باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید. با توجه به مشکلاتی که در قبل از انقلاب، اسلام را تهدید میکرد (مثلاً نقشههای استکبار برای تضعیف اسلام که یک نمونهی آن در خاطرات مستر همفر آمده، نفود بهائیّت و فرقههای انحرافی دیگر در دربار شاه ملعون و برخی از عموم مردم) و با توجه به اینکه اگر انقلاب صورت نمیگرفت، قطعاً رسانهها با پیشرفت و نفوذی که در این سالهای اخیر داشتهاند، ایمان مردم را به راحتی تضعیف کرده و از میان میبردند، تحلیلی جامع و کامل و در صورت امکان مفصّل در این باره بفرمائید که اگر حضرت امام خمینی (ره) انقلاب نمیکردند، چه اتفاقی میافتاد و چه بلایی به سر مردم و دین و ایمانشان میافتاد؟ با تشکّر فراوان. با سلام، در بررسی این موضوع ابتدا بخشهائی از سخنان مقام معظم رهبری که حاوی نکات بسیار ارزنده ای است ارائه شده و سپس مروری بر دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی می نمائیم: ( بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. این یکی از طبیعیترین و منطقیترین سؤالهایی است که جوانان امروز میتوانند طرح کنند و این دختر عزیزمان سؤال را خیلی خوب و با عبارات شیوا و دلنشین طرح کردند؛ انشاءالله که موفق باشند؛ من هم تا آنجایی که وسعت جلسه اجازه میدهد، پاسخ میدهم. انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی بر علیه حکومتی بود که تقریباً تمام خصوصیات یک حکومت بد را داشت؛ هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود، و هم بیکفایت بود. من همین چهار خصوصیت را توضیح مختصری میدهم: آن حکومت، اولاً فاسد بود؛ فساد مالی داشتند؛ فساد اخلاقی داشتند؛ فساد اداری داشتند. در فساد مالیشان همین بس که خود شاه و خانوادهی او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل میشدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزو کسانی بودند که بیشترین ثروتاندوزی شخصی را کردند. رضاخان در دوران شانزده، هفده سالهی سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بدنیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلق به رضاخان بود! مثلاً شهر فریمان تماماً ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلق به او بود. او به این چیزها و به جواهرات علاقه داشت. البته بچههایش قدری مَشرب وسیعتری داشتند؛ هرگونه ثروتی را دوست میداشتند و جمع میکردند! بهترین دلیل هم این است که وقتی اینها از این کشور رفتند، میلیاردها دلار ثروتشان در بانکهای خارجی انباشته شده بود. باید بدانید که ما بعد از انقلاب خواستیم که ثروت شاه را به ما برگردانند؛ و البته طبیعی هم بود که جواب ندهند. آن وقت تخمینی که از مال مجموع این خانواده زده میشد، دهها میلیارد بود! رفتند در جاهای مختلف دنیا مستقر شدند و همهشان جزو ثروتمندان شدند. این پولهای کلان را با زحمتکشی که بهدست نیاورده بودند، کاسبی مشروع که نکرده بودند؛ اینها پولهایی بود که زراندوزیها و ثروتاندوزیهای غیرمشروع آن را بهوجود آورده بود. نظامی که در رأس خودش اینقدر فساد مالی داشت، ببینید چگونه نظامی بود و با مردم چه میکرد. از لحاظ اخلاقی هم فاسدبودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان میآورد. البته گوشهیی از خاطرات این چیزها را، بعدها کسان و نزدیکان و دستیاران خودش نوشتند و منتشر کردند. از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریتها، صلاحیتها را رعایت نمیکردند؛ وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار میدادند و کسانی را سرکار میآوردند. ببینید، حکومتی که در رأس خودش رشوه میگیرد، ثروتاندوزی میکند، معاملهی قاچاق میکند، به مردم خیانت میکند، چگونه حکومتی است. اگر کسی بخواهد اینها را با دلایل و شواهدش بگوید، کتابها خواهد شد. آنها وابسته بودند. وابستگیشان به خاطر این بود که از مردم بکلی بریده بودند. برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار میدانستند که به خارجیها متکی بشوند. رضاخان را انگلیسیها سرکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلّم و روشن است. محمدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دورهی حکومت دکتر مصدق، کودتا را امریکاییها به راه انداختند؛ و البته از دست انگلیسیها ربودند و آنها خودشان تسلط پیدا کردند. اینها در اغلب امور این کشور، وابسته بودند. مستشاران امریکایی و دهها هزار امریکایی، در مهمترین مراکز نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغلهای حساس و درآمدهایی گزافی داشتند و آنها در حقیقت کارها را انجام میدادند و به آنها خط میدادند. دستگاه اطلاعاتی این کشور را امریکاییها و اسرائیلیها بهوجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها، و در این اواخر، تابع نظرات امریکاییها بودند. در زمینهی منطقهیی و جهانی، حتّی در زمینههای اقتصادی - مثلاً قیمت نفت چه قدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیت باشد - در همهی این مسائل مهم و حساس، آن چیزی را اینها انجام میدادند که از آنها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمیکردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان میدادند و به آنها تکیه میکردند و دست آنها را در تطاول به این کشور و این ملت باز میگذاشتند. حکومت آنها، تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرکار آمده بود، هم محمدرضا با کودتا سرکار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چهطور حکومتی است: برمردم تحمیل بودند و از آراء مردم، عقاید مردم، دلبستگیهای مردم، فرهنگ مردم، درخواست و ارادهی آنها هیچ نشانی نبود. آنها برای آراء مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم، برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند؛ هیچ رابطهی صمیمی و دوستانهیی با مردم نداشتند. رابطه، رابطهی خصمانه بود؛ رابطهی ارباب و رعیت بود؛ رابطهی آقایی و نوکری بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است؛ یعنی حکومت مطلقهیی که هیچ تعهدی در مقابل مردم ندارد. خانوادهی پهلوی، پنجاه سال در کشور ما اینگونه زندگی کردند. و بالاخره آنها بیکفایت بودند. شما وضع کنونی کشور را مشاهده میکنید. شکی نیست که هرکسی در این کشور میداند - بخصوص شما جوانان - که ما در میدانهای علمی دنیا و در میدان صنعت و تکنولوژی و پیشرفتهای علمی و تحقیقات، جزو کشورهایی هستیم که سالها باید تلاش کنیم تا خودمان را به آن نقطهیی که شایستهی ماست، برسانیم. این عقب افتادگی، بر اثر پنجاه سال حکومت رژیم بیکفایتی است که نتوانست از این ظرفیت عظیم کشور و از این استعداد خروشان این ملت استفاده کند. شما دارید این استعدادِ امروز را نگاه میکنید و میبینید. ببینید جوانان ما در میدانهای مسابقات علمی دنیا، چه بُروز و ظهور و تبرزی پیدا میکنند. در گذشته، از این استعدادها استفاده نمیشد و به آنها بیاعتنایی میشد؛ صرفاً در جهت اهداف و خواستههای نامشروع خودشان از آن استفاده میکردند. البته بعضیها میگذاشتند میرفتند، خیلیها هم میماندند؛ لیکن بدون آن که در استعدادهای آنها هیچ درخششی بهوجود بیاید و کاری انجام بگیرد. مملکت را ویرانه رها کرده بودند. بعد از جنگ، یکی از بزرگترین کارهای ما، اصلاح ویرانیهای جنگ بود. میدیدیم که آنچه جنگ برسر این ملت آورده، به مراتب کمتر از آن چیزی است که حکومت سالهای متمادی خاندان پهلوی آورده بود! یک چنین حکومتی، سالها بر مردم حکومت کرده بود. وقتی در سال 41 فریاد امام بلند شد، بغض مردم ترکید. مردم در طول دهها سال بغض کرده بودند. بعضیها به آن وضع عادت کرده بودند، بسیاری هم بغض کرده بودند. حرف امام به دلها نشست. بدانید آن روزی که امام این فریاد را بلند کردند، هنوز مرجع تقلید معروفی نبودند. البته ایشان در قم بین علما و بزرگان، فضلا و طلاب حوزه، خیلی موجه بودند و پایگاه خیلی بلندی داشتند؛ اما در بین مردم سراسر کشور، آنچنان شناخته شده نبودند. این فریاد که بلند شد، چون درست بود، چون بحق بود - زیرا متکی به خواستهای مردم بود، و در اصل به اسلام و دین متکی بود - بلافاصله همه جا بهطور طبیعی منتشر شد؛ دهن به دهن، دست به دست، دل به دل سیر کرد، به همه جا رسید و مردم را به امام علاقهمند کرد. امام بزرگوار ما که در سال 41 به هنگام شروع مبارزات، چندان معروفیتی نداشتند، در خرداد 42 وضع و پایگاهشان در دلهای مردم به آنجایی رسیده بود که آن حادثهی پانزده خرداد 42 در تهران اتفاق افتاد و هزاران نفر در راه امام جان خودشان را فدا کردند؛ این براثر حقانیت آن فریاد بود. امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کرد؛ معنای حکومت را بیان کرد؛ معنای انسان را بیان کرد؛ برای مردم تشریح کرد که چه بر آنها دارد میگذرد و چگونه باید باشند. حقایقی که اشخاص جرأت نمیکردند بگویند، او اینها را بهطور صریح - نه به شکل درون گوشی، نه به شکل شبنامه، نه آن طوری که گروهها و احزاب بهصورت بسته و سلولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان میکنند - روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کرد؛ این بود که مردم پاسخ گفتند. البته از آن روزی که امام شروع کردند، تا آن روزی که این انقلاب پیروز شد، پانزده سال طول کشید؛ پانزده سال دشوار. شاگردان امام، دوستان امام، دستپروردگان امام، آحاد مردم، افراد روشنبین جامعه، اعماق و روح این پیام را درک کردند، آن را گرفتند و در نقاط مختلف و در محافل مختلف و در قشرهای مختلف، آن را گفتند. گفت و باز گفتِ این سخنان و ایستادگی در راه این سخنان، مشکلات فراوانی ایجاد کرد. هزاران نفر به شهادت رسیدند و تعداد چند برابر اینها زیر شکنجهها افتادند. دوران خیلی سختی گذشت. بعضیها در طول این پانزده سال، یک شب با امنیت و راحت به خانههایشان نرفتند؛ یک روز با اطمینان از این که به آنها آسیب نمیرسد، از خانههایشان بیرون نیامدند. سختیها گذشت و امام در تمام این دوران، مرشدانه، حکیمانه، شجاعانه رهبری میکرد، و بالاخره در یکی، دو سال آخر، این امواج خروشان مردمی بهوجود آمد. هرجا که آحاد مردم با انگیزهی دینی، با انگیزهی خدایی و بدون چشمداشت مادی وارد میدان بشوند، هیچ قدرتی نمیتواند در مقابلشان ایستادگی کند. همانطور که امام فرمودند، آنها با همهی آن ساز و برگشان، در مقابل ملتِ دست خالی ما نتوانستند بایستند؛ این انقلاب بهوجود آمد و پیروز شد.) مروری بر دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت آن جامعه را تشکیل می دهد و حیات و مرگ یک جامعه به حیات و مرگ فرهنگ آن جامعه وابسته است از نظر فرهنگی، فرهنگ کشور قبل از انقلاب بیشتر برگرفته و متأثر از فرهنگ منحط غرب بود، عرصه فرهنگی کشور صحنه تاخت و تاز بیگانگان بود و رژیم گذشته نیز به اشکال مختلف در گسترش و تسلط این فرهنگ مبتذل تلاش می نمود. حاکمان وقت نیز نه تنها به ارزش ها و سنت ها و معتقدات جامعه که عمیقا ریشه مذهبی داشت بی اعتنا بودند که به طرق مختلف سعی در از بین بردن ارزش های مسلط بر جامعه و جایگزینی آنها با فرهنگ بیگانه می نمودند. آزادی و بی بند و باری زیاده از حد، رواج فساد و فحشاء، عدم مراعات عفت عمومی، برگزاری جشن های سلطنتی و تغییر تاریخ هجری و جایگزینی تاریخ شاهنشاهی به منظور بازگشت به ارزش ها و سنت های قبل از اسلام و تبلیغ و ترویج آنها و ... گوشه ای از این تلاش هاست اما انقلاب اسلامی با احیای فرهنگ، تفکر و هویت دینی، شخصیت مردم به ویژه نسل جدید و حضور فعال آنان را در صحنه های مختلف اجتماعی تثبیت و تضمین نمود. پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی برای احیای هویت دینی و نفی هر گونه خود باختگی بود، انقلاب اسلامی این باور را در میان ملت های مسلمان ایجاد کرد که می توان با تکیه بر فرهنگ اصیل اسلامی و هویت دینی به مجد و عظمت واقعی دست یافت، در واقع انقلاب اسلامی با ساختار فرهنگ دینی خود فرهنگ استعماری غرب را زیر سؤال برد و به همین جهت نظام استکباری غرب به نابودی فرهنگ انقلاب و نظام مبتنی بر آن همت گماشته است و امروز به اعتراف صریح نظریه پردازان غربی درگیری اصلی بین فرهنگ انقلاب و نظام اسلامی با فرهنگ غربی است. هانتینگتون نظریه پرداز غربی می گوید: (تقابل اصلی آینده جوامع بیشتری بر خورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است) و ریچارد نیکسون (جهان اسلام را در قرن بیستم و یکم یکی از مهم ترین میدان های زور آزمایی سیاست خارجی آمریکا) دانست. انقلاب اسلامی یک تحول بنیادی در فرهنگ جامعه ایجاد نمود و زمینه رشد و تعالی مادی و معنوی مردم را ایجاد نمود، به عنوان نمونه در حالی که در سال 1355 نسبت با سوادان به جمعیت 6 ساله و بیشتر 47/47 درصد بوده است در سال 1382 تعداد باسوادان به 85 درصد جمعیت کشور رسیده است. طی دهه اخیر مرکز فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) چندین بار ایران را به عنوان یکی از موفق ترین کشورهای جهان در مبارزه با بی سوادی معرفی کرده است. همچنین طی 50 سال حکومت پهلوی در مجموع 47047 باب مدرسه ساخته شده است در حالی که تنها 12 سال پس از انقلاب با ساخته شدن بیش از 30 هزار مدرسه تعداد مدارس تا سال 1369 به 78192 باب رسید، تعداد دانش آموزان سال تحصیلی 57 بالغ بر 745/7 میلیون نفر بود و این رقم در سال 80 به 314/18 میلیون نفر دانش آموز آفزایش یافت. در حالی که تعداد دانشجویان دانشگاه های کشور پیش از انقلاب 160 هزار نفر بود، امروزه این تعداد به قریب یک میلیون و هشتصد هزار نفر بالغ شده است و در خصوص رشد کیفی دانشگاه ها نیز باید یادآور شد در حالی که در سال تحصیلی 59-58 تعداد دانشجویان دوره های دکترا 452 نفر بودند این عدد در سال تحصیلی 81-80 به بیش از 12 هزار نفر بالغ شده است. همچنین در خصوص رشد سطح تخصص در کشور باید اشاره نمود کشوری که در سال 1356 با 33 میلیون جمعیت نیازمند ورود پزشک از خارج بود اکنون با جمعیتی بیش از دو برابر پزشک مازاد دارد و خود به دیگر کشورها پزشک صادر می کند دستاوردهای بزرگ علمی در برخی دانش های نوین همانند سلول های بنیادین ایران را در سطح مترقی ترین کشورها در این زمینه قرار داده است. بر اساس ISI (مؤسسه بین المللی اطلاعات علمی) تعداد مقالات علمی چاپ شده محققان ایرانی در مجلات معتبر بین المللی در طول 10 سال اخیر 600 درصد رشد داشته که این میزان 3 برابر متوسط رشد جهانی در این دوره بوده است. موفقیت و دست یابی هر ساله دانش آموزان ایرانی به مقامات جهانی در المپیادهای علمی در رشته های گوناگونی از جمله فیزیک، ریاضی، شیمی و رایانه و در رقابت با کشورهای پیشرفته علمی یکی دیگر از شواهد رشد و توسعه علمی کشور در سال های پس از انقلاب است (برای آگاهی بیشتر با وضعیت فرهنگی کشور قبل و بعد از انقلاب ر.ک: درآمدی بر کارنامه فرهنگی انقلاب اسلامی، علی عسگری، تهران: دانش و اندیشه معاصر، 1381 و کتاب پشت پرده تخت طاووس، منیر صمیمی، تهران: انتشارات اطلاعات، 1374). کارنامه جمهوری اسلامی بر اساس شاخص های توسعه یافتگی به رغم وجود این موانع و تغییر قابل توجه شرایط در سال های پس از انقلاب، شاخص ها و شواهد بسیاری حکایت از رشد و توسعه کشور در بسیاری از زمینه ها و ابعاد می کند که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم. لکن قبل از آن باید به این نکته توجه شود که به دلیل وجود شرایط بحرانی و جنگی در دهه اول انقلاب، نمی توان این دوره را در فرایند توسعه کشور مورد محاسبه قرار داد زیرا در حقیقت،دوره سازندگی و توسعه کشور، پس از جنگ شروع می گردد؛ به همین جهت ، اکثر قریب به اتفاق شواهدی که در این بحث به آنها اشاره می شود، به بعد از سال 1368 مربوط می گردد. رشد علمی و آموزشی موفقیت هر ساله دانش آموزان ایرانی در دست یابی به مقامات جهانی در المپیادهای علمی در رشته های مختلفی همچون فیزیک، ریاضی، شیمی، کامپیوتر و ... در رقابت با کشورهای پیشرفته علمی یکی از شواهد رشد و توسعه علمی کشور در سال های پس از انقلاب ا ت. این موفقیت ها در رشته های مختلف المپیادهای دانش آموزی از اولین سال حضور جوانان مستعد ایرانی هر ساله با پیشرفت بسیاری همراه بوده است: 3 بار مقام اول جهانی (المپیاد شیمی 1374 و 1375، المپیاد ریاضی 1377)، 2 بار مقام دوم جهانی (المپیاد فیزیک 1378 و المپیاد شیمی 1380) و 2 بار مقام سوم جهانی (المپیاد فیزیک در سال های 1374 و 1377) از دست آوردهای دانش آموزان ایرانی است. حاصل شرکت ایران در المپیادهای جهانی دانش آموزی در طی سال های 1366 تا 1380 در رشته های ریاضی، فیزیک، کامپیوتر، شیمی و زیست ، 57 مدال طلا، 92 مدال نقره و 58 مدال برنز بوده است. از جهت رشد کمی در حالی که تعداد دانشجویان دانشگاه های کشور قبل از انقلاب ، از مرز 150 هزار نفر تجاوز نمی کرد ، امروزه به حدود دو میلیون و چهارصد هزار نفر رسیده است. کشوری که در سال 56 با 33 میلیون جمعیت، نیازمند ورود پزشک خارجی (از کشورهای در حال توسعه ای همچون هند، بنگلادش ، پاکستان و ...) بوده هم اکنون با جمعیتی بیش از دو برابر، و به تبع آن با نیازی بیشتر به پزشک با مازاد پزشک روبه روست در زمینه پزشک روبه روست در زمینه پزشک متخصص نیز از رقم 7000 نفر در سال 57 به رقم 72792 نفر بیش از 10 برابر رسیده که آما کم نظیری است. از جهت رشد کیفی نیز باید یادآور شد در حالی که در سال تحصیلی 1359-1358 تعداد دانشجویان دانشگاه های دولتی در مقطع دکتری فقط 452 نفر بوده این تعداد در سال تحصیلی 1381-1380 به بیش از 23000 نفر رسیده است . به عبارت دیگر 5/26 برابر رشد داشته است که اگر آمار دانشگاه آزاد نیز به آن اضافه شود، به بیش از 50 برابر خواهد رسید. بر اساس گزارش موسسه بین المللی اطلاعات علمی ، تعداد مقالات علمی چاپ شده از محققان ایرانی در مجلات معتبر بین المللی در طول 10 سال (1993-2003) 600 درصد رشد داشته است که 3 برابر رشد متوسط جهانی در این دوره است. طی دهه اخیر، مرکز فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) چند بار ایران را به عنوان یکی از موفق ترین کشورهای جهان در مبارزه با بی سوادی معرفی کرده است؛ زیرا ایران توانسته نرخ با سوادی جمعیت 6 ساله و بالاتر را از رقم 7/28 درصد در سال 55 به حدود 85 درصد در سال 1383 ارتقا دهد. هم اکنون ما شاهد این هستیم که ایران در بسیاری از فناوری ها نه تنها خودکفا شده بلکه به کشور صادر کننده خدمات فنی مهندسی در حوزه های صنعت نفت، کشاورزی، بهداشت، سدسازی، تراکتورسازی، هسته ای، خودروسازی ، سلول های بنیادین و ... تبدیل شده است. در عرصه علوم نوین، دانشمندان ایرانی توانسته اند تا مرزهای جدید دانش بشری پیش روند و در مواردی نیز از این مرزها نیز عبور کنند. موفقیت بینظیر دانشمندان ایرانی در تهیه، انجماد و نگهداری سلولهای بنیادی جنینی، که پیش از آن در انحصار 9 کشور دنیا بود، درمان ناباروری، نارسایی قلب و تلاش برای ترمیم لوزالمعده برای تولید انسولین به منظور درمان بیماری قند (دیابت) برای اولین بار در جهان از اقدامات کم نظیر دانشمندان جوان ایرانی در عرصه مهندسی ژنتیک است. در عرصه علوم هسته ای، با وجود موانع و ممانعت کشورهای غربی و تحریم تجهیزات دو منظوره- دارای کاربرد مشترک در فعالیتها و تحقیقات هستهای صلحآمیز و غیر صلحآمیز- امروزه ایران به فناوری پیچیده غنی سازی اورانیوم دست یافته و به جمع 10 کشور دارای این فناوری نوین در جهان پیوسته است. جهت آشنائی بیشتر ر.ک : 1 . کتاب : دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران ، مرکز طرح و برنامه ریزی سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا. : توضیح اینکه ؛ در فصلی از این کتاب به نام (دستاوردهای فرهنگی)، 21 دستاورد به نام های: کاهش نرخ بیسوادی، گسترش تحصیلات تکمیلی، ارتقای وضع فرهنگی دانشگاهها، پیوند میان حوزه و دانشگاه، ارتقای توجه و اهتمام به امور فرهنگی و آموزش زنان در جامعه، ارتقای معنوی و گسترش فرهنگی دینی، تقویت فرهنگ شهادت و تحقق روحیه شهادت طلبی، توسعه و تقویت انجام فرایض دینی و مناسک مذهبی، افزایش سطح فهم عمومی، از مفاهیم دینی و قرآنی و معارف اهل بیت (ع)، دین پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی امروز، ارتقای فضایل اخلاقی، بازیابی جایگاه حقیقی علما و روحانیون نزد مردم، خودباوری و خداباوری، حذف علایم و مظاهر ضددینی از جامعه، حذف افراد معتقد به ادیان استعمار از ساختار مدیریت و تصمیم گیری کشور، تقویت اعتماد مردم به وعده های الهی و ... مورد بحث قرار گرفته است. 2 . پایگاه اطلاع رسانی دستاوردهای انقلاب اسلامی ؛ http://www.dastavardha.com
باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید. با توجه به مشکلاتی که در قبل از انقلاب، اسلام را تهدید میکرد (مثلاً نقشههای استکبار برای تضعیف اسلام که یک نمونهی آن در خاطرات مستر همفر آمده، نفود بهائیّت و فرقههای انحرافی دیگر در دربار شاه ملعون و برخی از عموم مردم) و با توجه به اینکه اگر انقلاب صورت نمیگرفت، قطعاً رسانهها با پیشرفت و نفوذی که در این سالهای اخیر داشتهاند، ایمان مردم را به راحتی تضعیف کرده و از میان میبردند، تحلیلی جامع و کامل و در صورت امکان مفصّل در این باره بفرمائید که اگر حضرت امام خمینی (ره) انقلاب نمیکردند، چه اتفاقی میافتاد و چه بلایی به سر مردم و دین و ایمانشان میافتاد؟ با تشکّر فراوان.
باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید. با توجه به مشکلاتی که در قبل از انقلاب، اسلام را تهدید میکرد (مثلاً نقشههای استکبار برای تضعیف اسلام که یک نمونهی آن در خاطرات مستر همفر آمده، نفود بهائیّت و فرقههای انحرافی دیگر در دربار شاه ملعون و برخی از عموم مردم) و با توجه به اینکه اگر انقلاب صورت نمیگرفت، قطعاً رسانهها با پیشرفت و نفوذی که در این سالهای اخیر داشتهاند، ایمان مردم را به راحتی تضعیف کرده و از میان میبردند، تحلیلی جامع و کامل و در صورت امکان مفصّل در این باره بفرمائید که اگر حضرت امام خمینی (ره) انقلاب نمیکردند، چه اتفاقی میافتاد و چه بلایی به سر مردم و دین و ایمانشان میافتاد؟ با تشکّر فراوان.
با سلام، در بررسی این موضوع ابتدا بخشهائی از سخنان مقام معظم رهبری که حاوی نکات بسیار ارزنده ای است ارائه شده و سپس مروری بر دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی می نمائیم: ( بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. این یکی از طبیعیترین و منطقیترین سؤالهایی است که جوانان امروز میتوانند طرح کنند و این دختر عزیزمان سؤال را خیلی خوب و با عبارات شیوا و دلنشین طرح کردند؛ انشاءالله که موفق باشند؛ من هم تا آنجایی که وسعت جلسه اجازه میدهد، پاسخ میدهم. انقلاب ما یک حرکت عظیم مردمی بر علیه حکومتی بود که تقریباً تمام خصوصیات یک حکومت بد را داشت؛ هم فاسد بود، هم وابسته بود، هم تحمیلی و کودتایی بود، و هم بیکفایت بود. من همین چهار خصوصیت را توضیح مختصری میدهم: آن حکومت، اولاً فاسد بود؛ فساد مالی داشتند؛ فساد اخلاقی داشتند؛ فساد اداری داشتند. در فساد مالیشان همین بس که خود شاه و خانوادهی او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل میشدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزو کسانی بودند که بیشترین ثروتاندوزی شخصی را کردند. رضاخان در دوران شانزده، هفده سالهی سلطنت خود، ثروت کلانی اندوخت. بدنیست بدانید که بعضی از شهرهای این کشور، به حسب سند، دربست متعلق به رضاخان بود! مثلاً شهر فریمان تماماً ملک رضاخان بود! بهترین املاک و زمینهای این کشور، متعلق به او بود. او به این چیزها و به جواهرات علاقه داشت. البته بچههایش قدری مَشرب وسیعتری داشتند؛ هرگونه ثروتی را دوست میداشتند و جمع میکردند! بهترین دلیل هم این است که وقتی اینها از این کشور رفتند، میلیاردها دلار ثروتشان در بانکهای خارجی انباشته شده بود. باید بدانید که ما بعد از انقلاب خواستیم که ثروت شاه را به ما برگردانند؛ و البته طبیعی هم بود که جواب ندهند. آن وقت تخمینی که از مال مجموع این خانواده زده میشد، دهها میلیارد بود! رفتند در جاهای مختلف دنیا مستقر شدند و همهشان جزو ثروتمندان شدند. این پولهای کلان را با زحمتکشی که بهدست نیاورده بودند، کاسبی مشروع که نکرده بودند؛ اینها پولهایی بود که زراندوزیها و ثروتاندوزیهای غیرمشروع آن را بهوجود آورده بود. نظامی که در رأس خودش اینقدر فساد مالی داشت، ببینید چگونه نظامی بود و با مردم چه میکرد. از لحاظ اخلاقی هم فاسدبودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان میآورد. البته گوشهیی از خاطرات این چیزها را، بعدها کسان و نزدیکان و دستیاران خودش نوشتند و منتشر کردند. از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریتها، صلاحیتها را رعایت نمیکردند؛ وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار میدادند و کسانی را سرکار میآوردند. ببینید، حکومتی که در رأس خودش رشوه میگیرد، ثروتاندوزی میکند، معاملهی قاچاق میکند، به مردم خیانت میکند، چگونه حکومتی است. اگر کسی بخواهد اینها را با دلایل و شواهدش بگوید، کتابها خواهد شد. آنها وابسته بودند. وابستگیشان به خاطر این بود که از مردم بکلی بریده بودند. برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار میدانستند که به خارجیها متکی بشوند. رضاخان را انگلیسیها سرکار آوردند، که جزو تواریخ مشخص و مسلّم و روشن است. محمدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دورهی حکومت دکتر مصدق، کودتا را امریکاییها به راه انداختند؛ و البته از دست انگلیسیها ربودند و آنها خودشان تسلط پیدا کردند. اینها در اغلب امور این کشور، وابسته بودند. مستشاران امریکایی و دهها هزار امریکایی، در مهمترین مراکز نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و سیاسی این کشور شغلهای حساس و درآمدهایی گزافی داشتند و آنها در حقیقت کارها را انجام میدادند و به آنها خط میدادند. دستگاه اطلاعاتی این کشور را امریکاییها و اسرائیلیها بهوجود آوردند. در سیاستها، تابع نظرات انگلیسیها، و در این اواخر، تابع نظرات امریکاییها بودند. در زمینهی منطقهیی و جهانی، حتّی در زمینههای اقتصادی - مثلاً قیمت نفت چه قدر باشد، فروش نفت چگونه باشد، وضع شرکتهای خارجی در نفت ایران به چه کیفیت باشد - در همهی این مسائل مهم و حساس، آن چیزی را اینها انجام میدادند که از آنها خواسته شده بود! البته منافع خودشان را هم در نظر داشتند. برای خارجیها فداکاری نمیکردند، بلکه برای حفظ حکومت خودشان، صددرصد به بیگانگان میدان میدادند و به آنها تکیه میکردند و دست آنها را در تطاول به این کشور و این ملت باز میگذاشتند. حکومت آنها، تحمیلی و کودتایی بود. با کودتا سرکار آمده بودند؛ هم رضاخان با کودتا سرکار آمده بود، هم محمدرضا با کودتا سرکار آمد. حکومت کودتایی، معلوم است چهطور حکومتی است: برمردم تحمیل بودند و از آراء مردم، عقاید مردم، دلبستگیهای مردم، فرهنگ مردم، درخواست و ارادهی آنها هیچ نشانی نبود. آنها برای آراء مردم، برای خواست مردم، برای عقاید مردم، برای دین مردم، برای فرهنگ مردم، هیچ احترامی قائل نبودند؛ هیچ رابطهی صمیمی و دوستانهیی با مردم نداشتند. رابطه، رابطهی خصمانه بود؛ رابطهی ارباب و رعیت بود؛ رابطهی آقایی و نوکری بود؛ سلطنت بود دیگر! سلطنت و پادشاهی، معنایش همین است؛ یعنی حکومت مطلقهیی که هیچ تعهدی در مقابل مردم ندارد. خانوادهی پهلوی، پنجاه سال در کشور ما اینگونه زندگی کردند. و بالاخره آنها بیکفایت بودند. شما وضع کنونی کشور را مشاهده میکنید. شکی نیست که هرکسی در این کشور میداند - بخصوص شما جوانان - که ما در میدانهای علمی دنیا و در میدان صنعت و تکنولوژی و پیشرفتهای علمی و تحقیقات، جزو کشورهایی هستیم که سالها باید تلاش کنیم تا خودمان را به آن نقطهیی که شایستهی ماست، برسانیم. این عقب افتادگی، بر اثر پنجاه سال حکومت رژیم بیکفایتی است که نتوانست از این ظرفیت عظیم کشور و از این استعداد خروشان این ملت استفاده کند. شما دارید این استعدادِ امروز را نگاه میکنید و میبینید. ببینید جوانان ما در میدانهای مسابقات علمی دنیا، چه بُروز و ظهور و تبرزی پیدا میکنند. در گذشته، از این استعدادها استفاده نمیشد و به آنها بیاعتنایی میشد؛ صرفاً در جهت اهداف و خواستههای نامشروع خودشان از آن استفاده میکردند. البته بعضیها میگذاشتند میرفتند، خیلیها هم میماندند؛ لیکن بدون آن که در استعدادهای آنها هیچ درخششی بهوجود بیاید و کاری انجام بگیرد. مملکت را ویرانه رها کرده بودند. بعد از جنگ، یکی از بزرگترین کارهای ما، اصلاح ویرانیهای جنگ بود. میدیدیم که آنچه جنگ برسر این ملت آورده، به مراتب کمتر از آن چیزی است که حکومت سالهای متمادی خاندان پهلوی آورده بود! یک چنین حکومتی، سالها بر مردم حکومت کرده بود. وقتی در سال 41 فریاد امام بلند شد، بغض مردم ترکید. مردم در طول دهها سال بغض کرده بودند. بعضیها به آن وضع عادت کرده بودند، بسیاری هم بغض کرده بودند. حرف امام به دلها نشست. بدانید آن روزی که امام این فریاد را بلند کردند، هنوز مرجع تقلید معروفی نبودند. البته ایشان در قم بین علما و بزرگان، فضلا و طلاب حوزه، خیلی موجه بودند و پایگاه خیلی بلندی داشتند؛ اما در بین مردم سراسر کشور، آنچنان شناخته شده نبودند. این فریاد که بلند شد، چون درست بود، چون بحق بود - زیرا متکی به خواستهای مردم بود، و در اصل به اسلام و دین متکی بود - بلافاصله همه جا بهطور طبیعی منتشر شد؛ دهن به دهن، دست به دست، دل به دل سیر کرد، به همه جا رسید و مردم را به امام علاقهمند کرد. امام بزرگوار ما که در سال 41 به هنگام شروع مبارزات، چندان معروفیتی نداشتند، در خرداد 42 وضع و پایگاهشان در دلهای مردم به آنجایی رسیده بود که آن حادثهی پانزده خرداد 42 در تهران اتفاق افتاد و هزاران نفر در راه امام جان خودشان را فدا کردند؛ این براثر حقانیت آن فریاد بود. امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کرد؛ معنای حکومت را بیان کرد؛ معنای انسان را بیان کرد؛ برای مردم تشریح کرد که چه بر آنها دارد میگذرد و چگونه باید باشند. حقایقی که اشخاص جرأت نمیکردند بگویند، او اینها را بهطور صریح - نه به شکل درون گوشی، نه به شکل شبنامه، نه آن طوری که گروهها و احزاب بهصورت بسته و سلولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان میکنند - روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کرد؛ این بود که مردم پاسخ گفتند. البته از آن روزی که امام شروع کردند، تا آن روزی که این انقلاب پیروز شد، پانزده سال طول کشید؛ پانزده سال دشوار. شاگردان امام، دوستان امام، دستپروردگان امام، آحاد مردم، افراد روشنبین جامعه، اعماق و روح این پیام را درک کردند، آن را گرفتند و در نقاط مختلف و در محافل مختلف و در قشرهای مختلف، آن را گفتند. گفت و باز گفتِ این سخنان و ایستادگی در راه این سخنان، مشکلات فراوانی ایجاد کرد. هزاران نفر به شهادت رسیدند و تعداد چند برابر اینها زیر شکنجهها افتادند. دوران خیلی سختی گذشت. بعضیها در طول این پانزده سال، یک شب با امنیت و راحت به خانههایشان نرفتند؛ یک روز با اطمینان از این که به آنها آسیب نمیرسد، از خانههایشان بیرون نیامدند. سختیها گذشت و امام در تمام این دوران، مرشدانه، حکیمانه، شجاعانه رهبری میکرد، و بالاخره در یکی، دو سال آخر، این امواج خروشان مردمی بهوجود آمد. هرجا که آحاد مردم با انگیزهی دینی، با انگیزهی خدایی و بدون چشمداشت مادی وارد میدان بشوند، هیچ قدرتی نمیتواند در مقابلشان ایستادگی کند. همانطور که امام فرمودند، آنها با همهی آن ساز و برگشان، در مقابل ملتِ دست خالی ما نتوانستند بایستند؛ این انقلاب بهوجود آمد و پیروز شد.) مروری بر دستاوردهای فرهنگی انقلاب اسلامی بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است. اساسا فرهنگ هر جامعه هویت آن جامعه را تشکیل می دهد و حیات و مرگ یک جامعه به حیات و مرگ فرهنگ آن جامعه وابسته است از نظر فرهنگی، فرهنگ کشور قبل از انقلاب بیشتر برگرفته و متأثر از فرهنگ منحط غرب بود، عرصه فرهنگی کشور صحنه تاخت و تاز بیگانگان بود و رژیم گذشته نیز به اشکال مختلف در گسترش و تسلط این فرهنگ مبتذل تلاش می نمود. حاکمان وقت نیز نه تنها به ارزش ها و سنت ها و معتقدات جامعه که عمیقا ریشه مذهبی داشت بی اعتنا بودند که به طرق مختلف سعی در از بین بردن ارزش های مسلط بر جامعه و جایگزینی آنها با فرهنگ بیگانه می نمودند. آزادی و بی بند و باری زیاده از حد، رواج فساد و فحشاء، عدم مراعات عفت عمومی، برگزاری جشن های سلطنتی و تغییر تاریخ هجری و جایگزینی تاریخ شاهنشاهی به منظور بازگشت به ارزش ها و سنت های قبل از اسلام و تبلیغ و ترویج آنها و ... گوشه ای از این تلاش هاست اما انقلاب اسلامی با احیای فرهنگ، تفکر و هویت دینی، شخصیت مردم به ویژه نسل جدید و حضور فعال آنان را در صحنه های مختلف اجتماعی تثبیت و تضمین نمود. پیروزی انقلاب اسلامی نقطه عطفی برای احیای هویت دینی و نفی هر گونه خود باختگی بود، انقلاب اسلامی این باور را در میان ملت های مسلمان ایجاد کرد که می توان با تکیه بر فرهنگ اصیل اسلامی و هویت دینی به مجد و عظمت واقعی دست یافت، در واقع انقلاب اسلامی با ساختار فرهنگ دینی خود فرهنگ استعماری غرب را زیر سؤال برد و به همین جهت نظام استکباری غرب به نابودی فرهنگ انقلاب و نظام مبتنی بر آن همت گماشته است و امروز به اعتراف صریح نظریه پردازان غربی درگیری اصلی بین فرهنگ انقلاب و نظام اسلامی با فرهنگ غربی است. هانتینگتون نظریه پرداز غربی می گوید: (تقابل اصلی آینده جوامع بیشتری بر خورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است) و ریچارد نیکسون (جهان اسلام را در قرن بیستم و یکم یکی از مهم ترین میدان های زور آزمایی سیاست خارجی آمریکا) دانست. انقلاب اسلامی یک تحول بنیادی در فرهنگ جامعه ایجاد نمود و زمینه رشد و تعالی مادی و معنوی مردم را ایجاد نمود، به عنوان نمونه در حالی که در سال 1355 نسبت با سوادان به جمعیت 6 ساله و بیشتر 47/47 درصد بوده است در سال 1382 تعداد باسوادان به 85 درصد جمعیت کشور رسیده است. طی دهه اخیر مرکز فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) چندین بار ایران را به عنوان یکی از موفق ترین کشورهای جهان در مبارزه با بی سوادی معرفی کرده است. همچنین طی 50 سال حکومت پهلوی در مجموع 47047 باب مدرسه ساخته شده است در حالی که تنها 12 سال پس از انقلاب با ساخته شدن بیش از 30 هزار مدرسه تعداد مدارس تا سال 1369 به 78192 باب رسید، تعداد دانش آموزان سال تحصیلی 57 بالغ بر 745/7 میلیون نفر بود و این رقم در سال 80 به 314/18 میلیون نفر دانش آموز آفزایش یافت. در حالی که تعداد دانشجویان دانشگاه های کشور پیش از انقلاب 160 هزار نفر بود، امروزه این تعداد به قریب یک میلیون و هشتصد هزار نفر بالغ شده است و در خصوص رشد کیفی دانشگاه ها نیز باید یادآور شد در حالی که در سال تحصیلی 59-58 تعداد دانشجویان دوره های دکترا 452 نفر بودند این عدد در سال تحصیلی 81-80 به بیش از 12 هزار نفر بالغ شده است. همچنین در خصوص رشد سطح تخصص در کشور باید اشاره نمود کشوری که در سال 1356 با 33 میلیون جمعیت نیازمند ورود پزشک از خارج بود اکنون با جمعیتی بیش از دو برابر پزشک مازاد دارد و خود به دیگر کشورها پزشک صادر می کند دستاوردهای بزرگ علمی در برخی دانش های نوین همانند سلول های بنیادین ایران را در سطح مترقی ترین کشورها در این زمینه قرار داده است. بر اساس ISI (مؤسسه بین المللی اطلاعات علمی) تعداد مقالات علمی چاپ شده محققان ایرانی در مجلات معتبر بین المللی در طول 10 سال اخیر 600 درصد رشد داشته که این میزان 3 برابر متوسط رشد جهانی در این دوره بوده است. موفقیت و دست یابی هر ساله دانش آموزان ایرانی به مقامات جهانی در المپیادهای علمی در رشته های گوناگونی از جمله فیزیک، ریاضی، شیمی و رایانه و در رقابت با کشورهای پیشرفته علمی یکی دیگر از شواهد رشد و توسعه علمی کشور در سال های پس از انقلاب است (برای آگاهی بیشتر با وضعیت فرهنگی کشور قبل و بعد از انقلاب ر.ک: درآمدی بر کارنامه فرهنگی انقلاب اسلامی، علی عسگری، تهران: دانش و اندیشه معاصر، 1381 و کتاب پشت پرده تخت طاووس، منیر صمیمی، تهران: انتشارات اطلاعات، 1374). کارنامه جمهوری اسلامی بر اساس شاخص های توسعه یافتگی به رغم وجود این موانع و تغییر قابل توجه شرایط در سال های پس از انقلاب، شاخص ها و شواهد بسیاری حکایت از رشد و توسعه کشور در بسیاری از زمینه ها و ابعاد می کند که به عنوان نمونه به برخی از آنها اشاره می کنیم. لکن قبل از آن باید به این نکته توجه شود که به دلیل وجود شرایط بحرانی و جنگی در دهه اول انقلاب، نمی توان این دوره را در فرایند توسعه کشور مورد محاسبه قرار داد زیرا در حقیقت،دوره سازندگی و توسعه کشور، پس از جنگ شروع می گردد؛ به همین جهت ، اکثر قریب به اتفاق شواهدی که در این بحث به آنها اشاره می شود، به بعد از سال 1368 مربوط می گردد. رشد علمی و آموزشی موفقیت هر ساله دانش آموزان ایرانی در دست یابی به مقامات جهانی در المپیادهای علمی در رشته های مختلفی همچون فیزیک، ریاضی، شیمی، کامپیوتر و ... در رقابت با کشورهای پیشرفته علمی یکی از شواهد رشد و توسعه علمی کشور در سال های پس از انقلاب ا ت. این موفقیت ها در رشته های مختلف المپیادهای دانش آموزی از اولین سال حضور جوانان مستعد ایرانی هر ساله با پیشرفت بسیاری همراه بوده است: 3 بار مقام اول جهانی (المپیاد شیمی 1374 و 1375، المپیاد ریاضی 1377)، 2 بار مقام دوم جهانی (المپیاد فیزیک 1378 و المپیاد شیمی 1380) و 2 بار مقام سوم جهانی (المپیاد فیزیک در سال های 1374 و 1377) از دست آوردهای دانش آموزان ایرانی است. حاصل شرکت ایران در المپیادهای جهانی دانش آموزی در طی سال های 1366 تا 1380 در رشته های ریاضی، فیزیک، کامپیوتر، شیمی و زیست ، 57 مدال طلا، 92 مدال نقره و 58 مدال برنز بوده است. از جهت رشد کمی در حالی که تعداد دانشجویان دانشگاه های کشور قبل از انقلاب ، از مرز 150 هزار نفر تجاوز نمی کرد ، امروزه به حدود دو میلیون و چهارصد هزار نفر رسیده است. کشوری که در سال 56 با 33 میلیون جمعیت، نیازمند ورود پزشک خارجی (از کشورهای در حال توسعه ای همچون هند، بنگلادش ، پاکستان و ...) بوده هم اکنون با جمعیتی بیش از دو برابر، و به تبع آن با نیازی بیشتر به پزشک با مازاد پزشک روبه روست در زمینه پزشک روبه روست در زمینه پزشک متخصص نیز از رقم 7000 نفر در سال 57 به رقم 72792 نفر بیش از 10 برابر رسیده که آما کم نظیری است. از جهت رشد کیفی نیز باید یادآور شد در حالی که در سال تحصیلی 1359-1358 تعداد دانشجویان دانشگاه های دولتی در مقطع دکتری فقط 452 نفر بوده این تعداد در سال تحصیلی 1381-1380 به بیش از 23000 نفر رسیده است . به عبارت دیگر 5/26 برابر رشد داشته است که اگر آمار دانشگاه آزاد نیز به آن اضافه شود، به بیش از 50 برابر خواهد رسید. بر اساس گزارش موسسه بین المللی اطلاعات علمی ، تعداد مقالات علمی چاپ شده از محققان ایرانی در مجلات معتبر بین المللی در طول 10 سال (1993-2003) 600 درصد رشد داشته است که 3 برابر رشد متوسط جهانی در این دوره است. طی دهه اخیر، مرکز فرهنگی سازمان ملل (یونسکو) چند بار ایران را به عنوان یکی از موفق ترین کشورهای جهان در مبارزه با بی سوادی معرفی کرده است؛ زیرا ایران توانسته نرخ با سوادی جمعیت 6 ساله و بالاتر را از رقم 7/28 درصد در سال 55 به حدود 85 درصد در سال 1383 ارتقا دهد. هم اکنون ما شاهد این هستیم که ایران در بسیاری از فناوری ها نه تنها خودکفا شده بلکه به کشور صادر کننده خدمات فنی مهندسی در حوزه های صنعت نفت، کشاورزی، بهداشت، سدسازی، تراکتورسازی، هسته ای، خودروسازی ، سلول های بنیادین و ... تبدیل شده است. در عرصه علوم نوین، دانشمندان ایرانی توانسته اند تا مرزهای جدید دانش بشری پیش روند و در مواردی نیز از این مرزها نیز عبور کنند. موفقیت بینظیر دانشمندان ایرانی در تهیه، انجماد و نگهداری سلولهای بنیادی جنینی، که پیش از آن در انحصار 9 کشور دنیا بود، درمان ناباروری، نارسایی قلب و تلاش برای ترمیم لوزالمعده برای تولید انسولین به منظور درمان بیماری قند (دیابت) برای اولین بار در جهان از اقدامات کم نظیر دانشمندان جوان ایرانی در عرصه مهندسی ژنتیک است. در عرصه علوم هسته ای، با وجود موانع و ممانعت کشورهای غربی و تحریم تجهیزات دو منظوره- دارای کاربرد مشترک در فعالیتها و تحقیقات هستهای صلحآمیز و غیر صلحآمیز- امروزه ایران به فناوری پیچیده غنی سازی اورانیوم دست یافته و به جمع 10 کشور دارای این فناوری نوین در جهان پیوسته است. جهت آشنائی بیشتر ر.ک : 1 . کتاب : دستاوردهای انقلاب اسلامی ایران ، مرکز طرح و برنامه ریزی سازمان صدا و سیمای ج.ا.ا. : توضیح اینکه ؛ در فصلی از این کتاب به نام (دستاوردهای فرهنگی)، 21 دستاورد به نام های: کاهش نرخ بیسوادی، گسترش تحصیلات تکمیلی، ارتقای وضع فرهنگی دانشگاهها، پیوند میان حوزه و دانشگاه، ارتقای توجه و اهتمام به امور فرهنگی و آموزش زنان در جامعه، ارتقای معنوی و گسترش فرهنگی دینی، تقویت فرهنگ شهادت و تحقق روحیه شهادت طلبی، توسعه و تقویت انجام فرایض دینی و مناسک مذهبی، افزایش سطح فهم عمومی، از مفاهیم دینی و قرآنی و معارف اهل بیت (ع)، دین پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی امروز، ارتقای فضایل اخلاقی، بازیابی جایگاه حقیقی علما و روحانیون نزد مردم، خودباوری و خداباوری، حذف علایم و مظاهر ضددینی از جامعه، حذف افراد معتقد به ادیان استعمار از ساختار مدیریت و تصمیم گیری کشور، تقویت اعتماد مردم به وعده های الهی و ... مورد بحث قرار گرفته است. 2 . پایگاه اطلاع رسانی دستاوردهای انقلاب اسلامی ؛ http://www.dastavardha.com