در بازار اراک کار می کنم و از در آمدم راضی هستم ؛ اما بخاطر دروغ بی انصافی حتی توهین به خریدار(بعضی اوقات) گرانفروشی و... برای کار جدید در یکی از جاهای دولتی اقدام کردم و الان یکماه است بیکارم ونتیجه ای نگرفته ام و کم کم از خدا دارام نا امید می شوم علاقه زیادی به مداحی دارم این هم که شغل حساب نمیشه من برای فرار از گناه از بازار رفتم بس کمک خدا کی؟ متاسفانه اکثر بازارها با این جور مسایل مواجه اند چه کنم؟ کجا برم؟ منم که برای خدا می خوام کار کنم کار نیست تو را خدا به دادم برسید اینده ام در خطره! پرسشگر گرامی خوشحالیم که با فردی مذهبی و مقید به رعایت ارزشهای دینی گفتگو می کنیم. اینکه شما به خاطر اینکه گرفتار گناه نشوید، شغل خود را کنار می گذارید، خیلی ارزشمند است و این کار نزد خدا جایگاه خاصی دارد. شما باید قدر خود و کاری را که انجام داده اید، بدانید و البته اجر ان را با ناامیدی از رحمت خدا از بین نبرید. خدا نیز انشاءالله، با سعی و تلاش و پیگیری مستمر خود شما، شغل مناسب و منبع درامد مناسبی برای شما فراهم خواهد کرد. بنابراین هرگز غصه نخورید و بر او توکل کنید و نگران چیزی نباشید. اگر به مصلحت شما باشد می دهد. کاری که اینجا از ما بر می اید این است که راهکارهایی سر راه شما قرار دهیم تا به کمک انها راحتتر بتوانید کاری مناسب پیدا کنید. هرچند البته خود شما مدتی مشغول به کار بوده اید و تجربه بیشتری نسبت به ما دارید و با کمی خلاقیت و فکر و مشورت احتمالا به نتیجه های خوبی خواهید رسید. 1.اولین نکته ای که باید به ان توجه داشته باشید این است که مسأله اشتغال یکی از دغدغه¬های اصلی همه جوانان است. امروزه در کشور ما صدهاهزار نفر بیکار وجود دارد. بنابراین این، فقط مشکل شما نیست. شما نیز مانند بسیاری از جوانان دیگر باید با ان به گونه ای منطقی کنار بیایید. منظور این نیست که بنشینید و دست روی دست بگذارید. بلکه این است که شما نیز مانند بسیاری از جوانان باید فعلا به کاری مشغول شوید؛ هر چند با مدرک یا تخصص و مهارت شما تناسب نداشته باشد؛ یا احساس کنید شأن شما بالاتر از ان است. بنابراین فعلا تا کار مناسبی پیدا نشده است، خیلی به قضیه ایده ال نگاه نکنید و منتظر کاری با حقوق و مزایای عالی نباشید. 2. توجه داشته باشید که انسانهای بزرگ هیچ گاه اسیر موقعیتها نمی¬شوند. در هر موقعیتی به فکر این هستند که چگونه از این موقعیت به بهترین وجه استفاده کنند. یعنی، اینکه چه موقعیتی برای ما پیش می اید مهم نیست مهم نحوه برخورد ما با مو قعیت و چگونگی استفاده ما از آن است. پس مدام به این فکر نکنید که چه موقعیتی برای شما پیش امده است و صبر نکنید تا موقعیت بهتری پیش اید. از همین شرایط موجود بهترین استفاده را بکنید. مانند بسیاری از جوانهای امثال شما که با اینکه در شرایط شما هستند ولی هرکدام به شغلی مشغولند. شما باید بتوانید موقعیت مطلوب را خود ایجاد کنید. 3. به توانمدیهای خود بیشتر دقت کنید و سعی کنید لیستی از کارهایی را که می توانید انجام دهید و اکنون هم در جامعه موجودند روی کاغذ بنویسید هیچ کاری را از قلم نیاندازید حتی اگر در نگاه اول از ان خوشتان نیاید. خواهید دید که کارهای زیادی وجود دارند که می توان فعلا به انها اکتفا نمود. تا بعد که کار مناسبی پیدا شود. این کار هر چه باشد کمک درامد خوبی است و مقدار قابل توجهی از هزینه ها را پاسخ گوست. 4. امروزه بسیاری از جوانان فعال در عرصه کار با ابتکاری که به خرج می دهند با کوچکترین سرمایه ای، موقعیت شغلی مناسبی برای خود فراهم می کنند. به عنوان مثال با اجاره کردن مغازه¬ای که هزینه زیادی هم ندارد و خرید محصولات فرهنگی برای خود شغل مناسبی فراهم می کنند. یا حتی با خرید چند صتدوق میوه و اجاره کردن یک مغازه کوچک یا خرید یک گاری به شغلی مناسب روی می اورند. توجه داشته باشید که مثال هایی که زده شد صرفا برای این بود که بدانید حتی به اینگونه کارها نیز می توان به عنوان یک منبع درآمد توجه نمود. حتی کارهایی نیز وجود دارند که در خانه هم می توان انها را انجام داد. کارهایی مانند تولید برخی صنایع هنری و دستی که کل دوره آموزششان یک ماه هم زمان نمی برد از اینگونه است. آگهی تایپ ارزان قیمت که گاهی ان را بر روی دیوارها مشاهده کرده اید نیز از این گونه کارهاست که می توان ان را بایک کامپیوتر بسیار ارزان قیمت و در منزل شروع کرد. می توانید این کارها هم را به لیست کارهایی که می توانید انجام دهید اضافه کنید. به خود فرصت اینگونه ابتکارها را بدهید. 5. به تمام اشنایان و دوستان و حتی به مغازه ها و کارگاههایی که در دسترس هستند، بسپارید که در صورتی که کاری سراغ داشتند به شما اطلاع دهند البته چون معمولا فراموش می کنند باید مدام پیگیری کنید تا به خواسته تان برسید . مطمئن باشید ظرف مدت کوتاهی کاری را که حداقل برای کوتاه مدت بعضی نیازهایتان را براورده کند خواهید یافت. شما اگر سری به خیابانهای شهرتان بزنید مغازه هایی را خواهید دید که اطلاعیه زده اند که به کارگر نیاز دارند. 6. توجه داشته باشید که روزی رسان خداست. و شما فقط وظیفه دارید تا جایی که می توانید سعیتان را بکنید. اگر کاری جور نشد حتما به صلاح شما نبوده است و او خود روزی شما را خواهد رساند. این دید همان چیزی است که خدای رزاق از ما می خواهد. با این دید شما همیشه ارام هستید و هیچ گاه افسرده و ناراحت نخواهید شد. البته باید مواظب باشید که این توکل بهانه ای برای تنبلی شما نشود. شما باید در طول روز تمام سعی خود را بکنید و بعد از ان بر خدا توکل کنید. 7. یادتان باشد که بعضی عوامل معنوی هستند که در مسائل مادی ما تاثیرگذارند. مثلا ترک نماز و گناه از جمله چیزهایی هستند که روزی را کم می کنند.گاهی افرادی خدمت معصومین می رسیدند و دنبال راهی برای کسب روزی بودند ائمه توصیه می کردند که استغفار کنید. بنابراین به امور معنوی اهمیت بدهید. واجبات خود را ترک نکنید و برای گناهان خود طلب مغفرت کنید. 8. در پایان به این نکته توجه داشته باشید که چون فعلا شرایط از نظر شما مطلوب نیست. بنابراین باید به بعضی حداقلها قناعت کنید. یعنی در شرایط فعلی راهی برای رسیدن به کسب درآمد پیدا کنید. بنابراین بار دیگر توصیه می کنیم که به کاری در حد و اندازه همین شرایط اکتفا کنید. البته شما در عین حال می توانید به فکر ارتقاء شغل خود هم باشید. برای شما آرزوی موفقیت می کنیم و دعا می کنیم هرچه زودتر شغل مناسبی پیدا کنید. نویسنده: روح الله پور مطهری
در بازار اراک کار می کنم و از در آمدم راضی هستم ؛ اما بخاطر دروغ بی انصافی حتی توهین به خریدار(بعضی اوقات) گرانفروشی و... برای کار جدید در یکی از جاهای دولتی اقدام کردم و الان یکماه است بیکارم ونتیجه ای نگرفته ام و کم کم از خدا دارام نا امید می شوم علاقه زیادی به مداحی دارم این هم که شغل حساب نمیشه من برای فرار از گناه از بازار رفتم بس کمک خدا کی؟ متاسفانه اکثر بازارها با این جور مسایل مواجه اند چه کنم؟ کجا برم؟ منم که برای خدا می خوام کار کنم کار نیست تو را خدا به دادم برسید اینده ام در خطره!
در بازار اراک کار می کنم و از در آمدم راضی هستم ؛ اما بخاطر دروغ بی انصافی حتی توهین به خریدار(بعضی اوقات) گرانفروشی و... برای کار جدید در یکی از جاهای دولتی اقدام کردم و الان یکماه است بیکارم ونتیجه ای نگرفته ام و کم کم از خدا دارام نا امید می شوم علاقه زیادی به مداحی دارم این هم که شغل حساب نمیشه من برای فرار از گناه از بازار رفتم بس کمک خدا کی؟ متاسفانه اکثر بازارها با این جور مسایل مواجه اند چه کنم؟ کجا برم؟ منم که برای خدا می خوام کار کنم کار نیست تو را خدا به دادم برسید اینده ام در خطره!
پرسشگر گرامی خوشحالیم که با فردی مذهبی و مقید به رعایت ارزشهای دینی گفتگو می کنیم.
اینکه شما به خاطر اینکه گرفتار گناه نشوید، شغل خود را کنار می گذارید، خیلی ارزشمند است و این کار نزد خدا جایگاه خاصی دارد. شما باید قدر خود و کاری را که انجام داده اید، بدانید و البته اجر ان را با ناامیدی از رحمت خدا از بین نبرید.
خدا نیز انشاءالله، با سعی و تلاش و پیگیری مستمر خود شما، شغل مناسب و منبع درامد مناسبی برای شما فراهم خواهد کرد. بنابراین هرگز غصه نخورید و بر او توکل کنید و نگران چیزی نباشید. اگر به مصلحت شما باشد می دهد.
کاری که اینجا از ما بر می اید این است که راهکارهایی سر راه شما قرار دهیم تا به کمک انها راحتتر بتوانید کاری مناسب پیدا کنید. هرچند البته خود شما مدتی مشغول به کار بوده اید و تجربه بیشتری نسبت به ما دارید و با کمی خلاقیت و فکر و مشورت احتمالا به نتیجه های خوبی خواهید رسید.
1.اولین نکته ای که باید به ان توجه داشته باشید این است که مسأله اشتغال یکی از دغدغه¬های اصلی همه جوانان است. امروزه در کشور ما صدهاهزار نفر بیکار وجود دارد. بنابراین این، فقط مشکل شما نیست. شما نیز مانند بسیاری از جوانان دیگر باید با ان به گونه ای منطقی کنار بیایید. منظور این نیست که بنشینید و دست روی دست بگذارید. بلکه این است که شما نیز مانند بسیاری از جوانان باید فعلا به کاری مشغول شوید؛ هر چند با مدرک یا تخصص و مهارت شما تناسب نداشته باشد؛ یا احساس کنید شأن شما بالاتر از ان است. بنابراین فعلا تا کار مناسبی پیدا نشده است، خیلی به قضیه ایده ال نگاه نکنید و منتظر کاری با حقوق و مزایای عالی نباشید.
2. توجه داشته باشید که انسانهای بزرگ هیچ گاه اسیر موقعیتها نمی¬شوند. در هر موقعیتی به فکر این هستند که چگونه از این موقعیت به بهترین وجه استفاده کنند. یعنی، اینکه چه موقعیتی برای ما پیش می اید مهم نیست مهم نحوه برخورد ما با مو قعیت و چگونگی استفاده ما از آن است. پس مدام به این فکر نکنید که چه موقعیتی برای شما پیش امده است و صبر نکنید تا موقعیت بهتری پیش اید. از همین شرایط موجود بهترین استفاده را بکنید. مانند بسیاری از جوانهای امثال شما که با اینکه در شرایط شما هستند ولی هرکدام به شغلی مشغولند. شما باید بتوانید موقعیت مطلوب را خود ایجاد کنید.
3. به توانمدیهای خود بیشتر دقت کنید و سعی کنید لیستی از کارهایی را که می توانید انجام دهید و اکنون هم در جامعه موجودند روی کاغذ بنویسید هیچ کاری را از قلم نیاندازید حتی اگر در نگاه اول از ان خوشتان نیاید. خواهید دید که کارهای زیادی وجود دارند که می توان فعلا به انها اکتفا نمود. تا بعد که کار مناسبی پیدا شود. این کار هر چه باشد کمک درامد خوبی است و مقدار قابل توجهی از هزینه ها را پاسخ گوست.
4. امروزه بسیاری از جوانان فعال در عرصه کار با ابتکاری که به خرج می دهند با کوچکترین سرمایه ای، موقعیت شغلی مناسبی برای خود فراهم می کنند. به عنوان مثال با اجاره کردن مغازه¬ای که هزینه زیادی هم ندارد و خرید محصولات فرهنگی برای خود شغل مناسبی فراهم می کنند. یا حتی با خرید چند صتدوق میوه و اجاره کردن یک مغازه کوچک یا خرید یک گاری به شغلی مناسب روی می اورند. توجه داشته باشید که مثال هایی که زده شد صرفا برای این بود که بدانید حتی به اینگونه کارها نیز می توان به عنوان یک منبع درآمد توجه نمود. حتی کارهایی نیز وجود دارند که در خانه هم می توان انها را انجام داد. کارهایی مانند تولید برخی صنایع هنری و دستی که کل دوره آموزششان یک ماه هم زمان نمی برد از اینگونه است. آگهی تایپ ارزان قیمت که گاهی ان را بر روی دیوارها مشاهده کرده اید نیز از این گونه کارهاست که می توان ان را بایک کامپیوتر بسیار ارزان قیمت و در منزل شروع کرد. می توانید این کارها هم را به لیست کارهایی که می توانید انجام دهید اضافه کنید. به خود فرصت اینگونه ابتکارها را بدهید.
5. به تمام اشنایان و دوستان و حتی به مغازه ها و کارگاههایی که در دسترس هستند، بسپارید که در صورتی که کاری سراغ داشتند به شما اطلاع دهند البته چون معمولا فراموش می کنند باید مدام پیگیری کنید تا به خواسته تان برسید . مطمئن باشید ظرف مدت کوتاهی کاری را که حداقل برای کوتاه مدت بعضی نیازهایتان را براورده کند خواهید یافت. شما اگر سری به خیابانهای شهرتان بزنید مغازه هایی را خواهید دید که اطلاعیه زده اند که به کارگر نیاز دارند.
6. توجه داشته باشید که روزی رسان خداست. و شما فقط وظیفه دارید تا جایی که می توانید سعیتان را بکنید. اگر کاری جور نشد حتما به صلاح شما نبوده است و او خود روزی شما را خواهد رساند. این دید همان چیزی است که خدای رزاق از ما می خواهد. با این دید شما همیشه ارام هستید و هیچ گاه افسرده و ناراحت نخواهید شد. البته باید مواظب باشید که این توکل بهانه ای برای تنبلی شما نشود. شما باید در طول روز تمام سعی خود را بکنید و بعد از ان بر خدا توکل کنید.
7. یادتان باشد که بعضی عوامل معنوی هستند که در مسائل مادی ما تاثیرگذارند. مثلا ترک نماز و گناه از جمله چیزهایی هستند که روزی را کم می کنند.گاهی افرادی خدمت معصومین می رسیدند و دنبال راهی برای کسب روزی بودند ائمه توصیه می کردند که استغفار کنید. بنابراین به امور معنوی اهمیت بدهید. واجبات خود را ترک نکنید و برای گناهان خود طلب مغفرت کنید.
8. در پایان به این نکته توجه داشته باشید که چون فعلا شرایط از نظر شما مطلوب نیست. بنابراین باید به بعضی حداقلها قناعت کنید. یعنی در شرایط فعلی راهی برای رسیدن به کسب درآمد پیدا کنید. بنابراین بار دیگر توصیه می کنیم که به کاری در حد و اندازه همین شرایط اکتفا کنید. البته شما در عین حال می توانید به فکر ارتقاء شغل خود هم باشید.
برای شما آرزوی موفقیت می کنیم و دعا می کنیم هرچه زودتر شغل مناسبی پیدا کنید.
نویسنده: روح الله پور مطهری
- [سایر] سلام جناب آقای مرادی از شما خواهش می کنم بعد از خوندن حرف هام، به دور از هرگونه تعصب مذهبی و عرفی به من کمک کنید. این تعصبی که ازش حرف می زنم چیزیه که باعث شده من مجبور بشم حرف هایی رو که باید با مادرم درمیون بذارم تا به من راه حل نشون بده رو بیام اینجا و تو این سایت با شما درمیون بذارم. دختری 23 ساله هستم اهل یک خانواده ی مذهبی و دین دار. البته خودم خیلی وقته که فکر می کنم از خدا دور شدم اما در هر صورت هنوز به خیلی چیزها پایبندم. شاید نمازم رو یک خط در میان می خونم اما حجابم رو کاملا حفظ می کنم روزه هام رو کامل می گیرم و--- البته می دونم که گرفتن روزه یا حفظ حجاب ربطی به خوندن یا نخوندن نماز نداره و اینها فرایضی هستند که هرکدوم رو باید به جای خودشون انجام داد. من حدود سه سال پیش از طریق اینترنت و البته نه از طریق چت بلکه از طریق وبلاگ نویسی با پسری آشنا شدم، این پسر هم سن خودمه و دارای یک خانواده ی کاملا مذهبی و دیندار هستن. خودش هم انسانی بسیار معتقد و اهل دین و مذهبه. دارای خواهر و مادری محجبه و خودش هم دارای سر و وضعی ساده و معمولیه. بعد از گذشت این سه سال ما حس کردیم که به هم علاقه مند شدیم. البته راجع به این موضوع خیلی با هم بحث داشتیم که آیا این حس ما واقعا علاقه است یا نه فقط به همدیگه عادت کردیم و این باعث شده که فکر کنیم به هم علاقه مندیم. ما این موضوع رو هزاران بار حلاجی کردیم و در پایان به این نتیجه رسیدیم که مقدار بسیار زیادی از این حس رو علاقه ی واقعی تشکیل داده و خوب تا حد کمی هم به هم عادت کردیم که اجتناب ناپذیره. من از ابتدای آشناییم با این پسر مادرم رو در جریان گذاشتم و تقریبا همه چیزهایی که بینمون می گذشت رو براش تعریف می کردم. مادرم به دلیل همون تعصب مذهبی و دینی که گفتم همیشه من رو از برقراری ارتباط اینترنتی با این پسر منع می کرد و می گفت که این کار درستی نیست و این آدم ها معلوم نیست کی هستن و من از این ناراحت بودم که مادرم بدون اینکه از خانواده ی این پسر چیزی بدونن ، اون رو هم با بقیه ی پسرایی که در اینترنت به دنبال پیدا کردن وسیله ای برای ارضای امیال خودشون می گردن به یه چوب می روندن--- من حس می کنم چون مادرم چت کردن و یا هرگونه ارتباط اینترنتی رو بد می دونن دیگه هیچ کاری به این ندارن که طرفشون چه جور آدمیه و تنها به این دلیل که از طریق اینترنت با کسی آشنا شدم این رو بد می دونن! بگذریم شاید نظر شما هم همین باشه--- خلاصه به خاطر همین طرز برخورد مادرم درست در موقعی که من متوجه علاقم به این پسر شدم و می خواستم راهی پیدا کنم تا این موضوع رو هم مثل قبل با مادرم درمیون بذارم، این طرز فکر و برخورد، من رو از این کار منصرف کرد و درواقع جرات این کار رو از من گرفت. این آقا اهل تهران هستن و تابستون قبل فرصتی دست داد تا من به تهران برم و در مدتی که اونجا بودم چندبار ایشون رو دیدم و طی این دیدارها من تا حدی فهمیدم که آنچه از طریق اینترنت راجع به ایشون حس کرده بودم درست بوده و ایشون جزو دسته پسرهایی که قصد به دام انداختن طعمه رو دارن نیست. ایشون دارای سر و وضعی معمولی و مذهبی و ساده بود و حرفهاش هم بسیار منطقی بود و هیچگونه خطایی هم در رفتار و گفتار ازش سر نزد. که البته می دونم نمیشه آدم ها رو به سادگی و با سه سال ارتباط اینترنتی و چند نوبت ملاقات شناخت. اما حداقل چیزی که فهمیدم این بود که این آقا در هیچ موردی به من دروغ نگفته بود. این رو هم بگم که از ابتدای آشناییمون مادر این آقا در جریان ارتباط ما بود و حتی قضیه ی علاقه ی ما به هم رو هم می دونست. مسئله ی مهمی که من رو درگیر خودش کرده اینه که این آقا الان باید طبق موظفی به سربازی بره اما به دلیل مشکلاتی که داره از این کار امتناع می کنه و می گه که هیچوقت قدم به سربازخونه نمیزاره! چیزهایی راجع به سربازی دیده و شنیده که باعث شده این حالت براش بوجود بیاد. به دلیل اینکه نمی ره سربازی نمی تونه کار بگیره و از همه چی مونده و الان تمام فکر و ذکرش شده گشتن دنبال آشنا برای معافی گرفتن! ما با هم قرار گذاشتیم که هروقت تونست روی پای خودش وایسه بیاد خواستگاری و من می دونم که اگر به لجبازیش ادامه بده و سربازی نره شاید به این زودی ها نتونه روی پای خودش وایسه. ما چندین بار روی این موضوع با هم بحث کردیم و اون هربار گفته که به سربازی نمی ره. این موضوع انقدر بهش فشار آورده که با وجود علاقه ی شدیدی که به هم داریم چندین بار به من گفته که فکر می کنه نمی تونه من رو خوشبخت کنه و مشکلات انقدر زیادن که شاید نتونه به این زودی ها از پسشون بربیاد و نمی خواد که من به پای اون بسوزم . با وجود 23 سال سن حرف هایی می زنه که خیلی بالاتر از تجربه های این سن هست. یکبار که بحث کرده بودیم می گفت که الان که زیر یک سقف نیستیم همه چیز قشنگ و خوبه اما وقتی وارد زندگی بشیم و مشکلات سر راهمون قرار بگیرن اونوقت دیگه همه چیز به این خوبی و قشنگی نیست. وقتی که مجبور بشم برای یک لقمه نون شب و روز کار کنم اونوقت دیگه نمی تونم مثل الان عشقم رو با تو تقسیم کنم و می ترسم ازین که زندگیمون اونجوری بشه و اونوقت اگه حتی یک لحظه تو احساس بدبختی کنی من نمی تونم جوابگوی خدا و حساب و کتابش باشم . می گفت اگر هم بخوام رو پای خودم وایسم باید حداقل 6 تا 7 سال دیگه صبر کنیم تا من بتونم یک درآمد خوب و ثابت داشته باشم. اما من با 23 سال سن چه جوری می تونم خانوادم رو راضی کنم که 7 سال دیگه صبر کنم تا این پسر که از نظر مادرم هم مورد قبول نیست بیاد خواستگاریم؟ اگر دست خود من بود و اگر رنج و ناراحتی پدر و مادرم برای من مهم نبود، تا 10 سال دیگه هم صبر می کردم... آقای مرادی نمی دونم چی کار کنم. درمونده شدم. دلم می خواد موضوع علاقه م رو به این پسر با مادرم درمیون بذارم اما می ترسم و نمی تونم. از طرف دیگه نمی دونم که اگه به امید خدا این پسر تونست تا دو یا 3 سال دیگه به اوضاع خودش سر و سامون بده ، چه جوری به مادرم بگم و اونو راضی کنم که بذاره بیاد خواستگاری. دلم می خواد بهش کمک کنم و بتونم باری از دوشش بردارم تا بتونیم به هم برسیم. ما به هم خیلی علاقه مندیم ،خیلی زیاد اما مشکلات هم زیادن. دیروز که روز شهادت اما جواد(ع) بود با هم نذر کردیم که اگه تا سال دیگه همین موقع به یه ثبات مالی رسید، برای نیمه ی شعبان و عید غدیر و شهادت امام جواد به مقداری که برامون مقدور باشه در راه خیر خرج کنیم. آقای مرادی من از شما راهنمایی می خوام. من باید چی کار کنم؟ خواهش می کنم راهنماییم کنید. خیلی افسرده و ناراحتم. منتظر راهنمایی شما هستم.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.
- [سایر] باز هم سلام شما جواب سلام و احوالپرسی و حرف های نه چندان مهم و..رو میدید اما اگه یکی یه سؤال مهم داشته باشه هزار بار باید براتون پیام بفرسته تا شاید جواب بدین. میدونم طولانیه و پیامها زیاد و وقت شما برای پاسخگویی کم، اما ما هم به جواب شما نیاز داریم. باور کنید کسی رو ندارم که باتجربه باشه وگرنه مزاحم شما نمی شدم. دوباره می فرستم به امید اینکه این بار جوابمو بدین: (لطفا همه پیام رو در سایت نذارید) من دختری 23 ساله هستم و خانواده ای مذهبی دارم(البته نه از نوع افراطیش). سال گذشته در راه دانشگاه پسری که اصلا نمی شناختمش جلوی من را گرفت و گفت که از در خانه تا اینجا(یعنی نزدیک دانشگاه)دنبال من برای امر خیر اومده و من به او گفتم که خیلی کار اشتباهی کرده و گذاشتم رفتم. حدود 1 ماه بعد خواهرش را فرستاد دم در خانه و با مادرم صحبت کرد و معلوم شد که خواهرش در کوچه ما می نشیند و این آقا حدود 1 ماه من را تحت نظر داشته و بعد برای خواستگاری اقدام کرده. آن زمان ما جواب رد دادیم به خاطر اینکه می خواستم درس بخوانم و قصد ازدواج نداشتم اما ناگفته نماند که بدم نمی آمد یک بار بیایند و بیشتر درباره اش بدانم و درباره اش فکر کنم. چون تقریبا موارد ظاهری و اولیه اش خوب بود: به گفته خواهرش فوق دیپلم ریاضی داشت و در یک شرکت عمرانی کار می کرد،اهل رفیق بازی و سیگار نبود و نماز و روزه اش هم به جا بود. یک خانه و ماشین هم داشت. اما مهم ترین دلیل ما برای رد کردن او این بود که من را در خیابان دیده و انتخاب کرده بود و این شیوه انتخاب او از نظر من و خانواده ام اصلا درست نبود. به نظر ما کسی که اینقدر راحت و از روی ظاهر همسرش رو انتخاب کنه و درباره زندگیش تصمیم بگیره، درباره مسائل مهمتر زندگیش هم مسلما همین طور تصمیم خواهد گرفت. خلاصه که گذشت و من پیش خودم فکر کردم که حتما کس دیگری رو میبینه و دنبال اون میره. اما بعد از یک سال دوباره دو تا از خواهرهاش اومدند دم در خانه(البته خودش و مادرش هم آمده بودند اما جلو نیامدند) و دوباره همان حرف ها را به مادرم زدند. نگو که آقا تو این 1 ساله تو فکر من بوده و هرچی دخترای دیگه رو بهش پیشنهاد می دادند قبول نمیکرده و خواهرش رو مقصر میدونسته که ما جواب رد دادیم وگفته که حتما خواهرش طوری صحبت کرده که ما قبول نکردیم. مادرم طبق حرف هایی که همیشه وقتی حرف ازدواج به میان می آمد، من می گفتم، به آنها گفته بود که من قصد ازدواج ندارم(اما مدتی است که این نظر من عوض شده ولی به مادرم هنوز نگفته ام). خلاصه، قرار شد که مادرم با من صحبت کند و به آنها جواب دهد. وقتی موضوع را با من درمیان گذاشت ازش پرسیدم نمیشه حالا بیایند و صحبت کنیم و درباره اش فکر کنیم؟ دلیلم هم این بود که مسائل اولیه که لازم است را ظاهرا این شخص دارد، و مادرم موافقت کرد اما وقتی موضوع را با پدرم درمیان گذاشت او مخالفت کرد و گفت کسی که همین طوری یکی رو می بینه و به همین راحتی انتخاب می کنه به درد زندگی نمی خوره. پدرم همون دلیلی رو آورد که پارسال خودم آوردم ولی الان اصلا بهش فکر نکردم. به نظر شما آیا این تفکر درسته؟ از طرفی فکر می کنم که کسی که یک سال سر تفکرش مونده و با اینکه جواب رد شنیده باز هم نظرش عوض نشده این انتخابش از روی احساس نبوده، چون بالاخره رفتار من رو در مدتی که تحت نظرم گرفته بوده، دیده و همین هم، تا حدی ولو کم، خصوصیات من رو نشونش داده. اما از طرفی هم حرف پدرم درست به نظر می رسه و الان نمیدونم چی کار کنم؟ 1- من چادری هستم و وقتی بیرون می روم آرایش نمی کنم و کلا ظاهری ندارم که توجه دیگران را جلب کنم و فکر نمی کنم که این آقا از روی قیافه من را انتخاب کرده باشد، و مسلما یکی از ملاک های ایشان همین چادری بودنم است و...، کسی را بخاطر چادرش و مذهبی بودنش انتخاب کند، لا اقل ارزش فکر کردن را دارد. آیا این نظرم درست است؟ 2- آیا پدرم درست میگه و دیگر نباید به این آقا فکر کنم یا اینکه نظر پدرم درست نیست و باید روی این مورد کمی بیشتر فکر کنیم؟ 3- اگر نظر پدرم (که زمانی نظر من هم بود و الان هم تا حدودی هست)درست نیست چه دلایل منطقی می تونم برایش بیارم تا هم خودم مطمئن تر قدم بردارم و هم پدرم راضی بشه که آنها بیایند و بیشتر با هم آشنا بشیم و بعد تصمیم بگیریم. پدرم آدم منطقی است و با دلیل و برهان میشه راضی اش کرد. 4- از طرفی اطراف ما در فامیل پسری که سن و سالش به من بخوره وجود نداره و کسی که در آینده همسر من میشه مسلما از فامیل نیست، یا از همکارانم خواهد بود که فعلا همچین آدمی در محل کارم نیست، یا از هم دانشگاهی هام، یا کسانی که توی مجالس و جاهای دیگه من رو می بینند، می خوام بگم این اتفاق ممکنه باز هم برام بیفته و بالاخره یکی از همین آدم هایی که یا خودشون یا خانواده شان منو می بینند و می پسندند، همسرم میشه و اگه ما بخوایم همشونو با همین تفکر رد کنیم که نمیشه، درسته؟ بالاخره یک اولین باری باید وجود داشته باشه، نه ؟ 5- یک مشکل دیگه هم دارم و اون اینه که چطوری می تونم به مادرم بگم که نظر من درباره ازدواج فرق کرده و قصد ازدواج دارم؟ نمی دونم چه طوری بهش بگم که خواستگارام رو رد نکنه، آخه همشونو که مثل این مورد من نمی فهمم که بخوام نظرم رو بگم. اصلا روم نمیشه و نمیدونم که چه طوری باهاش این موضوع رو مطرح کنم که یه وقت فکر نکنه من برای ازدواج عجله دارم و هول شدم. در ضمن اصلا دوست ندارم که دیر ازدواج کنم، چون در اطرافم می بینم کسانی که سنشون بالاست و هنوز ازدواج نکردند اولا توقعاتشون بالاتر میره یا اینکه از لحاظ فکری توی انتخاب دچار وسواس میشن، ثانیا افرادی که می آیند خواستگاریشون اغلب کسانی هستند که سنشون خیلی از اون ها بیشتره و من اصلا با فاصله سنی زیاد نمی تونم کنار بیام، ثالثا این افراد آخرش هم کسی رو که انتخاب می کنند کسی نیست که همیشه می خواستند، و من نمی خوام دچار این مشکلات بشم. باز هم متشکرم. اجرتون با خدا، چه جوابمو بدید چه نه.