چرا دیپلماسی کشور ماکه یک کشور اسلامیست بر پایه آیه 51 سوره مائده نیست ؟ چرا علما به وزارت خارجه اعتراض نمی کنند ؟ چرا علمای ما با محوریت این آیه به سایر کشورهای اسلامی و حتی عربی حوزه خلیج فارس و در راس آنها عربستان وهابی این آیه را گوشزد نمی کنند ؟ اینکه دیگر نص صریح قرآن هست ؟ این را که دیگر نمی توانند کتمان نمایند - قرآن که دیگر جز منابه روایی آن هاست ؟ از طریق رسانه ها به صورت گسترده این موضوع مطرح گردد تا مردم کشور خودشان بدانند و بفهمند تا سندی دیگر و مستند باشد بر رسوایی همیشگی وهابیت ؟ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز،پیش از پرداختن به این مساله لازم است اشاره نماییم اسلام دینی است که همانگونه که خودش جامع است برای تحلیل مواضع آن نیز باید با نگاهی جامع به آن نگریست.بر این اساس می گوییم زمانی که به اسلام و منابع دینی اعم از قرآن و سیره مراجعه می نمایییم مشاهده می کنیم در آموزه های دینی دستورات مختلفی در برخورد با غیر مسلمانان وجود دارد که گاه ممکن است این آموزه ها در تعارض با هم به نظر رسد.اما با نگاهی جامع نگرانه متوجه می شویم که هیچ گونه تعارضی میان این اجزا وجود ندارد به عبارتی آموزه های اسلامی بایستی به شکل یک جدول جورچین (پازل) نگریسته شود که در ابتدای امر شاید اجزای پراکنده آن به تنهایی فاقد معنا باشند و حتی باعث گیج شدن ما شوند اما با نگاهی به کل جدول در می یابیم که هر کدام از قطعات دارای جایگاهی مخصوص در جدول می باشد که با چیدن آنها در کنار هم این جدول معنای اصلی و حقیقی خویش را پیدا می کند. در زمینه ارتباط با غیر مسلمانان از جمله یهود و نصارا نیز شاهد چنین وضعیتی هستیم به طوری که اگر فقط به ظاهر آیه 51 سوره مائده مراجعه کنیم و به ویژه اگر دقت کافی در واژگان به کار رفته نکنیم در خواهیم یافت که قرآن ما را از هر گونه ارتباطی با غیر مسلمانان به ویژه یهود و نصارا منع می کند و حال آنکه وقتی به سیره رسول اکرم ص مراجعه می کنیم در می یابیم که حتی در سیره آن بزرگوار نیز چنین اصلی رعایت نشده است و این یعنی اینکه مفهوم و معنای آیه قطعا ممنوعیت ارتباط دیپلماتیک و یا هر گونه ارتباطی با یهود و نصارا نمی باشد، برای توضیح هر چه بیشتر اشاره ای به سیره پیامبر در قبال یهود و در ادامه تفسیر آیه مذکور می کنیم: با نگاهی به تاریخ صدر اسلام ملاحظه می کنیم که در رفتار یهود با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان همواره دشمنی شدیدی دیده میشود، آنها به اصالت نژادی خود همیشه مغرور بودهاند، تصور باطلی داشتهاند که هیچ کس غیر از ایشان حقی در رسالت و پیامبری ندارد ، شیفتگی انها به امور مادّی و مبالغه در مفاسد و احساس آنها به اینکه اسلام سلطه آنها را از میان برخواهد داشت و به سودهای کلان آنها از بازرگانی نامشروع و ربا خاتمه خواهد داد، دشمنی آنان را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان شدیدتر کرده بود. یهود,امت اسلام را بزرگترین دشمن دانسته و همان طورکه در صدراسلام برای نابودی اسلام و مسلمین، اقدام میکردند در دوران بعد ازآن تا امروز نیز بر عداوت و فتنهانگیزی خود پایدار مانده و سعی دارند امت اسلام را به سوی هلاکت و شقاوت رهنمون سازند. ازدیدگاه یهود با مطرح شدن اسلام و اهداف آن که برابری، برادری، دادگری، ناروا شمردن ربا و غش در معامله، رد بهرهکشی از دیگران و محترم شمردن همه دینها و اعتقادات از برجستهترین آنها بود.( ترجمه سیرة المصطفی/ ج1،ص:340) مسلمانان چارهای جز نابودی و هلاکت نخواهند داشت . خداوند در قرآن کریم در باره پیمان شکنی های مکرر قوم یهود در مقابل پیامبر اکرم (ص) می فرماید: آیا هر بار یهود پیمانی بستند جمعی آن را دور نیفکندند ؟ و بیشتر آنها ایمان نمیآورند (بقره /100) با تمام کارشکنیهایی که قوم یهود در مقابل پیامبر اکرم داشت ولی با این حال پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام ورود به مدینه در صدد جلب قلوب همه ادیان از جمله یهودیان بر آمد، اما از آنجایی که یهود ثروت زیاد و تسلط بر اقتصاد مدینه داشت و پیامبر صلی الله علیه و آله هم میدانست اگر یهودیان را با خود متحد نکند وحدت به طور کامل برقرار نمیگردد و نیز اگر یهودیان را با خویش همراه نکند خطر قریش و بتپرستان و رسیدگی به وضع مسلمین امکانپذیر نمیباشد. بنابراین در ابتدای ورود به مدینه پیماننامهای را با یهود امضاء کرد با هدف تعیین حدود و حقوق دستهها و قبائلی چون اوس و خزرج و اعراب و یهود که در تواریخ آن را نخستین قانون اساسی میخوانند.( سید جعفر شهیدی /تاریخ تحلیلی اسلام / انتشارات علمی و فرهنگی / مرکز نشر دانشگاهی تهران/ چاپ نخست/ تابستان 83/ص76) چند ماده مهم این پیمان چنین است: 1- مسلمانان و یهودیان امت واحد به شمار میروند. 2- مسلمانان و یهودیان در پیروی از دین خود آزادند. 3- مهاجران قریش به رسم سابق خویش قبل از اسلام در پرداخت خونبهاء باقی هستند. اگر فردی از آنان کسی را کشت یا اسیر گردید باید به کمک هم خونبهای او را طبق عدالت و معروف بین مؤمنان بپردازد و اسیر خود را با پرداخت فدیه آزاد کند. 4- هیچ کس حق ندارد به غلام، فرزند یا دیگر اعضای خانواده کسی بدون اجازه او پناهندگی دهد. 5- امضاء کنندگان این پیمان دفاع مشترک از مدینه را به عهده خواهند داشت. 6- مرجع رفع اختلاف در اختلافات احتمالی در میان امضاء کنندگان این پیمان محمد خواهد بود.( برای آگاهی از تفصیل بندهای این پیمان رک به فروغ ابدیت، ج 1 ، ص 462 -465) این عقد پیمان جزء اولین اقدامات پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بود که در حفظ آرامش شهر تأثیر بسزایی داشت. پیمان خاص نبی اکرم با یهود پس از استواری و پایداری اساس جامعه جدید اسلامی و اعتماد به آن و پس از به وجود آوردن عقیده و سیاست و نظامی هماهنگ و یکپارچه در میان مسلمانان؛ پیامبر گرامی چنان مصلحت دید که با غیر مسلمانان نیز، روابطی تنظیم و برقرار کند که صلح و امنیّت، آسایش و خیر و سعادت بشریّت و ایجاد سرزمینی دوستانه و یک رنگ [توأم با احترام و آزادی عقیده] را به ارمغان آورد. و برای نیل به این هدف والا، قوانین گذشت و جوانمردی و چشم پوشی را- که در جهان مالامال از تعصب و زیادهروی و حق پوشی بیسابقه بود- پی ریزی کند. نزدیکترین همسایه مدینه از میان غیر مسلمانان یهود بودند. هر چند نسبت به مسلمانان [و حتی نسبت به بشریّت] دشمنی قلبی و درونی داشتند؛ و هنوز هیچگونه دشمنی یا مقاومتی را از خود نشان نداده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله در آن پیمان آزادی کامل عقیده و اموال را به خود آنان واگذاشت و به تبعید و مصادره اموال و دارایی و دشمنی با آنان مایل نبود. آنان در این پیمان متعهد شدند: 1- با دشمنان مسلمانان همکاری نکنند و مرکب، اسلحه و ابزار جنگی در اختیار آنان قرار ندهند. 2- هیچ گامی بر ضرر پیامبر و مسلمانان بر ندارند و پنهان و آشکار با زبان و با دست ضرری به آنان نرسد. 3- اگر بر خلاف این قرار داد عمل کنند پیامبر صلی الله علیه و آله حق هرگونه مجازات آنها را اعم از قتل آنها یا اسیر کردن زنان و کودکان و یا ضبط اموالشان خواهد داد. (مهدی پیشوایی/ تاریخ اسلام(از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله)/انتشارات نشر معارف / قم / 1386/ 209) البته همانگونه که تاریخ نیز شهادت می دهد یهودیان مدینه به این پیمان نیز وفا نکرده و در نتیجه پیامبر چندین جنگ با یهود انجام داد که در نهایت منجر به از بین رفتن یهود مدینه گردید. همانطور که مشاهده شد اصل ارتباط با غیر مسلمانان به شرط عدم توطئه و رعایت قوانین حکومت اسلامی در اسلام به رسمیت شناخته شده است چنانکه پیامبر اسلام ص نیز با یهود مدینه به صورت خاص پیمان هایی امضا می کرد و آزادی آنها را به رسمیت شناخته بود و اگر آنها با سوء تدبیر خود این پیمان ها را زیر پا نمی گذاشتند آنها نیز می توانستند همچون اقلیتی رسمی در کنار سایر مسلمانان بر اساس اصول همزیستی مسالمت آمیز به زندگانی خود ادامه دهند . با این حال برخی با اشاره به برخی آیات که مسلمانان را از هر گونه ارتباط با یهود و نصارا برحذر می دارد معتقدند که ظاهر این آیات دلالت بر نفی هر گونه رابطه و دوستی با اهل کتاب دارد، البته آنها که اهل فن هستند می دانند وقتی ظاهر دلیل قرآنی و یا روایی با برخی اصول مسلم دیگر در تعارض ظاهری باشد جای آنست که آن ظاهر به گونه ای تفسیر شود که این تعارض برداشته شود و به همین دلیل وقتی ما به صورت قطعی می دانیم در اسلام احکامی تحت عنوان احکام (ذمه) وجود دارد که بر اساس آنها اهل کتاب با پذیرش شرایطی حق دارند آزادانه در میان جامعه اسلامی زندگی نمایند و از طرفی دیگر بر اساس روابط بین المللی اسلامی ، مسلمانان حق دارند با ملت ها و کشورهای غیر مسلمان معاهدات و پیمان های صلح و دوستی امضا نمایند و از جانب سوم در تاریخ اسلام نیز پیامبر اسلام ، خود با غیر مسلمانان چنین پیمان هایی را امضا می کرد پس یقینا معنای آیاتی از این دست به معنای نفی هر گونه ارتباط و دوستی با اهل کتاب نمی باشد. لذا لازم است این آیه را مطرح نماییم و معنای واقعی آن را به دست آوریم . خداوند متعال در آیه 51 سوره مائده می فرماید : (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین) شان نزول: بسیاری از مفسران نقل کردهاند که بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجی خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانی از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ می کنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است من از دوستی و هم پیمانی با آنان برائت میجویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر او است، عبد اللَّه بن ابی گفت: ولی من از هم پیمانی با یهود برائت نمی جویم، زیرا از حوادث مشکل می ترسم و به آنها نیازمندم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آنچه در مورد دوستی با یهود بر عباده می ترسیدم، بر تو نیز می ترسم (و خطر این دوستی و هم پیمانی برای تو از او بیشتر است) عبد اللَّه گفت: چون چنین است من هم می پذیرم و با آنها قطع رابطه می کنم، آیات فوق نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانی با یهود و نصاری بر حذر داشت. تفسیر: آیات فوق مسلمانان را از همکاری با یهود و نصاری به شدت بر حذر می دارد، آیه نخست می گوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید (یعنی ایمان به خدا ایجاب میکند که به خاطر جلب منافع مادی با آنها همکاری نکنید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ). اولیاء جمع ولی از ماده ولایت بمعنی نزدیکی فوق العاده میان دو چیز است که به معنی دوستی و نیز به معنی هم پیمانی و سرپرستی آمده است . ولی با توجه به شان نزول آیه و سایر قرائنی که در دست است، منظور از آن در اینجا این نیست که مسلمانان هیچ گونه رابطه تجاری و اجتماعی با یهود و مسیحیان نداشته باشند بلکه منظور این است که با آنها هم پیمان نگردند و در برابر دشمنان روی دوستی آنها تکیه نکنند. مساله هم پیمانی در میان عرب در آن زمان رواج کامل داشت و از آن به ولاء تعبیر می شد. جالب اینکه در اینجا روی عنوان اهل کتاب تکیه نشده بلکه به عنوان یهود و نصاری از آنها نام برده شده است، شاید اشاره به این است که آنها اگر به کتب آسمانی خود عمل می کردند هم پیمانان خوبی برای شما بودند، ولی اتحاد آنها به یکدیگر روی دستور کتابهای آسمانی نیست بلکه روی اغراض سیاسی و دستهبندیهای نژادی و مانند آن است. سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهی را بیان کرده میگوید: هر یک از آن دو طایفه دوست و هم پیمان هم مسلکان خود هستند.(بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ). یعنی تا زمانی که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمیپردازند. روی این جهت، هر کس از شما طرح دوستی و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیمبندی اجتماعی و مذهبی جزء آنها محسوب خواهد شد. (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگری را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد. (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ). تکیه بر بیگانه گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنی عبادة بن صامت و عبد اللَّه بن ابی در میان آمده ولی جای تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخی مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکری و اجتماعی می باشند، یک مکتب می گوید: از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهای او اطمینان نکرد. دیگری می گوید: در این دنیای پرغوغا، هر شخص و ملتی تکیهگاهی می خواهد، و گاهی مصلحت ایجاب می کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستی آنها با ارزش است و روزی ثمر بخش خواهد بود. قرآن مکتب دوم را به شدت میکوبد و مسلمانان را از این طرز تفکر با صراحت و تاکید بر حذر می دارد، اما متاسفانه بعضی از مسلمانان، این فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشی سپردند و تکیهگاههایی از میان بیگانگان برای خود انتخاب نمودند، و تاریخ نشان می دهد که بسیاری از بدبختیهای مسلمین از همین جا سرچشمه گرفته است! اندلس تابلو زندهای برای این موضوع است و نشان می دهد که چگونه مسلمانان به نیروی خود درخشانترین تمدنها را در اندلس دیروز و اسپانیای امروز به وجود آوردند، اما به خاطر تکیه کردن بر بیگانه چه آسان آن را از دست دادند. امپراطور عظیم عثمانی که در مدت کوتاهی همانند برف در فصل تابستان به کلی آب شد، شاهد دیگری بر این مدعا است، در تاریخ معاصر نیز ضربههایی که مسلمانان به خاطر انحراف از این مکتب خوردهاند کم نیست، اما تعجب در این است که چگونه هنوز بیدار نشدهایم! در هر حال بیگانه، بیگانه است و اگر یک روز منافع مشترکی با ما داشته باشد و در گامهای محدودی همکاری کند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خود را جدا می کند، بلکه ضربههای کاری نیز به ما می زند، امروز مسلمانان باید بیش از هر وقت به این ندای قرآن گوش دهند و جز به نیروی خود تکیه نکنند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری مراقب این موضوع بود که در جنگ احد هنگامی که سیصد نفر از یهودیان برای همکاری با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگی کردند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالی که این عدد در نبرد احد می توانست نقش مؤثری داشته باشد، چرا؟ زیرا هیچ بعدی نداشت که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکاری کنند و باقیمانده ارتش اسلام را نیز از بین ببرند. (ر. ک: تفسیر نمونه، ج4، ص 409 - 414). نتیجه اینکه مقصود از ولی گرفتن از میان یهودیان ، تکیه کردن به آنها در برابر دشمنان و اعتماد مطلق نمودن به آن ها می باشد و نه اصل ارتباط با آنها ، به رسمیت شناختن حقوق آنها و یا حتی محبت نمودن به آنها چنانکه شواهد تاریخی و روایی نیز موید همین مساله می باشد . آیات دیگری هم که در نهی از دوستی با یهود به صورت خاص و یا عام مطرح می شود باید بر اساس همین معنا مورد تفسیر قرار گیرد. البته در پایان ذکر یک نکته مهم ضروری است و آن اینکه ارتباط با غیر مسلمانان در دیپلماسی اسلامی تنها اختصاص به کشورهایی دارد که حکومت هایشان بر اساس غصب سرزمین های مسلمانان شکل نگرفته باشد و گرنه کشوری همچون رژیم صهیونیستی اسرائیل اساسا کشوری مشروع به حساب نمی آیند تا اینکه مشمول این اصول دیپلماتیک اسلامی باشند و از این روی ارتباط با صهیونیست های اشغالگر به دلیل نامشروع بودن و غصب ظالمانه سرزمین اسلامی و نه به دلیل آیه 51 سوره مائده اشکال دارد و امروزه همگان از قبح ارتباط با این رژیم غاصب اطلاع دارند و به همین دلیل این ارتباطات معمولا مخفیانه صورت می گیرد، هر چند بارها این روابط پنهانی و نامشروع توسط رسانه های مختلف از جمله رسانه های وابسته به جبهه مقاومت اسلامی افشا شده و باعث رسوایی هر چه بیشتر این دولت ها شده است.
چرا دیپلماسی کشور ماکه یک کشور اسلامیست بر پایه آیه 51 سوره مائده نیست ؟ چرا علما به وزارت خارجه اعتراض نمی کنند ؟ چرا علمای ما با محوریت این آیه به سایر کشورهای اسلامی و حتی عربی حوزه خلیج فارس و در راس آنها عربستان وهابی این آیه را گوشزد نمی کنند ؟ اینکه دیگر نص صریح قرآن هست ؟ این را که دیگر نمی توانند کتمان نمایند - قرآن که دیگر جز منابه روایی آن هاست ؟ از طریق رسانه ها به صورت گسترده این موضوع مطرح گردد تا مردم کشور خودشان بدانند و بفهمند تا سندی دیگر و مستند باشد بر رسوایی همیشگی وهابیت ؟ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ
چرا دیپلماسی کشور ماکه یک کشور اسلامیست بر پایه آیه 51 سوره مائده نیست ؟ چرا علما به وزارت خارجه اعتراض نمی کنند ؟ چرا علمای ما با محوریت این آیه به سایر کشورهای اسلامی و حتی عربی حوزه خلیج فارس و در راس آنها عربستان وهابی این آیه را گوشزد نمی کنند ؟ اینکه دیگر نص صریح قرآن هست ؟ این را که دیگر نمی توانند کتمان نمایند - قرآن که دیگر جز منابه روایی آن هاست ؟ از طریق رسانه ها به صورت گسترده این موضوع مطرح گردد تا مردم کشور خودشان بدانند و بفهمند تا سندی دیگر و مستند باشد بر رسوایی همیشگی وهابیت ؟ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ
دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس مجدد شما با این مرکز،پیش از پرداختن به این مساله لازم است اشاره نماییم اسلام دینی است که همانگونه که خودش جامع است برای تحلیل مواضع آن نیز باید با نگاهی جامع به آن نگریست.بر این اساس می گوییم زمانی که به اسلام و منابع دینی اعم از قرآن و سیره مراجعه می نمایییم مشاهده می کنیم در آموزه های دینی دستورات مختلفی در برخورد با غیر مسلمانان وجود دارد که گاه ممکن است این آموزه ها در تعارض با هم به نظر رسد.اما با نگاهی جامع نگرانه متوجه می شویم که هیچ گونه تعارضی میان این اجزا وجود ندارد به عبارتی آموزه های اسلامی بایستی به شکل یک جدول جورچین (پازل) نگریسته شود که در ابتدای امر شاید اجزای پراکنده آن به تنهایی فاقد معنا باشند و حتی باعث گیج شدن ما شوند اما با نگاهی به کل جدول در می یابیم که هر کدام از قطعات دارای جایگاهی مخصوص در جدول می باشد که با چیدن آنها در کنار هم این جدول معنای اصلی و حقیقی خویش را پیدا می کند. در زمینه ارتباط با غیر مسلمانان از جمله یهود و نصارا نیز شاهد چنین وضعیتی هستیم به طوری که اگر فقط به ظاهر آیه 51 سوره مائده مراجعه کنیم و به ویژه اگر دقت کافی در واژگان به کار رفته نکنیم در خواهیم یافت که قرآن ما را از هر گونه ارتباطی با غیر مسلمانان به ویژه یهود و نصارا منع می کند و حال آنکه وقتی به سیره رسول اکرم ص مراجعه می کنیم در می یابیم که حتی در سیره آن بزرگوار نیز چنین اصلی رعایت نشده است و این یعنی اینکه مفهوم و معنای آیه قطعا ممنوعیت ارتباط دیپلماتیک و یا هر گونه ارتباطی با یهود و نصارا نمی باشد، برای توضیح هر چه بیشتر اشاره ای به سیره پیامبر در قبال یهود و در ادامه تفسیر آیه مذکور می کنیم: با نگاهی به تاریخ صدر اسلام ملاحظه می کنیم که در رفتار یهود با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مسلمانان همواره دشمنی شدیدی دیده میشود، آنها به اصالت نژادی خود همیشه مغرور بودهاند، تصور باطلی داشتهاند که هیچ کس غیر از ایشان حقی در رسالت و پیامبری ندارد ، شیفتگی انها به امور مادّی و مبالغه در مفاسد و احساس آنها به اینکه اسلام سلطه آنها را از میان برخواهد داشت و به سودهای کلان آنها از بازرگانی نامشروع و ربا خاتمه خواهد داد، دشمنی آنان را نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان شدیدتر کرده بود. یهود,امت اسلام را بزرگترین دشمن دانسته و همان طورکه در صدراسلام برای نابودی اسلام و مسلمین، اقدام میکردند در دوران بعد ازآن تا امروز نیز بر عداوت و فتنهانگیزی خود پایدار مانده و سعی دارند امت اسلام را به سوی هلاکت و شقاوت رهنمون سازند. ازدیدگاه یهود با مطرح شدن اسلام و اهداف آن که برابری، برادری، دادگری، ناروا شمردن ربا و غش در معامله، رد بهرهکشی از دیگران و محترم شمردن همه دینها و اعتقادات از برجستهترین آنها بود.( ترجمه سیرة المصطفی/ ج1،ص:340) مسلمانان چارهای جز نابودی و هلاکت نخواهند داشت . خداوند در قرآن کریم در باره پیمان شکنی های مکرر قوم یهود در مقابل پیامبر اکرم (ص) می فرماید: آیا هر بار یهود پیمانی بستند جمعی آن را دور نیفکندند ؟ و بیشتر آنها ایمان نمیآورند (بقره /100) با تمام کارشکنیهایی که قوم یهود در مقابل پیامبر اکرم داشت ولی با این حال پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام ورود به مدینه در صدد جلب قلوب همه ادیان از جمله یهودیان بر آمد، اما از آنجایی که یهود ثروت زیاد و تسلط بر اقتصاد مدینه داشت و پیامبر صلی الله علیه و آله هم میدانست اگر یهودیان را با خود متحد نکند وحدت به طور کامل برقرار نمیگردد و نیز اگر یهودیان را با خویش همراه نکند خطر قریش و بتپرستان و رسیدگی به وضع مسلمین امکانپذیر نمیباشد. بنابراین در ابتدای ورود به مدینه پیماننامهای را با یهود امضاء کرد با هدف تعیین حدود و حقوق دستهها و قبائلی چون اوس و خزرج و اعراب و یهود که در تواریخ آن را نخستین قانون اساسی میخوانند.( سید جعفر شهیدی /تاریخ تحلیلی اسلام / انتشارات علمی و فرهنگی / مرکز نشر دانشگاهی تهران/ چاپ نخست/ تابستان 83/ص76) چند ماده مهم این پیمان چنین است: 1- مسلمانان و یهودیان امت واحد به شمار میروند. 2- مسلمانان و یهودیان در پیروی از دین خود آزادند. 3- مهاجران قریش به رسم سابق خویش قبل از اسلام در پرداخت خونبهاء باقی هستند. اگر فردی از آنان کسی را کشت یا اسیر گردید باید به کمک هم خونبهای او را طبق عدالت و معروف بین مؤمنان بپردازد و اسیر خود را با پرداخت فدیه آزاد کند. 4- هیچ کس حق ندارد به غلام، فرزند یا دیگر اعضای خانواده کسی بدون اجازه او پناهندگی دهد. 5- امضاء کنندگان این پیمان دفاع مشترک از مدینه را به عهده خواهند داشت. 6- مرجع رفع اختلاف در اختلافات احتمالی در میان امضاء کنندگان این پیمان محمد خواهد بود.( برای آگاهی از تفصیل بندهای این پیمان رک به فروغ ابدیت، ج 1 ، ص 462 -465) این عقد پیمان جزء اولین اقدامات پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه بود که در حفظ آرامش شهر تأثیر بسزایی داشت. پیمان خاص نبی اکرم با یهود پس از استواری و پایداری اساس جامعه جدید اسلامی و اعتماد به آن و پس از به وجود آوردن عقیده و سیاست و نظامی هماهنگ و یکپارچه در میان مسلمانان؛ پیامبر گرامی چنان مصلحت دید که با غیر مسلمانان نیز، روابطی تنظیم و برقرار کند که صلح و امنیّت، آسایش و خیر و سعادت بشریّت و ایجاد سرزمینی دوستانه و یک رنگ [توأم با احترام و آزادی عقیده] را به ارمغان آورد. و برای نیل به این هدف والا، قوانین گذشت و جوانمردی و چشم پوشی را- که در جهان مالامال از تعصب و زیادهروی و حق پوشی بیسابقه بود- پی ریزی کند. نزدیکترین همسایه مدینه از میان غیر مسلمانان یهود بودند. هر چند نسبت به مسلمانان [و حتی نسبت به بشریّت] دشمنی قلبی و درونی داشتند؛ و هنوز هیچگونه دشمنی یا مقاومتی را از خود نشان نداده بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله در آن پیمان آزادی کامل عقیده و اموال را به خود آنان واگذاشت و به تبعید و مصادره اموال و دارایی و دشمنی با آنان مایل نبود. آنان در این پیمان متعهد شدند: 1- با دشمنان مسلمانان همکاری نکنند و مرکب، اسلحه و ابزار جنگی در اختیار آنان قرار ندهند. 2- هیچ گامی بر ضرر پیامبر و مسلمانان بر ندارند و پنهان و آشکار با زبان و با دست ضرری به آنان نرسد. 3- اگر بر خلاف این قرار داد عمل کنند پیامبر صلی الله علیه و آله حق هرگونه مجازات آنها را اعم از قتل آنها یا اسیر کردن زنان و کودکان و یا ضبط اموالشان خواهد داد. (مهدی پیشوایی/ تاریخ اسلام(از جاهلیت تا رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله)/انتشارات نشر معارف / قم / 1386/ 209) البته همانگونه که تاریخ نیز شهادت می دهد یهودیان مدینه به این پیمان نیز وفا نکرده و در نتیجه پیامبر چندین جنگ با یهود انجام داد که در نهایت منجر به از بین رفتن یهود مدینه گردید. همانطور که مشاهده شد اصل ارتباط با غیر مسلمانان به شرط عدم توطئه و رعایت قوانین حکومت اسلامی در اسلام به رسمیت شناخته شده است چنانکه پیامبر اسلام ص نیز با یهود مدینه به صورت خاص پیمان هایی امضا می کرد و آزادی آنها را به رسمیت شناخته بود و اگر آنها با سوء تدبیر خود این پیمان ها را زیر پا نمی گذاشتند آنها نیز می توانستند همچون اقلیتی رسمی در کنار سایر مسلمانان بر اساس اصول همزیستی مسالمت آمیز به زندگانی خود ادامه دهند . با این حال برخی با اشاره به برخی آیات که مسلمانان را از هر گونه ارتباط با یهود و نصارا برحذر می دارد معتقدند که ظاهر این آیات دلالت بر نفی هر گونه رابطه و دوستی با اهل کتاب دارد، البته آنها که اهل فن هستند می دانند وقتی ظاهر دلیل قرآنی و یا روایی با برخی اصول مسلم دیگر در تعارض ظاهری باشد جای آنست که آن ظاهر به گونه ای تفسیر شود که این تعارض برداشته شود و به همین دلیل وقتی ما به صورت قطعی می دانیم در اسلام احکامی تحت عنوان احکام (ذمه) وجود دارد که بر اساس آنها اهل کتاب با پذیرش شرایطی حق دارند آزادانه در میان جامعه اسلامی زندگی نمایند و از طرفی دیگر بر اساس روابط بین المللی اسلامی ، مسلمانان حق دارند با ملت ها و کشورهای غیر مسلمان معاهدات و پیمان های صلح و دوستی امضا نمایند و از جانب سوم در تاریخ اسلام نیز پیامبر اسلام ، خود با غیر مسلمانان چنین پیمان هایی را امضا می کرد پس یقینا معنای آیاتی از این دست به معنای نفی هر گونه ارتباط و دوستی با اهل کتاب نمی باشد. لذا لازم است این آیه را مطرح نماییم و معنای واقعی آن را به دست آوریم . خداوند متعال در آیه 51 سوره مائده می فرماید : (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین) شان نزول: بسیاری از مفسران نقل کردهاند که بعد از جنگ بدر، عبادة بن صامت خزرجی خدمت پیامبر رسید و گفت: من هم پیمانانی از یهود دارم که از نظر عدد زیاد و از نظر قدرت نیرومندند، اکنون که آنها ما را تهدید به جنگ می کنند و حساب مسلمانان از غیر مسلمانان جدا شده است من از دوستی و هم پیمانی با آنان برائت میجویم، هم پیمان من تنها خدا و پیامبر او است، عبد اللَّه بن ابی گفت: ولی من از هم پیمانی با یهود برائت نمی جویم، زیرا از حوادث مشکل می ترسم و به آنها نیازمندم، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمود: آنچه در مورد دوستی با یهود بر عباده می ترسیدم، بر تو نیز می ترسم (و خطر این دوستی و هم پیمانی برای تو از او بیشتر است) عبد اللَّه گفت: چون چنین است من هم می پذیرم و با آنها قطع رابطه می کنم، آیات فوق نازل شد و مسلمانان را از هم پیمانی با یهود و نصاری بر حذر داشت. تفسیر: آیات فوق مسلمانان را از همکاری با یهود و نصاری به شدت بر حذر می دارد، آیه نخست می گوید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، یهود و نصاری را تکیه گاه و هم پیمان خود قرار ندهید (یعنی ایمان به خدا ایجاب میکند که به خاطر جلب منافع مادی با آنها همکاری نکنید). (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصاری أَوْلِیاءَ). اولیاء جمع ولی از ماده ولایت بمعنی نزدیکی فوق العاده میان دو چیز است که به معنی دوستی و نیز به معنی هم پیمانی و سرپرستی آمده است . ولی با توجه به شان نزول آیه و سایر قرائنی که در دست است، منظور از آن در اینجا این نیست که مسلمانان هیچ گونه رابطه تجاری و اجتماعی با یهود و مسیحیان نداشته باشند بلکه منظور این است که با آنها هم پیمان نگردند و در برابر دشمنان روی دوستی آنها تکیه نکنند. مساله هم پیمانی در میان عرب در آن زمان رواج کامل داشت و از آن به ولاء تعبیر می شد. جالب اینکه در اینجا روی عنوان اهل کتاب تکیه نشده بلکه به عنوان یهود و نصاری از آنها نام برده شده است، شاید اشاره به این است که آنها اگر به کتب آسمانی خود عمل می کردند هم پیمانان خوبی برای شما بودند، ولی اتحاد آنها به یکدیگر روی دستور کتابهای آسمانی نیست بلکه روی اغراض سیاسی و دستهبندیهای نژادی و مانند آن است. سپس با یک جمله کوتاه، دلیل این نهی را بیان کرده میگوید: هر یک از آن دو طایفه دوست و هم پیمان هم مسلکان خود هستند.(بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ). یعنی تا زمانی که منافع خودشان و دوستانشان مطرح است، هرگز به شما نمیپردازند. روی این جهت، هر کس از شما طرح دوستی و پیمان با آنها بریزد، از نظر تقسیمبندی اجتماعی و مذهبی جزء آنها محسوب خواهد شد. (وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ). و شک نیست که خداوند چنین افراد ستمگری را که به خود و برادران و خواهران مسلمان خود خیانت کرده و بر دشمنانشان تکیه میکنند، هدایت نخواهد کرد. (إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ). تکیه بر بیگانه گرچه در شان نزول آیات فوق سخن از دو نفر یعنی عبادة بن صامت و عبد اللَّه بن ابی در میان آمده ولی جای تردید نیست که اینها فقط به عنوان دو شخص تاریخی مورد نظر نیستند، بلکه نماینده دو مکتب فکری و اجتماعی می باشند، یک مکتب می گوید: از بیگانه باید برید و زمام کار خود را به دست او نداد و به کمکهای او اطمینان نکرد. دیگری می گوید: در این دنیای پرغوغا، هر شخص و ملتی تکیهگاهی می خواهد، و گاهی مصلحت ایجاب می کند که این تکیه گاه از میان بیگانگان انتخاب شود، دوستی آنها با ارزش است و روزی ثمر بخش خواهد بود. قرآن مکتب دوم را به شدت میکوبد و مسلمانان را از این طرز تفکر با صراحت و تاکید بر حذر می دارد، اما متاسفانه بعضی از مسلمانان، این فرمان بزرگ قرآن را به دست فراموشی سپردند و تکیهگاههایی از میان بیگانگان برای خود انتخاب نمودند، و تاریخ نشان می دهد که بسیاری از بدبختیهای مسلمین از همین جا سرچشمه گرفته است! اندلس تابلو زندهای برای این موضوع است و نشان می دهد که چگونه مسلمانان به نیروی خود درخشانترین تمدنها را در اندلس دیروز و اسپانیای امروز به وجود آوردند، اما به خاطر تکیه کردن بر بیگانه چه آسان آن را از دست دادند. امپراطور عظیم عثمانی که در مدت کوتاهی همانند برف در فصل تابستان به کلی آب شد، شاهد دیگری بر این مدعا است، در تاریخ معاصر نیز ضربههایی که مسلمانان به خاطر انحراف از این مکتب خوردهاند کم نیست، اما تعجب در این است که چگونه هنوز بیدار نشدهایم! در هر حال بیگانه، بیگانه است و اگر یک روز منافع مشترکی با ما داشته باشد و در گامهای محدودی همکاری کند سرانجام در لحظات حساس نه تنها حساب خود را جدا می کند، بلکه ضربههای کاری نیز به ما می زند، امروز مسلمانان باید بیش از هر وقت به این ندای قرآن گوش دهند و جز به نیروی خود تکیه نکنند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) به قدری مراقب این موضوع بود که در جنگ احد هنگامی که سیصد نفر از یهودیان برای همکاری با مسلمانان در برابر مشرکان اعلام آمادگی کردند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را از نیمه راه باز گرداند و کمک آنها را نپذیرفت، در حالی که این عدد در نبرد احد می توانست نقش مؤثری داشته باشد، چرا؟ زیرا هیچ بعدی نداشت که آنها در لحظات حساس جنگ با دشمن همکاری کنند و باقیمانده ارتش اسلام را نیز از بین ببرند. (ر. ک: تفسیر نمونه، ج4، ص 409 - 414). نتیجه اینکه مقصود از ولی گرفتن از میان یهودیان ، تکیه کردن به آنها در برابر دشمنان و اعتماد مطلق نمودن به آن ها می باشد و نه اصل ارتباط با آنها ، به رسمیت شناختن حقوق آنها و یا حتی محبت نمودن به آنها چنانکه شواهد تاریخی و روایی نیز موید همین مساله می باشد . آیات دیگری هم که در نهی از دوستی با یهود به صورت خاص و یا عام مطرح می شود باید بر اساس همین معنا مورد تفسیر قرار گیرد. البته در پایان ذکر یک نکته مهم ضروری است و آن اینکه ارتباط با غیر مسلمانان در دیپلماسی اسلامی تنها اختصاص به کشورهایی دارد که حکومت هایشان بر اساس غصب سرزمین های مسلمانان شکل نگرفته باشد و گرنه کشوری همچون رژیم صهیونیستی اسرائیل اساسا کشوری مشروع به حساب نمی آیند تا اینکه مشمول این اصول دیپلماتیک اسلامی باشند و از این روی ارتباط با صهیونیست های اشغالگر به دلیل نامشروع بودن و غصب ظالمانه سرزمین اسلامی و نه به دلیل آیه 51 سوره مائده اشکال دارد و امروزه همگان از قبح ارتباط با این رژیم غاصب اطلاع دارند و به همین دلیل این ارتباطات معمولا مخفیانه صورت می گیرد، هر چند بارها این روابط پنهانی و نامشروع توسط رسانه های مختلف از جمله رسانه های وابسته به جبهه مقاومت اسلامی افشا شده و باعث رسوایی هر چه بیشتر این دولت ها شده است.