اهداف و آرمان ها امام (ره) اهدافی بزرگ و در حد امام معصوم بود و اصلا محدود به ایران نمی شد مثلا صدور انقلاب به سایر کشورها، از جمله اهداف امام بود. آیا بهتر نبود در ابتدا مسایل و و مشکلات خود را اصلاح با سلام . اینکه اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی را بزرگ و محدود به ایران نمی دانید، نمایانگر وسعت اطلاعات و واقع بینی شماست. اما توجه به چند نکته بر اهمیت این انقلاب می افزاید . تحول خواهی و انقلاب گرچه امری است که همه به نوعی در پی آن بودند ، اما اگر این تحول و تغییر ساختاری در یک حکومت و یا یک نظام در حد تنزل یک نظام از پادشاهی به ریاست جمهوری و یا از مادام العمری به انتخابات دوره ای بدون تغییر در اساس صورت بپذیرد ، این تغییر را نمی توان در واقع به نام انقلاب ،یعنی تغییر ماهیت و متحول شدن از درون نام نهاد، مانند فرانسه و 11 اکتبر شوروی که در حول هوش تغییر حکومت و تاثیرات آن بروز نمود. از سوی دیگر انقلاب اسلامی در زمانه ای رخ داد که قدرتمندان نظام بین الملل در اوج ابهت و تمامیت قدرت خویش هستند، تا جایی که جهان را بین خود به دو قسمت تقسیم نموده و حالت سومی برای آن تصور هم نمی کنند.هر حکومت و یا هر نظام به نوعی تحت قدرت و هژمونی این دو ابرقدرت به سر می برد.اگر تغییر و یا تحولی هم در انقلاب های دیگر رخ می دهد در غالب تغییرات نظامی ،کودتا می باشد، ان هم در سایه قدرت های بزرگ و به تعبیری با اجازه آن ها . انقلابی اسلامی ،انقلاب است که نشآت گرفته از آموزه دینی عاشورایی بوده و نه محدود در تغییر یک حکومت ، که برای نجات بشریت است ،تا از طوق اسارت و بندی قدرتهای بزرگ رها شوند که( انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست .هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام ، و تردید نیست که این تحفه الهی و هدیه غیبی بوده . . .) (وصیت نامه امام خمینی رضوان الله علیه ). از طرف دیگر حتی برخی اندیشمندان غربی نیز در متفاوت بودن این انقلاب با سایر انقلاب اذعان داشته و معتقد به معنویت گرایی سیاسی در روح انقلاب اسلامی بوده که (هم دوای درد فردی و هم درمان بیماریها و نواقص جمعی است) ( میشل فوکو فیلسوف مشهور فرانسوی-بررسی عوامل انقلاب اسلامی ). حامد الگار در کتاب ریشههای انقلاب اسلامی؛ سه عامل (تشیع، رهبری امام خمینی(ره) و طرح اسلام به عنوان یک ایدئولوژی) را به عنوان ریشههای انقلاب مطرح میکند. آصف حسین در کتاب ایران اسلامی: انقلاب و ضد آن بر این نکته تأکید دارد که در مطالعة انقلاب ایران باید با توجه به عنصر ایدئولوژی، نقش اپوزیسیون اسلامی، مشروعیت، آموزشها و خصوصاً رهبری صورت گیرد. در واقع می خواهیم به این نکته اشاره کنیم که انقلاب اسلامی در شیوه تعامل میان جهان مستقل و جهان سلطهجو تحولی عظیم ایجاد نموده و مرز جدیدی که به قول امام(ره) مرز بین مستضعفان و مستکبران بود، ترسیم کرده است. از سوی دیگر پیدایش این انقلاب ، خود زمینه ساز بیداری ملتها و سبب جوشش جنبش های اسلامی و آزادیبخش شد. که بعضی از این جنبشها جنبه رادیکال پیدا کردند و درصدد واژگونی نظامهای حاکم برآمدند، بعضی جنبه اصلاحطلبانه و میانهرو پیدا کردند تا با اقدامات اندیشهای در ذهنیت مردم تحول ایجاد کنند، بعضی دیگر نیز جنبشهایی بودند که به طور کامل برگرفته از انقلاب اسلامی بودند؛ مانند جنبش حزبالله که ساختار کلی نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را در درون ایدئولوژی مبارزاتی خود وارد کرد. وجه مشترک تمام این جنشبها، الهام گرفتن از فلسفه مبارزاتی انقلاب اسلامی برای پیروزی بود که طی آن مردم با دستهای خالی، با مشتهای گرهکرده و با فریاد الله اکبر به پیروزی رسیدند. نهضتهای یادشده تا حدود زیادی توانستند در این رهگذر توفیقاتی نیز به دست آورند . روح بزرگ انقلاب ما در بیداری ملتها ست و ما در این انقلاب ، حقیقت آزادی و بزرگ واری را به همه ملت های دیگر ارمغان آوردیم و پیغام دادیم که شما می توانید ،خود را و هویت ملی خود را به دست آورید. بله ما قبول داریم که با وقوع انقلاب تحولی عظیم در ساختار و تشکیلات نظام روی داد ،برخی مشکلات و معضلات که مرهون سیاست های قبلی بوده در جامعه و اجتماع مشهود و بایدبرطرف شود و این آرزو و دغدغه اصلی همه دست اندرکاران حکومت اسلامی بوده و هست. لیکن ما بدو شروع انقلاب با شروع جنگ تحمیلی هشت ساله روبرو شدیم،و بعد از آن هم توطئه ها و مشکلات دیگری را داشتیم . با این که سیاست خارجی ما در منطقه مبتنی بر رفع تنش و رفتار مسالمت آمیز با همسایگان ،هم پیمان با عراق اتخاذ شد تا بدبینی و تنش کاسته شود ،اما مشکلات کماکان وجود دارد وهمسایه ما کشور خود را پایگاه نظامی آمریکا و پیمان نظامی امضاء می نماید. از سویی دیگر با مشکل افغانستان مواجه می شویم ،ظهور طالبان (اسلامی خشن و مدعی سنتی در منطقه برای ایجاد چالش با ایران) زمینه ساز نا امنی در منطقه است. زیرا شما وقتی می توانید در راه و سختی های تولید و صنعتی موفق باشید که هزینه های امنیت در داخل و خارج از مرز شما ، متعارف باشد نه سرسام آور،مواد مخدر،ایجاد نابسامانی در همسایگان ،در شمال ظهور کشور های مشترک المنافع و استقلال ایالت های شمالی ایران(اضمحلال شوروی) و . . . که این موارد بخش بسیار اندکی بود از مشکلات. اما دولتمردان ایران اسلامی با همه این مشکلات و خالی شدن مخازن ارزی و پولی در اثر هشت سال با تلاش و کوششی معجزه گونه ،در عرصه اقتصادی ،کشاورزی و صنعتی گام نهادند،توانمندی خودکفایی در گندم،برق،برنج و بالاخره انرژی ،تلاش برای ایجاد رفاه نسبی در جامعه و مهمترین آن مساله امنیت داخلی ،تنها گوشه ای کوچک از حل مشکلات است . این که ایران یک از مراکز مهم پزشکی در جهان شده،درنانو به گام های بلندی رسیده،در صنعت خودرو به خودکفایی بالایی دست یافته،در انرژی به قله های بلند فناوری اتمی دست یافته،در بنزین به تولید و صادرات آن ، در آموزش و مراکز تحصیلی بیشترین مرکز ایجاد شده و در بهداشت و سلامت به عالی تریم مراحل دست یافتیم و . . . . نشان از همت و توانمندی مسئولین نظام اسلامی است (برای مطالعه بیشتر در این زمینه به دستاورد های انقلاب اسلامی نشر قدر ولایت مراجعه کنید). و آری قبول داریم که مشکلات و سختی های بزرگ و بزرگتر در فراروی ما هست زیرا دشمن در صدد ناکارآمدی جلوه دادن نظام اسلامی است، ولی آن چه مهم است ما در این مدت سی ساله نشان دادیم که می توانیم ،و این روحیه امید را در خود زنده کنیم . و این روحیه را در دیگر ملت ها هم احیا کنیم ،که این روح اسلام است که به مایاد می دهد که به خود آییم و از زیر سلطه استکبار به در آمده و در راه و ارمان های بلند خویش کوشش کنیم تا به قله های بلند اقتدار دست یابیم. و هر ملتی با با ماهیت اصلی و هویت واقعی دین اسلام آشناباشد و در این راستا تلاش نماید قطعاً سر بلند است. آیا این تهاجم فرهنگی علیه غرب است ؟ما اذعان داریم که اگر این فرهنگ و این شعار را ملتهای در بند متوجه شوند ،در صدد نجات خویش خواهند بود.از سویی اگر همین مرزهای غربی را هم بپذیریم ،آمریکا در منطقه خاور میانه چه کار دارد؟ایا نشان از تهاجم نظامی نیست؟ فراموش نکنیم ،که هنوز هم جنگ ،جنگ است ؛ جنگ نظامی دشمن که جواب نداده ،تبدیل به جنگ فرهنگی و اقتصادی شده است. و عزت و شرف ما در گروه همین استقامت و پایداری است . موفق و سربلند باشید . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/100137471)
اهداف و آرمان ها امام (ره) اهدافی بزرگ و در حد امام معصوم بود و اصلا محدود به ایران نمی شد مثلا صدور انقلاب به سایر کشورها، از جمله اهداف امام بود. آیا بهتر نبود در ابتدا مسایل و و مشکلات خود را اصلاح
اهداف و آرمان ها امام (ره) اهدافی بزرگ و در حد امام معصوم بود و اصلا محدود به ایران نمی شد مثلا صدور انقلاب به سایر کشورها، از جمله اهداف امام بود. آیا بهتر نبود در ابتدا مسایل و و مشکلات خود را اصلاح
با سلام . اینکه اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی را بزرگ و محدود به ایران نمی دانید، نمایانگر وسعت اطلاعات و واقع بینی شماست. اما توجه به چند نکته بر اهمیت این انقلاب می افزاید . تحول خواهی و انقلاب گرچه امری است که همه به نوعی در پی آن بودند ، اما اگر این تحول و تغییر ساختاری در یک حکومت و یا یک نظام در حد تنزل یک نظام از پادشاهی به ریاست جمهوری و یا از مادام العمری به انتخابات دوره ای بدون تغییر در اساس صورت بپذیرد ، این تغییر را نمی توان در واقع به نام انقلاب ،یعنی تغییر ماهیت و متحول شدن از درون نام نهاد، مانند فرانسه و 11 اکتبر شوروی که در حول هوش تغییر حکومت و تاثیرات آن بروز نمود.
از سوی دیگر انقلاب اسلامی در زمانه ای رخ داد که قدرتمندان نظام بین الملل در اوج ابهت و تمامیت قدرت خویش هستند، تا جایی که جهان را بین خود به دو قسمت تقسیم نموده و حالت سومی برای آن تصور هم نمی کنند.هر حکومت و یا هر نظام به نوعی تحت قدرت و هژمونی این دو ابرقدرت به سر می برد.اگر تغییر و یا تحولی هم در انقلاب های دیگر رخ می دهد در غالب تغییرات نظامی ،کودتا می باشد، ان هم در سایه قدرت های بزرگ و به تعبیری با اجازه آن ها . انقلابی اسلامی ،انقلاب است که نشآت گرفته از آموزه دینی عاشورایی بوده و نه محدود در تغییر یک حکومت ، که برای نجات بشریت است ،تا از طوق اسارت و بندی قدرتهای بزرگ رها شوند که( انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب ها جداست .هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام ، و تردید نیست که این تحفه الهی و هدیه غیبی بوده . . .) (وصیت نامه امام خمینی رضوان الله علیه ). از طرف دیگر حتی برخی اندیشمندان غربی نیز در متفاوت بودن این انقلاب با سایر انقلاب اذعان داشته و معتقد به معنویت گرایی سیاسی در روح انقلاب اسلامی بوده که (هم دوای درد فردی و هم درمان بیماریها و نواقص جمعی است) ( میشل فوکو فیلسوف مشهور فرانسوی-بررسی عوامل انقلاب اسلامی ). حامد الگار در کتاب ریشههای انقلاب اسلامی؛ سه عامل (تشیع، رهبری امام خمینی(ره) و طرح اسلام به عنوان یک ایدئولوژی) را به عنوان ریشههای انقلاب مطرح میکند. آصف حسین در کتاب ایران اسلامی: انقلاب و ضد آن بر این نکته تأکید دارد که در مطالعة انقلاب ایران باید با توجه به عنصر ایدئولوژی، نقش اپوزیسیون اسلامی، مشروعیت، آموزشها و خصوصاً رهبری صورت گیرد.
در واقع می خواهیم به این نکته اشاره کنیم که انقلاب اسلامی در شیوه تعامل میان جهان مستقل و جهان سلطهجو تحولی عظیم ایجاد نموده و مرز جدیدی که به قول امام(ره) مرز بین مستضعفان و مستکبران بود، ترسیم کرده است. از سوی دیگر پیدایش این انقلاب ، خود زمینه ساز بیداری ملتها و سبب جوشش جنبش های اسلامی و آزادیبخش شد. که بعضی از این جنبشها جنبه رادیکال پیدا کردند و درصدد واژگونی نظامهای حاکم برآمدند، بعضی جنبه اصلاحطلبانه و میانهرو پیدا کردند تا با اقدامات اندیشهای در ذهنیت مردم تحول ایجاد کنند، بعضی دیگر نیز جنبشهایی بودند که به طور کامل برگرفته از انقلاب اسلامی بودند؛ مانند جنبش حزبالله که ساختار کلی نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را در درون ایدئولوژی مبارزاتی خود وارد کرد. وجه مشترک تمام این جنشبها، الهام گرفتن از فلسفه مبارزاتی انقلاب اسلامی برای پیروزی بود که طی آن مردم با دستهای خالی، با مشتهای گرهکرده و با فریاد الله اکبر به پیروزی رسیدند. نهضتهای یادشده تا حدود زیادی توانستند در این رهگذر توفیقاتی نیز به دست آورند . روح بزرگ انقلاب ما در بیداری ملتها ست و ما در این انقلاب ، حقیقت آزادی و بزرگ واری را به همه ملت های دیگر ارمغان آوردیم و پیغام دادیم که شما می توانید ،خود را و هویت ملی خود را به دست آورید.
بله ما قبول داریم که با وقوع انقلاب تحولی عظیم در ساختار و تشکیلات نظام روی داد ،برخی مشکلات و معضلات که مرهون سیاست های قبلی بوده در جامعه و اجتماع مشهود و بایدبرطرف شود و این آرزو و دغدغه اصلی همه دست اندرکاران حکومت اسلامی بوده و هست. لیکن ما بدو شروع انقلاب با شروع جنگ تحمیلی هشت ساله روبرو شدیم،و بعد از آن هم توطئه ها و مشکلات دیگری را داشتیم . با این که سیاست خارجی ما در منطقه مبتنی بر رفع تنش و رفتار مسالمت آمیز با همسایگان ،هم پیمان با عراق اتخاذ شد تا بدبینی و تنش کاسته شود ،اما مشکلات کماکان وجود دارد وهمسایه ما کشور خود را پایگاه نظامی آمریکا و پیمان نظامی امضاء می نماید. از سویی دیگر با مشکل افغانستان مواجه می شویم ،ظهور طالبان (اسلامی خشن و مدعی سنتی در منطقه برای ایجاد چالش با ایران) زمینه ساز نا امنی در منطقه است. زیرا شما وقتی می توانید در راه و سختی های تولید و صنعتی موفق باشید که هزینه های امنیت در داخل و خارج از مرز شما ، متعارف باشد نه سرسام آور،مواد مخدر،ایجاد نابسامانی در همسایگان ،در شمال ظهور کشور های مشترک المنافع و استقلال ایالت های شمالی ایران(اضمحلال شوروی) و . . . که این موارد بخش بسیار اندکی بود از مشکلات. اما دولتمردان ایران اسلامی با همه این مشکلات و خالی شدن مخازن ارزی و پولی در اثر هشت سال با تلاش و کوششی معجزه گونه ،در عرصه اقتصادی ،کشاورزی و صنعتی گام نهادند،توانمندی خودکفایی در گندم،برق،برنج و بالاخره انرژی ،تلاش برای ایجاد رفاه نسبی در جامعه و مهمترین آن مساله امنیت داخلی ،تنها گوشه ای کوچک از حل مشکلات است . این که ایران یک از مراکز مهم پزشکی در جهان شده،درنانو به گام های بلندی رسیده،در صنعت خودرو به خودکفایی بالایی دست یافته،در انرژی به قله های بلند فناوری اتمی دست یافته،در بنزین به تولید و صادرات آن ، در آموزش و مراکز تحصیلی بیشترین مرکز ایجاد شده و در بهداشت و سلامت به عالی تریم مراحل دست یافتیم و . . . . نشان از همت و توانمندی مسئولین نظام اسلامی است (برای مطالعه بیشتر در این زمینه به دستاورد های انقلاب اسلامی نشر قدر ولایت مراجعه کنید).
و آری قبول داریم که مشکلات و سختی های بزرگ و بزرگتر در فراروی ما هست زیرا دشمن در صدد ناکارآمدی جلوه دادن نظام اسلامی است، ولی آن چه مهم است ما در این مدت سی ساله نشان دادیم که می توانیم ،و این روحیه امید را در خود زنده کنیم . و این روحیه را در دیگر ملت ها هم احیا کنیم ،که این روح اسلام است که به مایاد می دهد که به خود آییم و از زیر سلطه استکبار به در آمده و در راه و ارمان های بلند خویش کوشش کنیم تا به قله های بلند اقتدار دست یابیم. و هر ملتی با با ماهیت اصلی و هویت واقعی دین اسلام آشناباشد و در این راستا تلاش نماید قطعاً سر بلند است. آیا این تهاجم فرهنگی علیه غرب است ؟ما اذعان داریم که اگر این فرهنگ و این شعار را ملتهای در بند متوجه شوند ،در صدد نجات خویش خواهند بود.از سویی اگر همین مرزهای غربی را هم بپذیریم ،آمریکا در منطقه خاور میانه چه کار دارد؟ایا نشان از تهاجم نظامی نیست؟ فراموش نکنیم ،که هنوز هم جنگ ،جنگ است ؛ جنگ نظامی دشمن که جواب نداده ،تبدیل به جنگ فرهنگی و اقتصادی شده است. و عزت و شرف ما در گروه همین استقامت و پایداری است .
موفق و سربلند باشید . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 7/100137471)
- [سایر] 1. نظر مشهور در میان علما و مجتهدین راجع به شاهان صفویه چیست؟ شنیدم که بنیان گذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) گفته است که شاهان همگی انسان های مزخرفی بودند، آیا نظر مشهور علما هم در این راستا است؟ 2. آیا شاهان صفویه تبعیت از دوازده امام (ع) را به عنوان وسیله برای تقویت سلطنت خود استفاده می¬کردند؟ چنان که این مطلب در مورد بهره ¬برداری سلاطین عثمانی از سنی¬گرایی صادق است. یا این که در میان ایشان علی رغم سلطنت، افراد صادق در این راه و متدین وجود داشته است؟
- [سایر] سلام من آگاه به این هستم که در مسایل دینی دارای اطلاعات کمی می باشم، اما به طور کلی، به عنوان یک انسان دارای فهم با این موضوع روبرو بوده ام که در جواب بیشتر شبهات و سؤالات مربوط به موضوع عصمت امامان و پیامبران، فقه شیعه دچار نوعی فرافکنی و مغلطه است. در جاهای فراوانی از قرآن کریم به صراحت هرچه تمام تر به ارتکاب گناه توسط پیامبران اشاره شده است یا در ادعیه منسوب به امامان، آنان خود معترف به ذنب و گناه خود بوده اند، اما عالم شیعی با یک فرافکنی وصف ناپذیر، توجیهاتی از این قبیل را به میان می آورد: "در این جا منظور از ذنب، ترک اولی است" یا "امام برای خودش دعا را نمی خوانده و آن دعا مشمول ما انسان های خطا کار می شود." در جایی (همین سایت) دیدم که حتی کشته شدن فردی توسط حضرت موسی یا داستان خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم به ترک اولی تفسیر شده و گویا آن قسمت از قرآن که سخن از استغفار پیامبر و بخشیده شدن وی توسط باری تعالی را به میان آورده بیهوده است، و تمام این توجیهات و چشم پوشی ها در حالی اتفاق می افتد که فقه شیعه در جایی دیگر از یک حرف اضافه یا اعراب کلمات در قران برای اثبات ادعای خود استفاده می کند. من خود به صورت شناسنامه ای یک جوان شیعه هستم، اما برای من این طور استنباط شده که گویا فقه شیعه در ابتدا به صورت عقلی و استدلالی! به عصمت پیامبران و امامان رسیده و پس از آن و برای توجیه آن از هیچ ترفندی فرو گذار نکرده است. در آخر باید اضافه کنم که صراحت لهجه من تنها به علت منتقل کردن کامل سؤالم بوده است و در این زمینه خود را محتاج جواب (منطقی) شما می بینم.
- [سایر] چند روایت محدود (چهار یا پنچ) روایت به این مضمون وجود دارد که: حضرت امام حسن و امام حسین (ع) بر سینه پیامبر (ص) بازی می کردند یا در برخی از روایات وارد شده است که در هنگام کودکی بر سینه پیامبر (ص) بول (ادرار) می کردند، یا درباره امام صادق (ع) چنین وارد شده است که زمان کودکی بعضی از پرندگان مانند پرستو را در صحن مسجد الحرام اذیت می کردند، به طوری که امام سجاد یا امام باقر (ع) ایشان را از این کار نهی می کردند. این دسته از روایات که دلالت بر افعال بچه گانه از طرف امامان معصوم (ع) در زمان طفولیت آنان دارد چگونه است؟ با این که در برخی دیگر از روایات مانند روایت امام رضا (ع) یا در برخی از آیات قرآن که از انبیا و زندگی آنان صحبت به میان آمده است؛ مانند حضرت عیسی، حضرت یحیی، حضرت یوسف و حضرت سلیمان آیاتی وارد شده است که چنین مطالبی در آن نیست. آیا رویاتی نداریم که در آن در ضمن شمردن علامات امام معصوم (ع) می فرماید: طهارت ولادت (حلال زاده بودن)، داشتن آثار فضل و کمال از کودکی، و اهل لهو و لعب نبودن. یا امیر المؤمنین (ع) در بیان این خصوصیات می فرمایند: ( امامی که شایسته مقام امامت است دارای علاماتی است؛ از آن جمله این که از تمام گناهان کوچک و بزرگ معصوم باشد، لغزشی در فتوا نداشته باشد و جواب خطا ندهد و در نهایت سهو و نسیان نداشته و لهو و بازی در امور دنیا ندارد. همان طور که می دانیم بدرستی که برخی از امامان ما در کودکی به امامت رسیدند؛ از جمله امام جواد (ع) و حضرت حجت (عج) و ما هم در زیارت جامعه کبیره آنان را مورد خطاب قرار می دهیم که "او شما را بعلم خود برگزیده، و برای خزانه داری مخازن غیب خود پسندیده، و برای پاسداری سرّ خود انتخاب کرده، و بقدرت خود اختیار فرموده، و به هدایت خود عزیز ساخته، و به برهان خود اختصاص داده، و برای مشعل داری نور خود برگماشته، و به روح خود تأیید فرموده، و بخلافت شما در زمین خودش، رضایت داده، و شما را حجّت های خود بر خلق خویش و یاران دین و حافظان سرّ و خازنان علم، و ودیعت گاه حکمت، و مترجمان وحی، و ارکان توحید، و شاهدان بر خلق، و نشانههای راهنما برای بندگان، و نورافکنها در شهرها، و راهنمایان به صراط خود قرار داده است. او شما را از لغزش ها مصون داشته، و از دستبرد فتنهها ایمنی بخشیده، و از پلیدی ها پاک ساخته، و ناپاکی را از ساحت قدستان دور گردانده، و شما را بینهایت پاکیزه داشته، و از این رو، شما جلالش را عظیم داشتید، و شأنش را بزرگ ساختید، و کرمش را تمجید کردید، و ذکرش را دوام بخشیدید، و پیمانش را مؤکّد نمودید، و ..). امیدوارم به طور مفصل پاسخ دهید، چرا که این شبهه در میان شیعیان پخش شده و برخی که خودشان را به شیعه منسوب می کنند و مقام ائمه را در سطح یک مفتی یا مبلغ می دانند با تفسیر این روایات در صدد تقلیل مقام و شأن ائمه و امامان معصوم (ع) هستند. مجددا از شما می خواهم با دادن پاسخ دقیق و عمیق به این شبهه، آن را از اذهان شیعیان پاک کنید. با تشکر
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند