با سلام سوال اول- نقش فرهنگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست سوال دوم- اساسا چه پارمترهایی در روابط فرهنگی ایران در عرصه بین المللی تاثیرگذار هستند سوال سوم- چرا هانتگتون در معرفی تمدن اسلامی (ترک- عرب و مالایی) اشاره ای به نقش ایران و گفتمان ایرانی اسلام توجهی ندارد با تشکر الف)نقش فرهنگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی:فرهنگ از جایگاه بالایی در نظام جمهوری اسلامی برخوردار است . اصولاً انقلاب اسلامی ایران در ادبیات دنیا به عنوان انقلابی فرهنگی تعریف شده و در کلام رهبران انقلاب نیز فرهنگ از جایگاه محوری برخوردار است. با توجه به اینکه سیاست خارجی به عنوان چهره بین المللی هر نظامی از جمله نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شاخته میشود، مقوله فرهنگ را جزو اساسی ترین لایه های اتخاذ تصمیمات راهبردی و تاکتیکی قرار داده است. (ان شاء اللَّه بعد از اینکه حکومت اسلامی استقرار پیدا کرد، نقیصهها را همه با هم باید رفع بکنیم، که در رأس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است و لهذا آنها کوشش کردهاند که فرهنگ ما را استعماری کنند. کوشش کردند که نگذارند انسان پیدا بشود. آنها از انسان میترسند، از آدم میترسند.)[1] (کانَّه فرهنگ سایهای است از نبوت.)[2] تعیین سطوح و کیفیت دیپلماسی عمومی و دولتی، ابزار فرهنگی در دیپلماسی، تعیین اهداف، مبانی و اَشکال دیپلماسی، تعریف هویت رفتارهای سیاست خارجی، بحث دیپلماسی فرهنگی از جمله موضوعاتی است که فرهنگ کشورمان نقش تعیین کننده ای دارد. ب) پارامترهای موثر در روابط فرهنگی ایران در عرصه بین الملل:[3] 1. ایدئولوژی و ارزش ها 2. میزان یکپارچگی قومی – مذهبی جامعه 3. زبان 4. تاریخ 5. رسانه ها و افکار عمومی 6. جاگاه علمی وتخصصی ج) عدم توجه به ایران در آثار هانتینگتون (ایران در آثار هانتینگتون): همانطور که اشاره فرمودید هانتینگتون در آثار خود از جمله در مقاله برخورد تمدنهای خود نامی از ایران و تمدن آن به میان نیاورده است. آنچه که از آثار خود او قابل استنباط است این است که اصلی ترین دلیل این اقدام، در مبانی اندیشه او نهفته است. وی معتقد است ( تمدنهای اصلی در تاریخ بشر دقیقاً با مذاهب بزرگ شناسایی شدهاند.[4]، مذهب خصوصیت اصلی و بارزِ تمدنهاست و مذاهب بزرگ، پایههای اصلی تمدنها هستند.[5] و مذاهب اصلی جهان شامل مسیحیت، اسلام، هندو و کنفسیوس میباشد که همگی با تمدنهای بزرگ مرتبط گردیدهاند. [6] بنابراین تلویحاً گفتمان انقلابی مردم ایران را ذیل تمدن عرب مطرح میکند که به اعتقاد وی و بسیاری دیگر از مستشرقین واستراتژیستهای غربی، خاستگاه ذاتی اسلام است.[7] اما اینکه نیت واقعی هانتینگتون از این کار چیست خیلی قابل بررسی نیست. آنچه که از آثار وی برمیآید این است که او جزو شاخصترین متفکران آمریکایی است که خود را با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی ایران درگیر کرده است. برای مثال حضرت امام تنها کسی است که از میان سیاستمداران مطرح دنیا به طور رسمی و صریح، سخن از جنگ تاریخی میان جبهه فقر و غنا را به میان آورده است. (امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است.)[8](جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.)