در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه می​باشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزن​آفرین و غم​افزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟
در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه می​باشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزن​آفرین و غم​افزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟ این سؤال نشانگر ابهام فکری عمیق در بین بیشتر مسلمانان است. عمق و بسط این مسأله می​طلبد تا در خور یک جامعه جویای حقیقت و پوینده ره حقیقت، ابهام​زدایی نمود و شکل صحیح و اسلامی این نوع احساسات و عواطف را بیان کرد و در سطح حوصله این قلم و کاغذ مطالبی را ارائه نمود. به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین می​گردد: 1. شناسایی منشأ و خاستگاه این ابهام فکری و انحراف رفتاری و علت یا علل بروز آن، 2. جایگاه غم و شادی در معارف اسلامی، 3. جایگاه غم و شادی در روان​شناسی، با تکیه بر منابع دینی و علمی، 4. تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادی (گریه و خنده). یک. منشأ و خاستگاه بی​تردید آنچه امروز در برخی مراسم​های دینی و بعضی اجتماعات رسمی اجرا می​گردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادی و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالی که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگی ندارد. شکل عملکرد برخی گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینی، به گونه​ای است که حتی در اعیاد دینی و جشن تولد ائمه (علیهم​​السلام)​​، مصیبت​ خوانی و گریاندن را عنصر ضروری و تردیدناپذیر این محافل می​دانند! این افراد این گونه می​پندارند که هیچ مسئولیتی جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم کاری ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بی بنیان تغذیه می​شود که می​گوید: گریه کردن عملی پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا می​رسد و با مرکز ثقل هستی مرتبط می​شود. لذا این افراد به هر وسیله و بهانه​ای، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار را هنر خود می​دانند و به اصطلاح آن​گاه محفل گرم می​شود که گونه حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیه​خوان و مصیبت​سرا و مداح که می​پندارند رسالت و وظیفه دینی و شغل​شان گریاندن مردم است موجب بروز چنین پندار غلطی شده است! البته این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطی از برخی روایات و معارف دین است. در برابر این دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگری از مسلمانان تفریط گرا قرار می​گیرند که به استناد دسته دیگری از روایات و برخی یافته​های علمی مبنی برآسیب​زا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غم​گساری و ماتم​زده بودن و گرفتگی تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران می​کنند! از این رو به هر وسیله​ای برای ایجاد شادی و خوشی تمسّک می​جویند و به هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشی و شادی بیافرینند؛ هر چند بی​خودی خوش باشند! گروه اول در حالی که از سرآگاهی تمام عناصر شادی آفرین و فرح افزا را از زندگی خود حذف می​کنند و یا آنها را کم رنگ جلوه می​دهند و حتی لباس​های شاد و جذّاب را از تن خود دور می​سازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر می​سازند و به وجد ومسرّت بی​هدف و حتی مصیبت​زا دل خوش می​کنند! این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عده​ای اسلام را دین گریه ببینند و گروهی، آن را دین خنده و خوشی و خوش​بودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست! این دو گرایش افراطی و تفریطی، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است که بیشتر مسلمانان در برخورداری از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کرده​اند و یا در تیم افراطیان عضو می​شوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را می​یابند؛ گویا راه سوم نمی​تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دریکی از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیری غلط و انحرافی است و راه حق و اسلام حقیقی، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتی دیگراست. دو. جایگاه غم و شادی در اسلام از دیدگاه اسلام خنده و گریه، شادی و غم و سرور و ماتم، هیچ​کدام مطلوبیت ذاتی، استحباب نفسی و ارزش ماهوی ندارند تاچه رسد به آنکه یکی بر دیگری رجحان و برتری داشته باشد. اسلام کسی را به گریه کردن به عنوان گریه ترغیب نکرده است، همان​گونه که به شاد بودن به عنوان شادی امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پیامدهای آن. خنده و گریه بر اساس آن پیامد و یا مقدمه، می​توانند در مورد قضاوت و ارزش گذاری واقع شوند. غم و شادی از جمله حالات نفسانی و صفات روحی و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمی هستند که در قالب خنده، گریه و ... نمودار می​شوند و هر انسانی به عنوان انسان، از این گروه هیجان​های اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعی مطلوب و بندگی خداوند تأثیر منفی نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد. غم و گریه​ای که به آدمی آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگی شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همان​گونه که شادی آسیب زا و مانع عبادت و انجام وظایف دینی و انسانی نیز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گریه و خنده و شادی و غم را فراهم می​آورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکی انگیزه و عامل بروز این هیجان​ها و دیگری مشکل بروز این هیجان​ها. بر اساس همین دو انگاره، هیجان​های یادشده مورد ارزیابی و قضاوت قرار می​گیرد: خنده جاهلانه که در روایات از آن به (خنده من غیر عجب) تعبیر شده مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقی می​گردد. امام حسن عسکری (علیه​السلام)​ در حدیثی می​فرماید: (از علایم جهل خنده بدون تعجب است).[1] و امام کاظم (علیه​السلام)​ در حدیث دیگری می​فرماید: (خداوند از کسی که بدون تعجب بخندد نفرت دارد).[2] پس هر نوع خنده​ای مذموم نیست، همان​گونه که هر نوع خنده​ای پسندیده نیست. هر گریه​ای نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشی تلقی می​گردد. امام باقر (علیه​السلام)​ می​فرماید: (هیچ قطره​ای نزد خداوند عزّو جّل محبوب​تر از قطره اشکی نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظوری نباشد).[3] امام علی (علیه​السلام)​می​فرماید: (گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهی است)[4] و در حدیث دیگری (این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفی می​کند).[5] آن (خنده) چون محصول درک و نکته سنجی تعجّب​برانگیز ملایم طبع است، ارزشمند می​باشد واین (گریه) چون محصول تعالی شناخت و رشد معنوی و روحانی آدمی است، محبوب می​باشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است. دیدگاه اسلام: 1. گریه ماتم افزا و افسردگی​آفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیره رسول خدا (صلی​الله​علیه​وآله)​ این​گونه نقل می​کنند که هر گاه یکی از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخی کردن او را شادمان می​نمود.[6] ائمه هدی (علیهم​​السلام)​​ راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و می​فرمودند: (به رضای خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگی کنی). 2. گریه ارزشی در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکی از راه​های خودسازی و رشد است؛ نه سبب خمودی و خموشی. گریه برخاسته از محبت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار می​گیرد. 3. (خنده) هرگز زشت و منفی نیست؛ بلکه هیجانی مانند شاد بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکی از جلوه​های شادی، (خنده) است و جلوه​های دیگر مانند شوخی، مزاح و بذله​گویی کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخی از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است. 4. اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشی مانند گریه از خوف خداوند) و یاگریه را در برابر خنده (هر چند خنده حکیمانه و متفکّرانه) قرار نمی​دهد. و هر یک را با دیگری مقایسه نمی​کند تا یکی را بر دیگری ترجیح و برتری دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگی انسانی می​پذیرد و برای آنها، شرایط و ویژگی​هایی را برمی​شمارد. 5. در حالت عادی روحیه حاکم بر زندگی انسان بدون در نظر گرفتن موقعیت خاص باید شادی و نشاط باشد، نه غم و اندوه​و گریه. لذا باید آن را از راه​های متداول و مشروع تحصیل کرد که یکی از آنها تبسم و خنده است و راه​های دیگر آن شوخی، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوی خوش و پوشیدن لباس​های شادی​آفرین است. در مکتب اسلام شخص (مؤمن) شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و (منافق) گرفته و اخمو است.[7] رسول گرامی اسلام که اسوه حسنه تمام مردمان معرفی شده است می​فرماید: (من هم مانند شما بشری هستم که قهرا شوخی و مزاح می​کنم).[8] و یا می​فرماید: (من شوخی می​کنم، ولی در گفتارم جز حق و راست نمی​گویم).[9] 6. خنده ارزشی در اسلام، خنده متفکرانه و حکمی است؛ یعنی، خنده​ای که در پرتو آن حکمتی اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، فقهی و ... مبادله می​شود. نمونه​های متعددی از این نوع شوخی و خنده در زندگی حضرت رسول نقل شده است که در یکی از آنها، آن حضرت با پیران شوخی کرد، و فرمود: (اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت می​شوند).[10] پس از نگرانی پیران به آنها فرمود: (شما اول جوان می​شوید، سپس به بهشت می​روید). بنابراین خنده غیرمتفکرانه و یا خنده​هایی که با صدای قهقهه باشد و یا خنده​هایی که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویی و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهی است؛ آن​گونه که خنده زیاد نیز پسندیده نیست. ائمه هدی (علیهم​​السلام)​​به این نوع آفات هیجانی هشدار داده و انواع خنده​های مذموم را گوشزد فرموده​اند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهی برگزارنمودن و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است. امام صادق (علیه​السلام)​ می​فرماید: (القهقهة من الشیطان).[11] حضرت رسول (صلی​الله​علیه​وآله)​ می​فرماید: (کثرة الضحک یمحو الایمان).[12] حضرت رسول (صلی​الله​علیه​وآله)​ می​فرماید: (ویل للذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له).[13] 7. وقتی گریه ارزشی در اسلام، تنها گریه از خوف الهی و یا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آن​گاه دیگر گریه​ها به هر انگیزه​ای که انجام گیرد مذموم هستند. گریه فقط دریک صورت ارزشمند است وآن هنگامی است که بر اساس شناخت و ترقی معنوی از خوف الهی باشد؛ لذا گریه همراه با شیون[14]، ناله و زاری، داد و فریاد[15]، صدای اعتراض، شکوه و ... جملگی زشت و مذموم است. با این بیان روشن شد که ابهام فکری و انحراف رفتاری، از توجّه به برخی روایات و چشم فرو بستن از برخی دیگر ناشی شده است. کسانی که تمام عناصر شادی بخش را از زندگی خود حذف می​کنند و شاد بودن را معصیت می​پندارند و وظیفه خود می​دانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادی و خنده​های مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کرده​اند و گروهی که بی​خود شاد و خوش​اند و مسرّت بی​هدف و جاهلانه را پیش گرفته​اند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهاده​اند. حال که روحیه حاکم بر حیات فردی و اجتماعی انسان شادی و نشاط است و هیجان اصلی و همیشه جاری در کالبد فرد و اجتماع انسانی که در پرتو آن فعالیت و انجام وظایف ممکن می​گردد شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمی​خواهد. باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولی برای غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان می​فرمایند: (شوخ طبع و خوش مشرب است)[16] و یا (شادی مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد).[17] و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهی شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانی است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینی با برادران دینی و اجتماع انسانی؛ لذا آمده است: (گریه در سجده نزدیک​ترین حالت بنده به خدا است[18] و (قطره اشکی در ظلمت شب از خوف خداوند جاری شود، محبوب​ترین قطره​ها است).[19] گفتنی است اگر چه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادی و نشاط است؛ ولی این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایی مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز می​شمارد؛ بلکه این گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفی می​کند.[20] و باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتی گریه برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکی و صفا می​بخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد می​کند و باعث آرامش درون و سرور معنوی می​شود. سه. شادی از دیدگاه روان​شناسی به منظور تکمیل پاسخ و نتیجه​گیری مطلوب، لازم است از زاویه روان​شناسی به چند نکته اساسی و ضروری دراین باب اشاره شود: 1. تعریف شادی، 2. راه رسیدن به شادی. 1. تعریف شادی اگر چه موضوع شادی از غریب​ترین موضوعات روان​شناسی است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ ولی با وجود این، تعاریف متفاوتی از شادی ارائه شده است: (شادی عبارت است از احساس مثبتی که از حس ارضاء پیروزی به دست می​آید). (شادی عبارت است از مجموع لذت​های منهای درد). به عقیده ارسطو از دیدگاه علمی، نمی​توان برای تمام افراد در همه سطوح، یک تعریف جامع از شادی ارائه کرد؛ لذا وی قائل است حداقل سه سطح از شادی وجود دارد: یک. سطح نازل شادی، (لذت بردن) است. دو. سطح متوسط شادی، با (عملکرد خوب) داشتن تعریف می​شود. سه. سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) داشتن است. برای افراد بسیار عادی، شادی به تعداد لذّات در زندگی معنا می​شود. حال تفاوتی ندارد که این لذّات از فعالیت​های پست و نکوهیده، ناشی شده باشد و یا ناشی از قربانی کردن بزرگوارانه خود باشد. این مفهوم شادی با زندگی انسانی، هرگز هماهنگی ندارد؛ چرا که برخی بر اثر استفاده از مواد شادی آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدتی شاد باشند؛ ولی از سطح رضایت در زندگی کاسته شود! اینجا است که سقراط حکیم می​گوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه اینکه خوک از سطح لذّت بالایی برخوردار است؛ ولی نمی​تواند از لحاظ ذهنی موقعیت تلاش​های خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد. بر این اساس باید به تعریفی قابل اجرا برای همگان از لذت بپردازیم که در آن (شادی) مساوی با رضایت به اضافه سطح لذت (شادی = رضایت + سطح لذت) است بنابراین اگر به سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) نمی​توان رسید؛ حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادی حیوانی قانع شد. 2. راه رسیدن به شادی زندگی دنیا در حالی که هیچ​گاه فارغ از خستگی و رنج نیست؛ ولی نمی​توان آن را بر تمام زندگی تعمیم داد واجازه داد مشکلات بر تمام زندگی سایه بیفکند و لذت را از انسان سلب کند. از این رو باید مسیری را جهت تأمین شادی پیش گرفت که به اختصار می​گویند: رضایت و شادی طولانی صرفا از طریق داشتن یک زندگی اخلاقی و مذهبی، می​تواند کسب شود. پس هرگز نه شادی به معنای لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگاری و رهایی از تمام قید و بندهای اخلاقی، اجتماعی، قانونی و دینی محدود می​شود. از دیدگاه علمی چندین راه برای شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام می​بریم: الف. مبارزه با نگرانی​ها. ب. افزایش سطح تحمل و پذیرش. ج. مسافرت د. ورزش ه . تبسم و خنده و. مزاح ز. پوشیدن لباس​های روشن ح. خود آرایی ط. حضور در مجالس شاد ی. کاستن از توقعات و انتظارات. چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادی بر اساس آنچه گذشت نتیجه می​گیریم که: 1. یکی از راه​های شادی، خنده و تبسّم است؛ ولی باید توجه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادی مداوم، پسندیده و هدف زندگی اسلامی است. این شادی بر اساس یافته​های علمی از مسیر زندگی اخلاقی و دینی به دست می​آید. 2. خنده اگر شیوه درمان باشد که هست برای تمام سطوح غمگینی درمان نیست. برای زدودن غم ناشی از آسیب جسم و تهدیدهای زندگی حیوانی و یا حد متوسط زندگی انسانی، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادی عالی انسانی را شادی متفکرانه معرفی کرده​اند. پس اگر در صدد شادی هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالی شادی برسیم و به شادی​های نازل اکتفا نکنیم. از این سطح عالی از شادی در روایات به (شادی زاهدانه) تعبیر شده است. آن​سان که امام علی (علیه​السلام)​ در وصفشان می​فرماید: (زاهدان در دنیا اگر چه می​خندند، قلبشان می​گرید و اگر چه شاد باشند، اندوه​شان شدید است).[21] با دلی خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد چون چنگ آیی در خروش[22] پس همیشه نباید به شادی​های نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادی زاهدانه را جست و در مسیر درک شادی عالی، به اولین مزه​های و شیرینی​های بچه​گانه آن دل خوش نبود. 3. نه تنها هیجان حاکم بر زندگی اجتماعی؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگی فردی، شادی و نشاط است. اگر شما احساسی غیر از این، از مراسم دینی و مذهبی دارید، معلول عملکرد افراط گونه افرادی است که نام بردیم؛ نه آنکه شیوه دینی و اسلامی چنین باشد. یک مورد برای گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین می​کند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقی روحی را تا هفت آسمان می​سازد؛ نه آنکه در کوی و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید. 4. محتوای مراسم مذهبی بر سه پایه استوار است: الف. روشنگری نسبت به احکام، معارف دینی و حقایق علمی و وظایف اجتماعی و فردی و نیازهای زندگی، ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانی، ج. عبادت و بندگی خداوند. لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و خنده و غم و شادی) از دایره عمومی مراسم مذهبی خارج است و صرفا در موقعیت​های خاص، به محتوای مراسم دینی اضافه می​شود. با توجه به این نکته به بررسی (مصیبت خوانی، مرثیه سرایی، دعا و زیارت ...) می​پردازیم: 1. بیشتر جلسات دینی و بنیان این گونه مراسم بر مرثیه خوانی و مصیبت خوانی استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ (مانند: ایام محرم و روز شهادت ائمه (علیهم​​السلام)​​) است. بر اساس معارف دینی، مراسمی که با محتوای مصیبت خوانی و مرثیه سرایی برگزار می​شود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ (سالروز شهادت) باشد. چون ائمه هدی (علیهم​​السلام)​​ خود می​فرمایند: (شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانی ما شادمان هستند).[23]؛ یعنی، در ایام حزن اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد (نه همیشه). همان​گونه که شادی ما نیز با شادی اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ تراز می​شود (نه همیشه). از این رو اگر در غیر از آن ایام، به بر پایی مراسم مصیبت و عزاداری و یاجشن اقدام کنیم، به افراط و یا تفریط مبتلا شده​ایم. 2. ماهیت این نوع جلسات اگر چه گریه است؛ ولی غم افزا و ماتم آفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه می​کنیم، مصیبت می​خوانیم و مرثیه سرایی می​کنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ است. همان​گونه که هر خنده​ای، خنده شادی نیست؛ گریه بر اهل​بیت (علیهم​​السلام)​​ نیز گریه غم وافسردگی نیست. بنابراین اگر می​گوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشی است، از این رواست که این نوع گریه غم​انگیز نیست. 3. انگیزه بر پایی جلسات مصیبت و عزای اهل بیت، احساس تعلق و دل​بستگی است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ علاقه خود را اظهار می​کنند و در پی آن آرامش می​یابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا برای اهل بیت (علیهم​​السلام)​​و نسبت به افرادی که خود را مدیون آنان می​دانستند، ادای دین می​کنند. آیا ادای دین موجب راحتی جان است، یا غم​افزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این ادای دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانی اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ نیزبا بر پایی محفل جشن شادی، انجام می​گیرد و روح افزا است. 4. پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعی ادای دین و نوعی زندگی دینی و اخلاقی است و چنانچه گذشت داشتن زندگی دینی و اخلاقی خود شادی آفرین است. از جانب دیگر بر پایی مراسم جشن شادی، در شادمانی اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ نیز خود بخشی دیگر از مراسم دینی بوده و شادی آفرین است. 5. انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بی مورد یک فراز از آن، که موجب می​شود دعا و زیارت دیگر به شکلی که امام معصوم خوانده​اند، خوانده نشود این نوعی افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخی مراسم دعا و زیارت باشد، بجا است و همان گونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزارکنندگان این مراسم می​باشد. پس روح حاکم بر مراسم دینی چیزی جز چند مطلب زیر نیست: 1. عبادت و بندگی آن​گونه که خداوند و اهل بیت بیان داشته​اند، 2. روشنگری نسبت به امور دینی و حقایق علمی و نیازها و وظایف، 3. ایجاد الفت و صمیمیت، 4. ادای دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط برای ادامه مسیر زندگی معنوی آنان. پی نوشت ها : 1)بحار الانوار، ج 72، ص 59: (من الجهل الضحک من غیر عجب) 2)همان، ج 78، ص 309: (ان اللّه عزّ و جّل یبغض الضحّاک من غیر عجب) 3)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء. 4)میزان الحکمه، ج 1، ص 453، حدیث 1836: (البکاء من خشیة الّله مفتاح رحمه​اللّه) 5)همان: (البکاء من خشیة اللّه ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب)، ص 354 6)سنن البنی، ص 60 7)بحار الانوار، ج 77، ص 155. 8)کنزالعمال، ج 3، ص 648. 9)بحارانوار، ج 16، ص 295. 10)میزان الحکمة، ج 1، ص 484. 11)همان، ص 481. 12)همان، ص 482. 13)همان، ص 484. 14) قال رسول اللّه (صلی​الله​علیه​وآله)​: (النیاحة عمل الجاهلیه). میزان الحکمة، ج 5، ص 449. 15)قال رسول اللّه (صلی​الله​علیه​وآله)​: (صوتان ملعونان یبغضهما الله: اعوال عند المصیبة)، همان، ص 450. 16) بحارالانوار، ج 77، ص 155. 17)همان، ج 69، ص 411. 18)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء. 19) اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء. 20)میزان الحکمة، ج 5، ص 484. 21)میزان الحکمة، ج 5، ص 485. 22)دیوان حافظ. 23)بحار الانوار، ج 51، ص 151.
عنوان سوال:

در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه می​باشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزن​آفرین و غم​افزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟


پاسخ:

در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه می​باشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزن​آفرین و غم​افزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟

این سؤال نشانگر ابهام فکری عمیق در بین بیشتر مسلمانان است. عمق و بسط این مسأله می​طلبد تا در خور یک جامعه جویای حقیقت و پوینده ره حقیقت، ابهام​زدایی نمود و شکل صحیح و اسلامی این نوع احساسات و عواطف را بیان کرد و در سطح حوصله این قلم و کاغذ مطالبی را ارائه نمود.
به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین می​گردد:
1. شناسایی منشأ و خاستگاه این ابهام فکری و انحراف رفتاری و علت یا علل بروز آن،
2. جایگاه غم و شادی در معارف اسلامی،
3. جایگاه غم و شادی در روان​شناسی، با تکیه بر منابع دینی و علمی،
4. تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادی (گریه و خنده).

یک. منشأ و خاستگاه
بی​تردید آنچه امروز در برخی مراسم​های دینی و بعضی اجتماعات رسمی اجرا می​گردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادی و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالی که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگی ندارد.
شکل عملکرد برخی گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینی، به گونه​ای است که حتی در اعیاد دینی و جشن تولد ائمه (علیهم​​السلام)​​، مصیبت​ خوانی و گریاندن را عنصر ضروری و تردیدناپذیر این محافل می​دانند!
این افراد این گونه می​پندارند که هیچ مسئولیتی جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم کاری ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بی بنیان تغذیه می​شود که می​گوید: گریه کردن عملی پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا می​رسد و با مرکز ثقل هستی مرتبط می​شود.
لذا این افراد به هر وسیله و بهانه​ای، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار را هنر خود می​دانند و به اصطلاح آن​گاه محفل گرم می​شود که گونه حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیه​خوان و مصیبت​سرا و مداح که می​پندارند رسالت و وظیفه دینی و شغل​شان گریاندن مردم است موجب بروز چنین پندار غلطی شده است! البته این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطی از برخی روایات و معارف دین است.
در برابر این دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگری از مسلمانان تفریط گرا قرار می​گیرند که به استناد دسته دیگری از روایات و برخی یافته​های علمی مبنی برآسیب​زا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غم​گساری و ماتم​زده بودن و گرفتگی تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران می​کنند!
از این رو به هر وسیله​ای برای ایجاد شادی و خوشی تمسّک می​جویند و به هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشی و شادی بیافرینند؛ هر چند بی​خودی خوش باشند!
گروه اول در حالی که از سرآگاهی تمام عناصر شادی آفرین و فرح افزا را از زندگی خود حذف می​کنند و یا آنها را کم رنگ جلوه می​دهند و حتی لباس​های شاد و جذّاب را از تن خود دور می​سازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر می​سازند و به وجد ومسرّت بی​هدف و حتی مصیبت​زا دل خوش می​کنند!
این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عده​ای اسلام را دین گریه ببینند و گروهی، آن را دین خنده و خوشی و خوش​بودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست!
این دو گرایش افراطی و تفریطی، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است که بیشتر مسلمانان در برخورداری از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کرده​اند و یا در تیم افراطیان عضو می​شوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را می​یابند؛ گویا راه سوم نمی​تواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دریکی از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیری غلط و انحرافی است و راه حق و اسلام حقیقی، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتی دیگراست.

دو. جایگاه غم و شادی در اسلام
از دیدگاه اسلام خنده و گریه، شادی و غم و سرور و ماتم، هیچ​کدام مطلوبیت ذاتی، استحباب نفسی و ارزش ماهوی ندارند تاچه رسد به آنکه یکی بر دیگری رجحان و برتری داشته باشد.
اسلام کسی را به گریه کردن به عنوان گریه ترغیب نکرده است، همان​گونه که به شاد بودن به عنوان شادی امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پیامدهای آن. خنده و گریه بر اساس آن پیامد و یا مقدمه، می​توانند در مورد قضاوت و ارزش گذاری واقع شوند.
غم و شادی از جمله حالات نفسانی و صفات روحی و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمی هستند که در قالب خنده، گریه و ... نمودار می​شوند و هر انسانی به عنوان انسان، از این گروه هیجان​های اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعی مطلوب و بندگی خداوند تأثیر منفی نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد.
غم و گریه​ای که به آدمی آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگی شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همان​گونه که شادی آسیب زا و مانع عبادت و انجام وظایف دینی و انسانی نیز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گریه و خنده و شادی و غم را فراهم می​آورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکی انگیزه و عامل بروز این هیجان​ها و دیگری مشکل بروز این هیجان​ها. بر اساس همین دو انگاره، هیجان​های یادشده مورد ارزیابی و قضاوت قرار می​گیرد:
خنده جاهلانه که در روایات از آن به (خنده من غیر عجب) تعبیر شده مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقی می​گردد. امام حسن عسکری (علیه​السلام)​ در حدیثی می​فرماید: (از علایم جهل خنده بدون تعجب است).[1] و امام کاظم (علیه​السلام)​ در حدیث دیگری می​فرماید: (خداوند از کسی که بدون تعجب بخندد نفرت دارد).[2]
پس هر نوع خنده​ای مذموم نیست، همان​گونه که هر نوع خنده​ای پسندیده نیست. هر گریه​ای نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشی تلقی می​گردد.
امام باقر (علیه​السلام)​ می​فرماید: (هیچ قطره​ای نزد خداوند عزّو جّل محبوب​تر از قطره اشکی نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظوری نباشد).[3]
امام علی (علیه​السلام)​می​فرماید: (گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهی است)[4] و در حدیث دیگری (این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفی می​کند).[5]
آن (خنده) چون محصول درک و نکته سنجی تعجّب​برانگیز ملایم طبع است، ارزشمند می​باشد واین (گریه) چون محصول تعالی شناخت و رشد معنوی و روحانی آدمی است، محبوب می​باشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است.

دیدگاه اسلام:
1. گریه ماتم افزا و افسردگی​آفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیره رسول خدا (صلی​الله​علیه​وآله)​ این​گونه نقل می​کنند که هر گاه یکی از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخی کردن او را شادمان می​نمود.[6] ائمه هدی (علیهم​​السلام)​​ راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و می​فرمودند: (به رضای خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگی کنی).
2. گریه ارزشی در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکی از راه​های خودسازی و رشد است؛ نه سبب خمودی و خموشی.
گریه برخاسته از محبت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار می​گیرد.
3. (خنده) هرگز زشت و منفی نیست؛ بلکه هیجانی مانند شاد بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکی از جلوه​های شادی، (خنده) است و جلوه​های دیگر مانند شوخی، مزاح و بذله​گویی کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخی از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است.
4. اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشی مانند گریه از خوف خداوند) و یاگریه را در برابر خنده (هر چند خنده حکیمانه و متفکّرانه) قرار نمی​دهد. و هر یک را با دیگری مقایسه نمی​کند تا یکی را بر دیگری ترجیح و برتری دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگی انسانی می​پذیرد و برای آنها، شرایط و ویژگی​هایی را برمی​شمارد.
5. در حالت عادی روحیه حاکم بر زندگی انسان بدون در نظر گرفتن موقعیت خاص باید شادی و نشاط باشد، نه غم و اندوه​و گریه. لذا باید آن را از راه​های متداول و مشروع تحصیل کرد که یکی از آنها تبسم و خنده است و راه​های دیگر آن شوخی، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوی خوش و پوشیدن لباس​های شادی​آفرین است. در مکتب اسلام شخص (مؤمن) شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و (منافق) گرفته و اخمو است.[7]
رسول گرامی اسلام که اسوه حسنه تمام مردمان معرفی شده است می​فرماید: (من هم مانند شما بشری هستم که قهرا شوخی و مزاح می​کنم).[8] و یا می​فرماید: (من شوخی می​کنم، ولی در گفتارم جز حق و راست نمی​گویم).[9]
6. خنده ارزشی در اسلام، خنده متفکرانه و حکمی است؛ یعنی، خنده​ای که در پرتو آن حکمتی اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، فقهی و ... مبادله می​شود. نمونه​های متعددی از این نوع شوخی و خنده در زندگی حضرت رسول نقل شده است که در یکی از آنها، آن حضرت با پیران شوخی کرد، و فرمود: (اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت می​شوند).[10] پس از نگرانی پیران به آنها فرمود: (شما اول جوان می​شوید، سپس به بهشت می​روید).
بنابراین خنده غیرمتفکرانه و یا خنده​هایی که با صدای قهقهه باشد و یا خنده​هایی که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویی و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهی است؛ آن​گونه که خنده زیاد نیز پسندیده نیست. ائمه هدی (علیهم​​السلام)​​به این نوع آفات هیجانی هشدار داده و انواع خنده​های مذموم را گوشزد فرموده​اند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهی برگزارنمودن و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است.
امام صادق (علیه​السلام)​ می​فرماید: (القهقهة من الشیطان).[11]
حضرت رسول (صلی​الله​علیه​وآله)​ می​فرماید: (کثرة الضحک یمحو الایمان).[12]
حضرت رسول (صلی​الله​علیه​وآله)​ می​فرماید: (ویل للذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له).[13]
7. وقتی گریه ارزشی در اسلام، تنها گریه از خوف الهی و یا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آن​گاه دیگر گریه​ها به هر انگیزه​ای که انجام گیرد مذموم هستند. گریه فقط دریک صورت ارزشمند است وآن هنگامی است که بر اساس شناخت و ترقی معنوی از خوف الهی باشد؛ لذا گریه همراه با شیون[14]، ناله و زاری، داد و فریاد[15]، صدای اعتراض، شکوه و ... جملگی زشت و مذموم است.
با این بیان روشن شد که ابهام فکری و انحراف رفتاری، از توجّه به برخی روایات و چشم فرو بستن از برخی دیگر ناشی شده است. کسانی که تمام عناصر شادی بخش را از زندگی خود حذف می​کنند و شاد بودن را معصیت می​پندارند و وظیفه خود می​دانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادی و خنده​های مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کرده​اند و گروهی که بی​خود شاد و خوش​اند و مسرّت بی​هدف و جاهلانه را پیش گرفته​اند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهاده​اند.
حال که روحیه حاکم بر حیات فردی و اجتماعی انسان شادی و نشاط است و هیجان اصلی و همیشه جاری در کالبد فرد و اجتماع انسانی که در پرتو آن فعالیت و انجام وظایف ممکن می​گردد شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمی​خواهد. باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولی برای غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان می​فرمایند: (شوخ طبع و خوش مشرب است)[16] و یا (شادی مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد).[17]
و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهی شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانی است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینی با برادران دینی و اجتماع انسانی؛ لذا آمده است: (گریه در سجده نزدیک​ترین حالت بنده به خدا است[18] و (قطره اشکی در ظلمت شب از خوف خداوند جاری شود، محبوب​ترین قطره​ها است).[19]
گفتنی است اگر چه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادی و نشاط است؛ ولی این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایی مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز می​شمارد؛ بلکه این گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفی می​کند.[20] و باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتی گریه برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکی و صفا می​بخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد می​کند و باعث آرامش درون و سرور معنوی می​شود.

سه. شادی از دیدگاه روان​شناسی
به منظور تکمیل پاسخ و نتیجه​گیری مطلوب، لازم است از زاویه روان​شناسی به چند نکته اساسی و ضروری دراین باب اشاره شود: 1. تعریف شادی، 2. راه رسیدن به شادی.
1. تعریف شادی
اگر چه موضوع شادی از غریب​ترین موضوعات روان​شناسی است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ ولی با وجود این، تعاریف متفاوتی از شادی ارائه شده است:
(شادی عبارت است از احساس مثبتی که از حس ارضاء پیروزی به دست می​آید).
(شادی عبارت است از مجموع لذت​های منهای درد).
به عقیده ارسطو از دیدگاه علمی، نمی​توان برای تمام افراد در همه سطوح، یک تعریف جامع از شادی ارائه کرد؛ لذا وی قائل است حداقل سه سطح از شادی وجود دارد:
یک. سطح نازل شادی، (لذت بردن) است.
دو. سطح متوسط شادی، با (عملکرد خوب) داشتن تعریف می​شود.
سه. سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) داشتن است.
برای افراد بسیار عادی، شادی به تعداد لذّات در زندگی معنا می​شود. حال تفاوتی ندارد که این لذّات از فعالیت​های پست و نکوهیده، ناشی شده باشد و یا ناشی از قربانی کردن بزرگوارانه خود باشد.
این مفهوم شادی با زندگی انسانی، هرگز هماهنگی ندارد؛ چرا که برخی بر اثر استفاده از مواد شادی آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدتی شاد باشند؛ ولی از سطح رضایت در زندگی کاسته شود! اینجا است که سقراط حکیم می​گوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه اینکه خوک از سطح لذّت بالایی برخوردار است؛ ولی نمی​تواند از لحاظ ذهنی موقعیت تلاش​های خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد.
بر این اساس باید به تعریفی قابل اجرا برای همگان از لذت بپردازیم که در آن (شادی) مساوی با رضایت به اضافه سطح لذت (شادی = رضایت + سطح لذت) است بنابراین اگر به سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) نمی​توان رسید؛ حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادی حیوانی قانع شد.

2. راه رسیدن به شادی
زندگی دنیا در حالی که هیچ​گاه فارغ از خستگی و رنج نیست؛ ولی نمی​توان آن را بر تمام زندگی تعمیم داد واجازه داد مشکلات بر تمام زندگی سایه بیفکند و لذت را از انسان سلب کند.
از این رو باید مسیری را جهت تأمین شادی پیش گرفت که به اختصار می​گویند: رضایت و شادی طولانی صرفا از طریق داشتن یک زندگی اخلاقی و مذهبی، می​تواند کسب شود. پس هرگز نه شادی به معنای لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگاری و رهایی از تمام قید و بندهای اخلاقی، اجتماعی، قانونی و دینی محدود می​شود.
از دیدگاه علمی چندین راه برای شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام می​بریم:
الف. مبارزه با نگرانی​ها.
ب. افزایش سطح تحمل و پذیرش.
ج. مسافرت
د. ورزش
ه . تبسم و خنده
و. مزاح
ز. پوشیدن لباس​های روشن
ح. خود آرایی
ط. حضور در مجالس شاد
ی. کاستن از توقعات و انتظارات.

چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادی
بر اساس آنچه گذشت نتیجه می​گیریم که:
1. یکی از راه​های شادی، خنده و تبسّم است؛ ولی باید توجه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادی مداوم، پسندیده و هدف زندگی اسلامی است. این شادی بر اساس یافته​های علمی از مسیر زندگی اخلاقی و دینی به دست می​آید.
2. خنده اگر شیوه درمان باشد که هست برای تمام سطوح غمگینی درمان نیست. برای زدودن غم ناشی از آسیب جسم و تهدیدهای زندگی حیوانی و یا حد متوسط زندگی انسانی، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادی عالی انسانی را شادی متفکرانه معرفی کرده​اند. پس اگر در صدد شادی هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالی شادی برسیم و به شادی​های نازل اکتفا نکنیم.
از این سطح عالی از شادی در روایات به (شادی زاهدانه) تعبیر شده است. آن​سان که امام علی (علیه​السلام)​ در وصفشان می​فرماید: (زاهدان در دنیا اگر چه می​خندند، قلبشان می​گرید و اگر چه شاد باشند، اندوه​شان شدید است).[21]

با دلی خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد چون چنگ آیی در خروش[22]
پس همیشه نباید به شادی​های نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادی زاهدانه را جست و در مسیر درک شادی عالی، به اولین مزه​های و شیرینی​های بچه​گانه آن دل خوش نبود.
3. نه تنها هیجان حاکم بر زندگی اجتماعی؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگی فردی، شادی و نشاط است. اگر شما احساسی غیر از این، از مراسم دینی و مذهبی دارید، معلول عملکرد افراط گونه افرادی است که نام بردیم؛ نه آنکه شیوه دینی و اسلامی چنین باشد. یک مورد برای گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین می​کند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقی روحی را تا هفت آسمان می​سازد؛ نه آنکه در کوی و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید.
4. محتوای مراسم مذهبی بر سه پایه استوار است:
الف. روشنگری نسبت به احکام، معارف دینی و حقایق علمی و وظایف اجتماعی و فردی و نیازهای زندگی،
ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانی،
ج. عبادت و بندگی خداوند.
لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و خنده و غم و شادی) از دایره عمومی مراسم مذهبی خارج است و صرفا در موقعیت​های خاص، به محتوای مراسم دینی اضافه می​شود. با توجه به این نکته به بررسی (مصیبت خوانی، مرثیه سرایی، دعا و زیارت ...) می​پردازیم:
1. بیشتر جلسات دینی و بنیان این گونه مراسم بر مرثیه خوانی و مصیبت خوانی استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ (مانند: ایام محرم و روز شهادت ائمه (علیهم​​السلام)​​) است.
بر اساس معارف دینی، مراسمی که با محتوای مصیبت خوانی و مرثیه سرایی برگزار می​شود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ (سالروز شهادت) باشد. چون ائمه هدی (علیهم​​السلام)​​ خود می​فرمایند: (شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانی ما شادمان هستند).[23]؛ یعنی، در ایام حزن اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد (نه همیشه). همان​گونه که شادی ما نیز با شادی اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ تراز می​شود (نه همیشه).
از این رو اگر در غیر از آن ایام، به بر پایی مراسم مصیبت و عزاداری و یاجشن اقدام کنیم، به افراط و یا تفریط مبتلا شده​ایم.
2. ماهیت این نوع جلسات اگر چه گریه است؛ ولی غم افزا و ماتم آفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه می​کنیم، مصیبت می​خوانیم و مرثیه سرایی می​کنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ است. همان​گونه که هر خنده​ای، خنده شادی نیست؛ گریه بر اهل​بیت (علیهم​​السلام)​​ نیز گریه غم وافسردگی نیست.
بنابراین اگر می​گوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشی است، از این رواست که این نوع گریه غم​انگیز نیست.
3. انگیزه بر پایی جلسات مصیبت و عزای اهل بیت، احساس تعلق و دل​بستگی است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ علاقه خود را اظهار می​کنند و در پی آن آرامش می​یابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا برای اهل بیت (علیهم​​السلام)​​و نسبت به افرادی که خود را مدیون آنان می​دانستند، ادای دین می​کنند. آیا ادای دین موجب راحتی جان است، یا غم​افزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این ادای دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانی اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ نیزبا بر پایی محفل جشن شادی، انجام می​گیرد و روح افزا است.
4. پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعی ادای دین و نوعی زندگی دینی و اخلاقی است و چنانچه گذشت داشتن زندگی دینی و اخلاقی خود شادی آفرین است. از جانب دیگر بر پایی مراسم جشن شادی، در شادمانی اهل بیت (علیهم​​السلام)​​ نیز خود بخشی دیگر از مراسم دینی بوده و شادی آفرین است.
5. انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بی مورد یک فراز از آن، که موجب می​شود دعا و زیارت دیگر به شکلی که امام معصوم خوانده​اند، خوانده نشود این نوعی افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخی مراسم دعا و زیارت باشد، بجا است و همان گونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزارکنندگان این مراسم می​باشد.
پس روح حاکم بر مراسم دینی چیزی جز چند مطلب زیر نیست:
1. عبادت و بندگی آن​گونه که خداوند و اهل بیت بیان داشته​اند،
2. روشنگری نسبت به امور دینی و حقایق علمی و نیازها و وظایف،
3. ایجاد الفت و صمیمیت،
4. ادای دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط برای ادامه مسیر زندگی معنوی آنان.

پی نوشت ها :
1)بحار الانوار، ج 72، ص 59: (من الجهل الضحک من غیر عجب)
2)همان، ج 78، ص 309: (ان اللّه عزّ و جّل یبغض الضحّاک من غیر عجب)
3)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.
4)میزان الحکمه، ج 1، ص 453، حدیث 1836: (البکاء من خشیة الّله مفتاح رحمه​اللّه)
5)همان: (البکاء من خشیة اللّه ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب)، ص 354
6)سنن البنی، ص 60
7)بحار الانوار، ج 77، ص 155.
8)کنزالعمال، ج 3، ص 648.
9)بحارانوار، ج 16، ص 295.
10)میزان الحکمة، ج 1، ص 484.
11)همان، ص 481.
12)همان، ص 482.
13)همان، ص 484.
14) قال رسول اللّه (صلی​الله​علیه​وآله)​: (النیاحة عمل الجاهلیه). میزان الحکمة، ج 5، ص 449.
15)قال رسول اللّه (صلی​الله​علیه​وآله)​: (صوتان ملعونان یبغضهما الله: اعوال عند المصیبة)، همان، ص 450.
16) بحارالانوار، ج 77، ص 155.
17)همان، ج 69، ص 411.
18)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.
19) اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.
20)میزان الحکمة، ج 5، ص 484.
21)میزان الحکمة، ج 5، ص 485.
22)دیوان حافظ.
23)بحار الانوار، ج 51، ص 151.





سوال مرتبط یافت نشد
مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین