تازگی ها اظهار نظری شنیده ام به این مضمون که: یکسان دانستن حقوق شهروندان، از گاوپرستی زشت تر است. آیااین سخن درست است؟
تازگی ها اظهار نظری شنیده ام به این مضمون که: یکسان دانستن حقوق شهروندان، از گاوپرستی زشت تر است. آیااین سخن درست است؟ از نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی یکسانی حقوق شهروندان به طور مطلق و صرف نظر از هر گونه دین و مذهبی پذیرفته نیست . در اینجا به دیدگاه ایشان در این خصوص اشاره می کنیم ؛ ایشان معتقدند :( گرچه همه انسانها در انسانیت مشترکند و ما از نظر اسلام انسان درجه یک و درجه دو نداریم , ولی لازمه اش این نیست که تمام مردم در مسائل اجتماعی , از نظر حقوق و تکالیف , مساوی باشند . در این زمینه کسانی که یا آگاهی کافی به این مسائل ندارند و یا اغراض سوئی را دنبال می کنند , تا بتوانند با دیدگاههای ضد اسلامی و ضد انقلابی که دارند خودشان را در صف مردم مسلمان و انقلابی جا بزنند , مغالطه ای کرده بودند که چون انسان درجه یک و دو نداریم پس در جامعه تمام مردم باید از حقوق یکسان برخوردار باشند , از نظر آنان , هر کس تابع هر عقیده و ایدئولوژی می باشد , می تواند رییس جمهور و یا نخست وزیر شود . می تواند هر حزبی که خواست تشکیل دهد . استدلال آنها از این قرار بود که چون انسان درجه یک و درجه دو نداریم و همه مساوی اند پس ما نیز با این که انقلاب و یا قانون اساسی را قبول نداریم , حق داریم از همه حقوق بطور یکسان برخوردار باشیم . در پاسخ این مغالطه عرض شد که درست است که انسان درجه یک و دو نداریم , ولی منشا تمام حقوق و تکالیف اصل انسانیت مشترک بین همه نیست , بلکه ملاک بعضی از حقوق و تکالیف ویژگی های خاصی غیر از اصل انسان بودن است ... درست است که همه ما در اصل انسانیت شریک هستیم ولی انسانها در درون خودشان اختلافات فراوانی دارند که به دو دسته قابل تقسیم اند : 1- اختلافات و تفاوت های طبیعی و غیر اختیاری ؛ بخش عمده اختلافات بین انسانها به اختلافات طبیعی بر می گردد مثل تفاوت های جنسی به مفهوم زیست شناسی که بین زن و مرد وجود دارد و همین اختلافات بین انسانها منشا تکالیف و حقوق متفاوتی برای آنها می شود . یعنی درست است که هم زن انسان است و هم مرد و هر دو انسان درجه یک هستند و در انسانیت درجه دو نداریم اما زن بواسطه ساختار خاصی که در بدنش هست و به تبع آن به دلیل ساختار روانی ای که دارد , تکالیف خاصی را باید عهد ه دار شود ... پس در مورد حقوق و وظایف زن ومرد , این تصور که چون هر دو انسان اند باید حق و وظیفه شان هم یکی باشد غلط است , آری هر دو در انسانیت شریک اند , اما در زن و مرد بودن شریک نیستند . زن ویژگی های خاص خود را دارد و مرد هم ویژگی های خاص خود را . این ویژگی ها منشا اختلاف در تکلیف و متقابلا اختلاف در حق می شود . ... 2- نوع دیگر اختلاف در انسانها اختیاری است , کسانی که در زندگی شرایط ویژه ای برای زیستن کسب می کنند , فرض کنید شخصی که تحصیل علم می کند دارای چنان ویژگی ای می شود که می تواند در جامعه وظیفه ای را برعهده بگیرد که شخص بی سواد و جاهل نمی تواند آن وظیفه را عهد ه دار گردد . یا در زمینه مهارت هایی که برخی افراد کسب می کنند , آنها به حکم این که حقوق انسانها یکسان است , با کسی که زحمت نکشیده و چیزی یاد نگرفته و مهارتی کسب نکرده مقایسه نمی شود ... همچنین تمام کشورهای دنیا برای پست های حساس شرایط خاصی را قائل می شوند . از جمله اموری که شرایط خاصی دارد مساله تابعیت است ... هر کس تابعیت کشوری را داشت چنان نیست که همه حقوقی که افراد آن کشور دارند او هم باید داشته باشد چون تابعیت چند درجه ای است و به استناد این که انسانیت درجه یک و درجه دو ندارد , نمی توانیم نتیجه بگیریم که تابعیت یا به عبارت دیگر شهروندی هم درجه یک و درجه دو ندارد ... خلاصه سخن این که درجه بندی تابعیت امری است که درهمه نظام های عالم پذیرفته شده است . البته ملاک تابعیت و شرایط آن از دیدگاه اسلام و دیدگاه دیگران فرق می کند ولی اختلاف در درجه تابعیت چیزی نیست که ما ابداع کرده باشیم و این تفاوت در درجه تابعیت هیچ ربطی به اشتراک مردم در اصل انسانیت ندارد . همه مردم از نظر انسانیت در یک درجه هستند , اما یا در آنها بطور طبیعی شرایطی وجود دارد که منشا اختلاف تکالیف و حقوق می شود یا شرایط , ویژگی ها , توانمندی ها و قابلیت هایی که کسب کرده اند منشا متوجه شدن تکلیفی به عهده آنها می شود که در مقابل آن حقی نیز به آنها تعلق می گیرد . پس منشا اختلاف حقوق و تکالیف , یا اختلافات طبیعی است و یا اختلافاتی است که ناشی از انتخاب و اختیار افراد می شود مثلا دین خاصی را پذیرفته اند یا مهارت های خاص و ویژگی های لازم برای پذیرش پست و مقامی را کسب کردند بی شک این اختلافات و ویژگی های کسبی و از جمله پذیرفتن اصول و مبانی خاصی در درجه تابعیت و شهروندی ایشان می تواند موثر باشد .)( محمد تقی مصباح یزدی , نظریه سیاسی اسلام , قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 1378, ج 1,ص 311- 320 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8/100127345)
عنوان سوال:

تازگی ها اظهار نظری شنیده ام به این مضمون که: یکسان دانستن حقوق شهروندان، از گاوپرستی زشت تر است. آیااین سخن درست است؟


پاسخ:

تازگی ها اظهار نظری شنیده ام به این مضمون که: یکسان دانستن حقوق شهروندان، از گاوپرستی زشت تر است. آیااین سخن درست است؟

از نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی یکسانی حقوق شهروندان به طور مطلق و صرف نظر از هر گونه دین و مذهبی پذیرفته نیست . در اینجا به دیدگاه ایشان در این خصوص اشاره می کنیم ؛ ایشان معتقدند :( گرچه همه انسانها در انسانیت مشترکند و ما از نظر اسلام انسان درجه یک و درجه دو نداریم , ولی لازمه اش این نیست که تمام مردم در مسائل اجتماعی , از نظر حقوق و تکالیف , مساوی باشند . در این زمینه کسانی که یا آگاهی کافی به این مسائل ندارند و یا اغراض سوئی را دنبال می کنند , تا بتوانند با دیدگاههای ضد اسلامی و ضد انقلابی که دارند خودشان را در صف مردم مسلمان و انقلابی جا بزنند , مغالطه ای کرده بودند که چون انسان درجه یک و دو نداریم پس در جامعه تمام مردم باید از حقوق یکسان برخوردار باشند , از نظر آنان , هر کس تابع هر عقیده و ایدئولوژی می باشد , می تواند رییس جمهور و یا نخست وزیر شود . می تواند هر حزبی که خواست تشکیل دهد . استدلال آنها از این قرار بود که چون انسان درجه یک و درجه دو نداریم و همه مساوی اند پس ما نیز با این که انقلاب و یا قانون اساسی را قبول نداریم , حق داریم از همه حقوق بطور یکسان برخوردار باشیم . در پاسخ این مغالطه عرض شد که درست است که انسان درجه یک و دو نداریم , ولی منشا تمام حقوق و تکالیف اصل انسانیت مشترک بین همه نیست , بلکه ملاک بعضی از حقوق و تکالیف ویژگی های خاصی غیر از اصل انسان بودن است ... درست است که همه ما در اصل انسانیت شریک هستیم ولی انسانها در درون خودشان اختلافات فراوانی دارند که به دو دسته قابل تقسیم اند : 1- اختلافات و تفاوت های طبیعی و غیر اختیاری ؛ بخش عمده اختلافات بین انسانها به اختلافات طبیعی بر می گردد مثل تفاوت های جنسی به مفهوم زیست شناسی که بین زن و مرد وجود دارد و همین اختلافات بین انسانها منشا تکالیف و حقوق متفاوتی برای آنها می شود . یعنی درست است که هم زن انسان است و هم مرد و هر دو انسان درجه یک هستند و در انسانیت درجه دو نداریم اما زن بواسطه ساختار خاصی که در بدنش هست و به تبع آن به دلیل ساختار روانی ای که دارد , تکالیف خاصی را باید عهد ه دار شود ... پس در مورد حقوق و وظایف زن ومرد , این تصور که چون هر دو انسان اند باید حق و وظیفه شان هم یکی باشد غلط است , آری هر دو در انسانیت شریک اند , اما در زن و مرد بودن شریک نیستند . زن ویژگی های خاص خود را دارد و مرد هم ویژگی های خاص خود را . این ویژگی ها منشا اختلاف در تکلیف و متقابلا اختلاف در حق می شود . ... 2- نوع دیگر اختلاف در انسانها اختیاری است , کسانی که در زندگی شرایط ویژه ای برای زیستن کسب می کنند , فرض کنید شخصی که تحصیل علم می کند دارای چنان ویژگی ای می شود که می تواند در جامعه وظیفه ای را برعهده بگیرد که شخص بی سواد و جاهل نمی تواند آن وظیفه را عهد ه دار گردد . یا در زمینه مهارت هایی که برخی افراد کسب می کنند , آنها به حکم این که حقوق انسانها یکسان است , با کسی که زحمت نکشیده و چیزی یاد نگرفته و مهارتی کسب نکرده مقایسه نمی شود ... همچنین تمام کشورهای دنیا برای پست های حساس شرایط خاصی را قائل می شوند . از جمله اموری که شرایط خاصی دارد مساله تابعیت است ... هر کس تابعیت کشوری را داشت چنان نیست که همه حقوقی که افراد آن کشور دارند او هم باید داشته باشد چون تابعیت چند درجه ای است و به استناد این که انسانیت درجه یک و درجه دو ندارد , نمی توانیم نتیجه بگیریم که تابعیت یا به عبارت دیگر شهروندی هم درجه یک و درجه دو ندارد ... خلاصه سخن این که درجه بندی تابعیت امری است که درهمه نظام های عالم پذیرفته شده است . البته ملاک تابعیت و شرایط آن از دیدگاه اسلام و دیدگاه دیگران فرق می کند ولی اختلاف در درجه تابعیت چیزی نیست که ما ابداع کرده باشیم و این تفاوت در درجه تابعیت هیچ ربطی به اشتراک مردم در اصل انسانیت ندارد . همه مردم از نظر انسانیت در یک درجه هستند , اما یا در آنها بطور طبیعی شرایطی وجود دارد که منشا اختلاف تکالیف و حقوق می شود یا شرایط , ویژگی ها , توانمندی ها و قابلیت هایی که کسب کرده اند منشا متوجه شدن تکلیفی به عهده آنها می شود که در مقابل آن حقی نیز به آنها تعلق می گیرد . پس منشا اختلاف حقوق و تکالیف , یا اختلافات طبیعی است و یا اختلافاتی است که ناشی از انتخاب و اختیار افراد می شود مثلا دین خاصی را پذیرفته اند یا مهارت های خاص و ویژگی های لازم برای پذیرش پست و مقامی را کسب کردند بی شک این اختلافات و ویژگی های کسبی و از جمله پذیرفتن اصول و مبانی خاصی در درجه تابعیت و شهروندی ایشان می تواند موثر باشد .)( محمد تقی مصباح یزدی , نظریه سیاسی اسلام , قم : موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره , 1378, ج 1,ص 311- 320 ) (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 8/100127345)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین