دایر کردند، ولی نه فقط آزادسازی تن، بلکه اول آزادسازی عقل و روح و اندیشه و سپس آزادی تن. یکی از شیوه های امامان خرید بسیار زیاد غلامان و آوردن آنها در خانه و قرار دادن آنان تحت تعلیم و تربیت اصیل و مآب اسلامی و پرورش فکری و معنوی و سپس آزادسازی آنان بوده است. امام سجاد(ع) هزاران برده را به این شکل خریده و تربیت دینی کرده و آزاد کردند به طوری که مشهور به لشگر موالیان شدند. (جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعهعلیهم السلام، قم: انصاریان، چاپ اول، 1376، ص 280) آنان نیز که میماندند خودشان نمیخواستند از ائمه(ع) جدا شوند. برای مطالعه بیشتر ضمن مراجعه به منابع مذکور در متن میتوانید به این موارد نیز رجوع کنید: الف. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج6 (عربی) و ج12 (فارسی)، ذیل آیات 116 تا 120؛ ب. موسوی زنجانی، اسلام و مسئله آزادی بردگی؛ پ. حجتی کرمانی، از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم؛ ت. مکارم شیرازی، ناصر، فرآوردههای دینی؛ ث. بیدار فکر، بردهداری در روم باستان؛ ج. مبشری، اسداللَّه، حقوق بشر؛ ح. گرامی، محمد علی، نگاهی به بردگی؛ خ. ایرجی، صادق، بردگی در اسلام؛ د. حسینی، مصطفی، بردگی از دیدگاه اسلام؛ ه. شهید مطهری، یادداشتها(موضوعی) ج10.
با سلام . موضع تاریخی اسلام در مورد برده داری چه در زمان پیامبر صلّی الله علیه وآله و در زمان معصومین چه بوده؟ چرا باید کنیز زن به مالک خود محرم باشد؟ شرایط محرمیت چیست؟ آیا زنان و دخترانی که در جنگ های اسلام اسیر می شدند و شاید از شوهر جنگجوی خود هم حمایت نمی کردند چرا باید بردگی را تحمل کنند؟ اگر کتابو مقاله و .... را هم سراغ دارید ، بفرمایید. مثلاً برده ها و غلامانی که امامان ما داشتند از چه طریقی می گرفتند و چرا اصلاً می گرفتند؟
با سلام . موضع تاریخی اسلام در مورد برده داری چه در زمان پیامبر صلّی الله علیه وآله و در زمان معصومین چه بوده؟ چرا باید کنیز زن به مالک خود محرم باشد؟ شرایط محرمیت چیست؟ آیا زنان و دخترانی که در جنگ های اسلام اسیر می شدند و شاید از شوهر جنگجوی خود هم حمایت نمی کردند چرا باید بردگی را تحمل کنند؟ اگر کتابو مقاله و .... را هم سراغ دارید ، بفرمایید. مثلاً برده ها و غلامانی که امامان ما داشتند از چه طریقی می گرفتند و چرا اصلاً می گرفتند؟
پاسخ: درپاسخ به این سوال توجه به مطالب زیرضروری است:
1- اسلام ومساله برده داری
اسلام هرگز ابداع کننده بردگی نبوده است، بلکه در حالی ظهور کرد که مساله بردگی سراسر جهان را فراگرفته بود، و با تار و پود جوامع بشری آمیخته بود، آن چه غالبا مورد توجه قرار نمیگیرد این است که اگر نظام غلطی در بافت جامعهای وارد شود ریشهکن کردن آن احتیاج به زمان دارد، و هر حرکت حساب نشده نتیجه معکوسی خواهد داشت، درست همانند انسانی که به یک بیماری خطرناک مبتلا شده و بیماریش کاملا پیشرفت نموده است، و یا شخص معتادی که دهها سال به اعتیاد زشت خود خو گرفته، در این گونه موارد حتما باید از برنامههای زمان بندی شده استفاده کرد.
صریح تر بگوئیم: اگر اسلام طبق یک فرمان عمومی دستور میداد همه بردگان موجود در آن را آزاد کنند، چه بسا بیشتر آن ها تلف میشدند، زیرا گاه نیمی از جامعه را بردگان تشکیل میدادند، آن ها نه کسب و کار مستقلی داشتند، و نه خانه و لانه و وسیلهای برای ادامه زندگی.
اگر در یک روز و یک ساعت معین همه آزاد میشدند یک جمعیت عظیم بیکار ظاهر میگشت که هم زندگی خودش با خطر مواجه بود و هم ممکن بود نظم جامعه را مختل کند، و به هنگامی که محرومیت به او فشار میآورد به همه جا حملهور شود و درگیری و خونریزی به راه افتد.
اینجا است که باید تدریجا آزاد شوند، و جذب جامعه گردند، نه جان خودشان به خطر بیفتد، و نه امنیت جامعه را به خطر اندازند، و اسلام درست این برنامه حساب شده را تعقیب کرد.
این برنامه مواد زیادی دارد که رؤس مسائل آن به طور فشرده و فهرستوار در اینجا مطرح میشود و شرح آن نیاز به کتاب مستقلی دارد:
ماده اول- بستن سرچشمههای بردگی
بردگی در طول تاریخ اسباب فراوانی داشته، نه تنها اسیران جنگی و بدهکارانی که قدرت بر پرداخت بدهی خود نداشتند به صورت برده درمیآمدند که زور و غلبه نیز مجوز برده گرفتن و بردهداری بود، کشورهای زورمند نفرات خود را با انواع سلاحها به ممالک عقب افتاده آفریقایی و مانند آن میفرستادند، و گروه، گروه از آنها را گرفته و اسیر کرده و با کشتیها به بازارهای ممالک آسیا و اروپا میبردند.
اسلام جلو تمام این مسائل را گرفت، تنها در یک مورد اجازه بردهگیری داد و آن در مورد اسیران جنگی بود، و تازه آن نیز جنبه الزامی نداشت، و به طوری که از آیات قران استفاده می شود به مسلمان ها اجازه داده شده است که طبق مصالح اسیران را بیقید و شرط یا پس از پرداخت فدیه آزاد کنند.
در آن روز زندان هایی نبود که بتوان اسیران جنگی را تا روشن شدن وضعشان در زندان نگهداشت، و راهی جز تقسیم کردن آن ها در میان خانوادهها و نگهداری به صورت برده نداشت.
بدیهی است هنگامی که چنین شرائطی تغییر یابد هیچ دلیلی ندارد که امام مسلمین حکم بردگی را در باره اسیران بپذیرد میتواند آنها را از طریق من و فداء آزاد سازد، زیرا اسلام پیشوای مسلمین را در این امر مخیر ساخته تا با در نظر گرفتن مصالح اقدام کند، و به این ترتیب تقریبا سرچشمههای بردگی جدید در اسلام بسته شده است.
ماده دوم- گشودن دریچه آزادی
اسلام برنامه وسیعی برای آزاد شدن بردگان تنظیم کرده است که اگر مسلمانان آن را عمل میکردند در مدتی نه چندان زیاد همه بردگان تدریجا آزاد و جذب جامعه اسلامی میشدند؛ رئوس این برنامه چنین است:
الف- یکی از مصارف هشتگانه زکات در اسلام خریدن بردگان و آزاد کردن آنها است (توبه- آیه 60) و به این ترتیب یک بودجه دائمی و مستمر برای این امر در بیت المال اسلامی در نظر گرفته شده که تا آزادی کامل بردگان ادامه خواهد داشت.
ب- برای تکمیل این منظور مقرراتی در اسلام وضع شده که بردگان طبق قراردادی که با مالک خود میبندند بتوانند از دسترنج خود آزاد شوند (در فقه اسلامی فصلی در این زمینه تحت عنوان مکاتبه آمده است) .
ج- آزاد کردن بردگان یکی از مهمترین عبادات و اعمال خیر در اسلام است، و پیشوایان اسلام در این مساله پیشقدم بودند، تا آنچه که در حالات علی(ع ) نوشتهاند: اعتق الفا من کدیده: هزار برده را از دسترنج خود آزاد کردند .
د- پیشوایان اسلام بردگان را به کمترین بهانهای آزاد میکردند تا سرمشقی برای دیگران باشد، تا آنجا که یکی از بردگان امام باقر (ع )کار نیکی انجام داد امام ع فرمود:
اذهب فانت حر فانی اکره ان استخدم رجلا من اهل الجنه: برو تو آزادی که من خوش ندارم مردی از اهل بهشت را به خدمت خود درآورم .
در حالات امام سجاد علی بن الحسین ع آمده است: خدمتکارش آب بر سر حضرت میریخت ظرف آب افتاد و حضرت را مجروح کرد، امام ع سر را بلند کرد، خدمتکار گفت: و الکاظمین الغیظ حضرت فرمود: خشمم را فرو بردم عرض کرد: وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ فرمود: خدا تو را ببخشد عرض کرد: وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ فرمود: برو برای خدا آزادی
ه- در بعضی از روایات اسلامی آمده است: بردگان بعد از هفت سال خود به خود آزاد میشوند، چنان که از امام صادق ع میخوانیم: من کان مؤمنا فقد عتق بعد سبع سنین، اعتقه صاحبه ام لم یعتقه، و لا یحل خدمه من کان مؤمنا بعد سبعه سنین؛ کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال آزاد میشود صاحبش بخواهد یا نخواهد و به خدمت گرفتن کسی که ایمان داشته باشد بعد از هفت سال حلال نیست. در همین باب حدیثی از پیامبر گرامی اسلام ص نقل شده که فرمود: ما زال جبرئیل یوصینی بالمملوک حتی ظننت انه سیضرب له اجلا یعتق فیه؛ پیوسته جبرئیل سفارش بردگان را به من میکرد تا آنجا که گمان کردم به زودی الاجلی برای آنها میشود که به هنگام رسیدن آن آزاد شوند .
و- کسی که برده مشترکی را نسبت به سهم خود آزاد کند موظف است بقیه را نیز بخرد و آزاد کند. و هر گاه بخشی از بردهای را که مالک تمام آن است آزاد کند این آزادی سرایت کرده و خود بخود همه آزاد خواهد شد .
ز- هر گاه کسی پدر یا مادر و یا اجداد و یا فرزندان یا عمو یا عمه یا دایی یا خاله، یا برادر یا خواهر و یا برادرزاده و یا خواهرزاده خود را مالک شود فورا آزاد میشوند.
ج- هر گاه مالک از کنیز خود صاحب فرزندی شود فروختن آن کنیز جائز نیست و باید بعد از سهم ارث فرزندش آزاد شود.
این امر وسیله آزادی بسیاری از بردگان میشد، زیرا بسیاری از کنیزان به منزله همسر صاحب خود بودند و از آنها فرزند داشتند.
ط- کفاره بسیاری از تخلفات در اسلام آزاد کردن بردگان قرار داده شده (کفاره قتل خطا- کفاره ترک عمدی روزه- و کفاره قسم را به عنوان نمونه در اینجا میتوان نام برد).
ی- پارهای از مجازاتهای سخت است که اگر صاحب برده نسبت به بردهاش انجام دهد خود به خود آزاد میشود .
ماده سوم- احیای شخصیت بردگان
در دوران برزخی که بردگان مسیر خود را طبق برنامه حساب شده اسلام به سوی آزادی میپیمایند اسلام برای احیای حقوق آنها اقدامات وسیعی کرده است، و شخصیت انسانی آنان را احیاء نموده، تا آنجا که از نظر شخصیت انسانی هیچ تفاوتی میان بردگان و افراد آزاد نمیگذارد و معیار ارزش را همان تقوا قرار میدهد، لذا به بردگان اجازه میدهد همه گونه پستهای مهم اجتماعی را عهدهدار شوند، تا آنجا که بردگان میتوانند مقام مهم قضاوت را عهدهدار شوند .
در عصر پیامبر ص نیز مقامات برجستهای از فرماندهی لشکر گرفته تا پست های حساس دیگر به بردگان یا بردگان آزاد شده سپرده شد.
بسیاری از یاران بزرگ پیامبر ص بردگان بودند و یا بردگان آزاد شده، و در حقیقت بسیاری از آنها به صورت معاون برای بزرگان اسلام انجام وظیفه میکردند.
سلمان و بلال و عمار یاسر و قنبر را در این گروه میتوان نام برد، بعد از غزوه بنی المصطلق پیامبر ص با یکی از کنیزان آزاد شده این قبیله ازدواج کرد و همین امر بهانهای آزادی تمام اسرای قبیله شد.
ماده چهارم- رفتار انسانی با بردگان
در اسلام دستورات زیادی در باره رفق و مدارا با بردگان وارد شده تا آنجا که آنها را در زندگی صاحبان خود شریک و سهیم کرده است.
پیغمبر اسلام ص میفرمود: کسی که برادرش زیر دست او است باید، از آنچه میخورد به او بخوراند و از آنچه میپوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند .
علی ع به غلام خود قنبر میفرمود: من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا ص میفرمود: از آنچه خودتان میپوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود میخورید به آنها غذا دهید .
امام صادق ع میفرماید: هنگامی که پدرم به غلامی دستور انجام کاری میداد ملاحظه میکرد اگر کار سنگینی بود بسم اللَّه میگفت و خودش وارد عمل میشد و به آنها کمک میکرد .
خوشرفتاری اسلام نسبت به بردگان در این دوران انتقالی به اندازهای است که حتی بیگانگان از اسلام نیز روی آن تاکید و تمجید کردهاند.
به عنوان نمونه جرجی زیدان در تاریخ تمدن خود چنین میگوید:
اسلام به بردگان فوق العاده مهربان است پیغمبر اسلام ص در باره بردگان سفارش بسیار نموده، از آن جمله میفرماید: کاری که برده تاب آن را ندارد به او واگذار نکنید، و هر چه خودتان میخورید به او بدهید.
در جای دیگر میفرماید: به بندگان خود کنیز و غلام نگوئید، بلکه آنها را پسرم و دخترم خطاب کنید! قرآن نیز در باره بردگان سفارش جالبی کرده و میگوید: خدا را بپرستید، برای او شریک مگیرید، با پدر و مادر و خویشان و یتیمان و بینوایان همسایگان نزدیک و دور و دوستان، و آوارگان، و بردگان جز نیکوکاری رفتاری نداشته باشید، خداوند از خودپسندی بیزار است .
ماده پنجم- بدترین کار انسانفروشی است!
اصولا در اسلام خرید و فروش بردگان یکی از منفورترین معاملات است تا آنجا که در حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است:
شر الناس من باع الناس!
بدترین مردم کسی است که انسانها را بفروشد .
همین تعبیر کافی است که نظر نهایی اسلام را در مورد بردگان روشن سازد و نشان دهد جهتگیری برنامههای اسلامی به کدام سو است.
و از این جالب تر این که یکی از گناهان نابخشودنی در اسلام سلب آزادی و حریت از انسانها و تبدیل آنها به یک متاع است، چنان که در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام ص آمده است:
ان اللَّه تعالی غافر کل ذنب الا من جحد مهرا، او اغتصب اجیرا اجره، او باع رجلا حرا:
خداوند هر گناهی را میبخشد جز (سه گناه): کسی که مهر همسرش را انکار کند، یا حق کارگری را غصب نماید، و یا انسان آزادی را بفروشد . طبق این حدیث غصب حقوق زنان، و حق کارگران، و سلب آزادی از انسانها سه گناه نابخشودنی است.
همانگونه که در بالا آوردیم اسلام تنها در یک مورد اجازه بردهگیری میدهد و آن در مورد اسیران جنگی است، آن هم هرگز جنبه الزامی ندارد در حالی که در عصر ظهور اسلام، و قرنها بعد از آن بردهگیری از طریق زور و حمله به کشورهای سیاهپوستان و دستگیر کردن انسانهای آزاد، و تبدیل آنها به بردگان، بسیار زیاد بود، و گاهی در مقیاسهای وحشتناک روی آن معامله میشد، بطوری که در اواخر قرن 18 میلادی دولت انگلستان هر سال دویست هزار برده را معامله میکرد، و هر سال یکصد هزار نفر را از آفریقا گرفته و به صورت بردگان به آمریکا میبردند .
کوتاه سخن اینکه کسانی که به برنامه اسلام در مورد بردگان خود خردهگیری میکنند از دور سخنی شنیدهاند، و از اصول این برنامه و جهتگیری آن که همان آزادی تدریجی و بدون ضایعات بردگان است اطلاع دقیقی ندارند، و یا تحت تاثیر افراد مغرضی قرار گرفتهاند که به گمان خود این را نقطه ضعف مهمی برای اسلام شمرده و روی آن تبلیغات دامنهداری به راه انداختهاند.(تفسیر نمونه، ج21، ص: 413)
پس به طور خلاصه می توان در پاسخ به این پرسش چنین گفت :
آزادی بردگان یکی از اهداف مهم دین نجات بخش اسلام بود و این کار به تدریج و با گذشت زمان محقّق شد، ولی باید توجه داشت که اگر مسئله ناهنجاری در یک جامعه ریشه بدواند و مدتها بدان عمل شود، نمیتوان در مدت کوتاه آن را ریشه کن نمود، بلکه برای از بین بردن آن باید تدریجاََ اقداماتی نمود، در غیر این صورت مشکلات عظیمی را به بار خواهد آورد. اگر پیامبر گرامی اسلام (ص)، در ابتدای ظهور اسلام، بردهداری را به یکباره لغو میکرد و مسلمانان بردههای فاقد ثروت و سرمایه را آزاد کرده، از خانههای خود میراندند، مشکلات مختلفی پدید میآمد؛ به گونهای که بسیاری از آنان از گرسنگی میمردند و یا برخی از آنها مرتکب گناهان مهم اجتماعی همچون سرقت، زنا، لواط و مانند آن میشدند و خلاصه شیرازه جامعه را بر هم میزدند؛ بنابراین آزادی یکباره بردگان، کار صحیحی نبوده است. بدین جهت، اسلام برنامه آزادی تدریجی آنها را پایهگذاری کرده تا بردگان به تدریج آزاد گردیده، جذب جامعه اسلامی شوند.
2- برتری دراسلام
اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر میداند و هیچ امتیازی برای رنگ، ثروت، مقام، قبیله، نژاد و... قائل نمیشود و تنها امتیاز را تقوا میشمارد و گرامیترین مردمان را، پرهیزگارترین آنان میداند (حجرات (49)، آیه 14 )اسلام، مردم را با هم برابر میداند؛ چنان که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: (الناس کلهم سواء کاسنان المشط) ؛ (تمامی انسانها مانند دانههای شانه برابرند (صدوق، من لایحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین، 1413 ه. ق، ج 4، ص 379.) در نگاه اسلام، نابودی ملتها و اقوام مختلف، ناشی از عدم مساوات آنان در برابر قانونِ حق و اجرا نشدن آن در سطح جامعه است. این رویکرد، بر خلاف نظر ارسطو است که میخواهد ثابت کند، غلام و برده فطرتاً وجود داشته و وجود خواهد داشت! به عبارت دیگر بردگی نزد عدهای فطری است و خداوند عدهای از مردم را آفریده تا برده و غلام دیگران باشند! (ر.ک: منتسکیو، شارل، روح القوانین، ترجمه علی اکبر مهتدی، تهران: امیرکبیر، چاپ هفتم، 1355، ص 415.)
اسلام، بردگی را فطری نمیداند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان آفریده است: یکی، آزاد و دیگری غلام و برده. اما اسلام برخلاف اعتقاد مردم روم، یونان باستان و عربستان، در حق بردگان - مبنی بر اینکه آنان هیچگونه حقوق اجتماعی ندارند - ضمن احترام به شخصیت ایشان، آنان را در صف بقیه مردم شمرده و برای آنان حقوق متناسب وضع کرده است. اگر احیاناً در حقوق آنان، اختلاف ناچیزی دیده میشود، به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع بوده و هیچ گونه تحقیر و توهینی در آن منظور نبوده است. اسلام بر خلاف روشهای ظالمانه و غیرانسانی بسیاری از نقاط جهان، شالوده یک روش عادلانه را پیریزی کرد و در مجموع شرایطی برای بردگان فراهم ساخت که آنان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند. حتی حکومت (ممالیک) ، سالها(648-923ق) بر بخش قابل توجهی از کشورهای اسلامی (مصر و شام) حکومت کردند. در حقیقت اسلام با فراهم آوردن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان، آنان را از سراسر دنیامشتاق پیوستن به جامعه اسلامی نمود و آنان در بازگشت به وطن خود، همراه با آزادی، مُبَلِغ و مروج دین اسلام شدند.
3- الغای یکباره بردگی
الغای یک باره بردگی به طور کامل در آن زمان ممکن نبود، زیرا:
یک - نظم اقتصادی مردم آن روز به هم میخورد و زندگی از هم میپاشید. از این جهت، اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن آن، بردگی به تدریج از بین میرفت؛ بدون آنکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه، از هم گسسته شود. از این رو در مرحله نخست، همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی، بیکاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق - که همه کارها بر دوش بردگان بود - فاصله گیرد. سپس راههای زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا به تدریج، هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و به دور از عیاشی، عادت کنند.
دو- برخی از اندیشمندان، آزادی دفعی بردگان را خطرآفرین میدانند. منتسکیو با توجه به تجربه بسیار تلخی که غرب در این زمینه شاهد آن بوده است درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک زمان، چنین مینویسد: (آزاد کردن عده بیشماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص، صلاح نیست؛ زیرا موجب اختلال نظم اقتصادی جامعه میگردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد. برای مثال در ولسینی چون غلامان آزاد شده حق رأی دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند، حائز اکثریت گردیده، قانونی وضع کردند که به موجب آن، هر کس از افراد آزاد عروسی کند، یکی از غلامان آزاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند! بنابراین آزاد کردن غلامان، باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازیهای لازم و مناسب باشد. برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد، غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری نموده، و یا دوره غلامی را محدود کنند.) (منتسکیو، روح القوانین، ص 428، تهران: امیر کبیر، چاپ هفتم، 1355)
سه- گوستاو لوبون نیز با تکیه بر تجربه عینی خود در این باره می گوید غلامان چون بی تجربه و بیاستعداد بار آمده بودند آزاد شدن یکباره شان غیر معقول بود. از این جهت اگر اسلام، همه آنها را یکباره از قید بردگی آزاد میساخت، ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت، قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره آن نباشند. در نتیجه مانند غلامان قدیم آمریکا - که بعد از آزاد شدن بر اثر علت یاد شده، به کلی نیست و نابوده شدهاند - از بین میرفتند(گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 482.)
از این رو قانونگذار اسلام، در عین آنکه برای خلاصی بردگان، فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده، از امور یاد شده غفلت نورزیده است.
چهار- امکانات حکومت تازه تأسیس آن زمان، به گونهای نبود که بتواند اسیران جنگی را در اماکن خاصی مثل زندانها، نگهداری کند. بدین جهت اسیران در میان جنگاوران تقسیم میشدند. آنان بردگان را به خانههای خود میبردند تا هم امنیت جانیشان تضمین شود و هم پراکنده شده و امکان اجتماع و شورش نداشته باشند. از طرف دیگر ناچار به تغذیه آنان بودند و در مقابل از کار آنها نیز استفاده میکردند.
مارسل بوازار در اینباره مینویسد: (اسلام به خاطر تأمین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی، آنها را طبق ضوابطی در قبایل عرب، به عنوان برده یا کنیز تقسیم میکرده؛ ولی به تدریج آنان را از تمامی حقوق شهروندان مسلمان، بهرهمند میساخته است (بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه دکتر محسن مؤیدی،تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358، ص 49) وی درجای دیگرضمن بررسی امتیازات روش اسلام در برخورد با مسئله بردگی - مینویسد: (دیگر از تعالیمی که قرآن کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانهی خصلت انسان دوستی اسلام است، تشویق مسلمانان به آزاد ساختن برده و گماشتن او به کارهای متناسب با استعداد و مهارت او است. در راه اجرای هر چه بهتر این برنامه انسانی، اسلام کمک هزینهای را از بیتالمال اختصاص داده است؛ بدین ترتیب که پرداخت وجوهی را به منظور بهبود شرایط زندگی و آزاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات، پذیرفته است (بقره، آیه 177) مهمتر از همه اینها، آزادی برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زناشویی وی با کنیزانی است که تمایل به ازدواج داشتهاند (جهت احتراز از زنا و کامجویی به اجبار) )نور ، آیه 33 )
در اسلام بسیار پافشاری شده که بعد از آزادی برده باید سرمایهای برای کار تولیدی به او پرداخت شود، این عمل آزادی اقتصادی او را نیز تضمین میکرد و از بهره کشی آینده او به وسیله افراد پولدار یا متنفذ، جلوگیری مینمود. اما قوانین آزادی بردگان در آمریکا، کوچکترین کمک مادی به برده آزاد شده نمیکرد. غالباً به علت دشواریهای اقتصادی و بیکاری، بردگان سیاه پوست چندان از آزادی خود استقبال نکردند و پس از مدتی سرگردانی و بلاتکلیفی و تیرهروزی به سوی ارباب نخستین خود بازگشتند. در حالی که قرآن با روشن بینی، ضمن مبارزه با بهرهکشی و بیگاری انسانها، جلوگیری از عدم تعادل اقتصادی جامعه را نیز پس از آزادی بردگان، پیشی بینی کرده است. توصیه به رفتار شایسته و نیکوکاری نسبت به پدر و مادر، خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان و در راه ماندگان، خدمتکاران و بردگان را نیز در بر میگیرد(نور ، آیه 39) در صدر اسلام - به خصوص دوران حیات پیامبر صلیاللهعلیهوآله - بردگان نه تنها آزاد میشدند؛ بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبت نیز بهرهمند میگردیدند. به عنوان نمونه میتوان به داستان زید بن حارثه اشاره کرد که بردهای آزاد شده بود. وی به مقام صحابی پیامبر صلیالله علیه وآله و کتابت قرآن و حدیث رسید و فرزند او اسامه، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود. بلال حبشی نیز به فرمانداری مدینه رسید. در ادوار بعد نیز میتوان به (قطبالدین آیبک) اشاره نمود. وی بردهای بود که امپراتوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد (بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، صص 48 – 49)
4- اما در پاسخ به این سوال که چرا امامان(ع) غلام و کنیز داشتند:
اولا: (ضمن پرهیز از مقایسه آن دوران با عصر حاضر) توجه و مقایسه مطالب فوق پیرامون بردگان درک بهتر وضعیت روحی و اجتماعی حاکم بر آن دوران را فراهم میسازد. در عصری که با بردگان حتی گاه همانند حیوانات نیز رفتار نمیشد، برخورد ائمه با آنان را مقایسه فرمائید.
ثانیا: راز غلام و کنیز داشتن آنان این است که: آنها از این طریق نوعی کلاس رهایی بخش دایر کردند، ولی نه فقط آزادسازی تن، بلکه اول آزادسازی عقل و روح و اندیشه و سپس آزادی تن. یکی از شیوه های امامان خرید بسیار زیاد غلامان و آوردن آنها در خانه و قرار دادن آنان تحت تعلیم و تربیت اصیل و مآب اسلامی و پرورش فکری و معنوی و سپس آزادسازی آنان بوده است. امام سجاد(ع) هزاران برده را به این شکل خریده و تربیت دینی کرده و آزاد کردند به طوری که مشهور به لشگر موالیان شدند. (جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعهعلیهم السلام، قم: انصاریان، چاپ اول، 1376، ص 280) آنان نیز که میماندند خودشان نمیخواستند از ائمه(ع) جدا شوند.
برای مطالعه بیشتر ضمن مراجعه به منابع مذکور در متن میتوانید به این موارد نیز رجوع کنید:
الف. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ج6 (عربی) و ج12 (فارسی)، ذیل آیات 116 تا 120؛
ب. موسوی زنجانی، اسلام و مسئله آزادی بردگی؛
پ. حجتی کرمانی، از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم؛
ت. مکارم شیرازی، ناصر، فرآوردههای دینی؛
ث. بیدار فکر، بردهداری در روم باستان؛
ج. مبشری، اسداللَّه، حقوق بشر؛
ح. گرامی، محمد علی، نگاهی به بردگی؛
خ. ایرجی، صادق، بردگی در اسلام؛
د. حسینی، مصطفی، بردگی از دیدگاه اسلام؛
ه. شهید مطهری، یادداشتها(موضوعی) ج10.
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- [سایر] با سلام. همانطور که می دانیم یکی از امورمهم در زندگی هر فردی ازدواج است.و اسلام نیز در این زمینه بسیار تاکید کرده و نوعی از ازدواج را نیز به عنوان ازدواج موقت تعریف کرده است.احادیث و روایاتی در این زمینه وجود دارد .از جمله :((امام باقر (ع) فرمودند : زنی که مالک نفس خود ( آزاد) باشد و سفیه ، مجنون و کودک نباشد . در چنین حالی شوهر کردن او بدون اجازه ولی جائز است.امام صادق (ع) فرمودند : هر زنی که بخواهد اگر مالک نفس خود باشد ( یعنی کنیز یا دیوانه نباشد ) می تواند ازدواج کند و اگر آن زن بخواهد می تواند وکیل بگیرد.امام صادق (ع) فرمودند : بکر و غیر بکر مساوی است که باید نکاح به اذن آنها باشد و هیچ زنی را نکاح نمی توان کرد مگر به امر و رخصت او .ابو عبد الله (ع) فرمودند : باکره می تواند بدون اجازه پدرش ازدواج کند.امام صادق (ع) فرمودند : اگر دختر راضی شود بدون رضایت پدرش ازدواج موقت نماید اشکالی ندارد.امام صادق (ع) فرمودند :ازدواج موقت با دختر اشکالی ندارد . تا زمانی که دختر از باکره بودن خارج نشود . به خاطر آنکه ممکن است باکره نبودن دختر برای خانواده دختر یک عیب حساب شود.و روایتی را در این زمینه شنیده ام که ائمه صیغه های موقتی که شرط عدم مقاربت در آنها باشد را بدون اذن ولی برای دیگران می خواندند. ازدواج موقت بین دختر و پسر از نظر اسلامی مانند ازدواج دائم است ولی اسلام شناسان و مراجع تقلید از زمان کهن تا به حال درباره اینکه دختر بتواند بدون اذن ولی ازدواج نماید اختلاف نظر داشته اند و بسیاری از آنان به خاطر دوری از هرج و مرج و فساد اذن ولی را شرط عقد می دانسته اند و می دانند . ولی بسیاری بر این عقیده اند که در اسلام بنابر حکم اولیه اذن ولی در عقد دختر بالغ و رشیده شرط نیست چرا که ائمه اطهار (ع) در بسیاری از اخبار رسیده اذن ولی را در ازدواج باکره رشیده شرط نمی دانند و حتی در برخی از روایات ازدواج موقت دختران را بدون اذن ولی و در صورت عدم ازاله بکارت جایز می دانند.حال بسیاری از مراجع به علت مسائل اجتماعی ازدواج موقت را با اذن پدر احتیاط واجب یا واجب و لازم دانسته اند.که به حق می توان گفت صحیح است.با وجوداینکه حکم مراجع تقلید سند است و باید به آن عمل شود از حضرت عالی می خواستم بپرسم آیا گفته های مرا تایید می کنید یا در برخی جملات آن ایراداتی مشاهده می کنید.لطفا آنها را ذکر کنید. من مشغول به تحقیق در این زمینه هستم. سوال دوم من این است.من و دختر خانومی که به هم علاقه داشتیم،از طریق تلفن و پیام کوتاه و گاهی نیز به شکل حضوری ارتباط داشتیم. ارتباط ما فقط در حد صحبت کردن با یکدیگر بود.اما مرجع تقلیدم این ارتباط را جایز نمی دانستند.من در آن زمان حکم دقیق مرجع تقلیدم را در مورد ازدواج موقت نمی دانستم و بی اذن ولی دختر او را به عقد موقت خود در آوردم. شرط عقد ما این بود که ارتباط ما به احترام پدر دختر با وجود محرم بودن در همان حد صحبت کردن باقی بماند واز آن حد تجاوز نکند. (آیا تا اینجا به دلیل اینکه که عالم نبودیم گناهی مرتکب شدیم؟) اما بعدا فهمیدم که ما می بایست تکلیفا از پدر دختر اجازه می گرفتیم.و عقد ما صحیح است اما دختر مرتکب گناه شده است. ولی ما عقدمان را به هم نزدیم و ارتباط خودمان را به همان شکل حفظ کردیم.و از حد صحبت تجاوز نکرد.به یکدیگرجملات عاشقانه می گفتیم اما از گفتن خیلی از جملات نیز خودداری می کردیم.آیا با بر هم نزدن عقد بعد از آگاه شدن از حکم صحیح آن،مرتکب گناه شدیم؟آیا با گفتن جملات عاشقانه به یکدیگرمرتکب گناه شدیم؟لازم به ذکر است که بعدا به لطف خداوند خانواده های خود را از علاقه مان به یکدیگر آگاه ساختیم و الان نیز با هم زن و شوهر هستیم.
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.