با سلام، پدر و پدر بزرگ و جد پیامبر بر چه دینی بودند؟چون آخرین پیامبر قبل از حضرت محمد(ص) حضرت عیسی (ع) بودند آیا آنها مسیحی بودند؟ در مطالب دشمن شناسی متوجه شدم هاشم(جد پیامبر(ص)) از همسر خود می خواهد فرزند او (که بعد ها عبدالمطلب نام میگیرد را از غریبه ها پنهان نگه دارد)میدانم که یهودیان در انتظار حضرت محمد (ص)در مکه بودند و از اینکه ایشان در کجا و چه زمانی به دنیا می آیند با خبر بودند ام حضرت هاشم از کجا حدس زده بودند که پیامبر از نسل ایشانند؟ از کجا متوجه خطر شده بودند؟
با سلام، پدر و پدر بزرگ و جد پیامبر بر چه دینی بودند؟چون آخرین پیامبر قبل از حضرت محمد(ص) حضرت عیسی (ع) بودند آیا آنها مسیحی بودند؟ در مطالب دشمن شناسی متوجه شدم هاشم(جد پیامبر(ص)) از همسر خود می خواهد فرزند او (که بعد ها عبدالمطلب نام میگیرد را از غریبه ها پنهان نگه دارد)میدانم که یهودیان در انتظار حضرت محمد (ص)در مکه بودند و از اینکه ایشان در کجا و چه زمانی به دنیا می آیند با خبر بودند ام حضرت هاشم از کجا حدس زده بودند که پیامبر از نسل ایشانند؟ از کجا متوجه خطر شده بودند؟ پاسخ: در مورد اینکه پدر و اجداد پیامبر چه دینی داشته اند میان شیعه و بعضی از اهل سنت اختلاف است شیعیان بالاجماع می گویند پدر پیامبر مانند دیگر اجداد پیامبر موحد و به دین جد بزرگوارش حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است و قرائن و شواهد و ادله ای برای این امر وجود دارد همچنین بعضی از بزرگان اهل سنت این مطلب را تایید کرده اند از جمله بزرگان اهل سنت فخر رازی است او که یکی از مفسرین بزرگ اهل سنت است در تفسیر این آیه شریفه : الذی یراک حین تقوم * وتقلبک فی الساجدین ( الشعراء : 218 ، 219 ) می گوید: ...نیز از دلیل هایی که دلالت می کند هیچ یکی از پدران رسول خدا مشرک نبوده است، کلام خود ایشان است که فرمودند : دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می شدم ؛ و خداوند فرموده است که (مشرکین نجس هستند) و این دلیل ، لازم می کند که چنین گفت: که هیچ یکی از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است. آلوسی و صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد و چند نفر دیگر از بزرگان اهل سنت هم این مطلب را تایید کرده است. اما متاسفانه بعضی دیگر از بزرگان اهل سنت که در راس آنان ابن تیمیه است قائل به کافر بودن اجداد پیامبر شده اند که به یک سری از احادیث جعلی و بی پایه و اساس استدلال کرده اند که همه آنان رد شده است. اما اجماع علمای امامیه بر این است که پدر و مادر حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و جمیع اجداد آن حضرت تا آدم موّحد و خداپرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است. و اجداد آن حضرت از پیامبران، اوصیا و حاملان دین خدا بوده اند. آنها از فرزندان اسماعیل و از اوصیای حضرت ابراهیم بوده و همیشه حاکمیت مکه و پرده داری حرم شریف را بر عهده داشته اند و آثار پیامبران را تا زمان عبدالمطلب و ابوطالب نگهداری نموده اند. در این باره روایات فراوانی وجود دارد که همگی بر خدا محوری و دینداری آن بزرگواران دلالت دارد. حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: (والله ما عَبَد أبی و لا جَدّی عبدُالمطلب و لاهاشِم و لا عبدَمناف صنماً قطُّ); به خدا سوگند پدرم ابوطالب و اجدادم عبدالمطلب، هاشم و عبد مناف هیچگاه بت نپرستیدند.(کمال الدین و تمام النعمه،شیخ صدوق،ص 174) همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (ماتَ عبدُالمُطلِّب و أبوُطالبُ عَلی قَولِ لااله الاّالله، محمدٌ رسولُ الله و علی ملّةِ ابراهیم); عبدالمطلب و ابوطالب با قول لااله الاّالله، محمد رسول الله و مذهب ابراهیم از دنیا رفتند. از اینگونه احادیث که ثابت هم شده است زیاد است که به جهت اختصار به همین دو مورد بسنده می کنیم. اما اینکه چرا اجداد پیامبر ابراهیمی بوده نه به دین مسیح یا یهود پاسخ‌های ذیل می‌تواند، به تبیین این موضوع کمک کند: از قرآن و همچنین انجیل و تورات استفاده می‌شود که موسی علیه‌السلام و همچنین عیسی علیه‌السلام به سوی قوم بنی‌اسرائیل فرستاده شدند; به عبارت دیگر ماموریت آن دو دارای محدودیت زمانی، مکانی و . . . بوده‌است; بنابراین نمی‌توان گفت: دین این دو پیامبر جهانی بوده است . در آیات قرآن بر هادی بودن موسی برای قوم بنی‌اسرائیل (هدی لبنی اسرائیل) تاکید شده است (اسراء/2، سجده/23، بقره/53، مائده/32، اعراف/105، طه/94، سوره غافر/آیه 53 .) خداوند یکی از نعمتهای خود را بر بنی‌اسرائیل، رسالت‌حضرت موسی علیه السلام خوانده و حکمت این رسالت را هدایت‌ بنی‌اسرائیل می‌شمارد (بقره/53) و حتی حکم قصاص را با عبارت (کتبنا علی بنی‌اسرائیل‌) (مائده/32) ذکر می‌کند که محدودیت‌خطابهای تورات را نشان می‌دهد . و در آیه دیگر بنی‌اسرائیل را وارثان کتاب موسی و شریعت او معرفی می‌کند . تورات در سفر خروج باب سوم در بیان سخن گفتن خدا با موسی علیه السلام از میان آتش بر شاخه درخت در آیات 9- 13 سخن می‌گوید: و الان اینک استغاثه بنی‌اسرائیل نزد من رسیده است و ظلمی را نیز که مصریان بر ایشان می‌کنند دیده‌ام; پس اکنون بیا، تو را نزد فرعون بفرستیم و قوم من بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آوری . . . و گفت: البته با تو خواهم بود و علامتی که من تو را فرستاده‌ام، این باشد که چون قوم را از مصر بیرون آوری، خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد. موسی به خدا گفت: اینک چون من نزد بنی‌اسرائیل برسم و به ایشان گویم، خدای پدرانشان مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه گویم؟ در این عبارت، علت رسالت موسی علیه السلام نجات بنی‌اسرائیل و غایت آن عبادت بنی‌اسرائیل دانسته‌شده و خطاب آن به بنی‌اسرائیل است . و در سفر خروج باب ششم می‌گوید: بنابراین بنی‌اسرائیل را بگو من یهوه هستم و شما را از زیر مشقت مصریان بیرون خواهم آورد و . . . شما را خواهم گرفت تا برای من قوم شوید و شما را خدا خواهم بود و شما را خواهم رسانید به زمینی که درباره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحق و یعقوب بخشم ... در این عبارات سخن از قوم برگزیده است که یهوه خدای آنان است و آنان را از ظلم نجات داده و به وعده‌اش به پدران آنها وفا می‌کند . در باب بیستم و بیست‌ویکم تا بیست و سوم و سی‌وپنجم از سفر خروج، احکام شریعت که همگی خطاب به بنی‌اسرائیل و به مناسبتها و شرایط آنهاست، بیان شده‌است . در سفر لاویان نیز متعدد به بنی‌اسرائیل خطاب کرده، احکام و دستورهای مذهبی و اجتماعی بنی‌اسرائیل را بیان می‌کند . در این سفر هارون و فرزندانش به منصب کهانت‌بنی‌اسرائیل نصب شده‌اند . در سفر تثنیه باب پنجم می‌گوید: و موسی تمامی بنی‌اسرائیل را خوانده به ایشان گفت: ای اسرائیل، احکامی را من امروز به گوش شما می‌گویم، بشنوید; تا آنها را یاد گرفته، متوجه باشید که آنها را به جا آورید . این عبارات از قسمتهای مختلف تورات نشان می‌دهند که خطاب دین یهود مربوط به قوم خاصی است . اختصاصی بودن شریعت عیسی علیه السلام در آیه 6 صف، رسالت‌حضرت عیسی به بنی‌اسرائیل تصریح شده است و آیات‌50- 48 آل عمران اختصاص رسالت‌حضرت عیسی‌بن مریم را به قوم بنی‌اسرائیل با صراحت و به زبان خداوند ذکر کرده و در تبیین آن یکی از ماموریت‌های وی را تحلیل بعضی از محرمات تورات (که کتاب اختصاصی بنی‌اسرائیل بود) دانسته است و آیه 72 مائده خطاب به بنی‌اسرائیل از جانب حضرت عیسی علیه السلام سخن می‌گوید . آیات 59- 57 زحرف او را مثل برای بنی‌اسرائیل آورده و راهنما و الگو و هادی آنان معرفی کرده‌است . در آیات یاد شده خطاب عیسی علیه‌السلام به بنی‌اسرائیل است و اختصاص این شریعت‌به آنان دانسته‌شده‌است و به عبارت دیگر محدودیت زمانی، مکانی و قومی برای این دین بزرگ الهی لحاظ شده است که البته منافاتی ندارد با اینکه پیامهای اصلی این دین مانند توحید، نبوت، معاد، عدالت، احسان و نیکوکاری، عفت، جوانمردی و . . . جهانی، فرازمانی و فرامکانی باشند . در انجیل نیز مؤیداتی برای گمانه فوق وجود دارد . در انجیل متی باب دوم آیات یکم تا هفتم می‌گوید: و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده، گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا که ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم; اما هیرودیس پادشاه چون این را شنید، مضطرب شد و تمام اورشلیم با وی . پس همه رؤسای کهنه و کاتبان قوم را جمع کرده از ایشان پرسید که مسیح کجا باید متولد شود؟ بدو گفتند: در بیت لحم یهودیه; زیرا که از نبی چنین مکتوب است و تو ای بیت لحم در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا، هرگز کوچکتر نیستی; زیرا که از تو پیشوایی به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایت‌خواهد نمود . در اینجا عبارت (قوم من اسرائیل‌) محدودیت پیام مسیح علیه السلام به بنی‌اسرائیل را مؤکد و مؤید است . البته ما در اینجا درباره مسیحیت و یهودیت معتقدیم که این ادیان الهی ابتدا به قوم خاصی تعلق نداشتند; اما به تدریج این ادیان مخصوصا یهودیت قومی گردیدند . اصل جواب: حنیف یک کلمه اصیل عربی است که به معنای پاک دین و متمایل به دین حق است . گروهی در مکه و اطراف آن بدون تشکیلات و سازمان منظم تحت این عنوان شناخته شده‌بودند . قرآن کریم دین ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را حنیف و مسلم می‌داند و در بعضی از متون دینی کلمه حنیف و اسلام به یک معنا به کار رفته‌اند; اما اینکه چرا نبی گرامی اسلام و اجداد آن بزرگوار و کسانی که به عنوان حنیف در سرزمین حجاز شناخته شده‌ بودند، دین مسیحیت آخرین شریعت الهی قبل از اسلام را دین خود نمی‌شمردند، علتهای مختلفی دارد که ذیلا به بعضی از آنها اشارت می‌رود: 1 . ادیان الهی دارای گوهر واحد و اصول مشترکی هستند . تاکید بر دین ابراهیم و دین حنیف تاکید بر آن اصول مشترک (توحید، نبوت، معاد، نیکوکاری، عبادت، جوانمردی و عدالت و) . . . است که به صورت ناب ودست‌نخورده در تعلیمات ابراهیم علیه السلام یافت می‌شدند . 2 . یهودیت و مسیحیت توجه ویژه در خطابات خود به بنی‌اسرائیل داشتند و اگر نگوییم با توجه به مباحث‌بالا که این ادیان اختصاص به این قوم داشتند، می‌توان گفت: تبلیغات اولیه و فراگیر آنها خطاب به بنی‌اسرائیل بود، هر چند پولس دعوت به دین مسیح را به میان غیر بنی‌اسرائیل نیز برد . البته عیسای روح‌الله و موسای کلیم‌الله علیهماالسلام سخنشان همان سخنان ابراهیم علیه‌السلام و دین حنیف بود و نمی‌توان بر اختصاصی بودن پیام آنان تاکید کرد . 3 . یهودیت و مسیحیت موجود در جزیرة العرب در دوره اسلامی و پیش از آن مطالب دیگری غیر از پیامهای اصلی و گوهری ادیان بر آن افزوده‌بودند که پیروی از آنها برای بسیاری از مردم عادی میسور نبود; لذا در حنفی بودن عده‌ای از مردم در جزیرة‌العرب پیش از بعثت اشکالی به نظر نمی‌رسد . 4 . آنچه تفاوت دارد، شرایع هستند و اما شرایع نیز همیشه ناسخ یکدیگر نیستند; بلکه گاهی شریعت‌بعدی فقط مکمل است; مثلا شریعت‌حضرت عیسی علیه‌السلام چنین به نظر می‌آید که مکمل شریعت موسی علیه‌السلام است و آداب و رسوم و احکام ابراهیمی علیه‌السلام در شرایع دیگر نسخ نشده است تا عمل به آن صحیح نباشد . 5. حضرت ابراهیم میان انبیا به (شیخ الانبیاء) و پدر پیامبران معروف است و در بعضی از آیات قرآن، آئین اسلام به عنوان‌آئین ابراهیم معرفی شده است(حج، آیه 78) و این نشاندهنده عمق ارتباط میان این دو دین پاک می باشد. 6. همه شرایع آسمانی بعد از حضرت ابراهیم(ع) را به یک معنا آیین ابراهیمی می‌خوانند الان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان ، پیرو دین حنیف ابراهیمی نیز شمرده می‌شوند. این مسأله نافی پیروی از پیامبران بعد از حضرت ابراهیم(ع)نیست؛ بلکه مقصود از (آیین ابراهیم) همان آیین توحید و یکتاپرستی است و شاید اشتهار آن به جهت بروز و جلوه بسیار نیرومند توحیدی آیین حضرت ابراهیم(ع) و نقش برجسته آن در مبارزه با مظاهر شرک ‌باشد؛ هرچند انبیای پیشین و پسین نیز موحد بوده‌اند. در عین حال گاه شرایط اجتماعی، یکی از جلوه‌های اولیای دین و یا تعالیم آن رابارزتر و آشکارتر می‌کند. همین مسأله در مورد یکتاپرستی صادق است ؛ یعنی ، تأثیر تاریخی حضرت ابراهیم(ع) دراین مسأله ، بسیار گسترده و شفاف است و همین باعث شده که همه یکتاپرستان پس از آن حضرت را ، ابراهیمی می‌خوانند. 7. نکته دیگر این که اگر آن بزرگواران به عنوان یهودی و عیسوی مشهور می‌شدند ، چه بسا این مسأله باعث می‌شد که انحرافات پدید آمده و یهودیان ومسیحیان دین موسی(ع) و مسیح(ع) را به پیامبر اکرم(ص) چسبانده و یا چنان تبلیغ می‌گردند که پیامبر اسلام(ص) شریعت خود را از متون مسیحی و یهودی پدران خود دریافت کرده و با دستکاری‌هایی ادعای نبوت نموده است. اما در مورد قسمت دوم سوالتان باید بگوییم : یهودیان اطلاعات زیادی در مورد پیامبر آخر الزمان داشتند و می دانستند که در شبه جزیره عربستان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ظهور خواهد کرد، و بر خصوصیات او آن چنان واقف بودند ,که حتی فرزندانشان هم آنحضرت را می شناختند. واقدی از محمد بن صالح از عاصم از پدرش نقل می‌کند که می‌گفته‌است : یهود نام و نشان رسول خدا را در کتاب‌های خود می‌خواندند و به کودکان خود آموزش می‌دادند که نام و صفات او چیست و محل هجرت او پیش ماست. (ابن سعد/ طبقات الکبری / ترجمه محمود مهدوی دامغانی / انتشارات فرهنگ و اندیشه/ تهران/ 1374/ چ1 ص 148) اَلَّذینَ آتَیَناهَمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ (بقره – ایه 174) کسانی که به ایشان کتاب (آسمانی) داده ایم، همان گونه که پسران خود را می شناسند، او ( محمد) را می شناسند. با این وجود دانستن شخصیتی مانند هاشم به اینکه از نسل وی پیامبر خاتم ظهور خوهد کرد با وجود اینکه در ارتباط بسیار با یهودیان بوده و حتی برخی از بزرگان یهود به وی چنین بشارتی را داده بودند امر غریب و عجیبی نبوده است.
عنوان سوال:

با سلام، پدر و پدر بزرگ و جد پیامبر بر چه دینی بودند؟چون آخرین پیامبر قبل از حضرت محمد(ص) حضرت عیسی (ع) بودند آیا آنها مسیحی بودند؟ در مطالب دشمن شناسی متوجه شدم هاشم(جد پیامبر(ص)) از همسر خود می خواهد فرزند او (که بعد ها عبدالمطلب نام میگیرد را از غریبه ها پنهان نگه دارد)میدانم که یهودیان در انتظار حضرت محمد (ص)در مکه بودند و از اینکه ایشان در کجا و چه زمانی به دنیا می آیند با خبر بودند ام حضرت هاشم از کجا حدس زده بودند که پیامبر از نسل ایشانند؟ از کجا متوجه خطر شده بودند؟


پاسخ:

با سلام، پدر و پدر بزرگ و جد پیامبر بر چه دینی بودند؟چون آخرین پیامبر قبل از حضرت محمد(ص) حضرت عیسی (ع) بودند آیا آنها مسیحی بودند؟ در مطالب دشمن شناسی متوجه شدم هاشم(جد پیامبر(ص)) از همسر خود می خواهد فرزند او (که بعد ها عبدالمطلب نام میگیرد را از غریبه ها پنهان نگه دارد)میدانم که یهودیان در انتظار حضرت محمد (ص)در مکه بودند و از اینکه ایشان در کجا و چه زمانی به دنیا می آیند با خبر بودند ام حضرت هاشم از کجا حدس زده بودند که پیامبر از نسل ایشانند؟ از کجا متوجه خطر شده بودند؟

پاسخ: در مورد اینکه پدر و اجداد پیامبر چه دینی داشته اند میان شیعه و بعضی از اهل سنت اختلاف است شیعیان بالاجماع می گویند پدر پیامبر مانند دیگر اجداد پیامبر موحد و به دین جد بزرگوارش حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است و قرائن و شواهد و ادله ای برای این امر وجود دارد همچنین بعضی از بزرگان اهل سنت این مطلب را تایید کرده اند از جمله بزرگان اهل سنت فخر رازی است او که یکی از مفسرین بزرگ اهل سنت است در تفسیر این آیه شریفه : الذی یراک حین تقوم * وتقلبک فی الساجدین ( الشعراء : 218 ، 219 ) می گوید: ...نیز از دلیل هایی که دلالت می کند هیچ یکی از پدران رسول خدا مشرک نبوده است، کلام خود ایشان است که فرمودند : دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل می شدم ؛ و خداوند فرموده است که (مشرکین نجس هستند) و این دلیل ، لازم می کند که چنین گفت: که هیچ یکی از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است.
آلوسی و صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد و چند نفر دیگر از بزرگان اهل سنت هم این مطلب را تایید کرده است.
اما متاسفانه بعضی دیگر از بزرگان اهل سنت که در راس آنان ابن تیمیه است قائل به کافر بودن اجداد پیامبر شده اند که به یک سری از احادیث جعلی و بی پایه و اساس استدلال کرده اند که همه آنان رد شده است.
اما اجماع علمای امامیه بر این است که پدر و مادر حضرت رسول(صلی الله علیه وآله) و جمیع اجداد آن حضرت تا آدم موّحد و خداپرست بوده اند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است. و اجداد آن حضرت از پیامبران، اوصیا و حاملان دین خدا بوده اند. آنها از فرزندان اسماعیل و از اوصیای حضرت ابراهیم بوده و همیشه حاکمیت مکه و پرده داری حرم شریف را بر عهده داشته اند و آثار پیامبران را تا زمان عبدالمطلب و ابوطالب نگهداری نموده اند. در این باره روایات فراوانی وجود دارد که همگی بر خدا محوری و دینداری آن بزرگواران دلالت دارد.
حضرت علی(علیه السلام) می فرماید: (والله ما عَبَد أبی و لا جَدّی عبدُالمطلب و لاهاشِم و لا عبدَمناف صنماً قطُّ); به خدا سوگند پدرم ابوطالب و اجدادم عبدالمطلب، هاشم و عبد مناف هیچگاه بت نپرستیدند.(کمال الدین و تمام النعمه،شیخ صدوق،ص 174)
همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) فرمودند: (ماتَ عبدُالمُطلِّب و أبوُطالبُ عَلی قَولِ لااله الاّالله، محمدٌ رسولُ الله و علی ملّةِ ابراهیم); عبدالمطلب و ابوطالب با قول لااله الاّالله، محمد رسول الله و مذهب ابراهیم از دنیا رفتند.
از اینگونه احادیث که ثابت هم شده است زیاد است که به جهت اختصار به همین دو مورد بسنده می کنیم.
اما اینکه چرا اجداد پیامبر ابراهیمی بوده نه به دین مسیح یا یهود پاسخ‌های ذیل می‌تواند، به تبیین این موضوع کمک کند:
از قرآن و همچنین انجیل و تورات استفاده می‌شود که موسی علیه‌السلام و همچنین عیسی علیه‌السلام به سوی قوم بنی‌اسرائیل فرستاده شدند; به عبارت دیگر ماموریت آن دو دارای محدودیت زمانی، مکانی و . . . بوده‌است; بنابراین نمی‌توان گفت: دین این دو پیامبر جهانی بوده است . در آیات قرآن بر هادی بودن موسی برای قوم بنی‌اسرائیل (هدی لبنی اسرائیل) تاکید شده است (اسراء/2، سجده/23، بقره/53، مائده/32، اعراف/105، طه/94، سوره غافر/آیه 53 .)
خداوند یکی از نعمتهای خود را بر بنی‌اسرائیل، رسالت‌حضرت موسی علیه السلام خوانده و حکمت این رسالت را هدایت‌ بنی‌اسرائیل می‌شمارد (بقره/53) و حتی حکم قصاص را با عبارت (کتبنا علی بنی‌اسرائیل‌) (مائده/32) ذکر می‌کند که محدودیت‌خطابهای تورات را نشان می‌دهد .
و در آیه دیگر بنی‌اسرائیل را وارثان کتاب موسی و شریعت او معرفی می‌کند . تورات در سفر خروج باب سوم در بیان سخن گفتن خدا با موسی علیه السلام از میان آتش بر شاخه درخت در آیات 9- 13 سخن می‌گوید:
و الان اینک استغاثه بنی‌اسرائیل نزد من رسیده است و ظلمی را نیز که مصریان بر ایشان می‌کنند دیده‌ام; پس اکنون بیا، تو را نزد فرعون بفرستیم و قوم من بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آوری . . . و گفت: البته با تو خواهم بود و علامتی که من تو را فرستاده‌ام، این باشد که چون قوم را از مصر بیرون آوری، خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد. موسی به خدا گفت: اینک چون من نزد بنی‌اسرائیل برسم و به ایشان گویم، خدای پدرانشان مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه گویم؟
در این عبارت، علت رسالت موسی علیه السلام نجات بنی‌اسرائیل و غایت آن عبادت بنی‌اسرائیل دانسته‌شده و خطاب آن به بنی‌اسرائیل است .
و در سفر خروج باب ششم می‌گوید:
بنابراین بنی‌اسرائیل را بگو من یهوه هستم و شما را از زیر مشقت مصریان بیرون خواهم آورد و . . . شما را خواهم گرفت تا برای من قوم شوید و شما را خدا خواهم بود و شما را خواهم رسانید به زمینی که درباره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحق و یعقوب بخشم ...
در این عبارات سخن از قوم برگزیده است که یهوه خدای آنان است و آنان را از ظلم نجات داده و به وعده‌اش به پدران آنها وفا می‌کند .
در باب بیستم و بیست‌ویکم تا بیست و سوم و سی‌وپنجم از سفر خروج، احکام شریعت که همگی خطاب به بنی‌اسرائیل و به مناسبتها و شرایط آنهاست، بیان شده‌است . در سفر لاویان نیز متعدد به بنی‌اسرائیل خطاب کرده، احکام و دستورهای مذهبی و اجتماعی بنی‌اسرائیل را بیان می‌کند . در این سفر هارون و فرزندانش به منصب کهانت‌بنی‌اسرائیل نصب شده‌اند .
در سفر تثنیه باب پنجم می‌گوید:
و موسی تمامی بنی‌اسرائیل را خوانده به ایشان گفت: ای اسرائیل، احکامی را من امروز به گوش شما می‌گویم، بشنوید; تا آنها را یاد گرفته، متوجه باشید که آنها را به جا آورید .
این عبارات از قسمتهای مختلف تورات نشان می‌دهند که خطاب دین یهود مربوط به قوم خاصی است .
اختصاصی بودن شریعت عیسی علیه السلام
در آیه 6 صف، رسالت‌حضرت عیسی به بنی‌اسرائیل تصریح شده است و آیات‌50- 48 آل عمران اختصاص رسالت‌حضرت عیسی‌بن مریم را به قوم بنی‌اسرائیل با صراحت و به زبان خداوند ذکر کرده و در تبیین آن یکی از ماموریت‌های وی را تحلیل بعضی از محرمات تورات (که کتاب اختصاصی بنی‌اسرائیل بود) دانسته است و آیه 72 مائده خطاب به بنی‌اسرائیل از جانب حضرت عیسی علیه السلام سخن می‌گوید . آیات 59- 57 زحرف او را مثل برای بنی‌اسرائیل آورده و راهنما و الگو و هادی آنان معرفی کرده‌است .
در آیات یاد شده خطاب عیسی علیه‌السلام به بنی‌اسرائیل است و اختصاص این شریعت‌به آنان دانسته‌شده‌است و به عبارت دیگر محدودیت زمانی، مکانی و قومی برای این دین بزرگ الهی لحاظ شده است که البته منافاتی ندارد با اینکه پیامهای اصلی این دین مانند توحید، نبوت، معاد، عدالت، احسان و نیکوکاری، عفت، جوانمردی و . . . جهانی، فرازمانی و فرامکانی باشند .
در انجیل نیز مؤیداتی برای گمانه فوق وجود دارد . در انجیل متی باب دوم آیات یکم تا هفتم می‌گوید:
و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت، ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده، گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است؟ زیرا که ستاره او را در مشرق دیده‌ایم و برای پرستش او آمده‌ایم; اما هیرودیس پادشاه چون این را شنید، مضطرب شد و تمام اورشلیم با وی . پس همه رؤسای کهنه و کاتبان قوم را جمع کرده از ایشان پرسید که مسیح کجا باید متولد شود؟ بدو گفتند: در بیت لحم یهودیه; زیرا که از نبی چنین مکتوب است و تو ای بیت لحم در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا، هرگز کوچکتر نیستی; زیرا که از تو پیشوایی به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایت‌خواهد نمود .
در اینجا عبارت (قوم من اسرائیل‌) محدودیت پیام مسیح علیه السلام به بنی‌اسرائیل را مؤکد و مؤید است .
البته ما در اینجا درباره مسیحیت و یهودیت معتقدیم که این ادیان الهی ابتدا به قوم خاصی تعلق نداشتند; اما به تدریج این ادیان مخصوصا یهودیت قومی گردیدند .
اصل جواب:
حنیف یک کلمه اصیل عربی است که به معنای پاک دین و متمایل به دین حق است . گروهی در مکه و اطراف آن بدون تشکیلات و سازمان منظم تحت این عنوان شناخته شده‌بودند .
قرآن کریم دین ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله را حنیف و مسلم می‌داند و در بعضی از متون دینی کلمه حنیف و اسلام به یک معنا به کار رفته‌اند; اما اینکه چرا نبی گرامی اسلام و اجداد آن بزرگوار و کسانی که به عنوان حنیف در سرزمین حجاز شناخته شده‌ بودند، دین مسیحیت آخرین شریعت الهی قبل از اسلام را دین خود نمی‌شمردند، علتهای مختلفی دارد که ذیلا به بعضی از آنها اشارت می‌رود:
1 . ادیان الهی دارای گوهر واحد و اصول مشترکی هستند . تاکید بر دین ابراهیم و دین حنیف تاکید بر آن اصول مشترک (توحید، نبوت، معاد، نیکوکاری، عبادت، جوانمردی و عدالت و) . . . است که به صورت ناب ودست‌نخورده در تعلیمات ابراهیم علیه السلام یافت می‌شدند .
2 . یهودیت و مسیحیت توجه ویژه در خطابات خود به بنی‌اسرائیل داشتند و اگر نگوییم با توجه به مباحث‌بالا که این ادیان اختصاص به این قوم داشتند، می‌توان گفت: تبلیغات اولیه و فراگیر آنها خطاب به بنی‌اسرائیل بود، هر چند پولس دعوت به دین مسیح را به میان غیر بنی‌اسرائیل نیز برد . البته عیسای روح‌الله و موسای کلیم‌الله علیهماالسلام سخنشان همان سخنان ابراهیم علیه‌السلام و دین حنیف بود و نمی‌توان بر اختصاصی بودن پیام آنان تاکید کرد .
3 . یهودیت و مسیحیت موجود در جزیرة العرب در دوره اسلامی و پیش از آن مطالب دیگری غیر از پیامهای اصلی و گوهری ادیان بر آن افزوده‌بودند که پیروی از آنها برای بسیاری از مردم عادی میسور نبود; لذا در حنفی بودن عده‌ای از مردم در جزیرة‌العرب پیش از بعثت اشکالی به نظر نمی‌رسد .
4 . آنچه تفاوت دارد، شرایع هستند و اما شرایع نیز همیشه ناسخ یکدیگر نیستند; بلکه گاهی شریعت‌بعدی فقط مکمل است; مثلا شریعت‌حضرت عیسی علیه‌السلام چنین به نظر می‌آید که مکمل شریعت موسی علیه‌السلام است و آداب و رسوم و احکام ابراهیمی علیه‌السلام در شرایع دیگر نسخ نشده است تا عمل به آن صحیح نباشد .
5. حضرت ابراهیم میان انبیا به (شیخ الانبیاء) و پدر پیامبران معروف است و در بعضی از آیات قرآن، آئین اسلام به عنوان‌آئین ابراهیم معرفی شده است(حج، آیه 78) و این نشاندهنده عمق ارتباط میان این دو دین پاک می باشد.
6. همه شرایع آسمانی بعد از حضرت ابراهیم(ع) را به یک معنا آیین ابراهیمی می‌خوانند الان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان ، پیرو دین حنیف ابراهیمی نیز شمرده می‌شوند. این مسأله نافی پیروی از پیامبران بعد از حضرت ابراهیم(ع)نیست؛ بلکه مقصود از (آیین ابراهیم) همان آیین توحید و یکتاپرستی است و شاید اشتهار آن به جهت بروز و جلوه بسیار نیرومند توحیدی آیین حضرت ابراهیم(ع) و نقش برجسته آن در مبارزه با مظاهر شرک ‌باشد؛ هرچند انبیای پیشین و پسین نیز موحد بوده‌اند. در عین حال گاه شرایط اجتماعی، یکی از جلوه‌های اولیای دین و یا تعالیم آن رابارزتر و آشکارتر می‌کند. همین مسأله در مورد یکتاپرستی صادق است ؛ یعنی ، تأثیر تاریخی حضرت ابراهیم(ع) دراین مسأله ، بسیار گسترده و شفاف است و همین باعث شده که همه یکتاپرستان پس از آن حضرت را ، ابراهیمی می‌خوانند.
7. نکته دیگر این که اگر آن بزرگواران به عنوان یهودی و عیسوی مشهور می‌شدند ، چه بسا این مسأله باعث می‌شد که انحرافات پدید آمده و یهودیان ومسیحیان دین موسی(ع) و مسیح(ع) را به پیامبر اکرم(ص) چسبانده و یا چنان تبلیغ می‌گردند که پیامبر اسلام(ص) شریعت خود را از متون مسیحی و یهودی پدران خود دریافت کرده و با دستکاری‌هایی ادعای نبوت نموده است.

اما در مورد قسمت دوم سوالتان باید بگوییم :
یهودیان اطلاعات زیادی در مورد پیامبر آخر الزمان داشتند و می دانستند که در شبه جزیره عربستان پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله ظهور خواهد کرد، و بر خصوصیات او آن چنان واقف بودند ,که حتی فرزندانشان هم آنحضرت را می شناختند.
واقدی از محمد بن صالح از عاصم از پدرش نقل می‌کند که می‌گفته‌است : یهود نام و نشان رسول خدا را در کتاب‌های خود می‌خواندند و به کودکان خود آموزش می‌دادند که نام و صفات او چیست و محل هجرت او پیش ماست. (ابن سعد/ طبقات الکبری / ترجمه محمود مهدوی دامغانی / انتشارات فرهنگ و اندیشه/ تهران/ 1374/ چ1 ص 148)
اَلَّذینَ آتَیَناهَمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ (بقره – ایه 174)
کسانی که به ایشان کتاب (آسمانی) داده ایم، همان گونه که پسران خود را می شناسند، او ( محمد) را می شناسند. با این وجود دانستن شخصیتی مانند هاشم به اینکه از نسل وی پیامبر خاتم ظهور خوهد کرد با وجود اینکه در ارتباط بسیار با یهودیان بوده و حتی برخی از بزرگان یهود به وی چنین بشارتی را داده بودند امر غریب و عجیبی نبوده است.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین