من مدت زیادی است که به گناه آلوده شدهام ؛ هرچه توبه میکنم باز به سراغ آن میروم! امکان ازدواج نیز برای من وجود ندارد، راه حلی پیش پای من بگذارید (ذکری بخوانم تا ان شاء اللَّه مشکل ازدواج من حل شود و به سراغ گناه نروم)؟ (بِشر حافی) یکی از مردان راه خدا است. سبب بیداری او را چنین آوردهاند: در جوانی همانند سایر همسالان به عیش و نوش مشغول و از باده غفلت سرمست بود!! روزی امام کاظم(ع) بر در خانهاش میگذشت؛ از خانه وی صدای موسیقی شنیده حضرت از غلام او که بر در بود پرسید: که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفت: آزاد؛ حضرت فرمود: معلوم است که آزاد است؛ اگر بنده بود پروای صاحب و مالک خویش را میداشت و این بساط را پهن نمیکرد! چون این سخن به گوش بشر رسید، در آن محفل عیش و طرب چنان کلام امام بر دلش نشست که بلافاصله از جا برخاست و پای برهنه به خدمتش شتافت. بر دستهای امام بوسه زد و به دست او توبه کرد. به افتخار آن روز - که با پای برهنه به شرف توبه نایل آمده بود - کفش به پا نکرده و به همین سبب لقب (حافی) یعنی (پا برهنه) یافت. او تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند و دیگر گرد گناه نگشت. بشر تا آن روز در سِلک عیاشان و اشراف زادگان بود؛ ولی از آن به بعد در سلک مردان خداپرست و پرهیزکار درآمد. عامل اصلی دوری از گناه ایمان است. اگر انسان با چشم دل، خداوند متعال را حاضر و ناظر بر خود ببیند، امکان ندارد به گناه آلوده شود. انسان در مقابل یک شخص مقتدر و مسلح دست از پا خطا نمیکند؛ این به جهت ترس از حضور است! حال اگر یقین کند و به باور قلبی برسد که تمام عالم هستی، از لحاظ ظاهری و باطنی، تحت تدبیر و قدرت خداوند یکتا است، با (حضور حق) و (نعمت) او امکان ندارد مرتکب گناه شود. شخصی که گناهی مرتکب میشود، در غفلت به سر میبرد و به مقام (حضور) نرسیده است. اگر همین فرد در مقابل یک بچه - که خوب و بد را تشخیص میدهد - قرار بگیرد، از اعمال خود مراقبت و مواظبت بیشتری میکند. سؤال میشود: آیا شرم از خدا باید کمتر از شرم در برابر یک کودک باشد؟! در پاسخ باید گفت: علت این است که شخص خطا کار، به حضور خداوند علم دارد، ولی آن را به ایمان تبدیل نکرده. واقعاً اگر انسان احتمال بدهد، وعدهها و وعیدهای الهی، بشارتها و ترسها راست است، در اعمال خود تجدید نظر خواهد کرد. آیا ممکن است کسی وجود جهنم و خلود در آتش را احتمال دهد، با این حال، مرتکب خلاف شود؟ آیا ممکن است کسی خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال و گفتار و حتی نیتهای خود ببیند و مواظب و مراقب خود نباشد؟ عجیب است حال و روز کسی که در غفلت از این مفاهیم به سر میبرد؛ ولی پیوسته تحت مراقبت و مواظبت فرشتگان مأمور ثبت اعمال و فرشتگان محافظ و در رأس همه، تحت تدبیر خداوند متعال قرار دارد: (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ))ق (50)، آیه 18. ( (سخنی بر زبان نیاورد، مگر آنکه همان دم رقیب و عتید بر (ثبت) آن آمادهاند). راهگشای انسان در این زندگی، اعتقاد و باور قلبی به موارد زیر است: 1. خدا هست؛ 2. قیامت هست؛ 3. انسان در هستی برای همیشه زنده است؛ 4. او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد؛ 5. دنیا و زندگی در آن، فرصتی برای شکوفا ساختن استعداد کمال یابی و رسیدن به سعادت است و هر کس فقط یک بار، فرصت استفاده از آن را دارد و پس از اینکه اجل حتمی در رسد، هیچ به تأخیر نخواهد افتاد و از زمان مرگ، قیامت او برپا میشود؛ 6. قبر و برزخ حقیقت دارد و متناسب با اعمال انسان شکل میگیرد. اگر شخص نیکوکار باشد، قبرش باغی از بهشت خواهد بود و چنانچه اعمال زشت او غالب باشد، قبرش حفرهای از آتش جهنم خواهد گردید و... . بر اساس این مفاهیم، راه کارهای پیشنهادی در دو زمینه ارائه میشود: 1. تدارک مقدمات ازدواج ؛ 2. تحکیم اعتقاد و ایمان. درباره زمینه اول خاطر نشان میشود؛ گرچه مشکلات بر سر راه ازدواج جوانان بسیار است؛ ولی این کار محال نیست. بنابراین با توکل بر خداوند، برای ازدواج اقدام کنید. در ابتدا فرد مناسبی را بیابید و او را به عقد رسمی خود درآورید؛ ولی تشکیل خانواده را تا فرصتی به تأخیر اندازید و مدتی را به صورت نامزد باقی بمانید؛ تا هم از مواهب داشتن همسر بهره ببرید و هم به تحصیلات خود برسید. مطمئن باشید خداوند یار و مددکار شما خواهد بود. شما با تصمیم جدی و با توکل بر خدا، حرکت کنید که او راههای سخت را در مقابل شما خواهد گشود. در زمینه دوم نکات زیر جهت تقویت توانایی کنترل نفس تقدیم میگردد: 1. سعی و کوشش در انجام وظایف و واجبات دینی؛ 2. خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت؛ 3. گرفتن روزه مستحبی، به ویژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته؛ 4. تلاوت قرآن، به ویژه بعد از نماز صبح؛ 5. تأمل و اندیشه در آیات قرآن؛ 6. سعی در خواندن نماز شب؛ 7. سحر خیزی؛ 8. شرکت در ورزشهای فردی و دسته جمعی؛ 9. تنظیم برنامه برای تمام شبانه روز و پر کردن اوقات فراغت با برنامه صحیح و سودمند؛ 10. شرکت در فعالیتهای مذهبی و اجتماعی؛ 11. پرهیز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم؛ امام صادق(ع) فرمود: (نگاه پس از نگاه، در دل بیننده شهوت را میانگیزاند) )وسائل الشیعه، ج 14، ص 138 و 139) و باز فرمود: (نگاه، تیری از تیرهای شیطان است، چه بسا نگاهی که اندوههای دراز در پی دارد) 12. عدم معاشرت و دوستی با افراد منحرف و فاسد؛ 13. انتخاب دوستان مؤمن و سالم؛ 14. به یاد خدا بودن در همة اوقات؛ 15. کنترل افکار و نیندیشیدن به صحنههای شهوتانگیز؛ 16. پرهیز از پرخوری و خوردن غذاهای چرب و پرانرژی و تحریک کننده؛ 17. نخوابیدن در جای گرم؛ 18. استفاده از لباسهای گشاد؛ 19. دوری از مشاهده صحنههای مهیج و تحریک کننده و فرار از تنهایی؛ 20. داشتن برنامه منظم مطالعاتی برای خود و پر کردن فرصتهای خود با تفکر و مطالعه؛ 21. خواندن سوره یوسف و نور و تدبّر در آن )جهت مطالعه بیشتر ر.ک: . الف. جهاد اکبر، امام خمینی(ره)، (این کتاب مختصر حاوی مطالب اساسی جهت مبارزه با نفس است) ب. شرح چهل حدیث، امام خمینی(ره). ج. رساله لقاء اللّه، مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی. د. داستان راستان، شهید مطهری، ج1، ص 100. ه. ( سوره ق (50)، آیه 18) نویسنده: ابوالقاسم بشیری
من مدت زیادی است که به گناه آلوده شدهام ؛ هرچه توبه میکنم باز به سراغ آن میروم! امکان ازدواج نیز برای من وجود ندارد، راه حلی پیش پای من بگذارید (ذکری بخوانم تا ان شاء اللَّه مشکل ازدواج من حل شود و به سراغ گناه نروم)؟
من مدت زیادی است که به گناه آلوده شدهام ؛ هرچه توبه میکنم باز به سراغ آن میروم! امکان ازدواج نیز برای من وجود ندارد، راه حلی پیش پای من بگذارید (ذکری بخوانم تا ان شاء اللَّه مشکل ازدواج من حل شود و به سراغ گناه نروم)؟
(بِشر حافی) یکی از مردان راه خدا است. سبب بیداری او را چنین آوردهاند: در جوانی همانند سایر همسالان به عیش و نوش مشغول و از باده غفلت سرمست بود!!
روزی امام کاظم(ع) بر در خانهاش میگذشت؛ از خانه وی صدای موسیقی شنیده حضرت از غلام او که بر در بود پرسید: که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ گفت: آزاد؛ حضرت فرمود: معلوم است که آزاد است؛ اگر بنده بود پروای صاحب و مالک خویش را میداشت و این بساط را پهن نمیکرد!
چون این سخن به گوش بشر رسید، در آن محفل عیش و طرب چنان کلام امام بر دلش نشست که بلافاصله از جا برخاست و پای برهنه به خدمتش شتافت. بر دستهای امام بوسه زد و به دست او توبه کرد. به افتخار آن روز - که با پای برهنه به شرف توبه نایل آمده بود - کفش به پا نکرده و به همین سبب لقب (حافی) یعنی (پا برهنه) یافت. او تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند و دیگر گرد گناه نگشت. بشر تا آن روز در سِلک عیاشان و اشراف زادگان بود؛ ولی از آن به بعد در سلک مردان خداپرست و پرهیزکار درآمد.
عامل اصلی دوری از گناه ایمان است. اگر انسان با چشم دل، خداوند متعال را حاضر و ناظر بر خود ببیند، امکان ندارد به گناه آلوده شود. انسان در مقابل یک شخص مقتدر و مسلح دست از پا خطا نمیکند؛ این به جهت ترس از حضور است! حال اگر یقین کند و به باور قلبی برسد که تمام عالم هستی، از لحاظ ظاهری و باطنی، تحت تدبیر و قدرت خداوند یکتا است، با (حضور حق) و (نعمت) او امکان ندارد مرتکب گناه شود. شخصی که گناهی مرتکب میشود، در غفلت به سر میبرد و به مقام (حضور) نرسیده است. اگر همین فرد در مقابل یک بچه - که خوب و بد را تشخیص میدهد - قرار بگیرد، از اعمال خود مراقبت و مواظبت بیشتری میکند.
سؤال میشود: آیا شرم از خدا باید کمتر از شرم در برابر یک کودک باشد؟!
در پاسخ باید گفت: علت این است که شخص خطا کار، به حضور خداوند علم دارد، ولی آن را به ایمان تبدیل نکرده. واقعاً اگر انسان احتمال بدهد، وعدهها و وعیدهای الهی، بشارتها و ترسها راست است، در اعمال خود تجدید نظر خواهد کرد. آیا ممکن است کسی وجود جهنم و خلود در آتش را احتمال دهد، با این حال، مرتکب خلاف شود؟ آیا ممکن است کسی خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال و گفتار و حتی نیتهای خود ببیند و مواظب و مراقب خود نباشد؟ عجیب است حال و روز کسی که در غفلت از این مفاهیم به سر میبرد؛ ولی پیوسته تحت مراقبت و مواظبت فرشتگان مأمور ثبت اعمال و فرشتگان محافظ و در رأس همه، تحت تدبیر خداوند متعال قرار دارد: (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ))ق (50)، آیه 18. ( (سخنی بر زبان نیاورد، مگر آنکه همان دم رقیب و عتید بر (ثبت) آن آمادهاند).
راهگشای انسان در این زندگی، اعتقاد و باور قلبی به موارد زیر است:
1. خدا هست؛
2. قیامت هست؛
3. انسان در هستی برای همیشه زنده است؛
4. او باید پاسخ گوی اعمال خود باشد؛
5. دنیا و زندگی در آن، فرصتی برای شکوفا ساختن استعداد کمال یابی و رسیدن به سعادت است و هر کس فقط یک بار، فرصت استفاده از آن را دارد و پس از اینکه اجل حتمی در رسد، هیچ به تأخیر نخواهد افتاد و از زمان مرگ، قیامت او برپا میشود؛
6. قبر و برزخ حقیقت دارد و متناسب با اعمال انسان شکل میگیرد. اگر شخص نیکوکار باشد، قبرش باغی از بهشت خواهد بود و چنانچه اعمال زشت او غالب باشد، قبرش حفرهای از آتش جهنم خواهد گردید و... .
بر اساس این مفاهیم، راه کارهای پیشنهادی در دو زمینه ارائه میشود:
1. تدارک مقدمات ازدواج ؛ 2. تحکیم اعتقاد و ایمان.
درباره زمینه اول خاطر نشان میشود؛ گرچه مشکلات بر سر راه ازدواج جوانان بسیار است؛ ولی این کار محال نیست. بنابراین با توکل بر خداوند، برای ازدواج اقدام کنید. در ابتدا فرد مناسبی را بیابید و او را به عقد رسمی خود درآورید؛ ولی تشکیل خانواده را تا فرصتی به تأخیر اندازید و مدتی را به صورت نامزد باقی بمانید؛ تا هم از مواهب داشتن همسر بهره ببرید و هم به تحصیلات خود برسید. مطمئن باشید خداوند یار و مددکار شما خواهد بود. شما با تصمیم جدی و با توکل بر خدا، حرکت کنید که او راههای سخت را در مقابل شما خواهد گشود.
در زمینه دوم نکات زیر جهت تقویت توانایی کنترل نفس تقدیم میگردد:
1. سعی و کوشش در انجام وظایف و واجبات دینی؛
2. خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت؛
3. گرفتن روزه مستحبی، به ویژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته؛
4. تلاوت قرآن، به ویژه بعد از نماز صبح؛
5. تأمل و اندیشه در آیات قرآن؛
6. سعی در خواندن نماز شب؛
7. سحر خیزی؛
8. شرکت در ورزشهای فردی و دسته جمعی؛
9. تنظیم برنامه برای تمام شبانه روز و پر کردن اوقات فراغت با برنامه صحیح و سودمند؛
10. شرکت در فعالیتهای مذهبی و اجتماعی؛
11. پرهیز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم؛
امام صادق(ع) فرمود: (نگاه پس از نگاه، در دل بیننده شهوت را میانگیزاند) )وسائل الشیعه، ج 14، ص 138 و 139)
و باز فرمود: (نگاه، تیری از تیرهای شیطان است، چه بسا نگاهی که اندوههای دراز در پی دارد)
12. عدم معاشرت و دوستی با افراد منحرف و فاسد؛
13. انتخاب دوستان مؤمن و سالم؛
14. به یاد خدا بودن در همة اوقات؛
15. کنترل افکار و نیندیشیدن به صحنههای شهوتانگیز؛
16. پرهیز از پرخوری و خوردن غذاهای چرب و پرانرژی و تحریک کننده؛
17. نخوابیدن در جای گرم؛
18. استفاده از لباسهای گشاد؛
19. دوری از مشاهده صحنههای مهیج و تحریک کننده و فرار از تنهایی؛
20. داشتن برنامه منظم مطالعاتی برای خود و پر کردن فرصتهای خود با تفکر و مطالعه؛
21. خواندن سوره یوسف و نور و تدبّر در آن
)جهت مطالعه بیشتر ر.ک: .
الف. جهاد اکبر، امام خمینی(ره)، (این کتاب مختصر حاوی مطالب اساسی جهت مبارزه با نفس است)
ب. شرح چهل حدیث، امام خمینی(ره).
ج. رساله لقاء اللّه، مرحوم میرزا جواد ملکی تبریزی.
د. داستان راستان، شهید مطهری، ج1، ص 100.
ه. ( سوره ق (50)، آیه 18)
نویسنده: ابوالقاسم بشیری
- [سایر] آیا اگر کسی به واسطه عدم امکان ازدواج به گناه بیفتد، باید ازدواج کند، آیا در آینده مشکل در روابط زناشویی پیدا نمی کند؟ لازم است بگویم هر راه حلی که به ذهنم می رسیده انجام دادم تا به گناه نیافتم اما همه این راه حل ها بی فایده بوده است لطفا کمکم کنید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.
- [سایر] باسلام و تشکر از پاسخگویی شما . پسری 6 ساله دارم به نام علی که درحال حاضر پیش دبستانی را پشت سر می گذارد. او پسر خوبی است وتنها ایرادش این است که زیادی خوش قلب است و اعتماد به نفسش پایین است و زود حرف دیگران را گوش میکند. خصوصا با پسری در کلاسشان دوست شده که به شر بودن معروف است و از لحاظ رفتاری روی پسرم تاثیر می گذارد و از طرفی این پسر با ما همسایه هم هست البته با یک کوچه فاصله . متاسفانه با وجود تلاش من و مربی نتوانستیم او را راضی کنیم که از ان پسر دوری کند و در همه صحبت هایش امکان ندارد که اسمی از او نبرد و از طرفی هم الان برای عوض کردن کلاس دیر است و چون پسرم مربی اش را دوست دارد ترس این وجود دارد که صدمه روحی بیشتری به او وارد شود . لطفا شما راه حلی برای اینکه بتوانم او را راضی کنم که دوست خوبی برای خودش انتخاب کند به من پیشنهاد کنید و اینکه بتواند نه گفتن را یاد بگیرد و هر کس هر چیزی گفت قبول نکند. یکی از برخوردهایی که اخیرا بین علی و دوستش پیش آمد این بود که او چند بار از علی سی دی بازی امانت گرفت ولی وقتی علی از او خواست که او هم از سی دی هایش به او امانت دهد او از این کار امتناع کرد و جالب اینکه باز دوستش از او تقاضای سی دی کرد و علی خیلی راحت پذیرفت ولی این بار من جلوی کارش را گرفتم و به او فهماندم که دوستی باید دوطرفه باشد و نباید اجازه دهد که از او سوءاستفاده شود ولی علی در جواب گفت مامان گناه دارد بگذار سی دی به او بدهم .و به این صورت دوستش خیلی راحت از او سوءاستفاده می کند ولی پسرم حاضر نیست این را بپذیرد . خواهش میکنم راهنمایی ام کنید میترسم این مشکل در آینده و در اجتماع بزرگتر برای پسرم دردسر ساز شود و اگر الان این مسئله حل نشود دیگر در آینده رفع آن بسیار دشوارتر می شود و اجازه می دهد تا همه از مهربانی او به نفع خود و به ضرر او استفاده کنند. البته این نکته هم قابل ذکر است که من وپدرش همیشه سعی میکنیم تا جایی که در توان داریم به دیگران کمک کنیم وکسی را از خودمان نرنجانیم ولی احساس میکنم که علی زیادی رقیق القلب است و اغلب این مسئله باعث ضربه خوردن او از همسالانش میشود و وقتی در مورد دوستش با او صحبت میکنم در جواب میگوید من اگه با او دوست نشم دوست دیگه ای ندارم حالا مشکل کجاست نمی دانم کمکم کنید.بسیار ممنون.
- [سایر] با سلام خدمت شما که وقت و نیروی خود راصرف پاسخ دادن به پرسش های مردم برای کمک به آنها در جهت دست یافتن به راه حل مناسبشان می کنید پیشاپیش از خداوند متعال پیشرفت و موفقیت شما را در این زمینه خواهانم مطلبی را که می خواهم با شما به عنوان یک کارشناس در میان بگذارم مشکلی است که شاید به شکلهای گوناگون در بسیاری از جوانان مخصوصا در جوانان کشور ما وجود دارد منظورم مشکلات جنسی و مسائل مربوط به آن است من نیز از این روند جدا نیستم و درگیر مشکلی هستم که هر لحظه مرا ناتوان تر می سازد چندی پیش این مسئله را با شبکهء پرسمان که یک سایت دانشجویی است در میان گذاشتم آنها نیز لطف کردند و پاسخم را دادند اما این مشکل آن قدر بر روح من چیره گشته که راه حلهای آنها را نتوانستم اجرا کنم چرا که اراده ام بسیار ضعیف شده است مشکلی که در مورد آن می خواستم صحبت کنم کاری است بسیار بسیاربدتر از اعتیاد به مواد مخدر،استمناء!آری درد من این است دردی که هم جسمم را و هم روحم را چند سال مورد حملهء خود قرار داده و تا کنون نتوانسته ام به طور قطعی از پس آن بر بیایم اجازه می خواهم به دلیل اینکه شناخت هر چه بیشتر شخصیت فرد پرسش کننده می تواند به مشاور در جهت ارائهء پاسخی بهتر و جامع تر کمک کند وقتتان را بگیرم و کمی از زندگی ام را برایتان شرح دهم ... باید بگویم به خاطر این که همه فکر می کردند من فرد بسیارپاکی هستم و به خاطر این که قلبا پاک بودم و نظر بدی نسبت به دختران فامیل نداشتم و بسیار از متلک گویی به آنها متنفر بودم همیشه در میان آنها بودم و با آنهابسیار صمیمی تر از هم جنسانم بودم به همین دلیل به من می گفتند مریم خانم در جمع آنها احساس راحتی می کردم و تا اکنون نیز آنها مرا پسری خوب و پاک می دانند به خاطر همین ارتباط پاک احساس بد و شرورانه ای نسبت به آنها نداشتم زمان می گذشت و هر بار که استمناء می کردم بیشتر به درون گمراهی فرو می رفتم هر بار پس از انجام این کار به خودم قول می دادم که دیگر این کار را نکنم و توبه می کردم اما باز این کار تکرار می شد تا همین الان ..... در مقطع پیش دانشگاهی که بودم از یک طرف به نمراتم حساس بودم و از طرفی نگران وضعیت کنکور خود بودم تصمیم گرفتم آن سهل را به دلیل یا بهانهء سنگین بودن درسها و نبود وقت کنکور ندهم و سال آینده با فراغ فکر بیشتری برای کنکور درس بخوانم کارم را خوب شروع کردم و بدون مشورت در چند کلاس کنکور ثبت نام کردم اما هنگامی که دیدم بیشتر به فکر پول هستند تا انتقال مفاهیم انگیزه ام را از دست دادم و دیگر به آن کلاسها نرفتم و تقریبا دیگر درس نخواندم بسیار با خانواده ام درگیر بودم آنها مدام مرا به ادامهء کار تشویق می کردند ولی من مقاومت می کردم زیرا توقعم بالا بود و می خواستم در رشتهء خوبی قبول شوم دلیل این که در این مورد می نویسم این است که می خواهم بگویم یکی از زیانهای استمناء کاهش اراده است من هنگامی که در درسهایم به مشکلی بر می خوردم خیلی سریع ناراحت می شدم و بدتر این که این ناراحتی را به درسهای دیگر نیز می کشاندم و دیگر دوست نداشتم به درس خواندن در آن ساعت ادامه دهم چرا که اراده ام ضعیف شده بود آن سال نیز گذشت وسال تحصیلی جدید را با انگیزه ای قوی شروع کردم در ابتدای شروع کارم چون می دانستم که اگر استمناء را ادامه دهم باز هم سرنوشتم مانند سال گذشته خواهد شد با حال التماس و تضرع پس از نماز به سجده افتادم و قران در بغل از خداوند به زاری خواستم هدایتم کند و مرا از این منجلاب بیرون آورد خداوند نیز با لطف همیشگی که به من داشته است هدایتم کرد هر روز رابطه ام با خداوند بهتر می شد پس از نماز اول وقت مغرب و عشاء هر شب تا شب کنکور به طور مرتب دو صفحه قران را با معنی آن وبا تفکر می خواندم مدت عبادت من یک ساعت به طول می انجامید ولی گذشتن زمان را حس نمی کردم اوایل کار دو سه مرتبه استمناء کردم ولی کم کم این کار را ترک کردم آن قدر خود را به خداوند نزدیک می دیدم که در نماز گریه می کردم و از این که دارم با پروردگار و آفرینندهء خودم صحبت می کنم شور و شعف سراسر وجودم را فرا می گرفت وبا تعجب و شرمندگی به گذشته ام فکرمی کردم جدولی درست کرده بودم که سعود و سقوط اخلاقی را توسط فلشهایی در آن نشان می دادم دائم در حال مراقبهء نفس بودم هر شب بعد از نماز عشاء کل کارهای دیروز و امروزم را مرور می کردم و نکته های مثبت و منفی را یادداشت می کردم تا دیگر بدیها را تکرارنکنم شبهای جمعه را مرتب به حرم می رفتم یک شب حرم خیلی شلوغ بود و من که همیشه دنبال جای خلوتی می گشتم یکی دیگرازبلاهای استمناءگوشه گیری من بود هیچ جای خالی پیدا نکردم و با حالت حزن بسیار به امام رضا ع سلام کردم و با ناراحتی از حرم خارج شدم در مجلسی که به مناسبت چهلم فوت پدربزرگم برگزار شده بود دختر عمه ام به مادرم گفت چند شب پیش احسان را در خواب دیده ام که به حرم رفته و حرم بسیار شلوغ بود و درهای منتهی به ضریح بسته بود و خادمان اجازهء ورود نمی دادند که احسان جلو رفت در را برای او باز کردند وقتی این خواب را شنیدم گریه کردم که چگونه من که آن قدر بد سیرت بودم به کوتاه مدتی آن چنان مورد لطف خداوند قرار گرفته ام که زیر سایهء رحمت امام رضا ع قرار گرفته ام در آن نه ماه که برای کنکور درس می خواندم دعا می کردم که در رشتهء داروسازی در شهر خودم قبول شوم پس از کنکور مانند هر سال تابستان را برای شبکاری به مغازهء تولیدی پدرم رفتم روزی پس از نماز صبح تلفن مغازه به صدا درآمد و صدای پدرم را شنیدم که خبر قبول شدن در رشتهء داروسازی مشهد را به من می داد بسیار خوشحال شدم و نماز شکر خواندم هدف من از درس خواندن رسیدن به پول و ثروت نبود بلکه می خواستم تا پله های پیشرفت را طی کنم و وزیر شوم و به کشور و هم وطنانم خدمت کنم تمام وجودم سرشار از عشق به پیشرفت میهنم بود قبلا مطالعات زیادی در مورد تاریخ باستان ایران و افتخارات آن داشتم و حال پلهء اول را با لطف بسیار خداوند و تلاش خودم با موفقیت طی کرده بودم در تابستان تحقیقی در زمینهء امام زمان ع و وظایف شیعیان ایشان انجام دادم تحقیق بسیار جالبی شده بود باید بگویم در این نه ماه نمازهای ظهرو عصر و مغرب و عشائم را مرتب به مسجد می رفتم به پیشنهاد امام جماعت مسجد محلمان تصمیم گرفتم جمعه شبها آن را برای نمازگزاران آن را ارائه دهم جمعه شبها پس از نماز عشاء بر می خواستم و این تحقیق را می خواندم و حضار با علاقه گوش می کردند خلاصه آدم خوبی شده بودم ولی پس از این که به قول قران کشتی من به ساحل نجات رسیده بود و به هدفم رسیده بودم ارتباطم با خدا ضعیف تر شد و پس از مدتی دوباره با ناسپاسی تمام استمناء کردم و آن را تکرار کردم تا اکنون که در اواخر ترم اول هستم در این چند سال بر اثر این کار همیشه کم بنیه بوده ام مخصوصا این اواخر که به طور جنون آمیزی تقریبا هر دو شب یک باراین کار را می کنم دستهایم می لرزند چشمانم ضعیف شده است در مدت کوتاهی دوبار عینکم را عوض کردم موهایم بسیار نازک و نرم وشکننده شده است و به راحتی و بسیار زیاد می ریزند لبهایم را نا خود آگاه گاز می گیرم مادرم می گوید تازگی ها عصبی شده ای زیاد پلک می زنی انگشتانت را گاز می گیری بر خلاف گذشته اعتماد به نفسم کم شده دیگر نمی توانم در کلاس از استاد سوال بپرسم هنگامی که مطلبی را نمی فهمم و نمی توانم سوال کنم بسیار ناراحت می شوم هنگامی که می خواهم مطلبی را برای هم کلاسی هایم که سی پسر و سی دختر هستند بگویم صورتم به طور محسوسی شروع به لرزش می کند و صدایم بسیار می لرزد چند روز پیش در عین ناباوری دیدم هنگامی که می خواستم چیزی را به دانشجویان یادآوری کنم زیر ناخنهایم کبود شده تمرکزم بر درسهایم بسیار کم شده است سر کلاس که هستم انگار مرده ای بیش نیستم و در دنیایی دیگر سیر می کنم و مرتب ذهنم منحرف می شود و درسها را نمی فهمم در خانه هم هر چه تلاش می کنم بعضی درسها را بفهمم نمی شود و هر روز نگران تر می شوم هر بار تصمیم می گیرم دیگر این کار را نکنم ولی نمی شود دیگر هدفم یادم رفته است دیگر خدا را نمی شناسم و نماز را به زور می خوانم در آیات قران شک می کنم و گاهی اوقات خدا را فاقد نقش در این دنیا می دانم و قران را داستان نمی دانم عاقبتم به کجا می کشد این ها بخشی از زندگی من بود حال امیدم پس از خداوند به شما است خواهش می کنم این برادرتان را اگر بدتان نمی آید کمک کنیدو از تاریکی ها او را دوباره به نور برگردانید خواهش می کنم پاسخی مقطعی به من ندهید و مرا مرحله به مرحله هدایت کنید اگر امثال مرا رها کنید به جای اول خود بر می گردند لطفا مرا راهنمایی کنید در ضمن خوشحال می شوم اگر این نوشته را بدون ذکر نام در معرض دید دیگر کاربران بگذارید چه بسا بخوانند و عبرت بگیرند