با سلام جریان ارتداد جبهه ملی چه بود لطفا به صورتکامل. ایا امام نهضت ازادی را هم مرتد اعلام کردند.رییس جمهور وقت که بود .ایا نهضت ازادی موضع گرفت و نظر حضرت امام راجع به ابراهیم یزدی چه بود از کی کنار گذاشته شد و چرا .به نظر میرسد که ادم خوبی هست . و سوال اخر اینکه نهضت ازادی هم مرتد هستند یا نه ممنون (ماجرای ارتداد جبهه ملی ) اوج تقابل جبهه ملی با نظام جمهوری اسلامی در ماجرای لایحه قصاص بروز یافت. جبهه ملی که رویکردی لیبرال داشت در مقابل لایحه قصاص که برآمده از قرآن و شریعت بود، ایستاد و مردم را دعوت به راهپیمایی کرد. این جبهه، طی اعلامیهای، که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود، مردم را به راهپیمایی اعتراض آمیز فراخواندند. حضرت امام در واکنش به این فعالیتها که در واقع قیام در مقابل قرآن دانسته میشد، موضع شدیدی گرفتند و (ارتداد) جبهه ملی را اعلام کردند تا این جبهه برای همیشه با حضور مردم در خیابانها از صحنه سیاسی کشور حذف شود. حضرت امام فرمودند: (من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از (جبهه ملی)، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جزء انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، لایحه (قصاص) است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که (لایحه غیرانسانی) ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی میکنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم.)(صحیفه امام، ج 14، ص 449 – 452) امام در نهایت تصریح کردند:(اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.)(صحیفه امام ج 14، ص 462-463) در پی عدم پاسخ جبهه ملی به درخواست امام مبنی بر نفی موضعگیری ضددینی اعلامیه قبلی خود و تلاش گروههای اندک و پراکندهای برای اجابت به دعوت راهپیمایی آشوبگرانه 25 خرداد، حضور گسترده مردم تهران در خیابانها به حمایت از رهبری انقلاب، شرایط را به زیان این گروه و حامیان پشت پرده آن تبدیل نمود.(روزنامه کیهان، 1360/3/26) ( مواضع نهضت آزادی در قبال این اقدام جبهه ملی) حضرت امام در سخنرانی روز 25 خرداد خطاب به نهضت آزادی فرمودند: (بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهۀ ملی میگوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم حکم قصاص که در قرآن کریم و ضروری بین همۀ مسلمین است، (غیر انسانی) است؟ آیا این نماز شبخوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشستهاید. مگر نهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟ نهی از منکر فقط برای این است که دولت را خُرد کنید و مجلس را خُرد کنید و چه؟) نهضت آزادی دو روز بعد از سخنرانی امام ، اطلاعیهای بیربطی با موضوعاتی که امام فرمودند صادر کرد و نوشت: (علیرغم بعضی شایعات در سطح شهر مبنی براینکه نهضت آزادی دستور راهپیمایی داده است، ضمن اینکه جبهه ملی ایران هیچگونه تماسی در مورد راهپیمایی امروز با نهضت آزادی نگرفته است، هیچ نوع دعوت و اطلاعیهای نیز در مورد راهپیمایی امروز از سوی نهضت آزادی صادر نشده است) پس از این اطلاعیه سکوت نهضت آزادی در مقابل جبهه ملی باز هم ادامه داشت تا اینکه در 15 آذر 1360، یعنی پس از شش ماه، بازرگان در پاسخ به نامه آیتالله صدوقی به حمایت از جبهه ملی میپردازد و مینویسد: (نهضت آزادی در سال 1340 از جبهه ملی جدا شد... من با بسیاری از سران و افراد جبهه ملی آشنایی قدیمی و دورهای همزندانی داشته و حاضر و شاهد نماز و روزهشان بودم، چطور میتوانستم به خود اجازه حکم ارتداد آنها را بدهم؟ خصوصا که تخصص و تعهدی در فتوی دادن و تکفیر کردن ندارم. در مجموع آنها را خائن، صاحب سوء نیت و ضد اسلام و انقلاب نمیدانم و به طوری که در دادگاه نیز گفتهام، خدمات ارزندهای به کشور و مبارزات ملی کردهاند) البته اظهار ارادت بازرگان به عنوان موسس و دبیرکل نهضت آزادی فقط در نامه وی به آیتالله صدوقی خلاصه نمیشود بلکه در مرامنامه نهضت آزادی (مصدقی بودن) و پیروی از آراء و اندیشههای مصدق به روشنی آورده شده است. امام با فراست کامل و آگاهی از اینکه جریانها و گروههایی با اهداف و مقاصد مختلف، همواره سعی دارند تا نام مصدق را در عرصه سیاست زنده نگه دارند، به نقش مصدق و آیتالله کاشانی در تاریخ معاصر ایران پرداخته و درباره مصدق فرمودند: (مصدق به ما خیلی سیلی زد و میخواست به اسلام سیلی بزند) این موضعگیریهای امام خمینی (ره) باعث نشد که نهضت آزادی در الگوسازی خود از مصدق تجدید نظر کند، بلکه همچنان به تجلیل و تکریم از وی ادامه داد و امروز هم (مصدقی بودن) همچنان در مرامنامه نهضت آزادی به عنوان اصل اساسی و بنیادین مطرح است. آنچه در کنش و واکنشهای صورت گرفته در قضیه لایحه قصاص و ارتداد جبهه ملی ایران توسط امام(ره) قابل توجه خواهد بود این است که بازرگان و نهضت آزادی هیچگاه حاضر نشدند علیه مواضع ضداسلامی جبهه ملی موضعگیری کنند و فقط به حمایت از اقدامات آنها پرداختند. (www.mehrnews.com/news/3686557) ( مواضع فکری و سیاسی ابراهیم یزدی) وی فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی خود را از سال 1326 با عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست آغاز کرد. این تشکل را ( محمد نخشب) با همکاری (دکتر کاظم سامی)، حبیب الله پیمان و اعضای جوانتری چون میرحسین موسوی بنا نهاده بود. فعالیتهای مطبوعاتی وی با مجله دانشآموزان ﺁغاز شد که ﺁﻥ را به همراه پنج نفر دیگر از دانشآموزان هم سن و سال خود اداره میکرد. وی بعدها با مجله فروغ علم و گنج شایگاﻥ (که بعد از تعطیلی فروغ علم منتشر میشد و هر دو ارگاﻥ انجمن اسﻼمی دانشجویان بودند) به عنواﻥ عضو هیأت تحریریه همکاری نزدیک داشت. عﻼوه بر این با نشریات مهد علم و دانشجویاﻥ و دانشآموزان فارﺱ نیز همکاری میکرد. در جریاﻥ نهضت ملی شدﻥ نفت به رهبری محمد مصدﻕ، دانشگاه تهراﻥ به یکی از سنگرهای استوار مبارزات ملی تبدیل گردید. قبل از سال 1330 حزب توده در دانشگاه تهراﻥ نفوذ عمیق و قدرت فراواﻥ داشت و سازماﻥ دانشجویاﻥ در کنترل کامل ﺁﻥها بود. سیاست حزب توده از یک طرف مخالفت با ملی شدﻥ نفت و تقابل با دکتر مصدﻕ بود و از طرف دیگر علیه باورهای دینی و اسﻼمی سخت تبلیغ میکردند. با ﺁغاز حرکت ملی، دانشجویاﻥ، اعم از منفرد و مستقل و یا اعضای احزاب ملی و انجمن اسﻼمی دانشجویاﻥ در انتخابات دانشجویی سال تحصیلی 1330 شرکت کردند و در اکثر دانشکدهها انتخاب شدند و سازماﻥ (صنفی) دانشجویاﻥ دانشگاه تهراﻥ را تشکیل دادند. ابراهیم یزدی نیز از طرف دانشجویاﻥ کﻼﺱ خود با اکثریت ﺁرا انتخاب شد. وی سپس به عضویت شورای مرکزی و از طرف شورا به عضویت هیأت دبیراﻥ برگزیده شد. نشریه دانشجویاﻥ ایراﻥ ارگاﻥ رسمی سازماﻥ بود و ابراهیم یزدی هم عضو هیات تحریریه ﺁﻥ بود. فعالیتها و مبارزات ملی دانشجویاﻥ دانشگاه تهراﻥ نظیر راهپیماییها و تظاهرات در حمایت از دولت ملی دکتر مصدﻕ، خرید قرضه ملی و تظاهرات اعتراض ﺁمیز 27 تا 30 تیرماه 1331 توسط این سازماﻥ و احزاب ملی رهبری میشد. در شهریور 1332 هنگامی که بعد از کودتای ننگین 28 مرداد نهضت مقاومت ملی تشکیل شد، ابراهیم یزدی همکاری خود را با نهضت مقاومت از کمیته دانشگاه ﺁغاز کرد و عﻼوه بر عضویت در کمیته دانشگاه، رابط ﺁﻥ کمیته با کمیته مرکزی شد و همزماﻥ به همراه عزتاﷲ سحابی در کمیته انتشارات که مسئول انتشارات نهضت مقاومت ملی و روزنامه راه مصدﻕ بود و زیر نظر مهندﺱ بازرگاﻥ قرار داشت، فعالیت میکرد. فعالیت و همکاری یزدی در نهضت مقاومت ملی تا سال 1339 ادامه یافت. ابراهیم یزدی از فعالان تظاهرات اعتراضﺁمیز نظیر 16 مهر و 21 ﺁباﻥ 1332 به هنگاﻡ محاکمه دکتر مصدﻕ، 14 تا 16 ﺁذر به مناسبت ورود نیکسوﻥ به ایراﻥ بود. وی همچنین در برگزاری مراسم تشییع و ترحیم شهدای 16 ﺁذر و انتخابات دوره 18 که هیأت مردمی نظارت بر ﺁﻥ به ریاست دهخدا و در منزل وی تشکیل جلسه میداد مشارکت داشت. اواخر سال 1338 بود که زمزمههایی در جهت باز شدﻥ جو سیاسی در ایراﻥ به گوﺵ رسید. کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی با بررسی این موضوع فعالیت برای سازماندهی و راهاندازی مبارزات سیاسی علنی را ﺁغاز کرد. این فعالیتها منجر به تأسیس جبهه ملی دوﻡ در تیرماه 1339 و فراهم کردﻥ مقدمات مشارکت در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی گردید. یک هیأت پنج نفری از جمله مهندﺱ بازرگاﻥ و ابراهیم یزدی مأمور تهیه مقدمات مشارکت مردﻡ در انتخابات گردید. این هیأت، برگزاری جلسات عمومی مردمی را که ابتدا در منازل اشخاﺹ و سپس در محلهای عمومی تشکیل میشد بر عهده داشت. در شهریور 1339 ابراهیم یزدی برای یک دوره کوتاه مطالعات علمی به ﺁمریکا رفت و در هماﻥ سال برای تأسیس جبهه ملی ایراﻥ شاخه ﺁمریکا به سایر رهبراﻥ و مبارزاﻥ ملی مانند علی شایگاﻥ، دکتر سیف پورفاطمی، دکتر نخشب ، شهید چمراﻥ و صادﻕ قطب زاده پیوست. وی به سمت دبیر شورای مرکزی، عضو هیات اجرایی و مسئول کمیته تشکیﻼت این جبهه انتخاب شد. در هماﻥ سال جبهه ملی ایراﻥ در اروپا تشکیل شد و ارتباﻁ و همکاری میاﻥ دو سازماﻥ برقرار گردید. نشریه ایراﻥ ﺁزاد به مدیریت دکتر شریعتی توسط جبهه ملی اروپا و نشریه اندیشه جبهه به مدیریت دکتر نخشب توسط جبهه ملی ﺁمریکا منتشر میگردید. ابراهیم یزدی و دکتر چمراﻥ عضو هیات تحریریه اندیشه جبهه بودند و مقاﻻت متعددی از ﺁﻥها در مجله به چاﭖ میرسید. بخش عمدهای از فعالیتهای جبهه ملی ﺁمریکا برگزاری تظاهرات و راهپیمایی در حمایت از مبارزات مردمی در ایراﻥ و اعتراض علیه شاه بود که از جمله میتواﻥ به تظاهرات در برابر کاخ سازماﻥ ملل متحد، تحصن در مقر سازماﻥ ملل، تظاهرات و تحصن در برابر سفارت ایراﻥ در واشنگتن، راهپیمایی اعتراض به دولت ﺁمریکا در حمایت از شاه (از بالتیمور تا واشنگتن) و تظاهرات اعتراضﺁمیز علیه شاه به هنگاﻡ سفر او به ﺁمریکا اشاره کرد. در سال 1357 ابراهیم یزدی، به همراه صادق قطب زاده به کاروان حضرت امام خمینی (ره) در پاریس ملحق شدند. در این شرایط که انقلاب اسلامی نیز به اوج خود میرسید، ابراهیم یزدی در ارتباط با رسانهها میکوشید خود را سخنگوی حضرت امام (ره) معرفی کند که با برخورد جدی آن بزرگوار مواجه شد. او که 12 بهمن سال 1357 به همراه امام خمینی (ره) به ایران بازگشته بود، در روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جانب رهبر فقید انقﻼب به عضویت در شورای انقﻼب منصوب شد و بعد از تشکیل دولت موقت در 15 بهمن 1357 معاوﻥ نخست وزیر در امور انقﻼب و سپس وزیر امور خارجه گردید. بعد از استعفای دولت موقت، ابراهیم یزدی به سمت نماینده ویژه اماﻡ برای رسیدگی به بحرانها و مسایل استانها تعیین شد. امام خمینی (ره) 8 اردیبهشتماه 1359 طی حکمی ابراهیم یزدی را به سرپرستی کیهان منصوب کردند او در اسفندماه سال 1358 در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسﻼمی از طرف مردﻡ تهراﻥ انتخاب شد و طی چهار سال در کمیسیوﻥهای تحقیق، امور خارجه، بهداشت و درماﻥ و ویژهی بازرگانی خارجی عضویت داشت. با شروع فعالیت مجدد نهضت ﺁزادی بعد از انقﻼب به عضویت شورای مرکزی و نیز به عنواﻥ عضو و رئیس هیأت اجرایی و رئیس دفتر سیاسی انتخاب شد. بعد از درگذشت مهندﺱ بازرگاﻥ، از طرف شورای مرکزی نهضت ﺁزادی ایراﻥ در سال 1373 و مجدداً در سالهای 1375 و 1379 به سمت رییس شورا و دبیر کل نهضت ﺁزادی ایراﻥ انتخاب گردید. در سال 1364 در تأسیس جمعیت دفاع از ﺁزادی و حاکمیت ملت به همراه مهندﺱ بازرگاﻥ و دکتر سحابی مشارکت کرد و به عنواﻥ عضو شورای مرکزی و هیأت اجرایی ﺁﻥ انتخاب شد. ابراهیم یزدی غیر از نهضت آزادی، انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا و سماع، در پوشش تشکلهای سیاسی موازی و همپوشان بسیاری فعالیت کرد. جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر جبهه ملی، نهضت مقاومت ملی، نهضت خداپرستان سوسیالیست و چندین