با توجه به ماده 56 قانون اساسی و کلیت این قانون: آیا حق حاکمیت بر مردم بعد از خداوند تبارک و تعالی به خود مردم واگذار شده تا فقیه واجد شرایط را انتخاب و از طریق بیعت یا انتخاب او اِعمال حاکمیت نمایند و تنها در این صورت است که حاکمیت ولی فقیه مشروعیت می یابد یا حق حاکمیت بر مردم از آنِ ولی فقیه واجد شرایط است و با مخالفت اکثریت مردم (مثلا در جریان یک رفراندوم کاملا آزاد) نیز این مشروعیت پا برجا خواهد بود.
با توجه به ماده 56 قانون اساسی و کلیت این قانون: آیا حق حاکمیت بر مردم بعد از خداوند تبارک و تعالی به خود مردم واگذار شده تا فقیه واجد شرایط را انتخاب و از طریق بیعت یا انتخاب او اِعمال حاکمیت نمایند و تنها در این صورت است که حاکمیت ولی فقیه مشروعیت می یابد یا حق حاکمیت بر مردم از آنِ ولی فقیه واجد شرایط است و با مخالفت اکثریت مردم (مثلا در جریان یک رفراندوم کاملا آزاد) نیز این مشروعیت پا برجا خواهد بود. دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید در پاسخ به نامه شما لازم است بگوییم اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو نوع حق را مطرح می کند که یکی از آنها عبارت است حق حاکمیت مطلق بر جهان وانسان که این حق از آن خداوند است و دومی حق انسان بر سرنوشت اجتماعی خود که این حق از جانب خداوند متعال به انسان اعطا شده است و در قرآن کریم به هر دوی این حقوق اشاره شده است به عنوان مثال آیاتی همچون (ان الحکم الا لله)(انعام/57) ، (الا له الحکم )(انعام/62) و ... دلالت بر حاکمیت مطلق خدا بر انسان و جهان دارد و آیاتی همچون آیه ذیل دلالت بر نقش اختیار و اراده انسان در تحولات اجتماعی دارد : ( إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم)(رعد/11) با این حال ذکر این دو حق در کنار هم و در قالب یک اصل به معنای این نیست که خداوند حق حاکمیت را به صورت مطلق به بشر واگذار کرده است . بلکه بر اساس مبانی دینی حق حاکمیت به صورت مطلق از آن خداست و اوست که منبع مشروعیت حاکمیت می باشد و این حق را به هر کسی که بخواهد واگذار می کند . از طرفی بر اساس ادله دیگری که در جای خود اثبات شده است این حق از جانب خداوند متعال به پیامبر ، امامان معصوم ع و در دوران غیبت به فقهای جامع الشرایط تفویض شده است و آنان هستند که حاکمان مشروع می باشند . اما در این میان ادله دیگری هم وجود دارد که بر اساس آن حاکمان مشروع جامعه از جمله ولی فقیه جامع الشرایط حق ندارد حکومت خود را به زور و غلبه بر مردم اعمال نماید بلکه برای تحقق عینی حکومت لازم است که مردم نیز خواستار اعمال این حق از جانب حاکمان مشروع گردند که از این مسئله به عنوان (مقبولیت) یاد می شود و از طرق مختلفی همچون بیعت ، انتخابات و ... قابل تشخیص است. لذا در نظام سیاسی اسلام ، برای تحقق حکومت لازم است دو عنصر در کنار هم وجود داشته باشد : عنصر اول مشروعیت حکومت که در جهان بینی اسلامی این مشروعیت از جانب خداوند به امامان معصوم و در دوران غیبت به ولی فقیه اعطا می شود و بر این اساس ولی فقیه در هر صورت حاکم مشروع می باشد چه مردم او را بپذیرند و حکومت دینی شکل بگیرد و چه او را نپذیرند . عنصر دوم تحقق عینی حکومت نیز مقبولیت مردمی می باشد که نقشی در مشروعیت ندارد و صرفا زمینه تحقق عینی حکومت را فراهم می سازد . از طرفی بر اساس ادله متعدد همچون آیه 11 رعد و نیز اصل 56 قانون اساسی ، مردم بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم هستند و این اختیار را دارند که با پذیرش حاکمیت ولی فقیه ، عنصر مقبولیت را با عنصر مشروعیت جمع نموده و حاکمیت ولی فقیه را عینیت ببخشند و یا اینکه با عدم پذیرش حاکمیت ولی فقیه خود را از حاکمیت مشروع بر جامعه محروم نمایند . اما به هر حال پذیرش یا عدم پذیرش آنان نقشی در مشروع بودن یا نبودن ولی فقیه ندارد و آنان چه بخواهند سرنوشت خود را بر اساس آموزه های دینی تعیین کرده و به تحقق عینی حکومت دینی کمک نمایند و چه خود را از این فیض محروم نمایند در هر صورت ولی فقیه مشروعیت خود را دارا می باشد . در پایان به منظور آشنایی هر چه بیشتر با مشروعیت و مقبولیت در نظام اسلامی و نقش مردم در این دو توضیحات مفصل تری خدمت شما ارائه می گردد که امید است راهگشای ذهن حقیقت یاب شما باشد : در اسلام، منشأ ذاتی مشروعیت حکومت تنها خداوند است؛ زیرا آفریدگار جهان و انسان و مالک همه هستی، تنها قدرت مستقل، تأثیر گذار و اداره کننده (مدبر) جهان و پروردگار عالم و آدم است. در اسلام، حکومت و حاکمیت سیاسی نیز - که نوعی تصرف در امور مخلوقات است - از شؤون ربوبیت شمرده می‌شود. آموزه توحید در ربوبیت الهی، چه در نظام تکوین و چه در نظام تشریع، هیچ مبدأ و منشأ دیگری را در عرض خداوند بر نمی‌تابد. قرآن مجید در این باره می‌فرماید: 1. (ان الحکم الالله) ؛ انعام (6)، آیه 57. (حاکمیت نیست مگر از آن خدا). 2. (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون) ؛ مائده (5)، آیه 55. (همانا ولیّ و سرپرست شما خداوند است و فرستاده او و مؤمنان‌اند؛ همان کسانی که نماز به پا می‌دارند و در رکوع صدقه می‌پردازند). 3. (ام اتخذوا من دون الله اولیاء فالله هو الولی) ؛ شوری (42)، آیه 9. (آیا برای خود اولیایی جز خدا گرفته‌اند همانا تنها خداوند صاحب ولایت است). پس هیچ کس حق حاکمیت و تصرف در شؤون اجتماعی مردم را ندارد؛ مگر آنکه به دلیل معتبر شرعی منصوب یا مأذون بودن‌اش از سوی خداوند، ثابت شده باشد. نصب یا اذن الهی، می‌تواند به صورت مستقیم یاغیر مستقیم؛ یعنی، از سوی پیامبر(ص) یا اوصیای او بیان شود. از طرف دیگر، همه مسلمانان، پیامبر اکرم(ص) را منصوب از سوی خداوند می‌دانند. این حقیقت را قرآن مجید در آیات متعدد بیان فرموده است. شماری از این آیات عبارت است از: 1. (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم...)؛ احزاب (33)، آیه 6. (پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است). 2. (اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم) ؛ نساء (4)، آیه 59. (خدا را فرمان برید و از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنید). 3. (و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذ قضی الله و رسوله امراً اَن یکون لهم الخیره من امرهم...)؛ احزاب (33)، آیه 36. (هیچ زن و مرد مؤمنی را نسزد که وقتی خدا و فرستاده‌اش حکمی کنند، در کار خویش اختیاری داشته باشد؛ و هر که نافرمانی خدای متعال و فرستاده‌اش کند، گمراه شده است). همچنین شیعه امامیه، بر اساس ادله قطعی، ائمه اطهار(ع) را امامان منصوب به نصب خاص، از سوی پروردگار عالم می‌داند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن (تفسیر موضوعی قرآن)، ج 9؛ امامت در قرآن. افزون بر این عالمان شیعه، بر اساس ادله عقلی و نقلی، فقیهان عادل و با کفایت را منصوب از سوی شارع و نایب امام عصر(ع) در امر حکومت و رهبری سیاسی واجتماعی امت در عصر غیبت می‌دانند. البته این مسأله - که از آن به (ولایت فقیه) تعبیر می‌شود - به عصر غیبت اختصاص ندارد و در عصر حضور و بسط ید معصوم نیز امکان تحقق دارد؛ چنان که مالک اشتر از سوی امیرمؤمنان(ع)، به ولایت مصر منصوب گردید. بنابراین مشروعیت حکومت در نظام اسلامی از ناحیه خداوند است و مشروعیت حکومت پیامبر(ص) و ائمه اطهار و فقهاء در زمان غیبت ناشی از اذن خداوند است حال این سؤال مطرح می شود که نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟ در پاسخ باید گفت از آنجا که مشروعیت در نظام اسلامی وابسته به خداوند است و از او منشا می گیرد. نقش مردم در مقام فعلیت بخشیدن به این نظام مؤثر است و در حقیقت مردم در مقبولیت، عینیت بخشی و کارآمدی حکومت اسلامی نقشی اساسی دارند چرا که حاکمیت دین حق و نظام اسلامی مانند هر نظام دیگری با آرزوها تحقق نمی پذیرد بلکه حضور مردم و اتحاد آنان بر محور حق را می طلبد مردم با پذیرش دین اولا و پذیرش ولایت حاکم اسلامی ثانیا دین خدا را در جامعه متحقق می سازند - اگر مردم در صحنه نباشند و حضور جدی نداشته باشند حتی اگر رهبر آنان در حد وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه اسلام باشد، نظام اسلامی موفق نخواهد بود. بنابراین حکومت اسلامی هیچ گاه بدون خواست و اراده مردم محقق نمی شود.(عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقه و عدالت، قم: مرکز نشر اسراء، 1378، ص 82 و 83). رأی، رضایت، کمک و همدلی مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق عینی حکومت اسلامی می‌شود. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: (لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر... لالقیت حبلها علی غاربها)؛ (اگر حضور بیعت‌کنندگان نبود و با وجود یاوران حجّت بر من تمام نمی‌شد... رشته کار [حکومت‌] را از دست می‌گذاشتم) (نهج‌البلاغه، خطبه سوم). همچنین می‌فرماید: (لا رأی لمن لا یطاع)؛ (کسی که فرمانش پیروی نمی‌شود، رأیی ندارد) (همان، خطبه 27). این سخنان همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش، تثبیت و کارآمدی حکومت الهی -خواه حکومت رسول‌الله(ص) و امامان معصوم(ع) و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت است. حکومت اسلامی بر اراده تشریعی الهی استوار است و رأی خدا در همه جا مطاع بوده و اعتبار رأی مردم تا وقتی است که با دین تنافی نداشته باشد. بنابراین (مقبولیت مردمی) با (مشروعیت الهی) نه تلازمی دارد و نه تنافی.
عنوان سوال:

با توجه به ماده 56 قانون اساسی و کلیت این قانون: آیا حق حاکمیت بر مردم بعد از خداوند تبارک و تعالی به خود مردم واگذار شده تا فقیه واجد شرایط را انتخاب و از طریق بیعت یا انتخاب او اِعمال حاکمیت نمایند و تنها در این صورت است که حاکمیت ولی فقیه مشروعیت می یابد یا حق حاکمیت بر مردم از آنِ ولی فقیه واجد شرایط است و با مخالفت اکثریت مردم (مثلا در جریان یک رفراندوم کاملا آزاد) نیز این مشروعیت پا برجا خواهد بود.


پاسخ:

با توجه به ماده 56 قانون اساسی و کلیت این قانون: آیا حق حاکمیت بر مردم بعد از خداوند تبارک و تعالی به خود مردم واگذار شده تا فقیه واجد شرایط را انتخاب و از طریق بیعت یا انتخاب او اِعمال حاکمیت نمایند و تنها در این صورت است که حاکمیت ولی فقیه مشروعیت می یابد یا حق حاکمیت بر مردم از آنِ ولی فقیه واجد شرایط است و با مخالفت اکثریت مردم (مثلا در جریان یک رفراندوم کاملا آزاد) نیز این مشروعیت پا برجا خواهد بود.

دانشجوی محترم ضمن تشکر از اینکه این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب کرده اید در پاسخ به نامه شما لازم است بگوییم اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دو نوع حق را مطرح می کند که یکی از آنها عبارت است حق حاکمیت مطلق بر جهان وانسان که این حق از آن خداوند است و دومی حق انسان بر سرنوشت اجتماعی خود که این حق از جانب خداوند متعال به انسان اعطا شده است و در قرآن کریم به هر دوی این حقوق اشاره شده است به عنوان مثال آیاتی همچون (ان الحکم الا لله)(انعام/57) ، (الا له الحکم )(انعام/62) و ... دلالت بر حاکمیت مطلق خدا بر انسان و جهان دارد و آیاتی همچون آیه ذیل دلالت بر نقش اختیار و اراده انسان در تحولات اجتماعی دارد : ( إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم)(رعد/11)

با این حال ذکر این دو حق در کنار هم و در قالب یک اصل به معنای این نیست که خداوند حق حاکمیت را به صورت مطلق به بشر واگذار کرده است . بلکه بر اساس مبانی دینی حق حاکمیت به صورت مطلق از آن خداست و اوست که منبع مشروعیت حاکمیت می باشد و این حق را به هر کسی که بخواهد واگذار می کند . از طرفی بر اساس ادله دیگری که در جای خود اثبات شده است این حق از جانب خداوند متعال به پیامبر ، امامان معصوم ع و در دوران غیبت به فقهای جامع الشرایط تفویض شده است و آنان هستند که حاکمان مشروع می باشند . اما در این میان ادله دیگری هم وجود دارد که بر اساس آن حاکمان مشروع جامعه از جمله ولی فقیه جامع الشرایط حق ندارد حکومت خود را به زور و غلبه بر مردم اعمال نماید بلکه برای تحقق عینی حکومت لازم است که مردم نیز خواستار اعمال این حق از جانب حاکمان مشروع گردند که از این مسئله به عنوان (مقبولیت) یاد می شود و از طرق مختلفی همچون بیعت ، انتخابات و ... قابل تشخیص است. لذا در نظام سیاسی اسلام ، برای تحقق حکومت لازم است دو عنصر در کنار هم وجود داشته باشد : عنصر اول مشروعیت حکومت که در جهان بینی اسلامی این مشروعیت از جانب خداوند به امامان معصوم و در دوران غیبت به ولی فقیه اعطا می شود و بر این اساس ولی فقیه در هر صورت حاکم مشروع می باشد چه مردم او را بپذیرند و حکومت دینی شکل بگیرد و چه او را نپذیرند . عنصر دوم تحقق عینی حکومت نیز مقبولیت مردمی می باشد که نقشی در مشروعیت ندارد و صرفا زمینه تحقق عینی حکومت را فراهم می سازد .

از طرفی بر اساس ادله متعدد همچون آیه 11 رعد و نیز اصل 56 قانون اساسی ، مردم بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم هستند و این اختیار را دارند که با پذیرش حاکمیت ولی فقیه ، عنصر مقبولیت را با عنصر مشروعیت جمع نموده و حاکمیت ولی فقیه را عینیت ببخشند و یا اینکه با عدم پذیرش حاکمیت ولی فقیه خود را از حاکمیت مشروع بر جامعه محروم نمایند . اما به هر حال پذیرش یا عدم پذیرش آنان نقشی در مشروع بودن یا نبودن ولی فقیه ندارد و آنان چه بخواهند سرنوشت خود را بر اساس آموزه های دینی تعیین کرده و به تحقق عینی حکومت دینی کمک نمایند و چه خود را از این فیض محروم نمایند در هر صورت ولی فقیه مشروعیت خود را دارا می باشد .

در پایان به منظور آشنایی هر چه بیشتر با مشروعیت و مقبولیت در نظام اسلامی و نقش مردم در این دو توضیحات مفصل تری خدمت شما ارائه می گردد که امید است راهگشای ذهن حقیقت یاب شما باشد :

در اسلام، منشأ ذاتی مشروعیت حکومت تنها خداوند است؛ زیرا آفریدگار جهان و انسان و مالک همه هستی، تنها قدرت مستقل، تأثیر گذار و اداره کننده (مدبر) جهان و پروردگار عالم و آدم است. در اسلام، حکومت و حاکمیت سیاسی نیز - که نوعی تصرف در امور مخلوقات است - از شؤون ربوبیت شمرده می‌شود. آموزه توحید در ربوبیت الهی، چه در نظام تکوین و چه در نظام تشریع، هیچ مبدأ و منشأ دیگری را در عرض خداوند بر نمی‌تابد. قرآن مجید در این باره می‌فرماید: 1. (ان الحکم الالله) ؛ انعام (6)، آیه 57. (حاکمیت نیست مگر از آن خدا). 2. (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون) ؛ مائده (5)، آیه 55. (همانا ولیّ و سرپرست شما خداوند است و فرستاده او و مؤمنان‌اند؛ همان کسانی که نماز به پا می‌دارند و در رکوع صدقه می‌پردازند). 3. (ام اتخذوا من دون الله اولیاء فالله هو الولی) ؛ شوری (42)، آیه 9. (آیا برای خود اولیایی جز خدا گرفته‌اند همانا تنها خداوند صاحب ولایت است). پس هیچ کس حق حاکمیت و تصرف در شؤون اجتماعی مردم را ندارد؛ مگر آنکه به دلیل معتبر شرعی منصوب یا مأذون بودن‌اش از سوی خداوند، ثابت شده باشد. نصب یا اذن الهی، می‌تواند به صورت مستقیم یاغیر مستقیم؛ یعنی، از سوی پیامبر(ص) یا اوصیای او بیان شود. از طرف دیگر، همه مسلمانان، پیامبر اکرم(ص) را منصوب از سوی خداوند می‌دانند. این حقیقت را قرآن مجید در آیات متعدد بیان فرموده است. شماری از این آیات عبارت است از: 1. (النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم...)؛ احزاب (33)، آیه 6. (پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است). 2. (اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم) ؛ نساء (4)، آیه 59. (خدا را فرمان برید و از پیامبر و اولی‌الامر اطاعت کنید). 3. (و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذ قضی الله و رسوله امراً اَن یکون لهم الخیره من امرهم...)؛ احزاب (33)، آیه 36. (هیچ زن و مرد مؤمنی را نسزد که وقتی خدا و فرستاده‌اش حکمی کنند، در کار خویش اختیاری داشته باشد؛ و هر که نافرمانی خدای متعال و فرستاده‌اش کند، گمراه شده است). همچنین شیعه امامیه، بر اساس ادله قطعی، ائمه اطهار(ع) را امامان منصوب به نصب خاص، از سوی پروردگار عالم می‌داند. برای آگاهی بیشتر ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن (تفسیر موضوعی قرآن)، ج 9؛ امامت در قرآن. افزون بر این عالمان شیعه، بر اساس ادله عقلی و نقلی، فقیهان عادل و با کفایت را منصوب از سوی شارع و نایب امام عصر(ع) در امر حکومت و رهبری سیاسی واجتماعی امت در عصر غیبت می‌دانند. البته این مسأله - که از آن به (ولایت فقیه) تعبیر می‌شود - به عصر غیبت اختصاص ندارد و در عصر حضور و بسط ید معصوم نیز امکان تحقق دارد؛ چنان که مالک اشتر از سوی امیرمؤمنان(ع)، به ولایت مصر منصوب گردید.

بنابراین مشروعیت حکومت در نظام اسلامی از ناحیه خداوند است و مشروعیت حکومت پیامبر(ص) و ائمه اطهار و فقهاء در زمان غیبت ناشی از اذن خداوند است حال این سؤال مطرح می شود که نقش مردم در حکومت اسلامی چیست؟ در پاسخ باید گفت از آنجا که مشروعیت در نظام اسلامی وابسته به خداوند است و از او منشا می گیرد. نقش مردم در مقام فعلیت بخشیدن به این نظام مؤثر است و در حقیقت مردم در مقبولیت، عینیت بخشی و کارآمدی حکومت اسلامی نقشی اساسی دارند چرا که حاکمیت دین حق و نظام اسلامی مانند هر نظام دیگری با آرزوها تحقق نمی پذیرد بلکه حضور مردم و اتحاد آنان بر محور حق را می طلبد مردم با پذیرش دین اولا و پذیرش ولایت حاکم اسلامی ثانیا دین خدا را در جامعه متحقق می سازند - اگر مردم در صحنه نباشند و حضور جدی نداشته باشند حتی اگر رهبر آنان در حد وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه اسلام باشد، نظام اسلامی موفق نخواهد بود. بنابراین حکومت اسلامی هیچ گاه بدون خواست و اراده مردم محقق نمی شود.(عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقه و عدالت، قم: مرکز نشر اسراء، 1378، ص 82 و 83).
رأی، رضایت، کمک و همدلی مردم، باعث به وجود آمدن و تحقق عینی حکومت اسلامی می‌شود. حضرت امیر(ع) می‌فرماید: (لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر... لالقیت حبلها علی غاربها)؛ (اگر حضور بیعت‌کنندگان نبود و با وجود یاوران حجّت بر من تمام نمی‌شد... رشته کار [حکومت‌] را از دست می‌گذاشتم) (نهج‌البلاغه، خطبه سوم). همچنین می‌فرماید: (لا رأی لمن لا یطاع)؛ (کسی که فرمانش پیروی نمی‌شود، رأیی ندارد) (همان، خطبه 27). این سخنان همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش، تثبیت و کارآمدی حکومت الهی -خواه حکومت رسول‌الله(ص) و امامان معصوم(ع) و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت است. حکومت اسلامی بر اراده تشریعی الهی استوار است و رأی خدا در همه جا مطاع بوده و اعتبار رأی مردم تا وقتی است که با دین تنافی نداشته باشد. بنابراین (مقبولیت مردمی) با (مشروعیت الهی) نه تلازمی دارد و نه تنافی.





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین