عالمان دینی در عربستان چطور با تضاد طبقاتی، مفاسد، استبداد آل سعود و تسلط کفار آمریکائی بر این کشور کنار می آیند همچنین ارتباط آشکار ملک عبدالله بااسراییل؟ فرهیخته گرامی از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . به نظر می رسد انگیزه سوال شما تعارضی است که میان عملکرد علمای وهابی عربستان در تایید حکومت این کشور با وجود عملکرد دیکتاتورمآبانه حاکمان این کشور از یک سو و رفتارهای سیاسی آنان همچون ارتباط با آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر با اصول و ارزشهای پذیرفته شده دینی به چشم می خورد و قطعا با دیدن این امور این سوال در ذهن شما به وجود می آید که چگونه ممکن است یک عالم دینی این مسائل را به چشم ببینند و به راحتی با آن کنار بیاید ؟ و به اعتقاد ما سوال شما کاملا بجا می باشد چرا که قطعا کمترین انتظاری که از یک عالم دینی می رود این است که با حاکمان ظالم مبارزه نموده و در برابر عملکرد غلط حاکمانی که حقوق مردم را زیر پا می گذارند و از جنایت پیشگانی همچون آمریکا و اسرائیل مستقیم یا غیر مستقیم حمایت می کنند بایستند و این مساله در میان علمای تشیع به عنوان یک اصل پذیرفته شده تلقی می گردد . در میان اهل سنت نیز اگر چه تفکرات انقلابی نسبت به حاکمان منحرف به چشم می خورد اما تفکر عمده و سنتی حاکم بر برخی علمای این مذهب ، کنار آمدن با حاکمان ظالم می باشد که این مساله در میان علمای وهابی نسبت به حکومت عربستان و سیاست های این کشور به شکل شدیدی در جریان می باشد که علت آن به دو موضوع باز می گردد : 1 – اندیشه سیاسی اهل سنت : با نگاهی به اندیشه سیاسی اهل سنت در می یابیم که این اندیشه ، خصلتی پسینی دارد به این معنا که با توجه به اینکه آنان معتقدند که پیامبر اکرم وضعیت حاکمان بعد از خود را معین نساخته است و خود مسلمانان بودند که اقدام به تعیین حاکمان بعد از خود نموده و به آنها مشروعیت می بخشیدند لذا همواره حکومت ها به شکلی تعیین شده و سپس اندیشمندان نسبت به آنچه اتفاق می ا فتاد نظریه پردازی می کردند و آن را تئوریک می ساختند به عنوان مثال پس از رحلت پیامبر اکرم که عده ای از مسلمانان در سقیفه جمع شده و ابوبکر را به عنوان خلیفه و حاکم بر مسلمانان انتخاب نموند اندیشمندان آنان نظریه سیاسی ای را مطرح ساختند که بر اساس آن خلیفه باید توسط عده ای که اهل حل و عقد نامیده می شود انتخاب شوند و تنها حاکم مشروع ، چنین حکومتی است . اما پس از اینکه خلیفه اول ، خلیفه دوم را با وصیت خود انتخاب نمود نظریه جدیدی به نظریات قبلی اضافه شد که حاکم اسلامی با نصب از سوی حاکم قبلی نیز می تواند ا نتخاب شده و مشروعیت یابد . به همین ترتیب تا زمانی که خلافت در دست عرب ها بود نظریه پردازان آنان معتقد بودند که خلیفه باید حتما از قریش باشد اما پس از برپایی خلافت عثمانی نظریه جدیدی ساخته شد که بر اساس آن انتخاب خلیفه غیر قریشی بلامانع اعلام شد و به همین ترتیب هر اتفاق جدیدی که در زمینه حکومتداری و سیاست اتفاق می افتاد اندیشمدان سیاسی ، به تناسب واقعیتهای اتفاق افتاده اقدام به نظریه پردازی کرده و آن اقدام را مشروعیت می بخشیدند وبه این ترتیب نظریه سیاسی اهل سنت تبدیل به نظریه سیّالی شد که قابلیت دریافت و هضم هر گونه واقعیت خارجی را در خود پیدا کرد به گونه ای که به تدریج با پیدایش حکام ظالم و ستمگر و بدون هر گونه علم دینی ، شروطی از قبیل عدالت ، علم و تقوا از شروط حاکم اسلامی کلا حذف شد . شایان ذکر است که یکی از نقاط قوت اندیشه سیاسی تشیع نسبت به اندیشه سیاسی اهل سنت پیشینی بودن اندیشه سیاسی تشیع می باشد که باعث می شود تا همواره در آن آرمانهای از پیش تعیین شده توسط امامان معصوم به عنوان نقشه راه تشیع در مسیر حرکت خود قرار گیرد و در نتیجه نمی توان به راحتی هر اندیشه غلط و مباینی را وارد اندیشه سیاسی تشیع نمود . به عنوان مثال در اندیشه تشیع از آنجایی که حکومت صرفا حق خدا و امامان معصوم و در دوران غیبت بر عهده فقهای جامع الشرایط می باشد و هر حکومتی غیر از آنچه که در کتب مفصل شرایطش ذکر شده است به عنوان حکومت طاغوت شناخته می شود لذا در طول تاریخ تشیع هرگز حکومت هایی که با این قواعد سازگار نبوده اند از سوی علما به رسمیت شناخته نشده اند. به هر حال با توجه به آنچه گذشت اندیشه سیاسی اهل سنت به دلیل جدا شدن از تصریحات پیامبر در تعیین جانشین ، این قابلیت را پیدا کرده است که هر گونه عملکرد سیاسی حاکمان را در خود هضم کرده و آنها را توجیه نماید و سکوت علمای اهل سنت در برابر عملکرد های غلط حاکمان زمانه شاهدی بر همین مدعاست و حتی بالاتر از آن متاسفانه ، این علما به دلیل جدا شدن از اهل بیت وتفسیر غلط قرآن ، نه تنها در برابر حاکمان ظالم سکوت پیشه کرده اند که اجازه واکنش دیگران نسبت به ظالمان را هم نمی دهند چرا که آنان معتقدند که منظور از (اولی الامر) در آیه قرآنی (اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم)(سوره نساء/59) هر گونه حاکمی است که ادعای ولایت امر بر مسلمانان را دارد و در نتیجه چون خداوند متعال ، دستور داده است که از اولی الامر همچون خدا و رسول خدا اطاعت صورت گیرد لذا هر حاکمی ولو ظالمانه و غاصبانه به حکومت برسد باید مورد اطاعت واقع شود و رمز سکوت اکثر علمای اهل سنت همچون علمای الازهر در برابر اقدامات جنایتکارانه مبارک و ارتباط آن با اسرائیل و یا سکوت علمای وهابی در برابر علمکرد سیاسی خاندان آل سعود دقیقا همین مساله می باشد (برای مطالعه در مورداندیشه سیاسی اهل سنت رک : حاتم قادری ، اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران ، انتشارات سمت) البته در دوران معاصر وبه ویژه در اثر تلاشهای فراوان علمایی همچون سید جمال الدین اسدآبادی در کشورهای اسلامی و به ویژه مصر و نیز در اثر تاثیراتی که انقلاب اسلامی ایران داشته است اندیشه هایی که اولی الامر بودن حاکمان ظالم و در نتیجه واجب بودن اطاعت از آنان را رد می کند به یکی از اندیشه های مهم ، مطرح و اثر گذار جدید تبدیل شده است که نتیجه سیاسی آن ظهور جنبش هایی همچون حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و نیز اخوان المسلمین در مصر بود که بزرگترین گروه مبارز وانقلابی ضد رژیم سادات و مبارک بود و به لحاظ اندیشه ای نیز اندیشمندانی همچون حسن البنا ، سید قطب ، راشد الغنوشی و ... را تحویل جامعه اهل سنت داده است . 2 – پیوند سنتی اقتدار سیاسی و مذهبی در عربستان سعودی : این پیوند در واقع به آغاز شکل گیری جنبش وهابیت باز می گردد که طی آن محمد بن عبدالوهاب به عنوان سرسلسله جنبش وهابیت توانست نظر محمد بن سعود جد خاندان سعودی حاکم بر عربستان سعودی را به خود جلب نموده وقول همکاری و مساعدت برای نشر افکار و عقاید محمد بن عبدالوهاب دریافت نماید . به این ترتیب که محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار آیین وهابیت کنونی که پس از مرگ پدرش اقدام به ترویج افکار ا نحرافی خود می نمود در این مسیر ابتدا به همکاری با امیرشهر عیینه به نام عثمان بن حمد پرداخت . چیزی نگذشت که عثمان از طرف امیر احساء مورد توبیخ قرار گرفت . او نیز ناچار شد که عذر شیخ را بخواهد و او را از شهر بیرون کند . شیخ محمد در سال 1160 , از شهر عیینه بیرون رفت , و رهسپار درعیه شد . در آن زمان , ریاست شهر با محمد بن سعود ( جد آل سعود ) بود , سرانجام میان آن دو , ارتباط برقرار شد و امیر شهر به او وعده پشتیبانی , و او نیز به امیر , نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد . شیخ دعوت خود را تحت عنوان توحید و مبارزه با شرک آغاز کرد , و جز خود وپیروان مکتب را , مشرک معرفی کرد . حملات او به اطراف و اکناف و نجد آغازگردید . و نفوس زیادی از زن و مرد و کودک قبائل اطراف , به دست اتباع شیخ کشته شد , و اموال زیادی تحت عنوان غنائم از مشرکان گرد آمد . در زمانی که شیخ محمد به درعیه آمد و با محمد بن سعود توافق کرد ,مردم آنجا در نهایت تنگدستی و احتیاج بودند . آلوسی از قول ابن بشر نجدی نقل می کند که من ( ابن بشر ) در اول کارشاهد تنگدستی مردم درعیه بودم , سپس آن شهر را در زمان سعود مشاهده کردم , در حالی که مردم آن از ثروت فراوان برخوردار بودند , و سلاحهای ایشان بازر و سیم زینت یافته بود , بر اسبان اصیل و نجیب سوار می شدند و جامه های فاخر دربر می کردند , و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند , به حدی که زبان از شرح وبیان آن قاصر است . روزی در یکی از بازارهای درعیه ناظر بودم , که مردان در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند , در آنجا طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و لباسهای فاخر وگوشت و گندم و دیگر ماکولات به قدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است , تاچشم کار می کرد بازار دیده می شد و من فریاد فروشندگان و خریدارانی را می شنیدم که مانند همهمه زنبور عسل , درهم پیچیده بود که یکی می گفت فروختم , و دیگری می گفت خریدم . البته ابن بشر شرح نداده است که این ثروت هنگفت از کجا پیدا شده بود , ولی با قرائن تاریخی معلوم می شود که از حمله به مسلمانان قبائل و شهرهای دیگر نجد به جرم موافقت نکردن با عقائد وی , و به غنیمت گرفتن و غارت کردن اموال آنان به دست آمده است . روش شیخ محمد در مورد غنائم جنگی که از مسلمانان آن دیار می گرفت , این بودکه آن را هر طور مایل بود به مصرف می رسانید . گاهی تمام غنائمی را که در جنگی نصیب او شده بود و مقدار آنهم خیلی زیاد بود , تنها به دو یا سه نفر عطامی کرد . غنائم هر چه بود در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه اومی توانست سهمی ببرد . یکی از بزرگترین نقاط ضعف برنامه زندگی شیخ , همین است که با مسلمانانی که از عقائد کذائی او پیروی نمی کردند , معامله کافر حربی می کرد , و برای جان وناموس آنان ارزشی قائل نبود . کوتاه سخن اینکه : محمد بن عبدالوهاب به توحید , اما توحید غلطی که او می گفت دعوت می کرد . هر کس می پذیرفت خون و مالش سالم می ماند . وگرنه خون و مالش مانند کفار حربی حلال و مباح بود . جنگهائی که وهابیان در نجد و خارج از نجد - از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق - می کردند , بر همین پایه قرار داشت . هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند , برایشان حلال بود . اگرمی توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار می دادند , و الا به غنائمی که به دست آورده بودند , اکتفا می کردند . کسانی که با عقائد او موافقت می کردند , و دعوت او را می پذیرفتند می بایست با اوبیعت نمایند . و اگر کسانی به مقابله برخیزند , باید کشته شوند , و اموالشان تقسیم گردد . بعدها مصالح بریتانیا خصوصا و جهان استعمار عموما , ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز را در اختیار آل سعود قرارگیرد . از این رو , با برنامه ریزی خاصی که در آن بریتانیا دست داشت , در سال1344 ه. ق , وهابیان , حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند , و تنهادر طائف دو هزار نفر از علما و بزرگان و زن و مرد را کشتند , به گونه ای که خود عبدالعزیز بر این جنایت اعتراف کرد . در نتیجه , به حکومت خاندان شرفا در این سرزمین خاتمه داده شد , این دو منطقه وسیع اسلامی به ضمیمه نجد و حجاز به نام یک فامیل سعودی در دفاتر دول بزرگ استعماری , به ثبت داده شد , نام نجد و حجاز منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه. ق . ( 1310 ه. ش ) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام مملکت عربی سعودی ( نه اسلامی سعودی ) نام گذاری شد . و بدین ترتیب از همان زمان ، ریاست سیاسی جنبش وهابیت بر عهده خاندان آل سعود گذاشته شد و ریاست امور مذهبی این جنبش بر عهده خاندان محمد بن عبدالوهاب گذاشته شد که امروزه در عربستان به خاندان آل شیخ مشهور و معروف هستد و از آن تاریخ تعاملی میان این دو خاندان برقرار شد که طبق آن آل سعود زمینه گسترش مذهب وهابیت را فراهم نموده و آل شیخ نیز در جهت مشروعیت سازی برای اقدامات جنایت بار آل سعود تلاش می نمود و بنابر این با توجه به این مطالب سکوت علمای وهابی در برابر آنچه در عربستان اتفاق می افتد نه تنها طبیعی به نظر می رسد بلکه دقیقا مطابق آن چیزی است که از ابتدا مقرر شده بود فلذا این حمایت ها نه برخاسته از آموزه های اسلام اصیل که برخاسته از حس قدرت طلبی و افزون خواهی سران وهابیت می باشد و ارتباطی به دیدگاه علمای حقیقی مسلمان اعم از شیعه و سنی (علما و انقلابیون اهل سنتی همچون حسن البنا ، سید قطب ، عمر مختار لیبیایی ، خالد اسلامبولی ، عز الدین قسام ، شیخ احمد یاسین ، و .. )که سکوت در برابر جنایت و ظلم حاکمان را مجاز نمی شمرند ندارد . برای مطالعه بیشتر در زمینه تاریخ و اندیشه های وهابیت و نیز نحوه پیوند دین و سیاست وهابی مطالعه کتابهای زیر سودمند است : 1- آیین وهابیت، جعفر سبحانی 2- برگی از جنایات وهابیها، مرتضی رضوی، ترجمه: ضیایی 3- وهابیان، علی اصغر فقیهی 4- آیا این است اسلام واقعی، ابوالفضل حسینی 5- فتنه وهابیت، زینی دهلان، ترجمه: همتی 6- نقدی بر اندیشه وهابیان، موسوی قزوینی، ترجمه: طارمی 7- تحلیلی نو بر عقاید وهابیان، حسن ابراهیمی 8- فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، قزوینی، ترجمه: دوانی 9- نقد و تحلیلی پیرامون وهابیگری، همایون همتی 10- اشتباه بزرگ وهابیها، عیسی اهری 12- تاریخ مکه، هادی امینی، ترجمه: آخوندی 13- ترجمه کشف الارتیاب، ج 4، علامه سید محسن امین، ترجمه: تهرانی 14- سخنی چند با موحدین، مصطفی نورانی 15- وهابیت، آیتالله جعفر سبحانی دانشجوی گرامی امیدواریم این مطالب پاسخگوی ذهن حقیقت یاب شما بوده باشد و در صورتی که همچنان ابهامی مانده باشد لطفا با بیان دقیق مورد ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید .
عالمان دینی در عربستان چطور با تضاد طبقاتی، مفاسد، استبداد آل سعود و تسلط کفار آمریکائی بر این کشور کنار می آیند همچنین ارتباط آشکار ملک عبدالله بااسراییل؟
عالمان دینی در عربستان چطور با تضاد طبقاتی، مفاسد، استبداد آل سعود و تسلط کفار آمریکائی بر این کشور کنار می آیند همچنین ارتباط آشکار ملک عبدالله بااسراییل؟
فرهیخته گرامی از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . به نظر می رسد انگیزه سوال شما تعارضی است که میان عملکرد علمای وهابی عربستان در تایید حکومت این کشور با وجود عملکرد دیکتاتورمآبانه حاکمان این کشور از یک سو و رفتارهای سیاسی آنان همچون ارتباط با آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر با اصول و ارزشهای پذیرفته شده دینی به چشم می خورد و قطعا با دیدن این امور این سوال در ذهن شما به وجود می آید که چگونه ممکن است یک عالم دینی این مسائل را به چشم ببینند و به راحتی با آن کنار بیاید ؟ و به اعتقاد ما سوال شما کاملا بجا می باشد چرا که قطعا کمترین انتظاری که از یک عالم دینی می رود این است که با حاکمان ظالم مبارزه نموده و در برابر عملکرد غلط حاکمانی که حقوق مردم را زیر پا می گذارند و از جنایت پیشگانی همچون آمریکا و اسرائیل مستقیم یا غیر مستقیم حمایت می کنند بایستند و این مساله در میان علمای تشیع به عنوان یک اصل پذیرفته شده تلقی می گردد . در میان اهل سنت نیز اگر چه تفکرات انقلابی نسبت به حاکمان منحرف به چشم می خورد اما تفکر عمده و سنتی حاکم بر برخی علمای این مذهب ، کنار آمدن با حاکمان ظالم می باشد که این مساله در میان علمای وهابی نسبت به حکومت عربستان و سیاست های این کشور به شکل شدیدی در جریان می باشد که علت آن به دو موضوع باز می گردد :
1 – اندیشه سیاسی اهل سنت :
با نگاهی به اندیشه سیاسی اهل سنت در می یابیم که این اندیشه ، خصلتی پسینی دارد به این معنا که با توجه به اینکه آنان معتقدند که پیامبر اکرم وضعیت حاکمان بعد از خود را معین نساخته است و خود مسلمانان بودند که اقدام به تعیین حاکمان بعد از خود نموده و به آنها مشروعیت می بخشیدند لذا همواره حکومت ها به شکلی تعیین شده و سپس اندیشمندان نسبت به آنچه اتفاق می ا فتاد نظریه پردازی می کردند و آن را تئوریک می ساختند به عنوان مثال پس از رحلت پیامبر اکرم که عده ای از مسلمانان در سقیفه جمع شده و ابوبکر را به عنوان خلیفه و حاکم بر مسلمانان انتخاب نموند اندیشمندان آنان نظریه سیاسی ای را مطرح ساختند که بر اساس آن خلیفه باید توسط عده ای که اهل حل و عقد نامیده می شود انتخاب شوند و تنها حاکم مشروع ، چنین حکومتی است . اما پس از اینکه خلیفه اول ، خلیفه دوم را با وصیت خود انتخاب نمود نظریه جدیدی به نظریات قبلی اضافه شد که حاکم اسلامی با نصب از سوی حاکم قبلی نیز می تواند ا نتخاب شده و مشروعیت یابد . به همین ترتیب تا زمانی که خلافت در دست عرب ها بود نظریه پردازان آنان معتقد بودند که خلیفه باید حتما از قریش باشد اما پس از برپایی خلافت عثمانی نظریه جدیدی ساخته شد که بر اساس آن انتخاب خلیفه غیر قریشی بلامانع اعلام شد و به همین ترتیب هر اتفاق جدیدی که در زمینه حکومتداری و سیاست اتفاق می افتاد اندیشمدان سیاسی ، به تناسب واقعیتهای اتفاق افتاده اقدام به نظریه پردازی کرده و آن اقدام را مشروعیت می بخشیدند وبه این ترتیب نظریه سیاسی اهل سنت تبدیل به نظریه سیّالی شد که قابلیت دریافت و هضم هر گونه واقعیت خارجی را در خود پیدا کرد به گونه ای که به تدریج با پیدایش حکام ظالم و ستمگر و بدون هر گونه علم دینی ، شروطی از قبیل عدالت ، علم و تقوا از شروط حاکم اسلامی کلا حذف شد . شایان ذکر است که یکی از نقاط قوت اندیشه سیاسی تشیع نسبت به اندیشه سیاسی اهل سنت پیشینی بودن اندیشه سیاسی تشیع می باشد که باعث می شود تا همواره در آن آرمانهای از پیش تعیین شده توسط امامان معصوم به عنوان نقشه راه تشیع در مسیر حرکت خود قرار گیرد و در نتیجه نمی توان به راحتی هر اندیشه غلط و مباینی را وارد اندیشه سیاسی تشیع نمود . به عنوان مثال در اندیشه تشیع از آنجایی که حکومت صرفا حق خدا و امامان معصوم و در دوران غیبت بر عهده فقهای جامع الشرایط می باشد و هر حکومتی غیر از آنچه که در کتب مفصل شرایطش ذکر شده است به عنوان حکومت طاغوت شناخته می شود لذا در طول تاریخ تشیع هرگز حکومت هایی که با این قواعد سازگار نبوده اند از سوی علما به رسمیت شناخته نشده اند.
به هر حال با توجه به آنچه گذشت اندیشه سیاسی اهل سنت به دلیل جدا شدن از تصریحات پیامبر در تعیین جانشین ، این قابلیت را پیدا کرده است که هر گونه عملکرد سیاسی حاکمان را در خود هضم کرده و آنها را توجیه نماید و سکوت علمای اهل سنت در برابر عملکرد های غلط حاکمان زمانه شاهدی بر همین مدعاست و حتی بالاتر از آن متاسفانه ، این علما به دلیل جدا شدن از اهل بیت وتفسیر غلط قرآن ، نه تنها در برابر حاکمان ظالم سکوت پیشه کرده اند که اجازه واکنش دیگران نسبت به ظالمان را هم نمی دهند چرا که آنان معتقدند که منظور از (اولی الامر) در آیه قرآنی (اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم)(سوره نساء/59) هر گونه حاکمی است که ادعای ولایت امر بر مسلمانان را دارد و در نتیجه چون خداوند متعال ، دستور داده است که از اولی الامر همچون خدا و رسول خدا اطاعت صورت گیرد لذا هر حاکمی ولو ظالمانه و غاصبانه به حکومت برسد باید مورد اطاعت واقع شود و رمز سکوت اکثر علمای اهل سنت همچون علمای الازهر در برابر اقدامات جنایتکارانه مبارک و ارتباط آن با اسرائیل و یا سکوت علمای وهابی در برابر علمکرد سیاسی خاندان آل سعود دقیقا همین مساله می باشد (برای مطالعه در مورداندیشه سیاسی اهل سنت رک : حاتم قادری ، اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران ، انتشارات سمت)
البته در دوران معاصر وبه ویژه در اثر تلاشهای فراوان علمایی همچون سید جمال الدین اسدآبادی در کشورهای اسلامی و به ویژه مصر و نیز در اثر تاثیراتی که انقلاب اسلامی ایران داشته است اندیشه هایی که اولی الامر بودن حاکمان ظالم و در نتیجه واجب بودن اطاعت از آنان را رد می کند به یکی از اندیشه های مهم ، مطرح و اثر گذار جدید تبدیل شده است که نتیجه سیاسی آن ظهور جنبش هایی همچون حماس و جهاد اسلامی در فلسطین و نیز اخوان المسلمین در مصر بود که بزرگترین گروه مبارز وانقلابی ضد رژیم سادات و مبارک بود و به لحاظ اندیشه ای نیز اندیشمندانی همچون حسن البنا ، سید قطب ، راشد الغنوشی و ... را تحویل جامعه اهل سنت داده است .
2 – پیوند سنتی اقتدار سیاسی و مذهبی در عربستان سعودی :
این پیوند در واقع به آغاز شکل گیری جنبش وهابیت باز می گردد که طی آن محمد بن عبدالوهاب به عنوان سرسلسله جنبش وهابیت توانست نظر محمد بن سعود جد خاندان سعودی حاکم بر عربستان سعودی را به خود جلب نموده وقول همکاری و مساعدت برای نشر افکار و عقاید محمد بن عبدالوهاب دریافت نماید . به این ترتیب که
محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار آیین وهابیت کنونی که پس از مرگ پدرش اقدام به ترویج افکار ا نحرافی خود می نمود در این مسیر ابتدا به همکاری با امیرشهر عیینه به نام عثمان بن حمد پرداخت . چیزی نگذشت که عثمان از طرف امیر احساء مورد توبیخ قرار گرفت . او نیز ناچار شد که عذر شیخ را بخواهد و او را از شهر بیرون کند . شیخ محمد در سال 1160 , از شهر عیینه بیرون رفت , و رهسپار درعیه شد . در آن زمان , ریاست شهر با محمد بن سعود ( جد آل سعود ) بود , سرانجام میان آن دو , ارتباط برقرار شد و امیر شهر به او وعده پشتیبانی , و او نیز به امیر , نوید قدرت و غلبه بر بلاد داد . شیخ دعوت خود را تحت عنوان توحید و مبارزه با شرک آغاز کرد , و جز خود وپیروان مکتب را , مشرک معرفی کرد . حملات او به اطراف و اکناف و نجد آغازگردید . و نفوس زیادی از زن و مرد و کودک قبائل اطراف , به دست اتباع شیخ کشته شد , و اموال زیادی تحت عنوان غنائم از مشرکان گرد آمد . در زمانی که شیخ محمد به درعیه آمد و با محمد بن سعود توافق کرد ,مردم آنجا در نهایت تنگدستی و احتیاج بودند . آلوسی از قول ابن بشر نجدی نقل می کند که من ( ابن بشر ) در اول کارشاهد تنگدستی مردم درعیه بودم , سپس آن شهر را در زمان سعود مشاهده کردم , در حالی که مردم آن از ثروت فراوان برخوردار بودند , و سلاحهای ایشان بازر و سیم زینت یافته بود , بر اسبان اصیل و نجیب سوار می شدند و جامه های فاخر دربر می کردند , و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند , به حدی که زبان از شرح وبیان آن قاصر است . روزی در یکی از بازارهای درعیه ناظر بودم , که مردان در طرفی و زنان در طرف دیگر قرار داشتند , در آنجا طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و لباسهای فاخر وگوشت و گندم و دیگر ماکولات به قدری زیاد بود که زبان از وصف آن عاجز است , تاچشم کار می کرد بازار دیده می شد و من فریاد فروشندگان و خریدارانی را می شنیدم که مانند همهمه زنبور عسل , درهم پیچیده بود که یکی می گفت فروختم , و دیگری می گفت خریدم . البته ابن بشر شرح نداده است که این ثروت هنگفت از کجا پیدا شده بود , ولی با قرائن تاریخی معلوم می شود که از حمله به مسلمانان قبائل و شهرهای دیگر نجد به جرم موافقت نکردن با عقائد وی , و به غنیمت گرفتن و غارت کردن اموال آنان به دست آمده است . روش شیخ محمد در مورد غنائم جنگی که از مسلمانان آن دیار می گرفت , این بودکه آن را هر طور مایل بود به مصرف می رسانید . گاهی تمام غنائمی را که در جنگی نصیب او شده بود و مقدار آنهم خیلی زیاد بود , تنها به دو یا سه نفر عطامی کرد . غنائم هر چه بود در اختیار شیخ قرار داشت و امیر نجد هم با اجازه اومی توانست سهمی ببرد . یکی از بزرگترین نقاط ضعف برنامه زندگی شیخ , همین است که با مسلمانانی که از عقائد کذائی او پیروی نمی کردند , معامله کافر حربی می کرد , و برای جان وناموس آنان ارزشی قائل نبود . کوتاه سخن اینکه : محمد بن عبدالوهاب به توحید , اما توحید غلطی که او می گفت دعوت می کرد . هر کس می پذیرفت خون و مالش سالم می ماند . وگرنه خون و مالش مانند کفار حربی حلال و مباح بود . جنگهائی که وهابیان در نجد و خارج از نجد - از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراق - می کردند , بر همین پایه قرار داشت . هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند , برایشان حلال بود . اگرمی توانستند آن را جزو متصرفات و املاک خود قرار می دادند , و الا به غنائمی که به دست آورده بودند , اکتفا می کردند . کسانی که با عقائد او موافقت می کردند , و دعوت او را می پذیرفتند می بایست با اوبیعت نمایند . و اگر کسانی به مقابله برخیزند , باید کشته شوند , و اموالشان تقسیم گردد . بعدها مصالح بریتانیا خصوصا و جهان استعمار عموما , ایجاب کرد که بر قلمرو قدرت وهابیان افزوده شود و حرمین شریفین و منطقه حجاز را در اختیار آل سعود قرارگیرد . از این رو , با برنامه ریزی خاصی که در آن بریتانیا دست داشت , در سال1344 ه. ق , وهابیان , حرمین شریفین را پس از یک جنگ خونین تصرف کردند , و تنهادر طائف دو هزار نفر از علما و بزرگان و زن و مرد را کشتند , به گونه ای که خود عبدالعزیز بر این جنایت اعتراف کرد . در نتیجه , به حکومت خاندان شرفا در این سرزمین خاتمه داده شد , این دو منطقه وسیع اسلامی به ضمیمه نجد و حجاز به نام یک فامیل سعودی در دفاتر دول بزرگ استعماری , به ثبت داده شد , نام نجد و حجاز منسوخ گردید و عبدالعزیز خود را در سال 1350 ه. ق . ( 1310 ه. ش ) شاه دو منطقه خواند و کشور به نام مملکت عربی سعودی ( نه اسلامی سعودی ) نام گذاری شد .
و بدین ترتیب از همان زمان ، ریاست سیاسی جنبش وهابیت بر عهده خاندان آل سعود گذاشته شد و ریاست امور مذهبی این جنبش بر عهده خاندان محمد بن عبدالوهاب گذاشته شد که امروزه در عربستان به خاندان آل شیخ مشهور و معروف هستد و از آن تاریخ تعاملی میان این دو خاندان برقرار شد که طبق آن آل سعود زمینه گسترش مذهب وهابیت را فراهم نموده و آل شیخ نیز در جهت مشروعیت سازی برای اقدامات جنایت بار آل سعود تلاش می نمود و بنابر این با توجه به این مطالب سکوت علمای وهابی در برابر آنچه در عربستان اتفاق می افتد نه تنها طبیعی به نظر می رسد بلکه دقیقا مطابق آن چیزی است که از ابتدا مقرر شده بود فلذا این حمایت ها نه برخاسته از آموزه های اسلام اصیل که برخاسته از حس قدرت طلبی و افزون خواهی سران وهابیت می باشد و ارتباطی به دیدگاه علمای حقیقی مسلمان اعم از شیعه و سنی (علما و انقلابیون اهل سنتی همچون حسن البنا ، سید قطب ، عمر مختار لیبیایی ، خالد اسلامبولی ، عز الدین قسام ، شیخ احمد یاسین ، و .. )که سکوت در برابر جنایت و ظلم حاکمان را مجاز نمی شمرند ندارد .
برای مطالعه بیشتر در زمینه تاریخ و اندیشه های وهابیت و نیز نحوه پیوند دین و سیاست وهابی مطالعه کتابهای زیر سودمند است :
1- آیین وهابیت، جعفر سبحانی
2- برگی از جنایات وهابیها، مرتضی رضوی، ترجمه: ضیایی
3- وهابیان، علی اصغر فقیهی
4- آیا این است اسلام واقعی، ابوالفضل حسینی
5- فتنه وهابیت، زینی دهلان، ترجمه: همتی
6- نقدی بر اندیشه وهابیان، موسوی قزوینی، ترجمه: طارمی
7- تحلیلی نو بر عقاید وهابیان، حسن ابراهیمی
8- فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها، قزوینی، ترجمه: دوانی
9- نقد و تحلیلی پیرامون وهابیگری، همایون همتی
10- اشتباه بزرگ وهابیها، عیسی اهری
12- تاریخ مکه، هادی امینی، ترجمه: آخوندی
13- ترجمه کشف الارتیاب، ج 4، علامه سید محسن امین، ترجمه: تهرانی
14- سخنی چند با موحدین، مصطفی نورانی
15- وهابیت، آیتالله جعفر سبحانی
دانشجوی گرامی امیدواریم این مطالب پاسخگوی ذهن حقیقت یاب شما بوده باشد و در صورتی که همچنان ابهامی مانده باشد لطفا با بیان دقیق مورد ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید .