سلام با توجه به اینکه عده ای حضور اصحاب فتنه در دانشگاه به منظور سخنرانی یا حتی مناظره غلط میدانند و با ان مخالفت میکنند و این موضوع را خواسته ی رهبری عنوان میکنند. 1-رهبری در کدام سخنرانی به این موضوع اشاره کرده اند؟ 2-این موضوع که حتی با مناظره ها هم مخالفت شود چه سنخیتی با تاکیدات رهبری بر کرسی های ازاد اندیشی دارد؟ با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز پرسشگر ارجمند، در ارتباط با موضوع چند نکته را خدمت شما عرض نماییم: اولا اینکه قطعا توجه دارید که فتنه ی 88 به تعبیر رهبر معظم انقلاب فتنه ی عمیقی بود که به مدت هشت ماه امنیت و نظم عمومی کشور را درگیر خود نموده و آسیب های زیادی به امنیت ملی کشورمان وارد نمود و مع الاسف تاثیرات مخرب آن محدود به سیاست داخلی نمانده بلکه در عرصه ی بین المللی نیز آسیب ها و خسارت هایی جدی به منافع ملی نظام جمهوری اسلامی وارد آورد. نذکر این نکته از آن رو بود که تصور ننماییم فتنه 88 مساله ی کوچکی بوده و می توان به راحتی آن را فراموش نمود. ظلم بزرگی –به تعبیر رهبر انقلاب- که در این ماجرا به نظام اسلامی وارد شد هنوز که هنوز است آثار خود را هر از گاهی نشان می دهد. بنابر این و با این توضیح به هیچ وجه قابل قبول نیست که در فضای دانشگاهی کشور ، بستری مساعد برای دفاع و طرح مجدد مسائل مرتبط با فتنه مطرح باشد. اگر مروری بر سخنان رهبر معظم انقلاب در طول سال های بعد از فتنه تا به امروز داشته باشید متوجه خواهید شد که محکوم کردن فتنه 88 و تنبه دادن افکار عمومی به ضرر های وسیع این فتنه همواره در طول این سال ها یکی از موارد مورد تاکید رهبری معظم انقلاب می باشد. بنابراین می بایست بین محکومیت فتنه و لزوم روشنگری پیرامون ابعاد آن و نقش خواص بی بصیرت در آن و لزوم ازاد اندیشی در محیط دانشگاهی تفکیک نمود. در پیوست پاسخ پیرامون کرسی های آزاد اندیشی از دیدگاه رهبری مطالبی بیان خواهد گردید. ثانیا می بایست بین جلسه ی مناظره و بحث و بررسی و جلسه ی سخنرانی تفکیک نمود. در جلسه ی سخنرانی جریان اطلاعات یک سویه و منطبق با عقاید و ارای سخنران است اما در مناظره هر یک از طرفین به نقد و تحلیل دیدگاه های طرف مقابل می پردازند و مستمع با ارزیابی تحلیل های ارائه شده نسبت به جمع بندی نظرات و تشخیص صحیح و سقیم اقدام می کند. با توجه به همین نکته به نظر می رسد مقوله ی کرسیهای آزاد اندیشی با مناظره سازگار است نه با جلسات سخنرانی. اینکه در فضایی منطقی و دو جانبه، صاحبان افکار سیاسی متعدد کشور با همدیگر به مناظره نشسته و پیرامون مسائل اساسی کشور با همدیگر به بحث و گفتگو بپردازند، مساله ای است که سابقه داشته و هم اکنون نیز در روال ماجراهای سیاسی دانشگاه ها در جریان می باشد. بحث و مناظره از یک سو برای پیشرفت های علمی و از سوی دیگر برای روشن شدن حقیقت و مفتضح شدن باطل ، از مقوله هایی است که همواره مورد تاکید مسوولان نظام اسلامی بوده است. اگر مروری به تاریخچه ی انقلاب اسلامی داشته باشید متوجه می گردید که در سال های ابتدای انقلاب اسلامی که فضای فکری کشورمان مملو از افکار و اندیشه های متنوع غربی و شرقی بود، اندیشمندان جهان اسلام با برپایی جلسات مناظره ی علمی با سران و مغز متفکر های جریانات فکری موجود در آن زمان ، به ابطال نظریات منسوخ شرقی و غربی پرداخته و در مقابل دیدگاه های مبتنی بر نظریات اصیل دینی پیرامون مسائل مختلف را ارائه می نمودند. قطعا شما نیز درباره ی حضور بزرگان و متفکرانی مانند آیت الله شهید دکتر بهشتی و آیت الله مصباح یزدی در مناظراتی با افرادی مانند کیانوری ( رئیس حزب توده ) یا احسان طبری ( نظریه پرداز کمونیست ) و ... مطالبی را خوانده یا شنیده اید. بنابر این موضع جمهوری اسلامی ایران پیرامون جلسات مناظره به ویژه با کسانی که ادعای روشنفکری و دگراندیشی دارند، واضح و مشخص می باشد. بهترین شاهد بر این مطلب تاکیدات مکرر رهبری معظم انقلاب ( دام ظله العالی ) پیرامون کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها می باشد. احتمالا خود شما نیز با فضای دانشگاه ها آشنا هستید ، در حال حاضر نیز در اکثر دانشگاه ها ، جلسات مناظره اعم از علمی ، سیاسی و ... بین افراد مختلف با دیدگاه های متضاد برگزار می گردد و هر دو طرف آزادانه دیدگاه های خود را بیان نموده و به نقد و رد دیدگاه های طرف مقابل می پردازند. ثالثا رهبر معظم انقلاب همواره مخالفت خود را با برخورد های چکشی و برهم زدن مراسمات اعلام نموده اند. در زیر به بخشی از چند سخنرانی رهبری در سالهای اخیردر این رابطه اشاره می شود 1 – من یک توصیه هم در زمینهی سیاسی بکنم. عزیزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر کشور، امروز ما احتیاج داریم به اتحاد و یکپارچگی. بهانههای اختلاف زیاد است. گاهی در یک قضیهای سلیقهی یک نفر، دو نفر با هم یکسان نیست؛ این نباید بهانهی اختلاف بشود. گاهی در کسی یک گرایشی هست، در دیگری نیست؛ این نباید مایهی اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعهی در درون، موجب فشل می شود. قرآن به ما تعلیم می دهد: (و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم).(1) اگر منازعه کنیم، سر مسایل گوناگون – مسایل سیاسی، مسایل اقتصادی، مسایل شخصیتی – دستبهیقه شویم، دشمن ما جری می شود. یک مقدار از جرأتی که دشمن در سالهای گذشته پیدا کرد، به خاطر اختلافات بود. سخنان در حرم رضوی در آغاز سال 91 2 – ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ دربارهی او چگونه قضاوت می کنید؟ اگر قضاوت شما دربارهی آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدی از جادهی تقواست. آیهی شریفهای که اول عرض کردم، تکرار می کنم: (یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا)(2). قول سدید، یعنی استوار و درست؛ اینجوری حرف بزنیم. من می خواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهای انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، می نویسند، اقدام می کنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهی حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد. خطبههای نماز جمعهی تهران در حرم امام خمینی (ره) – 1389/03/14 3 – زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابی هستیم، بنابراین هر کسی که از ما یک ذره – به خیال ما و با تشخیص ما – کمتر است، حق داریم که دربارهاش هر چی که می توانیم بگوییم؛ نه، اینجوری نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضی بالاتر از بعضی دیگر هستند. خدا هم این را می داند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگی جمعی، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود. سخنان در دیدار اعضای بسیجی هیات علمی دانشگاهها – 1389/04/02 4 – این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسوولان و سران کشور گلهگزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عدهای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عدهای راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهایی که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهایی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسوولین و کسانی که می توانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر دادهام. آن کسانی که این کارها را می کنند، اگر واقعاً حزباللّهی و مؤمنند، خب نکنند. میبینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادنها کاری از پیش نمی برد. این خشم ها را، این احساسات را برای جای لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجیها می خواستند همین طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در میآمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرف ها اعتنایی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرف ها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند. سخنان در دیدار مردم آذربایجان – 1391/11/28 5 –در کشور آراء و عقاید مختلفی وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهای بر یک حرکتی، بر یک حرفی منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههای موظف باید تعقیب کنند و می کنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهای نباشد، کسی است که نمیخواهد براندازی کند، نمی خواهد خیانت کند، نمی خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهی سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمی توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ (و لایجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا). قرآن به ما دستور می دهد و می گوید: مخالفت شما با یک قومی، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. (اعدلوا)؛ حتّی در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. (هو اقرب للتّقوی)؛(1) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد. سخنان در بیست و دومین سالگرد امام خمینی 1390/03/14 بنابراین مشاهده می نمایید رهبر انقلاب با هر گونه برخورد از قبیل برهم زدن جلسه ی سخنرانی مخالف اند. و اگر هم اعتراضی به برقراری نشست و برنامه ای وجود دارد می بایست از مجاری قانونی اعتراض خود را به گوش مسوولان رساند. پس با روشن شدن پاسخ قسمت نخست، پاسخ قسمت دوم نیز معلوم می گردد . رهبر معظم انقلاب هیچ گاه با برگزاری جلسات مناظره و ... مخالفتی نداشته اند و دقیقا در نقطه ی مقابل آن، با تاکید بر رواج و گسترش کرسی های آزاد اندیشی گام مهمی در پیشرفت فکری کشور برداشتند. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم. پیوست : در پیوست پاسخ به نظر می رسد به مناسبت بحث، مروری بر بخشی از دیدگاه های رهبری انقلاب ( دام ظله ) پیرامون کرسی های آزاد اندیشی خالی از لطف نباشد. فلذا به منظور حسن ختام گوشه ای از آرای رهبری عزیز پیرامون این مساله را خدمتتان تقدیم می نماییم . یک. (کرسی های آزاد اندیشی) منظور از کرسی های آزاد اندیشی ایجاد فضایی مناسب در محیط های علمی از جمله دانشگاهها برای طرح اندیشه ها و دیدگاههای مختلف در زمینه های گوناگون، در فضایی کاملاً علمی و بر پایه استدلال و منطق و فارغ از هرگونه تبلیغات منفی و بزرگ نمایی ها، سیاه نمایی ها، جنجال و هیاهو و سیاست زدگی و... است که بستر لازم را برای طرح اندیشه ها و دیدگاههای مختلف فراهم نموده و قدرت استدلال، اندیشه، تفکر و تحلیل را در اختیار افراد قرار می دهد که این مسأله در بالندگی و پویایی فضای جامعه و مقابله با تبلیغات و توطئه های دشمنان نقش بسیار مهمی دارد و همین امر دلیل تاکید و پافشاری مقام معظم رهبری بر بحث کرسی های آزا داندیشی است. در اینجا مناسب است به برخی از فواید و آثار مثبت کرسی های آزاد اندیشی دیدگاه مقام معظم رهبری به اختصاراشاره می کنیم 1 ایجاد جریان سیال فکری در سایه کرسی های آزاد اندیشی (یکی از مسائل مهم که همت مضاعف و کار مضاعف می طلبد، مسئله تولید فکر است کتابخوانی، افزایش معلومات عمومی در زمینه های گوناگون. این کرسیهای آزاداندیشی که ما عرض کردیم، پیشنهاد کردیم در دانشگاه ها و در حوزه ها به راه بیفتد، می تواند یک جریان سیال فکری بسیار باارزشی را در جامعه به راه بیندازد.) (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، 89/ 1/ 1) 2 گسترش تولید علم و اندیشه در پرتو کرسی های آزاد اندیشی (تنها راه گسترش فرهنگ و تولید علم و اندیشه در کشور، ایجاد فضای نقادی علمی در پرتو آزاداندیشی حقیقی در دانشگاه ها و حوزه ها است. آزاداندیشی در جامعه، نه به معنای تصور تلاش برای ایجاد زمینه به منظور حمله به بنیان ها و ارزش ها و نه به معنای لزوم حمله به بنیان ها و ارزش ها است، بلکه این دو تصور، ظلم به آزاداندیشی میباشد. )(همان، بیانات معظم له در دیدار با اعضای انجمن اهل قلم 81/ 11/ 8) 3 ایجاد فضای اظهار نظر آزاد (بهترین زمینه برای ایجاد فضای اظهارنظر آزاد، تسریع در راه اندازی کرسی های آزاداندیشی در دانشگاهها است.) (همان، دیدار مقام معظم رهبری با جمعی از اساتید و اعضای هیات علمی، نخبگان، و رؤسای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، 88/ 6/ 8) 4 آشکار شدن حقیقت و کمک به پیشرفت کشور (شما کرسی آزادفکری سیاسی را، کرسی آزادفکری معرفتی را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آن جا حرف شان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آن جا خودش را نمایان خواهد کرد. حق این جوری نمایان نمی شود که کسی یک انتقادی را پرتاب بکند. این جوری که حق درست فهمیده نمی شود. ایجاد فضای آشفته ذهنی با لفاظی ها هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمی کند. شما تجربه این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آنی که کمک می کند به پیشرفت کشور، آزادی واقعی فکرهاست یعنی آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن.) (همان، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور (6/ 8/ 1388، 5 سالم ماندن محیط اجتماعی از آسیب ها (اگر چنانچه بحثهای مهم تخصصی در زمینهی سیاسی، در زمینههای اجتماعی، در زمینههای گوناگون حتّی فکری و مذهبی، در محیطهای سالمی بین صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن این بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتی که با عامهی مردم، افراد مواجه میشوند، همه نمیتوانند خودشان را حفظ کنند. مواجههی با عامهی مردم، انسان ها را دچار انحراف ها و انحطاط ها و لغزشهای زیادی میکند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلی از افرادی که شما میبینید در مواجههی با عامهی مردم یک حرفی میزنند، یک چیزی میگویند، در اعماق دلشان ای بسا خیلی اعتقادی هم ندارند. به تعبیر بعضیها جوگیر میشوند این خیلی چیز بدی است. اگر در محیطهای خاص، محیطهای آزاداندیشی و آزادفکری، این مسائل مطرح بشود ج مسائل تخصصی، مسائل فکری، مسائل چالشبرانگیز ج مطمئناً ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.) (همان، دیدار مقام معظم رهبری با جمعی از اساتید و اعضای هیات علمی، نخبگان، و رؤسای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، 88/ 6/ 8) البته باید توجه داشت که کرسی های آزاد اندیشی در عین حال که می تواند اثار مثبت و ارزنده ای را برای کشور به همراه داشته باشد اما در عین حال با آسیب ها و تهدیدهایی روبروست که لازم است از آن ها جلوگیری شود و فضای آزاد اندیشی به فضایی برای تخریب ارزش ها تبدیل نگردد مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: (باید راه آزاداندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و شالوده شکنی و برهم زدن پایه های هویت ملی نینجامد، این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسی باید مدیریت کند؟ نگاه ها فورا می رود به سمت دولت و وزارت علوم و... نه، مدیریتش با نخبگان است با خود شماست با اساتید فعال، دانشجوی فعال و مجموعه های فعال دانشجویی. حواس تان جمع باشد دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید اما مراقب باشید که این حرف نو در کدام جهت دارد حرکت می کند در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل این ها با هم تفاوت دارد. این وظیفه ای است به عهده خود شماها.) (همان، بیانات معظم له در دانشگاه سمنان، 85/ 8/ 18) دو. بخشی از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون کرسی های آزاد اندیشی سه کرسی متفاوت ولی در یک راستا • به نظر میرسد که هر سه روش پیشنهادی شما یعنی تشکیل 1) (کرسیهای نظریهپردازی)؛ 2) (کرسیهای پاسخ به سؤالات و شبهات) و 3) (کرسیهای نقد و مناظره)، روشهایی عملی و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به نحوی که هر چه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگتر شود[1]. آزادفکری در همهی رشتهها • من بر پیشنهاد شما میافزایم که این ایده چه در قالب (مناظرههای قانونمند و توأم با امکان داوری) و با حضور (هیأت داوری علمی) و چه در قالب تمهید (فرصت برای نظریهسازان) و سپس (نقد و بررسی) ایدهی آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمی حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخی قلمروهای فکر دینی یا علوم انسانی و اجتماعی نیز نماند بلکه در کلیهی علوم و رشتههای نظری و عملی (حتی علوم پایه و علوم کاربردی و …) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریهسازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضایی پدید آید. • برای آن که ضریب (علمی بودن) این نظریات و مناظرات، پایین نیاید و پخته گویی شود و سطح گفتوگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتی نشود، باید تمهیداتی اندیشید و قواعدی نوشت. • اینجانب با چنین طرحهایی همواره موافق بودهام و از آن حمایت خواهم کرد و از شورای محترم مدیریت حوزهی علمیهی قم میخواهم تا با اطلاع و مساعدت (مراجع بزرگوار و محترم) و با همکاری و مشارکت (اساتید و محققین برجستهی حوزه)، برای بالندگی بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینی و نیز فعال کردن (نهضت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه)، تدارک چنین فرصتی را ببینند. • از شورای محترم انقلاب فرهنگی و بهویژه ریاست محترم آن نیز میخواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا برای رشد تمامی علوم دانشگاهی و نقد متون ترجمهای و آغاز (دوران خلاقیت و تولید) در عرصهی علوم و فنون و صنایع و بهویژه رشتههای علوم انسانی و نیز معارف اسلامی قرار دهند تا زمینه برای این کار بزرگ به تدریج فراهم گردد و دانشگاههای ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازی اسلامی و رشد علوم و تولید فنآوری و فرهنگ، قرار گیرند. بیشک هر دو نهاد از طرحهای پیشنهادی فضلا دانشگاهی و حوزوی و از جمله طرح شما، استفاده خواهند کرد تا با رعایت همهی جوانب مسأله، جنبش (پاسخ به سؤالات)، (مناظرات علمی) و (نظریه پردازی روشمند) را در کلیهی قلمروهای علمی حوزه و دانشگاه، نهادینه و تشویق کنند.[2] جلسهی آزاداندیشی باید تخصصی باشد، نه عمومی • یکی از دوستان گفتند که اندیشه و علم، دستوری نباشد. من چنین چیزی سراغ ندارم. در جامعهی ما اندیشه دستوری نیست؛ نه علم دستوری است، نه اندیشهی دستوری است. کجا؟ مشخص کنند بگویند. کسی که با این قضیه مبارزه کند، خود منم. ما طرفدار آزاداندیشی هستیم. • البته من به شماها بگویم، آزاداندیشی جایش توی تلویزیون نیست؛ آزاداندیشی جایش توی جلسات تخصصی است. مثلاً فرض کنید در زمینهی فلان مسألهی سیاسی، یک جلسهی تخصصی دانشجویی بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشی. • همینجور، بحث سر معارف اسلامی است؛ همینجور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانی است؛ همینجور، بحث سر یک مسألهی علمی است. بنابراین جلسه باید جلسهی تخصصی باشد؛ والا توی جلسات عمومی و در صدا و سیما دو نفر بیایند؛ بحث کنند، آن کسی که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد. آن کسی غلبه خواهد کرد که بیشتر عیاری کار دستش است و میتواند بازیگری کند؛ مثل قضیهی عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکی مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است. • بنابراین آزاداندیشی در جلسات تخصصی متناسب با هر بحثی باید باشد؛ در محیطهای عمومی جای آن بحثها و مناظرهها نیست. این هم معنایش این نیست که دارد تحمیل میشود؛ نه، بالاخره یک فکر حق مطرح میشود؛ (ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن). این حکمت و موعظهی حسنه و مجادلهی احسن برای چیست؟ (ادع الی سبیل ربک). یعنی این قبلاً یک اصل موضوعی است، دعوت به سمت خداست. در همه چیز همین جور است. دعوت باید با زبان درست انجام بگیرد، اما جهت دعوت باید مشخص باشد. • معنی ندارد که انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ این موجب گمراهی مردم میشود. مردم را باید هدایت کرد.[3] • بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه معتقد به آزادی بیانم؛ منتها برخی از حرفها جایش در منبرهای عمومی نیست؛ جایش در مباحث تخصصی است. بله، چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعهشناس بنشینند دربارهی اساسیترین مسایل و دربارهی اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکی رد کند، یکی قبول کند، یکی استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوی چشم مردم قرار بگیرد؛ اما در محافل تخصصی این کار باید انجام بگیرد. • دربارهی بینات انقلاب هم همینطور است؛ دربارهی مسایل اساسی نظام جمهوری اسلامی هم همینطور است؛ در مجالس تخصصی بحث انجام بگیرد. این نهضت آزادفکری که ما مطرح کردیم، برای همین است. • البته دانشگاهها و حوزهها اول حرکت خوبی از خود نشان دادند و تجاوب کردند؛ لیکن عملاً من در صحنه چیزی مشاهده نمیکنم. محافل علمی راه بیندازند و بحث کنند؛ اما اگر قرار شد یک نفر اغواگرانه مطلبی را که در حوزهی تخصصی باید به بحث و جدل و استدلال طرفینی گذاشته شود، برای عامهی مردم بیان کند، این آزادی بیان نیست. البته اینها اختلافات فکری و سیاسی و اختلاف و شکاف بین ارکان حاکمیت نظام است که میتواند به کشمکش نرسد. چند سال تلاش داشتند این کار را بکنند؛ یعنی بین ارکان حاکمیت اختلاف بیندازند. پیداست که وقتی بین مسؤولان اصلی کشور کشمکش و دعوا و اختلاف بود و همدیگر را قبول نداشتند و دایم به فکر ضربهزدن به هم بودند، کارها پیش نمیرود. خوشبختانه برخی از مسؤولان هوشیارانه زیر بار نرفتند و اجازه ندادند؛ و الا دشمن برنامهاش خیلی وسیع بود.[4] *اجرای آزاداندیشی به عهدهی چه کسانی است؟ تولید فکر و علم، ارزش عمومی حوزه و دانشگاه • باید (تولید نظریه و فکر)، تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهای گوناگون عقل نظری و عملی، از نظریهسازان، تقدیر به عمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند. • باید ایدهها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامی با یکدیگر رقابت کنند و مصاف دهند تا جهان اسلام، اعادهی هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبهای جهانی که استحقاق آن را دارد بار دیگر دست یابد.[5] آزاداندیشی، آرمان دانشجویی است • بدنهی دانشجویی هم بهطور غالب انسانهای معتقدی هستند؛ اما من میخواهم غالب یا بیش از غالب بدنهی دانشجویی کشور، مجموعهای متعهد و دارای احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهای دانشجویی باشند. یکی از این آرمانها مسألهی علم است؛ دومی عدالتخواهی است و آرمان سوم، آزاداندیشی و آزادیخواهی است… • شما میتوانید در سه زمینهی علم، عدالتخواهی و آزاداندیشی کار تئوریک کنید. این کار تئوریک را میتوانید در زمینهی جنبش تولید علم یا در زمینهی عدالتخواهی انجام دهید. مثلاً در زمینهی عدالتخواهی، میتوانید قانون اساسی را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعی را با همان مفهوم متعارفی که همه میفهمیم، تحقق ببخشیم، باید از کدام دستگاهها چه توقعهایی داشته باشیم.[6] مدیریت صحیح کرسیهای آزاداندیشی با اساتید فعال و دانشجویان است • حرف اصلی ما امروز این است که نه با توقف در گذشته و سرکوب نوآوری میتوان بهجایی رسید، نه با رهاسازی و شالودهشکنی و هرج و مرج اقتصادی و عقیدتی و فرهنگی میتوان به جایی رسید؛ هر دو غلط است. • آزادی فکر؛ همان نهضت آزادفکری که ما دو، سه سال قبل مطرح کردیم و البته دانشجوها هم استقبال کردند؛ اما عملاً آن کاری را که من گفته بودم، انجام نشده است؛ نه در حوزه، نه در دانشگاه. من گفتم کرسیهای آزاداندیشی بگذارید. البته حالا اینجا الان یادم آمد که در گزارشهای مربوط به دانشگاههای سمنان خواندم که خوشبختانه مجموعههای فعال دانشجویی در سمنان با همدیگر مناظرات آزاد دارند. اگر این گزارش که به من دادند، دقیق باشد، بسیار چیز مثبت و خوبی است. • مسألهی آزاداندیشیای که ما گفتیم، ناظر به این است. باید راه آزاداندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و شالودهشکنی و بر هم زدن پایههای هویت ملی نینجامد. • این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسی باید مدیریت کند؟ نگاهها فوراً میرود به سمت دولت و وزارت علوم و…؛ نه، مدیریتش با نخبگان است؛ با خود شماست؛ با اساتید فعال، دانشجوی فعال و مجموعههای فعال دانشجویی. • حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید؛ اما مراقب باشید که این حرف نو در کدام جهت دارد حرکت میکند؛ در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل؛ اینها با هم تفاوت دارد. این وظیفهای است به عهدهی خود شماها. • امثال بنده که مسؤول هستیم؛ البته مسؤولیتهایی داریم و شکی نیست در این زمینهها؛ اما کار، کار خود شماهاست. گمان نکنید که نهضت آزاداندیشی و حرکت تحول و شجاعت در کارهای گوناگون را، بهجای شما که دانشجو هستید یا محقق هستید یا استاد هستید، ممکن است مسؤولان دولتی یا بنده بیاییم انجام بدهیم؛ نه، من نقشم این است که بیایم بگویم این کار را خوب است بکنیم.[7] آزادفکری آرمان جوان است با درجات متفاوت • آزادفکری و تولید علم و امثال اینها آرمان جوان است و برای اینکه به این آرمان برسد، به علم و فعالیت سیاسیِ منظم و صحیح و کسب تجربه و دانایی احتیاج دارد. • جوان باید در خود دانایی را بهوجود بیاورد. دانایی، فقط علم آموختن نیست؛ دانایی به اندیشمندی هم ارتباط پیدا میکند. • باید روی مسایل فکر کرد. عزیزان من! روی مسایل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزادفکریای که من پیشنهاد کردم در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، برای همین است. تریبونهای آزاد بگذارند و با هم بحث کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شده بهوسیلهی جریانات سیاسی و احزاب سیاسی که فقط به فکر آیندهی کوتاه مدت و مقاصد خودشان هستند و برای انتخابات و امثال آن از جوانها استفاده میکنند؛ بلکه برای پخته شدن، ورز خوردن و ورزیده شدن و با هدفِ آماده شدن برای ادامهی این راه طولانی و دشوار، اما بسیار خوش عاقبت. • به واقعیت که نگاه میکنیم، با جوانها که برخورد میکنیم، گزارشها را که مشاهده میکنیم، میبینیم با وجودی که آرمانگرایی در جوانهای ما موج میزند و بدون تردید وجود دارد، اما درعینحال مجموعهی جوان کشور ما – که مجموعهی بزرگی هم هست – همه در برابر احساس آرمانگرایی یکطور نیستند و یکطور فکر نمیکنند. • بعضی دچار غفلتاند، دچار روزمرگیاند، سرشان گرم مسایل روزمره است و یادشان نمیآید که آرمانی هم وجود دارد. • یک دسته هم کسانی هستند که دغدغه دارند، اما مأیوس و غمگین و افسردهاند؛ نگاهشان بدبینانه است؛ میگویند نمیشود کاری کرد؛ لذا از خیر حیات طیبه میگذرند؛ اینها هم با اینکه دغدغه دارند و غافل نیستند، در نهایت به دام غفلت و روزمرگی میافتند. انسان گاهی نشانههای یأس و بدبینی و نگاه منفی را میبیند: آقا! چه فایدهای دارد؟ نمیشود، فایدهای ندارد. البته در بعضیها این احساس سطحی است، در بعضیها هم این احساس عمیق است و تغییر دادن آن مشکل است. • یک دسته کسانی هستند که توسعه و رشد و پیشرفت علم و میدان رقابت و آزاداندیشی و امثال اینها را میخواهند، اما راه آن را در تقلید مطلق از الگوهای غرب جستوجو میکنند؛ فکر میکنند (ره چنان رو که رهروان رفتند.) رهروان چه کسانی هستند؟ فعلاً اقلیتی در دنیای امروز، که عبارتاند از کشورهای غربی؛ شامل اروپا و کشور ایالات متحدهی آمریکا و بعضی از کشورهای پیشرفتهی دیگر. • یک عده هم کسانی هستند که خویش را در خویش میجویند. • اینها فکر میکنند که در مجموعهی اندیشه و معرفت و دستورالعمل موجود در اختیار ملت ایران و یک جوان آگاه و بیدار ایرانی بهقدر کفایت برای رسیدن به آن الگو به شکل کامل راه وجود دارد. اینها هم کم نیستند. • از آن دو دستهی اول میگذرم. دستهی سوم – که راه علاج را تقلید مطلق از غرب میدانند – فکرشان درخور مداقه است. شما جوانها در این زمینه باید حقیقتاً فکر و کار کنید.[8] جوانان هوشمند، سازوکار آزاداندیشی را بیابند • برای رسیدن به هر آرزوی بزرگ و هر هدف والایی، سازوکاری وجود دارد؛ این سازوکار را باید جوانِ هوشمندِ فرزانهی دانشجو پیدا کند. بحث جنبش نرمافزاری از همین قبیل است؛ بحث آزاداندیشی از همین قبیل است؛ بحثهای گوناگونی که در زمینههای مختلف اجتماعی میشود، از همین قبیل است.[9] فضای گفتمانی را جوانان نخبه به وجود بیاورند • فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛ آن کرسیهای آزاداندیشی را که من صد بار – با کم و زیادش – تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آن جا بگویید؛ این میشود یک فضا. • وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیری پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند؛ این همان چیزی است که شما میخواهید. بنابراین اگر چنانچه این کاری که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهی دانشجوییتان کردید، فکری که کردید، ترجمهی عملیاتی نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرایی درنیامد، شما مأیوس نشوید؛ نگویید پس کار ما بیفایده بود؛ نخیر و من به شما عرض بکنم؛ در این پانزده؛ شانزده سال اخیر، همین حرکت علمیای که آغاز شده، همینجور آغاز شده؛ همینجور امروز علم شده یک ارزش؛ چند سال قبل این جوری نبوده. ما همینطور روزبهروز هی پیش رفتیم.[10] مدیران دستگاههای علمی کشور باید پاسخگو باشند • دستگاههای علمی کشور – که مدیران آن در دانشگاهها و حوزههای علمیهی کشورند – مشخص کنند که برای تولید علم، آزاداندیشی علمی و تضارب افکار – که ما از دانشگاه و حوزه این مسایل را مطالبه کردیم – چه تلاش و کار بزرگی را انجام دادهاند؛ چهقدر پیش رفتهاند و چه کارهای دیگری را بایستی انجام دهند.[11] نقش رسانه در نهضت تولید علم و اندیشه • وقتی پیشرفت علمی وجود داشته باشد، پیشرفت فنآوری را هم با خودش میآورد و پیشرفت فنآوری هم کشور را رونق میدهد و در جامعه نشاط بهوجود میآورد. • اگر علم نباشد، هیچچیز نیست؛ و اگر فنآوری هم باشد، فنآوری عاریهای و دروغی و وامگرفتهی از دیگران است؛ مثل صنعتهای مونتاژی که وجود دارد. • علم را باید رویانید. • بهنظر من رسانه میتواند در نهضت تولید علم و فکر و نظریه و اندیشه در زمینههای مختلف – چه در زمینهی فنی و چه در زمینهی انسانی و غیره – نقش ایفا کند. • شما میتوانید خط تولید علم و فکر و نظریه را برنامهریزی شده دنبال کنید؛ به بحثهای منطقی و مفید دامن بزنید؛ کرسیهای نوآوری را تلویزیونی کنید و چهرههای علمی نوآور خوب را مطرح نمایید.[12] آزاداندیشی، وظیفهی حتمی بخشهای فرهنگی دولت اسلامی • وظیفهی حتمی دیگر دولت اسلامی، گسترش علم و دانایی است؛ چون دولت اسلامی بدون گسترش علم و دانایی به جایی نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشی هم مهم است. • واقعاً انسانها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، بهطور طبیعی آزادی بیان هم هست. عمده، آزادی فکر است که انسانها بتوانند آزاد بیندیشند. در غیر فضای آزاد فکری، امکان رشد وجود ندارد. برای فکر، برای علم، برای میدانهای عظیم پیشرفت بشری اصلاً جایی وجود نخواهد داشت. • ما در مباحث کلامی و مباحث فلسفی هرچه پیشرفت داشتیم، در سایهی مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشکالی که ما همواره به بخشهای فرهنگی داشتهایم، این بوده که به نقش خودشان به عنوان یک دولت اسلامی در صحنهی کارزار فکری درست عمل نمیکنند. • کارزار فکری باید باشد؛ منتها کارزار فکری عملاً به این شکل درنیاید که ما به قول سعدی، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم؛ حربه را از دست اهل حق و اهل آن فکری که حق میدانیم، بگیریم؛ اما دست اهل باطل را باز بگذاریم که هر بلایی میخواهند، سر جوانهای ما بیاورند؛ نه، او حرف بزند، شما هم حرف بزنید و در جامعه فکر تزریق کنید. • ما به تجربه دریافتهایم که آن جاییکه سخن حق با منطق و آرایش لازم خودش به میدان میآید، هیچ سخنی در مقابل آن تاب پهلو زدن و مقاومت کردن نخواهد داشت.[13] گلایهی رهبر انقلاب از حوزه: چرا کرسی آزاداندیشی در حوزه راه نمیافتد؟ • یکی از موضوعاتی که حتماً لازم است من عرض بکنم، مسألهی آزاداندیشی است که در بعضی از صحبتهای آقایان بود. چرا این کرسیهای آزاداندیشی در قم تشکیل نمیشود؟ چه اشکالی دارد؟ • حوزههای علمیهی ما، همیشه مرکز و مهد آزاداندیشیِ علمی بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار میکنیم و نظیرش را نداریم در حوزههای درسیِ غیر حوزهی علمیه که شاگرد پای درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنی و غرض و مرض نکند. طلبه آزادانه اشکال میکند، هیچ ملاحظهی استاد را هم نمیکند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمیبرد و ناراحت نمیشود؛ این خیلی چیز مهمی است. خب، این مال حوزهی ماست. • یک نفری نظر فقهی میدهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریهپردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفیای داده میشود، همین جور؛ نظر معارفی و کلامیای داده میشود، همینجور. • مسألهی تکفیر و رمی و این حرفها را بایستی از حوزه ور انداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشهای از حرفشان با نظر بندهی حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمی کنم؛ نمیشود اینجوری، این را باید از خودِ داخل طلبهها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبهها و تشکیل کرسیهای مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. • این را عرف کنید در حوزهی علمیه؛ در مجلات، در نوشتهها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر میزند، یک نفر رسالهای بنویسد در رد او؛ کسی او را قبول ندارد، رسالهای در رد او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است.[14] • آزاداندیشی جاری در حوزه، از قبل نیز بیشتر است اما این آزاداندیشی باید در سطوح مختلف گسترش و تعمیق یابد و اهل فکر، در همهی رشتهها، همه گونه آرا و افکار خود را، آزادانه بیان کنند.[15] *آزاداندیشان حقیقی چگونهاند؟ آزاداندیشان سرباز انقلاباند • سربازان انقلاب فقط کسانی نیستند که در هنگام بروز انقلاب حضور داشتند و میتوانستند سربازی کنند. جوانان مؤمن و نواندیش و آزادفکر و پاکدامن امروز ما و نسلهای بعد هم سربازان انقلاباند؛ چون انقلاب یک حقیقت همیشه جاوید است.[16] دوری از تحجر و بدعتگذاری • آزاداندیشی در جامعهی ما یک شعار مظلوم است. • تا گفته میشود آزاداندیشی، عدهای فوری خیال میکنند که بناست همهی بنیانهای اصیل در هم شکسته شود و آنها چون به آن بنیانها دلبستهاند، میترسند.[17] • آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد.[18] • عدهای دیگر هم تلقی میکنند که با آزاداندیشی باید این بنیانها شکسته شود. • هر دو گروه به آزاداندیشی – که شرطِ لازم برای رشد فرهنگ و علم است – ظلم میکنند. • ما به آزاداندیشی احتیاج داریم. متأسفانه گذشتهی فرهنگ کشور ما فضا را برای این آزاداندیشی بسیار تنگ کرده بود.[19] آزاداندیشی با چهرهی عبوس و ادبیات تکفیری میسر نیست • امروز شعار جمهوری اسلامی، آزادفکری است؛ توسعهی علم و معرفت است؛ توجه به حقوق انسانها و اختیارات انسانهاست؛ مهربانی و مهرورزی میان افراد انسان است؛ اینها شعار و پیام اسلام است؛ دنیا دنبال اینهاست. • منطق امام بزرگوار ما، منطق عقل، منطق فکر، منطق عملِ روشنبینانه، منطق انسانیت و هنجار انسانی و اخلاق انسانی و فضایل اخلاقی بود؛ دنیا دنبال این است. • مظهر بیداری اسلامی کسانی نیستند که با چهرهی عبوس و گرفتهی خود با همهی دنیا – حتی با مؤمنین و مسلمین – مواجه میشوند؛ عدهای را تکفیر میکنند؛ عدهای را با قومگرایی، عدهای را با طایفهگرایی، عدهای را به بهانههای نادرست مورد تهاجم قرار میدهند. وجود اینها به شدت مشکوک است، که اصلاً چنین کسانی هستند یا در واقع همان عوامل سرویسهای جاسوسی اسراییل و آمریکا و انگلیساند که دارند اینطور فعالیت میکنند؛ چهار نفر آدم غافل را هم دستخوش فعالیت خودشان کردهاند. این هم واقعیتی است که نمیشود آن را انکار کرد.[20](*) پینوشتها: [1] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه 16/11/1381 [2] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه16/11/1381 [3] بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 31/5/1389 [4] بیانات در دیدار کارگزاران 08/08/1384 [5] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه 16/11/1381 [6] بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهای مذهبی و شماری از نخبگان دانشجویی 15/08/138 [7] دیدار با دانشجویان 18/08/1385 [8] بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان 19/02/138 [9] بیانات در دیدار دانشجویان بسیجی05/03/138 [10] بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی 13/7/1390 [11] بیانات در صحن جامع رضوی مشهد مقدس 02/01/1383 [12] بیانات در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما 11/09/1383 [13] بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت 08/06/1384 [14] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور08/09/1386 [15] دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم 1389/8/2 [16] بیانات در دیدار مردم قم 1381/10/19 [17] بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم 07/11/1381 [18] دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم 1389/8/2 [19] بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم 07/11/1381 [20] بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام بهمناسبت مبعث فرخندهی پیامبر مکرم اسلام 11/06/1384
سلام با توجه به اینکه عده ای حضور اصحاب فتنه در دانشگاه به منظور سخنرانی یا حتی مناظره غلط میدانند و با ان مخالفت میکنند و این موضوع را خواسته ی رهبری عنوان میکنند. 1-رهبری در کدام سخنرانی به این موضوع اشاره کرده اند؟ 2-این موضوع که حتی با مناظره ها هم مخالفت شود چه سنخیتی با تاکیدات رهبری بر کرسی های ازاد اندیشی دارد؟
سلام با توجه به اینکه عده ای حضور اصحاب فتنه در دانشگاه به منظور سخنرانی یا حتی مناظره غلط میدانند و با ان مخالفت میکنند و این موضوع را خواسته ی رهبری عنوان میکنند. 1-رهبری در کدام سخنرانی به این موضوع اشاره کرده اند؟ 2-این موضوع که حتی با مناظره ها هم مخالفت شود چه سنخیتی با تاکیدات رهبری بر کرسی های ازاد اندیشی دارد؟
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز پرسشگر ارجمند، در ارتباط با موضوع چند نکته را خدمت شما عرض نماییم: اولا اینکه قطعا توجه دارید که فتنه ی 88 به تعبیر رهبر معظم انقلاب فتنه ی عمیقی بود که به مدت هشت ماه امنیت و نظم عمومی کشور را درگیر خود نموده و آسیب های زیادی به امنیت ملی کشورمان وارد نمود و مع الاسف تاثیرات مخرب آن محدود به سیاست داخلی نمانده بلکه در عرصه ی بین المللی نیز آسیب ها و خسارت هایی جدی به منافع ملی نظام جمهوری اسلامی وارد آورد. نذکر این نکته از آن رو بود که تصور ننماییم فتنه 88 مساله ی کوچکی بوده و می توان به راحتی آن را فراموش نمود. ظلم بزرگی –به تعبیر رهبر انقلاب- که در این ماجرا به نظام اسلامی وارد شد هنوز که هنوز است آثار خود را هر از گاهی نشان می دهد. بنابر این و با این توضیح به هیچ وجه قابل قبول نیست که در فضای دانشگاهی کشور ، بستری مساعد برای دفاع و طرح مجدد مسائل مرتبط با فتنه مطرح باشد. اگر مروری بر سخنان رهبر معظم انقلاب در طول سال های بعد از فتنه تا به امروز داشته باشید متوجه خواهید شد که محکوم کردن فتنه 88 و تنبه دادن افکار عمومی به ضرر های وسیع این فتنه همواره در طول این سال ها یکی از موارد مورد تاکید رهبری معظم انقلاب می باشد. بنابراین می بایست بین محکومیت فتنه و لزوم روشنگری پیرامون ابعاد آن و نقش خواص بی بصیرت در آن و لزوم ازاد اندیشی در محیط دانشگاهی تفکیک نمود. در پیوست پاسخ پیرامون کرسی های آزاد اندیشی از دیدگاه رهبری مطالبی بیان خواهد گردید. ثانیا می بایست بین جلسه ی مناظره و بحث و بررسی و جلسه ی سخنرانی تفکیک نمود. در جلسه ی سخنرانی جریان اطلاعات یک سویه و منطبق با عقاید و ارای سخنران است اما در مناظره هر یک از طرفین به نقد و تحلیل دیدگاه های طرف مقابل می پردازند و مستمع با ارزیابی تحلیل های ارائه شده نسبت به جمع بندی نظرات و تشخیص صحیح و سقیم اقدام می کند. با توجه به همین نکته به نظر می رسد مقوله ی کرسیهای آزاد اندیشی با مناظره سازگار است نه با جلسات سخنرانی. اینکه در فضایی منطقی و دو جانبه، صاحبان افکار سیاسی متعدد کشور با همدیگر به مناظره نشسته و پیرامون مسائل اساسی کشور با همدیگر به بحث و گفتگو بپردازند، مساله ای است که سابقه داشته و هم اکنون نیز در روال ماجراهای سیاسی دانشگاه ها در جریان می باشد. بحث و مناظره از یک سو برای پیشرفت های علمی و از سوی دیگر برای روشن شدن حقیقت و مفتضح شدن باطل ، از مقوله هایی است که همواره مورد تاکید مسوولان نظام اسلامی بوده است. اگر مروری به تاریخچه ی انقلاب اسلامی داشته باشید متوجه می گردید که در سال های ابتدای انقلاب اسلامی که فضای فکری کشورمان مملو از افکار و اندیشه های متنوع غربی و شرقی بود، اندیشمندان جهان اسلام با برپایی جلسات مناظره ی علمی با سران و مغز متفکر های جریانات فکری موجود در آن زمان ، به ابطال نظریات منسوخ شرقی و غربی پرداخته و در مقابل دیدگاه های مبتنی بر نظریات اصیل دینی پیرامون مسائل مختلف را ارائه می نمودند. قطعا شما نیز درباره ی حضور بزرگان و متفکرانی مانند آیت الله شهید دکتر بهشتی و آیت الله مصباح یزدی در مناظراتی با افرادی مانند کیانوری ( رئیس حزب توده ) یا احسان طبری ( نظریه پرداز کمونیست ) و ... مطالبی را خوانده یا شنیده اید. بنابر این موضع جمهوری اسلامی ایران پیرامون جلسات مناظره به ویژه با کسانی که ادعای روشنفکری و دگراندیشی دارند، واضح و مشخص می باشد. بهترین شاهد بر این مطلب تاکیدات مکرر رهبری معظم انقلاب ( دام ظله العالی ) پیرامون کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها می باشد. احتمالا خود شما نیز با فضای دانشگاه ها آشنا هستید ، در حال حاضر نیز در اکثر دانشگاه ها ، جلسات مناظره اعم از علمی ، سیاسی و ... بین افراد مختلف با دیدگاه های متضاد برگزار می گردد و هر دو طرف آزادانه دیدگاه های خود را بیان نموده و به نقد و رد دیدگاه های طرف مقابل می پردازند. ثالثا رهبر معظم انقلاب همواره مخالفت خود را با برخورد های چکشی و برهم زدن مراسمات اعلام نموده اند. در زیر به بخشی از چند سخنرانی رهبری در سالهای اخیردر این رابطه اشاره می شود 1 – من یک توصیه هم در زمینهی سیاسی بکنم. عزیزان من! برادران! خواهران! در سرتاسر کشور، امروز ما احتیاج داریم به اتحاد و یکپارچگی. بهانههای اختلاف زیاد است. گاهی در یک قضیهای سلیقهی یک نفر، دو نفر با هم یکسان نیست؛ این نباید بهانهی اختلاف بشود. گاهی در کسی یک گرایشی هست، در دیگری نیست؛ این نباید مایهی اختلاف بشود. آراء، نظرات، همه محترمند. اختلاف در درون، منازعهی در درون، موجب فشل می شود. قرآن به ما تعلیم می دهد: (و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم).(1) اگر منازعه کنیم، سر مسایل گوناگون – مسایل سیاسی، مسایل اقتصادی، مسایل شخصیتی – دستبهیقه شویم، دشمن ما جری می شود. یک مقدار از جرأتی که دشمن در سالهای گذشته پیدا کرد، به خاطر اختلافات بود. سخنان در حرم رضوی در آغاز سال 91 2 – ممکن است ما با یکی مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ دربارهی او چگونه قضاوت می کنید؟ اگر قضاوت شما دربارهی آن کسی که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزی باشد که در واقع وجود دارد، این تعدی از جادهی تقواست. آیهی شریفهای که اول عرض کردم، تکرار می کنم: (یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا)(2). قول سدید، یعنی استوار و درست؛ اینجوری حرف بزنیم. من می خواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهای انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، می نویسند، اقدام می کنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جادهی حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد. به هیچ کس نباید ظلم کرد. خطبههای نماز جمعهی تهران در حرم امام خمینی (ره) – 1389/03/14 3 – زیادتر نگویید از آنچه که هست، از آنچه که باید و شاید. منصف باشیم؛ عادل باشیم. اینها آن وظائف ماست. اینجور نیست که ما چون مجاهدیم، چون مبارزیم، چون انقلابی هستیم، بنابراین هر کسی که از ما یک ذره – به خیال ما و با تشخیص ما – کمتر است، حق داریم که دربارهاش هر چی که می توانیم بگوییم؛ نه، اینجوری نیست. بله، ایمانها یکسان نیست، حدود یکسان نیست و بعضی بالاتر از بعضی دیگر هستند. خدا هم این را می داند و ممکن است بندگان صالح خدا هم بدانند؛ لکن در مقام تعامل و در مقام زندگی جمعی، باید این اتحاد و این انسجام حفظ بشود و این تمایزها کم بشود. سخنان در دیدار اعضای بسیجی هیات علمی دانشگاهها – 1389/04/02 4 – این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسوولان و سران کشور گلهگزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عدهای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه، بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عدهای راه بیفتند علیه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهایی که در قم اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. آن کارهایی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اینجور کارها مخالفم. بارها به مسوولین و کسانی که می توانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر دادهام. آن کسانی که این کارها را می کنند، اگر واقعاً حزباللّهی و مؤمنند، خب نکنند. میبینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساساتشان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعاردادنها کاری از پیش نمی برد. این خشم ها را، این احساسات را برای جای لازم نگه دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجیها می خواستند همین طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند، که خب پدر کشور در میآمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرف ها اعتنایی ندارند، آنها که خب حسابشان جداست؛ اما آن کسانی که به این حرف ها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند. سخنان در دیدار مردم آذربایجان – 1391/11/28 5 –در کشور آراء و عقاید مختلفی وجود دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهای بر یک حرکتی، بر یک حرفی منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههای موظف باید تعقیب کنند و می کنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهای نباشد، کسی است که نمیخواهد براندازی کند، نمی خواهد خیانت کند، نمی خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهی سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمی توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛ (و لایجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا). قرآن به ما دستور می دهد و می گوید: مخالفت شما با یک قومی، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید. (اعدلوا)؛ حتّی در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. (هو اقرب للتّقوی)؛(1) این عدالت، نزدیکتر به تقواست. مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است. همه هوشیار باشیم، همه بیدار باشیم. این بُعد هم نباید ابعاد دیگر را در سایه قرار بدهد. سخنان در بیست و دومین سالگرد امام خمینی 1390/03/14 بنابراین مشاهده می نمایید رهبر انقلاب با هر گونه برخورد از قبیل برهم زدن جلسه ی سخنرانی مخالف اند. و اگر هم اعتراضی به برقراری نشست و برنامه ای وجود دارد می بایست از مجاری قانونی اعتراض خود را به گوش مسوولان رساند. پس با روشن شدن پاسخ قسمت نخست، پاسخ قسمت دوم نیز معلوم می گردد . رهبر معظم انقلاب هیچ گاه با برگزاری جلسات مناظره و ... مخالفتی نداشته اند و دقیقا در نقطه ی مقابل آن، با تاکید بر رواج و گسترش کرسی های آزاد اندیشی گام مهمی در پیشرفت فکری کشور برداشتند. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدردانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم. پیوست : در پیوست پاسخ به نظر می رسد به مناسبت بحث، مروری بر بخشی از دیدگاه های رهبری انقلاب ( دام ظله ) پیرامون کرسی های آزاد اندیشی خالی از لطف نباشد. فلذا به منظور حسن ختام گوشه ای از آرای رهبری عزیز پیرامون این مساله را خدمتتان تقدیم می نماییم . یک. (کرسی های آزاد اندیشی) منظور از کرسی های آزاد اندیشی ایجاد فضایی مناسب در محیط های علمی از جمله دانشگاهها برای طرح اندیشه ها و دیدگاههای مختلف در زمینه های گوناگون، در فضایی کاملاً علمی و بر پایه استدلال و منطق و فارغ از هرگونه تبلیغات منفی و بزرگ نمایی ها، سیاه نمایی ها، جنجال و هیاهو و سیاست زدگی و... است که بستر لازم را برای طرح اندیشه ها و دیدگاههای مختلف فراهم نموده و قدرت استدلال، اندیشه، تفکر و تحلیل را در اختیار افراد قرار می دهد که این مسأله در بالندگی و پویایی فضای جامعه و مقابله با تبلیغات و توطئه های دشمنان نقش بسیار مهمی دارد و همین امر دلیل تاکید و پافشاری مقام معظم رهبری بر بحث کرسی های آزا داندیشی است. در اینجا مناسب است به برخی از فواید و آثار مثبت کرسی های آزاد اندیشی دیدگاه مقام معظم رهبری به اختصاراشاره می کنیم 1 ایجاد جریان سیال فکری در سایه کرسی های آزاد اندیشی (یکی از مسائل مهم که همت مضاعف و کار مضاعف می طلبد، مسئله تولید فکر است کتابخوانی، افزایش معلومات عمومی در زمینه های گوناگون. این کرسیهای آزاداندیشی که ما عرض کردیم، پیشنهاد کردیم در دانشگاه ها و در حوزه ها به راه بیفتد، می تواند یک جریان سیال فکری بسیار باارزشی را در جامعه به راه بیندازد.) (پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، 89/ 1/ 1) 2 گسترش تولید علم و اندیشه در پرتو کرسی های آزاد اندیشی (تنها راه گسترش فرهنگ و تولید علم و اندیشه در کشور، ایجاد فضای نقادی علمی در پرتو آزاداندیشی حقیقی در دانشگاه ها و حوزه ها است. آزاداندیشی در جامعه، نه به معنای تصور تلاش برای ایجاد زمینه به منظور حمله به بنیان ها و ارزش ها و نه به معنای لزوم حمله به بنیان ها و ارزش ها است، بلکه این دو تصور، ظلم به آزاداندیشی میباشد. )(همان، بیانات معظم له در دیدار با اعضای انجمن اهل قلم 81/ 11/ 8) 3 ایجاد فضای اظهار نظر آزاد (بهترین زمینه برای ایجاد فضای اظهارنظر آزاد، تسریع در راه اندازی کرسی های آزاداندیشی در دانشگاهها است.) (همان، دیدار مقام معظم رهبری با جمعی از اساتید و اعضای هیات علمی، نخبگان، و رؤسای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، 88/ 6/ 8) 4 آشکار شدن حقیقت و کمک به پیشرفت کشور (شما کرسی آزادفکری سیاسی را، کرسی آزادفکری معرفتی را تو همین دانشگاه تهران، تو همین دانشگاه شریف، تو همین دانشگاه امیرکبیر به وجود بیاورید. چند نفر دانشجو بروند، آن جا حرف شان را بزنند، حرف همدیگر را نقد کنند، با همدیگر مجادله کنند. حق، آن جا خودش را نمایان خواهد کرد. حق این جوری نمایان نمی شود که کسی یک انتقادی را پرتاب بکند. این جوری که حق درست فهمیده نمی شود. ایجاد فضای آشفته ذهنی با لفاظی ها هیچ کمکی به پیشرفت کشور نمی کند. شما تجربه این پدر پیرتان را در این زمینه داشته باشید. آنی که کمک می کند به پیشرفت کشور، آزادی واقعی فکرهاست یعنی آزادانه فکر کردن، آزادانه مطرح کردن، از هو و جنجال نترسیدن، به تشویق و تحریض این و آن هم نگاه نکردن.) (همان، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور (6/ 8/ 1388، 5 سالم ماندن محیط اجتماعی از آسیب ها (اگر چنانچه بحثهای مهم تخصصی در زمینهی سیاسی، در زمینههای اجتماعی، در زمینههای گوناگون حتّی فکری و مذهبی، در محیطهای سالمی بین صاحبان توان و قدرتِ بحث مطرح بشود، مطمئناً ضایعاتی که از کشاندن این بحثها به محیطهای عمومی و اجتماعی ممکن است پیش بیاید، دیگر پیش نخواهد آمد. وقتی که با عامهی مردم، افراد مواجه میشوند، همه نمیتوانند خودشان را حفظ کنند. مواجههی با عامهی مردم، انسان ها را دچار انحراف ها و انحطاط ها و لغزشهای زیادی میکند که متأسفانه ما شاهد بودیم. خیلی از افرادی که شما میبینید در مواجههی با عامهی مردم یک حرفی میزنند، یک چیزی میگویند، در اعماق دلشان ای بسا خیلی اعتقادی هم ندارند. به تعبیر بعضیها جوگیر میشوند این خیلی چیز بدی است. اگر در محیطهای خاص، محیطهای آزاداندیشی و آزادفکری، این مسائل مطرح بشود ج مسائل تخصصی، مسائل فکری، مسائل چالشبرانگیز ج مطمئناً ضایعات کمتر پیش خواهد آمد.) (همان، دیدار مقام معظم رهبری با جمعی از اساتید و اعضای هیات علمی، نخبگان، و رؤسای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، 88/ 6/ 8) البته باید توجه داشت که کرسی های آزاد اندیشی در عین حال که می تواند اثار مثبت و ارزنده ای را برای کشور به همراه داشته باشد اما در عین حال با آسیب ها و تهدیدهایی روبروست که لازم است از آن ها جلوگیری شود و فضای آزاد اندیشی به فضایی برای تخریب ارزش ها تبدیل نگردد مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: (باید راه آزاداندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و شالوده شکنی و برهم زدن پایه های هویت ملی نینجامد، این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسی باید مدیریت کند؟ نگاه ها فورا می رود به سمت دولت و وزارت علوم و... نه، مدیریتش با نخبگان است با خود شماست با اساتید فعال، دانشجوی فعال و مجموعه های فعال دانشجویی. حواس تان جمع باشد دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید اما مراقب باشید که این حرف نو در کدام جهت دارد حرکت می کند در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل این ها با هم تفاوت دارد. این وظیفه ای است به عهده خود شماها.) (همان، بیانات معظم له در دانشگاه سمنان، 85/ 8/ 18) دو. بخشی از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون کرسی های آزاد اندیشی سه کرسی متفاوت ولی در یک راستا • به نظر میرسد که هر سه روش پیشنهادی شما یعنی تشکیل 1) (کرسیهای نظریهپردازی)؛ 2) (کرسیهای پاسخ به سؤالات و شبهات) و 3) (کرسیهای نقد و مناظره)، روشهایی عملی و معقول باشند و خوب است که حمایت و مدیریت شوند به نحوی که هر چه بیشتر، مجال علم، گسترش یافته و فضا بر دکانداران و فریبکاران و راهزنان راه علم و دین، تنگتر شود[1]. آزادفکری در همهی رشتهها • من بر پیشنهاد شما میافزایم که این ایده چه در قالب (مناظرههای قانونمند و توأم با امکان داوری) و با حضور (هیأت داوری علمی) و چه در قالب تمهید (فرصت برای نظریهسازان) و سپس (نقد و بررسی) ایدهی آنان توسط نخبگان فن و در محضر وجدان علمی حوزه و دانشگاه، تنها محدود به برخی قلمروهای فکر دینی یا علوم انسانی و اجتماعی نیز نماند بلکه در کلیهی علوم و رشتههای نظری و عملی (حتی علوم پایه و علوم کاربردی و …) و در جهت حمایت از کاشفان و مخترعان و نظریهسازان در این علوم و در فنون و صنایع نیز چنین فضایی پدید آید. • برای آن که ضریب (علمی بودن) این نظریات و مناظرات، پایین نیاید و پخته گویی شود و سطح گفتوگوها نازل و عوامانه و تبلیغاتی نشود، باید تمهیداتی اندیشید و قواعدی نوشت. • اینجانب با چنین طرحهایی همواره موافق بودهام و از آن حمایت خواهم کرد و از شورای محترم مدیریت حوزهی علمیهی قم میخواهم تا با اطلاع و مساعدت (مراجع بزرگوار و محترم) و با همکاری و مشارکت (اساتید و محققین برجستهی حوزه)، برای بالندگی بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینی و نیز فعال کردن (نهضت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه)، تدارک چنین فرصتی را ببینند. • از شورای محترم انقلاب فرهنگی و بهویژه ریاست محترم آن نیز میخواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا برای رشد تمامی علوم دانشگاهی و نقد متون ترجمهای و آغاز (دوران خلاقیت و تولید) در عرصهی علوم و فنون و صنایع و بهویژه رشتههای علوم انسانی و نیز معارف اسلامی قرار دهند تا زمینه برای این کار بزرگ به تدریج فراهم گردد و دانشگاههای ما بار دیگر در صف مقدم تمدن سازی اسلامی و رشد علوم و تولید فنآوری و فرهنگ، قرار گیرند. بیشک هر دو نهاد از طرحهای پیشنهادی فضلا دانشگاهی و حوزوی و از جمله طرح شما، استفاده خواهند کرد تا با رعایت همهی جوانب مسأله، جنبش (پاسخ به سؤالات)، (مناظرات علمی) و (نظریه پردازی روشمند) را در کلیهی قلمروهای علمی حوزه و دانشگاه، نهادینه و تشویق کنند.[2] جلسهی آزاداندیشی باید تخصصی باشد، نه عمومی • یکی از دوستان گفتند که اندیشه و علم، دستوری نباشد. من چنین چیزی سراغ ندارم. در جامعهی ما اندیشه دستوری نیست؛ نه علم دستوری است، نه اندیشهی دستوری است. کجا؟ مشخص کنند بگویند. کسی که با این قضیه مبارزه کند، خود منم. ما طرفدار آزاداندیشی هستیم. • البته من به شماها بگویم، آزاداندیشی جایش توی تلویزیون نیست؛ آزاداندیشی جایش توی جلسات تخصصی است. مثلاً فرض کنید در زمینهی فلان مسألهی سیاسی، یک جلسهی تخصصی دانشجویی بگذارید؛ دو نفر، پنج نفر، ده نفر بیایند آنجا با همدیگر بحث کنند؛ این میشود آزاداندیشی. • همینجور، بحث سر معارف اسلامی است؛ همینجور، بحث سر تفکرات مکاتب گوناگون جهانی است؛ همینجور، بحث سر یک مسألهی علمی است. بنابراین جلسه باید جلسهی تخصصی باشد؛ والا توی جلسات عمومی و در صدا و سیما دو نفر بیایند؛ بحث کنند، آن کسی که حق است، لزوماً غلبه نخواهد کرد. آن کسی غلبه خواهد کرد که بیشتر عیاری کار دستش است و میتواند بازیگری کند؛ مثل قضیهی عکس مار و اسم مار. گفت: کدام یکی مار است؟ مردم با اشاره به عکس مار گفتند: معلوم است، مار این است. • بنابراین آزاداندیشی در جلسات تخصصی متناسب با هر بحثی باید باشد؛ در محیطهای عمومی جای آن بحثها و مناظرهها نیست. این هم معنایش این نیست که دارد تحمیل میشود؛ نه، بالاخره یک فکر حق مطرح میشود؛ (ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن). این حکمت و موعظهی حسنه و مجادلهی احسن برای چیست؟ (ادع الی سبیل ربک). یعنی این قبلاً یک اصل موضوعی است، دعوت به سمت خداست. در همه چیز همین جور است. دعوت باید با زبان درست انجام بگیرد، اما جهت دعوت باید مشخص باشد. • معنی ندارد که انسان جهت دعوت را آزاد بگذارد؛ این موجب گمراهی مردم میشود. مردم را باید هدایت کرد.[3] • بنده به معنای حقیقی و وسیع کلمه معتقد به آزادی بیانم؛ منتها برخی از حرفها جایش در منبرهای عمومی نیست؛ جایش در مباحث تخصصی است. بله، چند نفر فقیه بنشینند، چند نفر حقوقدان بنشینند، چند نفر فیلسوف بنشینند، چند نفر جامعهشناس بنشینند دربارهی اساسیترین مسایل و دربارهی اصل توحید با هم بحث کنند؛ یکی رد کند، یکی قبول کند، یکی استدلال کند؛ بعد هم پخش بشود و جلوی چشم مردم قرار بگیرد؛ اما در محافل تخصصی این کار باید انجام بگیرد. • دربارهی بینات انقلاب هم همینطور است؛ دربارهی مسایل اساسی نظام جمهوری اسلامی هم همینطور است؛ در مجالس تخصصی بحث انجام بگیرد. این نهضت آزادفکری که ما مطرح کردیم، برای همین است. • البته دانشگاهها و حوزهها اول حرکت خوبی از خود نشان دادند و تجاوب کردند؛ لیکن عملاً من در صحنه چیزی مشاهده نمیکنم. محافل علمی راه بیندازند و بحث کنند؛ اما اگر قرار شد یک نفر اغواگرانه مطلبی را که در حوزهی تخصصی باید به بحث و جدل و استدلال طرفینی گذاشته شود، برای عامهی مردم بیان کند، این آزادی بیان نیست. البته اینها اختلافات فکری و سیاسی و اختلاف و شکاف بین ارکان حاکمیت نظام است که میتواند به کشمکش نرسد. چند سال تلاش داشتند این کار را بکنند؛ یعنی بین ارکان حاکمیت اختلاف بیندازند. پیداست که وقتی بین مسؤولان اصلی کشور کشمکش و دعوا و اختلاف بود و همدیگر را قبول نداشتند و دایم به فکر ضربهزدن به هم بودند، کارها پیش نمیرود. خوشبختانه برخی از مسؤولان هوشیارانه زیر بار نرفتند و اجازه ندادند؛ و الا دشمن برنامهاش خیلی وسیع بود.[4] *اجرای آزاداندیشی به عهدهی چه کسانی است؟ تولید فکر و علم، ارزش عمومی حوزه و دانشگاه • باید (تولید نظریه و فکر)، تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه شود و در قلمروهای گوناگون عقل نظری و عملی، از نظریهسازان، تقدیر به عمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند. • باید ایدهها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامی با یکدیگر رقابت کنند و مصاف دهند تا جهان اسلام، اعادهی هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبهای جهانی که استحقاق آن را دارد بار دیگر دست یابد.[5] آزاداندیشی، آرمان دانشجویی است • بدنهی دانشجویی هم بهطور غالب انسانهای معتقدی هستند؛ اما من میخواهم غالب یا بیش از غالب بدنهی دانشجویی کشور، مجموعهای متعهد و دارای احساس مسؤولیت نسبت به آرمانهای دانشجویی باشند. یکی از این آرمانها مسألهی علم است؛ دومی عدالتخواهی است و آرمان سوم، آزاداندیشی و آزادیخواهی است… • شما میتوانید در سه زمینهی علم، عدالتخواهی و آزاداندیشی کار تئوریک کنید. این کار تئوریک را میتوانید در زمینهی جنبش تولید علم یا در زمینهی عدالتخواهی انجام دهید. مثلاً در زمینهی عدالتخواهی، میتوانید قانون اساسی را مطالعه کنید و ببینید اگر ما بخواهیم عدالت اجتماعی را با همان مفهوم متعارفی که همه میفهمیم، تحقق ببخشیم، باید از کدام دستگاهها چه توقعهایی داشته باشیم.[6] مدیریت صحیح کرسیهای آزاداندیشی با اساتید فعال و دانشجویان است • حرف اصلی ما امروز این است که نه با توقف در گذشته و سرکوب نوآوری میتوان بهجایی رسید، نه با رهاسازی و شالودهشکنی و هرج و مرج اقتصادی و عقیدتی و فرهنگی میتوان به جایی رسید؛ هر دو غلط است. • آزادی فکر؛ همان نهضت آزادفکری که ما دو، سه سال قبل مطرح کردیم و البته دانشجوها هم استقبال کردند؛ اما عملاً آن کاری را که من گفته بودم، انجام نشده است؛ نه در حوزه، نه در دانشگاه. من گفتم کرسیهای آزاداندیشی بگذارید. البته حالا اینجا الان یادم آمد که در گزارشهای مربوط به دانشگاههای سمنان خواندم که خوشبختانه مجموعههای فعال دانشجویی در سمنان با همدیگر مناظرات آزاد دارند. اگر این گزارش که به من دادند، دقیق باشد، بسیار چیز مثبت و خوبی است. • مسألهی آزاداندیشیای که ما گفتیم، ناظر به این است. باید راه آزاداندیشی و نوآوری و تحول را باز گذاشت، منتها آن را مدیریت کرد تا به ساختارشکنی و شالودهشکنی و بر هم زدن پایههای هویت ملی نینجامد. • این کار، مدیریت صحیح لازم دارد. چه کسی باید مدیریت کند؟ نگاهها فوراً میرود به سمت دولت و وزارت علوم و…؛ نه، مدیریتش با نخبگان است؛ با خود شماست؛ با اساتید فعال، دانشجوی فعال و مجموعههای فعال دانشجویی. • حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پیدا کردن حرف نو حرکت کنید؛ اما مراقب باشید که این حرف نو در کدام جهت دارد حرکت میکند؛ در جهت تخریب یا در جهت ترمیم و تکمیل؛ اینها با هم تفاوت دارد. این وظیفهای است به عهدهی خود شماها. • امثال بنده که مسؤول هستیم؛ البته مسؤولیتهایی داریم و شکی نیست در این زمینهها؛ اما کار، کار خود شماهاست. گمان نکنید که نهضت آزاداندیشی و حرکت تحول و شجاعت در کارهای گوناگون را، بهجای شما که دانشجو هستید یا محقق هستید یا استاد هستید، ممکن است مسؤولان دولتی یا بنده بیاییم انجام بدهیم؛ نه، من نقشم این است که بیایم بگویم این کار را خوب است بکنیم.[7] آزادفکری آرمان جوان است با درجات متفاوت • آزادفکری و تولید علم و امثال اینها آرمان جوان است و برای اینکه به این آرمان برسد، به علم و فعالیت سیاسیِ منظم و صحیح و کسب تجربه و دانایی احتیاج دارد. • جوان باید در خود دانایی را بهوجود بیاورد. دانایی، فقط علم آموختن نیست؛ دانایی به اندیشمندی هم ارتباط پیدا میکند. • باید روی مسایل فکر کرد. عزیزان من! روی مسایل فکر کنید تا به نتیجه برسید. نهضت آزادفکریای که من پیشنهاد کردم در دانشگاه و حوزه راه بیفتد، برای همین است. تریبونهای آزاد بگذارند و با هم بحث کنند؛ منتها نه متعصبانه و لجوجانه و تحریک شده بهوسیلهی جریانات سیاسی و احزاب سیاسی که فقط به فکر آیندهی کوتاه مدت و مقاصد خودشان هستند و برای انتخابات و امثال آن از جوانها استفاده میکنند؛ بلکه برای پخته شدن، ورز خوردن و ورزیده شدن و با هدفِ آماده شدن برای ادامهی این راه طولانی و دشوار، اما بسیار خوش عاقبت. • به واقعیت که نگاه میکنیم، با جوانها که برخورد میکنیم، گزارشها را که مشاهده میکنیم، میبینیم با وجودی که آرمانگرایی در جوانهای ما موج میزند و بدون تردید وجود دارد، اما درعینحال مجموعهی جوان کشور ما – که مجموعهی بزرگی هم هست – همه در برابر احساس آرمانگرایی یکطور نیستند و یکطور فکر نمیکنند. • بعضی دچار غفلتاند، دچار روزمرگیاند، سرشان گرم مسایل روزمره است و یادشان نمیآید که آرمانی هم وجود دارد. • یک دسته هم کسانی هستند که دغدغه دارند، اما مأیوس و غمگین و افسردهاند؛ نگاهشان بدبینانه است؛ میگویند نمیشود کاری کرد؛ لذا از خیر حیات طیبه میگذرند؛ اینها هم با اینکه دغدغه دارند و غافل نیستند، در نهایت به دام غفلت و روزمرگی میافتند. انسان گاهی نشانههای یأس و بدبینی و نگاه منفی را میبیند: آقا! چه فایدهای دارد؟ نمیشود، فایدهای ندارد. البته در بعضیها این احساس سطحی است، در بعضیها هم این احساس عمیق است و تغییر دادن آن مشکل است. • یک دسته کسانی هستند که توسعه و رشد و پیشرفت علم و میدان رقابت و آزاداندیشی و امثال اینها را میخواهند، اما راه آن را در تقلید مطلق از الگوهای غرب جستوجو میکنند؛ فکر میکنند (ره چنان رو که رهروان رفتند.) رهروان چه کسانی هستند؟ فعلاً اقلیتی در دنیای امروز، که عبارتاند از کشورهای غربی؛ شامل اروپا و کشور ایالات متحدهی آمریکا و بعضی از کشورهای پیشرفتهی دیگر. • یک عده هم کسانی هستند که خویش را در خویش میجویند. • اینها فکر میکنند که در مجموعهی اندیشه و معرفت و دستورالعمل موجود در اختیار ملت ایران و یک جوان آگاه و بیدار ایرانی بهقدر کفایت برای رسیدن به آن الگو به شکل کامل راه وجود دارد. اینها هم کم نیستند. • از آن دو دستهی اول میگذرم. دستهی سوم – که راه علاج را تقلید مطلق از غرب میدانند – فکرشان درخور مداقه است. شما جوانها در این زمینه باید حقیقتاً فکر و کار کنید.[8] جوانان هوشمند، سازوکار آزاداندیشی را بیابند • برای رسیدن به هر آرزوی بزرگ و هر هدف والایی، سازوکاری وجود دارد؛ این سازوکار را باید جوانِ هوشمندِ فرزانهی دانشجو پیدا کند. بحث جنبش نرمافزاری از همین قبیل است؛ بحث آزاداندیشی از همین قبیل است؛ بحثهای گوناگونی که در زمینههای مختلف اجتماعی میشود، از همین قبیل است.[9] فضای گفتمانی را جوانان نخبه به وجود بیاورند • فکر کنید، بگویید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید؛ آن کرسیهای آزاداندیشی را که من صد بار – با کم و زیادش – تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آن جا بگویید؛ این میشود یک فضا. • وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیری پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند؛ این همان چیزی است که شما میخواهید. بنابراین اگر چنانچه این کاری که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهی دانشجوییتان کردید، فکری که کردید، ترجمهی عملیاتی نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرایی درنیامد، شما مأیوس نشوید؛ نگویید پس کار ما بیفایده بود؛ نخیر و من به شما عرض بکنم؛ در این پانزده؛ شانزده سال اخیر، همین حرکت علمیای که آغاز شده، همینجور آغاز شده؛ همینجور امروز علم شده یک ارزش؛ چند سال قبل این جوری نبوده. ما همینطور روزبهروز هی پیش رفتیم.[10] مدیران دستگاههای علمی کشور باید پاسخگو باشند • دستگاههای علمی کشور – که مدیران آن در دانشگاهها و حوزههای علمیهی کشورند – مشخص کنند که برای تولید علم، آزاداندیشی علمی و تضارب افکار – که ما از دانشگاه و حوزه این مسایل را مطالبه کردیم – چه تلاش و کار بزرگی را انجام دادهاند؛ چهقدر پیش رفتهاند و چه کارهای دیگری را بایستی انجام دهند.[11] نقش رسانه در نهضت تولید علم و اندیشه • وقتی پیشرفت علمی وجود داشته باشد، پیشرفت فنآوری را هم با خودش میآورد و پیشرفت فنآوری هم کشور را رونق میدهد و در جامعه نشاط بهوجود میآورد. • اگر علم نباشد، هیچچیز نیست؛ و اگر فنآوری هم باشد، فنآوری عاریهای و دروغی و وامگرفتهی از دیگران است؛ مثل صنعتهای مونتاژی که وجود دارد. • علم را باید رویانید. • بهنظر من رسانه میتواند در نهضت تولید علم و فکر و نظریه و اندیشه در زمینههای مختلف – چه در زمینهی فنی و چه در زمینهی انسانی و غیره – نقش ایفا کند. • شما میتوانید خط تولید علم و فکر و نظریه را برنامهریزی شده دنبال کنید؛ به بحثهای منطقی و مفید دامن بزنید؛ کرسیهای نوآوری را تلویزیونی کنید و چهرههای علمی نوآور خوب را مطرح نمایید.[12] آزاداندیشی، وظیفهی حتمی بخشهای فرهنگی دولت اسلامی • وظیفهی حتمی دیگر دولت اسلامی، گسترش علم و دانایی است؛ چون دولت اسلامی بدون گسترش علم و دانایی به جایی نخواهد رسید. گسترش آزاداندیشی هم مهم است. • واقعاً انسانها باید بتوانند در یک فضای آزاد فکر کنند. آزادی بیان تابعی از آزادی فکر است. وقتی آزادی فکر بود، بهطور طبیعی آزادی بیان هم هست. عمده، آزادی فکر است که انسانها بتوانند آزاد بیندیشند. در غیر فضای آزاد فکری، امکان رشد وجود ندارد. برای فکر، برای علم، برای میدانهای عظیم پیشرفت بشری اصلاً جایی وجود نخواهد داشت. • ما در مباحث کلامی و مباحث فلسفی هرچه پیشرفت داشتیم، در سایهی مباحثه و جدل و بحث و وجود معارض داشتیم. اشکالی که ما همواره به بخشهای فرهنگی داشتهایم، این بوده که به نقش خودشان به عنوان یک دولت اسلامی در صحنهی کارزار فکری درست عمل نمیکنند. • کارزار فکری باید باشد؛ منتها کارزار فکری عملاً به این شکل درنیاید که ما به قول سعدی، سگ را بگشاییم و سنگ را ببندیم؛ حربه را از دست اهل حق و اهل آن فکری که حق میدانیم، بگیریم؛ اما دست اهل باطل را باز بگذاریم که هر بلایی میخواهند، سر جوانهای ما بیاورند؛ نه، او حرف بزند، شما هم حرف بزنید و در جامعه فکر تزریق کنید. • ما به تجربه دریافتهایم که آن جاییکه سخن حق با منطق و آرایش لازم خودش به میدان میآید، هیچ سخنی در مقابل آن تاب پهلو زدن و مقاومت کردن نخواهد داشت.[13] گلایهی رهبر انقلاب از حوزه: چرا کرسی آزاداندیشی در حوزه راه نمیافتد؟ • یکی از موضوعاتی که حتماً لازم است من عرض بکنم، مسألهی آزاداندیشی است که در بعضی از صحبتهای آقایان بود. چرا این کرسیهای آزاداندیشی در قم تشکیل نمیشود؟ چه اشکالی دارد؟ • حوزههای علمیهی ما، همیشه مرکز و مهد آزاداندیشیِ علمی بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار میکنیم و نظیرش را نداریم در حوزههای درسیِ غیر حوزهی علمیه که شاگرد پای درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنی و غرض و مرض نکند. طلبه آزادانه اشکال میکند، هیچ ملاحظهی استاد را هم نمیکند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمیبرد و ناراحت نمیشود؛ این خیلی چیز مهمی است. خب، این مال حوزهی ماست. • یک نفری نظر فقهی میدهد، نظر شاذّی است. خیلی خوب، قبول ندارید، کرسی نظریهپردازی تشکیل بشود و مباحثه بشود؛ پنج نفر، ده نفر فاضل بیایند این نظر فقهی را رد کنند با استدلال؛ اشکال ندارد. نظر فلسفیای داده میشود، همین جور؛ نظر معارفی و کلامیای داده میشود، همینجور. • مسألهی تکفیر و رمی و این حرفها را بایستی از حوزه ور انداخت؛ آن هم در داخل حوزه نسبت به علمای برجسته و بزرگ؛ یک گوشهای از حرفشان با نظر بندهی حقیر مخالف است، بنده دهن باز کنم رمی کنم؛ نمیشود اینجوری، این را باید از خودِ داخل طلبهها شروع کنید. این یک چیزی است که جز از طریق خودِ طلبهها و تشکیل کرسیهای مباحثه و مناظره و همان نهضت آزادفکری و آزاداندیشی که عرض کردیم، ممکن نیست. • این را عرف کنید در حوزهی علمیه؛ در مجلات، در نوشتهها گفته شود. یک حرف فقهی یک نفر میزند، یک نفر رسالهای بنویسد در رد او؛ کسی او را قبول ندارد، رسالهای در رد او بنویسید. بنویسند، اشکال ندارد؛ با هم بحث علمی بکنند. بحث علمی به نظر من خوب است.[14] • آزاداندیشی جاری در حوزه، از قبل نیز بیشتر است اما این آزاداندیشی باید در سطوح مختلف گسترش و تعمیق یابد و اهل فکر، در همهی رشتهها، همه گونه آرا و افکار خود را، آزادانه بیان کنند.[15] *آزاداندیشان حقیقی چگونهاند؟ آزاداندیشان سرباز انقلاباند • سربازان انقلاب فقط کسانی نیستند که در هنگام بروز انقلاب حضور داشتند و میتوانستند سربازی کنند. جوانان مؤمن و نواندیش و آزادفکر و پاکدامن امروز ما و نسلهای بعد هم سربازان انقلاباند؛ چون انقلاب یک حقیقت همیشه جاوید است.[16] دوری از تحجر و بدعتگذاری • آزاداندیشی در جامعهی ما یک شعار مظلوم است. • تا گفته میشود آزاداندیشی، عدهای فوری خیال میکنند که بناست همهی بنیانهای اصیل در هم شکسته شود و آنها چون به آن بنیانها دلبستهاند، میترسند.[17] • آزاداندیشی خاصیت علمی بودن است و تحجر در میدان علم، اصولاً معنا ندارد.[18] • عدهای دیگر هم تلقی میکنند که با آزاداندیشی باید این بنیانها شکسته شود. • هر دو گروه به آزاداندیشی – که شرطِ لازم برای رشد فرهنگ و علم است – ظلم میکنند. • ما به آزاداندیشی احتیاج داریم. متأسفانه گذشتهی فرهنگ کشور ما فضا را برای این آزاداندیشی بسیار تنگ کرده بود.[19] آزاداندیشی با چهرهی عبوس و ادبیات تکفیری میسر نیست • امروز شعار جمهوری اسلامی، آزادفکری است؛ توسعهی علم و معرفت است؛ توجه به حقوق انسانها و اختیارات انسانهاست؛ مهربانی و مهرورزی میان افراد انسان است؛ اینها شعار و پیام اسلام است؛ دنیا دنبال اینهاست. • منطق امام بزرگوار ما، منطق عقل، منطق فکر، منطق عملِ روشنبینانه، منطق انسانیت و هنجار انسانی و اخلاق انسانی و فضایل اخلاقی بود؛ دنیا دنبال این است. • مظهر بیداری اسلامی کسانی نیستند که با چهرهی عبوس و گرفتهی خود با همهی دنیا – حتی با مؤمنین و مسلمین – مواجه میشوند؛ عدهای را تکفیر میکنند؛ عدهای را با قومگرایی، عدهای را با طایفهگرایی، عدهای را به بهانههای نادرست مورد تهاجم قرار میدهند. وجود اینها به شدت مشکوک است، که اصلاً چنین کسانی هستند یا در واقع همان عوامل سرویسهای جاسوسی اسراییل و آمریکا و انگلیساند که دارند اینطور فعالیت میکنند؛ چهار نفر آدم غافل را هم دستخوش فعالیت خودشان کردهاند. این هم واقعیتی است که نمیشود آن را انکار کرد.[20](*) پینوشتها: [1] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه 16/11/1381 [2] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه16/11/1381 [3] بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 31/5/1389 [4] بیانات در دیدار کارگزاران 08/08/1384 [5] پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه 16/11/1381 [6] بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکلها، کانونها، نشریات، هیأتهای مذهبی و شماری از نخبگان دانشجویی 15/08/138 [7] دیدار با دانشجویان 18/08/1385 [8] بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاههای استان کرمان 19/02/138 [9] بیانات در دیدار دانشجویان بسیجی05/03/138 [10] بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی 13/7/1390 [11] بیانات در صحن جامع رضوی مشهد مقدس 02/01/1383 [12] بیانات در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما 11/09/1383 [13] بیانات در دیدار اعضای هیأت دولت 08/06/1384 [14] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزههای علمیه کشور08/09/1386 [15] دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم 1389/8/2 [16] بیانات در دیدار مردم قم 1381/10/19 [17] بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم 07/11/1381 [18] دیدار جمعی از اساتید، فضلا و طلاب نخبهی حوزه علمیه قم 1389/8/2 [19] بیانات در دیدار اعضای انجمن اهل قلم 07/11/1381 [20] بیانات در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام بهمناسبت مبعث فرخندهی پیامبر مکرم اسلام 11/06/1384
- [سایر] با سلام خدمت حجت الاسلام مرادی من دانشجوی دانشگاه سراسری زنجان هستم به خاطر حضورتان در دانشگاه زنجان تشکر میکنم ، با وجود اینکه می توانستید به حوزه های علمیه یا صدا و سیما روید ، تا همه به شما احترام بگذارند ، دانشگاه را برای سخنرانی انتخاب کردید جایی که می دانستید عده ای با بی احترامی اشان دل شما را به درد می آورند . اما ایراد ندارد به قول شهید چمران آنان که در راه حق قدم برمیدارند آنقدر تهمت می شنوند،آنقدر تازیانه می خورند که آنگاه که لحظه مرگشان می رسد مانند علی (ع) می گویند : فزت و رب الکعبه آقای مرادی 2 انتقاد از شما داشتم : 1.لطفا در دانشگاههای دیگر که حضور پیدا می کنید به مسئولین دانشگاه تذکر دهید بیش از ظرفیت سالن راه ندهند که این بی نظمی ها به وجود نیاید 2.به نظر من ، که البته شاید اشتباه هم باشد ، دقدقه اصلی ما دانشجویان ، متاسفانه ازدواج نیست بلکه انتخاب دوست دختر و دوست پسر است .دوستی دارم که سال گذشته وقتی وارد دانشگاه شد و با دختری دوست شد از گرفتن دست دختر هم ترس داشت و این کار را از لحاظ شرعی درست نمی دید اما امروز ووو حجت الاسلام مرادی اما مشکل خودم و آن اینکه من در زندگی نعمات زیادی از خدا گرفته ام ، اما در شکر گذاری گهگاهی سست می شوم ، اگر مشکلی داشته باشم نمازم غلیظ تر می شود ، گاهی وقتی مشکل دارم نماز شب هم می خوانم ، اما وقتی مشکلم حل شد ، متاسفانه در عبادتم سست می شوم برای رفع این مشکل چه کاری انجام دهم ؟ با تشکراز شما و تبریک پیشاپیش عید نوروز
- [سایر] با عرض سلام و ارادت خدمت برادر و دوست بزرگوارم جناب حاج آقای مرادی. غرض از مزاحمت، عرض ادب و بیشتر از آن تشکر از شما به خاطر تلاش و کوشش های خالصانه و بی شائبه شما در راه ارتباط با مردم و مخصوصاً جوانان عزیز این مرز و بوم و توجه به مشکلات و دغدغه های آنها و پاسخ به پرسش های مختلف آنها بود. توفیق پیدا کردم، تمام سخنرانی های شما را در هامبورگ و وین به دقت تمام و با عشق و علاقه گوش دادم و بسیار استفاده کردم. همچنین سخنرانی های شما در حرم امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام را هم پی گیری کردم و از کم و کیف آنها مطلع شدم. این حقیر که به اندازه بضاعت اندک خود تجربه سخنرانی و روضه خواندن را دارم به دلایل ذیل، گوش دادن به این سخنرانی ها را به کاربران عزیز و مراجعه کنندگاه این سایت وزین و تأثیرگذار توسیعه می کنم: 1. انگیزه قوی برای انتقال مفاهیم به شنونده. 2. دوری از حرف های کلیشه ای و منبر پر کن 3.ارتباط بسیار خوب با مخاطبین و شنوندگان 4.دغدغه توجه به نیازها و پرسش های مخاطبین و پاسخ به آنها 5. وادار کردن مخاطبین به تفکر و اندیشه و نه صرفاً گوش دادن 6.حرف های کاربردی و عینی و واقعی و مورد نیاز نه حرف های پر طمطراق اما کم فایده و حتی بی فایده 7. توجه به این نکته که اگر مخاطبی فقط همین یک منبر راگوش می دهد حتی المقدور نکته های اساسی در دین داری و اخلاق نیکو در امور فردی و روابط خانوادگی و اجتماعی را بشنود. 8. صراحت بیان و انتفادهای سازنده و دوری از تعارف ها و خوش بینی های غیرسازنده. 10. جمع بین تبشیر و انذار، و در عین حال پررنگ کردن رحمت و مهربانی خداوند. 11. توجه دائمی و همیشگی به بحث های مهمی همچون، توبه، دعا، تقوا، اخلاق نیکو، مهربانی، میانه روی و دوری از افراط و تفریط... 12. تأکید بر روضه و عرض ارادت به ساحت مقدس امام حسین علیه السلام. بحمدالله، درک محضر اساتید بزرگواری همچون مقام معظم رهبری، آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی( استاد معقول و منقول و شاگرد علامه طباطبائی) و آیت الله مجتهدی و دیگران در دو محیط حوزه و دانشگاه، به بار نشسته و شخصتی روحانی و متفکر و متخلق و دوست داشتنی و جذاب مخصوصاً برای قشر جوان جامعه ما شکل گرفته است. سربلندی و عزت مستدام شما دوست بزرگوارم که توفیق آشنائی بیست و پنج ساله با شما دارم آرزوی قلبی بنده است.
- [سایر] بنام خدا با سلام. و ضمن عرض خدا قوت اینجانب دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. و از محضر جناب عالی چند سوال دارم. با توجه به اینکه انتخاب مسیر و سرنوشتم بستگی به پاسخهای جنابعالی دارد و موضوع بسیار برایم حیاتی است، تقاضامندم که به رغم طولانی بودن سوال هایم، عنایت بفرمایید: 1- آیا امکانش هست که همزمان به دورهٔ ارشد دانشگاه و دورهٔ بلند مدت حوزه وارد بشوم؟ 2- اگر نه، آیا امکانش هست که سال 94 وارد حوزه بشوم و مجدد کنکور ارشد بدهم تا از سال 95 در کنار درس حوزه دوره ارشد را هم بخوانم؟ 3- چگونه می توان مدرسه مورد نظر را انتخاب کرد؟ به فرض اگر من بخواهم وارد مدرسهٔ شهیدین قم بشوم چگونه می توانم انتخاب کنم؟ 4- با توجه به اینکه بنده تا حدی با زبان عربی آشنا هستم و درس های آغازین ادبیات عرب برای بنده چیزی جز تکرار دانسته ها نیست و هیچ سودی برایم ندارد و آزارنده و کسلبار است، آیا امکان دارد که برای بعضی از درس ها به امتحان آن درس بسنده کنم و در کلاس ها حضور نیابم؟! 5- آیا امکان حرکت با سرعتی فراتر از چارچوب تعیین شده هست؟ به عبارت دیگر آیا می توان در حوزه علمیه جهشی درس خواند؟ (بنده با حوزه شهید بهشتی و دورهٔ سفیران هدایت آشنا هستم و هیچ رغبتی برای شرکت در آنها ندارم) 6- اگر در تیر 94 دورهٔ کارشناسی را به پایان برسانم و ظرف یکسال درس های سطح یک را بخوانم، آیا می توانم مشمول ماده 18 بشوم و آیا کمیتهٔ موارد خاص مرا تأیید خواهد کرد؟ 7- آیا می توان در حین تحصیل در دورهٔ بلند مدت، مشمول ماده 18 شد؟ برای مثال فرض کنید که ثبتنام کنم و تا پایان پایهٔ یک یا پایهٔ دو، بتوانم مواد آزمون ماده 18 را بخوانم، در این صورت می توانم آزمون داده و بدون شرکت در پایه های بعدی مدرک سطح یک را بگیرم؟! 8- سطح یک دورهٔ بلند مدت چقدر طول می کشد؟ 9- چنانچه قصد پوشیدن لباس مقدس روحانیت را نداشته باشم، چه مزیت هایی از نظام آموزشی حوزه را از دست می دهم؟ 10- تفاوت نظام جدید آموزشی حوزه با دانشگاه در چیست؟ برای مثال چقدر بین حضور و غیاب و سیستم امتحانات حوزه و دانشگاه فرق هست؟ در پایان پیشاپیش از شما سپاسگزارم که به رغم وقتگیر بودن سوالاتم عنایت لازم را فرموده و پاسخ می دهید. دعاگوی حضرت عالی هستم.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.
- [سایر] به نام خدا سلام حاج آقا. 1=نمی دونم از کجا بگم ولی یک بیوگرافی مختصری از خودم میدم 2-دختری بیست وسه ساله ام.دانشجوی فوق رشته بیوتکنولوژی کشاورزی 3-دریک خانواده فرهنگی وبه اعتقاد خودمون مذهبی به دنیا آمدم 3-من از دوران دبیرستان نمی دونم یک چیزی در درونم بود ولی از حدودسه سال پیش یک تلنگر بیدارم کرد. 4-قبل از این سه سال برای قرآن،ائمه وامامان ارزش بیشماری قائل می شدم ولی انجام اعمال مذهبی وصرفا گریه برای امام حسین وبه فکر امام حسین بودن مخصوص محرم بود.برای مثال عرض کردم. 5-از سال آخر دانشگاه و حرف با بعضی از دوستای جدید وازهمه مهمتر خواست خدا تلنگر به من زده شد 6-خیلی چیزا به لطف خدا درمن تغییرکرد.سعی درتغییرافکاری داشتم که یک عمر در ذهن من خوانده می شد ومن به ظاهر فکر میکردم بی تفاوتم ولی قاعدتا در من تاثیر میگذاشت 7-بگم که خدایی نکرده قصد بدگویی از خانواده ام را ندارم که من اساسا مدیون پدرومادرم هستم،اگر بگویم که مثلا برایم هیچ کاری نکردند که دروغ محض است،چرا که باعث خیلی از شکل گیری های مثبت در من شدند،همینقدر که باعث به وجودآمدن من هستند،مدیون آنها هستم. 8-امااما،خوب دید من،نظرمن،دیدگاه من راجب مذهب،سیاست،با آنها فرق کرده،من فهمیدم که نماز وروزه صرف مسلمانی که مدنظراولیا وپیغمبرست،نخواهدبود.متوجه شدم که امام حسین فقط برای محرم نیست،امام علی مخصوص شبهای قدر. 9-فهمیدم اسلام برنامه زندگی است،همه چی من باید منطبق با اسلام باشد.ولی سر این مسائل با خانواده مشکل دارم،شکرخدا دراین مسائل مشکلاتم کمتر شده. 10-مثلا می گویند که همه چی سر وقت خودش،موسیقی به وقتش،امام حسین به وقتش!!!!!!! 11-این مسائل یک شبه برای من حادث نشد،طی این سه سال هربار تغییراتی. 12-حتی من رشته لیسانسم که خودم انتخاب نکرده بودم ومتاسفانه با علاقه نبود که در رشته کشاورزی مشغول به تحصیل بوده ام ،خواستم رشته ام را در فوق عوض کنم که با مخالفت شدید پدر مواجه شدم. 13-درنتیجه با مشورت با بعضی اساتید که مورد اعتماد بنده بودند،فرمودن دعای خیر پدرومادر بیش از اینها می ارزد که به لطف بینهایت خدا که همیشه شامل این بنده سروپاتقصیرشده ودعای آنها در دانشگاه رشته خودم همان کشاورزی قبول شدم. 14-اما درکنارآن کتابهایی که دوست دارم را مطالعه میکنم؛حتی در دانشگاه مجازی امام خمینی به طور مجازی رشته معارف را انتخاب و درحال تحصیلم البته خانواده ازآن خبرندارند!!لزومی نداردخبردارشوند. 15-اما درقبال سیاست،متاسفانه پدرم بدی های زیادی به قول خودشان از بقیه دیدن،پدرم به شدت امام خمینی را دوست داشتند ولی الن به علت اینکه میبیند یک عده ازاین موقعیتها به راحتی ها استفاده می کنند واسلام در برخی موارد ازحالت انقلابی به تشریفاتی تبدیل شده،ازهمه چی زده شدند. 16-به همه اعتماد ندارند وسرشان درلاک خوشان است اما این بی اعتمادی تا حدود خیلی کمی به من هم منتقل شده در واقع من خیلی چیزها ازسیاست ورهبری وولایت فقیه نمی دانستم،اما شکر،شکر که مسئله با کلی درگیری ذهنی که داشتم برایم حل شده. همین طور از انقلاب.راستی من همیشه خودم رو مدیون شهدا می دونستم ومی دونم.دلم براشون می تپه. 17-خودم با سخنرانی هایی از استادرحیم پورازغدی،مطاله کتب استاد مطهری به خیلی چیزا رسیدم.ولی هنوز نتونستم به همه چی اعتمادکنم وراحت سراغ هرکتابی برم که نکنه دروغ باشه وسرهم کردن مسائل باشه،یه جور میخوام که انگار به خانواده امم ثابت کنم چیزی که میخونم عالیه. 18-دیشب که توبرنامه بی نظیر پارک ملت،حرف از کتاب زدین به نظرم رسید این مشکل که چه عرض کنم را به شما بگم تا شما منوراهنمایی کنید که چه کنم؟؟ 19-اینکه چه کتابهایی بخونم به کی اعتمادکنم؟؟درضمن استاد من عاشق کتاب خوندنم،قبلا از دکتر شریعتی هم کتاب خوندم.ادبیات ایشونو خیلی دوست دارم نه دیدگاهشونو گرچه بعضی از دیدگاهشون درست بود 20-ودرضمن با فرمایش آقای شهیدی فر هم کاملا درمورد شریعتی با ایشون موافقم. 21-درآخرشرمنده طولانی شد.هم ازشما متشکرم.وتشکر من رابه آقی شهیدی فر هم منتقل کنید بابت برنامه فوق العاده شون،تواین بی برنامه گی تلویزیون،برنامه عالیه.وحال من را خیلی خوب می کند.چرا که ایشان هم دغدغه اصلیشان مذهب واخلاق است.