میگویند حضرت ولیعصر(عج) در غیبت صغری، سفیران مخصوصی داشته که مطالب لازم و وقایع را به حضور امام میرساندند، برای آشنایی بیشتر، خصوصیات و فعالیتهای آنان را بنویسد. اینان افرادی امین، پرهیزگار و مورد اعتماد و با نام و نشان خاصی در میان شیعیان بودند و به عنوان نماینده و نایب خاص حضرت در بین مردم زندگی میکردند. هدف از نیابت و سفارت نمایندگی و نیابت امام زمان(عج)، با دو هدف عمده صورت میگرفت : یک. آماده کردن اذهان عمومی برای غیبت کبری و عادت دادن تدریجی مردم به پنهان زیستی امام(ع) و جلوگیری از غافلگیر شدن در موضوع غیبت ؛ اگر امام معصوم(ع)، به طور ناگهانی غیبت میکرد، چه بسا موجب انکار مطلق وجود مهدی(عج) و انحراف افکار عمومی میشد. نمایندگان خاص امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری، به این هدف و غرض - که آمادهسازی افکار و اذهان عمومی برای (غیبت کبری) بود - نایل آمدند و لذا لزومی به امتداد غیبت صغری نبود. دو. رهبری دوستداران و طرفداران امام زمان(عج) و حفظ مصالح اجتماعی شیعیان. بدین وسیله امام زمان(عج) توانست رهبری خویش را در جامعه اعمال و خسارتهای ناشی از عدم حضور مستقیم خود را تا حدودی جبران کند تاریخ غیبت صغری، ص 426.. مهمترین وظایف و فعالیتهای نوّاب خاص عبارت بود از : 1. پنهان نگهداشتن نام و مکان زندگی امام مهدی(عج) و رفع شک و تردید درباره آن حضرت ؛ 2. جلوگیری از تفرقه، اختلاف، فرقه گرایی و انشعابات شیعیان ؛ 3. پاسخ گویی به پرسشهای فقهی و مشکلات علمی و عقیدتی مردم ؛ 4. مبارزه با مدعیان دروغین نیابت و افشا و رسوا کردن آنها ؛ 5. اخذ و توزیع اموال متعلق به امام ؛ 6. سازماندهیهای دیگر وکیلان و سفرای امام در شهرها و مناطق مختلف و... برای مطالعه بیشتر ر.ک : زندگانی نوّاب خاص امام زمان(عج)، ص 84 - 89.. تعداد و اسامی نائبان خاص در عدد نوّاب امام زمان(عج) اختلاف هست. سید بن طاووس در کتاب ربیع الشیعه اسامی آنان را چنین ذکر کرده است : ابوهاشم داوود بن قاسم، محمد بن علی بن بلال، عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، عمر الاهوازی، احمد بن اسحاق، ابو محمد الوجنان، ابراهیم بن مهزیار و محمد بن ابراهیم رجال ابو علی، ص 312.. شیخ طوسی نیز وکلا را این گونه معرفی کرده است : عمری و پسرش، حاجز، بلالی و عطار از بغداد، عاصمی از کوفه، محمد بن ابراهیم بن مهزیار از اهواز، احمد بن اسحاق از قم، محمد بن صالح از همدان، شامی و اسدی از ری، قاسم بن العلاء از آذربایجان و محمد بن شاذان از نیشابور رجال مامقانی، ج 1، ص 200 ؛ اثبات الهداة، ج 7، ص 294.. اما وکالت چهار نفر در بین شیعیان معروف است : عثمان بن سعید، محمدعثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سمری. هر یک از آنها نیز در شهرهای مختلف نمایندگانی داشتند ر.ک : ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 136.. ظاهراً نمایندگان اصلی امام، همین چهار نفر بودند و افراد دیگر، یا نماینده این چهار تن در شهرستانها و بلاد بودند و یا اگر هم نماینده امام بودند، از طریق این چهار تن، امور مردم را به عرض امام میرساندند و یا به گفته سید محسن امین، سفارت این چهار تن مطلق و عام بود ؛ ولی سفارت و نیابت دیگران در موارد خاص بود اعیان الشیعه، ج 4، ص 21 (بخش 3).. در روایتی از غیاث بن اسد، تعداد و اسامی نائبان امام، چنین آمده است : (... نماینده آن حضرت، عثمان بن سعید بود. عثمان هنگام مرگ، نمایندگی را به پسرش ابو جعفر محمد بن عثمان سپرد و او این منصب را برای ابوجعفر ابو القاسم حسین بن روح وصیت کرد. او نیز منصب نمایندگی را به ابوالحسین علی بن محمد سمری... واگذار کرد. وقتی هنگام وفات علی بن محمد سمری رسید، از او خواستند که برای نمایندگی وصیت کند، او گفت : خدا را امری است که خود آن را به انجام میرساند. غیبت تامّه (کبری)، همان غیبتی است که بعد از سمری(ره) واقع شد) بحار الانوار، ج 51، ص 15، ح 15.. اینان یکی پس از دیگری، برنامه نیابت و نمایندگی از طرف امام(ع) را اجرا میکردند و تعیین آنان به دست خود امام(ع) بود که به وسیله توقیع مبارک، که در آخر عمر یکی از این نوّاب صادر میشد، نایب بعدی تعیین میگردید. ملاک اساسی و اصلی در تعیین نایب عبارت بود از : تقوا و خدا ترسی، زهد و دیانت، درک صحیح و فهم عمیق درباره مسائل اجتماعی و سیاسی، حسن سابقه و خوش نامی (که موجب اطمینان و اعتماد کامل مردم شود)، شجاعت، قدرت تحمل و استقامت و شکیبایی در برابر پیشامدهای غیرمنتظره و بالاخره دوستی و دشمنی در راه خدا و برای رضای او و فدا کردن همه چیز در راه اقامه حق و اجرای تعلیمات اسلام. در اینجا به معرفی اجمالی نایبان چهارگانه پرداخته میشود : 1. عثمان بن سعید عمری عثمان بن سعید، نخستین نایب خاصّ و سفیر امام زمان(عج) و دارای مقامی والا در نزد شیعیان است تاریخ غیبت صغری، ص 379 و 395.. او از شاگردان و وکیلان مورد اعتماد امام دهم و یازدهم و مردی جلیلالقدر و مورد اطمینان بوده است. کنیه وی (ابو عمرو) و لقبهای پر افتخارش، عبارت بود از : عمری، اسدی، عسکری، سمّان و زیات. این لقبها به جهت انتساب او به قبیله بنیاسد، نام جد مادرش (عمری)، سکونت در عسکر (سامرا)، روغن فروشی به دستور امام(ع) جهت استتار در فعالیتهای سیاسی - مذهبی و... بوده است. امام عسکری(ع) به احمد بن اسحاق فرمود : (عمری و پسرش، هر دو ثقه و مورد اعتمادند ؛ هر آنچه از سوی من برای تو آوردند، تردید مکن که از سوی ما است و هر چه میگویند از جانب ما است. بنابراین سخنان آن دو را بشنو و از آنان پیروی کن و بدان که هر دو امین و مورد اعتمادند) اصول کافی، ج 1، ص 330 ؛ الغیبة، ص 219.. پس از رحلت امام یازدهم، حضرت مهدی(عج) جناب عمری را در وکالت ابقا و به سفارت خویش برگزید. بر این اساس او نخستین سفیر و نایب امام زمان(عج)، رابط میان او و شیعیان و دوستانش در رسانیدن نامهها و مسائل و حلّ مشکلات آنان بود ر.ک : امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، ص 272.. 2. محمد بن عثمان بن سعید عمری بعد از وفات عثمان بن سعید، فرزندش محمد به جای پدر نشست و به وکالت ناحیه مقدسه منصوب شد. کنیه وی ابو جعفر و القابش، عمری، عسکری و زیّات بوده است. حضرت مهدی(عج)، محمد بن عثمان را به جای پدر برگزید تا همان نقش حساس و اساسی را که پدرش در دوران پر افتخار خود بر عهده داشت، ایفا کند و طی نامههای متعددی به بزرگان شیعه، به همه اطلاع داد که محمد را به عنوان نایب دوم برگزیده است. یعقوب بن اسحاق گفته است : به وسیله محمد بن عثمان، نامهای خدمت امام زمان(عج) فرستادم و از برخی مشکلات دینی سؤال کردم ؛ جواب نامه به خط مبارک امام واصل شد و در ضمن آن نوشته بود : (محمد بن عثمان عمری، موثّق و نامههایش، نامههای من است) بحار الانوار، ج 51، ص 349، ج 2.. محمد بن عثمان همانند پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا، عدالت و موقعیت اجتماعی، مورد قبول و احترام خاص شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسکری(ع) بود. محمد بن عثمان، بسان پدرش سفیر و رابط میان حضرت مهدی(عج) با تمامی شیعیان آن حضرت بود ؛ چه شیعیانی که در عراق میزیستند و چه دوستداران و ارادتمندانی که از قم و دیگر شهرهای اسلامی در پی امام خویش بودند و از سفیر و نایب خاصّ او، سراغش را میگرفتند. محل خدمت و سفارت او در بغداد بود امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، ص 276.. او اموال و حقوق شرعی را از شیعیان دریافت میداشت و به صورت نهانی، همه را به حضرت مهدی(عج) تقدیم میکرد و یا به گونهای که امام، مقرّر میفرمود، به مصرف میرساند. محمد بن شادان درباره او گفته است : (480 درهم مال امام، نزدم جمع شده بود. چون خوش نداشتم آن را ناتمام نزد امام بفرستم، بیست درهم از مال خودم رویش گذاشته، توسط محمد بن عثمان خدمت امام فرستادم ؛ ولی از اضافه کردن بیست درهم چیزی ننوشتم. رسید آن مال از ناحیه امام واصل شد که نوشته بود : پانصد درهم - که بیست درهمش مال خودت بود - واصل گشت) بحار الانوار، ج 51، ص 325، ح 44.. محمد بن عثمان، حدود پنجاه سال متصدّی نیابت بود و در سال 304 ه .ق درگذشت. وی بارها به شایستگان خبر داد که پس از رحلتش، حسین بن روح نوبختی، به جای او منصوب شده و انجام وظیفه خواهد کرد ر.ک : کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 503 ؛ کتاب الغیبة، ص 226.. در زمان وی، مدعیان دروغین زیادی پیدا شدند و به همین جهت یکی از کارها و فعالیتهای مهم او، مبارزه مستمر با این مدعیان دروغین نیابت بود. او با سعی و تلاش بیوقفه، توانست عموم شیعیان را از چنگال آنان برهاند... . 3. حسین بن روح نوبختی وی، سومین وکیل امام زمان و داناترین فرد عصر خویش بود. کنیه وی ابوالقاسم و لقبش نوبختی است. در جامعه شیعه آن روزگار، شخصیتی پرآوازه، اندیشمند و معروف داشت و پیش از افتخار تصدّی نیابت خاص، وکیل دومین سفیر حضرت مهدی(عج) جناب محمد بن عثمان بود. حسین بن روح هم به املاک او نظارت داشت و هم رابط میان او و بزرگان شیعه در نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی بود و از این راه، دستورات و تعلیمات اهل بیت و اخبار نهانی را به آنان میرساند. وی به خردمندی و فرزانگی و رشد فکری و دینی، شهرت بسزایی داشت و موافق و مخالف بر این واقعیت گواهی میدادند تا جایی که اهل سنت نیز او را تکریم و احترام میکردند امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص 277.. پیش از رحلت دومین نایب خاص، فرمانی از جانب ولیعصر(عج) صادر گردید که به موجب آن، محمد بن عثمان دستور یافت تا حسین بن روح را به جای خویش معرفی کند و چنین کرد. مجلسی نوشته است : وقتی مرض محمدعثمان شدت یافت، گروهی از بزرگان و معروفین شیعه - مانند ابو علی بن همام، ابو عبداللَّه بن محمد کاتب، ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی و... - خدمتش رسیده، از جانشینش سؤال کردند ؛ جواب داد : حسین بن روح جانشین من و وکیل و مورد اعتماد حضرت صاحب الامر است. در کارها به وی رجوع کنید. من از جانب امام، مأمورم که حسین بن روح را به نیابت منصوب کنم) بحار الانوار، ج 51، ص 355.. شیخ طوسی درباره حسین بن روح میگوید : (ابو القاسم، از عاقلترین مردم نزد مخالف و موافق بود و به تقیه رفتار میکرد). وی در میان شیعیان بغداد، از موقعیت اجتماعی خوبی بهرهمند بود و حتی نفوذ و احترام قابل ملاحظهای نزد مقامات بالای مملکتی داشت و از سوی آنان، به وی کمکهای مالی میشد الغیبة نعمانی، ص 236.. حسین بن روح، بعد از وفات محمد بن عثمان، امور وکالت را در دست گرفت. در همان آغاز کار، ذکاء (خادم محمد بن عثمان عمری)، به نزدش آمد و امانتهایی از قبیل عصا و کلید صندوقچه ابوجعفر را به وی تحویل داد و گفت : ابوجعفر به من فرمود : این اشیاء را بعد از خاکسپاری من، به ابوالقاسم حسینروح، جانشین من، تحویل بده تاریخ عصر غیبت، ص 296 و 297 ؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 195.. سفارت حسین بن روح تا حدودی بین شیعیان به صورت آشکار مطرح بود و حکومت هم هیچ مشکلی برای او به وجود نمیآورد. وی به مدت 21 سال (از سال 305 ه .ق تا سال 326 ه .ق)، منصب سفارت از ناحیه مقدسه را بر عهده داشت و در تاریخ هجدهم، شعبان چشم از دنیا فرو بست. پیکر این سفیر گرامی حضرت را در بغداد به خاک سپردند. مقبرهاش زیارتگاه شیعیان است و مردم به زیارت او، تبرّک میجویند. محمد بن علی اسود نقل کرده است : علی بن حسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) به وسیله من، به حسین بن روح، پیغام داد که از حضرت صاحب الامر تقاضا کند برایش دعایی بفرماید ؛ شاید خداوند پسری به او مرحمت کند. من خواسته او را خدمت حسین بن روح عرض کردم. بعد از سه روز اطلاع داد که امام برایش دعا فرمود (و گفت:) به زودی خداوند پسر پربرکتی که نفعش به مردم میرسد، به وی عطا خواهد کرد. در همان سال، محمد برایش متولد شد و بعد از او هم، فرزندان دیگری پیدا کرد. صدوق(ره) بعد از نقل این داستان، مینویسد : هر وقت محمد بن علی اسود، مرا میدید که در مجالس درس محمد بن حسن بن احمد، شرکت میکنم و شوق زیادی به خواندن و حفظ کتابهای علمی دارم ؛ میگفت : چندان تعجّب ندارد که این قدر به تحصیل علم، علاقه داری ؛ تو به برکت دعای امام زمان(عج) به دنیا آمدهای کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 502.. بنا به وصیت حسین بن روح و به دستور امام مهدی(عج)، مقام نیابت خاص بعد از او، به (ابوالحسن علی بن محمد سمری) رسید. 4. علی بن محمد سمری چهارمین و آخرین نایب خاص امام مهدی(عج)، ابوالحسن علی بن محمد سمری است. او بعد از درگذشت حسین بن روح، به دستور آن حضرت، عهده دار امر نیابت شد. وی از تاریخ هجدهم شعبان سال 326 ه .ق تا پانزدهم شعبان سال 329 ه .ق، وکالت و نیابت را رهبری کرد. او از خاندانی متدین و شیعه بود که در وکالت امامیه، به حسن خدمتگزاری شهرت داشت. همین گذشته نیکوی وی و حسن اعتماد و امانت داریاش، موجب شد تا در پذیرش امر سفارت خود از سوی شیعیان با مشکلی رو به رو نشود. وکیلان و خواصّ شیعه، او را به عنوان سفیر راستین امام مهدی(عج) به رسمیت شناختند و وجوهات شرعی خود را به وی تحویل میدادند تا او آن را به ناحیه مقدسه برساند تاریخ عصر غیبت، ص 298 (به نقل از : کمال الدین و تمام النعمه، ص 517).. ابوالحسن علی بن محمد سمری، فرصت زیادی برای فعالیت نداشت ؛ هم به جهت کوتاه بودن مدت نیابت و هم به جهت وضعیت خاصّ سیاسی او. بدین جهت نتوانست فعالیتهای گستردهای انجام دهد و یا اگر هم موفق به فعالیتهای گستردهای شده بود، به جهت شدّت رعایت تقیه و احتیاط و استتار، آن فعالیتها برای آیندگان نقل نشده است. احمد بن ابراهیم بن مخلّد گفته است : روزی علی بن محمد سمری، بدون مقدمه فرمود : خداوند، علی بن بابویه قمی را رحمت کند. حاضران، تاریخ این کلام را یادداشت کردند. بعدها خبر رسید که علی بن بابویه، در همان روز از دنیا رفته است، خود سمری هم در سال 329 ه .ق وفات کرد بحار الانوار، ج 51، ص 36.. با پایان یافتن زندگی چهارمین نایب خاصّ امام عصر، (غیبت صغری) به پایان رسید و از آن روز، غیبت طولانی امام(ع) آغاز گردید و تاکنون نیز ادامه دارد. شیخ طوسی در کتاب الغیبة به سند خود، نقل میکند : سمری، چند روز قبل از وفاتش، این توقیع امامعصر(عج) را به بزرگان شیعه ارائه داد : (بسم الله الرحمن الرحیم یا علیّ بن محمد السمری! اَعظم الله اجر اخوانک فیک فَاِنّکَ مَیّتٌ و بین ستّة ایّام، فاجمَعَ اَمرَکَ و لا تُوصِ الی اَحَد فَیَقومُ مقامَکَ بعد وفاتک...)؛ الغیبة نعمانی، ص 242 و 243 ؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 516. ؛ (ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در سوگ تو بزرگ گرداند ؛ تو تا شش روز دیگر، حیات را وداع میگویی. پس به کارهای خود رسیدگی کن و به احدی وصیت مکن که مقام تو را در اختیار گیرد. به تحقیق که غیبت تامه (کبری) شروع شد، و ظهوری نخواهد بود ؛ مگر بعد از اذن خدای بلندمرتبه و آن بعد از گذشت دورانی طولانی و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور و ظلم میباشد. در میان شیعیان من، کسانی پیدا میشوند که ادعا میکنند مرا مشاهده مینمایند. آگاه باش که هر که قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی مدعی مشاهده شود، دروغگو است). شیخ صدوق(ره) به نقل از ابومحمد حسن بن احمد مینویسد : (ما در سال درگذشت ابوالحسن علی بن محمد سمری، در مدینة السلام بغداد بودیم. چند روز قبل از درگذشت او، به حضورش رسیدیم، او این توقیع حضرت را به ما نشان داد و ما از روی آن نوشتیم و نسخه برداری کردیم و از نزدش خارج شدیم. چون روز ششم (روز موعود) فرا رسید، به نزد سمری رسیدیم و او را در حالت احتضار مشاهده کردیم. دیدیم که وی در حال جان دادن است ؛ به وی گفتند : وصیّ و جانشین تو چه کسی است؟ در پاسخ گفت : خدا را مشیّتی است که خود انجام خواهد داد (یعنی دوره غیبت صغری به پایان رسیده و کسی نایب امام نیست). این مطلب را گفت و آن گاه جان به جان آفرین تسلیم کرد. این آخرین سخن بود که از وی شنیده شد) کمال الدین و تمام النعمه، ص 516.. از این تاریخ به بعد، ارتباط بین نوّاب خاص با امام مهدی(عج)، به پایان رسید و دوره غیبت کبری، آغاز شد تاریخ عصر غیبت، ص 300.. (مهدویت1، رحیم کارگر، کد: 19/500027)
میگویند حضرت ولیعصر(عج) در غیبت صغری، سفیران مخصوصی داشته که مطالب لازم و وقایع را به حضور امام میرساندند، برای آشنایی بیشتر، خصوصیات و فعالیتهای آنان را بنویسد.
میگویند حضرت ولیعصر(عج) در غیبت صغری، سفیران مخصوصی داشته که مطالب لازم و وقایع را به حضور امام میرساندند، برای آشنایی بیشتر، خصوصیات و فعالیتهای آنان را بنویسد.
اینان افرادی امین، پرهیزگار و مورد اعتماد و با نام و نشان خاصی در میان شیعیان بودند و به عنوان نماینده و نایب خاص حضرت در بین مردم زندگی میکردند.
هدف از نیابت و سفارت
نمایندگی و نیابت امام زمان(عج)، با دو هدف عمده صورت میگرفت :
یک. آماده کردن اذهان عمومی برای غیبت کبری و عادت دادن تدریجی مردم به پنهان زیستی امام(ع) و جلوگیری از غافلگیر شدن در موضوع غیبت ؛ اگر امام معصوم(ع)، به طور ناگهانی غیبت میکرد، چه بسا موجب انکار مطلق وجود مهدی(عج) و انحراف افکار عمومی میشد. نمایندگان خاص امام زمان(عج) در دوران غیبت صغری، به این هدف و غرض - که آمادهسازی افکار و اذهان عمومی برای (غیبت کبری) بود - نایل آمدند و لذا لزومی به امتداد غیبت صغری نبود.
دو. رهبری دوستداران و طرفداران امام زمان(عج) و حفظ مصالح اجتماعی شیعیان. بدین وسیله امام زمان(عج) توانست رهبری خویش را در جامعه اعمال و خسارتهای ناشی از عدم حضور مستقیم خود را تا حدودی جبران کند تاریخ غیبت صغری، ص 426..
مهمترین وظایف و فعالیتهای نوّاب خاص عبارت بود از :
1. پنهان نگهداشتن نام و مکان زندگی امام مهدی(عج) و رفع شک و تردید درباره آن حضرت ؛
2. جلوگیری از تفرقه، اختلاف، فرقه گرایی و انشعابات شیعیان ؛
3. پاسخ گویی به پرسشهای فقهی و مشکلات علمی و عقیدتی مردم ؛
4. مبارزه با مدعیان دروغین نیابت و افشا و رسوا کردن آنها ؛
5. اخذ و توزیع اموال متعلق به امام ؛
6. سازماندهیهای دیگر وکیلان و سفرای امام در شهرها و مناطق مختلف و... برای مطالعه بیشتر ر.ک : زندگانی نوّاب خاص امام زمان(عج)، ص 84 - 89..
تعداد و اسامی نائبان خاص
در عدد نوّاب امام زمان(عج) اختلاف هست. سید بن طاووس در کتاب ربیع الشیعه اسامی آنان را چنین ذکر کرده است : ابوهاشم داوود بن قاسم، محمد بن علی بن بلال، عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، عمر الاهوازی، احمد بن اسحاق، ابو محمد الوجنان، ابراهیم بن مهزیار و محمد بن ابراهیم رجال ابو علی، ص 312..
شیخ طوسی نیز وکلا را این گونه معرفی کرده است : عمری و پسرش، حاجز، بلالی و عطار از بغداد، عاصمی از کوفه، محمد بن ابراهیم بن مهزیار از اهواز، احمد بن اسحاق از قم، محمد بن صالح از همدان، شامی و اسدی از ری، قاسم بن العلاء از آذربایجان و محمد بن شاذان از نیشابور رجال مامقانی، ج 1، ص 200 ؛ اثبات الهداة، ج 7، ص 294..
اما وکالت چهار نفر در بین شیعیان معروف است : عثمان بن سعید، محمدعثمان، حسین بن روح و علی بن محمد سمری. هر یک از آنها نیز در شهرهای مختلف نمایندگانی داشتند ر.ک : ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص 136..
ظاهراً نمایندگان اصلی امام، همین چهار نفر بودند و افراد دیگر، یا نماینده این چهار تن در شهرستانها و بلاد بودند و یا اگر هم نماینده امام بودند، از طریق این چهار تن، امور مردم را به عرض امام میرساندند و یا به گفته سید محسن امین، سفارت این چهار تن مطلق و عام بود ؛ ولی سفارت و نیابت دیگران در موارد خاص بود اعیان الشیعه، ج 4، ص 21 (بخش 3)..
در روایتی از غیاث بن اسد، تعداد و اسامی نائبان امام، چنین آمده است :
(... نماینده آن حضرت، عثمان بن سعید بود. عثمان هنگام مرگ، نمایندگی را به پسرش ابو جعفر محمد بن عثمان سپرد و او این منصب را برای ابوجعفر ابو القاسم حسین بن روح وصیت کرد. او نیز منصب نمایندگی را به ابوالحسین علی بن محمد سمری... واگذار کرد. وقتی هنگام وفات علی بن محمد سمری رسید، از او خواستند که برای نمایندگی وصیت کند، او گفت : خدا را امری است که خود آن را به انجام میرساند. غیبت تامّه (کبری)، همان غیبتی است که بعد از سمری(ره) واقع شد) بحار الانوار، ج 51، ص 15، ح 15..
اینان یکی پس از دیگری، برنامه نیابت و نمایندگی از طرف امام(ع) را اجرا میکردند و تعیین آنان به دست خود امام(ع) بود که به وسیله توقیع مبارک، که در آخر عمر یکی از این نوّاب صادر میشد، نایب بعدی تعیین میگردید. ملاک اساسی و اصلی در تعیین نایب عبارت بود از : تقوا و خدا ترسی، زهد و دیانت، درک صحیح و فهم عمیق درباره مسائل اجتماعی و سیاسی، حسن سابقه و خوش نامی (که موجب اطمینان و اعتماد کامل مردم شود)، شجاعت، قدرت تحمل و استقامت و شکیبایی در برابر پیشامدهای غیرمنتظره و بالاخره دوستی و دشمنی در راه خدا و برای رضای او و فدا کردن همه چیز در راه اقامه حق و اجرای تعلیمات اسلام.
در اینجا به معرفی اجمالی نایبان چهارگانه پرداخته میشود :
1. عثمان بن سعید عمری
عثمان بن سعید، نخستین نایب خاصّ و سفیر امام زمان(عج) و دارای مقامی والا در نزد شیعیان است تاریخ غیبت صغری، ص 379 و 395.. او از شاگردان و وکیلان مورد اعتماد امام دهم و یازدهم و مردی جلیلالقدر و مورد اطمینان بوده است.
کنیه وی (ابو عمرو) و لقبهای پر افتخارش، عبارت بود از : عمری، اسدی، عسکری، سمّان و زیات. این لقبها به جهت انتساب او به قبیله بنیاسد، نام جد مادرش (عمری)، سکونت در عسکر (سامرا)، روغن فروشی به دستور امام(ع) جهت استتار در فعالیتهای سیاسی - مذهبی و... بوده است.
امام عسکری(ع) به احمد بن اسحاق فرمود : (عمری و پسرش، هر دو ثقه و مورد اعتمادند ؛ هر آنچه از سوی من برای تو آوردند، تردید مکن که از سوی ما است و هر چه میگویند از جانب ما است. بنابراین سخنان آن دو را بشنو و از آنان پیروی کن و بدان که هر دو امین و مورد اعتمادند) اصول کافی، ج 1، ص 330 ؛ الغیبة، ص 219..
پس از رحلت امام یازدهم، حضرت مهدی(عج) جناب عمری را در وکالت ابقا و به سفارت خویش برگزید. بر این اساس او نخستین سفیر و نایب امام زمان(عج)، رابط میان او و شیعیان و دوستانش در رسانیدن نامهها و مسائل و حلّ مشکلات آنان بود ر.ک : امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، ص 272..
2. محمد بن عثمان بن سعید عمری
بعد از وفات عثمان بن سعید، فرزندش محمد به جای پدر نشست و به وکالت ناحیه مقدسه منصوب شد. کنیه وی ابو جعفر و القابش، عمری، عسکری و زیّات بوده است.
حضرت مهدی(عج)، محمد بن عثمان را به جای پدر برگزید تا همان نقش حساس و اساسی را که پدرش در دوران پر افتخار خود بر عهده داشت، ایفا کند و طی نامههای متعددی به بزرگان شیعه، به همه اطلاع داد که محمد را به عنوان نایب دوم برگزیده است.
یعقوب بن اسحاق گفته است : به وسیله محمد بن عثمان، نامهای خدمت امام زمان(عج) فرستادم و از برخی مشکلات دینی سؤال کردم ؛ جواب نامه به خط مبارک امام واصل شد و در ضمن آن نوشته بود : (محمد بن عثمان عمری، موثّق و نامههایش، نامههای من است) بحار الانوار، ج 51، ص 349، ج 2..
محمد بن عثمان همانند پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا، عدالت و موقعیت اجتماعی، مورد قبول و احترام خاص شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسکری(ع) بود.
محمد بن عثمان، بسان پدرش سفیر و رابط میان حضرت مهدی(عج) با تمامی شیعیان آن حضرت بود ؛ چه شیعیانی که در عراق میزیستند و چه دوستداران و ارادتمندانی که از قم و دیگر شهرهای اسلامی در پی امام خویش بودند و از سفیر و نایب خاصّ او، سراغش را میگرفتند. محل خدمت و سفارت او در بغداد بود امام مهدی(عج) از ولادت تا ظهور، ص 276..
او اموال و حقوق شرعی را از شیعیان دریافت میداشت و به صورت نهانی، همه را به حضرت مهدی(عج) تقدیم میکرد و یا به گونهای که امام، مقرّر میفرمود، به مصرف میرساند.
محمد بن شادان درباره او گفته است :
(480 درهم مال امام، نزدم جمع شده بود. چون خوش نداشتم آن را ناتمام نزد امام بفرستم، بیست درهم از مال خودم رویش گذاشته، توسط محمد بن عثمان خدمت امام فرستادم ؛ ولی از اضافه کردن بیست درهم چیزی ننوشتم. رسید آن مال از ناحیه امام واصل شد که نوشته بود : پانصد درهم - که بیست درهمش مال خودت بود - واصل گشت) بحار الانوار، ج 51، ص 325، ح 44..
محمد بن عثمان، حدود پنجاه سال متصدّی نیابت بود و در سال 304 ه .ق درگذشت. وی بارها به شایستگان خبر داد که پس از رحلتش، حسین بن روح نوبختی، به جای او منصوب شده و انجام وظیفه خواهد کرد ر.ک : کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 503 ؛ کتاب الغیبة، ص 226..
در زمان وی، مدعیان دروغین زیادی پیدا شدند و به همین جهت یکی از کارها و فعالیتهای مهم او، مبارزه مستمر با این مدعیان دروغین نیابت بود. او با سعی و تلاش بیوقفه، توانست عموم شیعیان را از چنگال آنان برهاند... .
3. حسین بن روح نوبختی
وی، سومین وکیل امام زمان و داناترین فرد عصر خویش بود. کنیه وی ابوالقاسم و لقبش نوبختی است. در جامعه شیعه آن روزگار، شخصیتی پرآوازه، اندیشمند و معروف داشت و پیش از افتخار تصدّی نیابت خاص، وکیل دومین سفیر حضرت مهدی(عج) جناب محمد بن عثمان بود. حسین بن روح هم به املاک او نظارت داشت و هم رابط میان او و بزرگان شیعه در نقاط مختلف کشور پهناور اسلامی بود و از این راه، دستورات و تعلیمات اهل بیت و اخبار نهانی را به آنان میرساند. وی به خردمندی و فرزانگی و رشد فکری و دینی، شهرت بسزایی داشت و موافق و مخالف بر این واقعیت گواهی میدادند تا جایی که اهل سنت نیز او را تکریم و احترام میکردند امام مهدی از ولادت تا ظهور، ص 277..
پیش از رحلت دومین نایب خاص، فرمانی از جانب ولیعصر(عج) صادر گردید که به موجب آن، محمد بن عثمان دستور یافت تا حسین بن روح را به جای خویش معرفی کند و چنین کرد. مجلسی نوشته است : وقتی مرض محمدعثمان شدت یافت، گروهی از بزرگان و معروفین شیعه - مانند ابو علی بن همام، ابو عبداللَّه بن محمد کاتب، ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی و... - خدمتش رسیده، از جانشینش سؤال کردند ؛ جواب داد : حسین بن روح جانشین من و وکیل و مورد اعتماد حضرت صاحب الامر است. در کارها به وی رجوع کنید. من از جانب امام، مأمورم که حسین بن روح را به نیابت منصوب کنم) بحار الانوار، ج 51، ص 355..
شیخ طوسی درباره حسین بن روح میگوید : (ابو القاسم، از عاقلترین مردم نزد مخالف و موافق بود و به تقیه رفتار میکرد). وی در میان شیعیان بغداد، از موقعیت اجتماعی خوبی بهرهمند بود و حتی نفوذ و احترام قابل ملاحظهای نزد مقامات بالای مملکتی داشت و از سوی آنان، به وی کمکهای مالی میشد الغیبة نعمانی، ص 236..
حسین بن روح، بعد از وفات محمد بن عثمان، امور وکالت را در دست گرفت. در همان آغاز کار، ذکاء (خادم محمد بن عثمان عمری)، به نزدش آمد و امانتهایی از قبیل عصا و کلید صندوقچه ابوجعفر را به وی تحویل داد و گفت : ابوجعفر به من فرمود : این اشیاء را بعد از خاکسپاری من، به ابوالقاسم حسینروح، جانشین من، تحویل بده تاریخ عصر غیبت، ص 296 و 297 ؛ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 195..
سفارت حسین بن روح تا حدودی بین شیعیان به صورت آشکار مطرح بود و حکومت هم هیچ مشکلی برای او به وجود نمیآورد. وی به مدت 21 سال (از سال 305 ه .ق تا سال 326 ه .ق)، منصب سفارت از ناحیه مقدسه را بر عهده داشت و در تاریخ هجدهم، شعبان چشم از دنیا فرو بست. پیکر این سفیر گرامی حضرت را در بغداد به خاک سپردند. مقبرهاش زیارتگاه شیعیان است و مردم به زیارت او، تبرّک میجویند.
محمد بن علی اسود نقل کرده است : علی بن حسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) به وسیله من، به حسین بن روح، پیغام داد که از حضرت صاحب الامر تقاضا کند برایش دعایی بفرماید ؛ شاید خداوند پسری به او مرحمت کند. من خواسته او را خدمت حسین بن روح عرض کردم. بعد از سه روز اطلاع داد که امام برایش دعا فرمود (و گفت:) به زودی خداوند پسر پربرکتی که نفعش به مردم میرسد، به وی عطا خواهد کرد. در همان سال، محمد برایش متولد شد و بعد از او هم، فرزندان دیگری پیدا کرد.
صدوق(ره) بعد از نقل این داستان، مینویسد : هر وقت محمد بن علی اسود، مرا میدید که در مجالس درس محمد بن حسن بن احمد، شرکت میکنم و شوق زیادی به خواندن و حفظ کتابهای علمی دارم ؛ میگفت : چندان تعجّب ندارد که این قدر به تحصیل علم، علاقه داری ؛ تو به برکت دعای امام زمان(عج) به دنیا آمدهای کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 502..
بنا به وصیت حسین بن روح و به دستور امام مهدی(عج)، مقام نیابت خاص بعد از او، به (ابوالحسن علی بن محمد سمری) رسید.
4. علی بن محمد سمری
چهارمین و آخرین نایب خاص امام مهدی(عج)، ابوالحسن علی بن محمد سمری است. او بعد از درگذشت حسین بن روح، به دستور آن حضرت، عهده دار امر نیابت شد. وی از تاریخ هجدهم شعبان سال 326 ه .ق تا پانزدهم شعبان سال 329 ه .ق، وکالت و نیابت را رهبری کرد.
او از خاندانی متدین و شیعه بود که در وکالت امامیه، به حسن خدمتگزاری شهرت داشت. همین گذشته نیکوی وی و حسن اعتماد و امانت داریاش، موجب شد تا در پذیرش امر سفارت خود از سوی شیعیان با مشکلی رو به رو نشود. وکیلان و خواصّ شیعه، او را به عنوان سفیر راستین امام مهدی(عج) به رسمیت شناختند و وجوهات شرعی خود را به وی تحویل میدادند تا او آن را به ناحیه مقدسه برساند تاریخ عصر غیبت، ص 298 (به نقل از : کمال الدین و تمام النعمه، ص 517)..
ابوالحسن علی بن محمد سمری، فرصت زیادی برای فعالیت نداشت ؛ هم به جهت کوتاه بودن مدت نیابت و هم به جهت وضعیت خاصّ سیاسی او. بدین جهت نتوانست فعالیتهای گستردهای انجام دهد و یا اگر هم موفق به فعالیتهای گستردهای شده بود، به جهت شدّت رعایت تقیه و احتیاط و استتار، آن فعالیتها برای آیندگان نقل نشده است.
احمد بن ابراهیم بن مخلّد گفته است : روزی علی بن محمد سمری، بدون مقدمه فرمود : خداوند، علی بن بابویه قمی را رحمت کند. حاضران، تاریخ این کلام را یادداشت کردند. بعدها خبر رسید که علی بن بابویه، در همان روز از دنیا رفته است، خود سمری هم در سال 329 ه .ق وفات کرد بحار الانوار، ج 51، ص 36..
با پایان یافتن زندگی چهارمین نایب خاصّ امام عصر، (غیبت صغری) به پایان رسید و از آن روز، غیبت طولانی امام(ع) آغاز گردید و تاکنون نیز ادامه دارد.
شیخ طوسی در کتاب الغیبة به سند خود، نقل میکند : سمری، چند روز قبل از وفاتش، این توقیع امامعصر(عج) را به بزرگان شیعه ارائه داد :
(بسم الله الرحمن الرحیم یا علیّ بن محمد السمری! اَعظم الله اجر اخوانک فیک فَاِنّکَ مَیّتٌ و بین ستّة ایّام، فاجمَعَ اَمرَکَ و لا تُوصِ الی اَحَد فَیَقومُ مقامَکَ بعد وفاتک...)؛ الغیبة نعمانی، ص 242 و 243 ؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 516. ؛ (ای علی بن محمد سمری! خداوند اجر برادرانت را در سوگ تو بزرگ گرداند ؛ تو تا شش روز دیگر، حیات را وداع میگویی. پس به کارهای خود رسیدگی کن و به احدی وصیت مکن که مقام تو را در اختیار گیرد. به تحقیق که غیبت تامه (کبری) شروع شد، و ظهوری نخواهد بود ؛ مگر بعد از اذن خدای بلندمرتبه و آن بعد از گذشت دورانی طولانی و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور و ظلم میباشد. در میان شیعیان من، کسانی پیدا میشوند که ادعا میکنند مرا مشاهده مینمایند. آگاه باش که هر که قبل از خروج سفیانی و صیحه آسمانی مدعی مشاهده شود، دروغگو است).
شیخ صدوق(ره) به نقل از ابومحمد حسن بن احمد مینویسد :
(ما در سال درگذشت ابوالحسن علی بن محمد سمری، در مدینة السلام بغداد بودیم. چند روز قبل از درگذشت او، به حضورش رسیدیم، او این توقیع حضرت را به ما نشان داد و ما از روی آن نوشتیم و نسخه برداری کردیم و از نزدش خارج شدیم. چون روز ششم (روز موعود) فرا رسید، به نزد سمری رسیدیم و او را در حالت احتضار مشاهده کردیم. دیدیم که وی در حال جان دادن است ؛ به وی گفتند : وصیّ و جانشین تو چه کسی است؟
در پاسخ گفت : خدا را مشیّتی است که خود انجام خواهد داد (یعنی دوره غیبت صغری به پایان رسیده و کسی نایب امام نیست). این مطلب را گفت و آن گاه جان به جان آفرین تسلیم کرد. این آخرین سخن بود که از وی شنیده شد) کمال الدین و تمام النعمه، ص 516..
از این تاریخ به بعد، ارتباط بین نوّاب خاص با امام مهدی(عج)، به پایان رسید و دوره غیبت کبری، آغاز شد تاریخ عصر غیبت، ص 300.. (مهدویت1، رحیم کارگر، کد: 19/500027)
- [سایر] سلام جدیدا امام خامنه ای در مورد ارتباط با امام زمان (ع)فرمودند که در موضوع انُس با آن حضرت و توسل به ایشان نیز آنچه صحیح و مورد نظر است، توجه و توسل از دور است که حضرت مهدی(عج) انشاء الله آن را میپذیرند اما برخی ادعاها و مطالب عامیانه در خصوص انُس با حضرت، از طریق دیدار حضوری، غالباً دروغ و یا تخیلات ذهنی است. این مطلب در سایت تبیان موجود است سوال اینجاست پس این همه روایات و داستانهایی که از بزرگان اهل دین به این مضمون که حضور با امام ملاقات داشتند و ... که از این داستانها وکرامات زیاد است و خودتا هم بهتر از من می دانید که علملی حال ما و آنهایی که درگذشتند که ارتباط عمیقی با امام زمان داشتند آیا همه آنها کذب و دروغ بود؟ و ارتباط حضوری نداشتند ؟
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] یکی از مواردی که در کتب عرفانی مثل رساله لب اللباب" و "رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم" از لوازم قطعی برای سیر الی الله، شمرده شده است؛ عزلت می باشد. ظاهراً این عزلت، عزلت از دنیاپرستان و عدم برقراری مودت و دوستی با آنان است، تا صبر و اراده سالک متزلزل نشود؛ و از این رو تا سالک "سیر من الخلق الی الحق" و" سیر فی الحق بالحق" را تمام کند، لازم است که این عزلت نسبی را ادامه دهد: (فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیاه الدنیا) نجم، آیه 29 و حاصل آنکه: کسی که از نفس خود مطمئن نباشد که مخالطه با مردم آن را فاسد نسازد و از آمد و شد ایشان اخلاق ردیه از برای او هم نرسد خلوت و تنهایی از برای او افضل است. بلکه هر که از قدر ضروری از کسب علم و عمل خود فارغ شود لا محاله ابتدا خلوت و تنهایی از برای او افضل است تا نفس خود را به اخلاق حسنه بیاراید و ازمفاسد اختلاط با مردم ایمن شود. و بعد از آن اگر در اختلاط با ایشان فایده ببیند اختلاط کند. و همچنین کسی که به مقام انس با پروردگار رسید و مرتبه استغراق از برای او حاصل شد و هنوز نفس او به مقامی نرسیده که با وجود مخالطه با مردم، انس و استغراق را ازدست ندهد و آمد و شد با ایشان مانع امر او نشود، خلوت و عزلت از برای او بهتر؛ زیرا از فواید مخالطه با مردم هیچ نیست که با این، مقاومت تواند کرد. و به این جهت بود که بسیاری از دوستان خدا کنج خلوت را گزیده و در خود را بهروی خلق بستهاند. و به آشنایی یک کس از همه بی گانه شدهاند. و در گوشه تنهایی سر بهخود فرو برده میگویند: ما را هوس انجمنی نیست که عشاق جز خلوت و در دل گله از یار نخواهند. علاوه بر این عزلت که خاص سالکان است؛ دستوراتی در احادیث برای دوری از اهل فسق آمده که عمومی است و دائمی. از طرف دیگر با توجه به توصیه های اولیای خدا، تا سالک از سیر الی الله و فی الله، فارغ نشده است، نباید به ارشاد و موعظه دیگران به طور عمومی و رودررو بپردازد. البته خود می دانید که در هر صورت امر به معروف که به معنای واکنشی در برابر کوتاهی دیگران در اتیان واجبات یا دوری از گناهان است، با وجود شرایطش بر همگان واجب است؛ و بحثش با ارشاد که امری ابتدا به ساکن و کنشی است؛ فرق دارد. از طرف دیگر بنابر گفته یکی از استادان اخلاق؛ کارهای فرهنگی که نیاز به ارتباط تنگاتنگ و رو در رو با مخاطبان ندارد از بحث ممنوعیت ارشاد، مستثنا است، پس با توجه به لزوم عزلت عام و خاص برای سالک، آنچه عجیب است این عبارت (بند اول) از کتاب ارزشمند "معراج السعاده" می باشد؛ که ملا احمد نراقی (ره)، نه تنها عزلت خاص، بلکه به نوعی عزلت عام را نیز منتفی کرده است. علاوه بر این، بین دو بند این عبارت، ربطی نیست؛ چنان که اولی مربوط به امر به معروف و دومی مربوط به مراحل ارشاد می باشد. فصل: مختصری از محرمات شایعه در میان مردم صفت پنجم: کوتاهی و مسامحه کردن در امر به معروف و نهی از منکر پس اگر از برای مؤمن دین داری میسر شود که: بعضی از اینها را دفع کند، از برای او جایز نیست که در خانه خود بنشیند و از مردم کناره جوید، بلکه بر او واجب است که بیرون آید و دامن بر میان بندد و دین خدا را اعانت کند. بلکه از برای هر مسلمی سزاوار آن است که: ابتدا از خودشروع کند و خود را به صلاح آورد. و مواظبت بر طاعات نماید. و محرمات را ترک کند، بعد از آن، به اهل و اولاد و اقارب و خویشان خود پردازد. و ایشان را ارشاد کند، و از اعمال ناشایسته باز دارد. و چون از ایشان فارغ شد تعدی به همسایگان و اهل محله خود کند. و از ایشان به اهل شهر خود. و همچنین تا به هر جای از عالم که دست اوبرسد. و چنانچه کسی با وجود قدرت در یکی از اینها، اهمال و مسامحه کند باید مستعد مؤاخذه پروردگار در موقف قیامت باشد.(معراج السعاده با ویرایش محمد نقدی،انتشارات هجرت). با عذر خواهی از طولانی شدن سوال، خواهشمندم که بند اول عبارت بالا را توضیح داده و ارتباط آن را با عزلت عام و خاص شرح دهید؛ زیرا در صورت درست دانستن عبارت بالا، همواره باید حضور در محیط هایی را که احتمال انجام گناه بیشتر است را بر محیط های سالم (در صورت تاثیر امر و نهی و عدم تاثیر پذیری بد ما از محیط) ترجیح دهیم و مثلا در این صورت سکونت در شهرهایی چون تهران بر شهرهای مذهبی چون قم و مشهد، ترجیح دارد یا رفت و آمد از مسیرهایی که منکرات بیشتری در آن اتفاق می افتد لازم است، یا هم نشینی با گناهکاران برای اصلاحشان واجب می شود و... "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل".