همیشه می گویند اسلام دین راحتی است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتی که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا می کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف می نویسند احکامی را که غالباً به آن نیاز پیدا می کنید، واجب است یاد بگیرید، از طرف دیگر احکام را یاد می گیریم، زندگی، مختل می شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگی در نظرم نجس هستند؛ از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام، از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این وضعیت نجات دهید. پرسشگر گرامی؛ شاید ما نیز اگر به جای شما بودیم و دچار گرفتاری های وسواس می شدیم و آن را به اشتباه از اسلام می دانستیم، می گفتیم خوش به حال غیرمسلمانان؟! شما خود می دانید که اسلام هرگز چنین دستوراتی را نداده است و در سیره هیچ یک از پیشوایان دین نیز، چنین برنامه هایی دیده نمی شود (که به جهت پاکی و نجسی، عرصه را بر خود و اطرافیانشان تنگ کنند)! با توجه به اینکه شما تحصیل کرده هستید، یک نکته اساسی را با شما درمیان می گذاریم: آیا برای نماز، مکلّف به پاکی واقعی لباس و بدن هستیم یا به پاکی ظاهری؟! توضیح آنکه اگر ندانیم لباس و بدن ما نجس است و با آن نماز بخوانیم، آیا نماز ما صحیح است یا خیر؟ به فتوای همه علما، چنین کاری صحیح است؛ چون طهارت بدن و لباس شرط ظاهری است، نه واقعی؛ یعنی، لازم نیست در واقع لباس و بدن پاک باشد؛ بلکه همین مقدار که ندانیم نجس است، کافی است (هر چند واقعاً نجس باشد). از همین رو قاعده ای در فقه مطرح است به نام (اصل طهارت)؛ مقتضای این اصل آن است که هر چیزی پاک است؛ مگر آنکه بدانیم نجس است. از طرفی تفحص و جست و جو در موضوعات لازم نیست. پس در آغاز باید آنچه را که به صورت نادرست درک کردهاید، تصحیح کنید، تا زمینه برای اصلاح حالت وسواس فراهم گردد. یقین شما در مورد نجس شدن چیزها معتبر نیست. بنابراین به آن هرگز اعتنا نکنید و برای مدتی این گونه فرض کنید که اساساً شما تکلیفی در مورد نجاست و طهارت ندارید؛ چه اینکه از نظر شرعی، هر تکلیفی که موجب مشقّت باشد، ساقط می شود. به تردیدهای خود توجه نکنید، چیزی را که نمی دانید پاک است یا نجس، پاک بدانید و همان گونه که گفته شد به خود تلقین کنید که اگر نجس هم باشد، من تکلیفی ندارم. برای بعد از زمان بهبودی، الان فکر نکنید؛ شما فعلاً تکلیفی ندارید. در این رابطه، برنامه ای برای شما عرضه می شود، اگر واقعاً خواهان نجات خود و زندگی تان هستید دقیقاً آن را اجرا کنید: 1. هر موقع آرامش داشتید - به ویژه شبها در موقع خوابیدن - این جملات را با خود تکرار کنید (تا دو ماه): (من کاملاً قادر هستم بر مشکل وسواس خویش غلبه کنم و با استعانت از خداوند، از همین فردا در این مسیر قدم خواهم برداشت)؛ (من می توانم بر این عادت ناپسند غلبه کنم و سلامت و بهداشت روانی خود و خانوادهام را تضمین کنم). (هرگز اسلام و قرآن دستورات غیرقابل اجرا و مشقّت آور نداده است. من هم از همین فردا مثل بقیه مردم رفتار خواهم کرد و از وسوسه های شیطان دوری خواهم کرد). 2. هر شب کارهای روزانه خود را کنترل و تعداد موارد مثبت و منفی را یادداشت کنید. روز بعد سعی کنید از تعداد موارد منفی (عمل به وسواس) کاسته و بر موارد مثبت بیفزایید؛ این کار را نیز تا دو ماه ادامه دهید. 3. صله رحم زیاد کنید؛ با خویشان خود خیلی گرم بگیرید و اظهار محبت کنید. حتی الامکان با آنها هم غذا بشوید و در صورت امکان هر هفته یک بار به صورت خانوادگی به تفریح بروید. 4. در مراسم مذهبی (مانند نماز جماعت و...) شرکت فعال داشته باشید و با دیگر شرکت کنندگان بسیار دوستانه و صمیمی برخورد کنید. 5. با اهل خانه با احترام و صمیمیت برخورد کنید و در برابر هیچ حرکتی از آنان، حساسیت و واکنش تند نشان ندهید. 6. خود را از دیگران، نه برتر بدانید و نه کمتر. 7. در حد امکان به ورزش بپردازید. 8. حتی الامکان بکوشید دوستان خوبی برای خود پیدا کنید و روابط صمیمانه و مشارکتهای علمی و عملی را پایه گذاری کنید. 9. در مورد حمام رفتن و آب کشیدن به برنامه زیر عمل کنید. الف. اول با خود مشخص کنید که مثلاً یک لباس معمولی یا نجس را چند بار و در چه مقدار زمان می شویید و آب می کشید ؛ سپس آن را بنویسید (فعلاً فرض می کنیم شش بار و از نظر زمانی پانزده دقیقه) ؛ ب. حالت روحی خود را پس از این مقدار شستن ثبت کنید (مثلاً آیا بعد از این همه شستن، باز لباس را پاک می دانم یا نجس؟ آیا با خیال راحت از آن دست می کشم یا با دغدغه خاطر؟) ؛ ج. تصمیم قطعی بگیرید که از زمان و تعداد دفعات شستن، کم کنید (مثلاً شش دفعه را به چهار بار و پانزده دقیقه را به ده دقیقه تغییر دهید) ؛ د. بعد از عمل شستن به خود بگویید. به خدا قسم! پاک پاک است و دیگر بهتر از این نمی شود. اگر نجس هم باشد، هیچ اشکالی ندارد ؛ وظیفه من این است که همین را بپوشم. 10. ورزش آرام و پیاده روی را فراموش نکنید. 11. همواره به خود با جدیت کامل تلقین کنید که من سالم سالم هستم و هیچ مشکلی ندارم. 12. با خانواده و دوستان بسیار گشاده رو، خندان و گرم برخورد کنید. مطالب خوبی بگویید و با آنان بخندید (حتماً این عمل را انجام دهید). 13. به سرگرمی های هنری سالم، بپردازید و فرصتهای خود را با مطالعه و برنامه های مفید دیگر پر کنید و فرصتی برای هجوم افکار وسواسی باقی نگذارید. 14. ذکر خدا را بسیار بگویید و سوره های (ناس) و (فلق) را زیاد بخوانید. نسبت به مواردی که تردید دارید (مثلاً ممکن است تصور کنید که به خاطر شیوه عملی آنها تمام خانه و وسایل آن نجس باشد؛ بدانید کاملاً حکم شرعی، خلاف این است. شما باید تمام خانه و وسایل را پاک بدانید و فقط مواردی را که نجس شدن آن را عیناً و دقیقاً با چشم خود دیده اید، نجس بدانید. حتی از نظر شرعی نسبت به موارد مشکوک لازم نیست تحقیق کنید که آیا پاک است یا نجس؛ بلکه از نظر شرعی اصل در همه چیز (طهارت) است، حتی در بسیاری از جاها وضع خیلی بدتر از خانه شما است. بر اساس روایات متعددی در این زمینه، درباره مطالب خیلی حادی از ائمه(ع) سؤال می کردند و با آنکه بسیاری از آنها، از خوردنی ها هم بوده است، در همه موارد حکم طهارت جاری می کردند. در این مورد اکیداً توصیه می شود، به احساسات و گرایش های روحی خود توجه نکرده و کاملاً طبق همین وظیفه عمل کنید؛ مطمئن باشید هیچ مسئله ای ندارد. حتی اگر موردی واقعاً هم نجس بوده - چون به حکم ظاهری شرعی عمل کرده اید - هیچ مشکلی ندارید. نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
همیشه می گویند اسلام دین راحتی است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتی که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا می کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف می نویسند احکامی را که غالباً به آن نیاز پیدا می کنید، واجب است یاد بگیرید، از طرف دیگر احکام را یاد می گیریم، زندگی، مختل می شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگی در نظرم نجس هستند؛ از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام، از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این وضعیت نجات دهید.
همیشه می گویند اسلام دین راحتی است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتی که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا می کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف می نویسند احکامی را که غالباً به آن نیاز پیدا می کنید، واجب است یاد بگیرید، از طرف دیگر احکام را یاد می گیریم، زندگی، مختل می شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگی در نظرم نجس هستند؛ از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام، از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این وضعیت نجات دهید.
پرسشگر گرامی؛ شاید ما نیز اگر به جای شما بودیم و دچار گرفتاری های وسواس می شدیم و آن را به اشتباه از اسلام می دانستیم، می گفتیم خوش به حال غیرمسلمانان؟! شما خود می دانید که اسلام هرگز چنین دستوراتی را نداده است و در سیره هیچ یک از پیشوایان دین نیز، چنین برنامه هایی دیده نمی شود (که به جهت پاکی و نجسی، عرصه را بر خود و اطرافیانشان تنگ کنند)! با توجه به اینکه شما تحصیل کرده هستید، یک نکته اساسی را با شما درمیان می گذاریم: آیا برای نماز، مکلّف به پاکی واقعی لباس و بدن هستیم یا به پاکی ظاهری؟!
توضیح آنکه اگر ندانیم لباس و بدن ما نجس است و با آن نماز بخوانیم، آیا نماز ما صحیح است یا خیر؟ به فتوای همه علما، چنین کاری صحیح است؛ چون طهارت بدن و لباس شرط ظاهری است، نه واقعی؛ یعنی، لازم نیست در واقع لباس و بدن پاک باشد؛ بلکه همین مقدار که ندانیم نجس است، کافی است (هر چند واقعاً نجس باشد). از همین رو قاعده ای در فقه مطرح است به نام (اصل طهارت)؛ مقتضای این اصل آن است که هر چیزی پاک است؛ مگر آنکه بدانیم نجس است. از طرفی تفحص و جست و جو در موضوعات لازم نیست.
پس در آغاز باید آنچه را که به صورت نادرست درک کردهاید، تصحیح کنید، تا زمینه برای اصلاح حالت وسواس فراهم گردد. یقین شما در مورد نجس شدن چیزها معتبر نیست. بنابراین به آن هرگز اعتنا نکنید و برای مدتی این گونه فرض کنید که اساساً شما تکلیفی در مورد نجاست و طهارت ندارید؛ چه اینکه از نظر شرعی، هر تکلیفی که موجب مشقّت باشد، ساقط می شود.
به تردیدهای خود توجه نکنید، چیزی را که نمی دانید پاک است یا نجس، پاک بدانید و همان گونه که گفته شد به خود تلقین کنید که اگر نجس هم باشد، من تکلیفی ندارم. برای بعد از زمان بهبودی، الان فکر نکنید؛ شما فعلاً تکلیفی ندارید.
در این رابطه، برنامه ای برای شما عرضه می شود، اگر واقعاً خواهان نجات خود و زندگی تان هستید دقیقاً آن را اجرا کنید:
1. هر موقع آرامش داشتید - به ویژه شبها در موقع خوابیدن - این جملات را با خود تکرار کنید (تا دو ماه): (من کاملاً قادر هستم بر مشکل وسواس خویش غلبه کنم و با استعانت از خداوند، از همین فردا در این مسیر قدم خواهم برداشت)؛ (من می توانم بر این عادت ناپسند غلبه کنم و سلامت و بهداشت روانی خود و خانوادهام را تضمین کنم). (هرگز اسلام و قرآن دستورات غیرقابل اجرا و مشقّت آور نداده است. من هم از همین فردا مثل بقیه مردم رفتار خواهم کرد و از وسوسه های شیطان دوری خواهم کرد).
2. هر شب کارهای روزانه خود را کنترل و تعداد موارد مثبت و منفی را یادداشت کنید. روز بعد سعی کنید از تعداد موارد منفی (عمل به وسواس) کاسته و بر موارد مثبت بیفزایید؛ این کار را نیز تا دو ماه ادامه دهید.
3. صله رحم زیاد کنید؛ با خویشان خود خیلی گرم بگیرید و اظهار محبت کنید. حتی الامکان با آنها هم غذا بشوید و در صورت امکان هر هفته یک بار به صورت خانوادگی به تفریح بروید.
4. در مراسم مذهبی (مانند نماز جماعت و...) شرکت فعال داشته باشید و با دیگر شرکت کنندگان بسیار دوستانه و صمیمی برخورد کنید.
5. با اهل خانه با احترام و صمیمیت برخورد کنید و در برابر هیچ حرکتی از آنان، حساسیت و واکنش تند نشان ندهید.
6. خود را از دیگران، نه برتر بدانید و نه کمتر.
7. در حد امکان به ورزش بپردازید.
8. حتی الامکان بکوشید دوستان خوبی برای خود پیدا کنید و روابط صمیمانه و مشارکتهای علمی و عملی را پایه گذاری کنید.
9. در مورد حمام رفتن و آب کشیدن به برنامه زیر عمل کنید.
الف. اول با خود مشخص کنید که مثلاً یک لباس معمولی یا نجس را چند بار و در چه مقدار زمان می شویید و آب می کشید ؛ سپس آن را بنویسید (فعلاً فرض می کنیم شش بار و از نظر زمانی پانزده دقیقه) ؛
ب. حالت روحی خود را پس از این مقدار شستن ثبت کنید (مثلاً آیا بعد از این همه شستن، باز لباس را پاک می دانم یا نجس؟ آیا با خیال راحت از آن دست می کشم یا با دغدغه خاطر؟) ؛
ج. تصمیم قطعی بگیرید که از زمان و تعداد دفعات شستن، کم کنید (مثلاً شش دفعه را به چهار بار و پانزده دقیقه را به ده دقیقه تغییر دهید) ؛
د. بعد از عمل شستن به خود بگویید. به خدا قسم! پاک پاک است و دیگر بهتر از این نمی شود. اگر نجس هم باشد، هیچ اشکالی ندارد ؛ وظیفه من این است که همین را بپوشم.
10. ورزش آرام و پیاده روی را فراموش نکنید.
11. همواره به خود با جدیت کامل تلقین کنید که من سالم سالم هستم و هیچ مشکلی ندارم.
12. با خانواده و دوستان بسیار گشاده رو، خندان و گرم برخورد کنید. مطالب خوبی بگویید و با آنان بخندید (حتماً این عمل را انجام دهید).
13. به سرگرمی های هنری سالم، بپردازید و فرصتهای خود را با مطالعه و برنامه های مفید دیگر پر کنید و فرصتی برای هجوم افکار وسواسی باقی نگذارید.
14. ذکر خدا را بسیار بگویید و سوره های (ناس) و (فلق) را زیاد بخوانید. نسبت به مواردی که تردید دارید (مثلاً ممکن است تصور کنید که به خاطر شیوه عملی آنها تمام خانه و وسایل آن نجس باشد؛ بدانید کاملاً حکم شرعی، خلاف این است. شما باید تمام خانه و وسایل را پاک بدانید و فقط مواردی را که نجس شدن آن را عیناً و دقیقاً با چشم خود دیده اید، نجس بدانید. حتی از نظر شرعی نسبت به موارد مشکوک لازم نیست تحقیق کنید که آیا پاک است یا نجس؛ بلکه از نظر شرعی اصل در همه چیز (طهارت) است، حتی در بسیاری از جاها وضع خیلی بدتر از خانه شما است.
بر اساس روایات متعددی در این زمینه، درباره مطالب خیلی حادی از ائمه(ع) سؤال می کردند و با آنکه بسیاری از آنها، از خوردنی ها هم بوده است، در همه موارد حکم طهارت جاری می کردند. در این مورد اکیداً توصیه می شود، به احساسات و گرایش های روحی خود توجه نکرده و کاملاً طبق همین وظیفه عمل کنید؛ مطمئن باشید هیچ مسئله ای ندارد. حتی اگر موردی واقعاً هم نجس بوده - چون به حکم ظاهری شرعی عمل کرده اید - هیچ مشکلی ندارید.
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
- [سایر] همیشه می گویند اسلام دین راحتی است، دستوراتش باعث آرامش خاطر افراد و مایه آسایش آنان است. کجا این چنین است؟ از وقتی که مکلف شده ام و دستورات اسلام را اجرا می کنم اعصابم خراب و آسایش از من سلب شده است! از یک طرف می نویسند احکامی را که غالباً به آن نیاز پیدا میکنید، واجب است یاد بگیرید. از طرف دیگر احکام را یاد می گیریم، زندگی مختل می شود. احکام نجاسات و مطهرات را خوانده ام، الان همه زندگی در نظرم نجس هستند. از خانه گرفته تا خوابگاهم در دانشگاه. از اتاق گرفته تا فرش ها و آشپزخانه و هال و حمام. از کوچه گرفته تا خیابان همه و همه در نظرم نجس هستند. لطفاً کمکم کنید و من را از این بدبختی نجات دهید.
- [سایر] آقای مرادی سلام.اول از همه جا داره یک خدا قوت به شما بگم که یک نهضت خوب را شروع کردین.صحبتهای شما در برنامه "مردم ایران سلام" این امیدواری را ایجاد کرده که لااقل نیم ساعتی بنشینیم و این نوید را به خودمان بدهیم که شاید اندکی والدین به خود بیایند. واقعا این مشکل بزرگی است که ما حرف های درست را بر اساس فطرت حقیقت جوی خودمان فقط گوش می کنیم اما هیچ وقت اجازه نمی دهیم که این حرف ها به عینیت در زندگی مون وارد بشود. شما در مورد ازدواج حرف می زنید در حالی که هنوز خیلی ها نمی دانند که ازدواج یعنی چه ؟دستور چه کسیه؟ برای چیه؟ و قطعا فرزندی که به سن شرعی ازدواج رسیده حداقل شعور برای درک این سوالات را داره.ببینید قسمت بزرگی از مشکلات ما از ایمان ماست. نه اینکه من خودم را مقید کرده و بقیه را خارج از آن بدانم این طور نیست.اما وقتی حرف از ایمان می زنیم یعنی یقین و اعتماد.پس ما مسلمانیم و ایمان به دستورات اسلام که همان دستورات خداست داریم. اما متاسفانه خیلی راحت دستورات آن را زیر پا می گذاریم پس چه طور ما مسلمانیم؟ من دختری هستم که با وجود 22 سال سن از نظر والدینم شاید یک بچه بیشتر نباشم. درست است که به پختگی نرسیده ام اما من از جنبه های بسیاری مستقل شده ام. 4 سال در دانشگاه درس خوانده ام .در مورد دینم مطالعه کرده ام وحداقل کاری که در موردش انجام دادم فکرکردن بوده . نمی خواهم با داشتن لیسانس تحصیلات والدینم را زیر سوال ببرم .اما متاسفانه شاید کم سوادی یا بی فکری یا تعصبات بیهوده بخشی از دین ما را هم زیر سوال ببرد.خدا خواندن قرآن که البته با فضیلت است را واجب نکرده تا شاید واقعا هر وقت توانستیم بخوانیم و در آن اندیشه کنیم حتی اگر یک آیه باشد .والدین من قرآن هم می خوانند اما انگار در حد نگاه کردن به صفحات نورانی آن.نمی دانم وقتی در سوره حجرات خدا اهل ایمان را به مسخره نکردن امر می کند چرا کسی نمی پذیرد؟ پدر من اگر اصولا حرف خواستگاری به میان بیاید یا من را مسخره می کنه یا طرف مورد نظر را .چرایش را من هم نمی دانم و اصولا چون شخصیت آدمها محترم است نباید کسی به خانه ما به قصد خواستگاری بیاید تا مورد تمسخر قرار بگیرد و اما مادرم که حتی در بسیاری موارد با من مشورت می کنه اما نمی دانم چرا در مورد ازدواج اصلا من را امین نمی داند.بار ها جلوی من یا دیگران، من را از ازدواج منع کرده هر بار هم به بهانه ای یک بار درس ، یک بار نبودن آدم خوب و ... .حتی وقتی خانمی به مادرم زنگ زد تا به خانه مان بیاین مادرم اصلا آنها را به خانه راه ندادو این موردی بود که من فهمیدم وگرنه در بقیه موارد اصلا من در جریان قرار نمی گیرم. و البته همین مادر من یک مواقعی حتی در جمع از ازدواج نکردن من در مواجهه با ازدواج هم سالانم افسوس می خورد که انگاربقیه به نظرم در مورد من کلی به شبهه می افتند که شاید واقعا من مشکلی دارم .و این دوگانگی و تعارض در رفتار واقعا برای من عجیبه. من دلسوزی مادرم را درک می کنم اما من احتیاج به مستقل شدن دارم کما اینکه تا الان هم خیلی مستقل بوده ام اما من هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم. آقای مرادی شما بهتر از من ،سختی های زندگی یک دختر مجرد را در سنین بالاتر درک می کنید. و البته با یک ازدواج درست هویت کامل می شود و از همه مهمتر آن آرامش و سکونی است که خدا برشمرده. و البته چه امر پسندیده ای که خدا وند وعده ی بی نیازی با فضل خود را داده.اما متاسفانه پدر و مادر با نا آگاهی خودشان آینده فرزندانی مثل من را در هاله ای از ابهام می برند. اقای مرادی من واقعا نگرانم هر روز که می گذرد با توجه به هشداری که شما در موورد کاهش تدریجی شانس ازدواج دختران بیان کردین من واقعا نگرانم.و البته خودتان بهتر می دانید که با تلقی که بسیاری افراد در مورد ازدواج دارند بیان نیاز من به ازدواج باعث کج فهمی فقط در حیطه مسائل جنسی می شود. با توجه به تاکید دینمان بر احسان به والدین من تا جایی که توانستم سعی کردم آنها را راضی کنم و حتی بسیاری از کارهایشان را انجام بدهم و از این امر خوشحالم اما من واقعا درمورد آینده ام نگرانم . من با این پدر و مادر چه کنم؟