باسلام آیا این روایت صحت دارد که پیامبر (ص)درحالیکه در کنار امیرالمومنین (ع)بودندومشغول خوردن خرما،درحالیکه پیامبر هسته های خرماراداخل ظرف امام میانداخته وبه مزاح به ایشان می گوید که این همه هسته که در ظرف توست نشاندهنده خوردن زیاده ازحدتوست یا علی وامام هم جوابشان رامیدهندوقریب به همین مضامین،آیاروایت صحت داردواگرچنانچه صحت داردآیا این خود دروغ گفتن نیست درحالیکه گفته شده که دروغ گفتن شوخی وغیر شوخی نداردلطفا راهنمایی کنید باتشکر پاسخ: دانشجوی گرامی، روایتی را که ذکر کردید در برخی منابع روایی وجود دارد که آن را نقل و بررسی خواهیم کرد. اما پیش از آن توجه به یک نکته لازم به نظر می رسد و آن اینکه: اینهمه تراوشات ذهنی شما در خصوص ایراد گرفتن به این مسئله جای شگفتی دارد، کجای این شوخی پیامبر اکرم(ص) دروغ گفتن است؟ اصلا معنای دروغ را می دانید؟ چه مواردی از آن استثناء شده است؟ در چه جاهایی اشکال ندارد؟ خوب است به جای اینکه ذهن خود را درگیر اینگونه موارد پوچ و بی فایده کنید، به مسائلی بیندیشید که هم به درد دنیای شما بخورد و هم به درد آخرت شما. به هر حال روایت اینگونه نقل شده است: روزی پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: (ای علی! بسیار می خوری). حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: (آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است)(الخزائن، ملا احمد نراقی ( نقل از: 1001 داستان از زندگانی امام علی(ع)، محمّد رضا رمزی اوحدی، انتشارات سعید نوین ).) در رابطه با این روایت گذشته از صحت یا عدم صحت سند آن باید گفت: همه انسان ها شادی را دوست دارند و به کارهایی که باعث شادی و نشاط می گردد، علاقه دارند؛ چرا که شادی کردن، امری غریزی و فطری است. در اسلام نیز به شادی و نشاط پیروانش اهمیت زیادی داده شده است. چنانکه پیامبر(ص) و معصومان(ع) همیشه لبخند بر چهره داشتند و با گشاده رویی با مردم برخورد می کردند و روایت شده است که رسول خدا(ص) هنگام سخن گفتن، تبسّم می کردند. سیره رسول خدا (ص) نیز به گونه ای بود که به یارانش اجازه می داد تا در حضور مبارکش، گفته های طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر (ص) از شوخی های ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخی های پسندیده دریغ نمیکردند. پیامبر اکرم نیز برخی اوقات با آنان شوخیهای مناسب انجام می داد. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر (ص ) پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر می گوید: به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده، هیبتش از همه افزون تر بود. یونس شیبانی روایت می کند که امام صادق (ع) به من فرمود: شوخی کردنتان با یکدیگر چگونه است و من گفتم کم است که امام فرمود: چرا با هم مزاح نمی کنید؟ مزاح از خوش اخلاقی است، همانا با شوخی می توانی برادر دینی ات را مسرور نمایی و رسول خدا (ص) با مردم شوخی می کرد و منظورش این بود که آنان را مسرور سازد. در حدیثی دیگر از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: مومنی نیست مگر اینکه از شوخی بهره ای دارد و رسول خدا (ص ) مزاح میفرمود ولی جز مطالب حق چیزی نمی گفت. به هر حال اینگونه رفتار پیامبر نوعی خشنود کردن مومن بوده و اینگونه خشنود کردن نه تنها اشکالی ندارد بلکه ثواب بسیار هم بر آن مترتب است.
باسلام آیا این روایت صحت دارد که پیامبر (ص)درحالیکه در کنار امیرالمومنین (ع)بودندومشغول خوردن خرما،درحالیکه پیامبر هسته های خرماراداخل ظرف امام میانداخته وبه مزاح به ایشان می گوید که این همه هسته که در ظرف توست نشاندهنده خوردن زیاده ازحدتوست یا علی وامام هم جوابشان رامیدهندوقریب به همین مضامین،آیاروایت صحت داردواگرچنانچه صحت داردآیا این خود دروغ گفتن نیست درحالیکه گفته شده که دروغ گفتن شوخی وغیر شوخی نداردلطفا راهنمایی کنید باتشکر
باسلام آیا این روایت صحت دارد که پیامبر (ص)درحالیکه در کنار امیرالمومنین (ع)بودندومشغول خوردن خرما،درحالیکه پیامبر هسته های خرماراداخل ظرف امام میانداخته وبه مزاح به ایشان می گوید که این همه هسته که در ظرف توست نشاندهنده خوردن زیاده ازحدتوست یا علی وامام هم جوابشان رامیدهندوقریب به همین مضامین،آیاروایت صحت داردواگرچنانچه صحت داردآیا این خود دروغ گفتن نیست درحالیکه گفته شده که دروغ گفتن شوخی وغیر شوخی نداردلطفا راهنمایی کنید باتشکر
پاسخ: دانشجوی گرامی، روایتی را که ذکر کردید در برخی منابع روایی وجود دارد که آن را نقل و بررسی خواهیم کرد. اما پیش از آن توجه به یک نکته لازم به نظر می رسد و آن اینکه: اینهمه تراوشات ذهنی شما در خصوص ایراد گرفتن به این مسئله جای شگفتی دارد، کجای این شوخی پیامبر اکرم(ص) دروغ گفتن است؟ اصلا معنای دروغ را می دانید؟ چه مواردی از آن استثناء شده است؟ در چه جاهایی اشکال ندارد؟ خوب است به جای اینکه ذهن خود را درگیر اینگونه موارد پوچ و بی فایده کنید، به مسائلی بیندیشید که هم به درد دنیای شما بخورد و هم به درد آخرت شما.
به هر حال روایت اینگونه نقل شده است:
روزی پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) کنار هم خرما می خوردند. پیامبر(ص) هر خرمایی را که می خورد، به آرامی، هسته اش را نزد هسته های علی(ع) می گذاشتند. هنگامی که از خوردن خرما دست کشیدند، همه هسته ها جلوی حضرت علی(ع) بود. پیامبر در این موقع، رو به حضرت علی(ع) کردند و فرمودند: (ای علی! بسیار می خوری). حضرت علی(ع) در جواب پیامبر فرمودند: (آن که خرما را با هسته خورده است، پرخورتر است)(الخزائن، ملا احمد نراقی ( نقل از: 1001 داستان از زندگانی امام علی(ع)، محمّد رضا رمزی اوحدی، انتشارات سعید نوین ).)
در رابطه با این روایت گذشته از صحت یا عدم صحت سند آن باید گفت: همه انسان ها شادی را دوست دارند و به کارهایی که باعث شادی و نشاط می گردد، علاقه دارند؛ چرا که شادی کردن، امری غریزی و فطری است. در اسلام نیز به شادی و نشاط پیروانش اهمیت زیادی داده شده است. چنانکه پیامبر(ص) و معصومان(ع) همیشه لبخند بر چهره داشتند و با گشاده رویی با مردم برخورد می کردند و روایت شده است که رسول خدا(ص) هنگام سخن گفتن، تبسّم می کردند.
سیره رسول خدا (ص) نیز به گونه ای بود که به یارانش اجازه می داد تا در حضور مبارکش، گفته های طنز آمیز ادا کنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر (ص) از شوخی های ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخی های پسندیده دریغ نمیکردند. پیامبر اکرم نیز برخی اوقات با آنان شوخیهای مناسب انجام می داد. قیس بن سعد، یار جوان پیامبر (ص ) پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر می گوید: به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده، هیبتش از همه افزون تر بود.
یونس شیبانی روایت می کند که امام صادق (ع) به من فرمود: شوخی کردنتان با یکدیگر چگونه است و من گفتم کم است که امام فرمود: چرا با هم مزاح نمی کنید؟ مزاح از خوش اخلاقی است، همانا با شوخی می توانی برادر دینی ات را مسرور نمایی و رسول خدا (ص) با مردم شوخی می کرد و منظورش این بود که آنان را مسرور سازد.
در حدیثی دیگر از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: مومنی نیست مگر اینکه از شوخی بهره ای دارد و رسول خدا (ص ) مزاح میفرمود ولی جز مطالب حق چیزی نمی گفت.
به هر حال اینگونه رفتار پیامبر نوعی خشنود کردن مومن بوده و اینگونه خشنود کردن نه تنها اشکالی ندارد بلکه ثواب بسیار هم بر آن مترتب است.
- [سایر] (المصباح الزاهر فی القرائات العشر البواهر) از شهرورزی، در جزء اول در باب قرائت حمزة بن حبیب زیات می نویسد: حمزه زیات بر امام جعفر صادق قرائت نمود و نیز جعفر بر ابوالاسود دوئلی و ابوالاسود دوئلی بر امیرالمؤمنین علی (ع) و علی (ع) بر پیامبر (ص). حمزة بن حبیب زیات می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: کسی بهتر از تو بر من قرائت ننمود و چیزی در این قرائت با تو مخالف نیستم مگر در ده حرف و من آن را قرائت نمی کنم گر چه در عربی جایز است. عرض کردم فدایت شوم در چه امری با من مخالفی؟ فرمود: در سوره نساء می خوانم (والارحام) نصب... تا آخر روایت. سؤال: 1. در مورد صحت سند قرائت حمزة بن حبیب زیات؟ 2. در مورد صحت این حدیث و گفتگوی بین حمزة بن حبیب زیات و امام صادق (ع)؟
- [سایر] امام علی(ع) فرمود: من از پیامبر(ص) شنیدم که: در آخر الزّمان جوانانی با افکار و عقیده های احمقانه پیدا می شوند، آنها خوب حرف می زنند امّا آنها همانند تیر که از کمان می رود از اسلام خارج می شوند ایمانشان از گلویشان رد نمی شود پس هر جا آنها را یافتید بکشیدشان در روز رستاخیز برای کشندۀ آنها پاداش خواهد بود. آیا این روایت صحّت دارد؟ توضیح دهید.
- [سایر] شیعه می گویند: فضائل علی و همچنین نص دال بر امامت او به تواتر ثابت شده است، باید گفت: آن شیعیانی که از اصحاب نبوده اند آنها پیامبر(ص) را ندیده اند و سخن او را نشنیده اند، و اگر آنها روایت خود را به صحابه نسبت ندهند نقل آنها مرسل و منقطع است و صحیح نیست، و آن تعدادی از اصحاب که شیعه آنها را قبول دارند تعداد کمی هستند که ده نفر و اندکی می باشند، و اگر این تعداد خبری را نقل کنند نقل آنها را نمی توان تواتر گفت: و توده بزرگ اصحاب که فضائل علی را نقل کرده اند شیعه آنها را عیبجویی می نمایند و آنان را به کفر متهم می کنند! و وقتی آنها توده بزرگی را که قرآن آنها را می ستاید متهم به دروغ گویی و کتمان حقیقت می کنند، اقدام افراد اندکی به دروغ گویی و کتمان بیشتر محتمل است!
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟
- [سایر] سلام \"\"کاملا خصوصی\"\" آقای مرادی اینم هشتمی ! اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید. گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم گفتید..... گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم گفتید..... گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم گفتید..... گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟ گفتید.... گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟ گفتید.... گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟ گفتید ..... گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟ گفتید.... وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم. اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو . به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون. ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن. صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک. و کلی حرف زدم. گذشت.... فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!! گفتم یعنی چی، شما ... گفت آره.. آقای مرادی به من بگید این چیه؟ شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست کردم ؟!؟! آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید. دیشب توی فکر بودم. من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/ دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم . گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ... من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟ خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !! ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ... آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و .... خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و... قرار شد بیشتر مشورت کنیم. آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم خیلی ممنونم. الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحت ما می داری شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\" حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم. آقای مرادی ممنون بفرمائید . من آماده شنیدنم.