سلام. امام خمینی در سخنرانی خود در عید فطر سال 1358، که فکر می کنم در تاریخ 2 شهریور باشد، می فرمایند: (کسانی که به جمهوری اسلامی رأی ندادند، منافق هستند.) و این در صحیفۀ امام هم درج شده است و من اینرا آنجا خواندم. آیا اینکه کسی که به جمهوری اسلامی رأی ندهد را منافق بخوانیم، با آزادی انتخاب در رفراندوم، ناسازگار نیست؟ با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز پرسشگر ارجمند، پیش از هر توضیحی پیرامون کلام نقل شده از امام راحل عظیم الشان، لازم است فراز مذکور از سخنان امام را با هم و به صورت مستند از صحیفه ی امام رحمه الله علیه باز خوانی نماییم. این سخنان که در تاریخ 2 شهریور 1358 / 1 شوال 1399ایراد گردیده است ، در جلد 9 صحیفه ی امام، صفحه 339 درج شده است : (… در سوره دوم، سوره منافقین را ذکر میفرماید، و کیفیت منافقین را؛ که اینها پیش تو اظهار دیانت میکنند، اظهار اسلام میکنند، لکن دروغ میگویند! اینها مسلم نیستند.اینها منافق هستند، و منافقین را هم به بدترین وجه ذکر میفرماید که مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذکرات دادیم برای اینکه منافقین را از غیر منافقین، مردم تشخیص بدهند. به مجرد اینکه کسی گفت من مسلم هستم و به مجرد اینکه کسی گفت من جمهوری اسلامی را قبول دارم، این نمیشود باور کرد باید اعمال آنها را دید. باید دید اینها در این جمهوری اسلامی چه تعهداتی دارند؛ چه کاری کردند برای مملکت خودشان؛ چه فکری دارند. اینهایی که اظهار اسلام میکنند لکن مردم را در بلاد ایران مردم را به آتش میکشند، خرمنهای مردم را به آتش میکشند، جوانهای ما را در اطراف میکشند، در کردستان عزیز، آن قدر از جوانهای ما را و از خود کردها را کشتند، و اینها در عین حال میگویند ما مسلم هستیم، قرآن میفرماید که شماها منافق هستید، شماها مسلم نیستید، شمایی که قولتان غیر عملتان است، حرفتان غیر واقعیتتان است، شما مسلم نیستید، شما منافق هستید؛ شما میخواهید مردم را گول بزنید. شمایی که الآن در کردستان دست به خرابی زدهاید و مع ذلک میگویید ما سنی هستیم و اهل سنت هستیم، شما اگر اهل سنت هستید، به حسب فتوای علمای بزرگ اهل سنت، واجب است اطاعت کنید از اولی الامر. اولی الامر امروز دولت ما و ما هستیم. بر شما واجب است به حکم اسلام، که تبعیت کنید؛ و به حکم قرآن، به حسب رأی علمای خودتان، به حسب رأی مشایخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستید، چرا تبعیت از قرآن نمیکنید؟ چرا به حسب آن طوری که علمای شما استفاده (کردهاند) از آیه شریفه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم اطاعت نمیکنید؟ شما در صورت مسلمان هستید، در ظاهر اظهار اسلام میکنید؛ به حسب واقع مسلم نیستید.مردم کرد ما، کردستان عزیز ما، جوانهای کرد ما، این میزان در دستشان باشد که منافق را از غیر منافق بشناسند. آنهایی که اظهار اسلام میکنند و مسلمین را به آتش میکشند، آنهایی که اظهار اسلام میکنند و مردم را به زحمت میاندازند، مردم را به مضیقه میاندازند، آنهایی که اظهار اسلام میکنند و بیمارستان را آتش میزنند و مجروحها را سر میبرند، اینها را بشناسید، اینها مسلم نیستند، اینها منافق هستند، اینها اظهار اسلام امروز میکنند برای اغفال شما؛ اغفال نشوید! توجه بکنید که اینها چه مردمی هستند. آنهایی که در مقابل حکومت طاغوت که جمهوری اسلام به همت مسلمین برپا شد، و (اینها) رأی ندادند بر جمهوری اسلام و همان طاغوت را خواستند، رأی به جمهوری اسلامی ندادن یعنی ما طاغوت میخواهیم، اینها منافق هستند، اینها مسلم نیستند، مسلم باید به جمهوری اسلام رأی بدهد؛ مسلم باید حکومت عدل اسلامی را بپذیرد. آنهایی که تحریم کردند رأی دادن بر جمهوری اسلامی را، منافق هستند؛ مسلم نیستند. آنهایی که صندوقها را آتش زدند، آنهایی که مانع شدند از اینکه مردم رأی بدهند، آنها مسلم نیستند و ما با آنها عمل خواهیم کرد به طوری که با غیر مسلمین عمل میکنیم، با منافقین عمل میکنیم و آنها را سرکوب میکنیم. ما تا کنون برای اینکه به مردم عالم بفهمانیم و بفهمند مردم که ما با چه اشخاصی مقابله داریم، ما آزادی دادیم به آنها، آزادی مطلق که در ظرف این چند ماه قریب دویست حزب و گروه و مطبوعات زیاد و مجلات و روزنامهها منتشر شد! و هیچ کس جلوگیری نکرد. در عین حالی که به همه مقدسات ما توهین کردید، در عین حالی که با حکومت آن طور رفتار کردید و با اسلام آن طور رفتار کردید در مطبوعاتتان، مع ذلک به شما تعرض نشد. تا آن که فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنهگر هستید، شما منافقینی هستیدکه میخواهید فتنه بکنید، ...) همانگونه که خود نیز ملاحظه می فرمایید، امام با بیان بحثی تفسیری پیرامون منافقین، آنهایی که قول و عملشان با هم سازگاری ندارد ، را منافق می نامند و با استناد به این آیات شریفه، کسانی که در کردستان دم از دیانت و اسلامیت می زنند و خود را مسلمان سنی معرفی نموده اما در مقابل، بر خلاف مبانی اعتقادی اهل تسنن که ولی امر جامعه را واجب الاطاعه می داند ، بر خلاف نظام اسلامی و جمهوری اسلامی دست به آشوب و جنگ مسلحانه و کشتار مسلمانان می زنند و دم از تجزیه طلبی می زنند ، را مصداق اتم منافقین مطرح در قرآن می دانند. اما در ارتباط با منافق بودن این گونه افرادی که در رای گیری نوع نظام سیاسی در 12 فروردین همانسال شرکت نکردند نیز باید بگوییم: اولا توجه داشته باشید که خطاب امام راحل در این بیانات به افرادی است که در آن دوران در کردستان ، با تشکیل حزب های کوموله و دموکرات، به دنبال آشوب علیه نظام جمهوری اسلامی و تضعیف دولت مرکزی و تجزیه طلبی بودند و نه همه ی آحاد ملت. ثانیا امام در این بیانات با تبیین قیاسی منطقی به استیضاح این گروه ها می پردازند و می فرمایند شما اگر مسلمانید می بایست بر اساس مبانی خود در فقه اهل سنت ، مطیع اولی الامر خود که همان دولت نظام اسلامی و رهبری نظام است باشید و بر خلاف جمهوری اسلامی و در ضدیت با آن حرکت ننمایید و اگر مسلمان نیستید پس منافقید زیرا همواره در بیانیه ها و اطلاعیه های خود بر اسلام و مسلمانی خود تاکید می نمایید. ثابثا بدیهی است که این گونه افراد که به آشوب علیه نظام و تجزیه طلبی می پردازند، در رفراندوم 12 فروردین شرکت ننموده بودند زیرا شرکت در این رفراندوم و رای دادن به جمهوری اسلامی ، هیچ گونه سازگاری ای با چنین رویکردی در قبال جمهوری اسلامی نمی تواند داشته باشد. و اگر این افراد ادعای مسلمانی دارند می بایست بر طبق مبانی دینی خود در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده و به آن رای آری می دادند و بعد از برپایی نظام اسلامی نیز همراه نظام در جهت رشد و شکوفایی آن تلاش می کردند. حال که از سویی ادعای مسلمانی دارند ولی از سوی دیگر در جهت تضاد و تخالف با نظام اسلامی حرکت می نمایند معلوم می شود که هیچ گاه به جمهوری اسلامی رای نداده اند و به خاطر همین اعمال خود شایسته ی اطلاق عنوان منافق می باشند. رابعا فارغ از توضیحات فوق ، باید عرض نماییم این بیانات در تاریخ 2 شهریور 58 و حدود 5 ماه بعد از انتخابات رفراندوم نظام جمهوری اسلامی ایراد گردیده است. و در زمان این انتخابات، امام در یک پیام تلویزیونی به صراحت مردم را در انتخاب نظام سیاسی آزاد گزارده و انتخابات را به دموکراتیک ترین وجه موجود برگزار نمودند. ( همه ملت باید به پای صندوقهای رأی بروند و آزادند هرچه میخواهند بنویسند و به صندوق بریزند اگر چنانچه رأیشان نه باشد، آزادند هرچه میخواهند بنویسند و نحوه حکومتی را که انتخاب میکنند در رأی خود بنویسند؛ ولی من توصیه میکنم برای اطاعت امر خدا کوشش کنند و به جمهوری اسلامی رأی بدهند.)( جلد 6 صفحه 451؛ 10 فروردین 1358 / 1 جمادی الاول 1399) این سخنان 5 ماه بعد از انتخابات و در خطاب به کسانی است که در مقابل این نظام سیاسی دست به آشوب و قیام مسلحانه زده اند و و در زمان انتخابات نیز با تحریم انتخابات و آتش زدن صندوق های رای و شرکت نکردن در رای گیری ، سعی در مقابله با این رفراندوم و عدم بر گزاری آن را داشتند. امام با ترسیم دوگانه ای از حکومت اسلام و حکومت طاغوت ، هر کسی را که در برابر حکومت اسلامی تمکین نکرده و به دنبال برقراری آن نباشد را در مسیر حکومت طاغوت دانسته و تصریح می نمایند چنین افرادی اگر دم از اسلام بزنند یقینا دروغ می گویند و در شمار منافقین می باشند. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم.
سلام. امام خمینی در سخنرانی خود در عید فطر سال 1358، که فکر می کنم در تاریخ 2 شهریور باشد، می فرمایند: (کسانی که به جمهوری اسلامی رأی ندادند، منافق هستند.) و این در صحیفۀ امام هم درج شده است و من اینرا آنجا خواندم. آیا اینکه کسی که به جمهوری اسلامی رأی ندهد را منافق بخوانیم، با آزادی انتخاب در رفراندوم، ناسازگار نیست؟
سلام. امام خمینی در سخنرانی خود در عید فطر سال 1358، که فکر می کنم در تاریخ 2 شهریور باشد، می فرمایند: (کسانی که به جمهوری اسلامی رأی ندادند، منافق هستند.) و این در صحیفۀ امام هم درج شده است و من اینرا آنجا خواندم. آیا اینکه کسی که به جمهوری اسلامی رأی ندهد را منافق بخوانیم، با آزادی انتخاب در رفراندوم، ناسازگار نیست؟
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز پرسشگر ارجمند، پیش از هر توضیحی پیرامون کلام نقل شده از امام راحل عظیم الشان، لازم است فراز مذکور از سخنان امام را با هم و به صورت مستند از صحیفه ی امام رحمه الله علیه باز خوانی نماییم. این سخنان که در تاریخ 2 شهریور 1358 / 1 شوال 1399ایراد گردیده است ، در جلد 9 صحیفه ی امام، صفحه 339 درج شده است : (… در سوره دوم، سوره منافقین را ذکر میفرماید، و کیفیت منافقین را؛ که اینها پیش تو اظهار دیانت میکنند، اظهار اسلام میکنند، لکن دروغ میگویند! اینها مسلم نیستند.