[9] هانتینگتون بدون نام بردن از حضرت امام به صراحت این استراتژی را از حیث بُعد بین المللی زیر سوال میبرد. ( به طور کلی درگیری میان غنی و فقیر جز در موارد خاص اتفاق نمیافتد زیرا کشورهای فقیر فاقد اتحاد سیاسی، قدرت اقتصادی و توناییهای نظامی هستند و نمیتوانند با کشورهای غنی مبارزه کنند... یک جنگ بینالمللی طبقاتی میان جنوب فقیر و شمال ثروتمند، بسیار دور از حقیقت است. ).[10] و یا در کتاب اهمیت فرهنگ، در نمودار تقسیم بندی فرهنگی جهان، خبری از ایران نیست.[11] با اینکه موضوع فرهنگ جدای از بحث تمدن بوده و هر کسی که دارای اندک مطالعه در باب فرهنگ داشته باشد به وجود فرهنگی ایرانی مستقل شهادت میدهد. با توجه به این شواهد و نتایجی که وی در موضوع سرانجام جنگ میان تمدنها میگیرد، میتوان اینگونه ادعا کرد که ترس از قدرت و اقتدار روزافزون فرهنگی ملت ایران، میتواند انگیزه ای لازم و کافی برای دشمنان قسم خورده عقده ای و کینه ای باشد که به دلیل حفظ پرستیژ ابرقدرتی پوشالی خود و عدم وجود جوابهای عقلایی برای شکستها و نقص های موجود در اقدامات جبهه استکبار جهانی به رهبری آمریکا علیه انقلاب و فرهنگ اصیل ایران زمین، اسمی از ایران در آثار خود نبرده ولی در عوض آرمانهای آن را با ادعاهای واهی و بدون کمترین استدلال منطقی و یا تاریخی رد کند. -------------------------------------------------------------------------------- [1] صحیفه امام ج7 ص : 57 [2] صحیفه امام ج7 ص : 429 [3] برای مطالعه بیشتر رک: کتاب دیپلماسی فرهنگی (نقش فرهنگ در سیاست خارجی و ارائه مدل راهبردی) علی اکبر رضایی و محمدعلی زهره ای، انتشارات جامعه شناسان تهران 1390 [4]کتاب تمدنها، بازسازی و نظام جهانی ، هانتینگتون ترجمه مینو احمد سرتیپ، نشر کتاب سرا، چاپ اول 1380، ص 40 [5] همان ص 46 [6] همان [7] پرفسور ادوراد سعید در کتاب شرق شناسی خود این تلقی غلط و البته رایج میان مستشرقین مطرح کرده ومورد نقد جدی قرار داده است. [8] صحیفه امام ج21 ص 85 پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه (قبول قطعنامه 598) [9] صحیفه امام ج21 ص 284 پیام(منشور روحانیت) به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه وجماعات [10] کتاب تمدنها، بازسازی و نظام جهانی ، هانتینگتون ترجمه مینو احمد سرتیپ، نشر کتاب سرا، چاپ اول 1380 صص 31 و 32 [11] کتاب اهمیت فرهنگ ؛ هریسون و هانتینگتون، ترجمه گروهی ، امیرکبیر 1383 ص 189
با سلام سوال اول- نقش فرهنگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست سوال دوم- اساسا چه پارمترهایی در روابط فرهنگی ایران در عرصه بین المللی تاثیرگذار هستند سوال سوم- چرا هانتگتون در معرفی تمدن اسلامی (ترک- عرب و مالایی) اشاره ای به نقش ایران و گفتمان ایرانی اسلام توجهی ندارد با تشکر
با سلام سوال اول- نقش فرهنگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست سوال دوم- اساسا چه پارمترهایی در روابط فرهنگی ایران در عرصه بین المللی تاثیرگذار هستند سوال سوم- چرا هانتگتون در معرفی تمدن اسلامی (ترک- عرب و مالایی) اشاره ای به نقش ایران و گفتمان ایرانی اسلام توجهی ندارد با تشکر
الف)نقش فرهنگ در سیاست خارجی جمهوری اسلامی:فرهنگ از جایگاه بالایی در نظام جمهوری اسلامی برخوردار است . اصولاً انقلاب اسلامی ایران در ادبیات دنیا به عنوان انقلابی فرهنگی تعریف شده و در کلام رهبران انقلاب نیز فرهنگ از جایگاه محوری برخوردار است. با توجه به اینکه سیاست خارجی به عنوان چهره بین المللی هر نظامی از جمله نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شاخته میشود، مقوله فرهنگ را جزو اساسی ترین لایه های اتخاذ تصمیمات راهبردی و تاکتیکی قرار داده است. (ان شاء اللَّه بعد از اینکه حکومت اسلامی استقرار پیدا کرد، نقیصهها را همه با هم باید رفع بکنیم، که در رأس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس ملت است، اساس ملیت یک ملت است، اساس استقلال یک ملت است و لهذا آنها کوشش کردهاند که فرهنگ ما را استعماری کنند. کوشش کردند که نگذارند انسان پیدا بشود. آنها از انسان میترسند، از آدم میترسند.)[1] (کانَّه فرهنگ سایهای است از نبوت.)[2] تعیین سطوح و کیفیت دیپلماسی عمومی و دولتی، ابزار فرهنگی در دیپلماسی، تعیین اهداف، مبانی و اَشکال دیپلماسی، تعریف هویت رفتارهای سیاست خارجی، بحث دیپلماسی فرهنگی از جمله موضوعاتی است که فرهنگ کشورمان نقش تعیین کننده ای دارد.
ب) پارامترهای موثر در روابط فرهنگی ایران در عرصه بین الملل:[3]
1. ایدئولوژی و ارزش ها
2. میزان یکپارچگی قومی – مذهبی جامعه
3. زبان
4. تاریخ
5. رسانه ها و افکار عمومی
6. جاگاه علمی وتخصصی
ج) عدم توجه به ایران در آثار هانتینگتون (ایران در آثار هانتینگتون):
همانطور که اشاره فرمودید هانتینگتون در آثار خود از جمله در مقاله برخورد تمدنهای خود نامی از ایران و تمدن آن به میان نیاورده است. آنچه که از آثار خود او قابل استنباط است این است که اصلی ترین دلیل این اقدام، در مبانی اندیشه او نهفته است. وی معتقد است ( تمدنهای اصلی در تاریخ بشر دقیقاً با مذاهب بزرگ شناسایی شدهاند.[4]، مذهب خصوصیت اصلی و بارزِ تمدنهاست و مذاهب بزرگ، پایههای اصلی تمدنها هستند.[5] و مذاهب اصلی جهان شامل مسیحیت، اسلام، هندو و کنفسیوس میباشد که همگی با تمدنهای بزرگ مرتبط گردیدهاند. [6] بنابراین تلویحاً گفتمان انقلابی مردم ایران را ذیل تمدن عرب مطرح میکند که به اعتقاد وی و بسیاری دیگر از مستشرقین واستراتژیستهای غربی، خاستگاه ذاتی اسلام است.[7] اما اینکه نیت واقعی هانتینگتون از این کار چیست خیلی قابل بررسی نیست. آنچه که از آثار وی برمیآید این است که او جزو شاخصترین متفکران آمریکایی است که خود را با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی ایران درگیر کرده است. برای مثال حضرت امام تنها کسی است که از میان سیاستمداران مطرح دنیا به طور رسمی و صریح، سخن از جنگ تاریخی میان جبهه فقر و غنا را به میان آورده است. (امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد شروع شده است.)[8](جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.)[9] هانتینگتون بدون نام بردن از حضرت امام به صراحت این استراتژی را از حیث بُعد بین المللی زیر سوال میبرد. ( به طور کلی درگیری میان غنی و فقیر جز در موارد خاص اتفاق نمیافتد زیرا کشورهای فقیر فاقد اتحاد سیاسی، قدرت اقتصادی و توناییهای نظامی هستند و نمیتوانند با کشورهای غنی مبارزه کنند... یک جنگ بینالمللی طبقاتی میان جنوب فقیر و شمال ثروتمند، بسیار دور از حقیقت است. ).[10] و یا در کتاب اهمیت فرهنگ، در نمودار تقسیم بندی فرهنگی جهان، خبری از ایران نیست.[11] با اینکه موضوع فرهنگ جدای از بحث تمدن بوده و هر کسی که دارای اندک مطالعه در باب فرهنگ داشته باشد به وجود فرهنگی ایرانی مستقل شهادت میدهد. با توجه به این شواهد و نتایجی که وی در موضوع سرانجام جنگ میان تمدنها میگیرد، میتوان اینگونه ادعا کرد که ترس از قدرت و اقتدار روزافزون فرهنگی ملت ایران، میتواند انگیزه ای لازم و کافی برای دشمنان قسم خورده عقده ای و کینه ای باشد که به دلیل حفظ پرستیژ ابرقدرتی پوشالی خود و عدم وجود جوابهای عقلایی برای شکستها و نقص های موجود در اقدامات جبهه استکبار جهانی به رهبری آمریکا علیه انقلاب و فرهنگ اصیل ایران زمین، اسمی از ایران در آثار خود نبرده ولی در عوض آرمانهای آن را با ادعاهای واهی و بدون کمترین استدلال منطقی و یا تاریخی رد کند.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] صحیفه امام ج7 ص : 57
[2] صحیفه امام ج7 ص : 429
[3] برای مطالعه بیشتر رک: کتاب دیپلماسی فرهنگی (نقش فرهنگ در سیاست خارجی و ارائه مدل راهبردی) علی اکبر رضایی و محمدعلی زهره ای، انتشارات جامعه شناسان تهران 1390
[4]کتاب تمدنها، بازسازی و نظام جهانی ، هانتینگتون ترجمه مینو احمد سرتیپ، نشر کتاب سرا، چاپ اول 1380، ص 40
[5] همان ص 46
[6] همان
[7] پرفسور ادوراد سعید در کتاب شرق شناسی خود این تلقی غلط و البته رایج میان مستشرقین مطرح کرده ومورد نقد جدی قرار داده است.
[8] صحیفه امام ج21 ص 85 پیام به ملت ایران در سالگرد کشتار خونین مکه (قبول قطعنامه 598)
[9] صحیفه امام ج21 ص 284 پیام(منشور روحانیت) به روحانیون، مراجع، مدرسین، طلاب و ائمه جمعه وجماعات
[10] کتاب تمدنها، بازسازی و نظام جهانی ، هانتینگتون ترجمه مینو احمد سرتیپ، نشر کتاب سرا، چاپ اول 1380
صص 31 و 32
[11] کتاب اهمیت فرهنگ ؛ هریسون و هانتینگتون، ترجمه گروهی ، امیرکبیر 1383 ص 189
- [آیت الله علوی گرگانی] شرکتی بین المللی با نام گلد کویست از سال 1998 میلادی کار خود را آغاز کرده است مدیران این شرکت 5 نفر هستند بنامهای: آقایان ماکیتالو، ویجی، رینک، محمد و خانم ایمسن که ملیّتهای آنان انگلیسی و هندی میباشد یکی از مدیران شرکت با نام محمد بیسمارک مسلمان نیز میباشد کار این شرکت ضرب و فروش مسکوکات طلا به شکل سکّه، گردنبند و ساعت با نقش و نگارهای مختلف میباشد نحوه فروش این محصولات توسط شرکت از طریق شبکه جهانی اینترنت میباشد و هر شخصی که از این شرکت محصولی خریداری میکند از طرف شرکت کدی به شخص خریدار تعلّق میگیرد که به عنوان کد شناسائی میباشد حال اگر شخصی که محصولی را خریداری کرده نفر جدیدی را جهت خرید محصول از شرکت معرّفی کند شرکت به معرّف 40 دلار به عنوان حقّ الزحمه بازاریابی پرداخت میکند (شرکت 40 دلار را از مشتری جدید اخذ نمیکند بلکه مبلغی که مشتری جدید برای خرید پرداخت میکند فقط و فقط بابت خرید محصول مشخصی میباشد و مبلغ 40 دلار توسط خود شرکت به عنوان حقّ الزحمه و تلاش بازاریابی شخص معرّف پرداخت میشود) حال بعضی از دوستان میفرمایند که خرید از این شرکت باعث خروج ارز از کشور میشود لازم به ذکر است که اگر مقام صالح برای تعیین آزادی یا ممنوعیت ورود و خروج ارز از کشور بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران باشد که هست آن بانک در بخش سوّم بخشنامه 601182 مورخ 1380/12/7 که در همه روزنامههای کثیرالانتشار درج شده است به صراحت میزان خروج ارز را تا سقف 5 هزار دلار بدون اظهارنامه و بیشتر از آن را بدون هیچگونه محدودیّتی تنها با یک اظهارنامه گمرکی جایز دانسته است، حال شخصی که ارزی (فقط 800 دلار) را بابت خرید یکی از محصولات از کشور خارج میکند سکّهای وارد کشور میکند که طلاست و پشتوانه ارز مملکت است با این وجود خواهشمند است بفرمائید دریافت حقّ الزحمه بازاریابی بابت تلاش و معرّفی مشتری جدید به شرکت حلال است یا حرام؟
- [سایر] سلام چندین روز قبل از شما گله ای کردم که چرا بدون توجه به شرایط کنونی جامعه به دفاع از میراث رضا خان که همان سربازی است پرداختهاید و گفتم که من وبلاگی دارم و در آن به بیست و پنج دلیل ثابت کردهام که سربازی اجباری باید حذف شود و همچنین اسامی 77 کشور که سربازی اجباری را حذف کرده بودند ذکر کردم. اما اکنون می بینم که به سوال من هنوز پاسخ نداده اید. می دانم سرتان شلوغ است ولی اگر برای جوانان ایرانی ارزش قایل هستید وبلاگ من را دیده و اگر قانع شدید به حق حضرت زهرا قسمتان می دهم که دردهای ما جوانان را ... برسانید. با تشکر ------------ ما زیاران چشم یاری داشتیم؟ متاسفانه شنیدم که چند ماه قبل شما در تلویزیون از یک پدیده رضاخانی دفاع کرده اید. بله سربازی را می گویم. من در وبلاگم اسامی 77 کشور جهان که سربازی اجباری را لغو کرده اند را آورده ام . اولین مطلب وبلاگ من هم بیست و پنج دلیل برای حذف سربازی اجباری است که در آنجا به تاریخچه سربازی و مخالفت علمای بزرگی چون سید ابوالحسن اصفهانی با آن و نیز نامه علمای تهران که سربازی را ریشه کن و خانمان سوز دانسته اند اشاره کرده ام. همچنین تاثیر منفی سربازی بر ازدواج را ذکر کرده ام. خواهشمندم اکنون که خود را متخصص سربازی هم دانسته اید حتما مطالب وبلاگ من و به خصوص بیست و پنج دلیل را بخوانید و اگر قانع شدید در تلویزیون از ما جوانان عذر خواهی کنید و اگر هم نشدید لااقل نمک روی زخم ما نریزید و اگر هم از جمله آخوندهای درباری هستید که به هر نحوی می خواهند همه چیز را توجیه کنند خوب با شما حرفی ندارم. البته این را هم بگویم من خودم و خانواده ام کاملا مذهبی و ولایتی و انقلابی هستیم ولی سربازی را نقض اسلام و حقوق جوانان در جمهوری اسلامی می دانم و با آن شدیدا مخالفم.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] با سلام من موضوع حجاب رو در متون مختلف بررسی کردم اخیرا مقاله دیدم که بسیار متفاوت می باشد دوست دارم نظر خود را با دلیل بیان کنید توسعهی عورت به سراپای زنان در متون قدیمی ادبیات فارسی از اصطلاح عورت علاوه بر معنی رایج آن برای اشاره به زن نیز استفاده شده است: 1. چون زنی از کار بد شد روی زرد مسخ کرد او را خدا و زُهره کرد عورتی را زُهره کردن مسخ بود خاک و گل گشتن نه مسخ است ای عنود؟ روح میبُردت سوی چرخ برین سوی آب و گل شدی در اسفلین (مثنوی، دفتر اول) شاید از ابیات فوق استنباط شود که عورت کلمهای تحقیرآمیز است و برای اشاره به زنی بدکاره به کار رفته است، اما شواهد دیگر نشان میدهد که اطلاق عورت به زن مفهومی منفی ندارد و از این کلمه حتی به معنی ناموس نیز استفاده شده است: گفت حق زَ اهل نفاق ناسدید بَأسُهُم ما بَینَهُم بَأسٌ شَدید در میان همدگر مردانهاند در غزا چون عورتان خانهاند گفت پیغمبر سپهدار غیوب لا شجاعه یا فتی قبل الحروب (مثنوی، دفتر سوم) آنکه دزدد مال تو، گویی بگیر دست و پایش را ببُر، سازَش اسیر وآنکه قصد عورت تو میکند صد هزاران خشم از تو سر زند گر بیاید سیل و رخت تو برد هیچ با سیل آورد کینی خرد؟ (مثنوی، دفتر پنجم) کاربرد عادی عورات به معنی زنان در متون زیر بیشتر مشخص است. در زبان فارسی قدیم اهل شهر شامل اطفال و عورات بودهاند و اگر مردی میمرده است اطفال او یتیم و عورات او بیوه میشدهاند: تمامت اهل اصفهان از صغیر و کبیر و وضیع و شریف و اطفال و عورات،… (ترجمهی محاسن اصفهان) …و بر دل اطفال و عورات او که یتیم و بیوه شوند نمیبخشاید، … (سندباد نامه) عورتانه و عورتینه نیز از اصطلاحات مرتبط به زنان در زبان فارسی قدیم است و نگرش فرهنگی نیاکان ما را به زن منعکس میکند. در لغتنامهی دهخدا آمده است: عورتانه: منسوب و متعلق به زن و متشابه و مانند آن, زنانه. عورتینه: جنس زن و دختر. در مقابل مردینه و پسرینه. …و باقی آنچه عورتینه بودند از بنات و اخوات و خواتین که با ترکان به هم بودند. (جهانگشای جوینی) بنات و اخوات و خواتین به معنی دختران و خواهران و بانوان (خاتونها) است. علاوه بر متون فارسی قدیم، زن در روایاتی منسوب به پیامبر و اصحاب و نزدیکان او نیز عورت خوانده شده است. این روایات را در اینجا نقل میکنیم و پس از مقایسه با قرآن اعتبار و اصالت آنها را بررسی میکنیم. 1. رسول خدا از اصحاب خود پرسید: زن چیست؟ گفتند: عورت. گفت: زن کی به خدا نزدیکتر است؟ ندانستند. فاطمه این را شنید و گفت: زن آنگاه به خدا نزدیکتر است که در قعر خانه باشد. (بحار الأنوار, ج 43, ص 92) 2. رسول خدا گفت: زنان عورتند، آنها را در خانه حبس کنید. (بحار الأنوار, ج 100, ص 250) در فقه به تمام مواضعی از بدن زن که باید پوشیده شود عورت میگویند که تقریباً تمام بدن زن را در بر میگیرد. مرتضی مطهری در کتاب مسألهی حجاب از قول ابن رشد میگوید: (عقیدهی اکثر علما بر این است که بدن زن -جز چهره و دو دست تا مچ- عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمین نیز عورت شمرده نمیشود، و ابوبکر بن عبدالرحمن بن هشام معتقد است که تمام بدن زن بلا استثنا عورت است.)[1] عورت کلمهای عربی است. در فرهنگ عربی منجد الطلاب معانی زیر برای این کلمه بیان شده است: -رخنهگاهی که موجب نگرانی است -شکاف کوه -جای طلوع و غروب خورشید -کمینگاهی که در آن پنهان شوند -آنچه موجب شرم است -اعضایی از بدن که انسان به سبب شرم میپوشاند. در قرآن از اصطلاح عورت برای اشاره به زنان استفاده نشده است، اما عورت علاوه بر معنای رایج آن در معانی دیگری نیز به کار رفته است: 1. "ای کسانی که ایمان آوردید، باید مملوکان شما و کسانی که به بلوغ نرسیدهاند سه بار از شما اجازه بگیرند: قبل از نماز صبح، و هنگام ظهر که لباستان را در میآورید، و بعد از نماز عشا که سه عورت برای شماست. بعد از این بر شما و آنها گناهی نیست که گرد یکدیگر بگردید. خدا این گونه آیات را برای شما تبیین میکند. و خدا علیم و حکیم است." (نور 58) 2. "و آنگاه که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب، شما را جای ماندن نیست،برگردید. و گروهی از آنها از پیامبر اجازه میخواستند و میگفتند خانههای ما عورت است با اینکه عورت نبود. فقط میخواستند فرار کنند." (احزاب 13) 3. در آیهی 31 سورهی نور که آیهای مهم در تعیین حدود پوشش زنان است، عورت در مفهومی نزدیک یا منطبق بر معنی رایج امروزی آن به کار رفته است: "به زنان مؤمن بگو که غض بصر کنند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه از آن پیداست آشکار نکنند، و خِمارشان را بر جیوبشان بزنند، و زینتشان را آشکار نکنند مگر بر شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا مملوکانشان یا مردان تابعی که اِربه ندارند یا کودکانی که بر عورتهای زنان اظهار ندارند، و پایشان را نزنند که آنچه از زینتشان پنهان میکنند دانسته شود. و ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید." در این آیه عورات از نظر دستوری به زنان اضافه شده است, بنا بر این عورات در اصطلاح قرآن بخش یا بخشهایی از اندام زنان است، نه تمام بدن آنان. علاوه بر این اندام هایی همچون سر و صورت و دست و پای زن نمیتواند مصداق عورت زن در اصطلاح قرآن باشد, چرا که اینها مواضعی نیستند که کودکان بر آن (اظهار) نداشته باشند. عورات زنان را در این آیه میتوان به اندام های جنسی یا شرم گاه های زنان ترجمه کرد. دیده میشود که زن در ادبیات فارسی، فقه سنتی، و روایات عورت خوانده شده است و در قرآن از چنین اصطلاحی استفاده نشده است. در اعتبار و اصالت روایاتی که زن را عورت میخوانند به دلایل زیر میتوان تردید کرد: 1. زن از موضوعات مهم در قرآن است. قرآن سورهای به نام زنان (نسا) دارد و سورهای از قرآن نیز به نام مریم نامگذاری شده است. کلمات بنت, بنات, امرأه, نساء, زوج, أزواج، أخت، أخوات و دیگر کلمات مترادف نزدیک به صد و پنجاه بار در قرآن تکرار شده است. قرآن اصطلاح عورت را برای اشاره به زن به کار نبرده است. بنا به روایات فوق پیامبر و اصحاب متفقالقولند که زن عورت است و باید بپذیریم که اطلاق اصطلاح عورت به زنان در عصر پیامبر رایج بوده است. چگونه ممکن است که با وجود اشارهی مکرر قرآن به زنان، این اصطلاح هیچ انعکاسی در قرآن نداشته باشد؟ 2. قرآن در توصیف زنان تعبیرات خاصی دارد: الف ." زنان لباس شمایند و شما لباس آنهایید (بقره 178) -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) ب."-از آیاتش آن است که برایتان از خودتان زنانی آفرید که با آنان آرام گیرید (روم 21) پیامبر در مقام معلم به اصحاب آموخته است که زن لباس است، حرث است و مایهی آرامش است. قرآن مرجع اصلی در تعالیم پیامبر است. با این حال بنا به روایات فوق وقتی پیامبر از اصحاب میپرسد زن چیست، میگویند عورت است. گویا اصحاب با قرآن و تعالیم و اصطلاحات آن آشنا نیستند، یا آن را در درجهی دوم اهمیت قرار میدهند. 3. لحن روایاتی که زن را عورت میخواند و به حبس آنان در خانه تشویق میکند فراتر از یک توصیهی اخلاقی است و از عقلانیت و انسانیت فاصله دارد. چرا به جای ماندن زن در خانه، از ماندن زن در قعر خانه سخن گفته میشود؟ و چرا حبس در خانه؟ تأمل در لحن و کلماتی که در این روایات به کار رفته است نشان میدهد که سازندهی این روایات با هر گونه حضور اجتماعی زن به شدت مخالف بوده است و به مخفی کردن زن در خانه میاندیشیده است. مرتضی مطهری در بخشی از کتاب مسألهی حجاب تحت عنوان (نه حبس و نه اختلاط) میگوید: از آنچه مجموعاً بیان شد معلوم گشت آنچه اسلام میگوید نه آن چیزی است که مخالفان اسلام، اسلام را بدان متهم میکنند، یعنی محبوسیت زن در خانه و نه نظامی است که دنیای جدید آن را پذیرفته است و عواقب شوم آن را میبیند، یعنی اختلاط زن و مرد در جوامع.[2] سخن فوق در حالی بیان میشود که در کتب حدیث روایاتی به پیامبر و دیگر پیشوایان دینی نسبت داده شده است که مردان را به حبس کردن زنان در خانه فرامیخواند. وقتی کتب حدیث ما حاوی چنین روایاتی است، مخالفان اسلام سخن بیجایی نگفتهاند. عورت خواندن زن و حبس او در خانه را نمیتوان مستقل از فرهنگ ایران باستان تحلیل کرد. مورخان و باستانشناسان در تحلیل جایگاه زن در مقاطعی از تاریخ ایران باستان به نقوش به جا مانده در آثار باستانی استناد میکنند. در این نقوش زنان دیده نمیشوند. بخش زیر از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت نقل شده است و در کتاب مسألهی حجاب نیز به آن اشاره شده است: پس از داریوش مقام زن مخضوصاً در طبقهی ثروتمندان تنزل پیدا کرد. زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر گوشهنشینی زمان حیض که برایشان واجب بود رفتهرفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعیشان را فرا گرفت، و این امر خود مبنای پردهپوشی در میان مسلمانان به شمار میرود. زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنها اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زنی دیده نمیشود و نامی از ایشان به نظر نمیرسد.[3] حتی در میان ایرانیان امروز سنتی وجود دارد که میتوان آن را ناشی از عورتانگاری زنان در ایران قدیم دانست. این سنت مبنای عقلی و شرعی ندارد، اما همچنان وجود دارد. در این فرهنگ مرد از ذکر مستقیم نام زن خود نزد دیگران شرم میکند و از او با تعابیر غیرمستقیمی همچون خانواده و بچهها نام میبرد،پ همان گونه که معمولاً برای رعایت ادب، از ذکر مستقیم نام اعضایی از بدن پرهیز میشود و عبارات غیرمستقیمی به کار میرود. لغتنامهی فارسی دهخدا اصطلاح ستر عورت را پوشاندن موضع های مستقبح الذکر معنی کرده است. زن نیز در فرهنگ سنتی مستقبح الذکر است و جایگاهی همچون عورت دارد. اگر زن عورت باشد پوشاندن او معقول و نمایاندنش شرمآور است. از اقلیتی ناچیز که بگذریم، عموم مردم جهان بنا به عقل عرفی در زندگی اجتماعی عورت را میپوشانند و از نمایاندن آن شرم میکنند. یکی از انتقادات مکرر قرآن به اهل کتاب این است که آنان کلمات را از مواضع خود تحریف میکنند. با تحریف کلمات از مواضع آنها میتوان حکمی را تغییر داد. تحریف کلمات از مواضع آنها لزوماً این نیست که در متنی دست ببریم، بلکه میتوانیم معنی کلمهای را عوض کنیم یا آن را نابجا به کار ببریم. اطلاق عورت به سرتاپای زن، در حالی که نه عقل به آن حکم میکند نه از قرآن برداشت میشود، مصداق بارزی از تحریف کلمات از مواضع آن است. حجاب و حدود پوشش زنان در فقه سنتی بر بستر کلمات و اصطلاحاتی تحریف شده به قرآن نسبت داده میشود. اگر اولین منبع فقه اسلامی قرآن است، لازم است که اصطلاحات فقهی با محوریت قرآن پالایش شود.1 اکثر مثالها از لغتنامه فارسی دهخدا نقل شده است. [1] مسأله حجاب، ص 225. [2] مسأله حجاب، ص 218 [3] تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام، جلد اول، ص 552