سلام دوباره. در مورد اعدام عناصر ضدانقلاب چپ و کمونیست، در سال 67، بعد از اعدام عناصر سازمان منافقین که بر سر مواضع خود باقی مانده بودند، پرسیده بودم، فرمودید که اسنادی که به این امر اشاره دارند را مع دوست عزیز ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز سوال شما مشتمل بر دو بخش است : نخست در مورد اعدام منافقان (عمدتا مجاهدین خلق) و دوم اعدام گروههای چپ گرا به طور خاص . در مورد اعدام منافقان زندانی در سال 67 ، در پاسخ به سوال اول شما به طور مفصل در مورد صحت و سقم ماجرا و دلایل و مستندات فقهی و قانونی آن مطالبی ارائه شد و به طور خلاصه می گوییم که این حکم ، حکمی نبود که ناگهان اجرا شده باشد بلکه حکمی بود که از قبل هم بدون فرمان امام خمینی ره و در چارچوب قانون اجرا می شد و در تابستان 67 با توجه به فجایعی که منافقان به دنبال پذیرش قطعنامه سازمان ملل مبنی بر آتش بس از سوی جمهوری اسلامی ایران در بخشهای مختلف کشور از جمله مناطق عملیاتی غرب کشور مرتکب می شدند و از جانب نیروهای داخلی و حتی محبوس وفادار به آنان مورد حمایت قرار گرفته و تحرکاتی هم به منظور به بلوا کشاندن زندانها همزمان با اقدامات منافقان در غرب کشور در حال انجام بود امام خمینی ره دستور رسیدگی به مساله آنان نمود تا اگر کسانی بر سر مواضع خود پایدار بوده و همچنان به عنوان نیروی دشمن عمل می کنند بر اساس احکام قطعی شرع و قوانین اعدام شده و اگر از موضع خود بازگشته باشند روند قضایی خود را طی نمایند و احیانا حتی مشمول عفو شوند و البته توجه به این نکته لازم است که کسانی که در این جریان مورد بررسی قرار گرفتند کسانی بودند که از قبل به دلیل اقدامات خرابکارانه بر علیه امنیت ملی و اقدامات تروریستی شان دستگیر شده بودند و طبیعتا اتهام و جرم آنان ثابت بود و تنها اجرای حکم آنان با توجه به شرایط خاص جنگی تسریع بیشتری یافت و البته این دستور به نفع کسانی هم بود که در زندان پشیمان شده و از مواضع سابق خود عدول نموده بودند و باعث تسریع در بازگشت آنان به آغوش خانواده هایشان شد و در کل بهتر است نیمه پر لیوان را هم ببینیم . در هر صورت باز هم شما را به مطالعه پاسخ سوال اولتان ارجاع می دهیم هر چند که به نظر می رسد که شما در این زمینه قانع شده و بیشتر در مورد علت اعدام گروههای چپ گرا ابهام دارید . لذا به این مساله می پردازیم : اولا سند شما در مورد اعدام گروه های چپ گرا سند معتبری نیست چرا که اولا سایت ویکی پدیا که خود را دانشنامه آزاد می داند منبع علمی و معتبر نیست چه رسد به یک منبع حقوقی معتبر و قابل استناد! بلکه منبعی است که حتی با فرض پذیرش وجود آزادی در آن، هر کسی می تواند هر گونه ادعای جهت داری را در آن عنوان نماید که این مساله خود باعث بی اعتبار شدن ارزش داده های اطلاعاتی سایت می شود لذا نمی توان به خود سایت ویکی پدیا اعتمادی نمود ثانیا اسناد و منابعی که در سایت ویکی پدیا مورد استناد قرار گرفته است خود اشکالاتی دارند چرا که بخشی از آنها بیانیه ای صادره می باشد و در آنها ادعاهایی صورت گرفته است که باز هم بیانیه ، منبع مورد اعتمادی نیست و بخشی دیگر از آنها هم توسط کسانی نگارش یافته است که نوعا دارای مشکلاتی با نظام اسلامی هستند و همواره گزارشهای خلاف واقع درمورد حقایق نظام اسلامی ارائه می دهند به عنوان مثال شخصی همچون آبراهامیان که کتاب (ایران بین دو انقلاب ) او تحلیلی است از انقلاب اسلامی که صد و هشتاد درجه با واقعیات انقلاب اسلامی تعارض داشت به گونه ای که یکی از منتقدان اثر او در باره کتاب او مقاله ای با این عنوان نوشت : (نظریه پردازی برای انقلابی که هرگز اتفاق نیفتاد) به عبارتی تحلیلی که وی از انقلاب اسلامی می کند به اندازه ای دور از واقعیات است که نویسنده معتقد است آبراهامیان برای انقلابی نظریه پردازی کرده است که هرگز اتفاق نیفتاده و انقلابی که اتفاق افتاده است چنین ماهیتی نداشته است . همین تحلیل های کاملا جهت دار در مورد سایر مسایل مرتبط با ایران در آثار دیگر این نویسنده نیز وجود دارد و حتی در کتاب مورد اشاره سایت ویکی پدیا به تصریح خود سایت اشتباهات فاحشی وجود دارد که نشان از کمبود اطلاعات نویسنده دارد و این مساله باز به نوبه خود باعث بی اعتباری بسیاری از داده های اطلاعاتی و تحلیل های دیگر وی می شود . منبع دیگری نیز که شما به آن اشاره نموده اید کتاب خاطرات آیت الله منتظری می باشد که در آن هم اولا اثری از ذکر گروههای چپ گرا نبوده و ثانیا سایر گزارشهای آیت الله منتظری به دلیل جهت دار بودن آن و قضایای پیرامون آیت الله منتظری قابل استناد نمی باشد . در واقع آیت الله منتظری به دلیل روحیات خاصی که از آن برخوردار بود و در نهایت به برکناری ایشان از قائم مقام رهبری منجر شد در بسیاری از قضاوت های خود اسیر القائات کسانی بودند که متاسفانه ایشان را احاطه نموده و گام به گام به سمت دشمنان نظام کشاندند به گونه ای که شخصیتی که در سالهای آغازین انقلاب به تصریح خود در کتاب و علیرغم اعتقاد امام خمینی به مبارزات مسلحانه در خارج از کشور ، اقدام به راه اندازی نهضت های آزادی بخش در خارج از کشور می نماید در اواخر عمر به اندازه ای مورد توجه استکبار جهانی قرار می گیرد که تبدیل به مرجع تقلید ثابت رادیوهای بیگانه به ویژه رادیو بی بی سی شده و رادیو بی بی سی همواره از ایشان به منظور تحقق اهداف استعماری دولتمردان متبوع خود استفتائات جهت داری می نمود و با عنایات ویژه آقای منتظری مواجه می شدند . در طول تاریخ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در موارد مختلف شاهد قضاوتهایی از ایشان در باره عملکرد برخی اشخاص بودیم که همگی حاکی از میزان ساده لوحی و بی بصیرتی ایشان داشت به عنوان مثال ایشان در مورد قضیه مهدی هاشمی معدوم ، و با وجود اینکه متهم به دهها فقره قتل بودند معتقد بودند که ایشان بی گناه بوده و حتی او را به گونه ای بالا می بردند که گویا یکی از اولیای الهی مورد اتهام قرار گرفته است (برای مطالعه بیشتر در مورد جرایم باند مهدی هاشمی و دفاعیات آقای منتظری رک : محمد محمدی ری شهری ، سنجه انصاف ، انتشارات دارالحدیث و همان ، خاطرات سیاسی و نیز رضایی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، 1381) به همین دلیل آقای منتظری که از سوی باند مهدی هاشمی احاطه شده و توسط برادر ایشان به نام هادی هاشمی که داماد آقای منتظری هم بود خط دهی می شد به مرور نسبت به بسیاری از مسائل ازجمله دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی بدبین شده و در نتیجه بسیاری از القائات اطرافیان را همچون دشمنان به نظام اسلامی منتسب نمود که البته همین روحیه ساده لوحانه و نیز اقدامات ایشان باعث شد تا امام خمینی ره در آخرین ماههای عمر خود اقدام به برکناری ایشان بنمایند و از ایشان خواستند تا بیت خود را از منافقان و ملی گراها پاک نموده و بیش از این سهم امام را درحلقوم منافقان نریزند . (رک : نامه امام خمینی به آیت الله منتظری مورخه 6 فروردین 1368 و 8 فروردین همان سال) لذا بسیاری از اتهاماتی که آقای منتظری به نظام اسلامی وارد می نمایند ناشی از القائات اطرافیان ایشان که از عوامل باند مهدی هاشمی معدوم بودند و بدبینی حاصر از اعدام مهدی هاشمی بود و از آنجایی که اشتباهات در تحلیل های ایشان نیز به حدی فاحش بود که تروریستی همچون مهدی هاشمی با دهها فقره قتل و جنایت را امین خود نموده و در صدد تبرئه وی بر می آید و حتی همچون یکی از اولیای الهی تقدیس می کند لذا مطالب کتاب ایشان نیز نمی تواند به عنوان مستند قرار گیرد . با این حال حتی فارغ از هر گونه مستندی در زمینه اعدام گروههای چپ گرا به نظر می رسد فرض شما در مورد بی گناه بودن گروههای چپ گرا فرض صحیحی نیست و حتی اگر در زندان افراد چپ گرایی هم به دلیل محاربه اعدام شده باشند کسانی بودند که اسحه بر دست گرفته و بر علیه نظام دست به توطئه زده بودند که طبیعتا جواب توطئه برخورد خشونت آمیز خواهد بود . با این توضیح که سیاست اولیه حکومت اسلامی از منظر امام خمینی تعامل با تمامی گروهها و جرانات و حتی گروههای مارکسیستی بود به گونه ای که امام خمینی ره در یکی از مصاحبه های خود در خارج از کشور اعلام نمودند حتی مارکسیستها در حکومت اسلامی برای اظهار عقاید خود آزاد خواهند بود اما آزادی توطئه را نخواهند داشت متعاقب همین دیدگاه و در پی پیروزی انقلاب اسلامی دربهمن 57 تمامی شرایط و زمینه ها برای تجلی این آزادی توسط نظام نوپا تاسیس شد و این گروهها تا زمانی که دست به توطئه چینی نزده بودند در این کشور آزاد بوده و حتی به بیان دیدگاههای خویش می پرداختند که نمونه آن برگزاری مناظراتی بود که در آن نمایندگان گروههای ملحد با نمایندگان گروههای مذهبی در برنامه تلویزیونی شرکت کرده و به بیان دیدگاههای خود می پرداختند که شاخص ترین آنها در سال 60 مناظره ایدئولوژیک عبدالکریم سروش و مصباح یزدی با احسان طبری ( ایدئولوگ حزب توده ) و فرخ نگهدار( رهبر فداییان اکثریت ) در کنار مناظره های شهید بهشتی با نورالدین کیانوری ( دبیر کل حزب توده ) و نمایندگان سازمان مجاهدین خلق،و ... نشانه توان تحمل طرح آراء مختلف در نظام جمهوری اسلامی بود. اما متاسفانه گروههای مخالف نظام به جای قدردانی از فضای به وجود آمده و استفاده مطلوب از آن به سوء استفاده پرداخته و ابتدا گروههایی همچون مجاهدین خلق به روی مردم اسلحه کشیدند و آنگاه گروههایی همچون حزب توده پس از حمایت از تجزیه طلبان دست به ایجاد شبکه کودتا زدند که در سال 62 رسما کشف و سران آن به تلاش برای ایجادکودتا اعتراف نمودند و بدین ترتیب این حزب نیز منحل شد . در کنار حزب توده به عنوان شاخص ترین ، ریشه دار ترین و رسمی ترین گروه چپ گرای ابتدای انقلاب اسلامی که دست به توطئه کودتا زدند شاهد دهها حزب و گروه چپ گرای دیگر نیز بودیم که برخی از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و برخی دیگر پس از گذشت چندین ماه توطئه های خود را آغاز نموده و اثبات نمودند که شایستگی استفاده از فضای آزادی ها را ندارند و به دنبال دهها جنایتی که بر علیه مردم بی گناه انجام دادند توسط نظام مورد تعقیق قرار گرفته و با آنها برخورد شد و در واقع علاوه بر حزب کومله که در سوال به آن اشاره شده است در ابتدای انقلاب شاهد دهها گروه چپ گرا بودیم که با اقدامات تروریستی خود امنیت کشور را به خطر می انداختند . به عبارتی در همان آغازین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی شاهد حضور چندین گروه اعم از التقاطیون مسلمان (همچون گروهک فرقان) ، التقاطیون مسلمان نمای چپ گرا (همچون مجاهدین خلق) و چپ گرایان رسمی (همچون حزب توده ، گروهک پیکار ، سازمان فداییان خلق ،حزب دمکرات کردستان ، اتحادیه کمونیست های ایران ، حزب رنجبران و دهها گروه چپ گرای دیگر) بودیم که همگی تلاش می کردند در اقدامات تروریستی ، جنایت و کشتار انسانهای بی گناه گوی سبقت را از دیگر رقبا بربایند که گزارشی از وضعیت و اقدامات آنها در کتاب ( جریان شناسی چپ در ایران نوشته حمید احمدی حاجیکلایی نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ) ذکر شده است . بنابر این آنچه مسلم است دهها گروه چپ گرا در ابتدای انقلاب اسلامی بر علیه نظام اسلامی و مردم بی گناه دست به جنایتهای بی شمار زدند که نظام اسلامی سرانجام ناچار به برخورد سخت با آنان شده و اگر هم در سال 67 چپ گرایانی در زندان بوده باشند از همین قبیل افراد بوده اند که برخورد قانونی و شرعی با تروریستها نیز امری طبیعی و حتی الزامی می باشد . با این حال سیاست نظام اسلامی هرگز برخورد خشونت بار با چپ گرایانی که دست به توطئه نرده اند نبوده است و علاوه بر اینکه مطالبی که در همین سایت ذکر شده است خود به خود نشان از عدم برخورد اینچنینی دارد (به عنوان مثال در بخشی از مطالب سایت ویکی پدیا آبراهامیان به نقل از یکی از زنان چپ گرا به عنوان بازمانده کشتار 67 مطالبی نقل می کند در حالی که طبق ادعا های دیگر این کتاب در این ماجرا تمامی کسانی که در زندان بوده اند و بر سر موضع خود بوده اند قتل عام شده اند و طبیعتا زنده ماندن این فرد نشان می دهد که علاوه بر باطل بودن اصل استدلال و ادعا ، برخورد نظام نیز برخورد سخت با همگان نبوده است و اگر ادعای اولی را هم قبول کنیم زنده ماندن این فرد نشان میدهد که وی دست به توطئه نزده و یا بر سر مواضع خود نبوده و در نتیجه نظام اسلامی کسانی را که دست به توطئه نزده بودند را از سایرین استثنا نموده و با آنان برخورد سخت نداشته است) برخی شواهد دیگر نیز شاهد این است که کسانی که صرفا چپ گرا بوده و در عین حال توطئه ای انجام نداده اند آزادانه در حال فعالیت به عنوان شهروند عادی هستند همچون دهها استاد دانشگاه چپ گرا که حتی کتابهایشان هنوز هم در دانشگاهها در حال تدریس می باشد و یا برخی فعالان چپ گرای سابق که گهگاهی از نقل خاطراتشان در رسانه ملی استفاده می شود و دهها کتاب که توسط چپ گرایان در مورد خاطراتشان انتشار یافته است و در دسترس همگان قرار دارد یا در جریان یکی از نمایشگاههای کتاب که مقام معظم رهبری در جریان بازدید از یکی از غرفه ها و با دیدن یکی از کتابهای به آذین که از نویسندگان شدیدا چپ گرا بوده و در بستر بیماری بودند احوالپرسی نمودند که همه اینها نشان دهنده این است که سیاست نظام اسلامی عدم برخورد با گروهها و جریانات مخالفی که دست به توطئه نزده اند می باشد و آنان می توانند آزادانه به عنوان شهروند درنظام اسلامی از حقوق شهروندی خود برخوردار باشند و در نتیجه اگر هم برخوردی تا کنون صورت گرفته است تنها باگروهها توطئه گر بوده است . نتجه اینکه اولا اسناد ارائه شده چندان معتبر نیستند و ثانیا بالفرض در صورت صحت ماجرا باز هم با توجه به سیاست نظام اسلامی مبنی بر برخورد با گروههای توطئه گر و نه هر گروه مخالفی و نیز با توجه به اینکه در آن سالها علاوه بر کومله دهها گروه چپ گرای تروریست که به اسامی برخی از آنها اشاره شد فعال بودند این افراد قطعا از میان همین گروهها بوده اند و مجازات اعدام برای تروریست ها مجازاتی کاملا طبیعی و معقول می باشد . دوست عزیز امیدواریم که این پاسخ ذهن حقیقت جوی شمارا قانع نموده باشد در صورتی که باز هم ابهامی مانده باشد لطفا با بیان نقطه ابهام خود ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/100137771)
سلام دوباره. در مورد اعدام عناصر ضدانقلاب چپ و کمونیست، در سال 67، بعد از اعدام عناصر سازمان منافقین که بر سر مواضع خود باقی مانده بودند، پرسیده بودم، فرمودید که اسنادی که به این امر اشاره دارند را مع
سلام دوباره. در مورد اعدام عناصر ضدانقلاب چپ و کمونیست، در سال 67، بعد از اعدام عناصر سازمان منافقین که بر سر مواضع خود باقی مانده بودند، پرسیده بودم، فرمودید که اسنادی که به این امر اشاره دارند را مع
دوست عزیز ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز سوال شما مشتمل بر دو بخش است : نخست در مورد اعدام منافقان (عمدتا مجاهدین خلق) و دوم اعدام گروههای چپ گرا به طور خاص .
در مورد اعدام منافقان زندانی در سال 67 ، در پاسخ به سوال اول شما به طور مفصل در مورد صحت و سقم ماجرا و دلایل و مستندات فقهی و قانونی آن مطالبی ارائه شد و به طور خلاصه می گوییم که این حکم ، حکمی نبود که ناگهان اجرا شده باشد بلکه حکمی بود که از قبل هم بدون فرمان امام خمینی ره و در چارچوب قانون اجرا می شد و در تابستان 67 با توجه به فجایعی که منافقان به دنبال پذیرش قطعنامه سازمان ملل مبنی بر آتش بس از سوی جمهوری اسلامی ایران در بخشهای مختلف کشور از جمله مناطق عملیاتی غرب کشور مرتکب می شدند و از جانب نیروهای داخلی و حتی محبوس وفادار به آنان مورد حمایت قرار گرفته و تحرکاتی هم به منظور به بلوا کشاندن زندانها همزمان با اقدامات منافقان در غرب کشور در حال انجام بود امام خمینی ره دستور رسیدگی به مساله آنان نمود تا اگر کسانی بر سر مواضع خود پایدار بوده و همچنان به عنوان نیروی دشمن عمل می کنند بر اساس احکام قطعی شرع و قوانین اعدام شده و اگر از موضع خود بازگشته باشند روند قضایی خود را طی نمایند و احیانا حتی مشمول عفو شوند و البته توجه به این نکته لازم است که کسانی که در این جریان مورد بررسی قرار گرفتند کسانی بودند که از قبل به دلیل اقدامات خرابکارانه بر علیه امنیت ملی و اقدامات تروریستی شان دستگیر شده بودند و طبیعتا اتهام و جرم آنان ثابت بود و تنها اجرای حکم آنان با توجه به شرایط خاص جنگی تسریع بیشتری یافت و البته این دستور به نفع کسانی هم بود که در زندان پشیمان شده و از مواضع سابق خود عدول نموده بودند و باعث تسریع در بازگشت آنان به آغوش خانواده هایشان شد و در کل بهتر است نیمه پر لیوان را هم ببینیم . در هر صورت باز هم شما را به مطالعه پاسخ سوال اولتان ارجاع می دهیم هر چند که به نظر می رسد که شما در این زمینه قانع شده و بیشتر در مورد علت اعدام گروههای چپ گرا ابهام دارید . لذا به این مساله می پردازیم :
اولا سند شما در مورد اعدام گروه های چپ گرا سند معتبری نیست چرا که اولا سایت ویکی پدیا که خود را دانشنامه آزاد می داند منبع علمی و معتبر نیست چه رسد به یک منبع حقوقی معتبر و قابل استناد! بلکه منبعی است که حتی با فرض پذیرش وجود آزادی در آن، هر کسی می تواند هر گونه ادعای جهت داری را در آن عنوان نماید که این مساله خود باعث بی اعتبار شدن ارزش داده های اطلاعاتی سایت می شود لذا نمی توان به خود سایت ویکی پدیا اعتمادی نمود ثانیا اسناد و منابعی که در سایت ویکی پدیا مورد استناد قرار گرفته است خود اشکالاتی دارند چرا که بخشی از آنها بیانیه ای صادره می باشد و در آنها ادعاهایی صورت گرفته است که باز هم بیانیه ، منبع مورد اعتمادی نیست و بخشی دیگر از آنها هم توسط کسانی نگارش یافته است که نوعا دارای مشکلاتی با نظام اسلامی هستند و همواره گزارشهای خلاف واقع درمورد حقایق نظام اسلامی ارائه می دهند به عنوان مثال شخصی همچون آبراهامیان که کتاب (ایران بین دو انقلاب ) او تحلیلی است از انقلاب اسلامی که صد و هشتاد درجه با واقعیات انقلاب اسلامی تعارض داشت به گونه ای که یکی از منتقدان اثر او در باره کتاب او مقاله ای با این عنوان نوشت : (نظریه پردازی برای انقلابی که هرگز اتفاق نیفتاد) به عبارتی تحلیلی که وی از انقلاب اسلامی می کند به اندازه ای دور از واقعیات است که نویسنده معتقد است آبراهامیان برای انقلابی نظریه پردازی کرده است که هرگز اتفاق نیفتاده و انقلابی که اتفاق افتاده است چنین ماهیتی نداشته است . همین تحلیل های کاملا جهت دار در مورد سایر مسایل مرتبط با ایران در آثار دیگر این نویسنده نیز وجود دارد و حتی در کتاب مورد اشاره سایت ویکی پدیا به تصریح خود سایت اشتباهات فاحشی وجود دارد که نشان از کمبود اطلاعات نویسنده دارد و این مساله باز به نوبه خود باعث بی اعتباری بسیاری از داده های اطلاعاتی و تحلیل های دیگر وی می شود .
منبع دیگری نیز که شما به آن اشاره نموده اید کتاب خاطرات آیت الله منتظری می باشد که در آن هم اولا اثری از ذکر گروههای چپ گرا نبوده و ثانیا سایر گزارشهای آیت الله منتظری به دلیل جهت دار بودن آن و قضایای پیرامون آیت الله منتظری قابل استناد نمی باشد . در واقع آیت الله منتظری به دلیل روحیات خاصی که از آن برخوردار بود و در نهایت به برکناری ایشان از قائم مقام رهبری منجر شد در بسیاری از قضاوت های خود اسیر القائات کسانی بودند که متاسفانه ایشان را احاطه نموده و گام به گام به سمت دشمنان نظام کشاندند به گونه ای که شخصیتی که در سالهای آغازین انقلاب به تصریح خود در کتاب و علیرغم اعتقاد امام خمینی به مبارزات مسلحانه در خارج از کشور ، اقدام به راه اندازی نهضت های آزادی بخش در خارج از کشور می نماید در اواخر عمر به اندازه ای مورد توجه استکبار جهانی قرار می گیرد که تبدیل به مرجع تقلید ثابت رادیوهای بیگانه به ویژه رادیو بی بی سی شده و رادیو بی بی سی همواره از ایشان به منظور تحقق اهداف استعماری دولتمردان متبوع خود استفتائات جهت داری می نمود و با عنایات ویژه آقای منتظری مواجه می شدند . در طول تاریخ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در موارد مختلف شاهد قضاوتهایی از ایشان در باره عملکرد برخی اشخاص بودیم که همگی حاکی از میزان ساده لوحی و بی بصیرتی ایشان داشت به عنوان مثال ایشان در مورد قضیه مهدی هاشمی معدوم ، و با وجود اینکه متهم به دهها فقره قتل بودند معتقد بودند که ایشان بی گناه بوده و حتی او را به گونه ای بالا می بردند که گویا یکی از اولیای الهی مورد اتهام قرار گرفته است (برای مطالعه بیشتر در مورد جرایم باند مهدی هاشمی و دفاعیات آقای منتظری رک : محمد محمدی ری شهری ، سنجه انصاف ، انتشارات دارالحدیث و همان ، خاطرات سیاسی و نیز رضایی، مسعود و عباس سلیمی نمین، پاسداشت حقیقت، تهران:دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، 1381) به همین دلیل آقای منتظری که از سوی باند مهدی هاشمی احاطه شده و توسط برادر ایشان به نام هادی هاشمی که داماد آقای منتظری هم بود خط دهی می شد به مرور نسبت به بسیاری از مسائل ازجمله دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی بدبین شده و در نتیجه بسیاری از القائات اطرافیان را همچون دشمنان به نظام اسلامی منتسب نمود که البته همین روحیه ساده لوحانه و نیز اقدامات ایشان باعث شد تا امام خمینی ره در آخرین ماههای عمر خود اقدام به برکناری ایشان بنمایند و از ایشان خواستند تا بیت خود را از منافقان و ملی گراها پاک نموده و بیش از این سهم امام را درحلقوم منافقان نریزند . (رک : نامه امام خمینی به آیت الله منتظری مورخه 6 فروردین 1368 و 8 فروردین همان سال) لذا بسیاری از اتهاماتی که آقای منتظری به نظام اسلامی وارد می نمایند ناشی از القائات اطرافیان ایشان که از عوامل باند مهدی هاشمی معدوم بودند و بدبینی حاصر از اعدام مهدی هاشمی بود و از آنجایی که اشتباهات در تحلیل های ایشان نیز به حدی فاحش بود که تروریستی همچون مهدی هاشمی با دهها فقره قتل و جنایت را امین خود نموده و در صدد تبرئه وی بر می آید و حتی همچون یکی از اولیای الهی تقدیس می کند لذا مطالب کتاب ایشان نیز نمی تواند به عنوان مستند قرار گیرد .
با این حال حتی فارغ از هر گونه مستندی در زمینه اعدام گروههای چپ گرا به نظر می رسد فرض شما در مورد بی گناه بودن گروههای چپ گرا فرض صحیحی نیست و حتی اگر در زندان افراد چپ گرایی هم به دلیل محاربه اعدام شده باشند کسانی بودند که اسحه بر دست گرفته و بر علیه نظام دست به توطئه زده بودند که طبیعتا جواب توطئه برخورد خشونت آمیز خواهد بود .
با این توضیح که سیاست اولیه حکومت اسلامی از منظر امام خمینی تعامل با تمامی گروهها و جرانات و حتی گروههای مارکسیستی بود به گونه ای که امام خمینی ره در یکی از مصاحبه های خود در خارج از کشور اعلام نمودند حتی مارکسیستها در حکومت اسلامی برای اظهار عقاید خود آزاد خواهند بود اما آزادی توطئه را نخواهند داشت متعاقب همین دیدگاه و در پی پیروزی انقلاب اسلامی دربهمن 57 تمامی شرایط و زمینه ها برای تجلی این آزادی توسط نظام نوپا تاسیس شد و این گروهها تا زمانی که دست به توطئه چینی نزده بودند در این کشور آزاد بوده و حتی به بیان دیدگاههای خویش می پرداختند که نمونه آن برگزاری مناظراتی بود که در آن نمایندگان گروههای ملحد با نمایندگان گروههای مذهبی در برنامه تلویزیونی شرکت کرده و به بیان دیدگاههای خود می پرداختند که شاخص ترین آنها در سال 60 مناظره ایدئولوژیک عبدالکریم سروش و مصباح یزدی با احسان طبری ( ایدئولوگ حزب توده ) و فرخ نگهدار( رهبر فداییان اکثریت ) در کنار مناظره های شهید بهشتی با نورالدین کیانوری ( دبیر کل حزب توده ) و نمایندگان سازمان مجاهدین خلق،و ... نشانه توان تحمل طرح آراء مختلف در نظام جمهوری اسلامی بود. اما متاسفانه گروههای مخالف نظام به جای قدردانی از فضای به وجود آمده و استفاده مطلوب از آن به سوء استفاده پرداخته و ابتدا گروههایی همچون مجاهدین خلق به روی مردم اسلحه کشیدند و آنگاه گروههایی همچون حزب توده پس از حمایت از تجزیه طلبان دست به ایجاد شبکه کودتا زدند که در سال 62 رسما کشف و سران آن به تلاش برای ایجادکودتا اعتراف نمودند و بدین ترتیب این حزب نیز منحل شد . در کنار حزب توده به عنوان شاخص ترین ، ریشه دار ترین و رسمی ترین گروه چپ گرای ابتدای انقلاب اسلامی که دست به توطئه کودتا زدند شاهد دهها حزب و گروه چپ گرای دیگر نیز بودیم که برخی از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و برخی دیگر پس از گذشت چندین ماه توطئه های خود را آغاز نموده و اثبات نمودند که شایستگی استفاده از فضای آزادی ها را ندارند و به دنبال دهها جنایتی که بر علیه مردم بی گناه انجام دادند توسط نظام مورد تعقیق قرار گرفته و با آنها برخورد شد و در واقع علاوه بر حزب کومله که در سوال به آن اشاره شده است در ابتدای انقلاب شاهد دهها گروه چپ گرا بودیم که با اقدامات تروریستی خود امنیت کشور را به خطر می انداختند . به عبارتی در همان آغازین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی شاهد حضور چندین گروه اعم از التقاطیون مسلمان (همچون گروهک فرقان) ، التقاطیون مسلمان نمای چپ گرا (همچون مجاهدین خلق) و چپ گرایان رسمی (همچون حزب توده ، گروهک پیکار ، سازمان فداییان خلق ،حزب دمکرات کردستان ، اتحادیه کمونیست های ایران ، حزب رنجبران و دهها گروه چپ گرای دیگر) بودیم که همگی تلاش می کردند در اقدامات تروریستی ، جنایت و کشتار انسانهای بی گناه گوی سبقت را از دیگر رقبا بربایند که گزارشی از وضعیت و اقدامات آنها در کتاب ( جریان شناسی چپ در ایران نوشته حمید احمدی حاجیکلایی نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ) ذکر شده است . بنابر این آنچه مسلم است دهها گروه چپ گرا در ابتدای انقلاب اسلامی بر علیه نظام اسلامی و مردم بی گناه دست به جنایتهای بی شمار زدند که نظام اسلامی سرانجام ناچار به برخورد سخت با آنان شده و اگر هم در سال 67 چپ گرایانی در زندان بوده باشند از همین قبیل افراد بوده اند که برخورد قانونی و شرعی با تروریستها نیز امری طبیعی و حتی الزامی می باشد .
با این حال سیاست نظام اسلامی هرگز برخورد خشونت بار با چپ گرایانی که دست به توطئه نرده اند نبوده است و علاوه بر اینکه مطالبی که در همین سایت ذکر شده است خود به خود نشان از عدم برخورد اینچنینی دارد (به عنوان مثال در بخشی از مطالب سایت ویکی پدیا آبراهامیان به نقل از یکی از زنان چپ گرا به عنوان بازمانده کشتار 67 مطالبی نقل می کند در حالی که طبق ادعا های دیگر این کتاب در این ماجرا تمامی کسانی که در زندان بوده اند و بر سر موضع خود بوده اند قتل عام شده اند و طبیعتا زنده ماندن این فرد نشان می دهد که علاوه بر باطل بودن اصل استدلال و ادعا ، برخورد نظام نیز برخورد سخت با همگان نبوده است و اگر ادعای اولی را هم قبول کنیم زنده ماندن این فرد نشان میدهد که وی دست به توطئه نزده و یا بر سر مواضع خود نبوده و در نتیجه نظام اسلامی کسانی را که دست به توطئه نزده بودند را از سایرین استثنا نموده و با آنان برخورد سخت نداشته است) برخی شواهد دیگر نیز شاهد این است که کسانی که صرفا چپ گرا بوده و در عین حال توطئه ای انجام نداده اند آزادانه در حال فعالیت به عنوان شهروند عادی هستند همچون دهها استاد دانشگاه چپ گرا که حتی کتابهایشان هنوز هم در دانشگاهها در حال تدریس می باشد و یا برخی فعالان چپ گرای سابق که گهگاهی از نقل خاطراتشان در رسانه ملی استفاده می شود و دهها کتاب که توسط چپ گرایان در مورد خاطراتشان انتشار یافته است و در دسترس همگان قرار دارد یا در جریان یکی از نمایشگاههای کتاب که مقام معظم رهبری در جریان بازدید از یکی از غرفه ها و با دیدن یکی از کتابهای به آذین که از نویسندگان شدیدا چپ گرا بوده و در بستر بیماری بودند احوالپرسی نمودند که همه اینها نشان دهنده این است که سیاست نظام اسلامی عدم برخورد با گروهها و جریانات مخالفی که دست به توطئه نزده اند می باشد و آنان می توانند آزادانه به عنوان شهروند درنظام اسلامی از حقوق شهروندی خود برخوردار باشند و در نتیجه اگر هم برخوردی تا کنون صورت گرفته است تنها باگروهها توطئه گر بوده است .
نتجه اینکه اولا اسناد ارائه شده چندان معتبر نیستند و ثانیا بالفرض در صورت صحت ماجرا باز هم با توجه به سیاست نظام اسلامی مبنی بر برخورد با گروههای توطئه گر و نه هر گروه مخالفی و نیز با توجه به اینکه در آن سالها علاوه بر کومله دهها گروه چپ گرای تروریست که به اسامی برخی از آنها اشاره شد فعال بودند این افراد قطعا از میان همین گروهها بوده اند و مجازات اعدام برای تروریست ها مجازاتی کاملا طبیعی و معقول می باشد .
دوست عزیز امیدواریم که این پاسخ ذهن حقیقت جوی شمارا قانع نموده باشد در صورتی که باز هم ابهامی مانده باشد لطفا با بیان نقطه ابهام خود ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/100137771)
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.