اینها منافق هستند، و منافقین را هم به بدترین وجه ذکر میفرماید که مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذکرات دادیم برای اینکه منافقین را از غیر منافقین، مردم تشخیص بدهند. به مجرد اینکه کسی گفت من مسلم هستم و به مجرد اینکه کسی گفت من جمهوری اسلامی را قبول دارم، این نمیشود باور کرد باید اعمال آنها را دید. باید دید اینها در این جمهوری اسلامی چه تعهداتی دارند؛ چه کاری کردند برای مملکت خودشان؛ چه فکری دارند. اینهایی که اظهار اسلام میکنند لکن مردم را در بلاد ایران مردم را به آتش میکشند، خرمنهای مردم را به آتش میکشند، جوانهای ما را در اطراف میکشند، در کردستان عزیز، آن قدر از جوانهای ما را و از خود کردها را کشتند، و اینها در عین حال میگویند ما مسلم هستیم، قرآن میفرماید که شماها منافق هستید، شماها مسلم نیستید، شمایی که قولتان غیر عملتان است، حرفتان غیر واقعیتتان است، شما مسلم نیستید، شما منافق هستید؛ شما میخواهید مردم را گول بزنید. شمایی که الآن در کردستان دست به خرابی زدهاید و مع ذلک میگویید ما سنی هستیم و اهل سنت هستیم، شما اگر اهل سنت هستید، به حسب فتوای علمای بزرگ اهل سنت، واجب است اطاعت کنید از اولی الامر. اولی الامر امروز دولت ما و ما هستیم. بر شما واجب است به حکم اسلام، که تبعیت کنید؛ و به حکم قرآن، به حسب رأی علمای خودتان، به حسب رأی مشایخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستید، چرا تبعیت از قرآن نمیکنید؟ چرا به حسب آن طوری که علمای شما استفاده (کردهاند) از آیه شریفه اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم اطاعت نمیکنید؟ شما در صورت مسلمان هستید، در ظاهر اظهار اسلام میکنید؛ به حسب واقع مسلم نیستید.مردم کرد ما، کردستان عزیز ما، جوانهای کرد ما، این میزان در دستشان باشد که منافق را از غیر منافق بشناسند. آنهایی که اظهار اسلام میکنند و مسلمین را به آتش میکشند، آنهایی که اظهار اسلام میکنند و مردم را به زحمت میاندازند، مردم را به مضیقه میاندازند، آنهایی که اظهار اسلام میکنند و بیمارستان را آتش میزنند و مجروحها را سر میبرند، اینها را بشناسید، اینها مسلم نیستند، اینها منافق هستند، اینها اظهار اسلام امروز میکنند برای اغفال شما؛ اغفال نشوید! توجه بکنید که اینها چه مردمی هستند. آنهایی که در مقابل حکومت طاغوت که جمهوری اسلام به همت مسلمین برپا شد، و (اینها) رأی ندادند بر جمهوری اسلام و همان طاغوت را خواستند، رأی به جمهوری اسلامی ندادن یعنی ما طاغوت میخواهیم، اینها منافق هستند، اینها مسلم نیستند، مسلم باید به جمهوری اسلام رأی بدهد؛ مسلم باید حکومت عدل اسلامی را بپذیرد. آنهایی که تحریم کردند رأی دادن بر جمهوری اسلامی را، منافق هستند؛ مسلم نیستند. آنهایی که صندوقها را آتش زدند، آنهایی که مانع شدند از اینکه مردم رأی بدهند، آنها مسلم نیستند و ما با آنها عمل خواهیم کرد به طوری که با غیر مسلمین عمل میکنیم، با منافقین عمل میکنیم و آنها را سرکوب میکنیم. ما تا کنون برای اینکه به مردم عالم بفهمانیم و بفهمند مردم که ما با چه اشخاصی مقابله داریم، ما آزادی دادیم به آنها، آزادی مطلق که در ظرف این چند ماه قریب دویست حزب و گروه و مطبوعات زیاد و مجلات و روزنامهها منتشر شد! و هیچ کس جلوگیری نکرد. در عین حالی که به همه مقدسات ما توهین کردید، در عین حالی که با حکومت آن طور رفتار کردید و با اسلام آن طور رفتار کردید در مطبوعاتتان، مع ذلک به شما تعرض نشد. تا آن که فتنه را دیدیم و فهمیدیم شما فتنهگر هستید، شما منافقینی هستیدکه میخواهید فتنه بکنید، ...) همانگونه که خود نیز ملاحظه می فرمایید، امام با بیان بحثی تفسیری پیرامون منافقین، آنهایی که قول و عملشان با هم سازگاری ندارد ، را منافق می نامند و با استناد به این آیات شریفه، کسانی که در کردستان دم از دیانت و اسلامیت می زنند و خود را مسلمان سنی معرفی نموده اما در مقابل، بر خلاف مبانی اعتقادی اهل تسنن که ولی امر جامعه را واجب الاطاعه می داند ، بر خلاف نظام اسلامی و جمهوری اسلامی دست به آشوب و جنگ مسلحانه و کشتار مسلمانان می زنند و دم از تجزیه طلبی می زنند ، را مصداق اتم منافقین مطرح در قرآن می دانند. اما در ارتباط با منافق بودن این گونه افرادی که در رای گیری نوع نظام سیاسی در 12 فروردین همانسال شرکت نکردند نیز باید بگوییم: اولا توجه داشته باشید که خطاب امام راحل در این بیانات به افرادی است که در آن دوران در کردستان ، با تشکیل حزب های کوموله و دموکرات، به دنبال آشوب علیه نظام جمهوری اسلامی و تضعیف دولت مرکزی و تجزیه طلبی بودند و نه همه ی آحاد ملت. ثانیا امام در این بیانات با تبیین قیاسی منطقی به استیضاح این گروه ها می پردازند و می فرمایند شما اگر مسلمانید می بایست بر اساس مبانی خود در فقه اهل سنت ، مطیع اولی الامر خود که همان دولت نظام اسلامی و رهبری نظام است باشید و بر خلاف جمهوری اسلامی و در ضدیت با آن حرکت ننمایید و اگر مسلمان نیستید پس منافقید زیرا همواره در بیانیه ها و اطلاعیه های خود بر اسلام و مسلمانی خود تاکید می نمایید. ثابثا بدیهی است که این گونه افراد که به آشوب علیه نظام و تجزیه طلبی می پردازند، در رفراندوم 12 فروردین شرکت ننموده بودند زیرا شرکت در این رفراندوم و رای دادن به جمهوری اسلامی ، هیچ گونه سازگاری ای با چنین رویکردی در قبال جمهوری اسلامی نمی تواند داشته باشد. و اگر این افراد ادعای مسلمانی دارند می بایست بر طبق مبانی دینی خود در انتخابات جمهوری اسلامی شرکت کرده و به آن رای آری می دادند و بعد از برپایی نظام اسلامی نیز همراه نظام در جهت رشد و شکوفایی آن تلاش می کردند. حال که از سویی ادعای مسلمانی دارند ولی از سوی دیگر در جهت تضاد و تخالف با نظام اسلامی حرکت می نمایند معلوم می شود که هیچ گاه به جمهوری اسلامی رای نداده اند و به خاطر همین اعمال خود شایسته ی اطلاق عنوان منافق می باشند. رابعا فارغ از توضیحات فوق ، باید عرض نماییم این بیانات در تاریخ 2 شهریور 58 و حدود 5 ماه بعد از انتخابات رفراندوم نظام جمهوری اسلامی ایراد گردیده است. و در زمان این انتخابات، امام در یک پیام تلویزیونی به صراحت مردم را در انتخاب نظام سیاسی آزاد گزارده و انتخابات را به دموکراتیک ترین وجه موجود برگزار نمودند. ( همه ملت باید به پای صندوقهای رأی بروند و آزادند هرچه میخواهند بنویسند و به صندوق بریزند اگر چنانچه رأیشان نه باشد، آزادند هرچه میخواهند بنویسند و نحوه حکومتی را که انتخاب میکنند در رأی خود بنویسند؛ ولی من توصیه میکنم برای اطاعت امر خدا کوشش کنند و به جمهوری اسلامی رأی بدهند.)( جلد 6 صفحه 451؛ 10 فروردین 1358 / 1 جمادی الاول 1399) این سخنان 5 ماه بعد از انتخابات و در خطاب به کسانی است که در مقابل این نظام سیاسی دست به آشوب و قیام مسلحانه زده اند و و در زمان انتخابات نیز با تحریم انتخابات و آتش زدن صندوق های رای و شرکت نکردن در رای گیری ، سعی در مقابله با این رفراندوم و عدم بر گزاری آن را داشتند. امام با ترسیم دوگانه ای از حکومت اسلام و حکومت طاغوت ، هر کسی را که در برابر حکومت اسلامی تمکین نکرده و به دنبال برقراری آن نباشد را در مسیر حکومت طاغوت دانسته و تصریح می نمایند چنین افرادی اگر دم از اسلام بزنند یقینا دروغ می گویند و در شمار منافقین می باشند. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم.
- [سایر] امام خمینی(ره) در بهشت زهرا گفتند اجداد ما چه حقی داشتند برای ما تصمیم گرفتند، سرنوشت هر ملتی دست خودش است، آیا می شود گفت پدران ما سی سال قبل جمهوری اسلامی را انتخاب کردند، حقشان بود ولی این نسل جدید
- [آیت الله خامنه ای] من در سال 1341 شمسی از امام خمینی(قدّس سرّه) تقلید نموده و حقوق شرعی خود را طبق فتاوای ایشان به او می پرداختم. در سال 1346 امام(قدّس سرّه) در ضمن پاسخ به سؤالی درباره حقوق شرعی و مالیات، فرمودند که حقوق شرعی همان خمس و زکات است، ولی مالیات جزء حقوق شرعی نیست. در حال حاضر که در دوران جمهوری اسلامی به سر می بریم، خواهشمندیم وظیفه ما را نسبت به حقوق شرعی مالی و مالیات بیان فرمایید.
- [سایر] سلام-(خصوصی)از کی بورد عربی استفاده میکنم. درد دل دارم. شاید تو ضوابطتون نکنجد. ولی میخوام نظر خدای سبحان را از شما که بیشتر با حرفهای خدای سبحان آشنا هستید سوال کنم. اوایل انقلاب بود(حال و هوای عجیتی داشت: امام خمینی, مردم, ایثار, جبهه, جنک , شهادت و...) تو این حال و هوا برای من هم خواستکار میومد. من از خدا خواسته بودم که شوهر آینده من کسی باشد که ایمان خود را با عملش ثابت کرده باشد. کسی که جان خود را بخواهد در راه خدای سبحان بدهد از آزمایش الهی موفق به در آمده. بنابراین شرط من شد: جبهه رو بودن شوهر آینده ام. همین و بس. فکر کردم کسی که برای خدای سبحان جانبازی کند حتما با زن و بجه هایش با رضای خدای سبحان رفتار میکند. و با این فرد(بعد از ارائه نطراتم در مورد اسلام و ولایت فقیه و...) ازدواج کردم. بعد از جند ماه دیدم بحثهایش مثل کروه جنبش مسلمانان مبارز و بیمان و منافقین است. زندکیم شد بحث و جدل.حتی امامان معصوم را قبول نداشت. این باعث اختلاف در زندکیمون شد و من روحیه برخاشکر بیداکردم. اون هم مرا روحا و عمدا اذیت میکرد. تا اینکه بعد از 14 سال زندکی و 2 بجه جدا شدیم. وقتی حدیثهای رسول اکرم و ائمه را میخوانم احساس کناه میکنم و با خود میکویم که باید صبر میکردم و این هم جهاد من بود. از روز قیامت میترسم که برای این طلاق بازخواست شوم. نظرتان برایم مهم است. متشکرم. البته اضافه کنم که من اول خودمونی بیشنهاد طلاق کردم ولی بعد ندامت خود را بهش نشون دادم ولی او فقط یر طلاق تکیه کرد و کوتاه نیامد.
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق