با ظهور اسلام مسلمانان به پیشرفت دست یافتند، اما با پیشرفت علم اروپاییان بر تارک علم نشستند. علت عقب ماندن مسلمین در عرصه علوم مختلف و سیاست ، همینطور تضعیف دول مسلمین و ایجاد تفرقه در بین آنها چیست؟ دربارة اینکه چرا کشورهای اسلامی عقب افتادهاند، باید گفت: این مسئله علل و ریشههای تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن، نیازمند کاوش هایی ژرف و گسترده است. با این حال میتوان به پنج عامل اساسی در این زمینه اشاره کرد: 1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهای دینی، مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد دنیاپرستی و سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند. 2. نظامهای سیاسی فاسد و استبدادی نیز نقش مهمی در این زمینه داشتند. این نظامها به جای همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههای عمومی مسلمانان در جهت خوشگذرانی و رفاه خود بودند. وجود این نظامها و حاکمان فاسد، خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظامهای سیاسی، بر شخصیت و منش انسانها و فرهنگ این جوامع آثار زیان باری نهاد. 3. بیگانگان و استعمارگران برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم از جمله مسلمانان و استثمار منابع انسانی و طبیعی تهاجم گسترده ای به این کشورها داشتند. 4.فقدان انسجام ووحدت جامعه اسلامی و سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهای داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیزم و پانعربیزم به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بینالملل اسلامی، از دیگر علل عقب ماندگی مسلمانان است. 5.آشفتگی در بافت طبقاتی جامعه وتولیدات تصنعی نیز از دیگر عوامل انحطاط مسلمانان می باشد در پی جنگ ها و مهاجرت ها بافت طبقاتی شهرها و حتی روستاها دگرگون شده و زمینه برای حضور عده ای نورسته فراهم شد و به موازات آن تقریباٌ از دورانی که اروپا به سوی صنعتی شدن حرکت کرد ،جوامع اسلامی به صورت بازار مصرفی کالاهای ساخت اروپا در آمدند ،بازارهایی که برای تامین هزینه های مصرفی خود به ناچار می بایستی ذخایر و منابع خود را در اختیار ایشان قرار دهد و همین امر منجر به انحطاط مسلمانان شد البته ناگفته نماندکه به رغم عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت در صنعت و دانش، امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامی جانمایه و پتانسیل نیرومندی برای احیا دارد و بر عکس، تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوالپذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر بایسته است: 1. بالا بردن سطح شناخت و بینشهای دینی در همه ابعاد آن 2. تقویت روح ایمان و تقوا و استواری در دین و مبارزه با کژیها 3 ارتقای دانش و سطح علمی 4. ارتباط وثیق و همدلی در سطح بینالملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه مسلمانان 5. از میان برداشتن نظامهای فاسد 6. تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلام 7. اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی. برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود : 1. زینالعابدین قربانی، علل پیشرفت و انحطاط مسلمین،تهران :دفتر نشر فرهنگ اسلامی 2. احمد موثقی، علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههای سیاسی و آرای اصلاحی سید جمالالدین اسدآبادی3. روژه گارودی، آمریکا پیشتاز انحطاط، ترجمه قاسم منصوری 4. قانع عزیزآبادی، علل انحطاط تمدنها 5. رجبی، ریشههای ضعف و عقبماندگی مسلمانان 6. ویلدورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ترجمه گروهی از نویسندگان ص 393 تا ص 432. 7.گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و غرب 8. پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ،علی اکبر ولایتی، تهران :مرکز اسناد و خدمات پژوهشی . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100105888)
با ظهور اسلام مسلمانان به پیشرفت دست یافتند، اما با پیشرفت علم اروپاییان بر تارک علم نشستند. علت عقب ماندن مسلمین در عرصه علوم مختلف و سیاست ، همینطور تضعیف دول مسلمین و ایجاد تفرقه در بین آنها چیست؟
با ظهور اسلام مسلمانان به پیشرفت دست یافتند، اما با پیشرفت علم اروپاییان بر تارک علم نشستند. علت عقب ماندن مسلمین در عرصه علوم مختلف و سیاست ، همینطور تضعیف دول مسلمین و ایجاد تفرقه در بین آنها چیست؟
دربارة اینکه چرا کشورهای اسلامی عقب افتادهاند، باید گفت: این مسئله علل و ریشههای تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن، نیازمند کاوش هایی ژرف و گسترده است. با این حال میتوان به پنج عامل اساسی در این زمینه اشاره کرد:
1. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایتهای دینی، مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد دنیاپرستی و سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند.
2. نظامهای سیاسی فاسد و استبدادی نیز نقش مهمی در این زمینه داشتند. این نظامها به جای همّت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینههای عمومی مسلمانان در جهت خوشگذرانی و رفاه خود بودند. وجود این نظامها و حاکمان فاسد، خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیمالشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظامهای سیاسی، بر شخصیت و منش انسانها و فرهنگ این جوامع آثار زیان باری نهاد.
3. بیگانگان و استعمارگران برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم از جمله مسلمانان و استثمار منابع انسانی و طبیعی تهاجم گسترده ای به این کشورها داشتند.
4.فقدان انسجام ووحدت جامعه اسلامی و سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهای داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیزم و پانعربیزم به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بینالملل اسلامی، از دیگر علل عقب ماندگی مسلمانان است.
5.آشفتگی در بافت طبقاتی جامعه وتولیدات تصنعی نیز از دیگر عوامل انحطاط مسلمانان می باشد در پی جنگ ها و مهاجرت ها بافت طبقاتی شهرها و حتی روستاها دگرگون شده و زمینه برای حضور عده ای نورسته فراهم شد و به موازات آن تقریباٌ از دورانی که اروپا به سوی صنعتی شدن حرکت کرد ،جوامع اسلامی به صورت بازار مصرفی کالاهای ساخت اروپا در آمدند ،بازارهایی که برای تامین هزینه های مصرفی خود به ناچار می بایستی ذخایر و منابع خود را در اختیار ایشان قرار دهد و همین امر منجر به انحطاط مسلمانان شد
البته ناگفته نماندکه به رغم عقب ماندگی جوامع اسلامی از پیشرفت در صنعت و دانش، امروز نیز اندیشه و تمدن اسلامی جانمایه و پتانسیل نیرومندی برای احیا دارد و بر عکس، تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوالپذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر بایسته است:
1. بالا بردن سطح شناخت و بینشهای دینی در همه ابعاد آن
2. تقویت روح ایمان و تقوا و استواری در دین و مبارزه با کژیها
3 ارتقای دانش و سطح علمی
4. ارتباط وثیق و همدلی در سطح بینالملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه مسلمانان
5. از میان برداشتن نظامهای فاسد
6. تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلام
7. اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.
برای آگاهی بیشتر به منابع زیر مراجعه شود : 1. زینالعابدین قربانی، علل پیشرفت و انحطاط مسلمین،تهران :دفتر نشر فرهنگ اسلامی 2. احمد موثقی، علل ضعف و انحطاط مسلمین در اندیشههای سیاسی و آرای اصلاحی سید جمالالدین اسدآبادی3. روژه گارودی، آمریکا پیشتاز انحطاط، ترجمه قاسم منصوری 4. قانع عزیزآبادی، علل انحطاط تمدنها 5. رجبی، ریشههای ضعف و عقبماندگی مسلمانان 6. ویلدورانت، تاریخ تمدن، ج 4، ترجمه گروهی از نویسندگان ص 393 تا ص 432. 7.گوستاولوبون، تاریخ تمدن اسلام و غرب 8. پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران ،علی اکبر ولایتی، تهران :مرکز اسناد و خدمات پژوهشی . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100105888)
- [سایر] شبههای که بر اثر مسئله خاتمیت آقای سروش در ذهن برخی جوانان جای گرفته و نیازمند پاسخ به آن هستیم، اجمالاً از این قرار است: ادیان الهی، در گذر زمانها تغییراتی به سمت پیشرفت داشتهاند و این نبوده جز به دلیل رشد آگاهیهای بشری و به همین دلیل نمیتوان دین اسلام را نیز از این امر مستثنا نمود؛ زیرا رشد بشر نه تنها متوقف نشده است که سرعت نیز گرفته و جامعه بشری و آحاد بشر، قابل مقایسه با دوران ظهور اسلام نیستند. عبادات و احکام عبادی میتوانند ثابت و پابرجا بمانند؛ زیرا فلسفه وجودی آنها به خالق بشر برمیگردد و ربطی به تغییر میزان رشد آگاهیهای بشر ندارد. اما احکام اجتماعی و حکومتی اسلام نیاز به امروزی شدن دارند؛ مانند حدود و دیات. علت خاتمیت دین اسلام نه این است که احکام این دین تا ابد معتبر است، بلکه به جهت استغنای بشر از نزول ادیان آسمانی است و این دین (اسلام) میتواند دست بشر را گرفته تا سرمنزل خودکفایی در کشف احکام بهینه هدایت کند و این یعنی خاتمیت! لطفاً مرا نسبت به منابعی که پاسخهای مناسب در بر داشته باشد راهنمایی فرمایید.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.