مشکل من این است که چند سالی می شود که فهمیده ام چشمانم شور است؛ 2 سال تمام است افسردگی شدید گرفته ام. من چند نفر راچشم زده ام و آنها مرده اند و از دنیا رفته اند؛ چه کار کنم که دیگه کسی رو چشم نزنم چه دعایی بخوانم چه کنم دارم روانی میشوم اینهایی که چشمشان زده ام، آیا من گناهکارم. تکلیفم در برابر اینهایی که چشمشان زده ام چیست تو رو خدا توضیح دهید هر وقت یه کم بهتر می شوم و می خواهم سراغ درس و کاری بروم این موضوعات یادم می افتد. از یه نفر شنیدم که می گفت این انسانها که دیگران را چشم می زنند گناهکارند. دعایی یا چیزی به من یاد دهید و خواهش می کنم در مورد این که چه کنم که حلالم کنند توضیح دهید و در مورد چشم زخم و راه حل آن توضیح دهید. از شما می خواهم برایم دعا کنید.
مشکل من این است که چند سالی می شود که فهمیده ام چشمانم شور است؛ 2 سال تمام است افسردگی شدید گرفته ام. من چند نفر راچشم زده ام و آنها مرده اند و از دنیا رفته اند؛ چه کار کنم که دیگه کسی رو چشم نزنم چه دعایی بخوانم چه کنم دارم روانی میشوم اینهایی که چشمشان زده ام، آیا من گناهکارم. تکلیفم در برابر اینهایی که چشمشان زده ام چیست تو رو خدا توضیح دهید هر وقت یه کم بهتر می شوم و می خواهم سراغ درس و کاری بروم این موضوعات یادم می افتد. از یه نفر شنیدم که می گفت این انسانها که دیگران را چشم می زنند گناهکارند. دعایی یا چیزی به من یاد دهید و خواهش می کنم در مورد این که چه کنم که حلالم کنند توضیح دهید و در مورد چشم زخم و راه حل آن توضیح دهید. از شما می خواهم برایم دعا کنید. پرسشگر گرامی از اینکه با این مرکز تماس گرفته و مشکل خود را با ما در میان ‌گذاشته اید، و به خاطر اعتمادی که به ما دارید، از شما سپاسگزاریم. امیدواریم که بتوانیم پاسخگوی خوب و راهنمای ارزنده ای برای شما باشیم. من در ابتدا ماجرای یکی از اشخاصی که مسئله ای مشابه شما برایش اتفاق افتاده بود را برایتان نقل می‌کنم و سپس توضیحی کوتاه و مفیدی پیرامون این مسئله برایتان می دهم و آنگاه راهکارهایی برای درمان ذکر می‌کنم و در آخر نیز به برخی از نکاتی می پردازم که در نامة خود اشارتی بدانها داشته اید. مدتی پیش خانمی همراه شوهرش به یکی از کلینیک های مشاوره و روان‌ درمانی مراجعه می کند، شوهرش خطاب به مشاور می‌گوید: خانم من مدتی است رفتار بسیار عجیبی پیدا کرده مثلا گاهی صبحها از رفتن بچه ها به مدرسه جلو گیری می‌کند و برخی اوقات مانع حضور من در سرکار می شود و با گریه و زاری می گوید که: تو را بخدا امروز سر کار نرو و وقتی ما علت را از او می پرسیم چیزی نمی گوید و هم اکنون نیز افسردگی بسیار شدیدی پیدا کرده، که کل خانواده را دچار نابسامانی و آشفتگی کرده است. ما اورا پیش روان‌پزشک هم برده ایم و او داروهایی را تجویز کرده ولی تاثیر چندانی نداشته است و بعد از قطع مصرف دارو دوباره این حالت باز گشته است. درمانگر با سوالاتی که از این خانم می پرسد، درمی یابد که این خانم دارای مشکل OCD[1] (اختلال وسواس اجباری) است، و وسواس دارد. وقتی به شوهرش قضیه را می‌گوید او باتعجب می‌گوید: خانم من مشکل حمّام و دست شویی ندارد که وسواس داشته باشد. درمانگر به او می‌گوید: وسواس فقط منحصر به حمّام و دستشویی نیست. در برخی از موارد وسواس، یک فکر وسواس گونه برذهن فرد حاکم می‌شود که روانشناسان[2] نام آنرا تفکر جادویی[3] گذاشته اند. ریشة این نوع از وسواس به این برمی‌گردد، که شخص مبتلا به این نوع وسواس نمی‌تواند، بین عالم ذهنِ‌خود و عالمِ واقع، حدّ و مرزی قائل شود بر ای همین هرآنچه بذهنشان می‌آید، با واقعیت یکی می‌دانند! لذا همیشه در مورد آینده نگرانند، و مثلاً همینکه زیاد خوش بهشان می‌گذرد یک لحظه سیگنالهای خطر در ذهنشان فعّال می‌شود و با خود می‌گویند که من امشب خیلی بهم خوش گذشت! خدا بخیر بگذراند فردا را!، زیرا در ذهنشان این باور را دارند که اگر خیلی خوش شدی به صورت جبری و قطعی ناخوشی و ناخرسندی به سراغت خواهد آمد، حال یا به صورت یک خبر ناگوار، یا مریضی، یا مرگ یک عزیز. لازم به ذکر است که این نوع طرزِ تفکراکتسابی است، به این صورت که شخص مبتلا مثلاً در کودکی به عروسی رفته و خیلی خوش گذشته و هنگامی که به خانه برگشته دیده مادر بزرگش فوت کرده، چند بار شبیه چنین قضایایی اتفاق افتاده حالا برای او این قطعی شده که پشت سر یک خوشی حتماً یک نا خوشی‌خواهد بود، لذا می‌گوید من برای جلوگیری از آن حادثه ناگوار نباید بگذارم خوشی در من به حدّ اعلا برسد و باید جلوش را بگیرم تا جلوی حادثة ناگواری در واقعیت گرفته شود و این خلط کردن بین ذهن و واقعیت است. فکر جادویی را اکثر کودکان دارند امّا گاهی در بزرگترهای وسواسی نیز دیده می‌شود، در کودکان نیز به این صورت است که مثلاً مادر بچه را کتک می زند و بچه در دلش می‌گوید الهی دستت بشکند و تصادفاً فردا دست مادرش می شکند و این فکر در او بوجود می آید که چون او در ذهنش شکستن دست مادرش را خواسته در عالم واقعیت نیز دست او شکسته است. به هرحال، درمانگر در روند درمان این خانم تشخیص می دهد که وی مبتلا به اختلال وسواس خاصی(OCD) است. و وقتی به این خانم تشخیص خود را می گوید وی تعجب می‌کند. درمانگر به این خانم می گوید: وقتی‌که شما مثلاً به یک عروسی می‌روید و خیلی به شما خوش می‌گذرد و یکدفعه اضطراب‌تان بالا می‌رود؟ او با تعجب می پرسد بله، همینطور است! امّا شما از کجا فهمیدید!، درمانگر می گوید، افراد مبتلا به OCD ترس و واهمة زیادی از ابراز مشکل خود دارند ودرد شان را نمی‌توانند به کسی بگویند، یعنی با خود می‌اندیشند که حتّی گفتن این هم خطرناک است و این یک رازی است بین من و خدای من، و یا خجالت می‌کشند که بگویند، و یا با خود می‌گویند اگر بگوییم هم اتفاق بدی می‌افتد! چرا؟ چون این مکانیزم حاکم برذهن این فرد است و وی با این نوع طرز فکر، زندگی می‌کند و تصور می‌کند که زنده ماندن شوهر و بچه‌ها و اقوامش را با این گارانتی و با این‌مکانیزم، تضمین و تأمین می‌کند. حال بعد از ذکر این ماجرا برای آن عزیز، می‌گوییم که با توجه به آنچه که شما در نامة خویش مطرح نموده اید شما مبتلای به وسواس تفکر جادویی شده اید و برای درمان این نوع وسواس راهکارهای زیر به شما پیشنهاد می گردد : 1- بازسازی شناختی، چون شما از اعتقادات دینی زلالی برخوردار می باشید بازسازی شناختی شما بسیار راحت است. در این راستا ما از شما می پرسیم: به نظر شما خدایی که آسمانهایی به آن عظمت و زمینی به این شگفتی و انسانی به این پیچیدگی را خلق کرده و از آفرینش هریک نیز هدفی والا را دنبال می‌کرده، آنقدرضعیف است! که اختیارش را دست فکر وچشم شما داده است؟ که تقدیر افراد را با چشم زدن خود رقم بزنید!!!؟ قرآن می‌فرماید: (اگر خداوند از هوا و هوسها پیروی کند آسمانها و زمین و همة آنهایی که در آن هستند تباه می گردند)[4] . متاسفانه باید عرض کنم که این دید شما مشرکانه و با توحید ناسازگار است و اگر زندگی خود را براساس این دید بنا نهید از مشرکان می‌باشید و در پیشگاه خداوند مسئول بوده و در دادگاه الهی محاکمه خواهید شد و در جرگة زیان کاران قرار خواهید گرفت، زیرا آنچه که دین می‌گوید: اینست که خدا فَعّال ما یشاء است و تابع بندگان ضعیف خود نیست و تمام کارهای او از روی تدبیر است و هرگز تدبیر کارهای خود را که مثلا چه کسی بمیرد و چه کسی زنده بماند را به دست بندگان ضعیف خود نمی‌سپارد و نیز از عدالت او دور است که زندگی و مرگ اشخاصی را که هر یک برای خود سرنوشتی الهی دارند را به دست فکر و ذهن یک بندة ضعیف بسپارد که با چشم کردن او آن شخص بمیرد و یا یک مشکلی برایش پیش آیدو تمام زندگی او و خانواده او تحت الشعاع یک نگاه شور! واقع شود. 2- راهکار دیگر ما در این مورد استفاده از بحث ریلکسیشن است که شما می توانید با مراجعه به کلینیک های مشاوره این تکنیک را آموزش ببینید و بکار ببندید. 3- برای درمان افسردگی و وسواس، اگر شدید است می توانید به یک روان‌پزشک مراجعه نمایید و به کمک دارو مقداری بر خود مسلط شوید و سپس راهکارهای شناختی پیش گفته را پی بگیرید. 4- در مورد آن بخش از سوالتان که فرموده اید( آیا من گنهکارم تکلیفم در برابر اینهایی که چشمشان زده ام چیست) باید عرض نمایم که چون این افکار توهمی بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد لذا مرگ تصادفی این چند نفر هیچ ارتباطی به شما ندارد و طبق حساب و کتابها و قضاءو قدر الهی صورت پذیرفته است. 5- شما در قسمتی از نامة خود فرموده اید که دعا و ذکری به من یاد دهید که این مسئله از بین برود، در این مورد باید بگویم که تکرار آیة شریفة زیر با تمرکز بر معنی عمیق آن می تواند یکی از بهترین ذکرهایی باشد که می تواند این فکر شوم و مشرکانه را از دل و ذهن شما پاک نماید. زیرا شما با توجه به مفهوم این آیه در می یابید که همه چیز بدست خدای توانا است و اوست که قادر متعال و فعال مایشاء است، نه اینکه چشم و نظر شما نیز نعوذ بالله در اراده خدا دخیل باشد. در سورة آل عمران آیة 26 چنین آمده که: (قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء ، تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر) یعنی بگو: بار الها ای مالک اصلی جانها، و حکومتها به هرکس که تو بخواهی مُلک می‌بخشی و از هرکه بخواهی آنرا می‌ستانی، هرکس را که بخواهی عزت می‌دهی و از هرکس که بخواهی آنرا باز می ستانی، تمام خوبی ها بدست توست و این تویی که بر همه چیز قادر و توانایی. obsessive compulsion disorder[1] [2]روزشفرون [3] Magical thinking [4] سورة مبارکه مومنون/آیه 71 نویسنده:غلامرضا مهرانفر
عنوان سوال:

مشکل من این است که چند سالی می شود که فهمیده ام چشمانم شور است؛ 2 سال تمام است افسردگی شدید گرفته ام. من چند نفر راچشم زده ام و آنها مرده اند و از دنیا رفته اند؛ چه کار کنم که دیگه کسی رو چشم نزنم چه دعایی بخوانم چه کنم دارم روانی میشوم اینهایی که چشمشان زده ام، آیا من گناهکارم. تکلیفم در برابر اینهایی که چشمشان زده ام چیست تو رو خدا توضیح دهید هر وقت یه کم بهتر می شوم و می خواهم سراغ درس و کاری بروم این موضوعات یادم می افتد. از یه نفر شنیدم که می گفت این انسانها که دیگران را چشم می زنند گناهکارند. دعایی یا چیزی به من یاد دهید و خواهش می کنم در مورد این که چه کنم که حلالم کنند توضیح دهید و در مورد چشم زخم و راه حل آن توضیح دهید. از شما می خواهم برایم دعا کنید.