تشکل مشابه از این جمله بودند. مهمترین نقطه تاریک حیات سیاسی ابراهیم یزدی ارتباط و اعتماد بیش از حد وی به آمریکا و به خصوص جاسوسان کارکشته سازمان سیا بود. ارتباطی که وی را از یک عنصر مسلمان و علاقهمند به اسلام به سوی فعالیتهایی مغایر با نهضت اسلامی و در تقابل با انقلاب اسلامی سوق میداد. یزدی که در همراهی با شخصیتهای مجاهدی چون آیتالله طالقانی و شهید چمران، حیات سیاسی خود را آغاز کرده بود، عملاً میراث آنان را به برهوت و انحراف کشاند. میراث گروه سماع که میتوانست تکیهگاهی برای فعالان انقلابی باشد، با هجرت شهید چمران به لبنان، تحت مدیریت ابراهیم یزدی به کانون فعالانی چون صادق قطبزاده، شخصیت محوری کودتا علیه انقلاب اسلامی، بدل گردید. این انحراف ابراهیم یزدی را باید ناشی از دو عنصر دانست؛ نخست پذیرش ولایت رژیم استکباری آمریکا و اعتماد به عناصر سازمان سیا و دوم؛ روحیه عملگرایانه و تجربه گرایانه وی. یزدی که به سبب تربیت خانوادگی همانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی علاقهمند به قرآن کریم بود؛ حتی کتاب الهی را هم مانند ایشان بر اساس مکتب تفسیری پوزیتویستی و تجربهگرایانه قرائت میکرد. اوج این مکتب تفسیری در قالب تفسیر المنار در مصر منتشر شد و علامه طباطبایی با هوشمندی و عرضه کتاب المیزان فی تفسیر القرآن سد محکمی در برابر آن ایجاد کرد. از بدامن تا لانه جاسوسی ریشه ارتباطات لانه جاسوسی آمریکا و سازمان سیا با عناصر ملی و نهضت آزادی، به شبکه بدامن بازمیگردد. این شبکه نقش چشمگیری در براندازی دولت مصدق داشت. ظاهراً برای نخستین بار وجود این شبکه را مارک گازیوروسکی در سال 1987 م آشکار ساخت. گازیوروسکی، استاد دانشگاه دولتی لوییزیانا و عضو هیئت تحریریه ایران در آرشیو امنیت ملی بود که در آن سال طی مقالهای دربارۀ کودتای 28 مرداد 1332، بدامن را معرفی کرد. او علاوه بر مصاحبه با کارمندان سیا که دستاندرکار کودتا بودند، مقاله خود را بر منابعی ناشناخته مبتنی کرده که در دسترس عموم نیست. بدامن ظاهراً با بودجهای معادل یک میلیون دلار در سال، عملیات خود را از سال 1948 برای مقابله بانفوذ شوروی و حزب توده در ایران آغاز کرد. در رأس این برنامه دو ایرانی با اسامی مستعار نرن و سیلی جای داشتند. طی این برنامه مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی در روزنامههای ایران منتشر و کتب و جزوات و شایعاتی علیه اتحاد شوروی و حزب توده منتشر میشد تا خطر استیلای کمونیسم بر ایران برجسته گردد و راه برای پناه بردن به غرب و آمریکا در میان نخبگان باز شود. در همین چهارچوب، گروههایی چون پانایرانیستها و سومکا دستههایی از اوباش را گردهم میآوردند تا به نبرد با هواداران حزب توده مشغول شوند. سومکا (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران ایران) گرچه الگوی خود را حزب نازی آلمان قرار داده بود اما وابسته به انگلیس بود. رئیس این حزب داوود منشی زاده بود. وی فرزند ابراهیم منشیزاده و نوه کریم بیک بهایی و اصلاً از اهالی ایروان بود. حزب پانایرانیسم را در دهه 1320 محسن پزشک پور و داریوش فروهر بنا نهادند. فروهر بعدها از پزشک پور جدا شد و حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم را تأسیس کرد. معرفی بیشتر سومکا و پانایرانیستها و کارنامه عناصر آنها فرصت دیگری میطلبد. پانایرانیستها و سومکا حتی به مساجد و شخصیتهای مذهبی حمله میکردند و این حملات را به نام حزب توده و کمونیستها معرفی میکردند. از 7 مرداد 1332 گروهی از نیروی سوّمیها و پانایرانیستها با چماق، چاقو و سنگ و آجر حملات شبانهای را به خانه آیتالله کاشانی آغاز کردند و با شعارهای (زنده و جاوید باد دکتر محمد مصدق) به ضرب و شتم حاضران میپرداختند. 10 مرداد در یکی از این حملات شبانه چند نارنجک هم به درون خانه آیتالله کاشانی پرتاب شد و طی آن 18 نفر مجروح شدند. پس از آنکه مقامات سیا و MI6 طرح براندازی دولت مصدق در زمستان 1331 مورد بررسی قراردادند، مقرر شد (امکانات شبکه بدامن در زمینه تبلیغات و عملیات سیاسی بلافاصله علیه مصدق به کار گرفته شود.) (شهبازی. همان) در همان ایام ناگاهان انتشار 6 روزنامه جدید ضد مصدقی در تهران آغاز شد. دیدار با ریچارد کاتم همزمان با مذاکرات نهضت آزادی با سفارت آمریکا در تهران، عناصر نهضت آزادی ایران در خارج از کشور نیز با ریچارد کاتم دیدار و گفتگو داشتند. ریچارد کاتم که بعدها به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه پیتسبورگ معرفی شد، از مأموران قدیمی سیا در ایران بود. کاتم رهبر تیم سیا در شبکه بدامن و ستاد براندازی دولت مصدق بود و پس از خروج جوزف گودوین هدایت عناصر وابسته به سیا را مستقیماً بر عهده داشت. ریچارد کاتم از همکاران شبکه مسئول جنگ روانی و جعل مدارک سیاسی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت بود. در امتداد همین دیدارها، ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده، اعضای نهضت آزادی ایران در خارج از کشور و عضو سماع که در پاریس به کاروان حضرت امام خمینی (ره) ملحق شدند و ضمن تلاش برای تحکیم موقعیت خود در این کاروان، میکوشیدند عناصر متعهد و مذهبی را با نیش و کنایه و برچسبزنی از نوفللوشاتو دور نگهدارند. این رویکرد یزدی و قطبزاده، در اشارات صادق خلخالی، محمد مکری و... به وضوح دیده میشود. درحالیکه مکری و شهید عراقی هواپیمای حامل حضرت امام خمینی (ره) را کرایه کردند، هنوز از ابراهیم یزدی به عنوان هماهنگکننده این هواپیما یاد میکند. کاتم، نخستین بار ابراهیم یزدی را در اوج دولت مصدق شناخت. یزدی در آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران و مرتبط با جبهه ملی بود. وی از این طریق حتی توانست در نوفللوشاتو به دیدار حضرت امام خمینی (ره) برود. (صحیفه امام، ج5، ص: 286) کاتم در این دیدار که در 7 دی 1357 رخ داد، تصریح میکند که به زودی به ایران سفر خواهد کرد. به گفته پرچت کاتم همواره در تلاش برای ایجاد فضای گفتگو میان یاران [امام] خمینی (ره) و دولت آمریکا بود: (در اواخر 1978، کاتم گفت که ابراهیم یزدی به واشنگتن سفر میکند و ما باید او را ببینیم. کاتم، یک عضو شورای امنیت ملی را به نام گری سیک که با وی هم عقیده بود، فراخواند. ریچارد کاتم به دلیل روابطش با مخالفان حکومت ایران (رژیم پهلوی)، چندان در وزارت خارجه مقبول نبود... تنها گاهگاه، افراد بخش حقوق بشر به سرپرستی استیو کوهن، با مخالفان رژیم در ارتباط بودند.) (بازی شیطانی. روبرت دریفوس. ترجمه فروزنده فرزاد. بخش دوران کم فراز و پر نشیب ارتباطهای آمریکایی. سایت راه توده) گاه در ملاقات های کاتم با ابراهیم یزدی، داماد وی، شهریار روحانی نیز حضور مییافت. پرچت میگوید که طی همین دیدارها، در ماههای پیش از انقلاب برخی از افراد سفارت امریکا به آیتالله بهشتی، نماینده آیتالله [امام] خمینی (ره) در ایران معرفی شدند. آنها به آمریکا اطمینان میدادند که [امام] خمینی جاهطلبی سیاسی ندارد (!) و نباید از او هراسی به دل راه دهند. پس از سقوط دولت مصدق، در خلال دهه 1960 و 1970، کاتم با عناصر جبهه ملی و نهضت آزادی روابط خود را ادامه و گسترش داد و در اوج پیروزی انقلاب اسلامی کوشید مجدداً از طریق همین ارتباطات برای مهار انقلاب اسلامی وارد میدان شود. اسناد لانه جاسوسی هم از ارتباط وثیق شریکان قافله انقلاب با سفارت آمریکا حکایت دارد. به ویژه با اوجگیری انقلاب اسلامی و آغاز سیاست دموکراتها و کارتر برای اعمال گشایش آزادی در ایران، اعضای نهضت آزادی امیدوار شدند در پناه این سیاست کاخ سفید، موقعیتی در ساخت قدرت بیابند. در همین امیدواری خام، آنان حتی به آمریکاییها وعده میدادند با ارائه اطلاعات اوضاع جاری کشور را به سمع و نظر لانه جاسوسی برسانند. به یکی از این اسناد توجه کنید: (صورت مذاکرات: سری - شرکتکنندگان: مهندس مهدی بازرگان، جبهه آزادیبخش ملی، محمد توکلی، جبهه آزادیبخش ملی، جان. دی. استمپل، سفارت آمریکا زمان و مکان: 30 مه 1978- برابر با 9 خرداد سال 1359، خانه شخصی در دروس. موضوع: مذاکرات بیشتر با مقامات نهضت آزادی ایران. من به گرمی توسط توکلی و بازرگان خوشامد گفته شدم... توکلی به میان حرفم دوید و گفت که مسئلهای هست که مقدم بر هر چیز باید روشن شود: آیا مدیریت کارتر (کانال جداگانهای) در سفارت دارد؟ در جواب کنجکاوی من گفت که نهضت شنیده بود که مدیریت کارتر منابع (خاص خود) را در سفارت دارد... من سپس به بازرگان اظهار داشتم که صحبتهایمان را فقط با سفیر، قائممقام سفیر و مشاور سیاسی در میان میگذارم... بعد از یک صحبت مختصر با بازرگان، توکلی موضوع صریحتری را اظهار داشت. نهضت آزادی میخواست که پاسخگوی تمایل ما برای اطلاع بیشتر از نهضت باشد. آنها امید داشتند که تبادلات مفصل صادقانه ادامه یابد (او بر کلمه صادقانه تاکید ورزید) اما آنها حتی آمادگی داشتند به طور یک جانبه به ما اطلاعات بدهند، زیرا که نهضت اعتقاد دارد که انجام این کار به نفع اوست. او اشاره کرد زمانی که ریچارد کاتم کارمند وزارت خارجه بود، نهضت اطلاعات زیادی در اختیار او گذارد و به این کار ادامه میدهد. نهضت فکر میکرد که در آن مورد این کار خیلی سودمند بوده است... رفتار توکلی امروز بعدازظهر آشکارا نشان داد او یکی از اعضای محترم کادر مرکزی نهضت آزادی است. بازرگان در دو یا سه مورد موضوع را به او واگذار و او هم از جانب خودش نه به عنوان مترجم صرف، صحبت نمود. کارمند بخش سیاسی: (استمپل). (با استناد به اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال 1386، ص 8-105)) جالب است که اعضای نهضت آزادی باسابقه همراهی با مصدق و جبهه ملی، میبایست کینه بیشتری نسبت به دولت آمریکا میداشتند زیرا همین دولت نقش مستقیم در براندازی دولت مصدق داشت. با این حال، هم ابراهیم یزدی و هم نهضت آزادی و هم جبهه ملی که از سوراخ 28 مرداد یک بار گزشش ایالاتمتحده را تجربه کرده بودند، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و بعد هم در سالهای پس از آن، با اعتماد بیش از حد به استکبار آمریکا خود را از صف انقلاب اسلامی و ولایتفقیه عادل و زعیم شیعه جدا کردند. در جریان فتنه 88، یزدی البته ملایمتر از میرحسین موسوی رفتار کرد. با این حال رأی مردم در این انتخابات را تقلبی دانست و با معترضان قانونشکن و زیادهخواه همراهی کرد. وی صبح فردای حادثه غمانگیز عاشورای 88، بازداشت شد. دوستان وی ابوالفضل بازرگان، محمد بسته نگار، حبیبالله پیمان، غلام عباس توسلی، رضا رئیس طوسی، عزتالله سحابی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سید جوادی، اعظم طالقانی، نظامالدین قهاری و علیاکبر معین فر و نیز (جامعه اسلامی هوستون) و در پوشش جامعه 300 هزار نفری مسلمانان آمریکا، در بیانیه هایی خطاب به مقامات کشور، خواهان آزادی وی شدند و تصریح کردند که یزدی از بیماری ناشی از کهولت سن و سرطان پروستات، رنج میکشد. وی پس از آزادی از زندان در بیمارستان تحت عمل قلب قرار گرفت. با این حال فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد. در روز جمعه 9 مهر 1389 یزدی به اتهام شرکت در نماز جمعه غیرقانونی در اصفهان بازداشت شد. این نماز جمعه از سوی افرادی متمایل به فرقه وهابیت و با حضور هاشم صباغیان و سید علیاصغر غروبی برپا شده بود. مجدداً دوستان وی به نمایندگی از (جامعه 300 هزار نفری مسلمانان آمریکا) در بیانیههایی خواهان آزادی وی شدند. 130 نظریهپرداز آمریکایی از جمله (نوام چامسکی)، (یورگن هابرماس) و (اسلاوی ژیژک) بیانیههای مشابهی برای آزادی او منتشر کردند. تا اینکه وی در 29 اسفند 1389 از زندان آزاد شد. پس از آزادی خبرگزاری جمهوری اسلامی از قول ابراهیم یزدی، خبر استعفای وی از دبیر کلی نهضت آزادی و انحلال این تشکل را منتشر کرد؛ اما پس از چندی، وی مدعی شد که این مصاحبه را تحت فشار انجام داده و جملاتش تحریف شده است. پس از وقوع بیداری اسلامی، ابراهیم یزدی کوشید با رهبران قیامهای مردمی ارتباط بگیرد. از این رو به راشد الغنوشی رهبر النهضه تونس نامهای نوشت. در نهایت قاضی صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی به پرونده اتهامات وی (اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور)، (فعالیت تبلیغی علیه نظام) و (هدایت گروهک غیرقانونی نهضت آزادی) رسیدگی کرد و او را در دی ماه 1390 به 8 سال زندان محکوم نمود. مراودات پنهان رئیس گروهک غیر قا نونی نهضت آزادی با سران فتنه اواسط اردیبهشت سال 1389 شنیدها حاکی از این بود که ابراهیم یزدی، سردمدار گروهک غیر قانونی نهضت آزادی، در جلسه ای با حضور تعدادی از اصلاح طلبان سرشناس اظهار داشته: (جنبش سبز در شرایط بسیار بدی به سرمی برد و من برای تقویت این جریان مکاتباتی با موسوی، کروبی و خاتمی داشته و کارهایی را که اینها باید برای تقویت جنبش سبز انجام دهند را به آنها تذکر داده ام.) وی در پاسخ به سوالات حاضرین درباره محتوای نامههای خود به سران فتنه گفته بود: (یکی از مواردی که به این آقایان گفتهام این است که شعار فشار از پایین و چانه زنی از بالا را باید زنده کنیم.) ابراهیم یزدی درباره علت شکست این تئوری در دوره اصلاحات معتقد بود: (زمان اصلاحات اهرم فشار از پایین را نداشتیم اما جنبش سبز این امکان را برای ما فراهم کرده که بتوانیم فشار را وارد کنیم و بعد عده ای از بالا به چانه زنی و امتیازگیری بپردازند.) (shakhsiatnegar.com) نهضت آزادی همچون جبهه ملی مرتد معرفی نشدند ، اما به دلیل برخی مواضع و عملکردهای آنان ، فاقد صلاحیت شناخته شدند . در نامه حضرت امام در در این خصوص چنین مرقوم شده است : ( در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آن چه باید اجمالاً گفت، آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است که شاید آمریکای جهان خوار را که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستم کاری اوست بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است. در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آن چه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعالی عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم، به ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون گذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است . نهضت آزادی و افراد آن، از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند، از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی، امیرالمؤمنین، را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله تخطئه، بلکه مرتد بدانند و یا آن که همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند. ( صحیفه امام , ج20 , ص 479) برای آشنایی بیشتر با ماهیت و عملکرد این حزب نگاهی اجمالی به روند شکل گیری و عملکرد این حزب پیش از انقلاب و پس از آن خواهیم داشت . نهضت آزادی در 1340 از دو جناح ملی و مذهبی به وجود آمد که مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی از مؤسسان آن بودند . این تشکیلات اساسا بر پایه اندیشههای دکتر مصدق و با کسب نظر از وی ریخته شده است. مهندس بازرگان در اینباره میگوید: (تشکیلات و پایههای اصلی نهضت را با کسب نظر از آقای دکتر مصدق ریختهاند...)، (مجله روشنفکر، 25 خرداد سال 40). در مرامنامه نهضت آمده است: (ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی [زمان شاه] و مصدقی هستیم)، (خط سازش 1/252) بازرگان. گرایش دینی و اسلامی در نهضت نقش درجه دوم و ابزاری دارند و ملیت گرایی بر آن تقدم و پیشی دارد. بازرگان یکی از تفاوتهای حساس و ظریف بین نهضت آزادی و نیروهای انقلابی را این میدانست که امام و انقلابیون خواستار اسلام و خدمت به دین بودند ولی نهضت آزادی ایرانگرا بود. گروه اول از امکانات و ابزارهای موجود در ایران جهت اعتلای دین استفاده میکردند و گروه دوم دین را وسیله خدمت به ایران و اهداف اساسی خود قرار میدادند. (برای آگاهی بیشتر ر.ک: اطلاعیه نهضت آزادی 27 خرداد 1360 و نیز: خط سازش، ج 1، ص 288) نهضت آزادی دارای شیوهای سازشکارانه بوده و هرگز موافق با مبارزه انقلابی و سرنگونی رژیم طاغوت نبوده، بلکه معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت و هماکنون هم بزرگترین منادی سازش با آمریکا میباشد. نهضت آزادی به تدریج در طول حیات خود از روحانیت فاصله گرفت و نه تنها در مسایل سیاسی و اجتماعی، بلکه اساسا در دینشناسی و تفسیر قرآن و فهم دین رویکردی گسسته از عالمان و دینشناسان برگزیده و به جای مطالعه در دین از طریق متدلوژی خاص خود به تأویل و تفسیر قرآن از طریق تأویل و متدلوژی علوم تجربی و تفسیر به رأی پرداخت و بدینوسیله نوعی اندیشه التقاطی در دین را رواج داد که اولین ثمره آن پیدایش سازمان مجاهدین خلق و گرایش آنان به سوی ندیشههای مارکسیستی است. البته در عین حال این نهضت با روحانیونی مانند مرحوم شریعتمداری رابطه خود را مستحکم ساخته و او را به عنوان مرجع معرفی میکردند، ولی هرگز حضرت امام را به عنوان مرجع دینی معرفی نکردند. این نهضت در جریان تصویب نامه مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی که خشم روحانیت را بر انگیخت ، فعالیت سیاسی داشت . تأثیر این نهضت کشاندن مذهب در میان اقشار تحصیل کرده ودانشگاهیان بود .(رسول جعفریان ، جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران ، ص 84) پایگاه نهضت به عناصر مذهبی در دانشگاه و دانشجویان خارج از کشور محدود بود . اما نهضت در داخل کشور فاقد تشکیلات سیاسی بود که قادر به سازماندهی جریان مبارز باشد . سران نهضت در دهه پنجاه هجری شمسی وبه خصوص در آستانه پیروزی انقلا ، عمدتاً در قالب جمعیت حقوق بشر ، دفاع از زندانیان سیاسی وبرگزاری سخنرانی ها و مذاکره با سفارتخانه ها تلاش می کردند . سران نهضت به دلیل سابقه مذهبی در جریان تشکیل شورای انقلاب و دولت موقت ، نقش مهمی ایفا کردند . فعالیت نهضت آزادی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به چند دوره تقسیم می گردد 1. دوره اول 1357-1373 این دوره اوج فعالیت های نهضت تا در گذشت بازرگان بنیانگذار این نهضت را در برمی گیرد . نخستین فعالیت برجسته وقابل اعتنای نهضت آزادی در دوره بعد از انقلاب را می توان حکم امام راحل به مرحوم مهندس بازرگان برای تصدی پست نخست وزیری دولت موقت دانست .هر چند امام (ره) بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگی های حزبی اش به این سمت گمارد ، اما آنچه که در عمل دیده شد ، کاملاً مغایر با خواست و نظر امام بود وبازرگان تمامی پست های کلیدی را به هم مسلکان و همفکران خویش واگذار نمود به طور کلی می توان گفت دولت موقت اصولاً دارای سرشت انقلابی نبود وبه جایگزینی روش ها و راهکارهای انقلابی برای اداره کشور به جای روش های منسوخ و کهنه گذشته باور نداشت از این رو در نخستین ماههای روی کار آمدن بازرگان ، اولین اصطکاک چالشگرانه میان دولت موقت و نهادهای انقلابی مانند کمیته های انقلاب بروز یافت که مهندس بازرگان آن ها را دولتی در داخل دولت توصیف کرده بود . دولت موقت حتی نسبت به عملکرد شورای انقلاب هم معترض بود از این رو بازرگان و یارانش در این مقطع به کناره گیری روحانیت از امور کشور معتقد بودند . اعلام نظر دولت موقت درباره برخی از مسائل کلیدی مانند محاکمه سران رژیم ستمشاهی و مصادره اموال و املاک آنان و همچنین رابطه با آمریکا به عنوان حامی و متحد اصلی رژیم شاه شکی در یاران امام باقی نگذاشت که به این گروه نباید اجازه حضور در عرصه انقلاب داده می شد . در این میان اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا در تهران با اعتراض دولت موقت روبه رو شد که به همین دلیل و همچنین به علت انباشته شدن اختلاف ها و سوء تفاهم ها و همچنینی علنی شدن مواضع نهضت آزادی و نگاه لیبرالیستی آن درقبال پدیده انقلاب اسلامی ، از کار کناره گیری کرد . نهضت آزادی پس از کناره گیری از قدرت ، نقش مخالف و اپوزیسیون نظام را به دست آورد و از همان زمان مخالفت خوانی خود را آغاز وبه صورت منتقد جدی سیاست های اعلام شده از سوی دولت های انقلابی در آمد . نهضت آزادی در دوران حیات حضرت امام با چند حمله بنیادی مواجه شد از جمله ان می توان به نامه افشاگرانه حضرت امام به حجت الاسلام محتشمی پور وزیر کشور وقت اشاره کرد که طی آن حضرت امام خطر این گروه را به دلیل تفسیر سطحی از اسلام گوشزد نموده و عدم صلاحیت آنان برای دخالت در امور دولتی را تأکید نمودند . نهضت آزادی در طی این سال ها در قبال دو رویداد مهم و استثنایی سکوت کرد و حاضر به علنی کردن مواضع خود نشد ؛ یکی در خصوص دستگیری های وسیع اعضای کمیته مرکزی حزب توده و متلاشی شدن این حزب در ایران و دیگری عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامی رهبری . نهضت آزادی به دلیل نگرش های لیبرالیستی ، مخالف طبیعی حزب توده شمرده می شد . همچنین تأثیر پذیری آشکار منتظری از نقطه نظرات این گروه امری عادی بود . عزل وی از رهبری به منزله یک ضربه غیر مستقیم به نهضت ازادی نیز به شمار می رفت ، ولی نهضت از انتشار بیانیه رسمی در خصوص این وقایع خودداری کرد ، اگر چه اعضای آن به طور تلویحی نارضایتی خود را از عزل منتظری ابراز کردند . در جریان اشغال لانه جاسوسی آمریکا که در واکنش به توطئههای آمریکا در براندازی نظام صورت گرفت و پس از افشای اسناد ارتباط برخی از رهبران نهضت آزادی با آمریکا، مانند بازرگان، یزدی، میناچی، امیر انتظام، سنجابی، نزیه، مقدم مراغهای و قطبزاده، نهضت آزادی دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط شیطان خواند، (اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 207). در جریان جنگ تحمیلی بر علیه انقلاب، نهضت آزادی به جای پیوستن به صفوف جنگ و مبارزه و یا تشویق مجاهدان جان بر کف، برعکس با دشمنان همسویی نموده و حضرت امام را جنگ طلب معرفی میکردند.گذشته از اختلافهای فکری، عقیدتی و نحوه برداشت از اسلام بین رهبران نهضت آزادی با امام (ره) و نیروهای انقلاب؛ اختلافهای سیاسی در نحوه اداره حکومت، قضایای انقلاب و حوادث سیاسی پس از انقلاب سبب گردید که هر روز جدایی و اختلاف بین امام(ره) و نیروهای انقلاب با نهضت آزادی و رهبران آن در قالب دولت موقت بیشتر شود.در این جا به برخی از این اختلافها اشاره مینماییم : 1- عدم توجه بازرگان به فرمان نخست وزیری حضرت امام(ره) مبنی بر استفاده از تمام نیروها و پرهیز از انتخاب اعضای کابینه از یک گرایش سیاسی و گروهی خاص؛ این اقدام سبب گردید که نیروهای حزب الله، به مخالفت با بازرگان برخاسته و عمل او را غیر قابل تحمل قلمداد نمایند. 2- امام (ره) نوع حکومت را جمهوری اسلامی مطرح نمودند؛ اما بازرگان و نهضتیها بر حکومت جمهوری دموکراتیک تاکید داشتند. پس از تصویب جمهوری اسلامی،در 12 فروردین 1358 توسط مردم و بعدها تصریح قانون اساسی، بر کلمه جمهوری اسلامی و تایید مردم؛ نهضتیها حتی تا زمان حال نیز، در فراق حکومت دموکراتیک (جمهوری دموکراتیک) سوگوار هستند و این اختلافِ برداشت بازرگان و نهضتیها در مقابل امام (ره) و انقلابیون درباره جمهوری اسلامی، شکافی عمیق برای آغاز اختلافها محسوب میشد. 3- مخالفت بازرگان و نهضتیها با مجلس خبرگان و تأکید و ارائه طرح تشکیل مجلس مؤسسان به جای آن؛که این طرح با مخالفت صریح امام به شکست انجامید . 4- مخالفت با اصل ولایت و حاکمیت فقیه و فقه در جمهوری اسلامی ایران. 5- مخالفت با برخی از اصول حقوقی و جزایی اسلام،به طور ویژه لایحه قصاص به بهانه مغایرت با حقوق بشر و سازمانهای جزایی بینالمللی 6- مخالفت با شعار صدور انقلاب. 7- مخالفت با حمایت از نهضتهای آزادیبخش. 8- مخالفت با چگونگی برخورد با ضد انقلاب و نیز مخالفت با اعدام سران رژیم گذشته. 9- مخالفت بر سر چگونگی ارتباط و برخورد با آمریکا و نیز مخالفت با اشغال لانه جاسوسی آمریکا که در نهایت، سبب استعفای بازرگان و انحلال دولت موقت گردید. 10- اختلاف بر سر تفسیر سیاست نه شرقی و نه غربی امام(ره)؛ ( بازرگان از این سیاست امام، برداشت موازنه منفی دکتر مصدق را داشت). 11- مخالفت رهبران نهضت آزادی و دولت موقت با سپاه پاسداران، کمیتهها و نهادهای انقلابی. 12- ملاقات وزیر امور خارجه دولت موقت دکتر ابراهیم یزدی با برژیسنکی، مشاور امنیت ملی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، سبب گردید که نیروهای انقلابی به مخالفت صریح با این جریان برخیزند؛ چرا که این ملاقاتها سبب خرد شدن چهره ضد استکباری جمهوری اسلامی میگردید. 13- شرکت برخی از نهضتیها، مانند قطب زاده، امیر انتظام و دیگران در کودتای طبس و نوژه. با توجه به وجود چنین اختلافهایی بین امام، نیروهای انقلابی و حزب الله با رهبران نهضت آزادی، دولت موقت، ملی گرایان و لیبرالها؛ موفقیت و پیروزی با امام(ره) و نیروهای انقلابی بود، و پس از طی یک بحران، نهضت آزادی، بازرگان و یاران و هواداران او به صورت رسمی از صحنه حکومت ،قدرت و سیاست برکنار شدند. اما این پایان کار نهضت آزادی نبود؛ زیرا پس از قضایای دولت موقت و برکناری جناح میانهروی لیبرال از صحنه سیاسی کشور و حاکمیت رسمی حزب الله بر کشور از سال 1360، نهضت آزادی رفته رفته از انقلاب، امام و نیروهای انقلاب دور گشته و تبدیل به یک نیروی اپوزیسیون شد و به نوعی در وحدت تاکتیکی و عملی به نیروهای ضد انقلاب و منافقین نزدیک شد و این نزدیکی تا آن جا ادامه یافت که اعلامیهها و سخنرانیهای رهبران نهضت در روزنامهها، مجلات و رادیو و تلویزیونِ ضد انقلاب عراق و آمریکا پخش میگردید. گرچه نهضت آزادی با دیگر نیروهای ضد انقلاب، اعم از چپ و راست، دارای اختلاف فکری و بینشی بود، اما داشتن هدف مشترک، یعنی مقابله و مخالفت با انقلاب و رهبران آن و به خصوص روحانیت، همه نیروهای اپوزیسیون را در عمل، به مواضع واحد و مشترک رسانید. بنابر این، در این مواضع مشترک، نهضت آزادی، در کنار منافقین، ملی گرایان، سلطنتطلبها، تودهایها و دیگرچپیها قرار گرفت. البته باید انصاف داد که اگر نهضت آزادی در مقابله با رژیم گذشته به مبارزه مسلحانه اعتقادی نداشت، در مقابله باجمهوری اسلامی نیز بر عقیده خود ثابت قدم مانده و به روش مبارزه مسلحانه مجهز نشد و تنها به مبارزه سیاسی بر ضد جمهوری اسلامی پرداخت برخی از ویژگیهای فکری نهضت آزادی عبارت است از؛ 1- شیفته و مجذوب فرهنگ و تمدن مغرب زمین. 2- گرایش و تمایل به ارتباط با آمریکا و غرب. 3- اعتقاد به اصالت فرد و آزادیهای فردی. 4- علم گرایی و تأکید بر علوم تجربی و حسی و بی اعتنایی به علوم عقلی و فلسفی. 5- تفسیر علمی، تجربی و حسی از قرآن، روایات و متون دینی و تأکید بر روش تجربی در فهم متون دینی 6- اعتقاد به دین و مذهب، به عنوان امری فردی، جزیی و تجربی 7- اعتقاد به جدایی دین از سیاست (به خصوص پس از حوادث سالهای بعد از انقلاب) 8- نفی حکومت دینی و نظام ولایت فقیه 9- پیروی از اندیشههای دکتر مصدق در عرصه سیاست و حکومت 10- پیروی از اندیشه تسامح و تساهل در تمام ابعاد و اعتقاد به مدارا و مدیریت علمی در مقابل مدیریت فقهی 11- ملی گرایی و ناسیونالیسم افراطی و اعتقاد به ملیت و ایران، در مقابل اسلام و به عبارت دیگر تقدم ایران بر اسلام. 12- اعتقاد به دموکراسی و آزادی به شیوه غربی. 2. دوره دوم 1373 تا کنون با درگذشت مهندس بازرگان ، ابراهیم یزدی به دبیر کلی این حزب برگزیده شد . ابراهیم یزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1376 رسماً خود را با وجود علم به رد صلاحیت خود ، به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی نمود وبه دنبال رد صلاحیت وی ، با تحریم انتخابات موج اتهام بر علیه نظام را به راه انداخت . مهمترین رویکردها و مواضع نهضت آزادی در دوره دبیر کلی ابراهیم یزدی عبارتند از : -کمک در راه اندازی و انتشار نشریات وابسته به جریان دوم خرداد با حمایت های مالی -طرح دیدگاههای تجدید نظر طلبانه به بهانه برگزاری مراسم تجلیل از بازرگان و سحابی -اشاعه تفکر سکولار مبنی بر جدایی دین از سیاست -نادیده گرفتن قانون اساسی و عدم التزام به قانون اساسی به خصوص اصل ولایت فقیه -دامن زدن به اختلافات میان نیروهای انقلاب به ویژه روحانیون -دامن زدن به مسائل قومیت ها -فعال کردن بخش های دانشجویی برای انجام فعالیت های رادیکالی که جلوه ای از آن در 18 تیر78 مشاهده شد . -طرح و تبلیغ آیت الله منتظری به بهانه های مختلف از جمله طرح استفتائاتی از وی -ایجاد ابهام و شبهه در خصوص مسائل مختلف انق
با سلام جریان ارتداد جبهه ملی چه بود لطفا به صورتکامل. ایا امام نهضت ازادی را هم مرتد اعلام کردند.رییس جمهور وقت که بود .ایا نهضت ازادی موضع گرفت و نظر حضرت امام راجع به ابراهیم یزدی چه بود از کی کنار گذاشته شد و چرا .به نظر میرسد که ادم خوبی هست . و سوال اخر اینکه نهضت ازادی هم مرتد هستند یا نه ممنون
با سلام جریان ارتداد جبهه ملی چه بود لطفا به صورتکامل. ایا امام نهضت ازادی را هم مرتد اعلام کردند.رییس جمهور وقت که بود .ایا نهضت ازادی موضع گرفت و نظر حضرت امام راجع به ابراهیم یزدی چه بود از کی کنار گذاشته شد و چرا .به نظر میرسد که ادم خوبی هست . و سوال اخر اینکه نهضت ازادی هم مرتد هستند یا نه ممنون
(ماجرای ارتداد جبهه ملی ) اوج تقابل جبهه ملی با نظام جمهوری اسلامی در ماجرای لایحه قصاص بروز یافت. جبهه ملی که رویکردی لیبرال داشت در مقابل لایحه قصاص که برآمده از قرآن و شریعت بود، ایستاد و مردم را دعوت به راهپیمایی کرد. این جبهه، طی اعلامیهای، که بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود، مردم را به راهپیمایی اعتراض آمیز فراخواندند. حضرت امام در واکنش به این فعالیتها که در واقع قیام در مقابل قرآن دانسته میشد، موضع شدیدی گرفتند و (ارتداد) جبهه ملی را اعلام کردند تا این جبهه برای همیشه با حضور مردم در خیابانها از صحنه سیاسی کشور حذف شود. حضرت امام فرمودند: (من میخواهم ببینم که این راهپیمایی که امروز اعلام شده است، اساس این راهپیمایی چه هست. من دو تا اعلامیه از (جبهه ملی)، که دعوت به راهپیمایی کرده است، دیدم. در یکی از این دو اعلامیه، جزء انگیزهای که برای راهپیمایی قرار دادهاند، لایحه (قصاص) است. یعنی مردم ایران را دعوت کردند که مقابل لایحه قصاص بایستند. در اعلامیه دیگری که منتشر کرده بودند تعبیر این بود که (لایحه غیرانسانی) ملت مسلمان را دعوت میکنند که در مقابل لایحه قصاص راهپیمایی کنند، یعنی چه؟ یعنی در مقابل نص قرآن کریم راهپیمایی کنند شما را دعوت به قیام و استقامت و راهپیمایی میکنند در مقابل قرآن کریم. نص قرآن کریم.)(صحیفه امام، ج 14، ص 449 – 452) امام در نهایت تصریح کردند:(اینها مرتدند. جبهه ملی از امروز محکوم به ارتداد است. بله، جبهه ملی هم ممکن است بگویند که ما این اعلامیه را ندادهایم. اگر آمدند در رادیو امروز بعد از ظهر آمدند در رادیو اعلام کردند به اینکه این اعلامیهای که حکم ضروری مسلمین، جمیع مسلمین، را غیرانسانی خوانده، این اطلاعیه از ما نبوده؛ اگر اینها اعلام کنند که از ما نبوده، از آنها هم ما میپذیریم.)(صحیفه امام ج 14، ص 462-463) در پی عدم پاسخ جبهه ملی به درخواست امام مبنی بر نفی موضعگیری ضددینی اعلامیه قبلی خود و تلاش گروههای اندک و پراکندهای برای اجابت به دعوت راهپیمایی آشوبگرانه 25 خرداد، حضور گسترده مردم تهران در خیابانها به حمایت از رهبری انقلاب، شرایط را به زیان این گروه و حامیان پشت پرده آن تبدیل نمود.(روزنامه کیهان، 1360/3/26) ( مواضع نهضت آزادی در قبال این اقدام جبهه ملی) حضرت امام در سخنرانی روز 25 خرداد خطاب به نهضت آزادی فرمودند: (بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا نهضت آزادی هم قبول دارد آن حرفی را که جبهۀ ملی میگوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم حکم قصاص که در قرآن کریم و ضروری بین همۀ مسلمین است، (غیر انسانی) است؟ آیا این نماز شبخوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشستهاید. مگر نهی از منکر فقط باید من را نهی کنید؟ نهی از منکر فقط برای این است که دولت را خُرد کنید و مجلس را خُرد کنید و چه؟) نهضت آزادی دو روز بعد از سخنرانی امام ، اطلاعیهای بیربطی با موضوعاتی که امام فرمودند صادر کرد و نوشت: (علیرغم بعضی شایعات در سطح شهر مبنی براینکه نهضت آزادی دستور راهپیمایی داده است، ضمن اینکه جبهه ملی ایران هیچگونه تماسی در مورد راهپیمایی امروز با نهضت آزادی نگرفته است، هیچ نوع دعوت و اطلاعیهای نیز در مورد راهپیمایی امروز از سوی نهضت آزادی صادر نشده است) پس از این اطلاعیه سکوت نهضت آزادی در مقابل جبهه ملی باز هم ادامه داشت تا اینکه در 15 آذر 1360، یعنی پس از شش ماه، بازرگان در پاسخ به نامه آیتالله صدوقی به حمایت از جبهه ملی میپردازد و مینویسد: (نهضت آزادی در سال 1340 از جبهه ملی جدا شد... من با بسیاری از سران و افراد جبهه ملی آشنایی قدیمی و دورهای همزندانی داشته و حاضر و شاهد نماز و روزهشان بودم، چطور میتوانستم به خود اجازه حکم ارتداد آنها را بدهم؟ خصوصا که تخصص و تعهدی در فتوی دادن و تکفیر کردن ندارم. در مجموع آنها را خائن، صاحب سوء نیت و ضد اسلام و انقلاب نمیدانم و به طوری که در دادگاه نیز گفتهام، خدمات ارزندهای به کشور و مبارزات ملی کردهاند) البته اظهار ارادت بازرگان به عنوان موسس و دبیرکل نهضت آزادی فقط در نامه وی به آیتالله صدوقی خلاصه نمیشود بلکه در مرامنامه نهضت آزادی (مصدقی بودن) و پیروی از آراء و اندیشههای مصدق به روشنی آورده شده است. امام با فراست کامل و آگاهی از اینکه جریانها و گروههایی با اهداف و مقاصد مختلف، همواره سعی دارند تا نام مصدق را در عرصه سیاست زنده نگه دارند، به نقش مصدق و آیتالله کاشانی در تاریخ معاصر ایران پرداخته و درباره مصدق فرمودند: (مصدق به ما خیلی سیلی زد و میخواست به اسلام سیلی بزند) این موضعگیریهای امام خمینی (ره) باعث نشد که نهضت آزادی در الگوسازی خود از مصدق تجدید نظر کند، بلکه همچنان به تجلیل و تکریم از وی ادامه داد و امروز هم (مصدقی بودن) همچنان در مرامنامه نهضت آزادی به عنوان اصل اساسی و بنیادین مطرح است. آنچه در کنش و واکنشهای صورت گرفته در قضیه لایحه قصاص و ارتداد جبهه ملی ایران توسط امام(ره) قابل توجه خواهد بود این است که بازرگان و نهضت آزادی هیچگاه حاضر نشدند علیه مواضع ضداسلامی جبهه ملی موضعگیری کنند و فقط به حمایت از اقدامات آنها پرداختند. (www.mehrnews.com/news/3686557) ( مواضع فکری و سیاسی ابراهیم یزدی) وی فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی خود را از سال 1326 با عضویت در نهضت خداپرستان سوسیالیست آغاز کرد. این تشکل را ( محمد نخشب) با همکاری (دکتر کاظم سامی)، حبیب الله پیمان و اعضای جوانتری چون میرحسین موسوی بنا نهاده بود. فعالیتهای مطبوعاتی وی با مجله دانشآموزان ﺁغاز شد که ﺁﻥ را به همراه پنج نفر دیگر از دانشآموزان هم سن و سال خود اداره میکرد. وی بعدها با مجله فروغ علم و گنج شایگاﻥ (که بعد از تعطیلی فروغ علم منتشر میشد و هر دو ارگاﻥ انجمن اسﻼمی دانشجویان بودند) به عنواﻥ عضو هیأت تحریریه همکاری نزدیک داشت. عﻼوه بر این با نشریات مهد علم و دانشجویاﻥ و دانشآموزان فارﺱ نیز همکاری میکرد. در جریاﻥ نهضت ملی شدﻥ نفت به رهبری محمد مصدﻕ، دانشگاه تهراﻥ به یکی از سنگرهای استوار مبارزات ملی تبدیل گردید. قبل از سال 1330 حزب توده در دانشگاه تهراﻥ نفوذ عمیق و قدرت فراواﻥ داشت و سازماﻥ دانشجویاﻥ در کنترل کامل ﺁﻥها بود. سیاست حزب توده از یک طرف مخالفت با ملی شدﻥ نفت و تقابل با دکتر مصدﻕ بود و از طرف دیگر علیه باورهای دینی و اسﻼمی سخت تبلیغ میکردند. با ﺁغاز حرکت ملی، دانشجویاﻥ، اعم از منفرد و مستقل و یا اعضای احزاب ملی و انجمن اسﻼمی دانشجویاﻥ در انتخابات دانشجویی سال تحصیلی 1330 شرکت کردند و در اکثر دانشکدهها انتخاب شدند و سازماﻥ (صنفی) دانشجویاﻥ دانشگاه تهراﻥ را تشکیل دادند. ابراهیم یزدی نیز از طرف دانشجویاﻥ کﻼﺱ خود با اکثریت ﺁرا انتخاب شد. وی سپس به عضویت شورای مرکزی و از طرف شورا به عضویت هیأت دبیراﻥ برگزیده شد. نشریه دانشجویاﻥ ایراﻥ ارگاﻥ رسمی سازماﻥ بود و ابراهیم یزدی هم عضو هیات تحریریه ﺁﻥ بود. فعالیتها و مبارزات ملی دانشجویاﻥ دانشگاه تهراﻥ نظیر راهپیماییها و تظاهرات در حمایت از دولت ملی دکتر مصدﻕ، خرید قرضه ملی و تظاهرات اعتراض ﺁمیز 27 تا 30 تیرماه 1331 توسط این سازماﻥ و احزاب ملی رهبری میشد. در شهریور 1332 هنگامی که بعد از کودتای ننگین 28 مرداد نهضت مقاومت ملی تشکیل شد، ابراهیم یزدی همکاری خود را با نهضت مقاومت از کمیته دانشگاه ﺁغاز کرد و عﻼوه بر عضویت در کمیته دانشگاه، رابط ﺁﻥ کمیته با کمیته مرکزی شد و همزماﻥ به همراه عزتاﷲ سحابی در کمیته انتشارات که مسئول انتشارات نهضت مقاومت ملی و روزنامه راه مصدﻕ بود و زیر نظر مهندﺱ بازرگاﻥ قرار داشت، فعالیت میکرد. فعالیت و همکاری یزدی در نهضت مقاومت ملی تا سال 1339 ادامه یافت. ابراهیم یزدی از فعالان تظاهرات اعتراضﺁمیز نظیر 16 مهر و 21 ﺁباﻥ 1332 به هنگاﻡ محاکمه دکتر مصدﻕ، 14 تا 16 ﺁذر به مناسبت ورود نیکسوﻥ به ایراﻥ بود. وی همچنین در برگزاری مراسم تشییع و ترحیم شهدای 16 ﺁذر و انتخابات دوره 18 که هیأت مردمی نظارت بر ﺁﻥ به ریاست دهخدا و در منزل وی تشکیل جلسه میداد مشارکت داشت. اواخر سال 1338 بود که زمزمههایی در جهت باز شدﻥ جو سیاسی در ایراﻥ به گوﺵ رسید. کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی با بررسی این موضوع فعالیت برای سازماندهی و راهاندازی مبارزات سیاسی علنی را ﺁغاز کرد. این فعالیتها منجر به تأسیس جبهه ملی دوﻡ در تیرماه 1339 و فراهم کردﻥ مقدمات مشارکت در انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی گردید. یک هیأت پنج نفری از جمله مهندﺱ بازرگاﻥ و ابراهیم یزدی مأمور تهیه مقدمات مشارکت مردﻡ در انتخابات گردید. این هیأت، برگزاری جلسات عمومی مردمی را که ابتدا در منازل اشخاﺹ و سپس در محلهای عمومی تشکیل میشد بر عهده داشت. در شهریور 1339 ابراهیم یزدی برای یک دوره کوتاه مطالعات علمی به ﺁمریکا رفت و در هماﻥ سال برای تأسیس جبهه ملی ایراﻥ شاخه ﺁمریکا به سایر رهبراﻥ و مبارزاﻥ ملی مانند علی شایگاﻥ، دکتر سیف پورفاطمی، دکتر نخشب ، شهید چمراﻥ و صادﻕ قطب زاده پیوست. وی به سمت دبیر شورای مرکزی، عضو هیات اجرایی و مسئول کمیته تشکیﻼت این جبهه انتخاب شد. در هماﻥ سال جبهه ملی ایراﻥ در اروپا تشکیل شد و ارتباﻁ و همکاری میاﻥ دو سازماﻥ برقرار گردید. نشریه ایراﻥ ﺁزاد به مدیریت دکتر شریعتی توسط جبهه ملی اروپا و نشریه اندیشه جبهه به مدیریت دکتر نخشب توسط جبهه ملی ﺁمریکا منتشر میگردید. ابراهیم یزدی و دکتر چمراﻥ عضو هیات تحریریه اندیشه جبهه بودند و مقاﻻت متعددی از ﺁﻥها در مجله به چاﭖ میرسید. بخش عمدهای از فعالیتهای جبهه ملی ﺁمریکا برگزاری تظاهرات و راهپیمایی در حمایت از مبارزات مردمی در ایراﻥ و اعتراض علیه شاه بود که از جمله میتواﻥ به تظاهرات در برابر کاخ سازماﻥ ملل متحد، تحصن در مقر سازماﻥ ملل، تظاهرات و تحصن در برابر سفارت ایراﻥ در واشنگتن، راهپیمایی اعتراض به دولت ﺁمریکا در حمایت از شاه (از بالتیمور تا واشنگتن) و تظاهرات اعتراضﺁمیز علیه شاه به هنگاﻡ سفر او به ﺁمریکا اشاره کرد. در سال 1357 ابراهیم یزدی، به همراه صادق قطب زاده به کاروان حضرت امام خمینی (ره) در پاریس ملحق شدند. در این شرایط که انقلاب اسلامی نیز به اوج خود میرسید، ابراهیم یزدی در ارتباط با رسانهها میکوشید خود را سخنگوی حضرت امام (ره) معرفی کند که با برخورد جدی آن بزرگوار مواجه شد. او که 12 بهمن سال 1357 به همراه امام خمینی (ره) به ایران بازگشته بود، در روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جانب رهبر فقید انقﻼب به عضویت در شورای انقﻼب منصوب شد و بعد از تشکیل دولت موقت در 15 بهمن 1357 معاوﻥ نخست وزیر در امور انقﻼب و سپس وزیر امور خارجه گردید. بعد از استعفای دولت موقت، ابراهیم یزدی به سمت نماینده ویژه اماﻡ برای رسیدگی به بحرانها و مسایل استانها تعیین شد. امام خمینی (ره) 8 اردیبهشتماه 1359 طی حکمی ابراهیم یزدی را به سرپرستی کیهان منصوب کردند او در اسفندماه سال 1358 در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسﻼمی از طرف مردﻡ تهراﻥ انتخاب شد و طی چهار سال در کمیسیوﻥهای تحقیق، امور خارجه، بهداشت و درماﻥ و ویژهی بازرگانی خارجی عضویت داشت. با شروع فعالیت مجدد نهضت ﺁزادی بعد از انقﻼب به عضویت شورای مرکزی و نیز به عنواﻥ عضو و رئیس هیأت اجرایی و رئیس دفتر سیاسی انتخاب شد. بعد از درگذشت مهندﺱ بازرگاﻥ، از طرف شورای مرکزی نهضت ﺁزادی ایراﻥ در سال 1373 و مجدداً در سالهای 1375 و 1379 به سمت رییس شورا و دبیر کل نهضت ﺁزادی ایراﻥ انتخاب گردید. در سال 1364 در تأسیس جمعیت دفاع از ﺁزادی و حاکمیت ملت به همراه مهندﺱ بازرگاﻥ و دکتر سحابی مشارکت کرد و به عنواﻥ عضو شورای مرکزی و هیأت اجرایی ﺁﻥ انتخاب شد. ابراهیم یزدی غیر از نهضت آزادی، انجمن اسلامی دانشجویان، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا و سماع، در پوشش تشکلهای سیاسی موازی و همپوشان بسیاری فعالیت کرد. جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر جبهه ملی، نهضت مقاومت ملی، نهضت خداپرستان سوسیالیست و چندین تشکل مشابه از این جمله بودند. مهمترین نقطه تاریک حیات سیاسی ابراهیم یزدی ارتباط و اعتماد بیش از حد وی به آمریکا و به خصوص جاسوسان کارکشته سازمان سیا بود. ارتباطی که وی را از یک عنصر مسلمان و علاقهمند به اسلام به سوی فعالیتهایی مغایر با نهضت اسلامی و در تقابل با انقلاب اسلامی سوق میداد. یزدی که در همراهی با شخصیتهای مجاهدی چون آیتالله طالقانی و شهید چمران، حیات سیاسی خود را آغاز کرده بود، عملاً میراث آنان را به برهوت و انحراف کشاند. میراث گروه سماع که میتوانست تکیهگاهی برای فعالان انقلابی باشد، با هجرت شهید چمران به لبنان، تحت مدیریت ابراهیم یزدی به کانون فعالانی چون صادق قطبزاده، شخصیت محوری کودتا علیه انقلاب اسلامی، بدل گردید. این انحراف ابراهیم یزدی را باید ناشی از دو عنصر دانست؛ نخست پذیرش ولایت رژیم استکباری آمریکا و اعتماد به عناصر سازمان سیا و دوم؛ روحیه عملگرایانه و تجربه گرایانه وی. یزدی که به سبب تربیت خانوادگی همانند مهدی بازرگان و یدالله سحابی علاقهمند به قرآن کریم بود؛ حتی کتاب الهی را هم مانند ایشان بر اساس مکتب تفسیری پوزیتویستی و تجربهگرایانه قرائت میکرد. اوج این مکتب تفسیری در قالب تفسیر المنار در مصر منتشر شد و علامه طباطبایی با هوشمندی و عرضه کتاب المیزان فی تفسیر القرآن سد محکمی در برابر آن ایجاد کرد. از بدامن تا لانه جاسوسی ریشه ارتباطات لانه جاسوسی آمریکا و سازمان سیا با عناصر ملی و نهضت آزادی، به شبکه بدامن بازمیگردد. این شبکه نقش چشمگیری در براندازی دولت مصدق داشت. ظاهراً برای نخستین بار وجود این شبکه را مارک گازیوروسکی در سال 1987 م آشکار ساخت. گازیوروسکی، استاد دانشگاه دولتی لوییزیانا و عضو هیئت تحریریه ایران در آرشیو امنیت ملی بود که در آن سال طی مقالهای دربارۀ کودتای 28 مرداد 1332، بدامن را معرفی کرد. او علاوه بر مصاحبه با کارمندان سیا که دستاندرکار کودتا بودند، مقاله خود را بر منابعی ناشناخته مبتنی کرده که در دسترس عموم نیست. بدامن ظاهراً با بودجهای معادل یک میلیون دلار در سال، عملیات خود را از سال 1948 برای مقابله بانفوذ شوروی و حزب توده در ایران آغاز کرد. در رأس این برنامه دو ایرانی با اسامی مستعار نرن و سیلی جای داشتند. طی این برنامه مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی در روزنامههای ایران منتشر و کتب و جزوات و شایعاتی علیه اتحاد شوروی و حزب توده منتشر میشد تا خطر استیلای کمونیسم بر ایران برجسته گردد و راه برای پناه بردن به غرب و آمریکا در میان نخبگان باز شود. در همین چهارچوب، گروههایی چون پانایرانیستها و سومکا دستههایی از اوباش را گردهم میآوردند تا به نبرد با هواداران حزب توده مشغول شوند. سومکا (حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران ایران) گرچه الگوی خود را حزب نازی آلمان قرار داده بود اما وابسته به انگلیس بود. رئیس این حزب داوود منشی زاده بود. وی فرزند ابراهیم منشیزاده و نوه کریم بیک بهایی و اصلاً از اهالی ایروان بود. حزب پانایرانیسم را در دهه 1320 محسن پزشک پور و داریوش فروهر بنا نهادند. فروهر بعدها از پزشک پور جدا شد و حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم را تأسیس کرد. معرفی بیشتر سومکا و پانایرانیستها و کارنامه عناصر آنها فرصت دیگری میطلبد. پانایرانیستها و سومکا حتی به مساجد و شخصیتهای مذهبی حمله میکردند و این حملات را به نام حزب توده و کمونیستها معرفی میکردند. از 7 مرداد 1332 گروهی از نیروی سوّمیها و پانایرانیستها با چماق، چاقو و سنگ و آجر حملات شبانهای را به خانه آیتالله کاشانی آغاز کردند و با شعارهای (زنده و جاوید باد دکتر محمد مصدق) به ضرب و شتم حاضران میپرداختند. 10 مرداد در یکی از این حملات شبانه چند نارنجک هم به درون خانه آیتالله کاشانی پرتاب شد و طی آن 18 نفر مجروح شدند. پس از آنکه مقامات سیا و MI6 طرح براندازی دولت مصدق در زمستان 1331 مورد بررسی قراردادند، مقرر شد (امکانات شبکه بدامن در زمینه تبلیغات و عملیات سیاسی بلافاصله علیه مصدق به کار گرفته شود.) (شهبازی. همان) در همان ایام ناگاهان انتشار 6 روزنامه جدید ضد مصدقی در تهران آغاز شد. دیدار با ریچارد کاتم همزمان با مذاکرات نهضت آزادی با سفارت آمریکا در تهران، عناصر نهضت آزادی ایران در خارج از کشور نیز با ریچارد کاتم دیدار و گفتگو داشتند. ریچارد کاتم که بعدها به عنوان استاد علوم سیاسی دانشگاه پیتسبورگ معرفی شد، از مأموران قدیمی سیا در ایران بود. کاتم رهبر تیم سیا در شبکه بدامن و ستاد براندازی دولت مصدق بود و پس از خروج جوزف گودوین هدایت عناصر وابسته به سیا را مستقیماً بر عهده داشت. ریچارد کاتم از همکاران شبکه مسئول جنگ روانی و جعل مدارک سیاسی در دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت بود. در امتداد همین دیدارها، ابراهیم یزدی و صادق قطبزاده، اعضای نهضت آزادی ایران در خارج از کشور و عضو سماع که در پاریس به کاروان حضرت امام خمینی (ره) ملحق شدند و ضمن تلاش برای تحکیم موقعیت خود در این کاروان، میکوشیدند عناصر متعهد و مذهبی را با نیش و کنایه و برچسبزنی از نوفللوشاتو دور نگهدارند. این رویکرد یزدی و قطبزاده، در اشارات صادق خلخالی، محمد مکری و... به وضوح دیده میشود. درحالیکه مکری و شهید عراقی هواپیمای حامل حضرت امام خمینی (ره) را کرایه کردند، هنوز از ابراهیم یزدی به عنوان هماهنگکننده این هواپیما یاد میکند. کاتم، نخستین بار ابراهیم یزدی را در اوج دولت مصدق شناخت. یزدی در آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران و مرتبط با جبهه ملی بود. وی از این طریق حتی توانست در نوفللوشاتو به دیدار حضرت امام خمینی (ره) برود. (صحیفه امام، ج5، ص: 286) کاتم در این دیدار که در 7 دی 1357 رخ داد، تصریح میکند که به زودی به ایران سفر خواهد کرد. به گفته پرچت کاتم همواره در تلاش برای ایجاد فضای گفتگو میان یاران [امام] خمینی (ره) و دولت آمریکا بود: (در اواخر 1978، کاتم گفت که ابراهیم یزدی به واشنگتن سفر میکند و ما باید او را ببینیم. کاتم، یک عضو شورای امنیت ملی را به نام گری سیک که با وی هم عقیده بود، فراخواند. ریچارد کاتم به دلیل روابطش با مخالفان حکومت ایران (رژیم پهلوی)، چندان در وزارت خارجه مقبول نبود... تنها گاهگاه، افراد بخش حقوق بشر به سرپرستی استیو کوهن، با مخالفان رژیم در ارتباط بودند.) (بازی شیطانی. روبرت دریفوس. ترجمه فروزنده فرزاد. بخش دوران کم فراز و پر نشیب ارتباطهای آمریکایی. سایت راه توده) گاه در ملاقات های کاتم با ابراهیم یزدی، داماد وی، شهریار روحانی نیز حضور مییافت. پرچت میگوید که طی همین دیدارها، در ماههای پیش از انقلاب برخی از افراد سفارت امریکا به آیتالله بهشتی، نماینده آیتالله [امام] خمینی (ره) در ایران معرفی شدند. آنها به آمریکا اطمینان میدادند که [امام] خمینی جاهطلبی سیاسی ندارد (!) و نباید از او هراسی به دل راه دهند. پس از سقوط دولت مصدق، در خلال دهه 1960 و 1970، کاتم با عناصر جبهه ملی و نهضت آزادی روابط خود را ادامه و گسترش داد و در اوج پیروزی انقلاب اسلامی کوشید مجدداً از طریق همین ارتباطات برای مهار انقلاب اسلامی وارد میدان شود. اسناد لانه جاسوسی هم از ارتباط وثیق شریکان قافله انقلاب با سفارت آمریکا حکایت دارد. به ویژه با اوجگیری انقلاب اسلامی و آغاز سیاست دموکراتها و کارتر برای اعمال گشایش آزادی در ایران، اعضای نهضت آزادی امیدوار شدند در پناه این سیاست کاخ سفید، موقعیتی در ساخت قدرت بیابند. در همین امیدواری خام، آنان حتی به آمریکاییها وعده میدادند با ارائه اطلاعات اوضاع جاری کشور را به سمع و نظر لانه جاسوسی برسانند. به یکی از این اسناد توجه کنید: (صورت مذاکرات: سری - شرکتکنندگان: مهندس مهدی بازرگان، جبهه آزادیبخش ملی، محمد توکلی، جبهه آزادیبخش ملی، جان. دی. استمپل، سفارت آمریکا زمان و مکان: 30 مه 1978- برابر با 9 خرداد سال 1359، خانه شخصی در دروس. موضوع: مذاکرات بیشتر با مقامات نهضت آزادی ایران. من به گرمی توسط توکلی و بازرگان خوشامد گفته شدم... توکلی به میان حرفم دوید و گفت که مسئلهای هست که مقدم بر هر چیز باید روشن شود: آیا مدیریت کارتر (کانال جداگانهای) در سفارت دارد؟ در جواب کنجکاوی من گفت که نهضت شنیده بود که مدیریت کارتر منابع (خاص خود) را در سفارت دارد... من سپس به بازرگان اظهار داشتم که صحبتهایمان را فقط با سفیر، قائممقام سفیر و مشاور سیاسی در میان میگذارم... بعد از یک صحبت مختصر با بازرگان، توکلی موضوع صریحتری را اظهار داشت. نهضت آزادی میخواست که پاسخگوی تمایل ما برای اطلاع بیشتر از نهضت باشد. آنها امید داشتند که تبادلات مفصل صادقانه ادامه یابد (او بر کلمه صادقانه تاکید ورزید) اما آنها حتی آمادگی داشتند به طور یک جانبه به ما اطلاعات بدهند، زیرا که نهضت اعتقاد دارد که انجام این کار به نفع اوست. او اشاره کرد زمانی که ریچارد کاتم کارمند وزارت خارجه بود، نهضت اطلاعات زیادی در اختیار او گذارد و به این کار ادامه میدهد. نهضت فکر میکرد که در آن مورد این کار خیلی سودمند بوده است... رفتار توکلی امروز بعدازظهر آشکارا نشان داد او یکی از اعضای محترم کادر مرکزی نهضت آزادی است. بازرگان در دو یا سه مورد موضوع را به او واگذار و او هم از جانب خودش نه به عنوان مترجم صرف، صحبت نمود. کارمند بخش سیاسی: (استمپل). (با استناد به اسناد لانه جاسوسی آمریکا، کتاب سوم، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سال 1386، ص 8-105)) جالب است که اعضای نهضت آزادی باسابقه همراهی با مصدق و جبهه ملی، میبایست کینه بیشتری نسبت به دولت آمریکا میداشتند زیرا همین دولت نقش مستقیم در براندازی دولت مصدق داشت. با این حال، هم ابراهیم یزدی و هم نهضت آزادی و هم جبهه ملی که از سوراخ 28 مرداد یک بار گزشش ایالاتمتحده را تجربه کرده بودند، در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و بعد هم در سالهای پس از آن، با اعتماد بیش از حد به استکبار آمریکا خود را از صف انقلاب اسلامی و ولایتفقیه عادل و زعیم شیعه جدا کردند. در جریان فتنه 88، یزدی البته ملایمتر از میرحسین موسوی رفتار کرد. با این حال رأی مردم در این انتخابات را تقلبی دانست و با معترضان قانونشکن و زیادهخواه همراهی کرد. وی صبح فردای حادثه غمانگیز عاشورای 88، بازداشت شد. دوستان وی ابوالفضل بازرگان، محمد بسته نگار، حبیبالله پیمان، غلام عباس توسلی، رضا رئیس طوسی، عزتالله سحابی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سید جوادی، اعظم طالقانی، نظامالدین قهاری و علیاکبر معین فر و نیز (جامعه اسلامی هوستون) و در پوشش جامعه 300 هزار نفری مسلمانان آمریکا، در بیانیه هایی خطاب به مقامات کشور، خواهان آزادی وی شدند و تصریح کردند که یزدی از بیماری ناشی از کهولت سن و سرطان پروستات، رنج میکشد. وی پس از آزادی از زندان در بیمارستان تحت عمل قلب قرار گرفت. با این حال فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد. در روز جمعه 9 مهر 1389 یزدی به اتهام شرکت در نماز جمعه غیرقانونی در اصفهان بازداشت شد. این نماز جمعه از سوی افرادی متمایل به فرقه وهابیت و با حضور هاشم صباغیان و سید علیاصغر غروبی برپا شده بود. مجدداً دوستان وی به نمایندگی از (جامعه 300 هزار نفری مسلمانان آمریکا) در بیانیههایی خواهان آزادی وی شدند. 130 نظریهپرداز آمریکایی از جمله (نوام چامسکی)، (یورگن هابرماس) و (اسلاوی ژیژک) بیانیههای مشابهی برای آزادی او منتشر کردند. تا اینکه وی در 29 اسفند 1389 از زندان آزاد شد. پس از آزادی خبرگزاری جمهوری اسلامی از قول ابراهیم یزدی، خبر استعفای وی از دبیر کلی نهضت آزادی و انحلال این تشکل را منتشر کرد؛ اما پس از چندی، وی مدعی شد که این مصاحبه را تحت فشار انجام داده و جملاتش تحریف شده است. پس از وقوع بیداری اسلامی، ابراهیم یزدی کوشید با رهبران قیامهای مردمی ارتباط بگیرد. از این رو به راشد الغنوشی رهبر النهضه تونس نامهای نوشت. در نهایت قاضی صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی به پرونده اتهامات وی (اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور)، (فعالیت تبلیغی علیه نظام) و (هدایت گروهک غیرقانونی نهضت آزادی) رسیدگی کرد و او را در دی ماه 1390 به 8 سال زندان محکوم نمود. مراودات پنهان رئیس گروهک غیر قا نونی نهضت آزادی با سران فتنه اواسط اردیبهشت سال 1389 شنیدها حاکی از این بود که ابراهیم یزدی، سردمدار گروهک غیر قانونی نهضت آزادی، در جلسه ای با حضور تعدادی از اصلاح طلبان سرشناس اظهار داشته: (جنبش سبز در شرایط بسیار بدی به سرمی برد و من برای تقویت این جریان مکاتباتی با موسوی، کروبی و خاتمی داشته و کارهایی را که اینها باید برای تقویت جنبش سبز انجام دهند را به آنها تذکر داده ام.) وی در پاسخ به سوالات حاضرین درباره محتوای نامههای خود به سران فتنه گفته بود: (یکی از مواردی که به این آقایان گفتهام این است که شعار فشار از پایین و چانه زنی از بالا را باید زنده کنیم.) ابراهیم یزدی درباره علت شکست این تئوری در دوره اصلاحات معتقد بود: (زمان اصلاحات اهرم فشار از پایین را نداشتیم اما جنبش سبز این امکان را برای ما فراهم کرده که بتوانیم فشار را وارد کنیم و بعد عده ای از بالا به چانه زنی و امتیازگیری بپردازند.) (shakhsiatnegar.com) نهضت آزادی همچون جبهه ملی مرتد معرفی نشدند ، اما به دلیل برخی مواضع و عملکردهای آنان ، فاقد صلاحیت شناخته شدند . در نامه حضرت امام در در این خصوص چنین مرقوم شده است : ( در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی، مسایل فراوانی است که بررسی آن محتاج به وقت زیاد است. آن چه باید اجمالاً گفت، آن است که پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب، شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است و حمل به صحت اگر داشته باشد آن است که شاید آمریکای جهان خوار را که هر چه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملتهای تحت سلطه او دارند از ستم کاری اوست بهتر از شوروی ملحد میدانند و این از اشتباهات آنها است. در هر صورت به حسب این پروندههای قطور و نیز ملاقاتهای مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آن چه من مشاهده کردم از انحرافات آنها که اگر خدای متعالی عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملتهای مظلوم، به ویژه ملت عزیز ما، اکنون در زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا میزدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران میخورد که قرنها سر بلند نمیکرد و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانون گذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویلهای جاهلانه، موجب فساد عظیم ممکن است شوند، از ضرر گروهکهای دیگر حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان بیشتر و بالاتر است . نهضت آزادی و افراد آن، از اسلام اطلاعی ندارند و با فقه اسلامی آشنا نیستند، از این جهت، گفتارها و نوشتارهای آنها که منتشر کردهاند مستلزم آن است که دستورات حضرت مولی الموالی، امیرالمؤمنین، را در نصب ولات و اجرای تعزیرات حکومتی که گاهی بر خلاف احکام اولیه و ثانویه اسلام است، برخلاف اسلام دانسته و آن بزرگوار را نعوذ بالله تخطئه، بلکه مرتد بدانند و یا آن که همه این امور را از وحی الهی بدانند که آن هم بر خلاف ضرورت اسلام است. نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند میگردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند. ( صحیفه امام , ج20 , ص 479) برای آشنایی بیشتر با ماهیت و عملکرد این حزب نگاهی اجمالی به روند شکل گیری و عملکرد این حزب پیش از انقلاب و پس از آن خواهیم داشت . نهضت آزادی در 1340 از دو جناح ملی و مذهبی به وجود آمد که مهندس بازرگان و دکتر ید الله سحابی از مؤسسان آن بودند . این تشکیلات اساسا بر پایه اندیشههای دکتر مصدق و با کسب نظر از وی ریخته شده است. مهندس بازرگان در اینباره میگوید: (تشکیلات و پایههای اصلی نهضت را با کسب نظر از آقای دکتر مصدق ریختهاند...)، (مجله روشنفکر، 25 خرداد سال 40). در مرامنامه نهضت آمده است: (ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی [زمان شاه] و مصدقی هستیم)، (خط سازش 1/252) بازرگان. گرایش دینی و اسلامی در نهضت نقش درجه دوم و ابزاری دارند و ملیت گرایی بر آن تقدم و پیشی دارد. بازرگان یکی از تفاوتهای حساس و ظریف بین نهضت آزادی و نیروهای انقلابی را این میدانست که امام و انقلابیون خواستار اسلام و خدمت به دین بودند ولی نهضت آزادی ایرانگرا بود. گروه اول از امکانات و ابزارهای موجود در ایران جهت اعتلای دین استفاده میکردند و گروه دوم دین را وسیله خدمت به ایران و اهداف اساسی خود قرار میدادند. (برای آگاهی بیشتر ر.ک: اطلاعیه نهضت آزادی 27 خرداد 1360 و نیز: خط سازش، ج 1، ص 288) نهضت آزادی دارای شیوهای سازشکارانه بوده و هرگز موافق با مبارزه انقلابی و سرنگونی رژیم طاغوت نبوده، بلکه معتقد بود شاه باید سلطنت کند نه حکومت و هماکنون هم بزرگترین منادی سازش با آمریکا میباشد. نهضت آزادی به تدریج در طول حیات خود از روحانیت فاصله گرفت و نه تنها در مسایل سیاسی و اجتماعی، بلکه اساسا در دینشناسی و تفسیر قرآن و فهم دین رویکردی گسسته از عالمان و دینشناسان برگزیده و به جای مطالعه در دین از طریق متدلوژی خاص خود به تأویل و تفسیر قرآن از طریق تأویل و متدلوژی علوم تجربی و تفسیر به رأی پرداخت و بدینوسیله نوعی اندیشه التقاطی در دین را رواج داد که اولین ثمره آن پیدایش سازمان مجاهدین خلق و گرایش آنان به سوی ندیشههای مارکسیستی است. البته در عین حال این نهضت با روحانیونی مانند مرحوم شریعتمداری رابطه خود را مستحکم ساخته و او را به عنوان مرجع معرفی میکردند، ولی هرگز حضرت امام را به عنوان مرجع دینی معرفی نکردند. این نهضت در جریان تصویب نامه مربوط به انجمن های ایالتی و ولایتی که خشم روحانیت را بر انگیخت ، فعالیت سیاسی داشت . تأثیر این نهضت کشاندن مذهب در میان اقشار تحصیل کرده ودانشگاهیان بود .(رسول جعفریان ، جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران ، ص 84) پایگاه نهضت به عناصر مذهبی در دانشگاه و دانشجویان خارج از کشور محدود بود . اما نهضت در داخل کشور فاقد تشکیلات سیاسی بود که قادر به سازماندهی جریان مبارز باشد . سران نهضت در دهه پنجاه هجری شمسی وبه خصوص در آستانه پیروزی انقلا ، عمدتاً در قالب جمعیت حقوق بشر ، دفاع از زندانیان سیاسی وبرگزاری سخنرانی ها و مذاکره با سفارتخانه ها تلاش می کردند . سران نهضت به دلیل سابقه مذهبی در جریان تشکیل شورای انقلاب و دولت موقت ، نقش مهمی ایفا کردند . فعالیت نهضت آزادی ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به چند دوره تقسیم می گردد 1. دوره اول 1357-1373 این دوره اوج فعالیت های نهضت تا در گذشت بازرگان بنیانگذار این نهضت را در برمی گیرد . نخستین فعالیت برجسته وقابل اعتنای نهضت آزادی در دوره بعد از انقلاب را می توان حکم امام راحل به مرحوم مهندس بازرگان برای تصدی پست نخست وزیری دولت موقت دانست .هر چند امام (ره) بازرگان را بدون در نظر گرفتن وابستگی های حزبی اش به این سمت گمارد ، اما آنچه که در عمل دیده شد ، کاملاً مغایر با خواست و نظر امام بود وبازرگان تمامی پست های کلیدی را به هم مسلکان و همفکران خویش واگذار نمود به طور کلی می توان گفت دولت موقت اصولاً دارای سرشت انقلابی نبود وبه جایگزینی روش ها و راهکارهای انقلابی برای اداره کشور به جای روش های منسوخ و کهنه گذشته باور نداشت از این رو در نخستین ماههای روی کار آمدن بازرگان ، اولین اصطکاک چالشگرانه میان دولت موقت و نهادهای انقلابی مانند کمیته های انقلاب بروز یافت که مهندس بازرگان آن ها را دولتی در داخل دولت توصیف کرده بود . دولت موقت حتی نسبت به عملکرد شورای انقلاب هم معترض بود از این رو بازرگان و یارانش در این مقطع به کناره گیری روحانیت از امور کشور معتقد بودند . اعلام نظر دولت موقت درباره برخی از مسائل کلیدی مانند محاکمه سران رژیم ستمشاهی و مصادره اموال و املاک آنان و همچنین رابطه با آمریکا به عنوان حامی و متحد اصلی رژیم شاه شکی در یاران امام باقی نگذاشت که به این گروه نباید اجازه حضور در عرصه انقلاب داده می شد . در این میان اقدام دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در تسخیر سفارت آمریکا در تهران با اعتراض دولت موقت روبه رو شد که به همین دلیل و همچنین به علت انباشته شدن اختلاف ها و سوء تفاهم ها و همچنینی علنی شدن مواضع نهضت آزادی و نگاه لیبرالیستی آن درقبال پدیده انقلاب اسلامی ، از کار کناره گیری کرد . نهضت آزادی پس از کناره گیری از قدرت ، نقش مخالف و اپوزیسیون نظام را به دست آورد و از همان زمان مخالفت خوانی خود را آغاز وبه صورت منتقد جدی سیاست های اعلام شده از سوی دولت های انقلابی در آمد . نهضت آزادی در دوران حیات حضرت امام با چند حمله بنیادی مواجه شد از جمله ان می توان به نامه افشاگرانه حضرت امام به حجت الاسلام محتشمی پور وزیر کشور وقت اشاره کرد که طی آن حضرت امام خطر این گروه را به دلیل تفسیر سطحی از اسلام گوشزد نموده و عدم صلاحیت آنان برای دخالت در امور دولتی را تأکید نمودند . نهضت آزادی در طی این سال ها در قبال دو رویداد مهم و استثنایی سکوت کرد و حاضر به علنی کردن مواضع خود نشد ؛ یکی در خصوص دستگیری های وسیع اعضای کمیته مرکزی حزب توده و متلاشی شدن این حزب در ایران و دیگری عزل آقای منتظری از سمت قائم مقامی رهبری . نهضت آزادی به دلیل نگرش های لیبرالیستی ، مخالف طبیعی حزب توده شمرده می شد . همچنین تأثیر پذیری آشکار منتظری از نقطه نظرات این گروه امری عادی بود . عزل وی از رهبری به منزله یک ضربه غیر مستقیم به نهضت ازادی نیز به شمار می رفت ، ولی نهضت از انتشار بیانیه رسمی در خصوص این وقایع خودداری کرد ، اگر چه اعضای آن به طور تلویحی نارضایتی خود را از عزل منتظری ابراز کردند . در جریان اشغال لانه جاسوسی آمریکا که در واکنش به توطئههای آمریکا در براندازی نظام صورت گرفت و پس از افشای اسناد ارتباط برخی از رهبران نهضت آزادی با آمریکا، مانند بازرگان، یزدی، میناچی، امیر انتظام، سنجابی، نزیه، مقدم مراغهای و قطبزاده، نهضت آزادی دانشجویان پیرو خط امام را پیرو خط شیطان خواند، (اسناد نهضت آزادی، ج 11، ص 207). در جریان جنگ تحمیلی بر علیه انقلاب، نهضت آزادی به جای پیوستن به صفوف جنگ و مبارزه و یا تشویق مجاهدان جان بر کف، برعکس با دشمنان همسویی نموده و حضرت امام را جنگ طلب معرفی میکردند.گذشته از اختلافهای فکری، عقیدتی و نحوه برداشت از اسلام بین رهبران نهضت آزادی با امام (ره) و نیروهای انقلاب؛ اختلافهای سیاسی در نحوه اداره حکومت، قضایای انقلاب و حوادث سیاسی پس از انقلاب سبب گردید که هر روز جدایی و اختلاف بین امام(ره) و نیروهای انقلاب با نهضت آزادی و رهبران آن در قالب دولت موقت بیشتر شود.در این جا به برخی از این اختلافها اشاره مینماییم : 1- عدم توجه بازرگان به فرمان نخست وزیری حضرت امام(ره) مبنی بر استفاده از تمام نیروها و پرهیز از انتخاب اعضای کابینه از یک گرایش سیاسی و گروهی خاص؛ این اقدام سبب گردید که نیروهای حزب الله، به مخالفت با بازرگان برخاسته و عمل او را غیر قابل تحمل قلمداد نمایند. 2- امام (ره) نوع حکومت را جمهوری اسلامی مطرح نمودند؛ اما بازرگان و نهضتیها بر حکومت جمهوری دموکراتیک تاکید داشتند. پس از تصویب جمهوری اسلامی،در 12 فروردین 1358 توسط مردم و بعدها تصریح قانون اساسی، بر کلمه جمهوری اسلامی و تایید مردم؛ نهضتیها حتی تا زمان حال نیز، در فراق حکومت دموکراتیک (جمهوری دموکراتیک) سوگوار هستند و این اختلافِ برداشت بازرگان و نهضتیها در مقابل امام (ره) و انقلابیون درباره جمهوری اسلامی، شکافی عمیق برای آغاز اختلافها محسوب میشد. 3- مخالفت بازرگان و نهضتیها با مجلس خبرگان و تأکید و ارائه طرح تشکیل مجلس مؤسسان به جای آن؛که این طرح با مخالفت صریح امام به شکست انجامید . 4- مخالفت با اصل ولایت و حاکمیت فقیه و فقه در جمهوری اسلامی ایران. 5- مخالفت با برخی از اصول حقوقی و جزایی اسلام،به طور ویژه لایحه قصاص به بهانه مغایرت با حقوق بشر و سازمانهای جزایی بینالمللی 6- مخالفت با شعار صدور انقلاب. 7- مخالفت با حمایت از نهضتهای آزادیبخش. 8- مخالفت با چگونگی برخورد با ضد انقلاب و نیز مخالفت با اعدام سران رژیم گذشته. 9- مخالفت بر سر چگونگی ارتباط و برخورد با آمریکا و نیز مخالفت با اشغال لانه جاسوسی آمریکا که در نهایت، سبب استعفای بازرگان و انحلال دولت موقت گردید. 10- اختلاف بر سر تفسیر سیاست نه شرقی و نه غربی امام(ره)؛ ( بازرگان از این سیاست امام، برداشت موازنه منفی دکتر مصدق را داشت). 11- مخالفت رهبران نهضت آزادی و دولت موقت با سپاه پاسداران، کمیتهها و نهادهای انقلابی. 12- ملاقات وزیر امور خارجه دولت موقت دکتر ابراهیم یزدی با برژیسنکی، مشاور امنیت ملی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، سبب گردید که نیروهای انقلابی به مخالفت صریح با این جریان برخیزند؛ چرا که این ملاقاتها سبب خرد شدن چهره ضد استکباری جمهوری اسلامی میگردید. 13- شرکت برخی از نهضتیها، مانند قطب زاده، امیر انتظام و دیگران در کودتای طبس و نوژه. با توجه به وجود چنین اختلافهایی بین امام، نیروهای انقلابی و حزب الله با رهبران نهضت آزادی، دولت موقت، ملی گرایان و لیبرالها؛ موفقیت و پیروزی با امام(ره) و نیروهای انقلابی بود، و پس از طی یک بحران، نهضت آزادی، بازرگان و یاران و هواداران او به صورت رسمی از صحنه حکومت ،قدرت و سیاست برکنار شدند. اما این پایان کار نهضت آزادی نبود؛ زیرا پس از قضایای دولت موقت و برکناری جناح میانهروی لیبرال از صحنه سیاسی کشور و حاکمیت رسمی حزب الله بر کشور از سال 1360، نهضت آزادی رفته رفته از انقلاب، امام و نیروهای انقلاب دور گشته و تبدیل به یک نیروی اپوزیسیون شد و به نوعی در وحدت تاکتیکی و عملی به نیروهای ضد انقلاب و منافقین نزدیک شد و این نزدیکی تا آن جا ادامه یافت که اعلامیهها و سخنرانیهای رهبران نهضت در روزنامهها، مجلات و رادیو و تلویزیونِ ضد انقلاب عراق و آمریکا پخش میگردید. گرچه نهضت آزادی با دیگر نیروهای ضد انقلاب، اعم از چپ و راست، دارای اختلاف فکری و بینشی بود، اما داشتن هدف مشترک، یعنی مقابله و مخالفت با انقلاب و رهبران آن و به خصوص روحانیت، همه نیروهای اپوزیسیون را در عمل، به مواضع واحد و مشترک رسانید. بنابر این، در این مواضع مشترک، نهضت آزادی، در کنار منافقین، ملی گرایان، سلطنتطلبها، تودهایها و دیگرچپیها قرار گرفت. البته باید انصاف داد که اگر نهضت آزادی در مقابله با رژیم گذشته به مبارزه مسلحانه اعتقادی نداشت، در مقابله باجمهوری اسلامی نیز بر عقیده خود ثابت قدم مانده و به روش مبارزه مسلحانه مجهز نشد و تنها به مبارزه سیاسی بر ضد جمهوری اسلامی پرداخت برخی از ویژگیهای فکری نهضت آزادی عبارت است از؛ 1- شیفته و مجذوب فرهنگ و تمدن مغرب زمین. 2- گرایش و تمایل به ارتباط با آمریکا و غرب. 3- اعتقاد به اصالت فرد و آزادیهای فردی. 4- علم گرایی و تأکید بر علوم تجربی و حسی و بی اعتنایی به علوم عقلی و فلسفی. 5- تفسیر علمی، تجربی و حسی از قرآن، روایات و متون دینی و تأکید بر روش تجربی در فهم متون دینی 6- اعتقاد به دین و مذهب، به عنوان امری فردی، جزیی و تجربی 7- اعتقاد به جدایی دین از سیاست (به خصوص پس از حوادث سالهای بعد از انقلاب) 8- نفی حکومت دینی و نظام ولایت فقیه 9- پیروی از اندیشههای دکتر مصدق در عرصه سیاست و حکومت 10- پیروی از اندیشه تسامح و تساهل در تمام ابعاد و اعتقاد به مدارا و مدیریت علمی در مقابل مدیریت فقهی 11- ملی گرایی و ناسیونالیسم افراطی و اعتقاد به ملیت و ایران، در مقابل اسلام و به عبارت دیگر تقدم ایران بر اسلام. 12- اعتقاد به دموکراسی و آزادی به شیوه غربی. 2. دوره دوم 1373 تا کنون با درگذشت مهندس بازرگان ، ابراهیم یزدی به دبیر کلی این حزب برگزیده شد . ابراهیم یزدی در انتخابات ریاست جمهوری 1376 رسماً خود را با وجود علم به رد صلاحیت خود ، به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی نمود وبه دنبال رد صلاحیت وی ، با تحریم انتخابات موج اتهام بر علیه نظام را به راه انداخت . مهمترین رویکردها و مواضع نهضت آزادی در دوره دبیر کلی ابراهیم یزدی عبارتند از : -کمک در راه اندازی و انتشار نشریات وابسته به جریان دوم خرداد با حمایت های مالی -طرح دیدگاههای تجدید نظر طلبانه به بهانه برگزاری مراسم تجلیل از بازرگان و سحابی -اشاعه تفکر سکولار مبنی بر جدایی دین از سیاست -نادیده گرفتن قانون اساسی و عدم التزام به قانون اساسی به خصوص اصل ولایت فقیه -دامن زدن به اختلافات میان نیروهای انقلاب به ویژه روحانیون -دامن زدن به مسائل قومیت ها -فعال کردن بخش های دانشجویی برای انجام فعالیت های رادیکالی که جلوه ای از آن در 18 تیر78 مشاهده شد . -طرح و تبلیغ آیت الله منتظری به بهانه های مختلف از جمله طرح استفتائاتی از وی -ایجاد ابهام و شبهه در خصوص مسائل مختلف انق
- [سایر] وقتی بچه بودم مورد اذیت جنسی قرار گرفتم (البته نه در حد لواط) و ترسو بودم بعد در سن 15 سالگی با پسر عمویم راجع به مسائل جنسی صحبت می کردیم و با هم رابطه داشتیم (البته باز نه در حد لواط) حالا سوال من این است چرا من که بچه بودم خدا کمکم نکرد تا گرفتار آن آدم ها نشوم؟ آیا اگر یک آدم خوبی مثلا یک امامزاده (فرزند امام) بود خدا می گذاشت برایش این اتفاق بیافتد؟ حالا با این اتفاق و کاری که انجام داده ام از خودم بدم می آید و از خدا هم گله مند هستم! چیزی که مرا می سوزاند این است که من که عاشق حضرت علی )ع( هستم چه جوری فردای قیامت تو روی آن حضرت نگاه کنم؟ رویم نمی شود با حضرت علی حرف بزنم آخه مگر می شود یک آدم پست به کمالی برسد که با آن حضرت ارتباط برقرار کند تو رو خدا جواب مرا برایم ایمیل کنید.
- [سایر] سلام آقا شهاب.می خواستم ازتون معذرت خواهی کنم، خیلی شرمنده شما هستم.ببخشید. اگه یادتون باشه چند وقت پیش یه حرفهای نابجا و از سرنادانی به شما زدم که الان سخت پشیمونم. من شما را خیلی دوست دارم.اون روز دلم خیلی پر بود...ولی حالا فهمیدم که هم آدم خوب داریم و هم بد. و شما از خوبایید.من از امامزاده ابراهیم ابن موسی بن جعفر(دولت آباد اصفهان)مزاحمتون شدم.امیدوارم یه روزی بیایید پیش ما. محمدرضا. بازم شرمنده... یاحق
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم 1.سلام علیکم 2.خدا ب شماعزت دهد 3.حدود دوماهه که دیگه میلی به خواندن نماز اول وقت و قرآن ندارم. 4.شنیدم اکه آدم گناه کنه خدا حال عبادتو ازش میگیره. 5.هرچی فکر میکنم یادم نمیاد چه گناهی کردم 6.نماز صبحهامو لحظه ی آخر میخونم اونم به زور (مثل بقیه ی نمازهام) 7.من ی مدتی انقد بچه ی خوبی بودم که نماز شبم می خوندم 8. چیکار کنم حاجاقا نمی خوام تو این حالت بمونم 9. تورو حضرت عباس جوابموبدین. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته ببخشید یادم رفت(دختری 25 ساله ام)
- [سایر] 1-سلام حاجی.خسته نباشی.روزتون مبارک باشه.ان شاا... همیشه سلامت باشین. 2-از شما و همه دوستان تقاضا می کنم برای یکی از پیر غلام های اهل بیت به نام حاج حسن باباخانیان که در بیمارستان بستری شدن دعا کنید.خصوصا این ایام تا با عنایت حضرت زهرا (س) سلامتی ایشون حاصل بشه. 3-در مورد دوره جدید نوپا و اتمام دورههای 1و2 حرف زدین . علی رغم میل باطنی ما ,خانواده نوپا باید تموم بشه البته به نظر من نه به این زودی !! منظورم این که الان ما به یه مقدار وقت نیاز داریم تا راهنمایی های شما رو واسه خودمون جمع و جور کنیم و اصطلاحا بگذاریم تا \"مثل برنج دم بکشه\" وجا بیفته . حالا یه وقفه کوتاه لازم داشته باشیم... حاجی ما خیلی داریم به شما انس میگیریم دوست ندارم این ساعت های با شما بودن به عادت تبدیل بشه. 4- نمی تونم ... 5- به خاطر این همه وقت و لطف و محبت که خرج ما میکنین ممنون ممنون ممنون ممنون. \" چه غم دیوار نوپا را که دارد چون تو پشتیبان \"
- [سایر] سلام حاج آقا مرادی خسته نباشید. واقعا این کاری که شما انجام می دیدید محشره سایتتون عالیه... من ازتون ممنونم که توی تلویزیون در مورد توسل به امام هادی توضیح دادید. من خودم برای امام حسن عسگری طواف مستحبی توی مکه انجام دادم..و دقیقا حاجتی رو که می خواستم شب تولد امام حسنه عسگری حدوده دوساله پیش گرفتم.. واقعا خودم به این نکته رسیدم. حالا در مورد امام هادی هم نیت کردم که اگه خدا بخواد ایشاالله حاجتمو بگیرم...شما هم توی این شب ها حتما ما جونا رو دعا کنید. حاج آقا من یه سوال داشتم و اون این که وقتی خدا به آدم لطف می کنه و گره ی کاری می کنه که گره ی کار مردم به دست ما حل بشه..و همیشم توی زندگی هرکاری از دستم بر میومده کردم و فقط برای رضای خدا کردم..و از طرفه مقابلم هیچ توقعی نداشتم..ولی چرا حاج آقامردم اکثرا بد شدن...من توقعه خوبی که ندارم هیچی...چرا تشکر که نمی کنن هیچی... بی احترامی می کنن یا باید همیشه آدم کار خوب براشون بکنه و اگه یه بار نکنه با آدم بد رفتاری می کنن..چرا حاج آقا مردم تواضع ما رو با نفهمی اشتباه می گیرن... آخه چرا؟؟ چرا مردم پرو می شن؟ چرا توقع بی جا دارن ؟ بعدشم قطع رابطه می کنن؟ یا قهر می کنن؟ ما نمی دونیم چی کار کنیم؟ از این ور می گیم وظیفمونه که خوبی کنیم..تا کاری از دستمون بر میاد انجام بدیم و غیره...ولی دیگران این جوری با ما رفتار می کنن؟ ما در مقابل این مدل رفتارا باید چی کار کنیم؟ باید بازم خوبی کنیم؟ در مقابله این قهر ها چی کار باید بکنیم؟ تو رو به خدا جوابمو درست بدین؟؟
- [آیت الله جوادی آملی] با عرض سلام و تحیت با توجه به این که مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران در زمینه مسائل مربوط به چاپ و نشر قرآن کریم فعالیت تحقیقاتی مینماید، مستدعی است ما را از نظر شریف خویش درباره روایت ذیل و سؤالات مطرح شده بهرهمند فرمائید. (علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن محمّد بن الورّاق، ال: عرضت علی بن أبیعبدالله (علیهالسّلام) کتاباً فیه قرآن مختّم معشّر بالذهب و کتب فی آخره سوره بالذهب و اریته إیّاه فلم یعب فیه شیئاً إلاّ کتابه القرآن بالذهب، و قال: لایعجبنی أن یکتب القرآن إلاّ بالسواد کما کتب أوّل مرّه) (اصول کافی، جلد 2، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ص 621). 1. با توجه به استنباط حضرت عالی از روایت یادشده، آیا چاپ کل متن قرآن کریم با رنگی غیر از رنگ مشکی را مجاز میدانید یا خیر؟ 2. با توجه به این که در مصاحف چاپ شده در برخی از بلاد اسلامی لفظ جلاله (الله) یا بعضی از حروف به منظور آموزش قرآن، به رنگی غیر از مشکی ملاحظه میشود، آیا این کار را از نظر حضرت عالی مجاز است یا خیر؟
- [سایر] این دفعه ششم هست که این پیام رو براتون میفرستم و نهضت همچنان ادامه دارد. سلام آقای مرادی من میلاد هستم 23 سال دارم... خیلی دوستتون دارم. مخصوصا\" از وقتی که اومدین زاهدان و توی اون جلسه شما رو دیدم.خیلی احساس خوبی نسبت بهتون دارم و از معدود آخوندهایی هستین که به دل آدم میشینه .هر وقت هم که شما رو توی تلویزیون می بینم، یاد اون شب جلسه و صحبت های شیرین اون شب میوفتم و واقعا\" شاد می شم و احساس سرور می کنم. خیلی دوست دارم یک بار دیگه هم منت بر سر ما بزارید و به زاهدان تشریف بیارید. مطمئن هستم که شما همیشه خدا رو به خاطر اینکه اینقدر در دل مردم جای دارید شکرگزار هستید و به نظر من این نعمتی هست که هرکس لیاقت داشتنش رو نداره. آقای مرادی (شب عید غدیر،شبکه یک)داشتین از شادی و عید و اینجور چیزها صحبت می کردید.و اما مشکل من.... من فردی هستم که با دوستان و خانواده ام رابطه ی خوبی دارم و همیشه خنده و شوخی همراهم هست ولی توی خودم خیلی احساس تنهایی می کنم.دوستام همه پسر هستند و دوست دختر هم ندارم، از این بابت که از روابط سطحی و زودگذر بین دختر و پسرها اصلا\" خوشم نمیاد و دوستان اطرافم هم مثل خودم هستند. واقعا\" نمیدونم چرا توی دل خودم احساس تنهایی می کنم،بعضی وقتها فکر میکنم شاید با ازدواج کردن مشکلم حل بشه ولی من الان دانشجو هستم و اصلا\" شرایط ازدواج رو ندارم،و می دونم یکی از انگیزه های غلط ازدواج فرار از تنهایی است ، نمیدونم چکار کنم؟ در ضمن رابطه ام با خدای خودم هم خیلی خوبه
- [سایر] ائمه اطهار گاه متناسب با شرایط زمان و مسئله فقهی خاص احادیث را نقل نموده اند. علاوه بر این نقل احادیث جعلی نیز متأسفانه در کتب دینی ما به چشم می خورد. متأسفانه عده ای از دوستان مذهبی ما می خواستند کار خوبی بکنند؛ مثلا بحث عقد موقت را مطرح کنند اما این عده از روی جهالت اقدام به انتشار احادیثی نموده اند که از نظر بلاغتی و از نظر لحن کلامی باید به آنها شک نمود لطفا این احادیث را بررسی کرده و نظرتان را در مورد تک تک احادیث به ما بفرمایید. 1. ابان بن تغلب از امام صادق (ع) سؤال می کند: اگر زن زیبایی دیده شود که راضی به ازدواج موقت باشد؛ ولی معلوم نیست شوهر دارد یا نه چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: لازم نیست تحقیق کنی حرف او که میگوید شوهر ندارم برای تو کافی است. (کتاب متعه شیخ مفید حدیث 37). 2. رسول خدا (ص): هر کس یک بار متعه کند یک سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس دوبار متعه کند دو سوم او از آتش جهنم آزاد میشود و هر کس سه بار متعه کند تمام بدن او از آتش جهنم آزاد میشود. 3. زراره بن اعین از امام باقر (ع) نقل میکند که: سرگرمی مؤمن در سه کار است: 1- متعه زنان، 2- شوخی با دوستان و برادران، 3- نماز شب.(ازدواج موقت، نیاز امروز نوشته عباس زاده). 4. حمیری به امام زمان حضرت مهدی (عج) نوشت و از آن حضرت سوال کرد: مردی که شیعه است و متعه را حلال میداند و اعتقاد به رجعت دارد و همسر خوبی دارد که در تمام کارها او را کمک کار است و لذا با او عهد کرده است که هرگز بر او همسر دیگری نگیرد و ازدواج موقت نکند و خلاصه با وجود او کس دیگر را نخواهد. او به این عهد نوزده سال پایبند است و به عهد و قولش عمل کرده است و چه بسا مسافرت رفته و مدت زیادی دور از منزل خود بوده است و به قول خود پای بند مانده... البته او متعه را حرام نمی داند بلکه متدین به آن است؛ ولی چون همسر خود را مِیخواهد و دوستش دارد برای حفظ او و خودش متعه نمیگیرد. آیا او برای ترک متعه گناه کرده است؟ از طرف حضرت جواب رسید: برای این که قسم به معصیت خدا خورده است لازم است خدا را اطاعت کند و یک دفعه هم شده متعه بگیرد. (بحار ج100ص298/کتاب متعه شیخ مفید ص48). 5. رسول خدا (ص): هر که از دنیا برود و متعه نکند بد منظر و بدهیبت باشد مانند کسی که بینی او را بریده باشند.
- [سایر] سلام جسته و گریخته بعضی از برنامه هاتونو دیدم و حرفاتون به دلم نشست.امروز صبح تو برنامه ی مردم ایران سلام یه قسمتی از بحثی رو شنیدم راجع به هویت جنسی جوانان..از دید یه دختر 19 ساله میگم نقش جو جامعه اگه نگیم مهمتر از خانواده ست در همون حده . دخترها وارد جامعه میشن توی خیابون راه میرن و متلک میخورن! پدیده ای که اینروزا واسه همه انگار عادی شده!اما واسه یه دختر هیچ وقت عادی نمیشه!اون دختر سعی میکنه محکم راه بره سرد و خشن نگاه کنه. سعی میکنه اون نرمی ای رو که باعث میشه مورد توهین قرار بگیره پنهان کنه..توجه کنین!پنهان کنه نه اینکه حقیقتا خشن بشه و باز هم پیدا میشن اراذلی که کم هم نیستن و به خودشون حق توهین کردن میدن در آخر چی میمونه واسه اون دختر؟؟جز یه نفرت جز یه حال تهوع!و سعی میکنه خودش رو پنهان کنه چون انگار این دختر بودن یه ضعفه که به پسرها ،مردها ،پیرمردها اجازه ی تحقیر میده.همه جا همین وضعه ..برخورد مغازه دارا..خیلی از به اصطلاح معلما واساتید!!چنان آدم رو منزجر میکنه که اون دختر ترجیح میده کاملا خشن کاملا سخت به نظر برسه ..این تاثیر جامعه گمونم مورد مهمی بود که اشاره نشد ببخشید خیلی طولانی شد!
- [سایر] سوال من در مورد حدیث دوات و قلم هست 1- من به منابع شیعه مراجعه کردم و دیدم که همه ناقلان شیعه (از شیخ مفید گرفته تا کتاب بحار و مناقب و ............) یا از قول صحیح مسلم و بخاری(دو دشمن امامت امام علی) روایت کردند یا زماناً بعد از نقل بخاری مسلم بوده است(وفات بخاری در سال 256 قمری است و قبل از آن هیچ حدیثی نیست) همچنین رواتی که از زمان مسلم و بخاری به عبدالله ابن عباس میرسند هیچ کدام در نزد شیعه توثیق نشده است به غیر از خود ابن عباس که مقبول الفریقین است . . همچنین سندی که از ابان بن ابی عیاش روایت شده است محل اشکال است. به علت اینکه در کتاب تنقیح المقال با توضیحاتی از منظر بعضی علماء او را فاسد المذهب خواندند جلد 1صفحه 3. همچنین علامه امینی در الغدیر به استناد کتاب تهذیب المنطق، ابان بن ابی عیاش را در فهرستِ دروغ گویان و جاعلان حدیث یاد کرده است (الغدیر 209/ 5.) حتی علماء در مورد اصل کتاب امروزی سلیم بین قیسی که در دست ماست تردید دارند از جمله شیخ مفید کتاب را ضعیف دانسته اند. ومیفرماید: (اطمینانی به این کتاب نیست و به بیشتر مطالب آن نمیتوان عمل کرد؛ چرا که دستخوش تخلیط و تدلیس گشته است. پس شایسته است دین باوران از عمل کردن به همه مطالب آن بپرهیزند و بر آن اعتماد نکنند و احادیث آن را روایت ننمایند. (تصحیح الاعتماد، ص 72) وشیخ طوسی نیز نام او را در میان اصحاب امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق (ع)آورده و ضعیف خوانده است. به هرحال رجالشناسان، اعم از شیعی و سنی، ابن ابی عیاش را توثیق نکردهاند (طوسی، رجال، 106؛ علامه حلّی، 99؛ حلّی، 414) استناد به یک کتابی که که در آن خیلی از علماء شک دارند و ابان را فاسد می خوانند خیلی جالب به نظر نمی رسد. به نظر شما همین دلائل نشان نمی دهد که سند شیعه در مورد این حدیث بسیار ضعیف است؟ 2- چرا وقتی خصوصیترین جنایتهای اهل نفاق به زهرا و علی در کتب اصلی و اربعه شیعه یافت می شود ، ائمه اطهار چه لزومی و چه صلاحی دیدند که این حدیث را روایت نکنند؟ 3- سنی های بی شرم هیچوقت برداشت ما را نداشتند . و تعبیرات و توجیهاتی دارند و حتی ا حادیثی را مطرح می کنند و در کنار حدیث دوات و قلم می گذارند تا استدلالات ما را زیر سؤال ببرند مثلاً حدیث زیر: عن عائشة قالت: قال لی رسول الله صلی الله علیه وسلم فی مرضه: (ادعی لی أبابکر أباک وأخاک حتی أکتب کتاباً فإنی أخاف أن تتمنی متمناً ویقول قائل: أنا، ویأبی الله و المؤمنون إلا أبابکر (صحیح مسلم جلد7 بابی از فضائل ابوبکر صفحه 110 طبع محمد علی صبیح) و می گویند اگر به مسلم و بخاری استناد می کنید پس این را هم قبول کنید!! حال به نظر شما باز ما می توانیم بگوییم چون خودشان قبول دارند پس ما هم قبول کنیم ورروایتهای خودشان را به عنوان استناد به آنها ذکر کنیم ؟ و آیا می توانیم بگوییم ولایت علی از این حدیث اثبات می شود؟ و آیا حادثه عظیم غدیر که در کتب اصلی شیعه هست و طبق قران دین کامل می شود ورسالت پیغمبر تمام، برای توجیه امامت علی (ع) کافی نیست؟ 4- فکر نمی کنید چون عمر دشمن علی و محمد است لذا ما این برداشت را کردیم نه این که خدای نکرده بخواهم اتهامی بزنم ولی روایت به گونه ای است که ذهنها به این سمت منعکس می شود که چون عمر دشمن است پس محال است درست نباشد ؟ وآیااین به نظر شما کافی است؟ 5- به نظر شما نمی توان از دید دیگر نگریست و نظریه جدیدی مطرح کرد و راه سومی را انتخاب کرد یعنی نه آنچه سنی می گوید و نه آنچه علماءشیعه بر حق بر داشت میکنند؟