احتراما من مدت 9 ماه است که همسرم را عقد کرده ام، مشکل بنده سر مراسم عروسی است من چون به تعالیم دینی معتقدم نظرم بر این است که با همسرم به عنوان شروع زندگی به زیارت امام رضا(ع) برویم و زندگی را با نور ولایت آن حضرت و همچنین زندگی بدون تجمل را آغاز کنیم اما از طرفی همسرم با این کار مخالف است و حاضر نیست به این گونه و با این روش زندگیمان را شروع کنیم و از طرفی هم در توان من و خانواده ام نیست که مراسم بگیریم لذا این عامل باعث دعوای من و همسرم شده و حتی چند بار هم می خواسته ام اقدام به طلاق کنم از طرفی هم، دیگر خسته شده ام و هر روز فکرم را مشغول کرده است بعضی وقتها به خودم می گویم اگر مقداری بیشتر تحقیق کرده بودم شاید همسر مؤمن تری نصیبم می شد. دانشجوی گرامی، خوشحالیم از این که به ما نامه نوشته و مشکلتان را در میان گذاشته اید. سعی ما نیز بر آن است که در حد توانمان شما را در حل مشکلتان یاری دهیم. الف: برادر عزیز، دوران عقد یکی از مقاطع مهم ازدواج است که لازم است زن و شوهر، در کنار ارضای بخشی از نیازهای عاطفی و جنسی خود، سعی در شناخت روحیات و اخلاق یک دیگر بنمایند. دوران عقد بسته به نحوه برخورد دختر و پسر با آن، می تواند دورانی بسیاری لذت بخش یا رنج آور برای آنان باشد. از نکاتی که لازم است در مورد دوران عقد به آن توجه شود آن است که این دوران نباید زیاد طولانی شود، چون می تواند مشکلاتی را برای افراد فراهم آورد. یکی از مشکلات دوران عقد که عمدتاً بر اثر طولانی شدن زمان عقد به وجود می آید ، برجسته شدن نقاط ضعف احتمالی و ایجاد تردیدهای بیجا در دختر و پسر است. لذا دختر و پسر باید مواظب رفتارها و برخوردهای خود با همسر باشند و از هر گونه درگیری لفظی یا با دیگری، اجتناب کنند. جلوی ورود هر گونه افکار انحرافی به ذهن خود را بگیرند و همیشه عشق و علاقه به همسر را در ذهن خود بپرورانند. ب: به این نکته توجه داشته باشید که هیچ دختر و پسری را نمی توان یافت که از همه جهات با یک دیگر متناسب و هماهنگ باشند. لذا اگر با دختر دیگری هم ازدواج می کردید، چه بسا تفاوت دیدگاه و نگرش بیشتری با او می داشتید و در نتیجه مشکلاتتان نیز، افزون تر می بود. گذشته از این که طلاق و جدایی چیزی از مشکلاتتان را حل نمی کند و بلکه بر مشکلاتتان می افزاید. اصولا مشکلی که ذکر کرده اید به هیچ وجه نمی تواند توجه قابل قبولی برای اقدام به طلاق باشد. این مشکل و بسیاری از مشکلات دوران عقد یا پس از آن را می توان با کمی صبر و تحمل از سر گذراند. لذا توصیه ما این است که به جای توجه به نکات منفی همسرتان، به نقاط مثبت ایشان بنگرید. مطمئنا همسرتان دارای نقاط مثبتی هست که در نظرتان برجسته باشد و او را خاطر برخورداری از آن ها، دوست بدارید. او را با دیگران مقایسه نکنید. به هر حال، افراد، دارای نقاط مثبت و منفی هستند و شما هیچ فردی را نخواهید یافت که از هر جهت کامل باشد. توصیه اکید ما این است که صبر و تحملتان را از دست ندهید و کاری نکنید که موجب پشیمانی تان گردد. ج: هنگامی که دختر و پسری با هم عقد ازدواج می بندند، در واقع شریک زندگی دائمی خود را انتخاب می کنند و می خواهند تا آخر عمر در کنار هم با دوستی و صلح و صفا زندگی کنند. دختر و پسر پس از آن که خطبه عقد میان آنان خوانده شد، نزدیک ترین و صمیمی ترین افراد به یک دیگر هستند. خواسته های دیگری را مانند خواسته خود می دانند و تا حد امکان (البته به صورت منطقی و در محدوده موازین شرعی) سعی می کنند آن را برآورده سازند. لذا توصیه می کنیم فکر طلاق یا آرزوی ازدواج با دیگری را برای همیشه از سر خود بیرون کنید. زیرا این افکار، هیچ نتیجه ای جز بدتر شدن برخورد شما با همسرتان و برهم خوردن روابط حسنه شما نتیجه ای در بر ندارد. د: آنچه از شرع مقدس رسیده، مستحب بودن ولیمه( شام یا نهار دادن) است. ولی نوع غذا ومقدار آن تابع عرف مردم و وضعیت اقتصادی، اجتماعی خانواده عروس و داماد است. به عنوان مثال تعداد مهمانانی که دعوت می شود بستگی دارد به این که توانایی فرد در پذیرایی از آنها چقدر باشد اگر واقعا توانایی دارد، همه فامیل عروس وداماد را دعوت می کند و اگر این توانایی را ندارد خویشاوندان خیلی نزدیک را دعوت می کند. شیوه منطقی حل مشکل شما نیز آن است که اگر توان برپایی مراسم عروسی پرخرج را ندارید، با دوستی و صمیمیت در فرصتی مناسب و به دور از هر گونه تنش، در این باره با همسرتان و خانواده محترمشان صحبت کنید. وضعیت مالی و اقتصادی تان را با صداقت تمام برای آنان توضیح دهید و از آنان بخواهید در این باره با شما همراهی کنند. می توانید به آنان پیشنهاد دهید که اگر لزوما باید مراسم عروسی ترتیب داده شود، این مراسم را در کمال سادگی و صرفا با دعوت از فامیل های نزدیک برپا کنند. به هر حال، توجه به این نکته را حائز اهمیت می دانیم که مشکلاتی که در دوران عقد و هنگام عروسی شما به وجود آمده، منحصر به شما نیست. این گونه مشکلات در بسیاری از خانواده ها به وجود می آید. با صبر و حوصله و تحمل بالا با این مسائل برخورد کنید. مراسم عروسی را برای همسرتان و خانواده اش تلخ نسازید. به هر حال، آنان اکنون خویشاوندان نزدویک شما هستند و از شما انتظار دارند که در صدد خوشحال کردن آنان باشید. طولی نمی کشد که این مشکلات تمام می شود و فقط خاطرات آن ها بر جای می ماند. سعی کنید به گونه ای برخورد کنید که هنگام یاد کردن از آن ها خاطرات خوشی به ذهن شما و همسرتان خطور کند نه آن که از یادآوری آن ها، اندوهگین شوید. انشاء الله با درایت و پختگی زندگی مشترک خود را با شیرینی و خوشی آغاز کنید. ما هم ازدواج شما را به شما تبریک می گوییم. موفق باشید. مجتبی حیدری
احتراما من مدت 9 ماه است که همسرم را عقد کرده ام، مشکل بنده سر مراسم عروسی است من چون به تعالیم دینی معتقدم نظرم بر این است که با همسرم به عنوان شروع زندگی به زیارت امام رضا(ع) برویم و زندگی را با نور ولایت آن حضرت و همچنین زندگی بدون تجمل را آغاز کنیم اما از طرفی همسرم با این کار مخالف است و حاضر نیست به این گونه و با این روش زندگیمان را شروع کنیم و از طرفی هم در توان من و خانواده ام نیست که مراسم بگیریم لذا این عامل باعث دعوای من و همسرم شده و حتی چند بار هم می خواسته ام اقدام به طلاق کنم از طرفی هم، دیگر خسته شده ام و هر روز فکرم را مشغول کرده است بعضی وقتها به خودم می گویم اگر مقداری بیشتر تحقیق کرده بودم شاید همسر مؤمن تری نصیبم می شد.
احتراما من مدت 9 ماه است که همسرم را عقد کرده ام، مشکل بنده سر مراسم عروسی است من چون به تعالیم دینی معتقدم نظرم بر این است که با همسرم به عنوان شروع زندگی به زیارت امام رضا(ع) برویم و زندگی را با نور ولایت آن حضرت و همچنین زندگی بدون تجمل را آغاز کنیم اما از طرفی همسرم با این کار مخالف است و حاضر نیست به این گونه و با این روش زندگیمان را شروع کنیم و از طرفی هم در توان من و خانواده ام نیست که مراسم بگیریم لذا این عامل باعث دعوای من و همسرم شده و حتی چند بار هم می خواسته ام اقدام به طلاق کنم از طرفی هم، دیگر خسته شده ام و هر روز فکرم را مشغول کرده است بعضی وقتها به خودم می گویم اگر مقداری بیشتر تحقیق کرده بودم شاید همسر مؤمن تری نصیبم می شد.
دانشجوی گرامی، خوشحالیم از این که به ما نامه نوشته و مشکلتان را در میان گذاشته اید. سعی ما نیز بر آن است که در حد توانمان شما را در حل مشکلتان یاری دهیم.
الف: برادر عزیز، دوران عقد یکی از مقاطع مهم ازدواج است که لازم است زن و شوهر، در کنار ارضای بخشی از نیازهای عاطفی و جنسی خود، سعی در شناخت روحیات و اخلاق یک دیگر بنمایند. دوران عقد بسته به نحوه برخورد دختر و پسر با آن، می تواند دورانی بسیاری لذت بخش یا رنج آور برای آنان باشد. از نکاتی که لازم است در مورد دوران عقد به آن توجه شود آن است که این دوران نباید زیاد طولانی شود، چون می تواند مشکلاتی را برای افراد فراهم آورد. یکی از مشکلات دوران عقد که عمدتاً بر اثر طولانی شدن زمان عقد به وجود می آید ، برجسته شدن نقاط ضعف احتمالی و ایجاد تردیدهای بیجا در دختر و پسر است. لذا دختر و پسر باید مواظب رفتارها و برخوردهای خود با همسر باشند و از هر گونه درگیری لفظی یا با دیگری، اجتناب کنند. جلوی ورود هر گونه افکار انحرافی به ذهن خود را بگیرند و همیشه عشق و علاقه به همسر را در ذهن خود بپرورانند.
ب: به این نکته توجه داشته باشید که هیچ دختر و پسری را نمی توان یافت که از همه جهات با یک دیگر متناسب و هماهنگ باشند. لذا اگر با دختر دیگری هم ازدواج می کردید، چه بسا تفاوت دیدگاه و نگرش بیشتری با او می داشتید و در نتیجه مشکلاتتان نیز، افزون تر می بود. گذشته از این که طلاق و جدایی چیزی از مشکلاتتان را حل نمی کند و بلکه بر مشکلاتتان می افزاید. اصولا مشکلی که ذکر کرده اید به هیچ وجه نمی تواند توجه قابل قبولی برای اقدام به طلاق باشد. این مشکل و بسیاری از مشکلات دوران عقد یا پس از آن را می توان با کمی صبر و تحمل از سر گذراند. لذا توصیه ما این است که به جای توجه به نکات منفی همسرتان، به نقاط مثبت ایشان بنگرید. مطمئنا همسرتان دارای نقاط مثبتی هست که در نظرتان برجسته باشد و او را خاطر برخورداری از آن ها، دوست بدارید. او را با دیگران مقایسه نکنید. به هر حال، افراد، دارای نقاط مثبت و منفی هستند و شما هیچ فردی را نخواهید یافت که از هر جهت کامل باشد. توصیه اکید ما این است که صبر و تحملتان را از دست ندهید و کاری نکنید که موجب پشیمانی تان گردد.
ج: هنگامی که دختر و پسری با هم عقد ازدواج می بندند، در واقع شریک زندگی دائمی خود را انتخاب می کنند و می خواهند تا آخر عمر در کنار هم با دوستی و صلح و صفا زندگی کنند. دختر و پسر پس از آن که خطبه عقد میان آنان خوانده شد، نزدیک ترین و صمیمی ترین افراد به یک دیگر هستند. خواسته های دیگری را مانند خواسته خود می دانند و تا حد امکان (البته به صورت منطقی و در محدوده موازین شرعی) سعی می کنند آن را برآورده سازند. لذا توصیه می کنیم فکر طلاق یا آرزوی ازدواج با دیگری را برای همیشه از سر خود بیرون کنید. زیرا این افکار، هیچ نتیجه ای جز بدتر شدن برخورد شما با همسرتان و برهم خوردن روابط حسنه شما نتیجه ای در بر ندارد.
د: آنچه از شرع مقدس رسیده، مستحب بودن ولیمه( شام یا نهار دادن) است. ولی نوع غذا ومقدار آن تابع عرف مردم و وضعیت اقتصادی، اجتماعی خانواده عروس و داماد است. به عنوان مثال تعداد مهمانانی که دعوت می شود بستگی دارد به این که توانایی فرد در پذیرایی از آنها چقدر باشد اگر واقعا توانایی دارد، همه فامیل عروس وداماد را دعوت می کند و اگر این توانایی را ندارد خویشاوندان خیلی نزدیک را دعوت می کند. شیوه منطقی حل مشکل شما نیز آن است که اگر توان برپایی مراسم عروسی پرخرج را ندارید، با دوستی و صمیمیت در فرصتی مناسب و به دور از هر گونه تنش، در این باره با همسرتان و خانواده محترمشان صحبت کنید. وضعیت مالی و اقتصادی تان را با صداقت تمام برای آنان توضیح دهید و از آنان بخواهید در این باره با شما همراهی کنند. می توانید به آنان پیشنهاد دهید که اگر لزوما باید مراسم عروسی ترتیب داده شود، این مراسم را در کمال سادگی و صرفا با دعوت از فامیل های نزدیک برپا کنند.
به هر حال، توجه به این نکته را حائز اهمیت می دانیم که مشکلاتی که در دوران عقد و هنگام عروسی شما به وجود آمده، منحصر به شما نیست. این گونه مشکلات در بسیاری از خانواده ها به وجود می آید. با صبر و حوصله و تحمل بالا با این مسائل برخورد کنید. مراسم عروسی را برای همسرتان و خانواده اش تلخ نسازید. به هر حال، آنان اکنون خویشاوندان نزدویک شما هستند و از شما انتظار دارند که در صدد خوشحال کردن آنان باشید. طولی نمی کشد که این مشکلات تمام می شود و فقط خاطرات آن ها بر جای می ماند. سعی کنید به گونه ای برخورد کنید که هنگام یاد کردن از آن ها خاطرات خوشی به ذهن شما و همسرتان خطور کند نه آن که از یادآوری آن ها، اندوهگین شوید. انشاء الله با درایت و پختگی زندگی مشترک خود را با شیرینی و خوشی آغاز کنید. ما هم ازدواج شما را به شما تبریک می گوییم. موفق باشید.
مجتبی حیدری
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق