چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟ پاسخ: پاسخ سوال شما تنها یک جمله است و آن اینکه: وظیفه ائمه علیهم السلام با بقیه مردم فرق می کند به طور مثال چه بسیار مواقعی که وظیفه امام صبر و تقیه است اما وظیفه مردم قیام و حمایت از قیام کننده است. توضیح مطلب: ائمه معصومین حجتهای الهی هستند که هرکاری را که انجام می دادند بر اساس برنامه و دستوری بود که از طرف خدای تعالی برای آنها تعیین شده بود و آنها نیز که کاملترین و فرمانبردارترین انسانها بودند وظیفه خود را به هر سختی و دشواری هم که بوده است انجام میدادند. برای نمونه به روایت زیر توجه نمایید: شیخ کلینی(ره) در اصول کافی در باب ان الائمه علیهم السلام لم یفعلوا شیئا الا بعهد من الله و امر منه لایتجاوزونه به سند خود از معاذ بن کثیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: به راستی که وصیت به صورت کتابی از آسمان بر محمد صلی الله علیه و آله نازل گردید، و نامه مُهر شدهای جز وصیت بر آن حضرت نازل نشد، و جبرئیل عرض کرد: ای محمد، این است وصیت تو در امت خویش که نزد خاندان تو خواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل کدام خاندانم؟ عرض کرد: برگزیدگان خدا از آنها و دودمانشان، تا علم نبوت را از تو ارث برند همان گونه که ابراهیم به ارث نهاد، و این میراث از علی و فرزندان صلبی اوست. به راستی وصیت مُهرهایی بود، پس علی علیه السلام مُهر اول را گشود و هر چه در آن بود بر طبق آن عمل کرد، سپس حسن علیه السلام مُهر دوم را گشود و هرچه در آن بود به آن عمل کرد، و چون حسن علیه السلام از دنیا رفت، حسین علیه السلام مُهر سوم را گشود و دید در آن دستور خروج و کشتن و کشته شدن بود و نوشته بود که مردمی را برای شهادت با خود ببر که جز به همراه تو شهادتی برای آنها نیست و آن حضرت این کار را کرد، و چون از دنیا رفت آن وصیت را قبل از شهادت به علی بن الحسین علیهالسلام داد. او مُهر چهارم را گشود و در آن دید که نوشته است سکوت کن و ... نظیر این روایت، روایات دیگری نیز در همان باب از امام صادق علیه السلام نقل شده است که در برخی از این روایات استدلال جالبی شده است که اگر مردم علت صلح و تقیه یا جنگ ائمه را نفهمیدند نمیتوانند عجولانه قضاوت کنند و تشبیه شده است به داستان موسی و خضر که حضرت خضر به کارهایی دست زد که برای حضرت موسی علیه السلام غیر منتظره و غیر قابل قبول بود؛ مانند سوراخ کردن کشتی، و کشتن آن پسر، و کارهای دیگر. که علت و حکمت آنها را نمیدانست. و هنگامی که حضرت خضر علت آنها را برای موسی علیه السلام بیان کرد قانع گردید.( علل الشرایع، ج1، ص200/ بحارالانوار، ج 44، ص 19). پس ائمه اطهار علیهم السلام تنها به خواست و اراده خداوند عمل می کردند و قیام و عدم قیام آنان نیز به همین خاطر بوده است. در مورد امام سجاد و امام صادق علیهما السلام هم همین امر را مشاهده می کنیم. آن بزرگواران از قیام کسانی که به صداقت و پاکی آنها اطمینان داشتند حمایت می کردند و مردم را نیز امر به حمایت و پشتیبانی از قیام آنان می نمودند اما چون خودشان به دستور الهی امر به تقیه و عدم قیام داشتند نمی توانستند قیام کنند یا با قیام کنندگان همراهی کرده و رهبری قیام را به عهده بگیرند. شاهد مثال ما روایاتی است که در باب تایید به خصوص این دو قیام از این دو امام بزرگوار صادر شده است. مثلا امام سجاد علیه السلام با وجود شرائط بسیار سختی که در آن به سر می برد، مردم و انقلابی ها را به همراهی با مختار تشویق و ترغیب می کرد و به عمویش محمد بن حنفیه می فرمود: یا عم ، لو عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ما شئت، فخرجوا و قد سمعوا کلامه و هم یقولون أذن لنا زین العابدین و محمد بن الحنفیة(ابن نما حلی، جعفر، ذوب النضار فی شرح الثار، ص 96؛ بحارالانوار، ج 45 ، ص 365؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج 18، ص 101) ای عمو! اگر برده سیاهی برای ما اهل البیت قیام کند، بر مردم است که او را یاری رسانند و من تو را بر این امر گماردم. و بدین وسیله حمایت خود را از قیامهایی چون قیام مختار اعلام می فرمود . البته در مورد زید شهید علیه السلام مطلب به قدری مهم بوده که حتی از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین و دیگر ائمه پیشگویی شهادت وی و امر به حمایت از ایشان از جانب این بزرگواران صادر شده بود که به طور نمونه به برخی از این روایات اشاره می شود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به امام حسین(علیه السلام) فرمود : (یخرج من صلبک رجلٌ یقال له زید ، یتخطّی هو وأصحابه رقاب الناس، یدخلون الجنّة بغیر حساب)( عیون أخبار الرضا ، شیخ صدوق ، در باب 25،1/226 ، ح 2 ; وکفایة الأثر،ص 304) از صُلب تو مردی خارج می شود که به او زید گفته می شود، او و اصحابش از فراز سر و گردن مردم (در روز محشر) عبور کرده(کنایه از این که در شلوغی محشر که مردم برای حسابرسی در صف ایستاده اند ، آنان مردم را کنار زده و بی حساب و کتاب وارد بهشت می شوند) و بدون حساب وارد بهشت می شوند . و فرمود : (إنّه یخرج ویُقتل بالکوفة ، ویُصلب بالکناسة ، یُخرج من قبره نبشاً ، وتُفتح لروحه أبواب السماء ، وتبتهج به أهل السموات والأرض)( عیون أخبار الرضا ،1/227 ، ح 4) همانا او خروج می کند و در کوفه کشته می شود، و در زباله دان به صلیب کشیده می شود، و از قبرش بیرون آورده (و نبش قبر) می شود، و برای روحش درهای آسمان باز می شود و اهل آسمانها و زمین به (ملاقات) او شادمان می شوند. و امیر المؤمنین(علیه السلام) در جایگاه به صلیب کشیده شدن وی در کوفه ایستاد و او و اصحابش گریه کردند ، پس اصحاب گفتند: چه چیز تو را گریاند؟ فرمود : (إنّ رجلاً من ولدی یُصلب فی هذا الموضع ، من رضی أن ینظر إلی عورته کبّه الله علی وجهه فی النار)( کتاب الملاحم ، سیّد بن طاووس ، در باب 31 ،ص 84) همانا مردی از اولاد من در این جایگاه به صلیب کشیده می شود، هر کس راضی شود که به عورت او نگاه کند خدا او را به رو در آتش می اندازد . و امام باقر محمّد بن علی(علیه السلام) فرمود : (أللّهمّ اشدد أزری بزید) خدایا کمر مرا با زید محکم کن . و امام صادق(علیه السلام) وقتی خبر شهادتش را شنید فرمود: ((إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیْهِ رَا جِعُونَ)( بقره : 156)، عند الله أحتسب عمّی إنّه کان نعم العمّ ، إنّ عمّی کان رجلاً لدنیانا وآخرتنا ، مضی والله عمّی شهیداً کشهداء استشهدوا مع رسول الله وعلیٍّ والحسین ، مضی والله شهیدا)( عیون أخبار الرضا،1/288 ، ح 6) (ما از آن خداییم; و به سوی او باز می گردیم) ، شهادت عموی خود را نزد خدا و برای رضای او حساب می کنم همانا او خوب عمویی بود، همانا عموی من مردی برای دنیا و آخرت ما بود، به خدا سوگند! عمویم شهید شد مانند شهدایی که با رسول خدا و علی و حسین شهید شدند، به خدا سوگند! او شهید از دنیا رفت . وفرمود:(إنّ زیداً کان عالماً ، وکان صدوقاً ، ولم یدْعُکم إلی نفسه وإنّما دعاکم إلی الرضا من آل محمّد ، ولو ظفر لَوفی بما دعاکم إلیه ، وإنّما خرج إلی سلطان مجتمع لینقضه)( کافی ،روضة الکافی 8/264 ، ح 381) همانا زید عالم و بسیار راستگو بود، و شما را به خود دعوت نکرد بلکه تنها به رضای از آل محمّد (امامِ از آنان) دعوت نمود، و اگر پیروز می شد حتماً به آنچه شما را به آن دعوت کرد وفا می کرد، و همانا بر سلطانی که نیروهایش را جمع کرده بود خروج کرد تا او را در هم شکند.( شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 264) پس آن کسانی که در زمان زید شهید صدای وی را شنیدند ولی آنجناب را حمایت و یاری نکردند به فرموده ائمه همه گنهکارند و در قیامت باید پاسخگوی کردار خویش باشند.
چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟
چرا امام صادق (ع) در مورد قیام زید بن علی فرمود : وای به حال کسی که ندای او را بشنود و او را یاری نکند( ریاض السالکین در شرح صحیفه سجادیه سید علی خان شیرازی اوائل کتاب) آیا امام سجاد (ع) در مورد قیام مختار چنین چیزی فرمودند؟ آن کسانی که در زمان امام صادق (ع) زید را یاری نکردند و طبق روش امام صادق (ع) تقیه کردند ، آنها گناهکارند یا نه؟
پاسخ: پاسخ سوال شما تنها یک جمله است و آن اینکه: وظیفه ائمه علیهم السلام با بقیه مردم فرق می کند به طور مثال چه بسیار مواقعی که وظیفه امام صبر و تقیه است اما وظیفه مردم قیام و حمایت از قیام کننده است.
توضیح مطلب:
ائمه معصومین حجتهای الهی هستند که هرکاری را که انجام می دادند بر اساس برنامه و دستوری بود که از طرف خدای تعالی برای آنها تعیین شده بود و آنها نیز که کاملترین و فرمانبردارترین انسانها بودند وظیفه خود را به هر سختی و دشواری هم که بوده است انجام میدادند. برای نمونه به روایت زیر توجه نمایید:
شیخ کلینی(ره) در اصول کافی در باب ان الائمه علیهم السلام لم یفعلوا شیئا الا بعهد من الله و امر منه لایتجاوزونه به سند خود از معاذ بن کثیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمودند: به راستی که وصیت به صورت کتابی از آسمان بر محمد صلی الله علیه و آله نازل گردید، و نامه مُهر شدهای جز وصیت بر آن حضرت نازل نشد، و جبرئیل عرض کرد: ای محمد، این است وصیت تو در امت خویش که نزد خاندان تو خواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرئیل کدام خاندانم؟ عرض کرد: برگزیدگان خدا از آنها و دودمانشان، تا علم نبوت را از تو ارث برند همان گونه که ابراهیم به ارث نهاد، و این میراث از علی و فرزندان صلبی اوست.
به راستی وصیت مُهرهایی بود، پس علی علیه السلام مُهر اول را گشود و هر چه در آن بود بر طبق آن عمل کرد، سپس حسن علیه السلام مُهر دوم را گشود و هرچه در آن بود به آن عمل کرد، و چون حسن علیه السلام از دنیا رفت، حسین علیه السلام مُهر سوم را گشود و دید در آن دستور خروج و کشتن و کشته شدن بود و نوشته بود که مردمی را برای شهادت با خود ببر که جز به همراه تو شهادتی برای آنها نیست و آن حضرت این کار را کرد، و چون از دنیا رفت آن وصیت را قبل از شهادت به علی بن الحسین علیهالسلام داد. او مُهر چهارم را گشود و در آن دید که نوشته است سکوت کن و ...
نظیر این روایت، روایات دیگری نیز در همان باب از امام صادق علیه السلام نقل شده است که در برخی از این روایات استدلال جالبی شده است که اگر مردم علت صلح و تقیه یا جنگ ائمه را نفهمیدند نمیتوانند عجولانه قضاوت کنند و تشبیه شده است به داستان موسی و خضر که حضرت خضر به کارهایی دست زد که برای حضرت موسی علیه السلام غیر منتظره و غیر قابل قبول بود؛ مانند سوراخ کردن کشتی، و کشتن آن پسر، و کارهای دیگر. که علت و حکمت آنها را نمیدانست. و هنگامی که حضرت خضر علت آنها را برای موسی علیه السلام بیان کرد قانع گردید.( علل الشرایع، ج1، ص200/ بحارالانوار، ج 44، ص 19).
پس ائمه اطهار علیهم السلام تنها به خواست و اراده خداوند عمل می کردند و قیام و عدم قیام آنان نیز به همین خاطر بوده است.
در مورد امام سجاد و امام صادق علیهما السلام هم همین امر را مشاهده می کنیم. آن بزرگواران از قیام کسانی که به صداقت و پاکی آنها اطمینان داشتند حمایت می کردند و مردم را نیز امر به حمایت و پشتیبانی از قیام آنان می نمودند اما چون خودشان به دستور الهی امر به تقیه و عدم قیام داشتند نمی توانستند قیام کنند یا با قیام کنندگان همراهی کرده و رهبری قیام را به عهده بگیرند. شاهد مثال ما روایاتی است که در باب تایید به خصوص این دو قیام از این دو امام بزرگوار صادر شده است.
مثلا امام سجاد علیه السلام با وجود شرائط بسیار سختی که در آن به سر می برد، مردم و انقلابی ها را به همراهی با مختار تشویق و ترغیب می کرد و به عمویش محمد بن حنفیه می فرمود: یا عم ، لو عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ما شئت، فخرجوا و قد سمعوا کلامه و هم یقولون أذن لنا زین العابدین و محمد بن الحنفیة(ابن نما حلی، جعفر، ذوب النضار فی شرح الثار، ص 96؛ بحارالانوار، ج 45 ، ص 365؛ خویی، سید ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج 18، ص 101) ای عمو! اگر برده سیاهی برای ما اهل البیت قیام کند، بر مردم است که او را یاری رسانند و من تو را بر این امر گماردم.
و بدین وسیله حمایت خود را از قیامهایی چون قیام مختار اعلام می فرمود .
البته در مورد زید شهید علیه السلام مطلب به قدری مهم بوده که حتی از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین و دیگر ائمه پیشگویی شهادت وی و امر به حمایت از ایشان از جانب این بزرگواران صادر شده بود که به طور نمونه به برخی از این روایات اشاره می شود: رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به امام حسین(علیه السلام) فرمود : (یخرج من صلبک رجلٌ یقال له زید ، یتخطّی هو وأصحابه رقاب الناس، یدخلون الجنّة بغیر حساب)( عیون أخبار الرضا ، شیخ صدوق ، در باب 25،1/226 ، ح 2 ; وکفایة الأثر،ص 304) از صُلب تو مردی خارج می شود که به او زید گفته می شود، او و اصحابش از فراز سر و گردن مردم (در روز محشر) عبور کرده(کنایه از این که در شلوغی محشر که مردم برای حسابرسی در صف ایستاده اند ، آنان مردم را کنار زده و بی حساب و کتاب وارد بهشت می شوند) و بدون حساب وارد بهشت می شوند . و فرمود : (إنّه یخرج ویُقتل بالکوفة ، ویُصلب بالکناسة ، یُخرج من قبره نبشاً ، وتُفتح لروحه أبواب السماء ، وتبتهج به أهل السموات والأرض)( عیون أخبار الرضا ،1/227 ، ح 4) همانا او خروج می کند و در کوفه کشته می شود، و در زباله دان به صلیب کشیده می شود، و از قبرش بیرون آورده (و نبش قبر) می شود، و برای روحش درهای آسمان باز می شود و اهل آسمانها و زمین به (ملاقات) او شادمان می شوند.
و امیر المؤمنین(علیه السلام) در جایگاه به صلیب کشیده شدن وی در کوفه ایستاد و او و اصحابش گریه کردند ، پس اصحاب گفتند: چه چیز تو را گریاند؟ فرمود : (إنّ رجلاً من ولدی یُصلب فی هذا الموضع ، من رضی أن ینظر إلی عورته کبّه الله علی وجهه فی النار)( کتاب الملاحم ، سیّد بن طاووس ، در باب 31 ،ص 84) همانا مردی از اولاد من در این جایگاه به صلیب کشیده می شود، هر کس راضی شود که به عورت او نگاه کند خدا او را به رو در آتش می اندازد .
و امام باقر محمّد بن علی(علیه السلام) فرمود : (أللّهمّ اشدد أزری بزید) خدایا کمر مرا با زید محکم کن .
و امام صادق(علیه السلام) وقتی خبر شهادتش را شنید فرمود: ((إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیْهِ رَا جِعُونَ)( بقره : 156)، عند الله أحتسب عمّی إنّه کان نعم العمّ ، إنّ عمّی کان رجلاً لدنیانا وآخرتنا ، مضی والله عمّی شهیداً کشهداء استشهدوا مع رسول الله وعلیٍّ والحسین ، مضی والله شهیدا)( عیون أخبار الرضا،1/288 ، ح 6) (ما از آن خداییم; و به سوی او باز می گردیم) ، شهادت عموی خود را نزد خدا و برای رضای او حساب می کنم همانا او خوب عمویی بود، همانا عموی من مردی برای دنیا و آخرت ما بود، به خدا سوگند! عمویم شهید شد مانند شهدایی که با رسول خدا و علی و حسین شهید شدند، به خدا سوگند! او شهید از دنیا رفت . وفرمود:(إنّ زیداً کان عالماً ، وکان صدوقاً ، ولم یدْعُکم إلی نفسه وإنّما دعاکم إلی الرضا من آل محمّد ، ولو ظفر لَوفی بما دعاکم إلیه ، وإنّما خرج إلی سلطان مجتمع لینقضه)( کافی ،روضة الکافی 8/264 ، ح 381) همانا زید عالم و بسیار راستگو بود، و شما را به خود دعوت نکرد بلکه تنها به رضای از آل محمّد (امامِ از آنان) دعوت نمود، و اگر پیروز می شد حتماً به آنچه شما را به آن دعوت کرد وفا می کرد، و همانا بر سلطانی که نیروهایش را جمع کرده بود خروج کرد تا او را در هم شکند.( شفیعی شاهرودی، گزیده ای جامع از الغدیر، ص 264)
پس آن کسانی که در زمان زید شهید صدای وی را شنیدند ولی آنجناب را حمایت و یاری نکردند به فرموده ائمه همه گنهکارند و در قیامت باید پاسخگوی کردار خویش باشند.
- [سایر] فرزند حضرت علی(ع) به نام عبید الله بن علی چرا توسط مختار فرزند ابو عبید کشته شد؟ لطفاً ماجرا را شرح دهید.
- [سایر] در روایتی که در ذیل ذکر میشود، امام سجاد(ع) خطاب به مسلم بن عقبه و بنا به نقلی دیگر خطاب به یزید میگوید: (من بنده تو هستم)، در حالیکه این کلام از امام معصوم جایز نیست. این روایت در کتاب (تشیّع علوی و تشیّع صفوی) آمده است. متن روایت: (ابن محبوب، عن أبی أیوب، عن بُرید بن معاویة قالَ: سَمِعتُ أبَا جعفرٍ(ع) یقولُ: إنَّ یَزیدَ بنَ مُعاویةَ دَخَلَ المَدینَةَ وَ هُوَ یُریدُ الحَجَّ، فَبَعَثَ إلَی رجُلٍ مَن قُریشٍ فَأتَاهُ فَقَالَ لَهُ یَزید: أَتُقِرُّلی أَنَکَ عَبدٌ لِی، إن شئتُ بِعتُک وَ إِن شئتُ استَرقَیتُکَ فَقالَ لَهُ الرَّجُلُ: و الله یا یَزیدُ مَا أَنتَ بِأکرَمَ مِنِّی فی قُریشٍ حَسَباً و لا کَانَ أَبُوکَ أَفضَلَ مِن أَبی فی الجاهِلِیةِ وَ الإسلامِ وَ مَا أَنتَ بأَفضَلَ مِنِّی فی الدِینِ وَ لا بِخَیرٍ مِنِّی فَکَیفِ أُقِرُّ لکَ بما سأَلتَ؟ فَقالَ لَهُ یزید: إِن لَم تُقِرَّ لی و الله قَتَلتُکَ فقالَ لَهُ الرَّجُلُ: لیسَ قَتَلُکَ إیایَ بأعظَمَ مَن قَتلِکَ الحُسینَ بنَ عَلِیٍ(ع) ابنَ رسولُ الله صَلّی الله علیهِ و آلِه فأمَرَ بِهِ فَقُتِلَ. حَدیث عَلِی بن الحُسینِ(ع) مَعَ یَزید لعنَهُ الله ثُمَّ أرسَلَ إلی عَلی بن الحُسینِ(ع) فَقالَ لَهُ مَثلَ مَقالَتِهِ لِلقُرَشی؛ فَقَالَ لَهُ عَلِی بن الحُسینِ(ع): أرَأیتَ اِن لَم أُقرَّ لکَ أَلیس تقتلِنی کَما قَتَلتَ الرَّجُلَ بالامس؟ فَقالَ لَهُ یَزیدُ لَعَنَهُ الله : بَلی فَقَالَ لَهُ علیُّ بنُ الحُسین(ع): قَد أَقرَرتُ لکَ بما سألتَ؛ أَنا عبدٌ مُکرَه، فَاِن شَئتَ فأَمسِک وَ إن شئتَ فَبع، فَقالَ لهُ یزید لَعَنَهُ الله : أَوَلی لکَ حَقَنتَ دَمَکَ و لم ینقصکَ ذلکَ مَن شَرَفِک).
- [سایر] من احادیثی را مشاهده کردم که ساخت ضریح و گنبد و قبر در آنها منع شده بود .لطفا توضیح دهید. در کتاب (من لا یحضره الفقیه) و (وسایل الشیعه) از امام جعفر صادق چنین نقل شده است:"پیامبر ص از اینکه بر قبری نماز بگزارند، یا بر آن بنشینند و یا بر آن بنا و ضریح بسازند، نهی فرموده است و یهود و نصارا را لعنت نموده اند که قبور انبیاء را مسجد ساختند." و در فروع الکافی ، من لا یحضره الفقیه ، وسائل الشیعة. از سماعة ابن مهران روایت است که گفت:درباره زیارت قبور و ساختن مسجد بر آن از امام جعفر صادق پرسیدم ایشان فرمود:زیارت قبور اشکالی ندارد، اما در کنار قبر مسجد ساخته نشود. و همچنین در (من لا یحضره الفقیه) از امام جعفر صادق روایت است که می فرماید: "هر چیزی که غیر از خاک خود قبر بر روی قبر گذاشته و یا ریخته شود بر مرده سنگینی می کند." و در (فروع الکافی، وسائل الشیعة) از امام جعفر صادق روایت است که رسول الله ص فرموده اند: "جز خاکی که از خود قبر بیرون آورده شده خاک دیگری بر آن ریخته نشود. روایتی در (من لا یحضره الفقیه، وسائل الشیعة) از امیرالمؤمنین علی است که فرموده اند: "کسی که قبری را باز سازی کند یا تمثالی بسازد یقیناً و بدون شک از اسلام خارج شده است." و در (وسائل الشیعة) از جعفر صادق به نقل از امیر المؤمنین (ع) روایت فرمود: "رسول الله ص مرا به مدینه فرستاد و فرمود:هر عکسی که دیدی نابود کن، و هر قبری را دیدی هموارش کن." و در (الاستبصار، وسائل الشیعة) از علی بن جعفر: روایت است که از امام موسی کاظم پرسیدم: آیا ساختن قبر و نشستن بر آن جایز است؟ فرمود: ساختن قبر و نشستن بر آن و گچ کردن و گل کردن آن جایز نیست.
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