علت روبوسی رهبری با مولانا سمیع الحق در اجلاس سران غیرمتعهدها چه بود؟ مگر مولانا سرکرده طالبان نیست؟ مگر طالبان گروه تروریستی نیست؟ شبهه ای که اللهیاری طرح کرده و برای بنده سوال شده و همچنین از شبهه های دیگر ایشون وجود دفتر حکمتیار در تهرانه که خواهشمندم روشنم کنین ممنون با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز در ارتباط مولانا سمیع الحق باید عرض نماییم: اولا مولانا سمیع الحق مؤسس مدرسه دارالعلوم حقانیه و رهبر جمعیت علمای اسلام و رئیس شورای دفاع پاکستان است. وی در میان طالبان افغان و پاکستانی از نفوذ زیادی برخوردار است. اما این بدان معنا نیست که وی به لحاظ تشکیلاتی رهبر گروه طالبان و یا سرکرده ی آنان باشد. ثانیا در مورد دعوت سمیع الحق به اجلاسی در تهران باید بگوییم گرچه جمهوری اسلامی با طالبان و افکار و عملکرد آنان مخالف است ، اما به دنبال جلوگیری از همراهی آنان با داعش و افتادن آنها به این عرصه است . زیرا طالبان با همه افراطی گری و دیدگاههای وهابیت ، با داعش و عملکرد آنها مخالف بوده و خود را از آنان جدا می دانند . از این رو جمهوری اسلامی تلاش می کند که از گرایش و همراهی احتمالی این دو جریان در افغانستان بکاهد و این در راستای حفظ امنیت کشور و کاهش تهدیدات است . و گذشته از این سمیع الحق، سرکرده و رهبر طالبان نیست که دعوت از وی به معنی به رسمیت شناختن طالبان و افکار و عملکرد آنها باشد. بله نفوذ وی در میان طالبان پاکستان و افغانستان قابل انکار نیست و همین مساله ، دلیل و انگیزه ی جمهوری اسلامی ایران برای دعوت از وی بوده است. بدیهی است که بسیاری از افکار و باور های افرادی مانند سمیع الحق درباره ی جمهوری اسلامی ایران و همچنین کلیت تشیع ، قطعا اشتباه بوده و برخی از این تصورات معلول عملکرد انحرافی برخی منتسبین به تشیع و شبکه های ماهواره ای به ظاهر شیعی یا همان به تعبیر رهبر انقلاب ، تشیع لندنی می باشد. جمهوری اسلامی بر اساس راهبرد کلان خود در وحدت مسلمین ، خود را موظف می بیند در راستای کم کردن اختلافات و و انگیزه های تفرقه افکنانه، علما و شخصیت های اسلامی در سرتاسر جهان را در این جهت با خود همسو نماید و افکار ناصحیح آنان پیرامون تشیع را اصلاح نماید تا از این رهگذر نقش بی بدیلی در حفظ وحدت، جلوگیری از جنگ های فرقه ای و حفظ خون شیعیان در کشورهایی نظیر پاکستان و افغانستان ایفا نماید. ثالثا ملاقات رهبری معظم انقلاب با مولانا سمیع الحق نیز در روند اجلاس مذکور به وقوع پیوسته و رهبری طبق سنت حسنه ی خود بعد از اتمام سخنرانی دقایقی به میان مدعوین آمده و با آنان ملاقات های کوتاه و عمومی داشته است که سمیع الحق نیز در بین مدعوین بوده و طبیعی است لحظاتی با وی نیز ملاقاتی انجام گرفته است. مقصود این که ملاقات رهبری انقلاب با وی ملاقاتی رسمی ، دو جانبه و با هدف خاصی نبوده است بلکه وی نیز مانند سایر مدعوین به نشست مورد تفقد رهبر معظم انقلاب قرار گرفته اند . همین دیدار چند ثانیه ای، وسیله ای برای بدخواهان نظام اسلامی و معتقدین به تشیع لندنی شده است که آن را طعنی برای نظام اسلامی بدانند در حالی که دعوت از فرد مذکور و تفقد رهبری از وی دقیقا در راستای سیاست راهبردی نظام اسلامی در نزدیک نموده دل های گروه های مختلف اسلامی به همدیگر و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. در رابطه ی با وجو دفتر حکمتیار در تهران نیز باید متذکر شویم: حکمتیار در سال هایی نه چندان دور در کنار مرحوم برهان الدین ربانی – که توسط گروه های افراطی کشته شد- یکی از مجاهدین افغانستان علیه استعمار شوروی و استبداد داخلی افغانستان به شمار می رفت. حکمتیار در سالهای حکومت طالبان به ایران پناهنده شد و در تهران ساکن شد و وجود دفتر احتمالی وی در تهران مربوط به این دوره و یا زمانی قبل تر از آن است که وی به عنوان نخست وزیر افغانستان در کنار برهان الدین ربانی ، رئیس جمهور ، در صحنه ی سیاسی افغانستان حضور داشته است. . اما وی پس از سقوط طالبان و خروج از ایران علیه جمهوری اسلامی ایران موضع گرفت. وی هم اکنون در تهران دارای هیچ دفتری نمی باشد و جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ گونه رابطه ای با وی ندارد. تمام شبهه های شیعه ی انگلیسی؛ اللهیاری نیز مبتنی بر مغالطه ای ایست که در سخنان این شخص حقیر و پست وجود دارد. اللهیاری، شخصیت فعلی حکمتیار – که فردی آشوب طلب و از جمله ی افراد کوبنده ی در طبل تفرقه ی بین مسلمین بوده و دقیقا دارای شخصیتی مانند اللهیاری می باشد – را معرفی نموده و وی را دارای دفتری در تهران معرفی می نماید ، در حالی که دفتر احتمالی وی در تهران و روابط وی با جمهوری اسلامی ایران ، همانگونه که گفته آمد ، مربوط به دوره ای می باشد که وی به عنوان یکی از مجاهدان افغان و هم چنین نخست وزیر افغانستان در کنار برهان الدین ربانی ، رئیس جمهور ، در صحنه ی سیاسی افغانستان حضور داشته است. و گرنه هم اکنون هیچ ارتباطی با ایران نداشته و بلکه در گوشه و کنار با عصبانیت از نفوذ نظام اسلامی در کشور های منطقه ، علیه آن اقدام به سخن پراکنی می نماید. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدر دانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم
علت روبوسی رهبری با مولانا سمیع الحق در اجلاس سران غیرمتعهدها چه بود؟ مگر مولانا سرکرده طالبان نیست؟ مگر طالبان گروه تروریستی نیست؟ شبهه ای که اللهیاری طرح کرده و برای بنده سوال شده و همچنین از شبهه های دیگر ایشون وجود دفتر حکمتیار در تهرانه که خواهشمندم روشنم کنین ممنون
علت روبوسی رهبری با مولانا سمیع الحق در اجلاس سران غیرمتعهدها چه بود؟ مگر مولانا سرکرده طالبان نیست؟ مگر طالبان گروه تروریستی نیست؟ شبهه ای که اللهیاری طرح کرده و برای بنده سوال شده و همچنین از شبهه های دیگر ایشون وجود دفتر حکمتیار در تهرانه که خواهشمندم روشنم کنین ممنون
با سلام و تحیت و قدردانی از مکاتبه ی شما با این مرکز در ارتباط مولانا سمیع الحق باید عرض نماییم: اولا مولانا سمیع الحق مؤسس مدرسه دارالعلوم حقانیه و رهبر جمعیت علمای اسلام و رئیس شورای دفاع پاکستان است. وی در میان طالبان افغان و پاکستانی از نفوذ زیادی برخوردار است. اما این بدان معنا نیست که وی به لحاظ تشکیلاتی رهبر گروه طالبان و یا سرکرده ی آنان باشد. ثانیا در مورد دعوت سمیع الحق به اجلاسی در تهران باید بگوییم گرچه جمهوری اسلامی با طالبان و افکار و عملکرد آنان مخالف است ، اما به دنبال جلوگیری از همراهی آنان با داعش و افتادن آنها به این عرصه است . زیرا طالبان با همه افراطی گری و دیدگاههای وهابیت ، با داعش و عملکرد آنها مخالف بوده و خود را از آنان جدا می دانند . از این رو جمهوری اسلامی تلاش می کند که از گرایش و همراهی احتمالی این دو جریان در افغانستان بکاهد و این در راستای حفظ امنیت کشور و کاهش تهدیدات است . و گذشته از این سمیع الحق، سرکرده و رهبر طالبان نیست که دعوت از وی به معنی به رسمیت شناختن طالبان و افکار و عملکرد آنها باشد. بله نفوذ وی در میان طالبان پاکستان و افغانستان قابل انکار نیست و همین مساله ، دلیل و انگیزه ی جمهوری اسلامی ایران برای دعوت از وی بوده است. بدیهی است که بسیاری از افکار و باور های افرادی مانند سمیع الحق درباره ی جمهوری اسلامی ایران و همچنین کلیت تشیع ، قطعا اشتباه بوده و برخی از این تصورات معلول عملکرد انحرافی برخی منتسبین به تشیع و شبکه های ماهواره ای به ظاهر شیعی یا همان به تعبیر رهبر انقلاب ، تشیع لندنی می باشد. جمهوری اسلامی بر اساس راهبرد کلان خود در وحدت مسلمین ، خود را موظف می بیند در راستای کم کردن اختلافات و و انگیزه های تفرقه افکنانه، علما و شخصیت های اسلامی در سرتاسر جهان را در این جهت با خود همسو نماید و افکار ناصحیح آنان پیرامون تشیع را اصلاح نماید تا از این رهگذر نقش بی بدیلی در حفظ وحدت، جلوگیری از جنگ های فرقه ای و حفظ خون شیعیان در کشورهایی نظیر پاکستان و افغانستان ایفا نماید. ثالثا ملاقات رهبری معظم انقلاب با مولانا سمیع الحق نیز در روند اجلاس مذکور به وقوع پیوسته و رهبری طبق سنت حسنه ی خود بعد از اتمام سخنرانی دقایقی به میان مدعوین آمده و با آنان ملاقات های کوتاه و عمومی داشته است که سمیع الحق نیز در بین مدعوین بوده و طبیعی است لحظاتی با وی نیز ملاقاتی انجام گرفته است. مقصود این که ملاقات رهبری انقلاب با وی ملاقاتی رسمی ، دو جانبه و با هدف خاصی نبوده است بلکه وی نیز مانند سایر مدعوین به نشست مورد تفقد رهبر معظم انقلاب قرار گرفته اند . همین دیدار چند ثانیه ای، وسیله ای برای بدخواهان نظام اسلامی و معتقدین به تشیع لندنی شده است که آن را طعنی برای نظام اسلامی بدانند در حالی که دعوت از فرد مذکور و تفقد رهبری از وی دقیقا در راستای سیاست راهبردی نظام اسلامی در نزدیک نموده دل های گروه های مختلف اسلامی به همدیگر و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. در رابطه ی با وجو دفتر حکمتیار در تهران نیز باید متذکر شویم: حکمتیار در سال هایی نه چندان دور در کنار مرحوم برهان الدین ربانی – که توسط گروه های افراطی کشته شد- یکی از مجاهدین افغانستان علیه استعمار شوروی و استبداد داخلی افغانستان به شمار می رفت. حکمتیار در سالهای حکومت طالبان به ایران پناهنده شد و در تهران ساکن شد و وجود دفتر احتمالی وی در تهران مربوط به این دوره و یا زمانی قبل تر از آن است که وی به عنوان نخست وزیر افغانستان در کنار برهان الدین ربانی ، رئیس جمهور ، در صحنه ی سیاسی افغانستان حضور داشته است. . اما وی پس از سقوط طالبان و خروج از ایران علیه جمهوری اسلامی ایران موضع گرفت. وی هم اکنون در تهران دارای هیچ دفتری نمی باشد و جمهوری اسلامی ایران نیز هیچ گونه رابطه ای با وی ندارد. تمام شبهه های شیعه ی انگلیسی؛ اللهیاری نیز مبتنی بر مغالطه ای ایست که در سخنان این شخص حقیر و پست وجود دارد. اللهیاری، شخصیت فعلی حکمتیار – که فردی آشوب طلب و از جمله ی افراد کوبنده ی در طبل تفرقه ی بین مسلمین بوده و دقیقا دارای شخصیتی مانند اللهیاری می باشد – را معرفی نموده و وی را دارای دفتری در تهران معرفی می نماید ، در حالی که دفتر احتمالی وی در تهران و روابط وی با جمهوری اسلامی ایران ، همانگونه که گفته آمد ، مربوط به دوره ای می باشد که وی به عنوان یکی از مجاهدان افغان و هم چنین نخست وزیر افغانستان در کنار برهان الدین ربانی ، رئیس جمهور ، در صحنه ی سیاسی افغانستان حضور داشته است. و گرنه هم اکنون هیچ ارتباطی با ایران نداشته و بلکه در گوشه و کنار با عصبانیت از نفوذ نظام اسلامی در کشور های منطقه ، علیه آن اقدام به سخن پراکنی می نماید. مجددا از مکاتبه ی شما با این مرکز قدر دانی می نماییم. منتظر سوالات بعدی شما هستیم