انقلاب رنگی ( انقلاب مخملی ) چیست ؟ انقلاب رنگی بیش از هر چیز، امکانات نوینی را که روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز نهاده، به خدمت میگیرد. بر این اساس، در دنیای جهانیشده کنونی، مسأله مرکزی، تأثیر بر افکار عمومی است و حلقه مرکزی برای این تأثیر، رسانههای جمعی و ارتباطات جهانی میباشند و جهانی شدن، این امکان را به وجود آورده که شبکه ارتباطات، تبدیل به عمل جمعی و حرکت جمعی شود. به این معنا، انقلابیون پستمدرن، از فراگرد جهانی شدن سود میجویند. آنان ماهرانه با امکانات تکنولوژی ارتباطات مانند اینترنت آشنایی دارند. سیاستهای انتقادی را علیه رژیمها سازمان میدهند، پیامهای کوتاه را از طریق تلفنهای همراه رد و بدل میکنند و مرتب قرارهای جدید میگذارند. انقلاب رنگی(Color revolution) یا انقلاب مخملی(velvet revolution) از جمله شیوههای جدید تغییر رژیم در آغاز سده بیست و یکم است که تاکنون با حمایت غرب علیه نظامهای سیاسی باقیمانده از دوره جنگ سرد، در کشورهای اروپای شرقی و جمهوریهای استقلالیافته از شوروی سابق، روی داده است. ( انقلاب رنگی ) پدیده ای نوین و مربوط به دوران پس از جنگ سرد است که در ذیل مدل های شناخته شده و کلاسیک جامعه شناسی سیاسی در باب تغییرات و دگرگونی های اجتماعی نمی گنجد . منظور از انقلاب رنگی که با عناوینی نظیر ( انقلاب آرام ) ، ( انقلاب خاموش ) ، ( انقلاب مخملی ) ، ( انقلاب گل رز ) ، ( انقلاب نارنجی ) ، ( انقلاب لاله ) ، ( انقلاب کاج ) و ... شناخته می شود ، تغییر رژیم بدون خشونت و کشتار است که از طریق اعتراض های مدنی و یا تحصن های گسترده حاصل می گردد . دلیل اطلاق نام رنگ ها و گل ها بر این رویدادها به استفاده ی مخالفین از یک رنگ یا گل خاص به عنوان نماد مخالفت خود باز می گردد که این اعتراض با استفاده از جریان سازی تبلیغات رسانه های غربی با عنوان پر طمطراق ( انقلاب) شناسایی می شوند . بنابراین می توان انقلاب رنگی را تحولی نسبتاً آرام و همراه با جابجایی نخبگان در سطح بالا دانست که طی آن هیات حاکمه از سوی اپوزیسیون قدرتمند به چالش کشیده می شود و در نهایت بوسیله ی همین مخالفان میانه رو که طرفدار لیبرال دموکراسی غربی می باشند و از حمایت قدرت های غربی نیز برخوردارند ، از مدار قدرت خارج می گردند . این جریان که عموماً در برابر اعتراض به نتایج انتخابات صورت گرفته است ، هدف خود را پیروزی دموکراسی در روند انتخابات می داند و در این راستا از ابزارهای گوناگونی برای نمایش تقلب و یا فساد حاکمان استفاده می نماید . به نحوی که برگزاری انتخابات بحث برانگیز به مخالفت های گسترده خیابانی دامن زده و این امر منجر به عزل و فرار رهبرانی شده که از سوی مخالفین با عناوینی نظیر دیکتاتور و مستبد شناخته می شوند. از این رو علیرغم آنکه انقلاب رنگی یک تحولات درونی محسوب می شود، با این حال نباید تنها به آن همچون مسائلی داخلی نگریسته شود و نقش عوامل خارجی را نادیده گرفت و لذا یکی از تفاوت های اصلی انقلاب های رنگی با انقلاب به معنای رایج آن همانا حضور پررنگ و مداخله جدی کشورهای خارجی، سازمان های بین المللی و رسانه های ارتباط جمعی دانست. این الگوی تغییر رژیم تاکنون در کشورهای یوگسلاوی (2000)، گرجستان (2003)، اوکراین (2004) و قرقیزستان (2005)، رخ داد و در جریان آنها، نوع جدیدی از جابهجایی قدرت سیاسی به شیوهای آرام و مسالمتآمیز جلوهگر شد. انقلابهای رنگی و انقلابهای واقعی انقلاب (revolution) در فرهنگ سیاسی به معنای : (تغییر ناگهانی است که در هر نظم اجتماعی، نهادی و سیاسی مستقر ، تحت تأثیر نیروهای معمولا متشکل و برتر از نیروهای حافظ نظم موجود و نه در جهت جابجایی افراد، بلکه با هدف ایجاد یک نظم جدید به وقوع میپیوندد) می باشد. (1) در تعریف دیگر انقلاب یعنی (یک حرکت مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی از ارزشها و باورهای مسلط در نهادهای سیاسی ، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روشها و فعالیتهای حکومتی یک جامعه همراهبا خشونت داخلی). بنابراین نظر به مفاد مذکور، عناصر و ویژگیهای اصلی یک انقلاب عبارتند از: مردمی بودن سریع و ناگهانی بودن با خشونت همراه بودن ارزشهای مسلط را تغییر دادن و سیستم سیاسی حاکم را دگرگون ساختن تأمل در مفهوم و ویژگی های انقلاب به معنای رایج و اصطلاحی آن نشان می دهد که تحول در جمهوریهای شوروی سابق با مختصات انقلاب آنگونه که بر شمرده شد، همخوانی و سنخیت ندارد، زیرا انقلاب رنگی از اوصاف پنجگانه انقلاب، به دلیل سراسری بودن نارضایتی ، فقط واجد وصف مردمی بودن آن هستند. هر چند این قید نیز با تسامح همراه است . (2) چرا که: اولا: حاکمان این کشورها به هیچ عنوان برای متوقف کردن تظاهرات عمومی از نیروی نظامی استفاده نکردند. ثانیا: پیش از تحولات رهبران اصلی انقلابهای رنگی دارای سمتهای مهمی چون صدارت یا وزارت بودند. ثالثا: رهبران بر کنار شده همچنان به حیات سیاسی خود ادامه داده و شاید در صورت تغییر شرایط مجددا به قدرت باز گردند. به این معنا که از تسویه حسابهای سیاسی انقلابی و خونین که لازمه انقلابهای بزرگ میباشد، کوچکترین خبری نیست. این در حالی است که عمدهترین تفاوت انقلابهای متعارف از انقلابهای رنگین آن است که در اولی انقلابیون برای پیشبرد اهداف انقلاب، اگر ضرورت ایجاب کند، از کاربرد خشونت علیه حاکمان و حافظان موجود دریغ نمیورزند. اما در انقلابهای آرام، انقلابیون خشونت را تقدیس نمیکنند و حتیالامکان به روشهای مسالمتآمیز تأسی میجویند. رابعا : مفهوم انقلاب در ادبیات سیاسی از نوع تقدس برخوردار است. چرا که بار معنایی آن از نقص به کمال، از استبداد به مشروطه و از وابستگی به استقلال است. به همین دلیل انقلابی بودن برای جامعه افتخار و تعهد ایجاد میکند. این در حالی است که تحولات جمهوریهای شوروی سابق تحت نام انقلابهای رنگی نه تنها منشاء هیچ گونه تقدسی نگردیده، بلکه مستلزم آثار و عوارض خاصی که معادلات بینالمللی را نیز تحت الشعاع قرار داده و یا الگویی از نوع یک انقلاب مستقل را ترجمان کند، نمیباشد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که تحولات سیاسی در گرجستان، اکراین ، قرقیزستان و ... بیشتر نماد یک رفرم هستند، هر چند نامهای گوناگونی نظیر انقلاب از بالا، انقلاب بی کنش و انقلاب مخملی بر آنها گذاشته شود یا حداقل آنکه با تسامح عنوان اصقلاب را بر آنها اطلاق کرده، زیرا ارزشها و هنجارهای حکومتی و نهادهای پیشین هنوز وجوددارند و جز تغییراتی خاص در حوزه سیاست داخلی و نیز جهتگیریهای کلان خارجی، تحول قابل توجهی در این کشورها مشاهده نمیشود. از این رو کاربرد انقلاب در ادبیات سیاسی برای تحولاتی از این دست نوعی بدعت محسوب میگردد. ویژگی ها و شاخصه های انقلاب رنگی بهرهگیری از گزینه میانی؛ منطق درونی انقلاب رنگی با بررسی موردی انقلاب رنگی در کشورهایی که دستخوش این دگرگونی بوده اند ، اکنون میتوان به این نتیجه مهم دست یافت که آنچه منطق درونی این الگو را تشکیل میدهد، بهرهگیری از گزینه میانی است. به بیان دیگر، انقلاب رنگی از یک سو گزینهای است میان انقلاب خشونتآمیز و اصلاحات درونحکومتی و از سوی دیگر و به لحاظ سازماندهی، در میانه سازمانهای نیمهمخفی و سلسله مراتبی (منضبط) و احزاب حکومتی با فعالیت آشکار ایستاده است. همچنانکه از یک سو جایگاهی میان مبارزه چریکی، پنهانی و براندازانه و فعالیت انتخاباتی کاملاً در چارچوب گفتمان دولتی را برمیگزیند و از سوی دیگر، شیوهای است در میانه مبارزه کاملاً خودانگیخته و داخلی و مداخله صرف خارجی. در میانه ایستادن، این مزیت را به الگوی انقلاب رنگی میدهد که حتیالامکان از مزایای هر دو سر طیفه بهره ببرد و در عین حال از برخی هزینهها و مضرات آنها به دور باشد. بر این اساس، برای تشریح ویژگیهای انقلابهای رنگی، میتوان به چهار گزاره اشاره کرد که محتوای آنها به ترتیب مسالمتجویی، جنبشگرایی، بهرهگیری از امکانات نوین ارتباطی و استفاده از سرمایهگذاری خارجیاند. (3) انقلاب رنگی، الگوی تغییر مسالمتآمیز و به دور از خشونت حاکمان است. انقلاب رنگی به مثابه الگوی نوین تغییر حاکمان، بر نفی دوگانهسازیهای کاذب گذشته اعم از دوگانه انقلاب و اصلاح بنا شده است. به این معنا، الگوی تازه، سنتز یا همنهاد دو الگوی پیشین یعنی انقلاب و اصلاح میباشد. به بیان دیگر، مفروضه بنیادین انقلاب رنگی این است که میتوان در اهداف انقلابی بود و در روش اصلاحطلب و مسالمتجو. به این معنا، انقلاب رنگی بر روشهای غیر خشن مبارزه و ترکیبی از فشار تودهای سازمانیافته (از جمله جنبشهای اجتماعی)، در عین آمادگی برای گفتگو، مذاکره و پیشبرد مرحلهای اهداف، تأکید میکند. بهرهگیری از آموزه عدم خشونت، بیش از آنکه گزینهای اخلاقی باشد، انتخابی راهبردی و استراتژیک است. این امر، از آن روست که اعمال قهر در برابر قدرتی که مزیت هژمون بودن را دارد، غالباً بینتیجه است. به بیان گرامشی، هژمونی، بیانگر نوعی اقتدار است که نه به واسطه استفاده ناخردمندانه از قدرت، بلکه از طریق رضایت یعنی نوعی توافق ضمنی نوشتهنشده که اغلب به صورت حسی عام و متعارف منتقل میشود، کاربرد دارد.(4) به بیان دیگر، قدرت از طریق هژمونی نوعی نظام معنایی که سازنده ذهن جمعی است، اعمال میشود. به واقع، قهر و مبارزه خشونتآمیز در برابر رژیمی که هژمون است، فقط چهره زور و غلبه آن را به چالش میگیرد و نه چهرهای که مبتنی بر رضایت است. در عین حال، هر نظام سیاسی تثبیتشدهای، در بعد اعمال زور و غلبه قهرآمیز، توانمند و تا حد زیادی روئینتن است و تا زمانی که اراده روانی آن برای اعمال قهر و سرکوب با اختلال مواجه نشود، نمیتوان جنبه قهرآمیز آن را با بحران مواجه کرد. مبارزه مسالمتآمیز، موجب میشود اولاً، چهره توأم با رضایت حکومت به تدریج مخدوش شود و ثانیاً، ظرفیت نیروهای سرکوب برای اعمال قهر و زور عریان تا حد زیادی تخلیه گردد. از سوی دیگر، تجارب گذشته نیز نشان داده که هرگونه شکست در آوردگاههای قهرآمیز، به بازتولید روانی طرف پیروز و سرخوردگی طرف ناکام خواهد انجامید. این در حالی است که روشهای مسالمتآمیز، به این سطح از بیتعادلی روانی منجر نمیشوند. این تلقی، عمدتاً برگرفته از برخی تجربیات کشورهای اروپای شرقی به ویژه لهستان، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. به واقع، تجارب اروپای شرقی مهر تأییدی بر رویکردهای مسالمتآمیز است و به استثنای رومانی که سِر گونی چائوچسکو دیکتاتور آن، همراه با خونریزی بود، در سایر کشورها، نیروهای جامعه مدنی (به ویژه جنبش همبستگی در لهستان) با روشهای مسالمتآمیز و مرحله به مرحله، رژیم را وادار به عقبنشینی و در نهایت کنارهگیری از قدرت کردند. درایت مخالفان این جوامع، آن بود که خود را درگیر بازیای که در آن اقتدارگرایان حزبی دست بالا را داشتند، نکرده و بازی را با قوانین و آهنگ مورد نظر خود انجام دادند. به عبارت دیگر، با احتراز از تشکیلات آهنین حزبی، پیشاهنگ، مخفی و همچنین سازماندهی شفاف و جنبشی، از ظرفیت سرکوب حکومتها کاستند.(5) بر این اساس، گزینه گذار مسالمتآمیز، از راهبرد نامتقارن یا عدم تقارن راهبردی سود میبرد. عدم تقارن راهبردی، عبارت است از اقدامات نامتقارن و تلاش در جهت دور زدن یا تحتالشعاع قرار دادن قدرت و تواناییهای حریف، به همراه استفاده بهینه از نقاط ضعف و آسیبپذیریهای او و به کارگیری شیوههایی که تا اندازه زیادی با روشها و شیوههای او متفاوت و متمایز باشد.(6) مزیت دیگر در بهرهگیری از شیوههای مسالمتآمیز، استفاده از توانمندیهای مخالفان درونحکومتی است. به بیان دیگر، انقلاب به شیوه قهرآمیز، به قطبی شدن فضای سیاسی و فرسایش نیروهای بنیابینی میانجامد و باعث میشود آنها به یکی از دو سوی میدان مبارزه سوق یابند. این در حالی است که انقلاب رنگی، امکان آن را فراهم میکند تا پتانسیل درونحکومتی نیز، در راستای انقلاب، بسیج شود. نمایی از گردهمایی مردم در میدان استقلال در کیف در اکراین در زمان انقلاب نارنجی حاملان و عاملان انقلاب رنگی، جنبشهای نوین اجتماعیاند جنبشهای اجتماعی، یکی از اشکال سازمانیابی نیروهای جامعه مدنی محسوب میشوند و در گذار به دموکراسی، در کشورهایی نظیر کره جنوبی، شیلی، آفریقای جنوبی و برخی از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی، نقش اساسی ایفا کردهاند. جنبشهای اجتماعی جدید، حسب تعریف، به جنبشهایی گفته میشود که از دهه 1960، عمدتاً در جوامع اروپای غربی و آمریکای شمالی سر برآوردند. این جنبشها، بر خلاف اسلاف قرن نوزدهمی خود، بسیار وسیع، گسترده و متنوعاند و طیف گوناگونی از نیروهای اجتماعی از جمله جنبشهای دانشجویی، جنبش حقوق مدنی، جنبش زنان، جنبش محیطزیست، جنبش صلح، جنبشهای ضد نژادپرستی، جنبش حمایت از حقوق کودکان و گروههای مخالف تولید، تکثیر و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را دربرمیگیرند.(7) جنبشهای جدید، بر خلاف جنبشهای مدرن و کلاسیک، برای همه امور نسخه نمیپیچند و اهداف، برنامهها و مطالبات محدودی را دنبال میکنند. از سوی دیگر، تشکلها و سازمانهای جنبشهای جدید، غیر متمرکز، پراکنده و کوچکاند و به راحتی میتوان عضو این جنبشهای متکثر شد و یا عضویت آنها را ترک کرد. این در حالی است که جنبشهای مدرن، غالباً با قواعد انعطافناپذیر سازمانی و سلسلهمراتب مشخص شناخته میشدند.(8) ماریودیانی و دوناتلا دلاپورتا، با بررسی جنبشهای جدید در اروپا و آمریکا، نشان دادهاند که خصلت ساختاری این جنبشها، بیشتر شبکهای است و این خصلت، تسهیلکننده انتشار اطلاعات و بسیج گروههاست که میتوان از آن با عنوان (شبکه اجتماعی) یاد کرد.(9) شبکه یا Network، اشاره به نوعی تشکیلات مسطح است که در آن رابطهای کمابیش همطراز مابین اعضا و یا هستههای تشکیلدهنده آن وجود دارد. اگر سازمانهای سیاسی سنتی را به هرم تشبیه کنیم، تشکلهای شبکهای را میتوان به تور ماهیگیری تشبیه کرد که هستههای سیاسی، گرههای آن را تشکیل میدهند. این گرهها، عمدتاً نقطههای ارایه خدمت به بقیه اعضای شبکه میباشند و حداکثر آزادی برای ابراز خلاقیت و ابراز وجود خود در چارچوب شبکه را دارند. سازماندهی شبکهای، به صورت بدوی، در گذشته هم وجود داشته، امّا امروزه با استفاده از ابزار نوین ارتباطجمعی، از جمله اینترنت، کارآمدتر گشته و رفته رفته به ابزار بسیار مؤثری در سازماندهی اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود. عدهای، اینترنت را صرفاً ابزار اطلاعرسانی میبینند، امّا اینترنت، امکانی برای سازمانیابی شبکهای است. مدل شبکهای، به خاطر خصلت مسطح، غیر هرمی و غیر متمرکز آن، میتواند در ورای اختلافات سیاسی و تشکیلاتی و به رغم پراکندگی جغرافیایی، مکانیزم مناسبی برای همکاری و هماهنگی در میان فعالان انقلاب رنگی باشد و از این رو، جنبشهای نوین اجتماعی، بیشترین همخوانی را با این الگوی تغییر رژیم دارند. علاوه بر این، شیوه مبارزاتی جنبشهای کلاسیک، غالباً چریکی بود، امّا جنبشهای جدید به اَعمال سمبلیک و نافرمانی مدنی متوسل میشوند و دغدغه آنها، بیش از کسب قدرت سیاسی، تحت تأثیر قرار دادن و عرصه عمومی جامعه است. جنبشهای کلاسیک بر بولتنها و نشریات درونسازمانی و ارتباطات پنهانی و محرمانه تأکید داشتند؛ امّا جنبشهای جدید به انتقال پیامها و معناها از خلال رسانههای فراگیر، علنی و غیر رسمی اقدام میکنند. روابط میان طرفداران جنبش نیز فقط به احزاب، نهادها و سازمانهای بزرگ بوروکراتیک متکی نیست، بلکه اساس آن بر شبکه وسیع روابط غیر رسمی میان همفکران، همکاران و دوستان ابتنا یافته و نهادهای حکومتی، به راحتی نمیتوانند این شبکه وسیع روابط جمعی و نامحسوس را از پیش روی بردارند. البته این امر مانع از آن نمیشود که نهادهای دولتی و حزبی به این جنبشها نپیوندند. این جنبشها، همچنین این امکان را فراهم میکنند که شیوه مبارزه شفاهی و سیال، جایگزین مبارزه متمرکز و مکتوب شود. این شیوه، که شرکتکننده را در بیان، منظره و دریافت مستقیم درگیر میکند، در نحوه انتشار اندیشه شورشی، نتایج فوری به دنبال دارد. در حالی که پلیس میتواند بیهیچ مانعی، فروش و یا انتشار روزنامه مخرب را ممنوع کند، نمیتواند، به همان سهولت، مانع هر نوع ملاقات و مبادله لفظی شود.(10) مجموعه این خصلتها، مبین آن هستند که جنبشهای نوین اجتماعی و اساساً رفتارهای جنبشی، بهترین محمل بروز انقلاب رنگی و مؤثرترین عامل پیروزی آن میباشند. انقلاب نارنجی در اوکراین انقلاب رنگی بر پایه امکانات نوین ارتباطی شکل گرفته و پیروز میشود انقلاب رنگی بیش از هر چیز، امکانات نوینی را که روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز نهاده، به خدمت میگیرد. بر این اساس، در دنیای جهانیشده کنونی، مسأله مرکزی، تأثیر بر افکار عمومی است و حلقه مرکزی برای این تأثیر، رسانههای جمعی و ارتباطات جهانی میباشند و جهانی شدن، این امکان را به وجود آورده که شبکه ارتباطات، تبدیل به عمل جمعی و حرکت جمعی شود. به این معنا، انقلابیون پستمدرن، از فراگرد جهانی شدن سود میجویند. آنان ماهرانه با امکانات تکنولوژی ارتباطات مانند اینترنت آشنایی دارند. سیاستهای انتقادی را علیه رژیمها سازمان میدهند، پیامهای کوتاه را از طریق تلفنهای همراه رد و بدل میکنند و مرتب قرارهای جدید میگذارند. آنها همچنین میدانند که چگونه از تلویزیون که تأثیر همگانی گستردهای دارد به بهترین شکل استفاده کنند. در گرجستان، جنبشی که انقلاب گل سرخ را به پیروزی رساند، جنبش (کافیست) نام داشت. این جنبش، در طول مبارزات خود، فیلمی را از طریق تلویزیونهای مداربسته و کابلی به نمایش گذارد که بیش از هر چیز بر جوانان تفلیس و بسیج آنها تأثیر گذاشت. عنوان این فیلم، (دیکتاتور را سرنگون کنید!) بود که گزارشی از سرنگونی میلوشویچ در یوگسلاوی به شمار میرفت. این نمایش، نوعی احساس اینهمانی به وجود آورد که گویی میتوان عین همان سناریو را در تفلیس نیز پیش برد.(11) بر این اساس، امکانات جدید ارتباطاتی و اطلاعاتی، هم عاملی برای برانگیختن و هم محملی برای سازمانیابی انقلابهای رنگیاند. بهرهگیری از این امکانات، مزیت دیگری هم دارد و آن این است که مبارزه را با زندگی روزمره سازگار میکند و مانع از بروز اختلال فراگیر در آن میشود. در واقع، اگر انقلابیون بخواهند مدلهای گذشته فعالیت سیاسی را بازتولید کنند و تحولاتی را که در زمینه تکنولوژی، مناسبات اجتماعی و ارتباطات در جامعه اتفاق افتاده، نادیده بگیرند، میبایست همان فرمهای هرمی هیرارشی (سلسلهمراتبی) و فعالیتهای حرفهای انقلابی را در دستور کار قرار دهند و این، با زندگی روزمره اجتماعی و سرزندگی و شادابی آن مغایر است و آن را متلاشی میکند. کارکرد مهم رسانههای نوین که کنترل آنها بسیار دشوار میباشد، تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن است؛ به گونهای که به واسطه این رسانهها، نوعی فضای عمومی شکل میگیرد و بسیاری از افراد، بدون آنکه یکدیگر را ببینند و تبادل نظر کنند، مانند یکدیگر فکر و در نتیجه مانند یکدیگر نیز عمل میکنند. بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و اندیشه به شیوهای هنری و از طریق تصویر، گرافیک، صدا و موسیقی، تصورات دستکاری و بسیج میشوند و در نهایت، فعالیت سیاسی، این امکان را مییابد که با زندگی روزمره آمیخته میشود. اگر این آمیختگی از انقلابیون گرفته شود، آنها دچار استرس و بیگانگی از جامعه میشوند. در این صورت، دیگر مانند گذشته، نیازی نیست که برای تبدیل افکار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند حزب سیاسی متوسل شد و اگر این تغییر در افکار عمومی پیدا شود، مردم در بزنگاه تاریخی، خودشان راه را باز میکنند و احتیاجی به اعمال نیرو، فشار و زور از طریق اهرمهای جدا از مردم وجود ندارد. نقش سرمایه گذاری خارجی در پیشبرد انقلاب رنگی تجربیات موجود در خصوص انقلابهای رنگی یا مخملی، شامل شواهد بیشماری دال بر دخالت و سرمایهگذاری عوامل خارجی، به ویژه ایالات متحده آمریکا هستند. این حمایتها، عمدتاً دربردارنده موارد ذیل میشوند: یک. حمایت سیاسی به شکل پشتیبانی از خواستهای مخالفین و همچنین اعمال فشار بر دولت موقت برای تأمین خواست آنها با ابزارهای مختلف. دو. حمایت مالی از اعتصابکنندگان و تظاهرکنندگان و نیز تأمین هزینههای انتخاباتی نامزدهای مخالف دولت. سه. حمایت سیاسی و مالی از نهادها و سازمانهای غیر دولتی حامی اهداف آمریکا. برای مثال، قبل از انتخابات اوکراین، جورج بوش پدر، کسینجر، مادلین آلبرایت، دونالد رامسفلد، سناتور جان مک کین و ریچارد هالبروگ، از جمله مسافرانی بودند که به کیف رفتند و به تدارک مبارزات انتخاباتی و تظاهرات عمومی کمک کردند.(12) همچنین در سال 2006، حدود 124 میلیون دلار از بودجه ایالات متحده، به تشکیل (سپاه واکنش سریع) برای شرکت در انقلابهای رنگی اختصاص یافت. در این خصوص، تأکید شده بود که اعضای این سپاه را نمایندگان دیپلماتیک و کارکنان سازمانهای غیر نظامی تشکیل میدهند. یکی از برجسته ترین اعضای دیپلماتیک این سپاه، ریچارد مایلز سفیر آمریکا در انقلاب رز گرجستان و قبل از آن در یوگسلاوی و بلغارستان است. به واقع، وی نقش اصلی را در هدایت و سازماندهی این انقلابها بر عهده داشته؛ به گونهای که پس از بحران گرجستان، وی به سفیر برانداز مشهور شد و جراید گرجستان نیز از وی، به عنوان سفیر کارکشته و باتجربه در انقلابها و کودتاها یاد کردند.(13) در عرصه بنیادهای خصوصی و غیر دولتی نیز (بنیاد سوروس) در آمریکا، مهمترین حامی و سرمایهگذار در انقلابهای رنگی است. جورج سورس، میلیاردر معروف آمریکایی و بنیانگذار مؤسسات زنجیرهای سوروس در جهان است. این بنیاد، در بسیاری از کشورها، به نام بنیاد (جامعه باز) شناخته میشود. برای نمونه، جامعه باز در جریان انقلاب رز نقش بسیار بارز و اساسی در گرجستان ایفا نمود. شوارد نادزه، پس از استعفا، علناً اعلام کرد که بنیاد سوروس در سقوط دولت وی نقش اصلی را داشته است. وی همچنین، ضمن معرفی سوروس به عنوان مقصر اصلی، افزود: (من شوکه شدم که چه طور یک سازمان غیر دولتی تا این حد میتواند در امور داخلی یک کشور دخالت نماید. من در مورد کمک مالی این بنیاد به طور دقیق نمیتوانم اظهار نظر کنم ولی یکی از سفرا به من گفت که 5/2 تا 3 میلیون دلار کمک مالی به مخالفین کرده است).(14) در واقع، تأسیس و حمایت مالی سازمان جوانان کمارا یا جنبش کافیست در گرجستان، مهمترین فعالیت جامعه باز برای سرنگونی شوارد نادزه بود. پس از پیروزی انقلاب رز نیز جامعه باز، صندوقی را به منظور کمک به دولت تازهتأسیس اختصاص داد و از محل آن، حداقل درآمد لازم برای زندگی اعضای دولت را محاسبه و حقوق آنها را به همراه مقداری کمک برای اصلاحات در پلیس، به مدت چند ماه، پرداخت کرد. همچنین، در خلال انقلاب رز، بنیاد سورس یک کانال تلویزیونی سراسری را با نام روستاوی 2 تأسیس کرد که مجهز به اکیپهای مشاوران تبلیغاتی و سیاسی خارجی به منظور کمک به مخالفین بود. این شبکه، در خلال بحران پارلمانی، به فعالیت شبانهروزی و پوشش خبری بسیار وسیع از فعالیتها و سیاستهای مخالفین و همچنین تظاهرات و اعتراضات مردمی پرداخت و توانست تأثیر بسزایی در بسیج حمایت مردمی ایفا کند.(15) بنیادهایی از این دست، همچنین سرمایهگذاری و اجرای نظرسنجیهای گسترده را در کنار برگزاری انتخابات در کشورهای موضوع انقلاب رنگی بر عهده میگیرند تا با نشان دادن تضاد میان نتایج اعلام شده انتخابات از سوی حکومت و نتایج نظرسنجی، خشم مردم را برانگیخته و جرقه انقلاب رنگی را روشن کنند. پی نوشت ها: 1- آقابخشی،علی وافشاری راد،مینو،فرهنگ علوم سیاسی،تهران: چاپار، 1383، ص 59 2- ایزدی، جهانبخش، تحلیلی برانقلابهای رنگی؛ چگونگی مواجهه ایران ، فصلنامه راهبرد یاس، شماره 8، زمستان 1385 3- انقلاب رنگی و جمهوری اسلامی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1387، ص 129 4. اعتماد، شاپور (گردآورنده و مترجم)، معادلات و تناقضات آنتونیوگرامشی، تهران، طرح نو، 1383، صص 52- 48. 5. مشایخی، مهرداد، (ایران و درسهایی از انقلابهای اروپای شرقی)، آفتاب، سال چهارم، شماره سی و سوم، اسفند 1382، ص 133. 6. کلهر، رضا، (راهبرد جنگ نامتقارن)، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال دوم، شماره چهارم، تابستان 1383، ص 120 . 8. جلاییپور، حمیدرضا، جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، تهران، طرح نو، 1381، ص 75. 9. دلاپورتا، دوناتلا و ماریودیانی، مقدمهای بر جنبشهای اجتماعی، محمّدتقی دلفروز، تهران، کویر، 1383، ص 167. 10. جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، پیشین، ص 85. 11. شرح انقلاب مخملی در یوگسلاوی، در مقالهای با عنوان (انقلاب، شرکت با مسؤولیت محدود)، چاپشده در مجله اشپیگل، مورخه 14 نوامبر 2005 آمده است. برای آگاهی بیشتر نک: http://news.gooya.com/politics/archives/2005/11/039445print.ohp 12. عسگری، حسن، (نقش بازیگران خارجی در انقلابهای رنگی: مورد انقلاب رز گرجستان)، آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 51، پائیز 1384، ص 90. 13. عسگری، حسن ، همان، ص 91. 14. کلاشویلی، گئورگ، (پیششرط ها و راهبردهای انقلاب نارنجی در گرجستان)، http://www.Gozaar.org/template 1.php? Id = 655. منبع: http://www.jangnarm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=5967&newsview=6916
انقلاب رنگی ( انقلاب مخملی ) چیست ؟
انقلاب رنگی بیش از هر چیز، امکانات نوینی را که روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز نهاده، به خدمت میگیرد. بر این اساس، در دنیای جهانیشده کنونی، مسأله مرکزی، تأثیر بر افکار عمومی است و حلقه مرکزی برای این تأثیر، رسانههای جمعی و ارتباطات جهانی میباشند و جهانی شدن، این امکان را به وجود آورده که شبکه ارتباطات، تبدیل به عمل جمعی و حرکت جمعی شود. به این معنا، انقلابیون پستمدرن، از فراگرد جهانی شدن سود میجویند. آنان ماهرانه با امکانات تکنولوژی ارتباطات مانند اینترنت آشنایی دارند. سیاستهای انتقادی را علیه رژیمها سازمان میدهند، پیامهای کوتاه را از طریق تلفنهای همراه رد و بدل میکنند و مرتب قرارهای جدید میگذارند.
انقلاب رنگی(Color revolution) یا انقلاب مخملی(velvet revolution)
از جمله شیوههای جدید تغییر رژیم در آغاز سده بیست و یکم است که تاکنون با حمایت غرب علیه نظامهای سیاسی باقیمانده از دوره جنگ سرد، در کشورهای اروپای شرقی و جمهوریهای استقلالیافته از شوروی سابق، روی داده است.
( انقلاب رنگی ) پدیده ای نوین و مربوط به دوران پس از جنگ سرد است که در ذیل مدل های شناخته شده و کلاسیک جامعه شناسی سیاسی در باب تغییرات و دگرگونی های اجتماعی نمی گنجد . منظور از انقلاب رنگی که با عناوینی نظیر ( انقلاب آرام ) ، ( انقلاب خاموش ) ، ( انقلاب مخملی ) ، ( انقلاب گل رز ) ، ( انقلاب نارنجی ) ، ( انقلاب لاله ) ، ( انقلاب کاج ) و ... شناخته می شود ، تغییر رژیم بدون خشونت و کشتار است که از طریق اعتراض های مدنی و یا تحصن های گسترده حاصل می گردد .
دلیل اطلاق نام رنگ ها و گل ها بر این رویدادها به استفاده ی مخالفین از یک رنگ یا گل خاص به عنوان نماد مخالفت خود باز می گردد که این اعتراض با استفاده از جریان سازی تبلیغات رسانه های غربی با عنوان پر طمطراق ( انقلاب) شناسایی می شوند .
بنابراین می توان انقلاب رنگی را تحولی نسبتاً آرام و همراه با جابجایی نخبگان در سطح بالا دانست که طی آن هیات حاکمه از سوی اپوزیسیون قدرتمند به چالش کشیده می شود و در نهایت بوسیله ی همین مخالفان میانه رو که طرفدار لیبرال دموکراسی غربی می باشند و از حمایت قدرت های غربی نیز برخوردارند ، از مدار قدرت خارج می گردند .
این جریان که عموماً در برابر اعتراض به نتایج انتخابات صورت گرفته است ، هدف خود را پیروزی دموکراسی در روند انتخابات می داند و در این راستا از ابزارهای گوناگونی برای نمایش تقلب و یا فساد حاکمان استفاده می نماید . به نحوی که برگزاری انتخابات بحث برانگیز به مخالفت های گسترده خیابانی دامن زده و این امر منجر به عزل و فرار رهبرانی شده که از سوی مخالفین با عناوینی نظیر دیکتاتور و مستبد شناخته می شوند.
از این رو علیرغم آنکه انقلاب رنگی یک تحولات درونی محسوب می شود، با این حال نباید تنها به آن همچون مسائلی داخلی نگریسته شود و نقش عوامل خارجی را نادیده گرفت و لذا یکی از تفاوت های اصلی انقلاب های رنگی با انقلاب به معنای رایج آن همانا حضور پررنگ و مداخله جدی کشورهای خارجی، سازمان های بین المللی و رسانه های ارتباط جمعی دانست.
این الگوی تغییر رژیم تاکنون در کشورهای یوگسلاوی (2000)، گرجستان (2003)، اوکراین (2004) و قرقیزستان (2005)، رخ داد و در جریان آنها، نوع جدیدی از جابهجایی قدرت سیاسی به شیوهای آرام و مسالمتآمیز جلوهگر شد.
انقلابهای رنگی و انقلابهای واقعی
انقلاب (revolution) در فرهنگ سیاسی به معنای : (تغییر ناگهانی است که در هر نظم اجتماعی، نهادی و سیاسی مستقر ، تحت تأثیر نیروهای معمولا متشکل و برتر از نیروهای حافظ نظم موجود و نه در جهت جابجایی افراد، بلکه با هدف ایجاد یک نظم جدید به وقوع میپیوندد) می باشد. (1)
در تعریف دیگر انقلاب یعنی (یک حرکت مردمی در جهت تغییر سریع و بنیانی از ارزشها و باورهای مسلط در نهادهای سیاسی ، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روشها و فعالیتهای حکومتی یک جامعه همراهبا خشونت داخلی).
بنابراین نظر به مفاد مذکور، عناصر و ویژگیهای اصلی یک انقلاب عبارتند از:
مردمی بودن
سریع و ناگهانی بودن
با خشونت همراه بودن
ارزشهای مسلط را تغییر دادن
و سیستم سیاسی حاکم را دگرگون ساختن
تأمل در مفهوم و ویژگی های انقلاب به معنای رایج و اصطلاحی آن نشان می دهد که تحول در جمهوریهای شوروی سابق با مختصات انقلاب آنگونه که بر شمرده شد، همخوانی و سنخیت ندارد، زیرا انقلاب رنگی از اوصاف پنجگانه انقلاب، به دلیل سراسری بودن نارضایتی ، فقط واجد وصف مردمی بودن آن هستند. هر چند این قید نیز با تسامح همراه است . (2) چرا که:
اولا: حاکمان این کشورها به هیچ عنوان برای متوقف کردن تظاهرات عمومی از نیروی نظامی استفاده نکردند.
ثانیا: پیش از تحولات رهبران اصلی انقلابهای رنگی دارای سمتهای مهمی چون صدارت یا وزارت بودند.
ثالثا: رهبران بر کنار شده همچنان به حیات سیاسی خود ادامه داده و شاید در صورت تغییر شرایط مجددا به قدرت باز گردند. به این معنا که از تسویه حسابهای سیاسی انقلابی و خونین که لازمه انقلابهای بزرگ میباشد، کوچکترین خبری نیست. این در حالی است که عمدهترین تفاوت انقلابهای متعارف از انقلابهای رنگین آن است که در اولی انقلابیون برای پیشبرد اهداف انقلاب، اگر ضرورت ایجاب کند، از کاربرد خشونت علیه حاکمان و حافظان موجود دریغ نمیورزند. اما در انقلابهای آرام، انقلابیون خشونت را تقدیس نمیکنند و حتیالامکان به روشهای مسالمتآمیز تأسی میجویند.
رابعا : مفهوم انقلاب در ادبیات سیاسی از نوع تقدس برخوردار است. چرا که بار معنایی آن از نقص به کمال، از استبداد به مشروطه و از وابستگی به استقلال است. به همین دلیل انقلابی بودن برای جامعه افتخار و تعهد ایجاد میکند. این در حالی است که تحولات جمهوریهای شوروی سابق تحت نام انقلابهای رنگی نه تنها منشاء هیچ گونه تقدسی نگردیده، بلکه مستلزم آثار و عوارض خاصی که معادلات بینالمللی را نیز تحت الشعاع قرار داده و یا الگویی از نوع یک انقلاب مستقل را ترجمان کند، نمیباشد.
بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که تحولات سیاسی در گرجستان، اکراین ، قرقیزستان و ... بیشتر نماد یک رفرم هستند، هر چند نامهای گوناگونی نظیر انقلاب از بالا، انقلاب بی کنش و انقلاب مخملی بر آنها گذاشته شود یا حداقل آنکه با تسامح عنوان اصقلاب را بر آنها اطلاق کرده، زیرا ارزشها و هنجارهای حکومتی و نهادهای پیشین هنوز وجوددارند و جز تغییراتی خاص در حوزه سیاست داخلی و نیز جهتگیریهای کلان خارجی، تحول قابل توجهی در این کشورها مشاهده نمیشود. از این رو کاربرد انقلاب در ادبیات سیاسی برای تحولاتی از این دست نوعی بدعت محسوب میگردد.
ویژگی ها و شاخصه های انقلاب رنگی
بهرهگیری از گزینه میانی؛ منطق درونی انقلاب رنگی
با بررسی موردی انقلاب رنگی در کشورهایی که دستخوش این دگرگونی بوده اند ، اکنون میتوان به این نتیجه مهم دست یافت که آنچه منطق درونی این الگو را تشکیل میدهد، بهرهگیری از گزینه میانی است. به بیان دیگر، انقلاب رنگی از یک سو گزینهای است میان انقلاب خشونتآمیز و اصلاحات درونحکومتی و از سوی دیگر و به لحاظ سازماندهی، در میانه سازمانهای نیمهمخفی و سلسله مراتبی (منضبط) و احزاب حکومتی با فعالیت آشکار ایستاده است. همچنانکه از یک سو جایگاهی میان مبارزه چریکی، پنهانی و براندازانه و فعالیت انتخاباتی کاملاً در چارچوب گفتمان دولتی را برمیگزیند و از سوی دیگر، شیوهای است در میانه مبارزه کاملاً خودانگیخته و داخلی و مداخله صرف خارجی. در میانه ایستادن، این مزیت را به الگوی انقلاب رنگی میدهد که حتیالامکان از مزایای هر دو سر طیفه بهره ببرد و در عین حال از برخی هزینهها و مضرات آنها به دور باشد. بر این اساس، برای تشریح ویژگیهای انقلابهای رنگی، میتوان به چهار گزاره اشاره کرد که محتوای آنها به ترتیب مسالمتجویی، جنبشگرایی، بهرهگیری از امکانات نوین ارتباطی و استفاده از سرمایهگذاری خارجیاند. (3)
انقلاب رنگی، الگوی تغییر مسالمتآمیز و به دور از خشونت حاکمان است.
انقلاب رنگی به مثابه الگوی نوین تغییر حاکمان، بر نفی دوگانهسازیهای کاذب گذشته اعم از دوگانه انقلاب و اصلاح بنا شده است. به این معنا، الگوی تازه، سنتز یا همنهاد دو الگوی پیشین یعنی انقلاب و اصلاح میباشد. به بیان دیگر، مفروضه بنیادین انقلاب رنگی این است که میتوان در اهداف انقلابی بود و در روش اصلاحطلب و مسالمتجو. به این معنا، انقلاب رنگی بر روشهای غیر خشن مبارزه و ترکیبی از فشار تودهای سازمانیافته (از جمله جنبشهای اجتماعی)، در عین آمادگی برای گفتگو، مذاکره و پیشبرد مرحلهای اهداف، تأکید میکند. بهرهگیری از آموزه عدم خشونت، بیش از آنکه گزینهای اخلاقی باشد، انتخابی راهبردی و استراتژیک است. این امر، از آن روست که اعمال قهر در برابر قدرتی که مزیت هژمون بودن را دارد، غالباً بینتیجه است. به بیان گرامشی، هژمونی، بیانگر نوعی اقتدار است که نه به واسطه استفاده ناخردمندانه از قدرت، بلکه از طریق رضایت یعنی نوعی توافق ضمنی نوشتهنشده که اغلب به صورت حسی عام و متعارف منتقل میشود، کاربرد دارد.(4) به بیان دیگر، قدرت از طریق هژمونی نوعی نظام معنایی که سازنده ذهن جمعی است، اعمال میشود. به واقع، قهر و مبارزه خشونتآمیز در برابر رژیمی که هژمون است، فقط چهره زور و غلبه آن را به چالش میگیرد و نه چهرهای که مبتنی بر رضایت است. در عین حال، هر نظام سیاسی تثبیتشدهای، در بعد اعمال زور و غلبه قهرآمیز، توانمند و تا حد زیادی روئینتن است و تا زمانی که اراده روانی آن برای اعمال قهر و سرکوب با اختلال مواجه نشود، نمیتوان جنبه قهرآمیز آن را با بحران مواجه کرد. مبارزه مسالمتآمیز، موجب میشود اولاً، چهره توأم با رضایت حکومت به تدریج مخدوش شود و ثانیاً، ظرفیت نیروهای سرکوب برای اعمال قهر و زور عریان تا حد زیادی تخلیه گردد. از سوی دیگر، تجارب گذشته نیز نشان داده که هرگونه شکست در آوردگاههای قهرآمیز، به بازتولید روانی طرف پیروز و سرخوردگی طرف ناکام خواهد انجامید. این در حالی است که روشهای مسالمتآمیز، به این سطح از بیتعادلی روانی منجر نمیشوند. این تلقی، عمدتاً برگرفته از برخی تجربیات کشورهای اروپای شرقی به ویژه لهستان، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است. به واقع، تجارب اروپای شرقی مهر تأییدی بر رویکردهای مسالمتآمیز است و به استثنای رومانی که سِر گونی چائوچسکو دیکتاتور آن، همراه با خونریزی بود، در سایر کشورها، نیروهای جامعه مدنی (به ویژه جنبش همبستگی در لهستان) با روشهای مسالمتآمیز و مرحله به مرحله، رژیم را وادار به عقبنشینی و در نهایت کنارهگیری از قدرت کردند. درایت مخالفان این جوامع، آن بود که خود را درگیر بازیای که در آن اقتدارگرایان حزبی دست بالا را داشتند، نکرده و بازی را با قوانین و آهنگ مورد نظر خود انجام دادند. به عبارت دیگر، با احتراز از تشکیلات آهنین حزبی، پیشاهنگ، مخفی و همچنین سازماندهی شفاف و جنبشی، از ظرفیت سرکوب حکومتها کاستند.(5) بر این اساس، گزینه گذار مسالمتآمیز، از راهبرد نامتقارن یا عدم تقارن راهبردی سود میبرد. عدم تقارن راهبردی، عبارت است از اقدامات نامتقارن و تلاش در جهت دور زدن یا تحتالشعاع قرار دادن قدرت و تواناییهای حریف، به همراه استفاده بهینه از نقاط ضعف و آسیبپذیریهای او و به کارگیری شیوههایی که تا اندازه زیادی با روشها و شیوههای او متفاوت و متمایز باشد.(6) مزیت دیگر در بهرهگیری از شیوههای مسالمتآمیز، استفاده از توانمندیهای مخالفان درونحکومتی است. به بیان دیگر، انقلاب به شیوه قهرآمیز، به قطبی شدن فضای سیاسی و فرسایش نیروهای بنیابینی میانجامد و باعث میشود آنها به یکی از دو سوی میدان مبارزه سوق یابند. این در حالی است که انقلاب رنگی، امکان آن را فراهم میکند تا پتانسیل درونحکومتی نیز، در راستای انقلاب، بسیج شود.
نمایی از گردهمایی مردم در میدان استقلال در کیف در اکراین در زمان انقلاب نارنجی
حاملان و عاملان انقلاب رنگی، جنبشهای نوین اجتماعیاند
جنبشهای اجتماعی، یکی از اشکال سازمانیابی نیروهای جامعه مدنی محسوب میشوند و در گذار به دموکراسی، در کشورهایی نظیر کره جنوبی، شیلی، آفریقای جنوبی و برخی از کشورهای اروپای شرقی و مرکزی، نقش اساسی ایفا کردهاند. جنبشهای اجتماعی جدید، حسب تعریف، به جنبشهایی گفته میشود که از دهه 1960، عمدتاً در جوامع اروپای غربی و آمریکای شمالی سر برآوردند. این جنبشها، بر خلاف اسلاف قرن نوزدهمی خود، بسیار وسیع، گسترده و متنوعاند و طیف گوناگونی از نیروهای اجتماعی از جمله جنبشهای دانشجویی، جنبش حقوق مدنی، جنبش زنان، جنبش محیطزیست، جنبش صلح، جنبشهای ضد نژادپرستی، جنبش حمایت از حقوق کودکان و گروههای مخالف تولید، تکثیر و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی را دربرمیگیرند.(7) جنبشهای جدید، بر خلاف جنبشهای مدرن و کلاسیک، برای همه امور نسخه نمیپیچند و اهداف، برنامهها و مطالبات محدودی را دنبال میکنند. از سوی دیگر، تشکلها و سازمانهای جنبشهای جدید، غیر متمرکز، پراکنده و کوچکاند و به راحتی میتوان عضو این جنبشهای متکثر شد و یا عضویت آنها را ترک کرد. این در حالی است که جنبشهای مدرن، غالباً با قواعد انعطافناپذیر سازمانی و سلسلهمراتب مشخص شناخته میشدند.(8) ماریودیانی و دوناتلا دلاپورتا، با بررسی جنبشهای جدید در اروپا و آمریکا، نشان دادهاند که خصلت ساختاری این جنبشها، بیشتر شبکهای است و این خصلت، تسهیلکننده انتشار اطلاعات و بسیج گروههاست که میتوان از آن با عنوان (شبکه اجتماعی) یاد کرد.(9) شبکه یا Network، اشاره به نوعی تشکیلات مسطح است که در آن رابطهای کمابیش همطراز مابین اعضا و یا هستههای تشکیلدهنده آن وجود دارد. اگر سازمانهای سیاسی سنتی را به هرم تشبیه کنیم، تشکلهای شبکهای را میتوان به تور ماهیگیری تشبیه کرد که هستههای سیاسی، گرههای آن را تشکیل میدهند. این گرهها، عمدتاً نقطههای ارایه خدمت به بقیه اعضای شبکه میباشند و حداکثر آزادی برای ابراز خلاقیت و ابراز وجود خود در چارچوب شبکه را دارند.
سازماندهی شبکهای، به صورت بدوی، در گذشته هم وجود داشته، امّا امروزه با استفاده از ابزار نوین ارتباطجمعی، از جمله اینترنت، کارآمدتر گشته و رفته رفته به ابزار بسیار مؤثری در سازماندهی اجتماعی و سیاسی تبدیل میشود. عدهای، اینترنت را صرفاً ابزار اطلاعرسانی میبینند، امّا اینترنت، امکانی برای سازمانیابی شبکهای است. مدل شبکهای، به خاطر خصلت مسطح، غیر هرمی و غیر متمرکز آن، میتواند در ورای اختلافات سیاسی و تشکیلاتی و به رغم پراکندگی جغرافیایی، مکانیزم مناسبی برای همکاری و هماهنگی در میان فعالان انقلاب رنگی باشد و از این رو، جنبشهای نوین اجتماعی، بیشترین همخوانی را با این الگوی تغییر رژیم دارند. علاوه بر این، شیوه مبارزاتی جنبشهای کلاسیک، غالباً چریکی بود، امّا جنبشهای جدید به اَعمال سمبلیک و نافرمانی مدنی متوسل میشوند و دغدغه آنها، بیش از کسب قدرت سیاسی، تحت تأثیر قرار دادن و عرصه عمومی جامعه است. جنبشهای کلاسیک بر بولتنها و نشریات درونسازمانی و ارتباطات پنهانی و محرمانه تأکید داشتند؛ امّا جنبشهای جدید به انتقال پیامها و معناها از خلال رسانههای فراگیر، علنی و غیر رسمی اقدام میکنند. روابط میان طرفداران جنبش نیز فقط به احزاب، نهادها و سازمانهای بزرگ بوروکراتیک متکی نیست، بلکه اساس آن بر شبکه وسیع روابط غیر رسمی میان همفکران، همکاران و دوستان ابتنا یافته و نهادهای حکومتی، به راحتی نمیتوانند این شبکه وسیع روابط جمعی و نامحسوس را از پیش روی بردارند. البته این امر مانع از آن نمیشود که نهادهای دولتی و حزبی به این جنبشها نپیوندند. این جنبشها، همچنین این امکان را فراهم میکنند که شیوه مبارزه شفاهی و سیال، جایگزین مبارزه متمرکز و مکتوب شود. این شیوه، که شرکتکننده را در بیان، منظره و دریافت مستقیم درگیر میکند، در نحوه انتشار اندیشه شورشی، نتایج فوری به دنبال دارد. در حالی که پلیس میتواند بیهیچ مانعی، فروش و یا انتشار روزنامه مخرب را ممنوع کند، نمیتواند، به همان سهولت، مانع هر نوع ملاقات و مبادله لفظی شود.(10)
مجموعه این خصلتها، مبین آن هستند که جنبشهای نوین اجتماعی و اساساً رفتارهای جنبشی، بهترین محمل بروز انقلاب رنگی و مؤثرترین عامل پیروزی آن میباشند.
انقلاب نارنجی در اوکراین
انقلاب رنگی بر پایه امکانات نوین ارتباطی شکل گرفته و پیروز میشود
انقلاب رنگی بیش از هر چیز، امکانات نوینی را که روند جهانی شدن در اختیار بشر امروز نهاده، به خدمت میگیرد. بر این اساس، در دنیای جهانیشده کنونی، مسأله مرکزی، تأثیر بر افکار عمومی است و حلقه مرکزی برای این تأثیر، رسانههای جمعی و ارتباطات جهانی میباشند و جهانی شدن، این امکان را به وجود آورده که شبکه ارتباطات، تبدیل به عمل جمعی و حرکت جمعی شود. به این معنا، انقلابیون پستمدرن، از فراگرد جهانی شدن سود میجویند. آنان ماهرانه با امکانات تکنولوژی ارتباطات مانند اینترنت آشنایی دارند. سیاستهای انتقادی را علیه رژیمها سازمان میدهند، پیامهای کوتاه را از طریق تلفنهای همراه رد و بدل میکنند و مرتب قرارهای جدید میگذارند. آنها همچنین میدانند که چگونه از تلویزیون که تأثیر همگانی گستردهای دارد به بهترین شکل استفاده کنند. در گرجستان، جنبشی که انقلاب گل سرخ را به پیروزی رساند، جنبش (کافیست) نام داشت. این جنبش، در طول مبارزات خود، فیلمی را از طریق تلویزیونهای مداربسته و کابلی به نمایش گذارد که بیش از هر چیز بر جوانان تفلیس و بسیج آنها تأثیر گذاشت. عنوان این فیلم، (دیکتاتور را سرنگون کنید!) بود که گزارشی از سرنگونی میلوشویچ در یوگسلاوی به شمار میرفت. این نمایش، نوعی احساس اینهمانی به وجود آورد که گویی میتوان عین همان سناریو را در تفلیس نیز پیش برد.(11)
بر این اساس، امکانات جدید ارتباطاتی و اطلاعاتی، هم عاملی برای برانگیختن و هم محملی برای سازمانیابی انقلابهای رنگیاند. بهرهگیری از این امکانات، مزیت دیگری هم دارد و آن این است که مبارزه را با زندگی روزمره سازگار میکند و مانع از بروز اختلال فراگیر در آن میشود. در واقع، اگر انقلابیون بخواهند مدلهای گذشته فعالیت سیاسی را بازتولید کنند و تحولاتی را که در زمینه تکنولوژی، مناسبات اجتماعی و ارتباطات در جامعه اتفاق افتاده، نادیده بگیرند، میبایست همان فرمهای هرمی هیرارشی (سلسلهمراتبی) و فعالیتهای حرفهای انقلابی را در دستور کار قرار دهند و این، با زندگی روزمره اجتماعی و سرزندگی و شادابی آن مغایر است و آن را متلاشی میکند. کارکرد مهم رسانههای نوین که کنترل آنها بسیار دشوار میباشد، تأثیر بر افکار عمومی و بسیج آن است؛ به گونهای که به واسطه این رسانهها، نوعی فضای عمومی شکل میگیرد و بسیاری از افراد، بدون آنکه یکدیگر را ببینند و تبادل نظر کنند، مانند یکدیگر فکر و در نتیجه مانند یکدیگر نیز عمل میکنند. بر این اساس، از طریق تولید پیام، شعار و اندیشه به شیوهای هنری و از طریق تصویر، گرافیک، صدا و موسیقی، تصورات دستکاری و بسیج میشوند و در نهایت، فعالیت سیاسی، این امکان را مییابد که با زندگی روزمره آمیخته میشود. اگر این آمیختگی از انقلابیون گرفته شود، آنها دچار استرس و بیگانگی از جامعه میشوند. در این صورت، دیگر مانند گذشته، نیازی نیست که برای تبدیل افکار عمومی به نیروی اجتماعی و تغییر اوضاع سیاسی، به اهرمی مانند حزب سیاسی متوسل شد و اگر این تغییر در افکار عمومی پیدا شود، مردم در بزنگاه تاریخی، خودشان راه را باز میکنند و احتیاجی به اعمال نیرو، فشار و زور از طریق اهرمهای جدا از مردم وجود ندارد.
نقش سرمایه گذاری خارجی در پیشبرد انقلاب رنگی
تجربیات موجود در خصوص انقلابهای رنگی یا مخملی، شامل شواهد بیشماری دال بر دخالت و سرمایهگذاری عوامل خارجی، به ویژه ایالات متحده آمریکا هستند. این حمایتها، عمدتاً دربردارنده موارد ذیل میشوند:
یک. حمایت سیاسی به شکل پشتیبانی از خواستهای مخالفین و همچنین اعمال فشار بر دولت موقت برای تأمین خواست آنها با ابزارهای مختلف.
دو. حمایت مالی از اعتصابکنندگان و تظاهرکنندگان و نیز تأمین هزینههای انتخاباتی نامزدهای مخالف دولت.
سه. حمایت سیاسی و مالی از نهادها و سازمانهای غیر دولتی حامی اهداف آمریکا.
برای مثال، قبل از انتخابات اوکراین، جورج بوش پدر، کسینجر، مادلین آلبرایت، دونالد رامسفلد، سناتور جان مک کین و ریچارد هالبروگ، از جمله مسافرانی بودند که به کیف رفتند و به تدارک مبارزات انتخاباتی و تظاهرات عمومی کمک کردند.(12)
همچنین در سال 2006، حدود 124 میلیون دلار از بودجه ایالات متحده، به تشکیل (سپاه واکنش سریع) برای شرکت در انقلابهای رنگی اختصاص یافت. در این خصوص، تأکید شده بود که اعضای این سپاه را نمایندگان دیپلماتیک و کارکنان سازمانهای غیر نظامی تشکیل میدهند. یکی از برجسته ترین اعضای دیپلماتیک این سپاه، ریچارد مایلز سفیر آمریکا در انقلاب رز گرجستان و قبل از آن در یوگسلاوی و بلغارستان است. به واقع، وی نقش اصلی را در هدایت و سازماندهی این انقلابها بر عهده داشته؛ به گونهای که پس از بحران گرجستان، وی به سفیر برانداز مشهور شد و جراید گرجستان نیز از وی، به عنوان سفیر کارکشته و باتجربه در انقلابها و کودتاها یاد کردند.(13) در عرصه بنیادهای خصوصی و غیر دولتی نیز (بنیاد سوروس) در آمریکا، مهمترین حامی و سرمایهگذار در انقلابهای رنگی است. جورج سورس، میلیاردر معروف آمریکایی و بنیانگذار مؤسسات زنجیرهای سوروس در جهان است. این بنیاد، در بسیاری از کشورها، به نام بنیاد (جامعه باز) شناخته میشود. برای نمونه، جامعه باز در جریان انقلاب رز نقش بسیار بارز و اساسی در گرجستان ایفا نمود. شوارد نادزه، پس از استعفا، علناً اعلام کرد که بنیاد سوروس در سقوط دولت وی نقش اصلی را داشته است. وی همچنین، ضمن معرفی سوروس به عنوان مقصر اصلی، افزود:
(من شوکه شدم که چه طور یک سازمان غیر دولتی تا این حد میتواند در امور داخلی یک کشور دخالت نماید. من در مورد کمک مالی این بنیاد به طور دقیق نمیتوانم اظهار نظر کنم ولی یکی از سفرا به من گفت که 5/2 تا 3 میلیون دلار کمک مالی به مخالفین کرده است).(14)
در واقع، تأسیس و حمایت مالی سازمان جوانان کمارا یا جنبش کافیست در گرجستان، مهمترین فعالیت جامعه باز برای سرنگونی شوارد نادزه بود. پس از پیروزی انقلاب رز نیز جامعه باز، صندوقی را به منظور کمک به دولت تازهتأسیس اختصاص داد و از محل آن، حداقل درآمد لازم برای زندگی اعضای دولت را محاسبه و حقوق آنها را به همراه مقداری کمک برای اصلاحات در پلیس، به مدت چند ماه، پرداخت کرد.
همچنین، در خلال انقلاب رز، بنیاد سورس یک کانال تلویزیونی سراسری را با نام روستاوی 2 تأسیس کرد که مجهز به اکیپهای مشاوران تبلیغاتی و سیاسی خارجی به منظور کمک به مخالفین بود. این شبکه، در خلال بحران پارلمانی، به فعالیت شبانهروزی و پوشش خبری بسیار وسیع از فعالیتها و سیاستهای مخالفین و همچنین تظاهرات و اعتراضات مردمی پرداخت و توانست تأثیر بسزایی در بسیج حمایت مردمی ایفا کند.(15) بنیادهایی از این دست، همچنین سرمایهگذاری و اجرای نظرسنجیهای گسترده را در کنار برگزاری انتخابات در کشورهای موضوع انقلاب رنگی بر عهده میگیرند تا با نشان دادن تضاد میان نتایج اعلام شده انتخابات از سوی حکومت و نتایج نظرسنجی، خشم مردم را برانگیخته و جرقه انقلاب رنگی را روشن کنند.
پی نوشت ها:
1- آقابخشی،علی وافشاری راد،مینو،فرهنگ علوم سیاسی،تهران: چاپار، 1383، ص 59
2- ایزدی، جهانبخش، تحلیلی برانقلابهای رنگی؛ چگونگی مواجهه ایران ، فصلنامه راهبرد یاس، شماره 8، زمستان 1385
3- انقلاب رنگی و جمهوری اسلامی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1387، ص 129
4. اعتماد، شاپور (گردآورنده و مترجم)، معادلات و تناقضات آنتونیوگرامشی، تهران، طرح نو، 1383، صص 52- 48.
5. مشایخی، مهرداد، (ایران و درسهایی از انقلابهای اروپای شرقی)، آفتاب، سال چهارم، شماره سی و سوم، اسفند 1382، ص 133.
6. کلهر، رضا، (راهبرد جنگ نامتقارن)، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال دوم، شماره چهارم، تابستان 1383، ص 120
.
8. جلاییپور، حمیدرضا، جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، تهران، طرح نو، 1381، ص 75.
9. دلاپورتا، دوناتلا و ماریودیانی، مقدمهای بر جنبشهای اجتماعی، محمّدتقی دلفروز، تهران، کویر، 1383، ص 167.
10. جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، پیشین، ص 85.
11. شرح انقلاب مخملی در یوگسلاوی، در مقالهای با عنوان (انقلاب، شرکت با مسؤولیت محدود)، چاپشده در مجله اشپیگل، مورخه 14 نوامبر 2005 آمده است. برای آگاهی بیشتر نک:
http://news.gooya.com/politics/archives/2005/11/039445print.ohp
12. عسگری، حسن، (نقش بازیگران خارجی در انقلابهای رنگی: مورد انقلاب رز گرجستان)، آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 51، پائیز 1384، ص 90.
13. عسگری، حسن ، همان، ص 91.
14. کلاشویلی، گئورگ، (پیششرط ها و راهبردهای انقلاب نارنجی در گرجستان)،
http://www.Gozaar.org/template 1.php? Id = 655.
منبع:
http://www.jangnarm.com/index.aspx?siteid=51&pageid=5967&newsview=6916
- [سایر] منظور از انقلاب های رنگی یا مخملی چیست؟
- [سایر] چرا مقام معظم رهبری کودتای رنگی و مخملی بعد از انتخابات را کودتای کاریکاتوری نامیدند؟
- [سایر] نمونه کشورهای دارای انقلاب رنگی کدام اند؟
- [سایر] هدف ازانقلاب مخملی چیست؟
- [سایر] مفهوم انقلابهای مخملی و انقلابهای نارنجی چیست؟
- [سایر] آیا سرکردن چادر رنگی در مهمانیهای درون منزل، مانعی دارد؟
- [سایر] امروزه نافرمانی مدنی از ابزارهای کودتای مخملی شناخته می شود، با این حال حکومت اسلامی باید با نافرمانی مدنی چگونه برخورد نماید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چه رنگهایی برای لباس پسندیده نیست، و چه رنگی توصیه شده است؟
- [سایر] انقلاب اسلامی در نظریههای انقلاب چگونه تبیین شده نظیر؛ نظریهی ساختارگرایانهی انقلاب؟
- [آیت الله بهجت] آیا استفاده از لنز رنگی، برای تغییر رنگ چشم جهت بانوان حکم زینت دارد که باید از نامحرم پوشانده شود؟
- [آیت الله مظاهری] زنی که در عدّه وفات میباشد، حرام است لباس رنگی بپوشد و کارهای دیگری که زینت حساب شود نیز بر او حرام میباشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] پوست سرخ رنگی که بعد از شستن زخم یا هنگام بهبودی روی زخم ظاهر می شود پاک است، مگر این که یقین حاصل شود خون در آن است.
- [آیت الله بهجت] سرکه ای که از انگور و کشمش وخرمای نجس درست کنند نجس است. و در طهارت آن بعد از انقلاب به شراب و انقلاب شراب به سرکه ، تأمل است .
- [آیت الله مظاهری] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه، نجس است. 5 - انقلاب:
- [آیت الله سیستانی] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه ، نجس است . 5 انقلاب :
- [آیت الله مظاهری] اگر شراب به خودی خود یا به واسطه ریختن چیزی مثل سرکه و نمک در آن، سرکه شود پاک میگردد، و این را انقلاب مینامند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه شراب به خودی خود یا به واسطه ریختن چیزی در آن مبدل به سرکه گردد، پاک می شود و آن را (انقلاب) گویند.
- [آیت الله سبحانی] اگر زن پیش از ده روز پاک شود، و احتمال دهد که در باطن خون هست، باید قدری پنبه داخل فرج نماید و کمی صبر کند و بیرون آورد، پس اگر پاک بود، غسل کند و عبادت های خود را بجا آورد و اگر پاک نبود اگرچه به آب زرد رنگی هم آلوده باشد، در این صورت به احکامی که قبلا گفته شد عمل کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] دوازده چیز نجاست را پاک میکند و آنها را مطهرات گویند: اول آب، دوم زمین، سوم آفتاب، چهارم استحاله، پنجم کم شدن دو سوم آب انگور، ششم انتقال، هفتم اسلام، هشتم تبعیّت، نهم بر طرف شدن عین نجاست، دهم استبرأ حیوان نجاستخوار، یازدهم غائب شدن مسلمان، دوازدهم انقلاب واحکام اینها بطور تفصیل در مسائل آینده گفته میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] دوازده چیز نجاست را پاک میکند و آنها را مطهّرات میگویند: اوّل: آب، دوّم: زمین، سوّم: آفتاب، چهارم: استحاله، پنجم: انقلاب، ششم: کم شدن دوسوم آب انگور، هفتم: انتقال، هشتم: اسلام، نهم: تبعیت، دهم: برطرف شدن عین نجاست، یازدهم: استبراء حیوان نجاستخوار، دوازدهم: خارج شدن خون متعارف از ذبیحه و احکام اینها به تفصیل در مسائل آینده گفته میشود.