ازلحاظ دین تکلیف دختر و پسری که در امرازدواج واقعا با برخورد غیرمنطقی پدرشان روبرو می شوند چیست؟ متأسفانه پدر پسر به خاطر غرور بالا و تقاضای تحصیلات بالای من که هنوز دانشجوی کارشناسی ام(پسرنیزهمین شرایط را دارد) با اینکه می دانند معیارها و اهداف زندگی من و پسرشان یکی است ولی به این امر رضایت نمی دهند.حقیقتا معیارهای زندگیمان در جهت حرکت به سمت جامعه مهدوی است. لطفا راهنمایم کنید. خواهر گرامی، قدر دل آگاه و ذهن منطقی خود را بدانید که در عبور از مشکلات، مشورت و یاری فکری دیگران را فراموش نکرده است. همانگونه که شما هم به خوبی می دانید، ازدواج بزرگترین و مهم ترین اتفاق در زندگی هر انسان است. موفقیت یا شکست در آن، در سرنوشت هر یک از زن و مرد اثری ژرف و تعیین کننده بر جای می نهد و چه بسا اصلیترین و برجستهترین خطوط سیر زندگی ایشان را رقم می زند. پیوند ازدواج میثاقی است که دامنه آن می تواند تا جهان آخرت گسترده باشد، به شرطی که بر اساس دستور خدا و همراه با تفکر و دوراندیشی باشد. اگر فرض را بر این بگذاریم که شما درباره فرد مورد نظرتان به جمع بندی منطقی و محکمی دست یافته اید. باید بدانید که موافقت و مخالفت والدین در ازدواج، مساله قابل توجهی است. بر اساس فرهنگ دینی و ایرانی ما، والدین تأثیری عمیق و مهم دارند؛ زیرا بعد از تشکیل خانواده، پشتوانه و حامی خانواده تازه شکل گرفته محسوب میشوند؛ لذا همراهی نکردن آنها با زوجین شکستی برای آن دو محسوب می شود. حال با عنایت به این جایگاه برجسته والدین و وابستگی روحی و عاطفی فرزندان در تمام سنین به والدین، نه تنها عدم مخالفت، بلکه موافقت والدین یک عنصر ضروری در ازدواج موفق است و چه بسا شرط انجام یک ازدواج موفق، رضایت و همراهی مستمر والدین با فرزندان است. فرزندان ایرانی و مسلمان، با وجود فراهم بودن تمام شرایط یک ازدواج موفق، چون رضایت والدین را به همراه خود ندارند، کمتر میتوانند یک زندگی شیرین و همراه با پیشرفتی را پیش روی داشته باشند. ازدواج کردن- بدون توجه به عوامل دیگر مرتبط با آن- خود به خود همراه با دل نگرانی و اضطراب است و به واسطه مبهم بودن آینده آن و ناآشنا بودن دو طرف برای همدیگر، عملی رازآلود و معماگونه است. کمترین تأثیر مخالفت والدین، آن است که به میزان دلبستگی روحی و روانی فرزندان به آنان، به نگرانی و اضطرابشان میافزاید و در صورتی که در نهانخانه اعتقادات خود برای دعا و نفرین والدین تأثیری ماورای اسباب طبیعی قائل شوند، این پدیده ژرفتر خواهد شد. پس با تکیه بر جایگاه والدین در خانوادههای مسلمان ایرانی و از دیدگاه روانشناختی، جلب رضایت آنان در ازدواج یک ضرورت بیتردید است و حضور این عامل، موجب دلگرمی جوانان به ازدواج و برخورداری آنها از اطمینان به خود و جرأت به عمل و آرامش و سکون میگردد. همچنین راه بهرهمندی از پشتوانهای محکم و تجارب آنها و دلسوزی و نیکاندیشی آنان را هموار میکند و خرمنی از خوبیها و علم، دانش، تجربه و مصلحتاندیشی دلسوزانه و حتیپشتوانه اقتصادی فراروی دو جوان نیازمند میگذارد. خواهر محترم، همه این مقدمه را عرض کردیم تا بر این نکته تاکید کنیم که رضایت والدین هردوی شما برای تشکیل یک کانون آرامش بخش و سالم، لازم است. ضمن حفظ حرمت والدین و افزایش محبت نسبت به ایشان، می توانید برای کسب رضایت آنها از فرد دیگری در میان دوستان یا فامیل که نفوذ فکری مناسبی بر والدین شما یا ایشان دارند و موافق شما هستند، استفاده نمایید. چند راهکار برای کسب رضایت والدین، به شما معرفی می کنیم: 1- سعی کنید روابط عاطفی خود را با آنها بیشتر کنید و بیشتر از گذشته به ایشان احترام بگذارید. 2- صریحا با نظراتشان مخالفت نکنید، بلکه در ابتدا بپذیرید و به تدریج نظرات خود را یادآور شوید. 3- در راه تحصیل رضایت والدین از همکاری و میانجیگری خیر اندیشان، فامیلهای نزدیک و صاحب نفوذ بر روی والدینتان و هم نظر با شما، بهره بگیرید. 4- خوب است حرف پدر و مادر را در مورد مخالفتشان با ازدواج بشنوید و اگر حرف قابل قبولی دارند و سخن ایشان در واقع حرف حقی است به آن تن دهید و اگر مخالفت آنها را بی مورد می شمارید هرگز به دو گروه مخالف و موافق تقسیم نشوید دو جبهه در برابر هم را تشکیل ندهید و هر یک بر طبل رأی خود نکوبید. با لحن آرام و همراه با احترام متقابل و روابط عاطفی شایسته به تصحیح عقیدۀشان بپردازید. 5- سخن رنجش آور به پدر و مادر نگویید. 6- بر سر والدین داد و فریاد نکنید. (بلکه با آنها با سخن نیکو صحبت نمایید). 7- با تواضع و فروتنی با آنان رفتار کنید. 8- تا آنجا که می توانید نیازهای والدین را برآورده سازید . 9- جلو والدین، پاهایتان را دراز نکنید. 10- در مناسبت های مختلف مثل روز مادر یا روز پدر، به آنها هدیه بدهید. 11- از شوخی های نابجا و زدن حرف های زشت پیش آنها پرهیز و اجتناب کنید. 12- در حق آنها و برای سلامتی آنها دعا کنید. 13- در کارهای خانه به آنها کمک کنید. 14- هرگز زبان به شکوه و گلایه از آنها نگشایید بلکه از آنها تعریف و تمجید کنید و از زحمات شان تشکر و قدردانی کنید. 15- در حضور دیگران از ویژگی های مثبت آنها تعریف کرده و سپاسگزار آنها باشید. 16- هر جا و در هر موقعیتی که نیازمند کمک شما هستند سریعا و با کمال احترام به خصوص در حضور دیگران به کمک آنها بشتابید. 17- از طرح مسائل اختلافی ولو چیز کوچک و پیش پا افتاده اجتناب کنید. 18- نقاط ضعف آنها را به رخشان نکشید و پیش دیگران نیز مطرح نکنید. 19- اگر والدین با شما بد رفتاری کردند سعی کنید تحمل کنید. 20- برای گسترش یا ایجاد صمیمت بین خود و دیگر اعضای خانواده از فردی شروع کنید که فکر می کنید بهتر می توانید با او چنین رابطه صمیمانه ای داشته باشید. مثلا نسبت به مادرتان که از نظر روحی و اخلاقی با وی تشابه و قرابت بیشتری دارید آغاز کنید و به تدریج به دیگر اعضاء سرایت دهید. 21- انتظار نداشته باشید این رابطه صمیمانه بلافاصله و سریعا بین شما و دیگر اعضاء خانواده شکل گیرد. بلکه نیازمند زمان است و به تدریج به هدف خود خواهید رسید. 22- انتظار نداشته باشید همان رابطه که بین شما و یکی از دوستان صمیمی تان خارج از خانه، وجود دارد همان نوع رابطه بین شما و والدین تان برقرار شود. زیرا علاوه بر جایگاه خاص والدین و رابطه والد - فرزند فاصله سنی بین شما و آنها به طور معمول مانع طبیعی است و اجازه داشتن همان رابطه صمیمانه بین دوستان را به شما نمی دهد. 23- ویژگی دلسوزی والدین تان یک ویژگی و خصوصیت ارزشمندی است که هر چند ممکن است از سطح سواد پائینی برخوردار است ولی دلسوزی و عطوفت و شفقت آنها نسبت به یکایک فرزندان از جمله نسبت به شما بسیار ارزشمند است و آن را قدر بشناسید و از همین خصوصیت آنها کمک گرفته و با برجسته کردن آن، گفتگوها و ارتباطات بین خودتان را گسترش دهید. 24- ممکن است رسیدن به هدف، مدتی زمان ببرد. ناامید نشوید و صبورانه از برخورد درست با والدینتان نکاهید. 25- دعا به درگاه حضرت حق و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) را فراموش نکنید. لازم به یادآوری است که اگر آنها علی رغم سعی و تلاش شما رضایت ندادند به مصلحت شماست که از این ازدواج دست بکشید و حتی در برخی موارد از گذر زمان به عنوان یک عامل مؤثر و هموار کننده و مسیر نیل به هدف بهره بگیرید. بهرحال بدون رضایت والدین اقدام نکنید مگر آنکه مخالفت آنها را برطرف ساخته و به رضایت بکشانید. و چنانچه احساس کردید لجاجت در کار است نه مخالفت در این صورت از همکاری افراد خیرخواه و آگاه به عنوان واسطه در رفع این حالت کمک بگیرید. خواهر گرامی، آینده ای سرشار از موفقیت را در پرتو عقل و ایمان، برایتان آرزومندیم. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. زهرا محمدی
ازلحاظ دین تکلیف دختر و پسری که در امرازدواج واقعا با برخورد غیرمنطقی پدرشان روبرو می شوند چیست؟ متأسفانه پدر پسر به خاطر غرور بالا و تقاضای تحصیلات بالای من که هنوز دانشجوی کارشناسی ام(پسرنیزهمین شرایط را دارد) با اینکه می دانند معیارها و اهداف زندگی من و پسرشان یکی است ولی به این امر رضایت نمی دهند.حقیقتا معیارهای زندگیمان در جهت حرکت به سمت جامعه مهدوی است. لطفا راهنمایم کنید.
ازلحاظ دین تکلیف دختر و پسری که در امرازدواج واقعا با برخورد غیرمنطقی پدرشان روبرو می شوند چیست؟ متأسفانه پدر پسر به خاطر غرور بالا و تقاضای تحصیلات بالای من که هنوز دانشجوی کارشناسی ام(پسرنیزهمین شرایط را دارد) با اینکه می دانند معیارها و اهداف زندگی من و پسرشان یکی است ولی به این امر رضایت نمی دهند.حقیقتا معیارهای زندگیمان در جهت حرکت به سمت جامعه مهدوی است. لطفا راهنمایم کنید.
خواهر گرامی، قدر دل آگاه و ذهن منطقی خود را بدانید که در عبور از مشکلات، مشورت و یاری فکری دیگران را فراموش نکرده است.
همانگونه که شما هم به خوبی می دانید، ازدواج بزرگترین و مهم ترین اتفاق در زندگی هر انسان است. موفقیت یا شکست در آن، در سرنوشت هر یک از زن و مرد اثری ژرف و تعیین کننده بر جای می نهد و چه بسا اصلیترین و برجستهترین خطوط سیر زندگی ایشان را رقم می زند. پیوند ازدواج میثاقی است که دامنه آن می تواند تا جهان آخرت گسترده باشد، به شرطی که بر اساس دستور خدا و همراه با تفکر و دوراندیشی باشد.
اگر فرض را بر این بگذاریم که شما درباره فرد مورد نظرتان به جمع بندی منطقی و محکمی دست یافته اید. باید بدانید که موافقت و مخالفت والدین در ازدواج، مساله قابل توجهی است. بر اساس فرهنگ دینی و ایرانی ما، والدین تأثیری عمیق و مهم دارند؛ زیرا بعد از تشکیل خانواده، پشتوانه و حامی خانواده تازه شکل گرفته محسوب میشوند؛ لذا همراهی نکردن آنها با زوجین شکستی برای آن دو محسوب می شود. حال با عنایت به این جایگاه برجسته والدین و وابستگی روحی و عاطفی فرزندان در تمام سنین به والدین، نه تنها عدم مخالفت، بلکه موافقت والدین یک عنصر ضروری در ازدواج موفق است و چه بسا شرط انجام یک ازدواج موفق، رضایت و همراهی مستمر والدین با فرزندان است.
فرزندان ایرانی و مسلمان، با وجود فراهم بودن تمام شرایط یک ازدواج موفق، چون رضایت والدین را به همراه خود ندارند، کمتر میتوانند یک زندگی شیرین و همراه با پیشرفتی را پیش روی داشته باشند. ازدواج کردن- بدون توجه به عوامل دیگر مرتبط با آن- خود به خود همراه با دل نگرانی و اضطراب است و به واسطه مبهم بودن آینده آن و ناآشنا بودن دو طرف برای همدیگر، عملی رازآلود و معماگونه است.
کمترین تأثیر مخالفت والدین، آن است که به میزان دلبستگی روحی و روانی فرزندان به آنان، به نگرانی و اضطرابشان میافزاید و در صورتی که در نهانخانه اعتقادات خود برای دعا و نفرین والدین تأثیری ماورای اسباب طبیعی قائل شوند، این پدیده ژرفتر خواهد شد.
پس با تکیه بر جایگاه والدین در خانوادههای مسلمان ایرانی و از دیدگاه روانشناختی، جلب رضایت آنان در ازدواج یک ضرورت بیتردید است و حضور این عامل، موجب دلگرمی جوانان به ازدواج و برخورداری آنها از اطمینان به خود و جرأت به عمل و آرامش و سکون میگردد. همچنین راه بهرهمندی از پشتوانهای محکم و تجارب آنها و دلسوزی و نیکاندیشی آنان را هموار میکند و خرمنی از خوبیها و علم، دانش، تجربه و مصلحتاندیشی دلسوزانه و حتیپشتوانه اقتصادی فراروی دو جوان نیازمند میگذارد.
خواهر محترم، همه این مقدمه را عرض کردیم تا بر این نکته تاکید کنیم که رضایت والدین هردوی شما برای تشکیل یک کانون آرامش بخش و سالم، لازم است. ضمن حفظ حرمت والدین و افزایش محبت نسبت به ایشان، می توانید برای کسب رضایت آنها از فرد دیگری در میان دوستان یا فامیل که نفوذ فکری مناسبی بر والدین شما یا ایشان دارند و موافق شما هستند، استفاده نمایید.
چند راهکار برای کسب رضایت والدین، به شما معرفی می کنیم:
1- سعی کنید روابط عاطفی خود را با آنها بیشتر کنید و بیشتر از گذشته به ایشان احترام بگذارید.
2- صریحا با نظراتشان مخالفت نکنید، بلکه در ابتدا بپذیرید و به تدریج نظرات خود را یادآور شوید.
3- در راه تحصیل رضایت والدین از همکاری و میانجیگری خیر اندیشان، فامیلهای نزدیک و صاحب نفوذ بر روی والدینتان و هم نظر با شما، بهره بگیرید.
4- خوب است حرف پدر و مادر را در مورد مخالفتشان با ازدواج بشنوید و اگر حرف قابل قبولی دارند و سخن ایشان در واقع حرف حقی است به آن تن دهید و اگر مخالفت آنها را بی مورد می شمارید هرگز به دو گروه مخالف و موافق تقسیم نشوید دو جبهه در برابر هم را تشکیل ندهید و هر یک بر طبل رأی خود نکوبید. با لحن آرام و همراه با احترام متقابل و روابط عاطفی شایسته به تصحیح عقیدۀشان بپردازید.
5- سخن رنجش آور به پدر و مادر نگویید.
6- بر سر والدین داد و فریاد نکنید. (بلکه با آنها با سخن نیکو صحبت نمایید).
7- با تواضع و فروتنی با آنان رفتار کنید.
8- تا آنجا که می توانید نیازهای والدین را برآورده سازید .
9- جلو والدین، پاهایتان را دراز نکنید.
10- در مناسبت های مختلف مثل روز مادر یا روز پدر، به آنها هدیه بدهید.
11- از شوخی های نابجا و زدن حرف های زشت پیش آنها پرهیز و اجتناب کنید.
12- در حق آنها و برای سلامتی آنها دعا کنید.
13- در کارهای خانه به آنها کمک کنید.
14- هرگز زبان به شکوه و گلایه از آنها نگشایید بلکه از آنها تعریف و تمجید کنید و از زحمات شان تشکر و قدردانی کنید.
15- در حضور دیگران از ویژگی های مثبت آنها تعریف کرده و سپاسگزار آنها باشید.
16- هر جا و در هر موقعیتی که نیازمند کمک شما هستند سریعا و با کمال احترام به خصوص در حضور دیگران به کمک آنها بشتابید.
17- از طرح مسائل اختلافی ولو چیز کوچک و پیش پا افتاده اجتناب کنید.
18- نقاط ضعف آنها را به رخشان نکشید و پیش دیگران نیز مطرح نکنید.
19- اگر والدین با شما بد رفتاری کردند سعی کنید تحمل کنید.
20- برای گسترش یا ایجاد صمیمت بین خود و دیگر اعضای خانواده از فردی شروع کنید که فکر می کنید بهتر می توانید با او چنین رابطه صمیمانه ای داشته باشید. مثلا نسبت به مادرتان که از نظر روحی و اخلاقی با وی تشابه و قرابت بیشتری دارید آغاز کنید و به تدریج به دیگر اعضاء سرایت دهید.
21- انتظار نداشته باشید این رابطه صمیمانه بلافاصله و سریعا بین شما و دیگر اعضاء خانواده شکل گیرد. بلکه نیازمند زمان است و به تدریج به هدف خود خواهید رسید.
22- انتظار نداشته باشید همان رابطه که بین شما و یکی از دوستان صمیمی تان خارج از خانه، وجود دارد همان نوع رابطه بین شما و والدین تان برقرار شود. زیرا علاوه بر جایگاه خاص والدین و رابطه والد - فرزند فاصله سنی بین شما و آنها به طور معمول مانع طبیعی است و اجازه داشتن همان رابطه صمیمانه بین دوستان را به شما نمی دهد.
23- ویژگی دلسوزی والدین تان یک ویژگی و خصوصیت ارزشمندی است که هر چند ممکن است از سطح سواد پائینی برخوردار است ولی دلسوزی و عطوفت و شفقت آنها نسبت به یکایک فرزندان از جمله نسبت به شما بسیار ارزشمند است و آن را قدر بشناسید و از همین خصوصیت آنها کمک گرفته و با برجسته کردن آن، گفتگوها و ارتباطات بین خودتان را گسترش دهید.
24- ممکن است رسیدن به هدف، مدتی زمان ببرد. ناامید نشوید و صبورانه از برخورد درست با والدینتان نکاهید.
25- دعا به درگاه حضرت حق و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) را فراموش نکنید.
لازم به یادآوری است که اگر آنها علی رغم سعی و تلاش شما رضایت ندادند به مصلحت شماست که از این ازدواج دست بکشید و حتی در برخی موارد از گذر زمان به عنوان یک عامل مؤثر و هموار کننده و مسیر نیل به هدف بهره بگیرید. بهرحال بدون رضایت والدین اقدام نکنید مگر آنکه مخالفت آنها را برطرف ساخته و به رضایت بکشانید. و چنانچه احساس کردید لجاجت در کار است نه مخالفت در این صورت از همکاری افراد خیرخواه و آگاه به عنوان واسطه در رفع این حالت کمک بگیرید.
خواهر گرامی، آینده ای سرشار از موفقیت را در پرتو عقل و ایمان، برایتان آرزومندیم. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
زهرا محمدی
- [سایر] سلام1.دختری 26ساله ترم آخر کارشناسی ارشد هستم2.پسری 26 ساله با مدرک کاردانی از اقوام دور مادریم سال گذشته از من خواستگاری کرد3.به علت شرایط مالی نامساعد وی وچون علاقه ای به او نداشتم نپذیرفتم4.پس از مدتی با اصرار فراوان او بدون اطلاع خانواده طی چند تماس تلفنی و ملاقات حضوری شناخت نسبی حاصل شد5.تصمیم گرفتیم فرایند خواستگاری را دوباره تکرار کنیم6.خانواده ام با دلایلی همچون اختلاف تحصیلات وتفاوت فرهنگ پدرهایمان ومحل زندگی ومادیات مخالفت کردند7.من به ظاهر تسلیم شدم اما این رابطه کمابیش ادامه دارد و من در انتخابم به یقین رسیده ام8.قرار است دوباره اقدام کنند.ما تمام تلاشمان را برای رضایت پدر و مادرم خواهیم کرد.اگر راضی نشوند چه باید بکنم؟اگر بدون رضایت قلبی تصمیم را به خودم واگذار کنند چه کنم؟ من میان انتخاب با معیارهای دینی و نشکستن دل والدینمکه دستور همان دین است مانده ام. مرا راهنمایی کنید لطفا
- [سایر] سلام آقای مرادی عزیز . صحبت های شما بسیار آموزنده و دلنشین هست . آگاهی بخشی به اقشار جامعه کار بزرگیه و شما در این امر مهم موفق بودین و از خدا می خوام همیشه به شما سلامتی و شادی عنایت کنه . آقای مرادی من دختر 24 ساله ای هستم در رشته ی علوم تربیتی تحصیل کردم و مطالعات روان شناسی دارم و سعی بر بالا بردن سطح اطلاع و دانش خود دارم . پدر من فرد بدبین و خود رای هست . هیچگاه اجازه ی تصمیم گیری در مسائل مختلف زندگی رو به من ندادند . همیشه من رو از ارتباط با دوستانم و اقوام منع کرده . اجازه ی بیرون رفتن حتی کتابخونه رو به سختی به من می دند . تو خونه چندان رابطه ی صمیمی بین اعضای خانواده نیست . من 5 برادر دارم . مادرم همیشه از طرف پدرم تحقیر شده و در گذشته تمام خاطرات من با کتک های پدرم و دعواهایی به علت مشکلاتی که خانواده ی پدر و مادرم داشتند سرشار هست . پدرم در کودکی من به من تجاوز جنسی داشتند . به هیچ عنوان خواسته های ما براشون اهمیت نداره . خوب من در این شرایط بزرگ شدم و شاید تنها کسی که من رو تربیت کرده خودم بودم و تجربیاتم .در هر صورت زمانیکه من در سن 20 سالگی بودم روحیه ی شکننده ای داشتم . به هیچ عنوان شناختی بر مسئله ی ازدواج و زندگی زناشویی نداشتم . تعدادی خواستگار داشتم . اما پدرم به هیچکدوم رو قبول نکردند و نظر من رو هم نخواستند .حدود 2 سال من خواستگاری نداشتم تا اینکه چندی پیش پسر دایی ام که در ضمن پسر عمه ام هست به خواستگاری من اومدند . این پسر 28 سالشون هست . از نظر ژنتیکی قطعا مشکل وجود داره . ایشون از سربازی به دلیل سابقه ی بیماری روانی ( دو شخصیتی بودن ) معاف شدند. میون خانواده ی من و خانواده ی ایشون سال ها مجادله بوده و هست . من به این آقا جواب رد دادم .چون در این شرایط و ضمن اینکه در مورد مسائل فکری و اعتقادات مذهبی با هم اختلاف داریم و علاوه بر این من هیچ احساس علاقه ای نسبت به ایشون در خودم احساس نکردم به نظرم ازدواج موفقی نخواهد بود . اما پدرم بعد از این که من خواسته شون رو مبنی بر ازدواج با پسر دایی ام رد کردم هر روز به من سرکوفت می زنند که دیگه کسی نمیاد و ... علت اصلی اینکه برای من خواستگار نمیاد عدم معاشرت ما با آشنایان و اقوام هست . اما ایشون این دلیل رو نمی پذیرند و می گند خودت عیب و ایراد داری که کسی نمیاد . متاسفانه وقتی هم صحبت های شما و کارشناسان دیگه رو گوش می دند تنها اون چیزی که دوست دارند رو از صحبت های شما برداشت می کنند و پدر من شخصی نیست که اشتباهاتشون رو بپذیرند و به دیگران حق بدند و اهل گفتگوی منطقی نیستند . از طرفیd من می خوام در جامعه فعال باشم تا حتی اگر ازدواج نکردم روی پای خودم بایستم اما رفتار پدرم و محدودیت هایی که می گذارند باعث شده اعتماد به نفسم در برخورد با افراد جامعه پایین بیاد . با این حال پنهانی و دور از چشم پدرم ( البته مادر و بردارانم اطلاع دارند ) به کارهای مختلفی از جمله کارهای پژوهشی و مدیریت گروهی از دانشجویان برای فعالیت های مختلفی از جمله تشکیل گردهمایی و بازدید از مکان های تاریخی و علمی می پردازم . اما باز هم به خاطر محدودیت هام در بیرون رفتن از خونه تو این فعالیت هام اونطور که در توانم هست نمی تونم فعال باشم . گذشته از این مسائل که برای شما گفتم من در گروه دانشجویی که مدیریت و مسئولیتش رو بر عهده دارم با فردی آشنا شدم که البته بر حسب همکاری در گروه باهم در ارتباط بودیم و هستیم . ایشون فردی پاک دامن ، واقع بین ، متدین و متعهد ، مسئولیت پذیر ، باگذشت هستند . من و ایشون رابطه مون بیشتر از همکاری در گروه شده و به عنوان دو دوست مستقلا با هم در ارتباطیم . ما نسبت به هم شناخت پیدا کردیم تا حدودی در این مدت یک سال هم فکری ، رفتار و روحیه ی سازگار با هم رو در خودمون مشاهده کردیم . من و ایشون به هیچ عنوان علاقه ی شدید به هم نداریم اما همدیگه رو دوست داریم و این علاقه بعد از شناخت بیشتر شکل گرفته . ایشون 1 سال و نیم از من کوچکتر هستند اما فردی باهوش و آگاه و پخته هستند . خانواده ای مذهبی دارند . من و ایشون بعد از 1 سال آشنایی و شناخت 2 ماه پیش در مورد ازدواج با هم صحبت کردیم . من با مادرم صحبت کردم و مادرم نگران این بودند که ایشون چون دانشجو هستند سرمایه ای ندارند برای تشکیل زندگی . اما با توجه به شناختی که من از ایشون دارم ( ایشون مدیر هسته های علمی دانشگاهشون هستند و فعالیت های عمرانی هم داشتند با وجود اینکه سنشون 22 سال بیشتر نیست )و البته 1 سال دیگه فارغ التحصیل می شند مطمئن هستم با کمی قناعت و صبوری و همکاری من( شاغل بودنم)می تونیم زندگی مادی رو پیش ببریم . ایشون هم با مادرشون صحبت کردند . مادر ایشون لیسانس روان شناسی دارند اما با این حال به شدت مذهبی و سنتی فکر می کنند . مادر ایشون از نحوه ی آشنایی ما رضایت ندارند و بسیار با این مسئله که من از ایشون 1 سال و نیم بزرگتر هستم مخالفت می کنند . من و ایشون تصمیم داریم از راه منطقی و گفتگو خانواده ها رو راضی کنیم و عجولانه پیش نریم . با این حال مسئله ی سن من و ایشون بیشترین مشکل رو ایجاد کرده در حالیکه ما چون بر تصمیممون فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که می تونیم زندگی خوب و موفقی در کنار هم داشته باشیم و در طول این یک سال مسئله ی سن تاثیری بر رابطمون نداشته نمی تونیم استدلال مادر و پدرشون رو قبول کنیم با این حال رضایت خانواده ی ایشون شرط هست . حالا من سوالی داشتم خدمتتون ما با به کار بردن چه روش و راهکاری می تونیم ذهنیت خانواده ی ایشون رو نسبت به سن و همچنین نحوه ی آشناییمون که خانواده ی ایشون گمان می کنند دختری که با پسری رابطه ی دوستی داشت دختر پاک و متعهدی نیست ، تغییر بدیم . به هر حال اگر شما من رو راهنمایی کنید بسیار ممنونتون می شم . فقط از شما درخواست می کنم روش درستی رو به ما بگید تا در پیش بگیریم برای کسب حمایت خانواده ها. موفق باشید و در پناه خدا .