شهید مطهری گفته اند که باید در دانشگاههای ما ” مارکسیسم“ توسط استادی که خود به آن معتقد است تدریس شود، آیا ممنوع الچهره شدن افرادی که تفکرات انحرافی دارند مانند دکتر سروش و ...، با این سخن سازگار است ؟ در مورد این سوال باید گفت که منظور از ممنوع الچهره شدن چیست؟ چون این عبارت بیشتر در تلویزیون رایج است و منظور از ممنوع التصویر شدن جلو گیری از شکستن قبح پاره ای از مسائل در تلویزیون است. مانند کسانی که دارای سوابقی از جمله ضد ارزشی هستند. اما در مورد دیدگاه استاد مطهری ،منظور ایشان آن است که دیدگاهها و نظریات باید به شکل اصیل خود مطرح شود.تا به دور از هرگونه سلیقه مورد شناخت و نهایتاً نقد و ارزیابی قرار گیرد.این به معنی آن نیست که ما اندیشه آته ایسم(اعتقاد به نبودن خدا) را از یک ملحد بیاموزیم ،بلکه تبیین شناخت نقاط ضعف و قوت یک اندیشه است. چنانکه شهید مطهری آزادی بیان را به عنوان یگانه راه نجات اسلام در طول تاریخ و نظام جمهوری اسلامی در آینده می داند: (هر کس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد... اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف های شان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد می کند.)(مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 63.) سوالی که اینجا مطرح است این است که یقیناً اندیشه های مغایر با اسلام برای یک محقق و اندیشمند به معنای متاثر شدن از غیر اسلام نیست ،اما آیا می توان گفت که همه توانایی نقد و بررسی این گونه مفاهیم را دارند. به عنوان مثال ،همه ما گرایش وعلاقه ای کهن به تاریخ و ملیت ایرانی داریم اما ایران را در تقابل با اسلام نمی دانیم، ولی در بمب گذاری در حسینه شیراز دانشجویانی بودند که متاثر از انجمن پادشاهی ایران اقدام به ترور ،وهموطنان خود را به خاک و خون کشیدند. ایا همه توانایی نقد و بازشناخت یک مفهوم را به اندازه مطهری ها دارند؟از این روست که می بینیم خام بودن یک انسان می تواند او را به سوی دگماتیک متدولوژی سوق دهد ،باور داشته باشیم که همه گان مادر زاد توده ای و مجاهد خلق نشدند بلکه التقاطی بودن یک اندیشه انان را به پردگاه حق پنداری برد.در اینجا یقیناً پالایش و صافی کردن یک اندیشه و یا مفاهیم، مغایرتی با آزادی بیان ندارد. به عنوان مثال کسی با شما به دلیل آن که فلان عقیده را دارید برخورد نمی کند ولی فضای عرفی جامعه اجازه نمی دهد که شما هر عقیده ای را به عنوان آزادی بیان کنید. در ادامه جهت تبیین دقیق تر موضوع قسمت هائی از مقاله (آزادی بیان ، علیرضا محمدی ، نشریه پرسمان ) پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ازادی بیان ، حدود و ضوابط آن ارائه می گردد : استاد شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه ای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که میفرماید: (من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها).[1] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی. از این روی، در بیان آزادی می گوید:آزادی نبود مانع است . انسان های آزاد، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش می ورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزش های اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست. کسی که فحشا و زشتی ها را گسترش دهد، با آزادی میانه ای ندارد، چون این تلاش ها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادیِ تکامل آفرین دارای ویژگی هایی نظیر ؛ 1 . آزادی انسان از اسارت طبیعت ، 2. آزادی انسانیتِ انسان از جنبه حیوانیت، 3. آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، می باشد. [2] بر این اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند : الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد. ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد. ازمنظر وی رای به آزادی فکر بدون رای به آزادی بیان، سخنی ناصواب و ناپخته است . به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادی فکر به تبیین آزادی بیان و مطبوعات پرداخته و حدود آن را مشخص می نماید ؛ ( امّا مسالة آزادی فکر به مسألة آزادی بیان نیز میانجامد. تجربههای گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعة ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پدید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی است که اسلام رشد میکند. من مکرّر گفتهام که هرگز از پیدایش افراد شکّاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متأثّر نمیشوم که خوشحال هم میشوم؛ زیرا کار اینها باعث میشود چهرة اسلام بیشتر نمایان شود. در سالهای اخیر، کسروی، تودهایها و... علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیر مستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سالها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پردة ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و عُلما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرفها بیمی ندارد... ؛ البتّه باید توجّه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است. اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست. بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتابهای ضدّ دین و ضدّ اسلام دو دستهاند: برخی بر یک منطق و تفکّر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکّر خود را عرضه میکند که در اینجا محلّ آزادی بیان است و مبارزه با اینها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضة منطق صحیح باشد؛ امّا گاه مسألة دروغ و اغفال درمیان است؛ مثلاً اگر کسی آیهای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه اینکه به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکدة الهیات گفتهام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛ امّا نه اینکه استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقّه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه میکنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ امّا این که به نام آزادی بیان، افکار ضدّ دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.)[3] استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان می آورد:(کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند، در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است. اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند، آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و .. اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می کند و آزادی بیان محدود می گردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده ایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.)[4] و البتّه این موضوع ( منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم میباشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجهای که عاید روح بشر میشود، معلوم میگردد و هم خود افراد موظّفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعهاند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.)[5] به عنوان آزادی نمی توان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیده ها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشه هایی ، سبب جمود و رکود اجتماعی می شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی باز می دارد.[6] بر این اساس شهید مطهری)ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است : 1. آزادی بیان باید در مسیر هدایت ، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد. 2.ترویج فساد ، فحشا ، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است. 3 . آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال ، اغوا ، تحریف ، بهتان ، خیانت و دروغ - که به گمراهی و ضلالت منتهی می شوند- است. 4 . بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد. 5 . طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه می باشد. 6 . در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند. [1] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، صص 81-82 . [2] - ر.ک: مرتضی مطهری ، نقدی بر مارکسیسم ، مجموعه آثار، ج 13، ص 781 ؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص 77 ؛ فلسفه تاریخ، ج 1، ص 286 ؛ حلّ پارادوکس آزادی در اندیشه شهید مطهری(ره) ،حسین سوزنچی ، مجله قبسات ، ش 30 و 31 . [3] - مرتضی مطهری ، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: چاپ هفدهم، 1372. [4] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 77. [5] - مرتضی مطهری، آزادی معنوی ، 1378، صص27 35 . [6] - حد و مرزهای آزادی ، علی اکبر رحمتی ، روزنامه رسالت ، 13/6/1385 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100117935)
شهید مطهری گفته اند که باید در دانشگاههای ما ” مارکسیسم“ توسط استادی که خود به آن معتقد است تدریس شود، آیا ممنوع الچهره شدن افرادی که تفکرات انحرافی دارند مانند دکتر سروش و ...، با این سخن سازگار است ؟
شهید مطهری گفته اند که باید در دانشگاههای ما ” مارکسیسم“ توسط استادی که خود به آن معتقد است تدریس شود، آیا ممنوع الچهره شدن افرادی که تفکرات انحرافی دارند مانند دکتر سروش و ...، با این سخن سازگار است ؟
در مورد این سوال باید گفت که منظور از ممنوع الچهره شدن چیست؟
چون این عبارت بیشتر در تلویزیون رایج است و منظور از ممنوع التصویر شدن جلو گیری از شکستن قبح پاره ای از مسائل در تلویزیون است. مانند کسانی که دارای سوابقی از جمله ضد ارزشی هستند.
اما در مورد دیدگاه استاد مطهری ،منظور ایشان آن است که دیدگاهها و نظریات باید به شکل اصیل خود مطرح شود.تا به دور از هرگونه سلیقه مورد شناخت و نهایتاً نقد و ارزیابی قرار گیرد.این به معنی آن نیست که ما اندیشه آته ایسم(اعتقاد به نبودن خدا) را از یک ملحد بیاموزیم ،بلکه تبیین شناخت نقاط ضعف و قوت یک اندیشه است. چنانکه شهید مطهری آزادی بیان را به عنوان یگانه راه نجات اسلام در طول تاریخ و نظام جمهوری اسلامی در آینده می داند: (هر کس می باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد... اگر در جامعه ما محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف های شان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد می کند.)(مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 63.)
سوالی که اینجا مطرح است این است که یقیناً اندیشه های مغایر با اسلام برای یک محقق و اندیشمند به معنای متاثر شدن از غیر اسلام نیست ،اما آیا می توان گفت که همه توانایی نقد و بررسی این گونه مفاهیم را دارند. به عنوان مثال ،همه ما گرایش وعلاقه ای کهن به تاریخ و ملیت ایرانی داریم اما ایران را در تقابل با اسلام نمی دانیم، ولی در بمب گذاری در حسینه شیراز دانشجویانی بودند که متاثر از انجمن پادشاهی ایران اقدام به ترور ،وهموطنان خود را به خاک و خون کشیدند. ایا همه توانایی نقد و بازشناخت یک مفهوم را به اندازه مطهری ها دارند؟از این روست که می بینیم خام بودن یک انسان می تواند او را به سوی دگماتیک متدولوژی سوق دهد ،باور داشته باشیم که همه گان مادر زاد توده ای و مجاهد خلق نشدند بلکه التقاطی بودن یک اندیشه انان را به پردگاه حق پنداری برد.در اینجا یقیناً پالایش و صافی کردن یک اندیشه و یا مفاهیم، مغایرتی با آزادی بیان ندارد. به عنوان مثال کسی با شما به دلیل آن که فلان عقیده را دارید برخورد نمی کند ولی فضای عرفی جامعه اجازه نمی دهد که شما هر عقیده ای را به عنوان آزادی بیان کنید.
در ادامه جهت تبیین دقیق تر موضوع قسمت هائی از مقاله (آزادی بیان ، علیرضا محمدی ، نشریه پرسمان ) پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ازادی بیان ، حدود و ضوابط آن ارائه می گردد :
استاد شهید مطهری ارزش و جایگاه ویژه ای برای آزادی بیان قائل است تا آنجا که میفرماید: (من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنید راه حفظ معتقدات اسلامی جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها).[1] انسان باید آزاد باشد تا به رشد و تکامل برسد و این رشد و تکامل به سه چیز نیاز دارد: تربیت، امنیت و آزادی. از این روی، در بیان آزادی می گوید:آزادی نبود مانع است . انسان های آزاد، انسان هایی هستند که با موانعی که در جلوی رشد و تکاملشان هست مبارزه می کنند. انسان هایی هستند که تن به وجود مانع نمی دهند بنابراین، کسی که به عنوان آزادی در راستای گسترش فساد و رذایل اخلاقی تلاش می ورزد، مخالف آزادی است. کسی که در راه نابودی ارزش های اجتماعی به تکاپو پردازد، گرچه آزادی را یدک بکشد، طرفدار آزادی نیست. کسی که فحشا و زشتی ها را گسترش دهد، با آزادی میانه ای ندارد، چون این تلاش ها در راستای رشد و تعالی و تکامل انسان نیست. از این منظر آزادیِ تکامل آفرین دارای ویژگی هایی نظیر ؛ 1 . آزادی انسان از اسارت طبیعت ، 2. آزادی انسانیتِ انسان از جنبه حیوانیت، 3. آزاد بودن انسان از محکومیت انسانهای دیگر، می باشد. [2] بر این اساس استاد درباره محدوده آزادی بیان بر دو موضوع تاکید دارند :
الف. آزادی باید در مسیر تکامل باشد.
ب. آزادی بیان به معنای عام آن به دور از فریب و گمراهی باشد.
ازمنظر وی رای به آزادی فکر بدون رای به آزادی بیان، سخنی ناصواب و ناپخته است . به همین جهت ایشان پس از تبیین آزادی فکر به تبیین آزادی بیان و مطبوعات پرداخته و حدود آن را مشخص می نماید ؛ ( امّا مسالة آزادی فکر به مسألة آزادی بیان نیز میانجامد. تجربههای گذشته نشان داده که هر وقت جامعه از آزادی فکری (ولو از روی سوء نیت) برخوردار بوده، در نهایت به سود اسلام تمام شده است. اگر در جامعة ما، محیط آزاد برخورد آرا و نظریات پدید آید که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرف خود را مطرح کنند و ما هم بتوانیم حرف خود را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینة سالمی است که اسلام رشد میکند. من مکرّر گفتهام که هرگز از پیدایش افراد شکّاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، نه تنها متأثّر نمیشوم که خوشحال هم میشوم؛ زیرا کار اینها باعث میشود چهرة اسلام بیشتر نمایان شود. در سالهای اخیر، کسروی، تودهایها و... علیه اسلام سخنانی گفتند و واقعاً به طور غیر مستقیم به اسلام خدمت کردند؛ زیرا مسائلی که سالها در اثر عدم اعتراض و تشکیک در پردة ابهام قرار گرفته بود، دوباره مطرح شد و عُلما به آشکار ساختن حقایق پرداختند. یک دین زنده هرگز از این حرفها بیمی ندارد... ؛ البتّه باید توجّه کرد که برخورد آرا و عقاید، غیر از اغفال و اغوا است. اغفال یعنی کاری توام با دروغ و تبلیغات نادرست. بر همین مبنا است که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است؛ یعنی کتابهای ضدّ دین و ضدّ اسلام دو دستهاند: برخی بر یک منطق و تفکّر خاص استوارند، یعنی واقعاً کسی طرز تفکّر خود را عرضه میکند که در اینجا محلّ آزادی بیان است و مبارزه با اینها باید در قالب ارشاد و هدایت و عرضة منطق صحیح باشد؛ امّا گاه مسألة دروغ و اغفال درمیان است؛ مثلاً اگر کسی آیهای یا مطلبی تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر عقیده یعنی آن چه واقعاً بدان معتقد است، بگوید نه اینکه به این نام دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را تبلیغ و مردم را اغوا کند. من به دانشکدة الهیات گفتهام که باید یک کرسی به مارکسیسم اختصاص دهید؛ امّا نه اینکه استادی مسلمان آن را تدریس کند و با حقّه بازی، مارکسیسم را نشأت گرفته از اسلام قلمداد نماید؛ بلکه استادی که خودش واقعاً مارکسیست است باید بیاید. ما هم منطق خودمان را عرضه میکنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ امّا این که به نام آزادی بیان، افکار ضدّ دین را در پوشش اسلام عرضه کنند، ممنوع است.)[3] استاد در بحث از آزادی بیان و قلم، به حد و مرزهای آن اشاره می کند و از دو گونه کتاب و نوشته سخن به میان می آورد:(کتابهایی که با استدلال و منطق به موضوعی پرداخته و منطقی بحث کرده است. این کتابها، گاه با اسلام ناسازگاریهایی دارند و از آن جا که نویسندگان آنها، منطقی و اهل دلیل و استدلال و در کار خود صادق هستند، در راه برخورد با آنها ارشادی و در جهت راهنمایی است. اما گروهی ممکن است به دروغ و اغفال دست بزنند، آمارهای غیرواقعی بدهند و هزاران دروغ به نام آزادی مطرح کنند و حتی به کسانی بهتان بزنند و سند علیه آنها بسازند و .. اینجاست که مرزی روشن برای آزادی جلوه می کند و آزادی بیان محدود می گردد: حالا در این جا باید بگوییم چون کشور ما آزاد است، پس باید بگذاریم او حرفهای خودش را در میان مردم پخش کند و آیا اگر ما جلوی دروغ و اغفال را بگیریم، مرتکب سانسور شده ایم؟ حرف ما این است که دروغ و خیانت را باید سانسور کرد و نباید اجازه داد به نام آزادی فکر و عقیده آزادی دروغ در میان مردم رایج بشود.)[4] و البتّه این موضوع ( منحصر در کتب نیست؛ بلکه همان طور که کتب ضلال هست، نطق و خطابه و فیلم ضلال هم هست که همگی مانند غذای مسموم میباشند و مقیاس ضلالتش از اثر و نتیجهای که عاید روح بشر میشود، معلوم میگردد و هم خود افراد موظّفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولین اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعهاند، وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند.)[5] به عنوان آزادی نمی توان بت فروشی، صلیب فروشی و گسترش عقائد خرافی را روا دانست و به عنوان آزادی از این گونه عقیده ها دفاع کرد؛ زیرا چنین اندیشه هایی ، سبب جمود و رکود اجتماعی می شود و انسان را از رشد و تکامل و ترقی باز می دارد.[6]
بر این اساس شهید مطهری)ره) ضمن تاکید بر ضرورت آزادی بیان در جامعه معتقد است :
1. آزادی بیان باید در مسیر هدایت ، رشد و تکامل فرد و جامعه باشد.
2.ترویج فساد ، فحشا ، رذایل اخلاقی و نابودی ارزشهای اجتماعی مخالف آزادی بیان است.
3 . آزادی بیان و تضارب آرا و عقاید، غیر از اغفال ، اغوا ، تحریف ، بهتان ، خیانت و دروغ - که به گمراهی و ضلالت منتهی می شوند- است.
4 . بیان کننده باید در بیان مطالب خویش صداقت داشته باشد.
5 . طرح نظرات مخالفین در مراکزعلمی و تخصصی در راستای آزادی بیان و تکامل جامعه می باشد.
6 . در مواجهه با سوء استفاده هایی که از آزادی بیان می شود ؛ هم افراد و هم مسئولین اجتماع موظف بوده و باید کنترل و مراقبت به عمل آورند.
[1] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی ، صص 81-82 .
[2] - ر.ک: مرتضی مطهری ، نقدی بر مارکسیسم ، مجموعه آثار، ج 13، ص 781 ؛ پیرامون انقلاب اسلامی، ص 77 ؛ فلسفه تاریخ، ج 1، ص 286 ؛ حلّ پارادوکس آزادی در اندیشه شهید مطهری(ره) ،حسین سوزنچی ، مجله قبسات ، ش 30 و 31 .
[3] - مرتضی مطهری ، نظام حقوق زن در اسلام، تهران: چاپ هفدهم، 1372.
[4] - مرتضی مطهری ، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 77.
[5] - مرتضی مطهری، آزادی معنوی ، 1378، صص27 35 .
[6] - حد و مرزهای آزادی ، علی اکبر رحمتی ، روزنامه رسالت ، 13/6/1385 . (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 3/100117935)