امام باقر(ع) چگونه با جریان انحرافی غالی مبارزه کرد؟ دوران امامت امام باقر (ع)، عصر گسترش جریان غلات و نفوذ غالیان بوده است. گروهی که با دادن نسبت هایی غلو آمیز به ائمه، بیشترین آسیب را به مذهب تشیع رساند. (غلو) در جریان غالیان چگونه تعریف می شود؟ - غلو که جوش آوردن و از حد خارج شدن است، یک تعریف کلی دارد که عدول از حق به سمت افراط است. نتایج هم دادن نسبت هایی است که اساس آن را غلو تشکیل می دهد، یعنی افراط به سمت بالا. اساس این غلو نسبت ربوبیت دادن به انسانها در کنار خداوند است. جریان غالیان، جریان تندرویی که به نام غلو و غلات شناخته می شود، بیشترین آسیب را به تشیع رساند و مهم ترین خطر تلقی می شد. به اجمال باید عرض کرد، اگر مبارزه مستمر امامان با این غالیان نبود، آنان بر کلیت جامعه تشیع غلبه کرده و اساس آن را مخدوش کرده بودند. حتی با وجود این مبارزات، باز هم غالیان توانستند بخش هایی از جامعه شیعی را با خود همراه کرده و از راه بدر کنند، حرکتی که تا به امروز آثارش برجای مانده است. این غلو چگونه پدید آمد و آیا در قرآن به آن اشاره ای شده است؟ - نخستین بار در خود قرآن روی این حقیقت تأکید شده است که در برخی از ادیان، جریان غلو غلبه یافته است. این ایرادی بود که خداوند به مسیحیان داشت، آنجا که فرمود: یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلا (نساء:171). در این آیه، خداوند اهل کتاب را از غلو در دین پرهیز داده است. اولا در باره خدا، فقط آنچه حق یعنی درست است گفته شود. دیگر این که مسیح پسر خدا نیست، بلکه فرزند مریم و رسول خدا و کلمه ای و روحی است که خداوند به مریم القا کرده است، بنابرین و در نتیجه سخن گفتن از سه خدا (یا اب و ابن و روح القدس) نادرست است. باز تأکید می کند که خداوند فرزندی ندارد و آنچه در آسمانها و زمین است متعلق به اوست. مسأله مهمی که در این باره مطرح است، در دوره رسول الله (ص) چنین نسبتهایی نسبت به آن حضرت مطرح نشد، اما بعدها در باره امیر المؤمنین (ع) به وفور گفته شد. چگونه می شود که غلو درباره پیامبر صورت نگرفت اما پیرامون حضرت علی(ع) و اولاد آن حضرت بسیار دیده شد؟ - یک نکته که در پاسخ به این پرسش مورد توجه برخی از نویسندگان قدیم هم قرار گرفته، این است که محیط عراق، محیطی با فرهنگ های متفاوت و کهن بود. در این فرهنگ ها که بخشی از آنها فرهنگ مسیحی بود، نگره های غلوگرایانه فراوان وجود داشت. بنابرین زمانی که اسلام وارد عراق گردید، به طور طبیعی مسلمانان تحت تأثیر این قبیل فرهنگها قرار گرفتند. به عبارت دیگر، اسلام در مدینه زمان رسول الله، با یک فرهنگ نیرومندی مواجه نبود، اما البته همان مقدار که بود قرآن برخورد کرده و انحرافات یهود و نصارا را نشان داد، اما وجود یک فرهنگ بسیط در مدینه آن هم در فاصله ده سال و این که مرتب آیات الهی نازل شده و همه منتظر بودند ببینند خداوند چه می گوید، راه را بر وجود اندیشه های منحرف در میان مسلمانان بست، اما عراق شرایط متفاوتی داشت. ابن ابی الحدید در پاسخ این پرسش که چرا زمان رسول الله، با این که مردم اخبار غیبی از آن حضرت می شنیدند، در باره آن حضرت غلو نمی کردند اما در باره امام علی غلو می کردند، عقل و ایمان صحابه را استوارتر می داند. در حالی که این ستایش وجهی ندارد، مهم بساطت است. او به درستی می گوید: تفاوت میان غالیان عراق با عربهایی که معاصر رسول الله بودند، در این بود که این افراد عراقی و ساکن کوفه بودند و طینت عراق همیشه محل رشد گرایشهای انحرافی و فرقه ای عجیب و مذاهب تازه بوده است. مردمان این نواحی خود اهل فکر و دقت و نظریه و بحّاث در آراء و عقاید و شبهه طرح کردن در باره مذاهب بودند و در میان آنان در روزگار کسراها کسانی مانند مانی و دیصان و مزدک بودند. در حالی که نه طینت مردم حجاز مانند عراقی ها بود و نه ذهن حجازی مانند ذهن عراقی ها. آنچه بر اذهان حجازی ها غلبه داشت، خشکی و تکبر و خشونت طبع بود. ساکنان مدینه و مکه و طائف نیز، طبعشان نزدیک به طبع بادیه نشینان اطراف بوده و پیش از اسلام هیچ حکیم و فیلسوف و صاحب نظر و نیز موقعیتی برای طرح شبهه و ارائه فرقه ای بدعت گر در آن جا وجود نداشت. با توجه به خصوصیات مردم عراق و حضور حضرت علی (ع) در این کشور، جریان غالیان در زمان ایشان چگونه گسترش یافت؟ - غلو در عراق از زمان خود امام علی علیه السلام ریشه دواند و چنان که منابع نوشتهاند، امام با شدت با آنان برخورد کرد. اما به تدریج زمینه رشد آنان فراهم شد. این زمینه چنان بود که گروهی به طرفداری اهل بیت پدید آمدند و زمانی که شدت دشمنی امویان را دیدند، به تدریج در دوستی افراط ورزیدند. این گذشت تا آن که در محافل خاصی در کوفه، جریان فکری افراطی و غالی شکل گرفت و امامان به دلیل این که در مدینه بودند، امکان نظارت کافی نداشتند. به علاوه، چون ارتباطات نیز پنهانی و مخفیانه بود، برخی از رهبران غلات، ادعاهای گزاف به عنوان نمایندگی از طرف امامان مطرح می کردند. در ماجرای ظهور مختار، و شکست نهایی وی، زمینه های روحی غلو بیشتر شد و به تدریج که فرهنگ اسلامی به سمت تئوریزه شدن پیش می رفت، غلو نیز خود را با ادعاهای شگفت، در بازار مکتب سازی در عراق، آماده می کرد. بر پایه روایات و مستندات تاریخی، این جریان در زمان امام باقر(ع) گسترش بیشتری داشته و رهبران غالی ادعاهای عجیبی را مطرح می کردند. نوع غلو آن ها چگونه بوده است؟ - بله، اشارات مختصری در باره برخورد امام مجتبی، امام سجاد و سپس امام باقر علیهم السلام در باره غلو در اختیار داریم. این جریان در دوره امام باقر بیشتر و بیشتر شد. مغیره بن سعید عجلی یکی از نخستین رهبران غالی است که ادعاهای عجیب و غریبی مطرح کرد. به گزارش علی بن محمد نوفلی وی از امام باقر اجازه خواست تا نزد ایشان برود. آنگاه گفت: شما به مردم بگویید که من غیب می دانم، من عراق را در اختیار شما خواهم گذاشت! امام باقر بشدت با او برخورد کرده و حرفهای تندی به او زد. آنگاه وی نزد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه رفت. اما او نیز با وی چنین کرده با کتک از خود دورش کرد. سپس نزد محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه) رفت. او مردی آرام و ساکت بود. همان مطالب را برای وی هم بازگفت و او سکوت کرد. او در سکوت وی طمع کرده و گفت: شهادت می دهم که او همان مهدی است که رسول الله بشارت آمدنش داده است. او قائم اهل بیت است. او همچنین ادعا کرد که علی بن الحسین یعنی امام سجاد، به محمد بن عبدالله بن حسن وصیت کرده است. سپس به کوفه آمد. وی فردی شعبده باز بود. به گمراهی مردم نشست و شمار فراوانی فریفته او شدند. مغیره بن سعید عجلی در بدبین کردن جامعه مسلمانی نسبت به شیعیان نقش مؤثری داشت. در باره نقش مغیره و نسبت هایی که به امام باقر می داد، شعری از ابوهریره عجلی خطاب به امام باقر علیه السلام در دست است که گفت: أبا جعفر أنت الولیّ أحبّه و أرضی بما ترضی به و أتابع/أتتنا رجال یحملون علیکم أحادیث قد ضاقت بهنّ الأضالع/أحادیث أفشاها المغیرة فیهم و شرّ الأمور المحدثات البدائع/ وی در این شعر خطاب به امام می گوید: ای ابوجعفر! تو ولی هستی که من او را دوست دارم و هرآنچه تو به آن راضی هستی، من هم راضی بوده و پیروم.اما مردانی نزد ما آیند و مطالبی از شما نقل می کنند که ما را دلگیر میکند.اینها احادیثی است که مغیره [بن سعید] از شما منتشر کرده و بدترین امور، بدعتها هستند. غالیان برای اثبات ادعاهای خود از چه ابزارهایی استفاده می کردند و برخورد امام باقر(ع) با این جریان در روایات معتبر چگونه آمده است؟ - حمزة بن عمار بربری از اهالی مدینه بود که از آن جدا شد و مدعی نبوت شخصی به نام ابن کرب شده، محمد بن حنفیه خدا می دانست و خودش را امام. او می گفت که هفت سبب (سبعة اسباب) از آسمان بر وی فرود خواهد آمد و او زمین را با آن خواهد گشود و مالک آن خواهد شد. شماری از مردم مدینه و کوفه از وی پیروی کردند. ابوجعفر باقر علیه السلام از او بیزاری جست و تکذیبش کرد و شیعیان نیز از او برائت جستند. بیان [بن سمعان] یکی از هواداران او بود که می گفت امام باقر به او وصیت کرده است. بیان همراه پانزده نفر از پیروانش توسط خالد بن عبدالله قسری دستگیر شده و در مسجد کوفه آتش زده شد.نوبختی در جای دیگری مینویسد: بیان نامه ای به امام باقر نوشت و او را به خود و اقرار به نبوتش خواند و گفت: اَسلم تسلم. تسلیم شو تا سالم بمانی. امام باقر به کسی که نامه را آورده بود دستور داد تا نامه را بخورد. بیان هم جانش را بر سر این ادعایش گذاشت (فرق الشیعه: 31). ابومنصور نامی که از طایفه عبدالقیس بود، از کوفیانی که خانه آنجا داشت، اما در بادیه بزرگ شده و فردی امی بود، پس از وفات امام باقر مدعی شد که آن حضرت، (امر) امامت را به او سپرده و او را وصی خود کرده است. کم کم ادعاهای بزرگتری کرد تا آن که گفت: علی بن ابی طالب پیامبر بوده است. همین طور حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی، من هم نبی و رسول هستم. پس از من هم شش تن از فرزندانم پیامبرند و آخرین آنها قائم است. وی به یارانش گفته بود هر کس با آنها مخالفت کرد او را ترور کنند. چون کافر و مشرک هستند. نام این کار را جهاد خفی گذاشته بود. (فرق الشیعه، ص 35). این نمونه ها نشان میدهد غالیان با چه ابزارها و ادعاها تلاش می کردند دوستداران اهل بیت را به سمت خود جذب کنند. این افراد اغلب از کسانی بودند که سابقه نصرانیت یا ادیان دیگر را داشته و باورهای گذشته و باستانی خود را عقاید اسلامی و شیعی گره می زدند. تشخیص درستی و نادرستی این ادعاها با شیعیان ساده دل که علاقه مند به اهل بیت بودند دشوار بود. به همین دلیل کسانی جذب اینان می شدند. اما مهم تر از همه بدنامی بود که برای ائمه و شیعیان در میان سایر مسلمانان بوجود آورده و زمینه دور شدن آنان را از تشیع فراهم می کردند. منبع: خبرآنلاین.
امام باقر(ع) چگونه با جریان انحرافی غالی مبارزه کرد؟
دوران امامت امام باقر (ع)، عصر گسترش جریان غلات و نفوذ غالیان بوده است. گروهی که با دادن نسبت هایی غلو آمیز به ائمه، بیشترین آسیب را به مذهب تشیع رساند.
(غلو) در جریان غالیان چگونه تعریف می شود؟
- غلو که جوش آوردن و از حد خارج شدن است، یک تعریف کلی دارد که عدول از حق به سمت افراط است. نتایج هم دادن نسبت هایی است که اساس آن را غلو تشکیل می دهد، یعنی افراط به سمت بالا. اساس این غلو نسبت ربوبیت دادن به انسانها در کنار خداوند است.
جریان غالیان، جریان تندرویی که به نام غلو و غلات شناخته می شود، بیشترین آسیب را به تشیع رساند و مهم ترین خطر تلقی می شد. به اجمال باید عرض کرد، اگر مبارزه مستمر امامان با این غالیان نبود، آنان بر کلیت جامعه تشیع غلبه کرده و اساس آن را مخدوش کرده بودند. حتی با وجود این مبارزات، باز هم غالیان توانستند بخش هایی از جامعه شیعی را با خود همراه کرده و از راه بدر کنند، حرکتی که تا به امروز آثارش برجای مانده است.
این غلو چگونه پدید آمد و آیا در قرآن به آن اشاره ای شده است؟
- نخستین بار در خود قرآن روی این حقیقت تأکید شده است که در برخی از ادیان، جریان غلو غلبه یافته است. این ایرادی بود که خداوند به مسیحیان داشت، آنجا که فرمود: یا أَهْلَ الْکِتابِ لا تَغْلُوا فی دینِکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَکُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلهٌ واحِدٌ سُبْحانَهُ أَنْ یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلا (نساء:171).
در این آیه، خداوند اهل کتاب را از غلو در دین پرهیز داده است. اولا در باره خدا، فقط آنچه حق یعنی درست است گفته شود. دیگر این که مسیح پسر خدا نیست، بلکه فرزند مریم و رسول خدا و کلمه ای و روحی است که خداوند به مریم القا کرده است، بنابرین و در نتیجه سخن گفتن از سه خدا (یا اب و ابن و روح القدس) نادرست است. باز تأکید می کند که خداوند فرزندی ندارد و آنچه در آسمانها و زمین است متعلق به اوست.
مسأله مهمی که در این باره مطرح است، در دوره رسول الله (ص) چنین نسبتهایی نسبت به آن حضرت مطرح نشد، اما بعدها در باره امیر المؤمنین (ع) به وفور گفته شد. چگونه می شود که غلو درباره پیامبر صورت نگرفت اما پیرامون حضرت علی(ع) و اولاد آن حضرت بسیار دیده شد؟
- یک نکته که در پاسخ به این پرسش مورد توجه برخی از نویسندگان قدیم هم قرار گرفته، این است که محیط عراق، محیطی با فرهنگ های متفاوت و کهن بود. در این فرهنگ ها که بخشی از آنها فرهنگ مسیحی بود، نگره های غلوگرایانه فراوان وجود داشت. بنابرین زمانی که اسلام وارد عراق گردید، به طور طبیعی مسلمانان تحت تأثیر این قبیل فرهنگها قرار گرفتند.
به عبارت دیگر، اسلام در مدینه زمان رسول الله، با یک فرهنگ نیرومندی مواجه نبود، اما البته همان مقدار که بود قرآن برخورد کرده و انحرافات یهود و نصارا را نشان داد، اما وجود یک فرهنگ بسیط در مدینه آن هم در فاصله ده سال و این که مرتب آیات الهی نازل شده و همه منتظر بودند ببینند خداوند چه می گوید، راه را بر وجود اندیشه های منحرف در میان مسلمانان بست، اما عراق شرایط متفاوتی داشت. ابن ابی الحدید در پاسخ این پرسش که چرا زمان رسول الله، با این که مردم اخبار غیبی از آن حضرت می شنیدند، در باره آن حضرت غلو نمی کردند اما در باره امام علی غلو می کردند، عقل و ایمان صحابه را استوارتر می داند. در حالی که این ستایش وجهی ندارد، مهم بساطت است. او به درستی می گوید: تفاوت میان غالیان عراق با عربهایی که معاصر رسول الله بودند، در این بود که این افراد عراقی و ساکن کوفه بودند و طینت عراق همیشه محل رشد گرایشهای انحرافی و فرقه ای عجیب و مذاهب تازه بوده است. مردمان این نواحی خود اهل فکر و دقت و نظریه و بحّاث در آراء و عقاید و شبهه طرح کردن در باره مذاهب بودند و در میان آنان در روزگار کسراها کسانی مانند مانی و دیصان و مزدک بودند. در حالی که نه طینت مردم حجاز مانند عراقی ها بود و نه ذهن حجازی مانند ذهن عراقی ها. آنچه بر اذهان حجازی ها غلبه داشت، خشکی و تکبر و خشونت طبع بود. ساکنان مدینه و مکه و طائف نیز، طبعشان نزدیک به طبع بادیه نشینان اطراف بوده و پیش از اسلام هیچ حکیم و فیلسوف و صاحب نظر و نیز موقعیتی برای طرح شبهه و ارائه فرقه ای بدعت گر در آن جا وجود نداشت.
با توجه به خصوصیات مردم عراق و حضور حضرت علی (ع) در این کشور، جریان غالیان در زمان ایشان چگونه گسترش یافت؟
- غلو در عراق از زمان خود امام علی علیه السلام ریشه دواند و چنان که منابع نوشتهاند، امام با شدت با آنان برخورد کرد. اما به تدریج زمینه رشد آنان فراهم شد. این زمینه چنان بود که گروهی به طرفداری اهل بیت پدید آمدند و زمانی که شدت دشمنی امویان را دیدند، به تدریج در دوستی افراط ورزیدند. این گذشت تا آن که در محافل خاصی در کوفه، جریان فکری افراطی و غالی شکل گرفت و امامان به دلیل این که در مدینه بودند، امکان نظارت کافی نداشتند. به علاوه، چون ارتباطات نیز پنهانی و مخفیانه بود، برخی از رهبران غلات، ادعاهای گزاف به عنوان نمایندگی از طرف امامان مطرح می کردند. در ماجرای ظهور مختار، و شکست نهایی وی، زمینه های روحی غلو بیشتر شد و به تدریج که فرهنگ اسلامی به سمت تئوریزه شدن پیش می رفت، غلو نیز خود را با ادعاهای شگفت، در بازار مکتب سازی در عراق، آماده می کرد.
بر پایه روایات و مستندات تاریخی، این جریان در زمان امام باقر(ع) گسترش بیشتری داشته و رهبران غالی ادعاهای عجیبی را مطرح می کردند. نوع غلو آن ها چگونه بوده است؟
- بله، اشارات مختصری در باره برخورد امام مجتبی، امام سجاد و سپس امام باقر علیهم السلام در باره غلو در اختیار داریم. این جریان در دوره امام باقر بیشتر و بیشتر شد. مغیره بن سعید عجلی یکی از نخستین رهبران غالی است که ادعاهای عجیب و غریبی مطرح کرد. به گزارش علی بن محمد نوفلی وی از امام باقر اجازه خواست تا نزد ایشان برود. آنگاه گفت: شما به مردم بگویید که من غیب می دانم، من عراق را در اختیار شما خواهم گذاشت! امام باقر بشدت با او برخورد کرده و حرفهای تندی به او زد. آنگاه وی نزد ابوهاشم عبدالله بن محمد بن حنفیه رفت. اما او نیز با وی چنین کرده با کتک از خود دورش کرد. سپس نزد محمد بن عبدالله بن حسن (نفس زکیه) رفت. او مردی آرام و ساکت بود. همان مطالب را برای وی هم بازگفت و او سکوت کرد. او در سکوت وی طمع کرده و گفت: شهادت می دهم که او همان مهدی است که رسول الله بشارت آمدنش داده است. او قائم اهل بیت است. او همچنین ادعا کرد که علی بن الحسین یعنی امام سجاد، به محمد بن عبدالله بن حسن وصیت کرده است. سپس به کوفه آمد. وی فردی شعبده باز بود. به گمراهی مردم نشست و شمار فراوانی فریفته او شدند.
مغیره بن سعید عجلی در بدبین کردن جامعه مسلمانی نسبت به شیعیان نقش مؤثری داشت. در باره نقش مغیره و نسبت هایی که به امام باقر می داد، شعری از ابوهریره عجلی خطاب به امام باقر علیه السلام در دست است که گفت: أبا جعفر أنت الولیّ أحبّه و أرضی بما ترضی به و أتابع/أتتنا رجال یحملون علیکم أحادیث قد ضاقت بهنّ الأضالع/أحادیث أفشاها المغیرة فیهم و شرّ الأمور المحدثات البدائع/ وی در این شعر خطاب به امام می گوید: ای ابوجعفر! تو ولی هستی که من او را دوست دارم و هرآنچه تو به آن راضی هستی، من هم راضی بوده و پیروم.اما مردانی نزد ما آیند و مطالبی از شما نقل می کنند که ما را دلگیر میکند.اینها احادیثی است که مغیره [بن سعید] از شما منتشر کرده و بدترین امور، بدعتها هستند.
غالیان برای اثبات ادعاهای خود از چه ابزارهایی استفاده می کردند و برخورد امام باقر(ع) با این جریان در روایات معتبر چگونه آمده است؟
- حمزة بن عمار بربری از اهالی مدینه بود که از آن جدا شد و مدعی نبوت شخصی به نام ابن کرب شده، محمد بن حنفیه خدا می دانست و خودش را امام. او می گفت که هفت سبب (سبعة اسباب) از آسمان بر وی فرود خواهد آمد و او زمین را با آن خواهد گشود و مالک آن خواهد شد. شماری از مردم مدینه و کوفه از وی پیروی کردند. ابوجعفر باقر علیه السلام از او بیزاری جست و تکذیبش کرد و شیعیان نیز از او برائت جستند. بیان [بن سمعان] یکی از هواداران او بود که می گفت امام باقر به او وصیت کرده است. بیان همراه پانزده نفر از پیروانش توسط خالد بن عبدالله قسری دستگیر شده و در مسجد کوفه آتش زده شد.نوبختی در جای دیگری مینویسد: بیان نامه ای به امام باقر نوشت و او را به خود و اقرار به نبوتش خواند و گفت: اَسلم تسلم. تسلیم شو تا سالم بمانی. امام باقر به کسی که نامه را آورده بود دستور داد تا نامه را بخورد. بیان هم جانش را بر سر این ادعایش گذاشت (فرق الشیعه: 31).
ابومنصور نامی که از طایفه عبدالقیس بود، از کوفیانی که خانه آنجا داشت، اما در بادیه بزرگ شده و فردی امی بود، پس از وفات امام باقر مدعی شد که آن حضرت، (امر) امامت را به او سپرده و او را وصی خود کرده است. کم کم ادعاهای بزرگتری کرد تا آن که گفت: علی بن ابی طالب پیامبر بوده است. همین طور حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی، من هم نبی و رسول هستم. پس از من هم شش تن از فرزندانم پیامبرند و آخرین آنها قائم است. وی به یارانش گفته بود هر کس با آنها مخالفت کرد او را ترور کنند. چون کافر و مشرک هستند. نام این کار را جهاد خفی گذاشته بود. (فرق الشیعه، ص 35).
این نمونه ها نشان میدهد غالیان با چه ابزارها و ادعاها تلاش می کردند دوستداران اهل بیت را به سمت خود جذب کنند. این افراد اغلب از کسانی بودند که سابقه نصرانیت یا ادیان دیگر را داشته و باورهای گذشته و باستانی خود را عقاید اسلامی و شیعی گره می زدند. تشخیص درستی و نادرستی این ادعاها با شیعیان ساده دل که علاقه مند به اهل بیت بودند دشوار بود. به همین دلیل کسانی جذب اینان می شدند. اما مهم تر از همه بدنامی بود که برای ائمه و شیعیان در میان سایر مسلمانان بوجود آورده و زمینه دور شدن آنان را از تشیع فراهم می کردند.
منبع: خبرآنلاین.
- [سایر] چرا به امام باقر (ع) شکافنده علم (باقر العلوم) می گویند؟
- [سایر] چرا به امام باقر (ع) شکافنده علم (باقر العلوم) می گویند؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] داستانی از امام باقر(ع) بیان کنید؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] امام باقر(ع) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] امام باقر(ع) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] آیا امام چهارم (زین العابدین) و امام محمد باقر (ع) در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] زندگی نامه امام باقر (ع) را بیان کنید؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله بعد از تکبیر دوم بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذا الْمَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَبَارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ والْمُرْسلیِنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَالأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَإنْ کَانَت مُسِیئةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَاغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنا بر احتیاط واجب به نحو مأثور بگوید : ( بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد ) یا ( بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) ، ولی بهتر است بگوید : ( بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه ) ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد .
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.