منزلت والای حضرت باقر(ع) نیاز ندارد که وی را با سخنان دیگرانی که بسیار کوچکتر از آنند که بتوانند احاطه به ابعاد گوناگون فضایل و کمالات آن حضرت داشته باشند بخواهیم بشناسیم یا به دیگران بشناسانیم. بنابراین کسانی که به گوشه ای از کمالات وجودی آن حضرت توجه پیدا کرده اند و در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آورده اند ما با مطالعه مجموعه این قبیل از سخنان آنها تا حدودی می توانیم با شخصیت آن حضرت آشنایی پیدا کنیم. مخصوصا اگر این افراد از کسانی باشند که به لحاظ فکری و اعتقادی هم با آن حضرت تفاوت داشته و یا حتی در تضاد باشند. چرا که اعتراف مخالف و دشمن بر فضایل انسان از جمله امتیازات است. گذشته از آن این امر یکی از راه های مهم شناخت افراد عادی است. 1-ابن حجر عسقلانی ابن حجر در معرفی امام باقر(ع) می نویسد: محمد باقر(ع) به اندازه ای رموز و اسرار علوم و دانش ها را آشکار ساخت و حقایق احکام، حکمت ها و لطایف دانش ها را بیان نموده است که جز کوردلان و تاریک باطنان، کسی نمی تواند آنها را انکار کند و از این رو شکافنده مشکلات علم و برافرازنده دانش لقب یافته است.[1] 2-عبدالله بن عطا مکّی عبدالله بن عطا یکی از شخصیت های مهم معاصر امام باقر(ع) است که در اشاره به منزلت امام باقر(ع) می گوید: علما و دانشمندان را پیش هیچ کس حقیرتر و کوچک تر از آنچه در پیش ابوجعفر (امام باقر) بودند ندیدم. حکم بن عتیبه را با آن مرتبه و منزلت والای علمی که در میان مردم داشت، در برابر آن جناب همانند کودکی دیدم که پیش روی استادش با خضوع و تواضع نشسته بود.[2] 3- احمدبن تیمیه الحرّانی ابن تیمیه بنیان گذار مسلک وهابیت که در ردّ شیعه کتاب نوشته است در عبارت کوتاهی از امام باقر(ع) چنین یاد کرده است: ابوجعفر محمدبن علی از برگزیدگان اهل علم و دین است و گفته شده است که او را به آن دلیل باقر نامیدند که شکافنده علوم بود.[3] 4-ابن خلّکان احمدبن محمد معروف به ابن خلکان (608 – 681 ه-ق) از مشهورترین تاریخ نگاران و قضات و علمای قرن هفتم هجری است که در اصول اشعری و در فروع شافعی مذهب بوده است در کتاب معروفش وفیات الاعیان و ابناء ابناءالزمان با همه تعصبی که نسبت به اهل سنت دارد، درباره حضرت باقر(ع) چنین می گوید: ابوجعفر محمد بن زین العابدین ملقب به باقر یکی از ائمه شیعیان اثنی عشری پدر امام جعفرصادق(ع) است. باقر عالم بزرگ و سید عظیمی بود و به این جهت او را باقر گفته اند که وی علوم زا می شکافت و به او توسعه و رشد می داد. شاعری در وصف او گفته است: ای شکافنده علم برای پرهیزکاران و ای بهترین کسی که بر کوههای حجاز لبیک گفتی و ندای توحید را سردادی.[4] 5-عبدالله بن اسعد یافعی یافعی (م755 ه-ق) صاحب کتاب مرآه الجنان و عبرة الیقضان ... درباره امام باقر(ع) چنین می نویسد: ابوجعفر محمد فرزند زین العابدین علی فرزند حسین بن علی(ع) که رضوان خدا بر آنان باد یکی از امامان شیعیان اثنی عشر است وی ملقب به باقر بود او را به این جهت باقر گفته اند که علم را شکافت و رشد و توسعه داد.[5] 6-ابوالعباس احمد بن یوسف قرمانی ابوالعباس احمد معروف به احمد بن سنان دمشقی (م 1019 ه-ق) مولف کتاب اخبار الدول و آثار الاول که به تاریخ قرمانی معروف است درباره شخصیت و منزلت علمی امام باقر(ع) می نویسد: او را بدان جهت باقر نامیدند که علم را شکافت و گفته شده برای این خاطر لقب باقر یافت. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که رسول خدا(ص) به او فرمود: ای جابر تو به مقداری زنده می مانی تا فرزندی از فرزندان حسین(ع) را که هم نام من است، دیدار کنی او علم دین را به خوبی می شکافد آن گاه که دیدارش کردی سلام مرا به او برسان. جابر می گوید: خداوند عمر مرا به مقداری طولانی ساخت تا اینکه امام باقر(ع) را زیارت کردم و سلام جدّ بزرگوارش را به او رساندم. قرمانی اضافه می کند: از هیچ یک از فرزندان حسن و حسین(ع) از علم دین و سنّت پیامبر(ص) و قرآن و سیره و فنون ادب به مقداری که از ابوجعفر باقر(ع) به ظهور رسیده است، ظاهر نشده و باقی مانده صحابه و بزرگان تابعین از وی نقل حدیث کرده اند.[6] 7-عبدالرحمان شرقاوی شیخ عبدالرحمان بن حجازی بن ابراهیم (1150 – 1227 ه-ق) معروف به شرقاوی شافعی، شیخ جامع ازهر درباره امام باقر(ع) می گوید: امام باقر(ع) اعلم اهل زمان خود به قرآن و تفسیر آن و حدیث و فقه بود.[7] 8-عبدالعزیز سیدالأهل سیدالاهل در کتابش می نویسد: محمد بن علی بی درنگ به علم و زهد و فضل و برتری نمایان شد، سپس طولی نکشید که فضیلت و کمال به تمام معنی به سوی وی تغییر مسیر داد به طوری که ظاهر نشد بر کسی از فرزندان حسن و حسین(ع) از علم دین و سنن و علم قرآن و سیره و فنون ادب و بلاغت آنچه که بر محمد بن علی(ع) ظاهر شد و سپس ان حضرت علم را شکافت و به آن توسعه داد تا آنجا که باقر نامیده شد و این لقبی است که کسی قبل از او بدان لقب ملقب نشده بود و زیر نظر پدرش در مدینه بزرگ شد و در علم و زهد و بخشندگی به مقام بلندی رسید. اما از لحاظ علم، او علم را گرانبهاتر و ارزنده تر میدانست. اما از نظر زهد نظرش درباره دنیا همان نظر جدّش علی(ع) بود. اما از لحاظ جود و سخاوت، با این که عائله زیادی داشت و از لحاظ امکانات مالی متوسط بود، ولی آن قدر سخاوتمند و بخشنده بود که فقیری را از فقر نجات داد و صدها و بلکه هزاران درهم احسان می کرد و اگر مورد را زیاد نیازمند و مستحق می دید، هرچه در توان داشت، احسان می کرد.[8] 9-حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (م 430 ه-ق) حافظ ابونعیم در کتاب حلیه الاولیاء و طبقات الاوصیاء می نویسد: از جمله شخصیت های مورد استناد در منابع حدیثی ابوجعفر محمدبن علی الباقر است. او از خاندان نبوت بود و میان موقعیت های والای دینی و جایگاه رفیع اجتماعی جمع کرده و در زمینه رخدادها و مسایل مستحدثه و نیز موضوعات خطیر مهم صاحبنظر بود و در راستای بندگی و عبادت خدا اشک ها ریخت و از درگیری های لفظی و برتری جویی ها باز می داشت.[9] 10-علامه سبط ابن جوزی (م 597 ه-ق) ابن جوزی در کتاب التذکرة می نویسد: او (ابوجعفر محمدالباقر) شخصیتی دانشمند و عابد و مورد اطمینان بود که پیشوایان اهل سنّت مانند ابوحنیفه از وی حدیث نقل کرده اند.[10] 11-ابن کثیر (م 774 ه-ق) ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه می نویسد: محمد بن علی بن الحسین، ابوجعفرالباقر است. مادرش ام عبدالله دختر حسن بن علی می باشد. وی از تابعان والامقام و بسیار بلند مرتبه و یکی از شخصیت های بارز امت اسلامی در جنبه علم و عمل و سیادت و شرف به شمار می آید. او از جمله ائمه دوازده گانه ای است که شیعه امامیه به امامت آنان اعتقاد دارد.[11] 12-ابن صباغ مالکی (م 855 ه-ق) ابن صباغ در کتاب الفصول المهمه می نویسد: اهل دانش درباره محمدبن علی بن الحسین گفته اند که او شکافنده دانش و جامع و گسترش دهنده علم و بالابرنده مرتبه معارف در جامعه خویش است. قلبش پاکیزه و عملش بالنده و منزه و نفس او طاهر و اخلاقش شریف بود و عمرش را در طاعت خداوند متعال به پایان رسانید و به عالیترین درجات تقوا راه یافت.[12] پی نوشتها : [1] - الصواعق المحرقه، ص120. [2] - تذکرة الخواص، ص337. [3] - منهاج السنة النبویه، ج2، ص123. [4] - وفیات الاعیان، ج3، ص314. [5] - مرآة الجنان، ج1، ص247. [6] - اخبار الدول، ص111. [7] - امامان اهل بیت در گفتار اهل سنت، ص332. [8] - کتاب جعفر بن محمد الامام الصادق(ع)، ص21 [9] - حلیه الاولیاء، ج3، ص180. [10] - التذکرة، ص347. [11] - البدایه و النهایه، ج9، ص309 [12] - الفصول المهمه، صص210 و 211 منبع و ماخذ: امامان اهل بیت(ع) در گفتار اهل سنت، صص325 – 341 و امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، صص54 و 55. منبع:www.pajuhesh.irc.ir
منزلت والای حضرت باقر(ع) نیاز ندارد که وی را با سخنان دیگرانی که بسیار کوچکتر از آنند که بتوانند احاطه به ابعاد گوناگون فضایل و کمالات آن حضرت داشته باشند بخواهیم بشناسیم یا به دیگران بشناسانیم. بنابراین کسانی که به گوشه ای از کمالات وجودی آن حضرت توجه پیدا کرده اند و در برابر عظمت او سر تعظیم فرود آورده اند ما با مطالعه مجموعه این قبیل از سخنان آنها تا حدودی می توانیم با شخصیت آن حضرت آشنایی پیدا کنیم. مخصوصا اگر این افراد از کسانی باشند که به لحاظ فکری و اعتقادی هم با آن حضرت تفاوت داشته و یا حتی در تضاد باشند. چرا که اعتراف مخالف و دشمن بر فضایل انسان از جمله امتیازات است. گذشته از آن این امر یکی از راه های مهم شناخت افراد عادی است.
1-ابن حجر عسقلانی
ابن حجر در معرفی امام باقر(ع) می نویسد: محمد باقر(ع) به اندازه ای رموز و اسرار علوم و دانش ها را آشکار ساخت و حقایق احکام، حکمت ها و لطایف دانش ها را بیان نموده است که جز کوردلان و تاریک باطنان، کسی نمی تواند آنها را انکار کند و از این رو شکافنده مشکلات علم و برافرازنده دانش لقب یافته است.[1]
2-عبدالله بن عطا مکّی
عبدالله بن عطا یکی از شخصیت های مهم معاصر امام باقر(ع) است که در اشاره به منزلت امام باقر(ع) می گوید: علما و دانشمندان را پیش هیچ کس حقیرتر و کوچک تر از آنچه در پیش ابوجعفر (امام باقر) بودند ندیدم. حکم بن عتیبه را با آن مرتبه و منزلت والای علمی که در میان مردم داشت، در برابر آن جناب همانند کودکی دیدم که پیش روی استادش با خضوع و تواضع نشسته بود.[2]
3- احمدبن تیمیه الحرّانی
ابن تیمیه بنیان گذار مسلک وهابیت که در ردّ شیعه کتاب نوشته است در عبارت کوتاهی از امام باقر(ع) چنین یاد کرده است: ابوجعفر محمدبن علی از برگزیدگان اهل علم و دین است و گفته شده است که او را به آن دلیل باقر نامیدند که شکافنده علوم بود.[3]
4-ابن خلّکان
احمدبن محمد معروف به ابن خلکان (608 – 681 ه-ق) از مشهورترین تاریخ نگاران و قضات و علمای قرن هفتم هجری است که در اصول اشعری و در فروع شافعی مذهب بوده است در کتاب معروفش وفیات الاعیان و ابناء ابناءالزمان با همه تعصبی که نسبت به اهل سنت دارد، درباره حضرت باقر(ع) چنین می گوید:
ابوجعفر محمد بن زین العابدین ملقب به باقر یکی از ائمه شیعیان اثنی عشری پدر امام جعفرصادق(ع) است. باقر عالم بزرگ و سید عظیمی بود و به این جهت او را باقر گفته اند که وی علوم زا می شکافت و به او توسعه و رشد می داد. شاعری در وصف او گفته است: ای شکافنده علم برای پرهیزکاران و ای بهترین کسی که بر کوههای حجاز لبیک گفتی و ندای توحید را سردادی.[4]
5-عبدالله بن اسعد یافعی
یافعی (م755 ه-ق) صاحب کتاب مرآه الجنان و عبرة الیقضان ... درباره امام باقر(ع) چنین می نویسد: ابوجعفر محمد فرزند زین العابدین علی فرزند حسین بن علی(ع) که رضوان خدا بر آنان باد یکی از امامان شیعیان اثنی عشر است وی ملقب به باقر بود او را به این جهت باقر گفته اند که علم را شکافت و رشد و توسعه داد.[5]
6-ابوالعباس احمد بن یوسف قرمانی
ابوالعباس احمد معروف به احمد بن سنان دمشقی (م 1019 ه-ق) مولف کتاب اخبار الدول و آثار الاول که به تاریخ قرمانی معروف است درباره شخصیت و منزلت علمی امام باقر(ع) می نویسد: او را بدان جهت باقر نامیدند که علم را شکافت و گفته شده برای این خاطر لقب باقر یافت. از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است که رسول خدا(ص) به او فرمود: ای جابر تو به مقداری زنده می مانی تا فرزندی از فرزندان حسین(ع) را که هم نام من است، دیدار کنی او علم دین را به خوبی می شکافد آن گاه که دیدارش کردی سلام مرا به او برسان. جابر می گوید: خداوند عمر مرا به مقداری طولانی ساخت تا اینکه امام باقر(ع) را زیارت کردم و سلام جدّ بزرگوارش را به او رساندم. قرمانی اضافه می کند: از هیچ یک از فرزندان حسن و حسین(ع) از علم دین و سنّت پیامبر(ص) و قرآن و سیره و فنون ادب به مقداری که از ابوجعفر باقر(ع) به ظهور رسیده است، ظاهر نشده و باقی مانده صحابه و بزرگان تابعین از وی نقل حدیث کرده اند.[6]
7-عبدالرحمان شرقاوی
شیخ عبدالرحمان بن حجازی بن ابراهیم (1150 – 1227 ه-ق) معروف به شرقاوی شافعی، شیخ جامع ازهر درباره امام باقر(ع) می گوید: امام باقر(ع) اعلم اهل زمان خود به قرآن و تفسیر آن و حدیث و فقه بود.[7]
8-عبدالعزیز سیدالأهل
سیدالاهل در کتابش می نویسد: محمد بن علی بی درنگ به علم و زهد و فضل و برتری نمایان شد، سپس طولی نکشید که فضیلت و کمال به تمام معنی به سوی وی تغییر مسیر داد به طوری که ظاهر نشد بر کسی از فرزندان حسن و حسین(ع) از علم دین و سنن و علم قرآن و سیره و فنون ادب و بلاغت آنچه که بر محمد بن علی(ع) ظاهر شد و سپس ان حضرت علم را شکافت و به آن توسعه داد تا آنجا که باقر نامیده شد و این لقبی است که کسی قبل از او بدان لقب ملقب نشده بود و زیر نظر پدرش در مدینه بزرگ شد و در علم و زهد و بخشندگی به مقام بلندی رسید. اما از لحاظ علم، او علم را گرانبهاتر و ارزنده تر میدانست. اما از نظر زهد نظرش درباره دنیا همان نظر جدّش علی(ع) بود. اما از لحاظ جود و سخاوت، با این که عائله زیادی داشت و از لحاظ امکانات مالی متوسط بود، ولی آن قدر سخاوتمند و بخشنده بود که فقیری را از فقر نجات داد و صدها و بلکه هزاران درهم احسان می کرد و اگر مورد را زیاد نیازمند و مستحق می دید، هرچه در توان داشت، احسان می کرد.[8]
9-حافظ ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی (م 430 ه-ق)
حافظ ابونعیم در کتاب حلیه الاولیاء و طبقات الاوصیاء می نویسد: از جمله شخصیت های مورد استناد در منابع حدیثی ابوجعفر محمدبن علی الباقر است. او از خاندان نبوت بود و میان موقعیت های والای دینی و جایگاه رفیع اجتماعی جمع کرده و در زمینه رخدادها و مسایل مستحدثه و نیز موضوعات خطیر مهم صاحبنظر بود و در راستای بندگی و عبادت خدا اشک ها ریخت و از درگیری های لفظی و برتری جویی ها باز می داشت.[9]
10-علامه سبط ابن جوزی (م 597 ه-ق)
ابن جوزی در کتاب التذکرة می نویسد: او (ابوجعفر محمدالباقر) شخصیتی دانشمند و عابد و مورد اطمینان بود که پیشوایان اهل سنّت مانند ابوحنیفه از وی حدیث نقل کرده اند.[10]
11-ابن کثیر (م 774 ه-ق)
ابن کثیر در کتاب البدایه و النهایه می نویسد: محمد بن علی بن الحسین، ابوجعفرالباقر است. مادرش ام عبدالله دختر حسن بن علی می باشد. وی از تابعان والامقام و بسیار بلند مرتبه و یکی از شخصیت های بارز امت اسلامی در جنبه علم و عمل و سیادت و شرف به شمار می آید. او از جمله ائمه دوازده گانه ای است که شیعه امامیه به امامت آنان اعتقاد دارد.[11]
12-ابن صباغ مالکی (م 855 ه-ق)
ابن صباغ در کتاب الفصول المهمه می نویسد: اهل دانش درباره محمدبن علی بن الحسین گفته اند که او شکافنده دانش و جامع و گسترش دهنده علم و بالابرنده مرتبه معارف در جامعه خویش است. قلبش پاکیزه و عملش بالنده و منزه و نفس او طاهر و اخلاقش شریف بود و عمرش را در طاعت خداوند متعال به پایان رسانید و به عالیترین درجات تقوا راه یافت.[12]
پی نوشتها :
[1] - الصواعق المحرقه، ص120.
[2] - تذکرة الخواص، ص337.
[3] - منهاج السنة النبویه، ج2، ص123.
[4] - وفیات الاعیان، ج3، ص314.
[5] - مرآة الجنان، ج1، ص247.
[6] - اخبار الدول، ص111.
[7] - امامان اهل بیت در گفتار اهل سنت، ص332.
[8] - کتاب جعفر بن محمد الامام الصادق(ع)، ص21
[9] - حلیه الاولیاء، ج3، ص180.
[10] - التذکرة، ص347.
[11] - البدایه و النهایه، ج9، ص309
[12] - الفصول المهمه، صص210 و 211
منبع و ماخذ: امامان اهل بیت(ع) در گفتار اهل سنت، صص325 – 341 و امام باقر(ع) جلوه امامت در افق دانش، صص54 و 55.
منبع:www.pajuhesh.irc.ir
- [سایر] دیدگاه غرب و خاورشناسان در مورد امام محمد باقر ع چیست؟
- [سایر] فضیلت های امام محمد باقر ع از دیدگاه علمای اهل سنت را بفرمایید؟
- [سایر] چرا به امام باقر (ع) شکافنده علم (باقر العلوم) می گویند؟
- [سایر] چرا به امام باقر (ع) شکافنده علم (باقر العلوم) می گویند؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] داستانی از امام باقر(ع) بیان کنید؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] امام باقر(ع) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [سایر] زندگی امام باقر (ع) چگونه بود؟
- [سایر] امام باقر(ع) چگونه به شهادت رسیدند؟
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اشْهد انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له: گواهی می دهم هیچ کس شایسته پرستش جز خداوند نیست، یگانه است و شریک ندارد. و اشْهد ان محمداً عبْده و رسوله: و گواهی می دهم محمد(صلی الله علیه وآله) بنده و فرستاده اوست. اللهم صل علی محمد و آل محمد: خداوندا! درود بفرست بر محمد(صلی الله علیه وآله) و اهل بیت او(علیهم السلام).
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است، بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلَّا اللَّهُ وأَنَّ محمَّداً رَسُولُ اللَّهِ) و بعد از تکبیر دوم بگوید: (أَللَّهُمَّ صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ) و بعد از تکبیر سوم بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمِنینَ و الْمُؤْمِناتِ) و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذَا المیِّتِ) و اگر زن است بگوید: (أَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ المیِّتِ) و بعد تکبیر پنجم را بگوید. و بهتر است بعد از تکبیر اول، بگوید: (أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بالحَقِّ بشیراً ونَذیراً بَیْنَ یَدَیِ السَّاعَةِ). و بعد از تکبیر دوم، بگوید: (أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وبارِکْ عَلی مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ، وارْحَمْ محمَّداً و آلَ محمَّد، کَأَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ وبارَکْتَ و رَحِمْتَ عَلی إبْرَاهیمَ و آلِ إبْراهیمَ، إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ، وصَلِّ عَلی جَمیعِ الْأنبیاءِ و الْمُرْسَلینَ، و الشُّهداءِ و الصِّدِّیقینَ، وجَمیعِ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالحین). و بعد از تکبیر سوم بگوید: (اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمؤْمنینَ و الْمُؤْمِناتِ و المُسْلِمِینَ و المُسْلِماتِ، الْأَحیاءِ مِنْهُمْ و الْأَمْواتِ، تَابِعِ اللّهُمَّ بَیْنَنَا وبَیْنَهُمْ بالخَیْراتِ، إنَّکَ مُجیبُ الدَّعَواتِ، إنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قَدیرٌ). و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذا عَبْدُکَ وابْنُ عَبْدِکَ وابْنُ أَمَتِکَ، نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِهِ، وإِنْ کان مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عنْهُ واغْفِرْ له، اللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِهِ فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ) ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: (اَللّهُمَّ إِنَّ هذه أَمَتُکَ وابْنَةُ عَبْدِکَ وابْنَةُ أَمَتِکَ، نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُولٍ به، اللّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلّا خَیْراً وأَنْتَ أَعْلَمُ بها مِنَّا، اللّهُمَّ إن کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحْسَانِها، وإِنْ کانت مُسِیئةً فَتَجاوَزْ عنْها واغْفِرْ لها، اللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّین، واخْلُفْ علی أهْلِها فی الغَابِریِنَ، وارْحَمْها بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمینَ).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید کافی است: بعد از نیت و گفتن تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَأنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله بعد از تکبیر دوم بگوید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ و بعد از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذا الْمَیِّتِ و اگر زن است بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِهذِهِ الْمَیِّتِ و بعد تکبیر پنجم را بگوید و بهتر است بعد از تکبیر اول بگوید: أشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ أَرْسَلَهُ بِالْحَقِّ بَشْیراً وَنَذِیراً بَیْنَ یَدَی السَّاعَةِ و بعد از تکبیر دوم بگوید: اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبَارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلَ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً وَآلَ مُحَمَّد کَأفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ وَبَارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْرَاهِیمَ وآلِ إِبْرَاهِیم إنَّک حَمِیدٌ مَجِیدٌ وَصَلِّ عَلی جَمِیعِ الأَنْبِیَاءِ والْمُرْسلیِنَ وَالشُّهَداءِ وَالصِّدّیقِینَ وَجَمِیعِ عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِین و بعد از تکبیر سوم بگوید: اَلّلهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ وَالْمُسْلِمینَ وَالْمُسْلِماتِ الأَْحْیَاءِ مِنْهُمْ وَالأَْمْوَاتِ تَابِع بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْرَاتِ إِنَّکَ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ إِنَّکَ عَلی کُلَّ شَیْء قَدِیر و بعد از تکبیر چهارم اگر میت مرد است، بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَا عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ أمَتِکَ نَزَلَ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهُ إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِه مِنَّا اَلّلهُمَّ إِنْ کَانَ مُحْسِناً فَزِدْ فی إِحْسَانِه وَإنْ کَانَ مُسِیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْه وَاغْفِرْ لَهُ. اَلّلهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهِ فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین و بعد تکبیر پنجم را بگوید. ولی اگر میت زن است بعد از تکبیر چهارم بگوید: اَلّلهُمَّ إِنَّ هَذَه أمَتُکَ وَابْنَةُ عَبْدِکَ وَابْنتُ أمَتِکَ نَزَلَتْ بِکَ وأَنْتَ خَیْرُ مَنْزُول بِه اَلّلهُمَّ إنَّا لاَ نَعْلَمُ مِنْهَا إلاَّ خَیْراً وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهَا مِنَّا، اَللّهُمَّ إِنْ کَانَتْ مُحْسِنَةً فَزِدْ فی إِحْسَانِهَا وَإنْ کَانَت مُسِیئةً فَتَجَاوَزْ عَنْهَا وَاغْفِرْ لَهَا اَلّلهُمَّ اجْعَلْهَا عِنْدَکَ فی أعْلی عِلِّیِّینَ وَاخْلُفْ عَلی أهْلِهَا فی الغَابِرِینَ وَارْحَمْهَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین
- [آیت الله بهجت] دستور سجده سهو این است که بعد از سلام نماز فورا نیت سجده سهو کند و پیشانی را به چیزی که سجده بر آن صحیح است بگذارد و بنا بر احتیاط واجب به نحو مأثور بگوید : ( بسم اللّه و بِاللّه و صَلَّی اللّه عَلی محمّدٍ و آلِ محمّد ) یا ( بسم اللّه و باللّه اللّهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ) ، ولی بهتر است بگوید : ( بسم اللّه و باللّه السّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا النَّبِیُّ و رَحْمَةُ اللّه وَ بَرَکاتُه ) ، بعد باید بنشیند و دوباره به سجده رود و یکی از ذکرهایی را که گفته شد بگوید و بنا بر اظهر وقتی سر از سجده برداشت تشهد بخواند سپس سلام بدهد .
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.