پاسخ:

مشکل من این است که چند سالی می شود که فهمیده ام چشمانم شور است؛ 2 سال تمام است افسردگی شدید گرفته ام. من چند نفر راچشم زده ام و آنها مرده اند و از دنیا رفته اند؛ چه کار کنم که دیگه کسی رو چشم نزنم چه دعایی بخوانم چه کنم دارم روانی میشوم اینهایی که چشمشان زده ام، آیا من گناهکارم. تکلیفم در برابر اینهایی که چشمشان زده ام چیست تو رو خدا توضیح دهید هر وقت یه کم بهتر می شوم و می خواهم سراغ درس و کاری بروم این موضوعات یادم می افتد. از یه نفر شنیدم که می گفت این انسانها که دیگران را چشم می زنند گناهکارند. دعایی یا چیزی به من یاد دهید و خواهش می کنم در مورد این که چه کنم که حلالم کنند توضیح دهید و در مورد چشم زخم و راه حل آن توضیح دهید. از شما می خواهم برایم دعا کنید.

پرسشگر گرامی از اینکه با این مرکز تماس گرفته و مشکل خود را با ما در میان ‌گذاشته اید، و به خاطر اعتمادی که به ما دارید، از شما سپاسگزاریم. امیدواریم که بتوانیم پاسخگوی خوب و راهنمای ارزنده ای برای شما باشیم.
من در ابتدا ماجرای یکی از اشخاصی که مسئله ای مشابه شما برایش اتفاق افتاده بود را برایتان نقل می‌کنم و سپس توضیحی کوتاه و مفیدی پیرامون این مسئله برایتان می دهم و آنگاه راهکارهایی برای درمان ذکر می‌کنم و در آخر نیز به برخی از نکاتی می پردازم که در نامة خود اشارتی بدانها داشته اید.
مدتی پیش خانمی همراه شوهرش به یکی از کلینیک های مشاوره و روان‌ درمانی مراجعه می کند، شوهرش خطاب به مشاور می‌گوید: خانم من مدتی است رفتار بسیار عجیبی پیدا کرده مثلا گاهی صبحها از رفتن بچه ها به مدرسه جلو گیری می‌کند و برخی اوقات مانع حضور من در سرکار می شود و با گریه و زاری می گوید که: تو را بخدا امروز سر کار نرو و وقتی ما علت را از او می پرسیم چیزی نمی گوید و هم اکنون نیز افسردگی بسیار شدیدی پیدا کرده، که کل خانواده را دچار نابسامانی و آشفتگی کرده است. ما اورا پیش روان‌پزشک هم برده ایم و او داروهایی را تجویز کرده ولی تاثیر چندانی نداشته است و بعد از قطع مصرف دارو دوباره این حالت باز گشته است. درمانگر با سوالاتی که از این خانم می پرسد، درمی یابد که این خانم دارای مشکل OCD[1] (اختلال وسواس اجباری) است، و وسواس دارد. وقتی به شوهرش قضیه را می‌گوید او باتعجب می‌گوید: خانم من مشکل حمّام و دست شویی ندارد که وسواس داشته باشد. درمانگر به او می‌گوید: وسواس فقط منحصر به حمّام و دستشویی نیست. در برخی از موارد وسواس، یک فکر وسواس گونه برذهن فرد حاکم می‌شود که روانشناسان[2] نام آنرا تفکر جادویی[3] گذاشته اند. ریشة این نوع از وسواس به این برمی‌گردد، که شخص مبتلا به این نوع وسواس نمی‌تواند، بین عالم ذهنِ‌خود و عالمِ واقع، حدّ و مرزی قائل شود بر
ای همین هرآنچه بذهنشان می‌آید، با واقعیت یکی می‌دانند! لذا همیشه در مورد آینده نگرانند، و مثلاً همینکه زیاد خوش بهشان می‌گذرد یک لحظه سیگنالهای خطر در ذهنشان فعّال می‌شود و با خود می‌گویند که من امشب خیلی بهم خوش گذشت! خدا بخیر بگذراند فردا را!، زیرا در ذهنشان این باور را دارند که اگر خیلی خوش شدی به صورت جبری و قطعی ناخوشی و ناخرسندی به سراغت خواهد آمد، حال یا به صورت یک خبر ناگوار، یا مریضی، یا مرگ یک عزیز. لازم به ذکر است که این نوع طرزِ تفکراکتسابی است، به این صورت که شخص مبتلا مثلاً در کودکی به عروسی رفته و خیلی خوش گذشته و هنگامی که به خانه برگشته دیده مادر بزرگش فوت کرده، چند بار شبیه چنین قضایایی اتفاق افتاده حالا برای او این قطعی شده که پشت سر یک خوشی حتماً یک نا خوشی‌خواهد بود، لذا می‌گوید من برای جلوگیری از آن حادثه ناگوار نباید بگذارم خوشی در من به حدّ اعلا برسد و باید جلوش را بگیرم تا جلوی حادثة ناگواری در واقعیت گرفته شود و این خلط کردن بین ذهن و واقعیت است. فکر جادویی را اکثر کودکان دارند امّا گاهی در بزرگترهای وسواسی نیز دیده می‌شود، در کودکان نیز به این صورت است که مثلاً مادر بچه را کتک می زند و بچه در دلش می‌گوید الهی دستت بشکند و تصادفاً فردا دست مادرش می شکند و این فکر در او بوجود می آید که چون او در ذهنش شکستن دست مادرش را خواسته در عالم واقعیت نیز دست او شکسته است. به هرحال، درمانگر در روند درمان این خانم تشخیص می دهد که وی مبتلا به اختلال وسواس خاصی(OCD) است. و وقتی به این خانم تشخیص خود را می گوید وی تعجب می‌کند. درمانگر به این خانم می گوید: وقتی‌که شما مثلاً به یک عروسی می‌روید و خیلی به شما خوش می‌گذرد و یکدفعه اضطراب‌تان بالا می‌رود؟ او با تعجب می پرسد بله، همینطور است! امّا شما از کجا فهمیدید!، درمانگر می گوید، افراد مبتلا به OCD ترس و واهمة زیادی از ابراز مشکل خود دارند ودرد شان را نمی‌توانند به کسی بگویند، یعنی با خود می‌اندیشند که حتّی گفتن این هم خطرناک است و این یک رازی است بین من و خدای من، و یا خجالت می‌کشند که بگویند، و یا با خود می‌گویند اگر بگوییم هم اتفاق بدی می‌افتد! چرا؟ چون این مکانیزم حاکم برذهن این فرد است و وی با این نوع طرز فکر، زندگی می‌کند و تصور می‌کند که زنده ماندن شوهر و بچه‌ها و اقوامش را با این گارانتی و با این‌مکانیزم، تضمین و تأمین می‌کند.
حال بعد از ذکر این ماجرا برای آن عزیز، می‌گوییم که با توجه به آنچه که شما در نامة خویش مطرح نموده اید شما مبتلای به وسواس تفکر جادویی شده اید و برای درمان این نوع وسواس راهکارهای زیر به شما پیشنهاد می گردد :
1- بازسازی شناختی، چون شما از اعتقادات دینی زلالی برخوردار می باشید بازسازی شناختی شما بسیار راحت است. در این راستا ما از شما می پرسیم: به نظر شما خدایی که آسمانهایی به آن عظمت و زمینی به این شگفتی و انسانی به این پیچیدگی را خلق کرده و از آفرینش هریک نیز هدفی والا را دنبال می‌کرده، آنقدرضعیف است! که اختیارش را دست فکر وچشم شما داده است؟ که تقدیر افراد را با چشم زدن خود رقم بزنید!!!؟ قرآن می‌فرماید: (اگر خداوند از هوا و هوسها پیروی کند آسمانها و زمین و همة آنهایی که در آن هستند تباه می گردند)[4] . متاسفانه باید عرض کنم که این دید شما مشرکانه و با توحید ناسازگار است و اگر زندگی خود را براساس این دید بنا نهید از مشرکان می‌باشید و در پیشگاه خداوند مسئول بوده و در دادگاه الهی محاکمه خواهید شد و در جرگة زیان کاران قرار خواهید گرفت، زیرا آنچه که دین می‌گوید: اینست که خدا فَعّال ما یشاء است و تابع بندگان ضعیف خود نیست و تمام کارهای او از روی تدبیر است و هرگز تدبیر کارهای خود را که مثلا چه کسی بمیرد و چه کسی زنده بماند را به دست بندگان ضعیف خود نمی‌سپارد و نیز از عدالت او دور است که زندگی و مرگ اشخاصی را که هر یک برای خود سرنوشتی الهی دارند را به دست فکر و ذهن یک بندة ضعیف بسپارد که با چشم کردن او آن شخص بمیرد و یا یک مشکلی برایش پیش آیدو تمام زندگی او و خانواده او تحت الشعاع یک نگاه شور! واقع شود.
2- راهکار دیگر ما در این مورد استفاده از بحث ریلکسیشن است که شما می توانید با مراجعه به کلینیک های مشاوره این تکنیک را آموزش ببینید و بکار ببندید.
3- برای درمان افسردگی و وسواس، اگر شدید است می توانید به یک روان‌پزشک مراجعه نمایید و به کمک دارو مقداری بر خود مسلط شوید و سپس راهکارهای شناختی پیش گفته را پی بگیرید.
4- در مورد آن بخش از سوالتان که فرموده اید( آیا من گنهکارم تکلیفم در برابر اینهایی که چشمشان زده ام چیست) باید عرض نمایم که چون این افکار توهمی بیش نیست و واقعیت خارجی ندارد لذا مرگ تصادفی این چند نفر هیچ ارتباطی به شما ندارد و طبق حساب و کتابها و قضاءو قدر الهی صورت پذیرفته است.
5- شما در قسمتی از نامة خود فرموده اید که دعا و ذکری به من یاد دهید که این مسئله از بین برود، در این مورد باید بگویم که تکرار آیة شریفة زیر با تمرکز بر معنی عمیق آن می تواند یکی از بهترین ذکرهایی باشد که می تواند این فکر شوم و مشرکانه را از دل و ذهن شما پاک نماید. زیرا شما با توجه به مفهوم این آیه در می یابید که همه چیز بدست خدای توانا است و اوست که قادر متعال و فعال مایشاء است، نه اینکه چشم و نظر شما نیز نعوذ بالله در اراده خدا دخیل باشد. در سورة آل عمران آیة 26 چنین آمده که: (قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء ، تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر) یعنی بگو: بار الها ای مالک اصلی جانها، و حکومتها به هرکس که تو بخواهی مُلک می‌بخشی و از هرکه بخواهی آنرا می‌ستانی، هرکس را که بخواهی عزت می‌دهی و از هرکس که بخواهی آنرا باز می ستانی، تمام خوبی ها بدست توست و این تویی که بر همه چیز قادر و توانایی.
obsessive compulsion disorder[1]
[2]روزشفرون
[3] Magical thinking
[4] سورة مبارکه مومنون/آیه 71
نویسنده:غلامرضا مهرانفر





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین