پولس که شخص دوم مقدس برای مسیحیان است باعث شد که مسیح را خدا دانستند و به آسمون برد، ختنه نکردن، گوشت خوک خوردن، سه خدایی و بسیاری از مسائل را به وجود آورد. او در تاریخ مسیحیت یک نفوذی یهودی است؟ پولس که شخص دوم مقدس برای مسیحیان است باعث شد که مسیح را خدا دانستند وبه آسمون برد ختنه نکردن گوشت خوک خوردن سه خدایی وبسیاری از مسائل را به وجود آورد. اودرتاریخ مسیحیت یک نفوذی یهودی است. چون بسیار مشکوک وباورنکردنی است واز طرفی یهود نفوذی کم نداشته است ودرطول تاریخ نفوذی های بسیاری داشته است. لطفا نظر پژوهشگران وصاحب نظران را در این زمینه بفرمایید. نگاهی به احوال و عقاید پولس رسول پولس یا بولوس(عبری:שאול התרסי شائول طرسوس، یونانی:Σαούλ شائول و Σαούλ سوئولوس و Παῦλος پولوس) از رسولان و مبلغان مسیحیت و بنیانگذار الهیات و خداشناسی این آئین بود؛ برخلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار نداشته است؛ با این حال این پولس بود که مسیحیت را از یهودیت جدا ساخت، همچون دینی جداگانه. پولس در شهر طرسوس در کیلیکا، در حدود سال دهم میلادی، در خانواده ای فریسی زاده شد. وی پس از کارمندی روم نام یونانی پولس(که به معنی کوچک است) را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام آئین یهود به مبارزه با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را کشت، سرانجام خود آئین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. بنا به روایت مسیحی، پولس در میان سبدی از فراز دیوارهای شهر گذشت. پولس، چندی به عربستان رفت و به نام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا، همچنین، برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست. پولس رسول بحث بر انگیزترین شخصیت عالم مسیحیت و یهودیت است ، چرا که وی گاه از سوی یهودیان به کفروالحاد محکوم می شود وگاه از سوی گروههای مختلف مسیحیان به تحریفگر دین مسیح محکوم می گردد ونیز گاهی از سوی بعضی از یهودیان به عنوان یهودی روحانی بد فرجام معرفی می شود و گاهی هم از سوی بعضی از مسیحیان بعنوان بهترین مبلغ و خدمتگزار دین مسیح مطرح می گردد. به هر حال پولس شخصیتی چند بعدی و ناشناخته است و به سادگی نمی توان در مورد او اظهار نظر کرد . پولس کیست وچه کرد ؟ یکی از شخصیتهای بحث برانگیز مسیحی پولس یهودی یا به تعبیری پولس حواری است ، پولس نخستین مؤلف و متکلم مسیحی ، اهل طرسوس از ناحیة سیلیس(ترکیه کنونی ) می باشد این شهر در زمان پولس ، شهری تجاری بوده که بر سر راه آسیای صغیر به سوریه قرار داشته است . بسیاری از یهودیان وی را مرتد می دانند ، در مقابل بسیاری از مسیحیان او رانه یک مؤمن مسیحی بلکه یک رسول عالی قدر مسیحی به شمار میآورند. طبق گفته (اعمال رسولان ) نام اصلی پولس یهودی(شائول) یعنی هم نام یکی از پادشاهان اسرائیل بوده است لیکن اوهمواره در نوشته هایش تنها نام رومی خود یعنی پولس را بکار برده است واین شاید بدان علت باشد که در آن زمان طبق رسوم یونانیان پولس نام یونانی وی از طفولیت بوده نه نام مستعار و انتخابی او که معمولاً اشخاصی به دلایل سیاسی و یا علاقه و تقلید بر می گزینند .پولس در سفرهایش که به منظور تبلیغ دین مسیح انجام می داده از راه حرفه ای که بلد بوده امرار معاش می کرده ، حرفه او به احتمال قوی خیمه دوزی بوده است، گفته می شود پولس در اورشلیم پرورش یافته و همان جا زیر نظر غمالائیل (گملیئل اول ) مربّی معروف درس خوانده است. جان ناس صاحت کتاب ( تاریخ جامع ادیان) در بارة وی می نویسد ( پولس ازاصل و تبار یهودی می باشد وهمزمان با میلاد مسیح درشهر طرسوس در کیلیکیا که در آن وقت شهری معتبر بوده است متولد گشت . درآن شهر مدرسة مهمی وجود داشته که در آنجا مبادی و حکم فلاسفة رواقیون و کلبیون را تعلیم می داده اند و ظاهراً پولس حواری نزد آنها تربیت نفوس را، تا به حدی که بقای ابدی جاویدی حاصل کنند و مظهر شخصیت الهی گردند ، فرا گرفته است. خانوادة او ظاهراً احترام و مکانت داشته اند ، زیرا والدینش حق شهرنشینی و تابعیت روم را خریداری کرده بودند [واز این بابت نشانی داشته اند که طبق آن نشان شهروند رومی بحساب می آمدند و نیز با توجه به آن نشان از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار بوده اند که این نشان به ارث به پولس می رسد و پولس بارها با ارائه آن به مأموران حکومتی ازدست آنها آزاد می شود] واز این روی مانند دیگر افراد رومی نژاد دارای همان حقوق مدنی ایشان بوده است ، ولی در عقاید دینی و مذهبی با مبادی فلسفی هلنیزم در محیط یونانی خود سخت مخالفت داشت و مانند یک فرد فریسی بسیار متعصب به سر می برد، چنانچه خود گفته است: ( درخدمت گملیئل ، معلم و پیشوای فریسی، در قایق شریعت اجداد متعلم شده ، دربارة خدا تعصب داشتم ). (کتاب اعمال رسولان : 4022 ) و نیز دربارة سرگذشت زندگانی خود چنین می نویسد: (در دین یهود از اکثر همسالان خود سبقت میجستم ودر تقالید اجداد خود به غایت غیور می بودم) بالاخره پولس ، یهودی بسیار متعصبی بوده است و خود پولس نیز براین گفته ها در جای جای (اعمال رسولان ) صحه گذاشته برای نمونه وی به مردم اورشلیم می گوید، (من هرگز نه طمع پولی داشتم و نه طمع لباس بلکه با این دستها همیشه کار می کردم تا خرج خود و همراهانم راتأمین کنم ، از لحاظ کمک به فقرا نیز پیوسته برای شما نمونه بودم چون کلمات عیسای خداوند رابخاطر داشتم که فرمود: دادن بهتر از گرفتن است) (اعمال رسولان 20، 33-36 ) پولس بعد از اینکه در اورشلیم دستگیر می شود در دفاع از خود می گوید :( من نیز مانند شما یهودی هستم ودر شهر طرسوس قیلیقیه بدنیا آمده ام . ولی در همین اورشلیم ، درخدمت غمالائیل تحصیل کرده ام . در مکتب اویاد گرفتم احکام و آداب و رسوم دین یهود را دقیقاً رعایت کنم وخیلی مشتاق بودم که هر چه می کنم به احترام خدا بکنم ، همچنانکه شما نیز امروز سعی می کنید انجام دهید .)( اعمال رسولان 22، 3 ) پولس اگر چه در ابتدا خود، پیروان مسیح را شدیداً مورد شکنجه وآزار قرار میداد امّا بعدها خود، نیز بارها از سوی یهودیان مورد شکنجه وآزار قرار گرفت چنانکه اومی نویسد ( من متحمل زحمات زیادتری شده ام، بیش از آنان به زندان افتاده ام ، بیشتر شلاق خورده ام و دفعات بیشتری بامرگ روبه رو شده ام . مقامات یهودی پنج بار مرامحکوم به سی و نه ضربه شلاق کردند . سه بار مرا با چوب زدند . یک بار سنگسار شدم . سه بار در سفرهای دریایی،کشتی مان غرق شد. یک شبانه روز با امواج دریا دست بگریبان بودم . به نقاط دور دست وخسته کننده سفر کرده ام ، طغیان رودخانه ها، حمله دزدان ، آزار هموطنان یهودی و نیز آزار غیر یهودیان همواره مرا تهدید کرده است . در شهرها با خطر هجوم جمعیت خشمگین، ودر بیابان ودریا با خطر مرگ روبرو بوده ام ، در کلیساها نیز خطر کسانی که بدروغ ادعای برادری دارند، مرا تهدیدکرده است . باخستگی و مشقت وبی خوابی خوگرفته ام گرسنگی وتشنگی کشیده ام و چیزی برای خوردن نداشته ام، بارها سرمای زمستان را بدون لباس کافی گذرانده ام .( نامه دوم به قرنستیان 11، 23-27 ) پولس وتبلیغ مسیحیت شاید اغراق نباشد که اگر بگوییم پولس بزرگترین مبلغ و احیاگر دین مسیح است . اگر مانند نیچه قائل به این نباشیم که پولس بنیان گذار واقعی مسیحیت است، تا افرادی مانند هانس کونگ (متکلم برجستة کاتولیک آلمانی صاحب کتاب متفکران بزرگ مسیحی) سخن ما را نپذیرد و یا اینکه به دیده شک در آن بنگرد.( ن . ک . به ، مجله هفت آسمان شماره 16 ، 94-93 ) ( پولس حواری را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند ، و مسلماً او دراین راه جهاد بسیار کرد وفرقة طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت به طوری که آنها اهمیت موقع ومقام خود را براثر مساعی پولس از کف دادند، ولی اهمیت اوبیشتر از آن جهت است که وی اصول و مبادی الوهی (تئولوژیک) خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت وهمین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد واز این جهت بزرگترین خدمت را درتحول تمدن غربی ، پولس انجام داده است.) ( تاریخ جامع ادیان 614- 613 ) لازم به ذکر است که پولس تمامی این خدمات بزرگ را بعد از زمانی دراز و بلند که خصم کینه توز مسیحیان بود به عمل آوردند.چون او چنانکه گذشت از اصل و تبار یهودیان بوده است او خود می نویسد: (من دریک خانوادة اصیل یهودی ، از طایفة (بنیا مین )بدنیا آمده ام ، وهشت روزه بودم که ختنه شدم ، عضو فرقة ( فریسیان) نیز بودم ،که در زمینة اجرای احکام دین یهود، از همه سختگیرترند . تعصب من در دین یهود بقدری بودکه مسیحیان را آزار و شکنجه می دادم ، و می کوشیدم که فرایض دینی را موبه مو اجرا نمایم. )( نامه پولس به فیلیپیان 3 ، 5-6 ) امّا پولس به علت تحوّ ل بزرگی که در زندگیاش رُخ داد و موجب تغییر نگرش وی نسبت به مسیحیت شد از شکنجه وآزار مسیحیان دست برداشته و مبلغ دین مسیح شد. پولس و تغییر ایده و عقیده اش حال اینکه چه امری موجب تحوّل روحی و عقیده پولس شده است کس هیچ نمیداند الا اینکه گفته شده ( هنگامی که پیروان مسیح از اورشلیم به سوی شمال فرار کرده وبه دمشق وحوالی آن رفتند، وی نزد رئیس کاهنان رفت، از او نامه هایی طلب نمود به عنوان کنیسه هایی که در دمشق بود تا اگر کسی را از اهل طریقت ، خواه مرد خواه زن [مسیحی ] بیابد ، ایشان را برنهاده، به اورشلیم باز گرداند. لذا دراین سفر بود که مکاشفه ای بدو دست داد و وی را نه تنها از کرده پشیمان کرد بلکه موجب شد 180 درجه از عقیده و نگرش خویش نسبت به مسیح برگشته و تمام عمر باقیمانده را صرف تبلیغ و گسترش مسیحیت کند. به هر حال پولس این نقطة عطف بنیادی راچنین بیان داشته است : (من پیروان عیسی را تا سرحد مرگ شکنجه و آزار می دادم ، مردان و زنان را دستگیر و زندانی می کردم ، کاهن اعظم و اعضای شورای یهود شاهد هستند که آنچه می گویم راست است ، زیرا از آنان نامه خواستم تا به سران یهود در دمشق دستور بدهند که بگذراند مسیحیان را پیدا کنم ودست بسته به اورشلیم آورم تا مجازات شوند. وقتی در راه دمشق بودم، نزدیک یک ظهر ناگهان از آسمان نور خیره کنندهای گرداگرد من تابید . بطوری که روی زمین افتادم وصدایی شنیدم که به من میگفت : پولس ، پولس چرا اینقدر مرا آزار می دهی ؟ پرسیدم آقا ، شما کیستید؟ گفت: من عیسای ناصری هستم. همان که تو او را آزار می رسانی! همراهان من نور را دیدند ولی از گفته ها چیزی دستگیرشان نشد. گفتم: خداوندا ، حالا چه کنم ؟ خداوند فرمود : برخیز، به دمشق برو. در آنجا به تو گفته خواهد شد که خداوند چه نقشه ای برای بقیة زندگیات دارد . من از شدت آن نور کور شدم . پس همراهانم دستم را گرفتند وبه دمشق بردند در آنجا شخصی بود به نام حنانیا . او مرد خداشناسی بود، بادقت دستورهای خدا را اطاعت می کرد. ودربین یهودیان دمشق عزیز و محترم بود. حنانیا پیش من آمد، در کنارم ایستاد و گفت : ای برادرم ، پولس، بینا شو! و همان لحظه بینا شدم و توانستم او را ببینم ! سپس به من گفت : خدای اجداد ما ، تو را انتخاب کرده است تا خواست او را بدانی و مسیح را با چشم خود دیده ، سخنان او را به همه جا ببری و به همه بگویی که چه دیده و شنیده ای . حالا چرا معطلی ؟ به نام خداوند غسل تعمید بگیر تا از گناهانت پاک شوی .)( اعمال رسولان 22، 4-16 ) جان ناس نیز پس از ذکر این مطلب می نویسد: (این تغیییر بی نهایت عظیم که در زندگی پولس به وقوع پیوست او را ناگزیر ساخت که سفری به دیار عربستان کند و در آنجا به تفکر مشغول گردد. پس ، بار دیگر به دمشق بازگشت و نه فقط درآنجا، بلکه درتمام بلاد شمال تا انطاکیه ، که سومین شهر بزرگ امپراطوری روم بود، پیشوای مطلق مسیحیان گشت ، واین آیین نوین دراین امکنه و بلاد ، پیروان و مؤمنین بسیار در میان امتهای غیر یهود گرد آورد. بعد از سه سال وی سفری به اورشلیم کرد و مدت دو هفته درآنجا به سر آورد تا آنکه شخصاً با پطرس حواری و یعقوب دیدار کند، بعد از آن باردیگر به طرف شمال روی آورده ، اوقات خود را در بلاد شام و کیلیکیا می گذارنید. پس از آن مشهورترین سفر دعوت خود را آغاز کرد و به مصاحبت برنا باس و مرقس جهانگردی آغاز کرد. نخست به جزیرة قبرس رفت و سرتاسر آن جزیره را پیمود واز آنجا برکشتی نشسته، قصد دیار آسیای صغیر کرد . درشهرهای معروف پرگا، انطاکیه ، ایکونیوم ، لیسترا، و دربه ، کلیساهای محلی تاسیس فرمود، بار دیگر سفری مجدد به آن بلاد کرده ، آن کلسیاها را دیدن نمود و آنگاه به شهر تروآس ( تروای باستانی) رو نهاد .پس ، از آنجا با کشتی به مقدونیه رفته ، قدم به خاک اقلیم اروپا نهاد و درشهرهای بزرگ ساحلی یونان مجامع عیسوی تشکیل داد و به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و یکی از کلیساهای مهم عالم مسیحیت را در آن شهر برپا ساخت ، سپس ، از همان خط که رفته بود مراجعت کرد.)( تاریخ جامع ادیان ، ص 615 ) اگر چه دگرگونی درونی پولس از شکنجه کردن مسیحیان تا تبلیغ کردن دین مسیح، در نهایت چون سرّی دست نیافتنی باقی ماند ولیکن اهمیت پولس رسول برای تاریخ جهان انکار ناپذیر است . نگاهی به مهمترین عقاید پولس : پولس چگونه مسیحیت را تحریف کرد؟ بی گمان در میان آرای پولس که به شکلی زنجیره وار در هم تنیده اند ، رویکرد او به شریعت پر دامنه ترین مباحث رادر مجموعة عهد جدید و رسائلش به خود اختصاص داده است . او تلاش می کند تا با طرح پیش فرضهایی الاهیاتی جوهرة شریعت را انکار کند و مردم را به حیات روحانی درعیسی مسیح فرا خواند، چیزی که از عیسی(ع) نمی توان تأییدی برآن یافت . این مسئله به حدی واضح و مبرهن است که از نگاه عهد جدید ( شریعت را می توان در سه رویکرد متمایز از هم سامان داد:1- رویکرد مسیح2- رویکرد رسولان3- رویکرد پولس(مجله هفت آسمان شماره 25،ص 25 ) گفتنی است ( تأثیر انکار ناپذیر پولس در مسیحیت بدان پایه است که شاید بتوان ادعا کرد که آیین مسیحیت به دنبال تلاش واصرار او به صورت یک آیین کاملاً متمایز از آیین یهود در آمد و اگر این تلاش صورت نمی گرفت ، مسیحیت وضعیت کنونی را نداشت ) (همان ، ص 27) پولس و شریعت پولس با طرح آموزة نجات از طریق ایمان و باور ( فیض رایگان خدا)( غلاطیان 2/16 و رومیان 3/28) معتقد است که شریعت هیچ جایگاهی در نجات انسان ندارد . از نگاه او شریعت ( مقدس است ) (رومیان 7/12) و ( روحانی است ) (رومیان 7/14) وبه وسیلة خدا به بنی اسرائیل اعطاء شده (رومیان 9/4) واز این نظر از امتیازات این قوم به شمار می آید. با این همه ، در نقشة خدا برای نجات بشر در آغاز چیزی به نام شریعت وجود نداشته است و تنها دلیل پیدایش آن، گناه آدم و در پی آن هبوط و افول او و گرفتاریش درطبیعت جسمانی و فاسد است. پولس معتقداست تا انسان در این طبیعت جسمانی است و علاوه بر شریعت روحانی خدا قانون جسمانی دیگری بر او حاکم است، نمی تواند از گناه نجات یابد، شریعت برای تشخیص خوبی از بدی است. بااین همه ، شریعت هرگز نمی تواند او را از فرو افتادن در گناه نجات دهد. (رومیان بات 7) (همان ، ص 30-29 ) پولس و اعتقاد به گناه اصلی یکی از اعتقادات پولس اعتقاد به (گناه اصلی)است یعنی او معتقد است ( پس از تحقق مشیت الهی و گناه آدم در باغ عدن و پس از آن که همة عطایا و کمالات ممتاز او سلب شد، نسل او نیز از آن کمالات محروم مانده و همة انسانهای پس از او با طبیعتی فاسد و گناه آلوده به هستی گام می نهند درحقیقت آنان از گناه جدّ خود در رنج اند ، البته در اینکه مراد پولس از گناه اصلی چیست ، آرای متفاوتی ارائه شده است . برخی چون اریگن با تفسیری افراطی معتقدند که هر انسانی بدان سبب که از انسان گناهکاری پیش از خود به وجود می آید، او نیز گناهکار زاده می شود ، براین اساس ، هر انسانی که به دنیا می آید ، گناه و خطای آدم ابوالبشر رابردوش می کشد وبه همان گناه ، گناهکار شناخته می شود، دسته ای دیگر ، مراد پولس از گناه نخستین راچنین تفسیر می کنند که انسان گناه جدّ خود را به ارث نبرده بلکه طبیعت گناه آلودة او را به ارث برده است . طبیعت ضعیفی که نتوانست انسان نخستین را در برابر وسوسه های بیرونی شیطان ، از گناه وسقوط نگاه دارد .)(همان ، ص 31 ) به اعتقاد پولس ( گناه با مرگ دریک نقطه با هم در پیوند است : زیرا که مزد گناه مرگ است ) (رومیان : 6/36) براین اساس پولس اعلام می کند که براثر گناه آدم در باغ عدن ، وارثان او که همان نسل اویند گرفتار طبیعتی فاسد و گناه آلوده شدند و مرگ نیز درعالم هستی داخل شد و براو و نسلش سایه افکند . رأی پولس براین تحلیل استوار است که انسان در اثر گناه آدم ، نیای انسان ، به راهی کشانده شده که پایانی جز مرگ نخواهد داشت )(همان ، ص 32 ) پولس و اعتقاد به تجسّم در هیچ یک از کتابهای عهد عتیق و در هیچیک از کلماتی که از مسیح نقل شده است به مسئلۀ تجسم اشاره نشده است. اما پولس به روشنی بیان کرد که مسیح، همان خدای پسر است که لباس جسم را پوشید: ( لکن خود را خالی کرده صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد وچون در شکل انسان یافت شد...)(فیلیپیان 2 : 7 8 ) گرچه مسئلۀ تجسم در ابتدای انجیل یوحنا نیز آمده است (یوحنا 1 :14) اما همانطور که می دانیدرسالههای پولس بر تمام کتب و رسالههای عهد جدید مقدم بوده و جلوتر از تمام آنها نوشته شده است و عموم رسالهها و کتب عهد جدید متأثر از پولس بودهاند. تعبیر مسیح ملعون در مورد حضرت مسیح در هیچ جای کتاب مقدس سراغ نداریم که خداوند پیامبران را ملعون خوانده باشد اما پولس در جسارتی آشکار مسیح را ملعون خواند: ( مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود ) (غلاطیان 3 :13 ) بهتر است قبل از هرگونه قضاوت به آیۀ مورد نظرپولس مراجعه کنیم : ( و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی بدنش در شب بر دار نماند او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون است ) (تثنیه 21 :23) این آیه به روشنی در مورد کسانی است که مرتکب جرمی شدهاند و به خاطر آن و به فرمان شریعت به دار کشیده شدهاند نه در مورد مظلومی که در عین بیگناهی او را به دار کشیده باشند. کدام منطق میتواند بپذیرد شخصی که توسط حاکم ظالم بر دار آویخته شده ملعون باشد؟آیا مسیحیان میپذیرند که مبشرین و مبلغینی که در نقاط مختلف جهان بجرم تبلیغ مسیحیت به دار آویخته شدند ملعون باشند!! پولس برای تبیین و تثبیت عقاید خویش از هیچ چیزی ابا نداشت او بسیاری از پیامبران و بزرگان تاریخ را ملعون میپندارد چرا که در رساله به غلاطیان 3 :10 مینویسد: ( زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند زیر لعنت میباشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشتههای شریعت تا آنها را به جا آورد ) (جهت آشنایی با گناهانی که از پیامبران و برگزیدگان الهی سرزده است رجوع کنید به پیامبران در کتاب مقدس ) با تأمل در این کلام پولس میتوان دریافت که او تمام مردم را ملعون میداند زیرا کمتر کسی در تمام عمر خویش بدون گناه میماند. کدام انسان میتواند ادعا کند که در تمام عمر خویش به تمام شریعت به نحو کامل عمل کرده است؟ اعتقاد پولس در مورد اطاعت بی قید و شرط از حاکمان پولس برای جلب نظر حاکمان، اطاعت از ایشان را لازم میشمرد و بدینوسیله راه را برای بسط و گسترش افکار و عقاید خویش باز کرد: ( هر شخصی مطیع قدرتهای برتربشود زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتب شده است حتی هرکه با قدرت مقاومت نماید مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد ... زیرا خادم خداست برای توبه نیکویی ، لکن هرگاه بدی کنی بترس چونکه شمشیر راعبث بر نمیدارد زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران میکشد لهذا لازم است که مطیع او شوی ) (رومیان 13 :1 5 ) البته صدور این کلام از پولس چندان عجیب نیست زیرا او هرگز با عیسی نبوده و از شیوه و سنت عیسوی اطلاع نداشت.در انجیل لوقا میخوانیم: ( در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس میخواهد تو را به قتل برساند) آنچنانکه از نامۀ پولس برمیآید باید مسیح سر تعظیم را فرود میآورد و میگفت: به آن پادشاه بگویید که من مطیع امر او هستم و در هیچ چیز جز به خواستۀ او عمل نمیکنم زیرا او خادم خداست و از سوی خداست که به حکومت و قدرت رسیده است. اما جالب است که عکسالعمل مسیح را بدانید: (ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید: اینک امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت میبخشم و در روز سوم کامل خواهم شد لیکن میباید امروز و فردا راه روم ) (لوقا 13 : 31 33 )گذشته از این مسیح در شب آخر حواریون را امر به خرید اسلحه فرمود: ( پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کسیه دارد آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامۀ خود را فروخته آن را بخرد ) (لوقا 22 :36 ) براستی مسیح چرا به حواریون دستور به خرید شمشیر داد؟ آنهم حتی به قیمت فروختن جامهها وعریان ماندن! مگر نه این است که انسان باید مطیع قدرتهای برتر باشد!؟پس خرید شمشیر برای چه؟! هبوط درنگاه پولس از نگاه پولس ( هبوط در حقیقت نوعی تنزل رتبه است به آن معناکه آدم به دنبال گناه از منزلت بلند خود به پایین سقوط کرد و همین تنزل و سقوط است که موجب می شود شریعت از طرف خدا به آدم اعطا شود واین مسئله تا آمدن مسیح و ایمان به او ادامه خواهد داشت ولی با آمدن او انسان در سایة ایمان به او می تواند به رابطة تازه ای دست یابد واز سلطة شریعت رهایی یابد )( همان ، ص 34 باکمی تغییر) فدیه از نگاه پولس پولس معتقد به فدیه یا قربانی شدن عیسی (ع) است او درنوشته های خود آورده است او (عیسی (ع)) آمد تا با قربانی کردن خود گناه را بردارد (عبرانیان 9/26) (پولس با ابداع این نظریه برآن است که درحالی که غضب الهی به دلیل گناه برتمام بشر سایه گسترانده بود و همه آدمیان در زیر سلطة گناه زندگی می کردند ، خورشید رحمت و مهربانی خداوند راه دیگری برای بشر روشن کرد و به انسان زندانی در زیر سلطة گناه ، رهایی ارزانی داشت و در پرتو این همه مهربانی و لطف برای مسئله گناه راه حلی فراهم آمد و این راه حل همان است که پولس از آن به (فیض و لطف رایگان الهی تعبیر می کند )(نگا. تاریخ جامع ادیان ، تاریخ ادیان (مبلغی) ، تاریخ ادیان (رضایی) مجله هفت آسمان شماره های 3 ،4، 16و فرهنگ) فرجام پولس به نقل از تاریخ نهایتاً پولس پس از تعمید دادن عده ای از رومیان با هدایای گرد آوری شده به اورشلیم رفت در اورشلیم تعداد زیادی از یهودیان برگرد او جمع گشته و ازدهام کردند بطوریکه سربازان رومی به سختی موفق شدند وی را از دست آنها نجات دهند و توقیفش کنند. دراین دستگیری او تقریباً دو سال در بازداشت بود که فکر کرد چون نشان شهروندی روم را دارد وقبلاً هم با استفاده از همین نشان قیصر روم او را آزاد کرده بود این بار نیز اگر به روم رود آزاد خواهدشد . لذا خواست که او را برای محاکمه به روم بفرستند . این خواسته عملی شد ، ولی بعد از اینکه به روم انتقال داده شد به مدت دو سال هم در آنجا به قید ملاقات آزاد زندان کشید تا اینکه سرانجام در زمان حکومت نرون به فرمان وی سرش را از تن جدا کردند . سال کشته شدن پولس در منابع ، مختلف است چنانکه تعدادی سال 60 وبعضی 64 و تعدادی نیز 67 میلادی را مطرح کرده اند . صحت ادعاهای پولس در اینجا این نکته به ذهن میآید که ادعاهای پولس تا چه حد معتبر است؟ چه کسانی بر این ادعاها مهر تأیید زدهاند؟ داستان دیدن مسیح و ایمان آوردن وی به دستور آن حضرت ،فقط توسط خود وی ذکر شده و هیچ منبع دیگری جز خود او شاهد بر این داستان نیست . تمام مطالب مربوط به پولس و تعریفها و تمجیدهای از او نیزفقط در کتاب اعمال رسولان آمده است. اما با مراجعه به کتاب مقدس در مییابیم که نویسندۀ کتاب اعمال رسولان کسی نیست جز لوقا شاگرد خود پولس که به دست او مسیحی شده بود. آیا با این وجود میتوان به این تعریفها اکتفا نمود؟ چه کسی اعتبار پولس و ادعاهای وی را تأیید کرده است؟ البته در رسالۀ دوم پطرس هم نام وی ذکر شده است. (دوم پطرس 3 :15 ) بدون شک اگر این مطلب ثابت شود میتواند کمک بزرگی برای شناخت شخصیت پولس باشد اما این رساله بی اعتبارترین کتاب عهد جدید است و محققین آن را جعلی دانستهاند. این رساله از نظر محتوا و شیوۀ نگارش تفاوت بسیار زیادی با رسالۀ اول پطرس دارد و محققین زمان نگارش آن را حدود 150 .م میدانند نویسنده این متن بدون شک شخصی غیر از پطرس بوده است و برای مقبول افتادن رسالهاش آن را به پطرس نسبت داده است. (کلید عهد جدید/ فلوید فیلسون/ ص239) نتیجه: با مراجعه به زندگی پولس، آراء و دیدگاههای وی و برخورد او با شاگردان و برگزیدگان مسیح ، به این جمع بندی میتوان دست یافت: پولس پس از آنکه در یهودیت به کسب موقعیت و مقام دلخواه خویش نائل نشد مسیحیت را دارای پتانسیل لازم دید چرا که دینی نوپا بود و به راحتی میتوانست با اعلام پیوستن به آن، موقعیت بسیار خوبی را برای خود به دست آورد. وی در این راه از تحریف مسیحیت هیچ باکی نداشت: آنگاه که با شخصیت مقبول و محبوب حواریون مواجه شد اقدام به تضعیف و پایین آوردن شخصیت ایشان نمود و از این رهگذر گذشتۀ سیاه خود را کمرنگ نمود و هم توانست به مقابله با حواریون بپردازد . آنگاه که با مسئلۀ ختنه مواجه شد و دریافت که غیر یهودیان نمیتوانند به راحتی با این مسئله کنار بیایند آن را کنار گذاشت. آنگاه که فهمید انجام مقررات شریعت برای کسانی که در قیدوبند شریعت نبودهاند کار دشواری است از توصیۀ به آن صرفنظر نمود. زمانی که متوجه شد بتپرستان میل و علاقۀ شدیدی به عقاید خویش در مورد منجی و مسئلۀ فداء دارند و نمیتوانند آز آن دست بکشند بدون معطلی عیسی را طبق خواستۀ آنان توصیف کرد .مسیحیان معتقدند که پولس عقاید رومیان را (مبنی بر فرزند داشتن خدا) در میان آئین عیسی گنجانده است و این مذهب توحیدی را از آن حالت اولیه خارج نموده و عقاید شرک و تثلیث را در آن جای داده است . ....و اینگونه بود که موفق شد به سرعت، دیگران را جذب مسیحیت کند و از این طریق خود را به شخصیت برجستۀ مسیحیت تبدیل کند. حکایت بر مزاج مستمع گوی اگر خواهی که دارد با تو میلی پولس که حواریون را مانعی برای رسیدن به اهداف خویش قلمداد میکرد از یک طرف اقدام به معرفی حواریون به عنوان افراد دورو، منافق و ... نمود و از طرف دیگر مأموریت ایشا ن را محدود به قوم یهود نمود. او که در ابتدا خود را فردبسیار کوچک خوانده بود و میگفت بخاطر جفاهایش، لایق آن نیست که رسول خوانده شود بزودی ادعا کرد که از بزرگترین حواریون نیز چیزی کم ندارد . باری پولس در آخرین گام و برای از میان برداشتن مخالفت حاکمان، ایشان را خادم خدا معرفی کرد و مردم را به اطاعت بی قیدوشرط از آنها دعوت کرد و عجیب آنکه کلیسائی که باید بر پطرس بنا میشد، پولس را جایگزین این حواری بزرگ نمود. منابع : 1- انجیل عیسی مسیح (ترجمه) . 2- تاریخ جامع ادیان ، جان . بی . ناس ، ترجمه حکمت علی اصغر ، انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ نهم ، 1377. 3- فرهنگ فارسی ، معین محمد، انتشارات امیرکبیر ، چاپ یازدهم 1376 . 4- تاریخ ادیان جهان ، رضایی عبد العظیم ، انتشارات علمی ، 1358 . 5- تاریخ ادیان ومذاهب جهان ، مبلغی عبداله، انتشارات حرّ . 6- مجله هفت آسمان ، شماره 3 . 7- مجله هفت آسمان ، شماره 4 . 8- مجله هفت آسمان ، شماره 16 . 9- مجله هفت آسمان ، شماره 25 . این مجله توسط مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب قم به چاپ می رسد . 10- روزنامه رسالت شماره 5472 پنج شنبه 3/10/84 ص 6
پولس که شخص دوم مقدس برای مسیحیان است باعث شد که مسیح را خدا دانستند و به آسمون برد، ختنه نکردن، گوشت خوک خوردن، سه خدایی و بسیاری از مسائل را به وجود آورد. او در تاریخ مسیحیت یک نفوذی یهودی است؟
پولس که شخص دوم مقدس برای مسیحیان است باعث شد که مسیح را خدا دانستند و به آسمون برد، ختنه نکردن، گوشت خوک خوردن، سه خدایی و بسیاری از مسائل را به وجود آورد. او در تاریخ مسیحیت یک نفوذی یهودی است؟
پولس که شخص دوم مقدس برای مسیحیان است باعث شد که مسیح را خدا دانستند وبه آسمون برد ختنه نکردن گوشت خوک خوردن سه خدایی وبسیاری از مسائل را به وجود آورد. اودرتاریخ مسیحیت یک نفوذی یهودی است. چون بسیار مشکوک وباورنکردنی است واز طرفی یهود نفوذی کم نداشته است ودرطول تاریخ نفوذی های بسیاری داشته است. لطفا نظر پژوهشگران وصاحب نظران را در این زمینه بفرمایید.
نگاهی به احوال و عقاید پولس رسول
پولس یا بولوس(عبری:שאול התרסי شائول طرسوس، یونانی:Σαούλ شائول و Σαούλ سوئولوس و Παῦλος پولوس) از رسولان و مبلغان مسیحیت و بنیانگذار الهیات و خداشناسی این آئین بود؛ برخلاف حواریون، پولس هرگز با عیسی دیدار نداشته
است؛ با این حال این پولس بود که مسیحیت را از یهودیت جدا ساخت، همچون دینی جداگانه. پولس در شهر طرسوس در کیلیکا، در حدود سال دهم میلادی، در خانواده ای فریسی زاده شد. وی پس از کارمندی روم نام یونانی پولس(که به معنی کوچک است) را به جای نام عبری شائول برگزید. پولس، زبان یونانی و رومی را آموخت و با نوشته های شناخته شده ادبیات باستانی یونان آشنا شد؛ وی حرفه چادردوزی را آموخته بود و چندین سفر نیز به اورشلیم داشت. وی در اورشلیم، از گملیئل بن هیلل علوم دینی و تلمود را آموخت. او نخست به نام آئین یهود به مبارزه با مسیحیت پرداخت و در اورشلیم بسیاری از مسیحیان را کشت، سرانجام خود آئین یهود را کنار گذاشت و به مسیحیت گروید. یهودیان، فرماندار دمشق را به دستگیری پولس واداشتند. بنا به روایت مسیحی، پولس در میان سبدی از فراز دیوارهای شهر گذشت. پولس، چندی به عربستان رفت و به نام مسیح به سخنوری پرداخت. برنابا، دست موافقت به او داد و کلیسای اورشلیم را ترغیب کرد تا بشارت عیسوی را ابلاغ کند. برنابا، همچنین، برای اداره کلیسای انطاکیه از او یاری جست. پولس رسول بحث بر انگیزترین شخصیت عالم مسیحیت و یهودیت است ، چرا که وی گاه از سوی یهودیان به کفروالحاد محکوم می شود وگاه از سوی گروههای مختلف مسیحیان به تحریفگر دین مسیح محکوم می گردد ونیز گاهی از سوی بعضی از یهودیان به عنوان یهودی روحانی بد فرجام معرفی می شود و گاهی هم از سوی بعضی از مسیحیان بعنوان بهترین مبلغ و خدمتگزار دین مسیح مطرح می گردد. به هر حال پولس شخصیتی چند بعدی و ناشناخته است و به سادگی نمی توان در مورد او اظهار نظر کرد . پولس کیست وچه کرد ؟ یکی از
شخصیتهای بحث برانگیز مسیحی پولس یهودی یا به تعبیری پولس حواری است ، پولس نخستین مؤلف و متکلم مسیحی ، اهل طرسوس از ناحیة سیلیس(ترکیه کنونی ) می باشد این شهر در زمان پولس ، شهری تجاری بوده که بر سر راه آسیای صغیر به سوریه قرار داشته است . بسیاری از یهودیان وی را مرتد می دانند ، در مقابل بسیاری از مسیحیان او رانه یک مؤمن مسیحی بلکه یک رسول عالی قدر مسیحی به شمار میآورند. طبق گفته (اعمال رسولان ) نام اصلی پولس یهودی(شائول) یعنی هم نام یکی از پادشاهان اسرائیل بوده است لیکن اوهمواره در نوشته هایش تنها نام رومی خود یعنی پولس را بکار برده است واین شاید بدان علت باشد که در آن زمان طبق رسوم یونانیان پولس نام یونانی وی از طفولیت بوده نه نام مستعار و انتخابی او که معمولاً اشخاصی به دلایل سیاسی و یا علاقه و تقلید بر می گزینند .پولس در سفرهایش که به منظور تبلیغ دین مسیح انجام می داده از راه حرفه ای که بلد بوده امرار معاش می کرده ، حرفه او به احتمال قوی خیمه دوزی بوده است، گفته می شود پولس در اورشلیم پرورش یافته و همان جا زیر نظر غمالائیل (گملیئل اول ) مربّی معروف درس خوانده است. جان ناس صاحت کتاب ( تاریخ جامع ادیان) در بارة وی می نویسد ( پولس ازاصل و تبار یهودی می باشد وهمزمان با میلاد مسیح درشهر طرسوس در کیلیکیا که در آن وقت شهری معتبر بوده است متولد گشت . درآن شهر مدرسة مهمی وجود داشته که در آنجا مبادی و حکم فلاسفة رواقیون و کلبیون را تعلیم می داده اند و ظاهراً پولس حواری نزد آنها تربیت نفوس را، تا به حدی که بقای ابدی جاویدی حاصل کنند و مظهر شخصیت الهی گردند ، فرا گرفته است. خانوادة او ظاهراً احترام و مکانت داشته اند ، زیرا والدینش حق شهرنشینی و تابعیت روم را خریداری کرده بودند [واز این بابت نشانی داشته اند که طبق آن نشان شهروند رومی بحساب می آمدند و نیز با توجه به آن نشان از حقوق و مزایای شهروندی برخوردار بوده اند که این نشان به ارث به پولس می رسد و پولس بارها با ارائه آن به مأموران حکومتی ازدست آنها آزاد می شود] واز این روی مانند دیگر افراد رومی نژاد دارای همان حقوق مدنی ایشان بوده است ، ولی در عقاید دینی و مذهبی با مبادی فلسفی هلنیزم در محیط یونانی خود سخت مخالفت داشت و
مانند یک فرد فریسی بسیار متعصب به سر می برد، چنانچه خود گفته است: ( درخدمت گملیئل ، معلم و پیشوای فریسی، در قایق شریعت اجداد متعلم شده ، دربارة خدا تعصب داشتم ). (کتاب اعمال رسولان : 4022 ) و نیز دربارة سرگذشت زندگانی خود چنین می نویسد: (در دین یهود از اکثر همسالان خود سبقت میجستم ودر تقالید اجداد خود به غایت غیور می بودم) بالاخره پولس ، یهودی بسیار متعصبی بوده است و خود پولس نیز براین گفته ها در جای جای (اعمال رسولان ) صحه گذاشته برای نمونه وی به مردم اورشلیم می گوید، (من هرگز نه طمع پولی داشتم و نه طمع لباس بلکه با این دستها همیشه کار می کردم تا خرج خود و همراهانم راتأمین کنم ، از لحاظ کمک به فقرا نیز پیوسته برای شما نمونه بودم چون کلمات عیسای خداوند رابخاطر داشتم که فرمود: دادن بهتر از گرفتن است) (اعمال رسولان 20، 33-36 ) پولس بعد از اینکه در اورشلیم دستگیر می شود در دفاع از خود می گوید :( من نیز مانند شما یهودی هستم ودر شهر طرسوس قیلیقیه بدنیا آمده ام . ولی در همین اورشلیم ، درخدمت غمالائیل تحصیل کرده ام . در مکتب اویاد گرفتم احکام و آداب و رسوم دین یهود را دقیقاً رعایت کنم وخیلی مشتاق بودم که هر چه می کنم به احترام خدا بکنم ، همچنانکه شما نیز امروز سعی می کنید انجام دهید .)( اعمال رسولان 22، 3 ) پولس اگر چه در ابتدا خود، پیروان مسیح را شدیداً مورد شکنجه وآزار قرار میداد امّا بعدها خود، نیز بارها از سوی یهودیان مورد شکنجه وآزار قرار گرفت چنانکه اومی نویسد ( من متحمل زحمات زیادتری شده ام، بیش از آنان به زندان افتاده ام ، بیشتر شلاق خورده ام و دفعات بیشتری بامرگ روبه رو شده ام . مقامات یهودی پنج بار مرامحکوم به سی و نه ضربه شلاق کردند . سه بار مرا با چوب زدند . یک بار سنگسار شدم . سه بار در سفرهای دریایی،کشتی مان غرق شد. یک شبانه روز با امواج دریا دست بگریبان بودم . به نقاط دور دست وخسته کننده سفر کرده ام ، طغیان رودخانه ها، حمله دزدان ، آزار هموطنان یهودی و نیز آزار غیر یهودیان همواره مرا تهدید کرده است . در شهرها با خطر هجوم جمعیت خشمگین، ودر بیابان ودریا با خطر مرگ روبرو بوده ام ، در کلیساها نیز خطر کسانی که بدروغ ادعای برادری دارند، مرا تهدیدکرده است . باخستگی و مشقت وبی خوابی خوگرفته ام گرسنگی وتشنگی کشیده ام و چیزی برای خوردن نداشته ام، بارها سرمای زمستان را بدون لباس کافی گذرانده ام .( نامه دوم به قرنستیان 11، 23-27 )
پولس وتبلیغ مسیحیت
شاید اغراق نباشد که اگر بگوییم پولس بزرگترین مبلغ و احیاگر دین مسیح است . اگر مانند نیچه قائل به این نباشیم که پولس بنیان گذار واقعی مسیحیت است، تا افرادی مانند هانس کونگ (متکلم برجستة کاتولیک آلمانی صاحب کتاب متفکران بزرگ مسیحی) سخن
ما را نپذیرد و یا اینکه به دیده شک در آن بنگرد.( ن . ک . به ، مجله هفت آسمان شماره 16 ، 94-93 )
( پولس حواری را غالباً دومین مؤسس مسیحیت لقب داده اند ، و مسلماً او دراین راه جهاد بسیار کرد وفرقة طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت به طوری که آنها اهمیت موقع ومقام خود را براثر مساعی پولس از کف دادند، ولی اهمیت اوبیشتر از آن جهت است که وی اصول و مبادی الوهی (تئولوژیک) خاصی به وجود آورد که آثار روحانی مبادی عیسی را در ضمیر و روح پیروان او ثابت و مستقر ساخت وهمین اصول سبب شد که نصرانیت عالمگیر شود و در ممالک جهان انتشار یابد واز این جهت بزرگترین خدمت را
درتحول تمدن غربی ، پولس انجام داده است.) ( تاریخ جامع ادیان 614- 613 )
لازم به ذکر است که پولس تمامی این خدمات بزرگ را بعد از زمانی دراز و بلند که خصم کینه توز مسیحیان بود به عمل آوردند.چون او چنانکه گذشت از اصل و تبار یهودیان بوده است او خود می نویسد: (من دریک خانوادة اصیل یهودی ، از طایفة (بنیا مین )بدنیا آمده ام ، وهشت روزه بودم که ختنه شدم ، عضو فرقة ( فریسیان) نیز بودم ،که در زمینة اجرای احکام دین یهود، از همه سختگیرترند . تعصب من در دین یهود بقدری بودکه مسیحیان را آزار و شکنجه می دادم ، و می کوشیدم که فرایض دینی را موبه مو اجرا نمایم. )( نامه پولس به فیلیپیان 3 ، 5-6 ) امّا پولس به علت تحوّ ل بزرگی که در زندگیاش رُخ داد و موجب تغییر نگرش وی نسبت به مسیحیت شد از شکنجه وآزار مسیحیان دست برداشته و مبلغ دین مسیح شد.
پولس و تغییر ایده و عقیده اش
حال اینکه چه امری موجب تحوّل روحی و عقیده پولس شده است کس هیچ نمیداند الا اینکه گفته شده ( هنگامی که پیروان مسیح از اورشلیم به سوی شمال فرار کرده وبه دمشق وحوالی آن رفتند، وی نزد رئیس کاهنان رفت، از او نامه هایی طلب نمود به عنوان کنیسه هایی که در دمشق بود تا اگر کسی را از اهل طریقت ، خواه مرد خواه زن [مسیحی ] بیابد ، ایشان را برنهاده، به اورشلیم باز گرداند. لذا دراین سفر بود که مکاشفه ای بدو دست داد و وی را نه تنها از کرده پشیمان کرد بلکه موجب شد 180 درجه از عقیده و نگرش خویش نسبت به مسیح برگشته و تمام عمر باقیمانده را صرف تبلیغ و گسترش مسیحیت کند. به هر حال پولس این نقطة عطف بنیادی راچنین بیان داشته است : (من پیروان عیسی را تا سرحد مرگ شکنجه و آزار می دادم ، مردان و زنان را دستگیر و زندانی می کردم ، کاهن اعظم و اعضای شورای یهود شاهد هستند که آنچه می گویم راست است ، زیرا از آنان نامه خواستم تا به سران یهود در دمشق دستور بدهند که بگذراند مسیحیان را پیدا کنم ودست بسته به اورشلیم آورم تا مجازات شوند. وقتی در راه دمشق بودم، نزدیک یک ظهر ناگهان از آسمان نور خیره کنندهای گرداگرد من تابید . بطوری که روی زمین افتادم وصدایی شنیدم که به من میگفت : پولس ، پولس چرا اینقدر مرا آزار می دهی ؟
پرسیدم آقا ، شما کیستید؟ گفت: من عیسای ناصری هستم. همان که تو او را آزار می رسانی! همراهان من نور را دیدند ولی از گفته ها چیزی دستگیرشان نشد. گفتم: خداوندا ، حالا چه کنم ؟ خداوند فرمود : برخیز، به دمشق برو. در آنجا به تو گفته خواهد شد که خداوند چه نقشه ای برای بقیة زندگیات دارد . من از شدت آن نور کور شدم . پس همراهانم دستم را گرفتند وبه دمشق بردند در آنجا شخصی بود به نام حنانیا . او مرد خداشناسی بود، بادقت دستورهای خدا را اطاعت می کرد. ودربین یهودیان دمشق عزیز و محترم بود. حنانیا پیش من آمد، در کنارم ایستاد و گفت : ای برادرم ، پولس، بینا شو! و همان لحظه بینا شدم و توانستم او را ببینم ! سپس به من گفت : خدای اجداد ما ، تو را انتخاب کرده است تا خواست او را بدانی و مسیح را با چشم خود دیده ، سخنان او را به همه جا ببری و به همه بگویی که چه دیده و شنیده ای . حالا چرا معطلی ؟ به نام خداوند غسل تعمید بگیر تا از گناهانت پاک شوی .)( اعمال رسولان 22، 4-16 ) جان ناس نیز پس از ذکر این مطلب می نویسد: (این تغیییر بی نهایت عظیم که در زندگی پولس به وقوع پیوست او را ناگزیر ساخت که سفری به دیار عربستان کند و در آنجا به تفکر مشغول گردد. پس ، بار دیگر به دمشق بازگشت و نه فقط درآنجا، بلکه درتمام بلاد شمال تا انطاکیه ، که سومین شهر بزرگ امپراطوری روم بود، پیشوای مطلق مسیحیان گشت ، واین آیین نوین دراین امکنه و بلاد ، پیروان و مؤمنین بسیار در میان امتهای غیر یهود گرد آورد. بعد از سه سال وی سفری به اورشلیم کرد و مدت دو هفته درآنجا به سر آورد تا آنکه شخصاً با پطرس حواری و یعقوب دیدار کند، بعد از آن باردیگر به طرف شمال روی آورده ، اوقات خود را در بلاد شام و کیلیکیا می گذارنید. پس از آن مشهورترین سفر دعوت خود را آغاز کرد و به مصاحبت برنا باس و مرقس جهانگردی آغاز کرد. نخست به جزیرة قبرس رفت و سرتاسر آن جزیره را پیمود واز آنجا برکشتی نشسته، قصد دیار آسیای صغیر کرد . درشهرهای معروف پرگا، انطاکیه ، ایکونیوم ، لیسترا، و دربه ، کلیساهای محلی تاسیس فرمود، بار دیگر سفری مجدد به آن بلاد کرده ، آن کلسیاها را دیدن نمود و آنگاه به شهر تروآس ( تروای باستانی) رو نهاد .پس ، از آنجا با کشتی به مقدونیه رفته ، قدم به خاک اقلیم اروپا نهاد و درشهرهای بزرگ ساحلی یونان مجامع عیسوی تشکیل داد و به آتن رهسپار گشت و از آنجا به شهر کورنت رو آورد و یکی از کلیساهای مهم عالم مسیحیت را در آن شهر برپا ساخت ، سپس ، از همان خط که رفته بود مراجعت کرد.)( تاریخ جامع ادیان ، ص 615 ) اگر چه دگرگونی درونی پولس از شکنجه کردن مسیحیان تا تبلیغ کردن دین مسیح، در نهایت چون سرّی دست نیافتنی باقی ماند ولیکن اهمیت پولس رسول برای تاریخ جهان انکار ناپذیر است .
نگاهی به مهمترین عقاید پولس : پولس چگونه مسیحیت را تحریف کرد؟
بی گمان در میان آرای پولس که به شکلی زنجیره وار در هم تنیده اند ، رویکرد او به شریعت پر دامنه ترین مباحث رادر مجموعة عهد جدید و رسائلش به خود اختصاص داده است . او تلاش می کند تا با طرح پیش فرضهایی الاهیاتی جوهرة شریعت را انکار کند و مردم را به حیات روحانی درعیسی مسیح فرا خواند، چیزی که از عیسی(ع) نمی توان تأییدی برآن یافت . این مسئله به حدی واضح و مبرهن است که از نگاه عهد جدید ( شریعت را می توان در سه رویکرد متمایز از هم سامان داد:1- رویکرد مسیح2- رویکرد رسولان3- رویکرد پولس(مجله هفت آسمان شماره 25،ص 25 ) گفتنی است ( تأثیر انکار ناپذیر پولس در مسیحیت بدان پایه است که شاید بتوان ادعا کرد که آیین مسیحیت به دنبال تلاش واصرار او به صورت یک آیین کاملاً متمایز از آیین یهود در آمد و اگر این تلاش صورت نمی گرفت ، مسیحیت وضعیت کنونی را نداشت ) (همان ، ص 27)
پولس و شریعت
پولس با طرح آموزة نجات از طریق ایمان و باور ( فیض رایگان خدا)( غلاطیان 2/16 و رومیان 3/28) معتقد است که شریعت هیچ جایگاهی در نجات انسان ندارد . از نگاه او شریعت ( مقدس است ) (رومیان 7/12) و ( روحانی است ) (رومیان 7/14) وبه وسیلة خدا به بنی اسرائیل اعطاء شده (رومیان 9/4) واز این نظر از امتیازات این قوم به شمار می آید. با این همه ، در نقشة خدا برای نجات بشر در آغاز چیزی به نام شریعت وجود نداشته است و تنها دلیل پیدایش آن، گناه آدم و در پی آن هبوط و افول او و گرفتاریش درطبیعت جسمانی و فاسد است. پولس معتقداست تا انسان در این طبیعت جسمانی است و علاوه بر شریعت روحانی خدا قانون جسمانی دیگری بر او حاکم است، نمی تواند از گناه نجات یابد، شریعت برای تشخیص خوبی از بدی است. بااین همه ، شریعت هرگز نمی تواند او را از
فرو افتادن در گناه نجات دهد. (رومیان بات 7) (همان ، ص 30-29 )
پولس و اعتقاد به گناه اصلی
یکی از اعتقادات پولس اعتقاد به (گناه اصلی)است یعنی او معتقد است ( پس از تحقق مشیت الهی و گناه آدم در باغ عدن و پس از آن که همة عطایا و کمالات ممتاز او سلب شد، نسل او نیز از آن کمالات محروم مانده و همة انسانهای پس از او با طبیعتی فاسد و گناه آلوده به هستی گام می نهند درحقیقت آنان از گناه جدّ خود در رنج اند ، البته در اینکه مراد پولس از گناه اصلی چیست ، آرای متفاوتی ارائه شده است . برخی چون اریگن با تفسیری افراطی معتقدند که هر انسانی بدان سبب که از انسان گناهکاری پیش از خود به وجود می آید، او نیز گناهکار زاده می شود ، براین اساس ، هر انسانی که به دنیا می آید ، گناه و خطای آدم ابوالبشر رابردوش می کشد وبه همان گناه ، گناهکار شناخته می شود، دسته ای دیگر ، مراد پولس از گناه نخستین راچنین تفسیر می کنند که انسان گناه جدّ خود را به ارث نبرده بلکه طبیعت گناه آلودة او را به ارث برده است . طبیعت ضعیفی که نتوانست انسان نخستین را در برابر وسوسه های بیرونی شیطان ، از گناه وسقوط نگاه دارد .)(همان ، ص 31 ) به اعتقاد پولس ( گناه با مرگ دریک نقطه با هم در پیوند است : زیرا که مزد گناه مرگ
است ) (رومیان : 6/36) براین اساس پولس اعلام می کند که براثر گناه آدم در باغ عدن ، وارثان او که همان نسل اویند گرفتار طبیعتی فاسد و گناه آلوده شدند و مرگ نیز درعالم هستی داخل شد و براو و نسلش سایه افکند . رأی پولس براین تحلیل استوار است که انسان در اثر گناه آدم ، نیای انسان ، به راهی کشانده شده که پایانی جز مرگ نخواهد داشت )(همان ، ص 32 )
پولس و اعتقاد به تجسّم
در هیچ یک از کتابهای عهد عتیق و در هیچیک از کلماتی که از مسیح نقل شده است به مسئلۀ تجسم اشاره نشده است. اما پولس به روشنی بیان کرد که مسیح، همان خدای پسر است که لباس جسم را پوشید: ( لکن خود را خالی کرده صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد وچون در شکل انسان یافت شد...)(فیلیپیان 2 : 7 8 ) گرچه مسئلۀ تجسم در ابتدای انجیل یوحنا نیز آمده است (یوحنا 1 :14) اما همانطور که می دانیدرسالههای پولس بر تمام کتب و رسالههای عهد جدید مقدم بوده و جلوتر از تمام آنها نوشته شده است و عموم رسالهها و کتب عهد جدید متأثر از پولس بودهاند.
تعبیر مسیح ملعون در مورد حضرت مسیح
در هیچ جای کتاب مقدس سراغ نداریم که خداوند پیامبران را ملعون خوانده باشد اما پولس در جسارتی آشکار مسیح را ملعون خواند: ( مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد چونکه در راه ما لعنت شد چنانکه مکتوب است ملعون است هر که بر دار آویخته شود ) (غلاطیان 3 :13 ) بهتر است قبل از هرگونه قضاوت به آیۀ مورد نظرپولس مراجعه کنیم : ( و اگر کسی گناهی را که مستلزم موت است کرده باشد و کشته شود و او را به دار کشیده باشی بدنش در شب بر دار نماند او را البته در همان روز دفن کن زیرا آنکه بر دار آویخته شود ملعون است ) (تثنیه 21 :23) این آیه به روشنی در مورد کسانی است که مرتکب جرمی شدهاند و به خاطر آن و به فرمان شریعت به دار کشیده شدهاند نه در مورد مظلومی که در عین بیگناهی او را به دار کشیده باشند. کدام منطق میتواند بپذیرد شخصی که
توسط حاکم ظالم بر دار آویخته شده ملعون باشد؟آیا مسیحیان میپذیرند که مبشرین و مبلغینی که در نقاط مختلف جهان بجرم تبلیغ مسیحیت به دار آویخته شدند ملعون باشند!! پولس برای تبیین و تثبیت عقاید خویش از هیچ چیزی ابا نداشت او بسیاری از
پیامبران و بزرگان تاریخ را ملعون میپندارد چرا که در رساله به غلاطیان 3 :10 مینویسد: ( زیرا جمیع آنانی که از اعمال شریعت هستند زیر لعنت میباشند زیرا مکتوب است: ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشتههای شریعت تا آنها را به جا آورد ) (جهت آشنایی با گناهانی که از پیامبران و برگزیدگان الهی سرزده است رجوع کنید به پیامبران در کتاب مقدس ) با تأمل در این کلام پولس میتوان دریافت که او تمام مردم را ملعون میداند زیرا کمتر کسی در تمام عمر خویش بدون گناه میماند.
کدام انسان میتواند ادعا کند که در تمام عمر خویش به تمام شریعت به نحو کامل عمل کرده است؟
اعتقاد پولس در مورد اطاعت بی قید و شرط از حاکمان
پولس برای جلب نظر حاکمان، اطاعت از ایشان را لازم میشمرد و بدینوسیله راه را برای بسط و گسترش افکار و عقاید خویش باز کرد: ( هر شخصی مطیع قدرتهای برتربشود زیرا که قدرتی جز از خدا نیست و آنهایی که هست از جانب خدا مرتب شده است حتی هرکه با قدرت مقاومت نماید مقاومت با ترتیب خدا نموده باشد ... زیرا خادم خداست برای توبه نیکویی ، لکن هرگاه بدی کنی بترس چونکه شمشیر راعبث بر نمیدارد زیرا او خادم خداست و با غضب انتقام از بدکاران میکشد لهذا لازم است که مطیع او شوی ) (رومیان 13 :1 5 )
البته صدور این کلام از پولس چندان عجیب نیست زیرا او هرگز با عیسی نبوده و از شیوه و سنت عیسوی اطلاع نداشت.در انجیل لوقا میخوانیم: ( در همان روز چند نفر از فریسیان آمده به وی گفتند دور شو و از اینجا برو زیرا که هیرودیس میخواهد تو را به قتل برساند)
آنچنانکه از نامۀ پولس برمیآید باید مسیح سر تعظیم را فرود میآورد و میگفت: به آن پادشاه بگویید که من مطیع امر او هستم و در هیچ چیز جز به خواستۀ او عمل نمیکنم زیرا او خادم خداست و از سوی خداست که به حکومت و قدرت رسیده است. اما جالب است که عکسالعمل مسیح را بدانید: (ایشان را گفت: بروید و به آن روباه بگویید: اینک امروز و فردا دیوها را بیرون میکنم و مریضان را صحت میبخشم و در روز سوم کامل خواهم شد لیکن میباید امروز و فردا راه روم ) (لوقا 13 : 31 33 )گذشته از این مسیح در شب آخر حواریون را امر به خرید اسلحه فرمود: ( پس به ایشان گفت: لیکن الآن هرکه کسیه دارد آن را بردارد و همچنین توشه دان را و کسی که شمشیر ندارد جامۀ خود را فروخته آن را بخرد ) (لوقا 22 :36 ) براستی مسیح چرا به حواریون دستور به خرید شمشیر داد؟ آنهم حتی به قیمت فروختن جامهها وعریان ماندن! مگر نه این است که انسان باید مطیع قدرتهای برتر باشد!؟پس خرید شمشیر برای چه؟!
هبوط درنگاه پولس
از نگاه پولس ( هبوط در حقیقت نوعی تنزل رتبه است به آن معناکه آدم به دنبال گناه از منزلت بلند خود به پایین سقوط کرد و همین تنزل و سقوط است که موجب می شود شریعت از طرف خدا به آدم اعطا شود واین مسئله تا آمدن مسیح و ایمان به او ادامه خواهد داشت ولی با آمدن او انسان در سایة ایمان به او می تواند به رابطة تازه ای دست یابد واز سلطة شریعت رهایی یابد )( همان ، ص 34 باکمی تغییر)
فدیه از نگاه پولس
پولس معتقد به فدیه یا قربانی شدن عیسی (ع) است او درنوشته های خود آورده است او (عیسی (ع)) آمد تا با قربانی کردن خود گناه را بردارد (عبرانیان 9/26) (پولس با ابداع این نظریه برآن است که درحالی که غضب الهی به دلیل گناه برتمام بشر سایه گسترانده بود و همه آدمیان در زیر سلطة گناه زندگی می کردند ، خورشید رحمت و مهربانی خداوند راه دیگری برای بشر روشن کرد و به انسان زندانی در زیر سلطة گناه ، رهایی ارزانی داشت و در پرتو این همه مهربانی و لطف برای مسئله گناه راه حلی فراهم آمد و این راه حل همان است که پولس از آن به (فیض و لطف رایگان الهی تعبیر می کند )(نگا. تاریخ جامع ادیان ، تاریخ ادیان (مبلغی) ، تاریخ ادیان (رضایی) مجله هفت آسمان شماره های 3 ،4، 16و فرهنگ)
فرجام پولس به نقل از تاریخ
نهایتاً پولس پس از تعمید دادن عده ای از رومیان با هدایای گرد آوری شده به اورشلیم رفت در اورشلیم تعداد زیادی از یهودیان برگرد او جمع گشته و ازدهام کردند بطوریکه سربازان رومی به سختی موفق شدند وی را از دست آنها نجات دهند و توقیفش کنند. دراین دستگیری او تقریباً دو سال در بازداشت بود که فکر کرد چون نشان شهروندی روم را دارد وقبلاً هم با استفاده از همین نشان قیصر روم او را آزاد کرده بود این بار نیز اگر به روم رود آزاد خواهدشد . لذا خواست که او را برای محاکمه به روم بفرستند . این خواسته عملی شد ، ولی بعد از اینکه به روم انتقال داده شد به مدت دو سال هم در آنجا به قید ملاقات آزاد زندان کشید تا اینکه سرانجام در زمان حکومت نرون به فرمان وی سرش را از تن جدا کردند . سال کشته شدن پولس در منابع ، مختلف است چنانکه تعدادی سال 60 وبعضی 64 و تعدادی نیز 67 میلادی را مطرح کرده اند .
صحت ادعاهای پولس
در اینجا این نکته به ذهن میآید که ادعاهای پولس تا چه حد معتبر است؟ چه کسانی بر این ادعاها مهر تأیید زدهاند؟ داستان دیدن مسیح و ایمان آوردن وی به دستور آن حضرت ،فقط توسط خود وی ذکر شده و هیچ منبع دیگری جز خود او شاهد بر این داستان نیست .
تمام مطالب مربوط به پولس و تعریفها و تمجیدهای از او نیزفقط در کتاب اعمال رسولان آمده است. اما با مراجعه به کتاب مقدس در مییابیم که نویسندۀ کتاب اعمال رسولان کسی نیست جز لوقا شاگرد خود پولس که به دست او مسیحی شده بود. آیا با این وجود میتوان به این تعریفها اکتفا نمود؟ چه کسی اعتبار پولس و ادعاهای وی را تأیید کرده است؟ البته در رسالۀ دوم پطرس هم نام وی ذکر شده است. (دوم پطرس 3 :15 ) بدون شک اگر این مطلب ثابت شود میتواند کمک بزرگی برای شناخت شخصیت پولس باشد اما این رساله بی اعتبارترین کتاب عهد جدید است و محققین آن را جعلی دانستهاند. این رساله از نظر محتوا و شیوۀ نگارش تفاوت بسیار زیادی با رسالۀ اول پطرس دارد و محققین زمان نگارش آن را حدود 150 .م میدانند نویسنده این متن بدون شک شخصی غیر از پطرس بوده است و برای مقبول افتادن رسالهاش آن را به پطرس نسبت داده است. (کلید عهد جدید/ فلوید فیلسون/ ص239)
نتیجه:
با مراجعه به زندگی پولس، آراء و دیدگاههای وی و برخورد او با شاگردان و برگزیدگان مسیح ، به این جمع بندی میتوان دست یافت:
پولس پس از آنکه در یهودیت به کسب موقعیت و مقام دلخواه خویش نائل نشد مسیحیت را دارای پتانسیل لازم دید چرا که دینی نوپا بود و به راحتی میتوانست با اعلام پیوستن به آن، موقعیت بسیار خوبی را برای خود به دست آورد.
وی در این راه از تحریف مسیحیت هیچ باکی نداشت: آنگاه که با شخصیت مقبول و محبوب حواریون مواجه شد اقدام به تضعیف و پایین آوردن شخصیت ایشان نمود و از این رهگذر گذشتۀ سیاه خود را کمرنگ نمود و هم توانست به مقابله با حواریون بپردازد .
آنگاه که با مسئلۀ ختنه مواجه شد و دریافت که غیر یهودیان نمیتوانند به راحتی با این مسئله کنار بیایند آن را کنار گذاشت. آنگاه که فهمید انجام مقررات شریعت برای کسانی که در قیدوبند شریعت نبودهاند کار دشواری است از توصیۀ به آن صرفنظر نمود.
زمانی که متوجه شد بتپرستان میل و علاقۀ شدیدی به عقاید خویش در مورد منجی و مسئلۀ فداء دارند و نمیتوانند آز آن دست بکشند بدون معطلی عیسی را طبق خواستۀ آنان توصیف کرد .مسیحیان معتقدند که پولس عقاید رومیان را (مبنی بر فرزند داشتن خدا) در میان آئین عیسی گنجانده است و این مذهب توحیدی را از آن حالت اولیه خارج نموده و عقاید شرک و تثلیث را در آن جای داده است .
....و اینگونه بود که موفق شد به سرعت، دیگران را جذب مسیحیت کند و از این طریق خود را به شخصیت برجستۀ مسیحیت تبدیل کند. حکایت بر مزاج مستمع گوی اگر خواهی که دارد با تو میلی
پولس که حواریون را مانعی برای رسیدن به اهداف خویش قلمداد میکرد از یک طرف اقدام به معرفی حواریون به عنوان افراد دورو، منافق و ... نمود و از طرف دیگر مأموریت ایشا ن را محدود به قوم یهود نمود. او که در ابتدا خود را فردبسیار کوچک خوانده بود و میگفت بخاطر جفاهایش، لایق آن نیست که رسول خوانده شود بزودی ادعا کرد که از بزرگترین حواریون نیز چیزی کم ندارد . باری پولس در آخرین گام و برای از میان برداشتن مخالفت حاکمان، ایشان را خادم خدا معرفی کرد و مردم را به اطاعت بی قیدوشرط از آنها دعوت کرد و عجیب آنکه کلیسائی که باید بر پطرس بنا میشد، پولس را جایگزین این حواری بزرگ نمود.
منابع :
1- انجیل عیسی مسیح (ترجمه) .
2- تاریخ جامع ادیان ، جان . بی . ناس ، ترجمه حکمت علی اصغر ، انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ نهم ، 1377.
3- فرهنگ فارسی ، معین محمد، انتشارات امیرکبیر ، چاپ یازدهم 1376 .
4- تاریخ ادیان جهان ، رضایی عبد العظیم ، انتشارات علمی ، 1358 .
5- تاریخ ادیان ومذاهب جهان ، مبلغی عبداله، انتشارات حرّ .
6- مجله هفت آسمان ، شماره 3 .
7- مجله هفت آسمان ، شماره 4 .
8- مجله هفت آسمان ، شماره 16 .
9- مجله هفت آسمان ، شماره 25 .
این مجله توسط مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب قم به چاپ می رسد .
10- روزنامه رسالت شماره 5472 پنج شنبه 3/10/84 ص 6