در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه میباشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزنآفرین و غمافزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟ این سؤال نشانگر ابهام فکری عمیق در بین بیشتر مسلمانان است. عمق و بسط این مسأله میطلبد تا در خور یک جامعه جویای حقیقت و پوینده ره حقیقت، ابهامزدایی نمود و شکل صحیح و اسلامی این نوع احساسات و عواطف را بیان کرد و در سطح حوصله این قلم و کاغذ مطالبی را ارائه نمود. به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین میگردد: 1. شناسایی منشأ و خاستگاه این ابهام فکری و انحراف رفتاری و علت یا علل بروز آن، 2. جایگاه غم و شادی در معارف اسلامی، 3. جایگاه غم و شادی در روانشناسی، با تکیه بر منابع دینی و علمی، 4. تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادی (گریه و خنده). یک. منشأ و خاستگاه بیتردید آنچه امروز در برخی مراسمهای دینی و بعضی اجتماعات رسمی اجرا میگردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادی و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالی که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگی ندارد. شکل عملکرد برخی گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینی، به گونهای است که حتی در اعیاد دینی و جشن تولد ائمه (علیهمالسلام)، مصیبت خوانی و گریاندن را عنصر ضروری و تردیدناپذیر این محافل میدانند! این افراد این گونه میپندارند که هیچ مسئولیتی جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم کاری ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بی بنیان تغذیه میشود که میگوید: گریه کردن عملی پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا میرسد و با مرکز ثقل هستی مرتبط میشود. لذا این افراد به هر وسیله و بهانهای، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار را هنر خود میدانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم میشود که گونه حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیهخوان و مصیبتسرا و مداح که میپندارند رسالت و وظیفه دینی و شغلشان گریاندن مردم است موجب بروز چنین پندار غلطی شده است! البته این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطی از برخی روایات و معارف دین است. در برابر این دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگری از مسلمانان تفریط گرا قرار میگیرند که به استناد دسته دیگری از روایات و برخی یافتههای علمی مبنی برآسیبزا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگساری و ماتمزده بودن و گرفتگی تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران میکنند! از این رو به هر وسیلهای برای ایجاد شادی و خوشی تمسّک میجویند و به هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشی و شادی بیافرینند؛ هر چند بیخودی خوش باشند! گروه اول در حالی که از سرآگاهی تمام عناصر شادی آفرین و فرح افزا را از زندگی خود حذف میکنند و یا آنها را کم رنگ جلوه میدهند و حتی لباسهای شاد و جذّاب را از تن خود دور میسازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر میسازند و به وجد ومسرّت بیهدف و حتی مصیبتزا دل خوش میکنند! این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عدهای اسلام را دین گریه ببینند و گروهی، آن را دین خنده و خوشی و خوشبودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست! این دو گرایش افراطی و تفریطی، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است که بیشتر مسلمانان در برخورداری از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کردهاند و یا در تیم افراطیان عضو میشوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را مییابند؛ گویا راه سوم نمیتواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دریکی از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیری غلط و انحرافی است و راه حق و اسلام حقیقی، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتی دیگراست. دو. جایگاه غم و شادی در اسلام از دیدگاه اسلام خنده و گریه، شادی و غم و سرور و ماتم، هیچکدام مطلوبیت ذاتی، استحباب نفسی و ارزش ماهوی ندارند تاچه رسد به آنکه یکی بر دیگری رجحان و برتری داشته باشد. اسلام کسی را به گریه کردن به عنوان گریه ترغیب نکرده است، همانگونه که به شاد بودن به عنوان شادی امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پیامدهای آن. خنده و گریه بر اساس آن پیامد و یا مقدمه، میتوانند در مورد قضاوت و ارزش گذاری واقع شوند. غم و شادی از جمله حالات نفسانی و صفات روحی و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمی هستند که در قالب خنده، گریه و ... نمودار میشوند و هر انسانی به عنوان انسان، از این گروه هیجانهای اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعی مطلوب و بندگی خداوند تأثیر منفی نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد. غم و گریهای که به آدمی آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگی شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همانگونه که شادی آسیب زا و مانع عبادت و انجام وظایف دینی و انسانی نیز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گریه و خنده و شادی و غم را فراهم میآورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکی انگیزه و عامل بروز این هیجانها و دیگری مشکل بروز این هیجانها. بر اساس همین دو انگاره، هیجانهای یادشده مورد ارزیابی و قضاوت قرار میگیرد: خنده جاهلانه که در روایات از آن به (خنده من غیر عجب) تعبیر شده مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقی میگردد. امام حسن عسکری (علیهالسلام) در حدیثی میفرماید: (از علایم جهل خنده بدون تعجب است).[1] و امام کاظم (علیهالسلام) در حدیث دیگری میفرماید: (خداوند از کسی که بدون تعجب بخندد نفرت دارد).[2] پس هر نوع خندهای مذموم نیست، همانگونه که هر نوع خندهای پسندیده نیست. هر گریهای نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشی تلقی میگردد. امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: (هیچ قطرهای نزد خداوند عزّو جّل محبوبتر از قطره اشکی نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظوری نباشد).[3] امام علی (علیهالسلام)میفرماید: (گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهی است)[4] و در حدیث دیگری (این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفی میکند).[5] آن (خنده) چون محصول درک و نکته سنجی تعجّببرانگیز ملایم طبع است، ارزشمند میباشد واین (گریه) چون محصول تعالی شناخت و رشد معنوی و روحانی آدمی است، محبوب میباشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است. دیدگاه اسلام: 1. گریه ماتم افزا و افسردگیآفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) اینگونه نقل میکنند که هر گاه یکی از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخی کردن او را شادمان مینمود.[6] ائمه هدی (علیهمالسلام) راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و میفرمودند: (به رضای خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگی کنی). 2. گریه ارزشی در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکی از راههای خودسازی و رشد است؛ نه سبب خمودی و خموشی. گریه برخاسته از محبت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار میگیرد. 3. (خنده) هرگز زشت و منفی نیست؛ بلکه هیجانی مانند شاد بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکی از جلوههای شادی، (خنده) است و جلوههای دیگر مانند شوخی، مزاح و بذلهگویی کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخی از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است. 4. اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشی مانند گریه از خوف خداوند) و یاگریه را در برابر خنده (هر چند خنده حکیمانه و متفکّرانه) قرار نمیدهد. و هر یک را با دیگری مقایسه نمیکند تا یکی را بر دیگری ترجیح و برتری دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگی انسانی میپذیرد و برای آنها، شرایط و ویژگیهایی را برمیشمارد. 5. در حالت عادی روحیه حاکم بر زندگی انسان بدون در نظر گرفتن موقعیت خاص باید شادی و نشاط باشد، نه غم و اندوهو گریه. لذا باید آن را از راههای متداول و مشروع تحصیل کرد که یکی از آنها تبسم و خنده است و راههای دیگر آن شوخی، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوی خوش و پوشیدن لباسهای شادیآفرین است. در مکتب اسلام شخص (مؤمن) شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و (منافق) گرفته و اخمو است.[7] رسول گرامی اسلام که اسوه حسنه تمام مردمان معرفی شده است میفرماید: (من هم مانند شما بشری هستم که قهرا شوخی و مزاح میکنم).[8] و یا میفرماید: (من شوخی میکنم، ولی در گفتارم جز حق و راست نمیگویم).[9] 6. خنده ارزشی در اسلام، خنده متفکرانه و حکمی است؛ یعنی، خندهای که در پرتو آن حکمتی اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، فقهی و ... مبادله میشود. نمونههای متعددی از این نوع شوخی و خنده در زندگی حضرت رسول نقل شده است که در یکی از آنها، آن حضرت با پیران شوخی کرد، و فرمود: (اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت میشوند).[10] پس از نگرانی پیران به آنها فرمود: (شما اول جوان میشوید، سپس به بهشت میروید). بنابراین خنده غیرمتفکرانه و یا خندههایی که با صدای قهقهه باشد و یا خندههایی که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویی و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهی است؛ آنگونه که خنده زیاد نیز پسندیده نیست. ائمه هدی (علیهمالسلام)به این نوع آفات هیجانی هشدار داده و انواع خندههای مذموم را گوشزد فرمودهاند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهی برگزارنمودن و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: (القهقهة من الشیطان).[11] حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: (کثرة الضحک یمحو الایمان).[12] حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: (ویل للذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له).[13] 7. وقتی گریه ارزشی در اسلام، تنها گریه از خوف الهی و یا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آنگاه دیگر گریهها به هر انگیزهای که انجام گیرد مذموم هستند. گریه فقط دریک صورت ارزشمند است وآن هنگامی است که بر اساس شناخت و ترقی معنوی از خوف الهی باشد؛ لذا گریه همراه با شیون[14]، ناله و زاری، داد و فریاد[15]، صدای اعتراض، شکوه و ... جملگی زشت و مذموم است. با این بیان روشن شد که ابهام فکری و انحراف رفتاری، از توجّه به برخی روایات و چشم فرو بستن از برخی دیگر ناشی شده است. کسانی که تمام عناصر شادی بخش را از زندگی خود حذف میکنند و شاد بودن را معصیت میپندارند و وظیفه خود میدانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادی و خندههای مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کردهاند و گروهی که بیخود شاد و خوشاند و مسرّت بیهدف و جاهلانه را پیش گرفتهاند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهادهاند. حال که روحیه حاکم بر حیات فردی و اجتماعی انسان شادی و نشاط است و هیجان اصلی و همیشه جاری در کالبد فرد و اجتماع انسانی که در پرتو آن فعالیت و انجام وظایف ممکن میگردد شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمیخواهد. باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولی برای غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان میفرمایند: (شوخ طبع و خوش مشرب است)[16] و یا (شادی مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد).[17] و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهی شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانی است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینی با برادران دینی و اجتماع انسانی؛ لذا آمده است: (گریه در سجده نزدیکترین حالت بنده به خدا است[18] و (قطره اشکی در ظلمت شب از خوف خداوند جاری شود، محبوبترین قطرهها است).[19] گفتنی است اگر چه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادی و نشاط است؛ ولی این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایی مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز میشمارد؛ بلکه این گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفی میکند.[20] و باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتی گریه برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکی و صفا میبخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد میکند و باعث آرامش درون و سرور معنوی میشود. سه. شادی از دیدگاه روانشناسی به منظور تکمیل پاسخ و نتیجهگیری مطلوب، لازم است از زاویه روانشناسی به چند نکته اساسی و ضروری دراین باب اشاره شود: 1. تعریف شادی، 2. راه رسیدن به شادی. 1. تعریف شادی اگر چه موضوع شادی از غریبترین موضوعات روانشناسی است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ ولی با وجود این، تعاریف متفاوتی از شادی ارائه شده است: (شادی عبارت است از احساس مثبتی که از حس ارضاء پیروزی به دست میآید). (شادی عبارت است از مجموع لذتهای منهای درد). به عقیده ارسطو از دیدگاه علمی، نمیتوان برای تمام افراد در همه سطوح، یک تعریف جامع از شادی ارائه کرد؛ لذا وی قائل است حداقل سه سطح از شادی وجود دارد: یک. سطح نازل شادی، (لذت بردن) است. دو. سطح متوسط شادی، با (عملکرد خوب) داشتن تعریف میشود. سه. سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) داشتن است. برای افراد بسیار عادی، شادی به تعداد لذّات در زندگی معنا میشود. حال تفاوتی ندارد که این لذّات از فعالیتهای پست و نکوهیده، ناشی شده باشد و یا ناشی از قربانی کردن بزرگوارانه خود باشد. این مفهوم شادی با زندگی انسانی، هرگز هماهنگی ندارد؛ چرا که برخی بر اثر استفاده از مواد شادی آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدتی شاد باشند؛ ولی از سطح رضایت در زندگی کاسته شود! اینجا است که سقراط حکیم میگوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه اینکه خوک از سطح لذّت بالایی برخوردار است؛ ولی نمیتواند از لحاظ ذهنی موقعیت تلاشهای خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد. بر این اساس باید به تعریفی قابل اجرا برای همگان از لذت بپردازیم که در آن (شادی) مساوی با رضایت به اضافه سطح لذت (شادی = رضایت + سطح لذت) است بنابراین اگر به سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) نمیتوان رسید؛ حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادی حیوانی قانع شد. 2. راه رسیدن به شادی زندگی دنیا در حالی که هیچگاه فارغ از خستگی و رنج نیست؛ ولی نمیتوان آن را بر تمام زندگی تعمیم داد واجازه داد مشکلات بر تمام زندگی سایه بیفکند و لذت را از انسان سلب کند. از این رو باید مسیری را جهت تأمین شادی پیش گرفت که به اختصار میگویند: رضایت و شادی طولانی صرفا از طریق داشتن یک زندگی اخلاقی و مذهبی، میتواند کسب شود. پس هرگز نه شادی به معنای لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگاری و رهایی از تمام قید و بندهای اخلاقی، اجتماعی، قانونی و دینی محدود میشود. از دیدگاه علمی چندین راه برای شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام میبریم: الف. مبارزه با نگرانیها. ب. افزایش سطح تحمل و پذیرش. ج. مسافرت د. ورزش ه . تبسم و خنده و. مزاح ز. پوشیدن لباسهای روشن ح. خود آرایی ط. حضور در مجالس شاد ی. کاستن از توقعات و انتظارات. چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادی بر اساس آنچه گذشت نتیجه میگیریم که: 1. یکی از راههای شادی، خنده و تبسّم است؛ ولی باید توجه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادی مداوم، پسندیده و هدف زندگی اسلامی است. این شادی بر اساس یافتههای علمی از مسیر زندگی اخلاقی و دینی به دست میآید. 2. خنده اگر شیوه درمان باشد که هست برای تمام سطوح غمگینی درمان نیست. برای زدودن غم ناشی از آسیب جسم و تهدیدهای زندگی حیوانی و یا حد متوسط زندگی انسانی، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادی عالی انسانی را شادی متفکرانه معرفی کردهاند. پس اگر در صدد شادی هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالی شادی برسیم و به شادیهای نازل اکتفا نکنیم. از این سطح عالی از شادی در روایات به (شادی زاهدانه) تعبیر شده است. آنسان که امام علی (علیهالسلام) در وصفشان میفرماید: (زاهدان در دنیا اگر چه میخندند، قلبشان میگرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است).[21] با دلی خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد چون چنگ آیی در خروش[22] پس همیشه نباید به شادیهای نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادی زاهدانه را جست و در مسیر درک شادی عالی، به اولین مزههای و شیرینیهای بچهگانه آن دل خوش نبود. 3. نه تنها هیجان حاکم بر زندگی اجتماعی؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگی فردی، شادی و نشاط است. اگر شما احساسی غیر از این، از مراسم دینی و مذهبی دارید، معلول عملکرد افراط گونه افرادی است که نام بردیم؛ نه آنکه شیوه دینی و اسلامی چنین باشد. یک مورد برای گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین میکند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقی روحی را تا هفت آسمان میسازد؛ نه آنکه در کوی و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید. 4. محتوای مراسم مذهبی بر سه پایه استوار است: الف. روشنگری نسبت به احکام، معارف دینی و حقایق علمی و وظایف اجتماعی و فردی و نیازهای زندگی، ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانی، ج. عبادت و بندگی خداوند. لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و خنده و غم و شادی) از دایره عمومی مراسم مذهبی خارج است و صرفا در موقعیتهای خاص، به محتوای مراسم دینی اضافه میشود. با توجه به این نکته به بررسی (مصیبت خوانی، مرثیه سرایی، دعا و زیارت ...) میپردازیم: 1. بیشتر جلسات دینی و بنیان این گونه مراسم بر مرثیه خوانی و مصیبت خوانی استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت (علیهمالسلام) (مانند: ایام محرم و روز شهادت ائمه (علیهمالسلام)) است. بر اساس معارف دینی، مراسمی که با محتوای مصیبت خوانی و مرثیه سرایی برگزار میشود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت (علیهمالسلام) (سالروز شهادت) باشد. چون ائمه هدی (علیهمالسلام) خود میفرمایند: (شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانی ما شادمان هستند).[23]؛ یعنی، در ایام حزن اهل بیت (علیهمالسلام) باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد (نه همیشه). همانگونه که شادی ما نیز با شادی اهل بیت (علیهمالسلام) تراز میشود (نه همیشه). از این رو اگر در غیر از آن ایام، به بر پایی مراسم مصیبت و عزاداری و یاجشن اقدام کنیم، به افراط و یا تفریط مبتلا شدهایم. 2. ماهیت این نوع جلسات اگر چه گریه است؛ ولی غم افزا و ماتم آفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه میکنیم، مصیبت میخوانیم و مرثیه سرایی میکنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت (علیهمالسلام) است. همانگونه که هر خندهای، خنده شادی نیست؛ گریه بر اهلبیت (علیهمالسلام) نیز گریه غم وافسردگی نیست. بنابراین اگر میگوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشی است، از این رواست که این نوع گریه غمانگیز نیست. 3. انگیزه بر پایی جلسات مصیبت و عزای اهل بیت، احساس تعلق و دلبستگی است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت (علیهمالسلام) علاقه خود را اظهار میکنند و در پی آن آرامش مییابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت (علیهمالسلام) سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا برای اهل بیت (علیهمالسلام)و نسبت به افرادی که خود را مدیون آنان میدانستند، ادای دین میکنند. آیا ادای دین موجب راحتی جان است، یا غمافزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این ادای دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانی اهل بیت (علیهمالسلام) نیزبا بر پایی محفل جشن شادی، انجام میگیرد و روح افزا است. 4. پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت (علیهمالسلام) به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعی ادای دین و نوعی زندگی دینی و اخلاقی است و چنانچه گذشت داشتن زندگی دینی و اخلاقی خود شادی آفرین است. از جانب دیگر بر پایی مراسم جشن شادی، در شادمانی اهل بیت (علیهمالسلام) نیز خود بخشی دیگر از مراسم دینی بوده و شادی آفرین است. 5. انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بی مورد یک فراز از آن، که موجب میشود دعا و زیارت دیگر به شکلی که امام معصوم خواندهاند، خوانده نشود این نوعی افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخی مراسم دعا و زیارت باشد، بجا است و همان گونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزارکنندگان این مراسم میباشد. پس روح حاکم بر مراسم دینی چیزی جز چند مطلب زیر نیست: 1. عبادت و بندگی آنگونه که خداوند و اهل بیت بیان داشتهاند، 2. روشنگری نسبت به امور دینی و حقایق علمی و نیازها و وظایف، 3. ایجاد الفت و صمیمیت، 4. ادای دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط برای ادامه مسیر زندگی معنوی آنان. پی نوشت ها : 1)بحار الانوار، ج 72، ص 59: (من الجهل الضحک من غیر عجب) 2)همان، ج 78، ص 309: (ان اللّه عزّ و جّل یبغض الضحّاک من غیر عجب) 3)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء. 4)میزان الحکمه، ج 1، ص 453، حدیث 1836: (البکاء من خشیة الّله مفتاح رحمهاللّه) 5)همان: (البکاء من خشیة اللّه ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب)، ص 354 6)سنن البنی، ص 60 7)بحار الانوار، ج 77، ص 155. 8)کنزالعمال، ج 3، ص 648. 9)بحارانوار، ج 16، ص 295. 10)میزان الحکمة، ج 1، ص 484. 11)همان، ص 481. 12)همان، ص 482. 13)همان، ص 484. 14) قال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله): (النیاحة عمل الجاهلیه). میزان الحکمة، ج 5، ص 449. 15)قال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله): (صوتان ملعونان یبغضهما الله: اعوال عند المصیبة)، همان، ص 450. 16) بحارالانوار، ج 77، ص 155. 17)همان، ج 69، ص 411. 18)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء. 19) اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء. 20)میزان الحکمة، ج 5، ص 484. 21)میزان الحکمة، ج 5، ص 485. 22)دیوان حافظ. 23)بحار الانوار، ج 51، ص 151.
در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه میباشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزنآفرین و غمافزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟
در حالی که خنده بر هر درد بی درمان دوا است، چرا حالت هیجانی غالب بر آیین دینی و مراسم اجتماعی دین سراسر غم و گریه میباشد و مراسم دینی ما مسلمانان، همیشه آمیخته با مصیبت و مرثیه خوانی حزنآفرین و غمافزا است؟ آیا اسلام مراسم شادی و جشن ندارد که تمام مراسم دینی به حزن و اشک آمیخته است؟
این سؤال نشانگر ابهام فکری عمیق در بین بیشتر مسلمانان است. عمق و بسط این مسأله میطلبد تا در خور یک جامعه جویای حقیقت و پوینده ره حقیقت، ابهامزدایی نمود و شکل صحیح و اسلامی این نوع احساسات و عواطف را بیان کرد و در سطح حوصله این قلم و کاغذ مطالبی را ارائه نمود.
به منظور پاسخ به این سؤال، چهار مرحله به شرح زیر مطرح و تبیین میگردد:
1. شناسایی منشأ و خاستگاه این ابهام فکری و انحراف رفتاری و علت یا علل بروز آن،
2. جایگاه غم و شادی در معارف اسلامی،
3. جایگاه غم و شادی در روانشناسی، با تکیه بر منابع دینی و علمی،
4. تعیین شکل صحیح و مطلوب غم و شادی (گریه و خنده).
یک. منشأ و خاستگاه
بیتردید آنچه امروز در برخی مراسمهای دینی و بعضی اجتماعات رسمی اجرا میگردد، مستند شما قرار گرفته است تا این گونه در مورد شادی و غم قضاوت کنید و یا دچار ابهام شوید؛ در حالی که این قضاوت و اظهار نظر، هرگز با تعاریف و احکام دین حنیف اسلام مطابقت و هماهنگی ندارد.
شکل عملکرد برخی گردانندگان و برگزارکنندگان مراسم دینی، به گونهای است که حتی در اعیاد دینی و جشن تولد ائمه (علیهمالسلام)، مصیبت خوانی و گریاندن را عنصر ضروری و تردیدناپذیر این محافل میدانند!
این افراد این گونه میپندارند که هیچ مسئولیتی جز گریاندن و اشک گرفتن از چشمان مردم کاری ندارند! این پندار غلط از یک اندیشه و تفکر بی بنیان تغذیه میشود که میگوید: گریه کردن عملی پسندیده است و انسان در حالت غم و گریه، به خدا میرسد و با مرکز ثقل هستی مرتبط میشود.
لذا این افراد به هر وسیله و بهانهای، در صدد گریاندن مردم هستند واین کار را هنر خود میدانند و به اصطلاح آنگاه محفل گرم میشود که گونه حضّار با اشک چشمان آنها خیس گردد!! رفتار این گروه افراد به عنوان مرثیهخوان و مصیبتسرا و مداح که میپندارند رسالت و وظیفه دینی و شغلشان گریاندن مردم است موجب بروز چنین پندار غلطی شده است! البته این پندار خود محصول برداشت یک سویه و افراطی از برخی روایات و معارف دین است.
در برابر این دسته از مسلمانان افراط گر، گروه دیگری از مسلمانان تفریط گرا قرار میگیرند که به استناد دسته دیگری از روایات و برخی یافتههای علمی مبنی برآسیبزا بودن غم و ماتم و مذموم بودن غمگساری و ماتمزده بودن و گرفتگی تمام همت و تلاش خود را صرف شاد بودن و شاد نمودن دیگران میکنند!
از این رو به هر وسیلهای برای ایجاد شادی و خوشی تمسّک میجویند و به هزاران حیله و زور و فشار، در صدد هستند تا خوش باشند و خوشی و شادی بیافرینند؛ هر چند بیخودی خوش باشند!
گروه اول در حالی که از سرآگاهی تمام عناصر شادی آفرین و فرح افزا را از زندگی خود حذف میکنند و یا آنها را کم رنگ جلوه میدهند و حتی لباسهای شاد و جذّاب را از تن خود دور میسازند؛ این گروه از عربده خوش گذارانه خود و سرور دردآور خویش، گوش فلک را کر میسازند و به وجد ومسرّت بیهدف و حتی مصیبتزا دل خوش میکنند!
این شکل رفتار و برداشت، موجب شده است که عدهای اسلام را دین گریه ببینند و گروهی، آن را دین خنده و خوشی و خوشبودن بپندارند؛ گویا این حالت با هم قابل جمع نیست!
این دو گرایش افراطی و تفریطی، آن گونه در تمام سطوح جامعه نفوذ کرده است که بیشتر مسلمانان در برخورداری از این دو حالت، راه اعتدال را کاملاً گم کردهاند و یا در تیم افراطیان عضو میشوند و یا در محفل تفریط کنندگان خود را مییابند؛ گویا راه سوم نمیتواند وجود داشته باشد و و جود ندارد و مجبورند دریکی از دو تیم عضو باشند. غافل از آنکه هر دو گرایش، محکوم به شکست و در مسیری غلط و انحرافی است و راه حق و اسلام حقیقی، نه این است و نه آن؛ بلکه خود واقعیتی دیگراست.
دو. جایگاه غم و شادی در اسلام
از دیدگاه اسلام خنده و گریه، شادی و غم و سرور و ماتم، هیچکدام مطلوبیت ذاتی، استحباب نفسی و ارزش ماهوی ندارند تاچه رسد به آنکه یکی بر دیگری رجحان و برتری داشته باشد.
اسلام کسی را به گریه کردن به عنوان گریه ترغیب نکرده است، همانگونه که به شاد بودن به عنوان شادی امتیاز نداده است؛ مگر به واسطه مقدمات و پیامدهای آن. خنده و گریه بر اساس آن پیامد و یا مقدمه، میتوانند در مورد قضاوت و ارزش گذاری واقع شوند.
غم و شادی از جمله حالات نفسانی و صفات روحی و هیجانات حاکم بر ابعاد وجود آدمی هستند که در قالب خنده، گریه و ... نمودار میشوند و هر انسانی به عنوان انسان، از این گروه هیجانهای اوّلیه برخوردار است. مهم آن است که این حالات، بر تعامل اجتماعی مطلوب و بندگی خداوند تأثیر منفی نداشته باشد؛ بلکه تأثیر مثبت بر آنها بگذارد.
غم و گریهای که به آدمی آسیب رساند و یا مانع خدمت به بندگان خداوند و بندگی شود و انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد، مذموم است؛ همانگونه که شادی آسیب زا و مانع عبادت و انجام وظایف دینی و انسانی نیز سخت مذمت شده است. آنچه مجال قضاوت درباره گریه و خنده و شادی و غم را فراهم میآورد، حداقل دو عنصر و انگاره است: یکی انگیزه و عامل بروز این هیجانها و دیگری مشکل بروز این هیجانها. بر اساس همین دو انگاره، هیجانهای یادشده مورد ارزیابی و قضاوت قرار میگیرد:
خنده جاهلانه که در روایات از آن به (خنده من غیر عجب) تعبیر شده مذموم است. در برابر این خنده، خنده متفکّرانه و معنادار پسندیده و ممدوح تلقی میگردد. امام حسن عسکری (علیهالسلام) در حدیثی میفرماید: (از علایم جهل خنده بدون تعجب است).[1] و امام کاظم (علیهالسلام) در حدیث دیگری میفرماید: (خداوند از کسی که بدون تعجب بخندد نفرت دارد).[2]
پس هر نوع خندهای مذموم نیست، همانگونه که هر نوع خندهای پسندیده نیست. هر گریهای نیز مذموم و یا پسندیده نیست؛ بلکه گریه از خوف خداوند سبحان در اسلام گریه ارزشی تلقی میگردد.
امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: (هیچ قطرهای نزد خداوند عزّو جّل محبوبتر از قطره اشکی نیست که در ظلمت شب از خوف خداوند ریخته شود و غیر از آن منظوری نباشد).[3]
امام علی (علیهالسلام)میفرماید: (گریه از خشیت خداوند کلید رحمت الهی است)[4] و در حدیث دیگری (این گریه را موجب نورانیّت قلب و مصون ماندن از بازگشت به گناه معرفی میکند).[5]
آن (خنده) چون محصول درک و نکته سنجی تعجّببرانگیز ملایم طبع است، ارزشمند میباشد واین (گریه) چون محصول تعالی شناخت و رشد معنوی و روحانی آدمی است، محبوب میباشد و نتیجه این دو هیجان، همانا رسیدن به حق و جلب رضایت حضرت دوست، در پرتو تأمین سلامت و بیمه شدن صاحب گریه و خنده است.
دیدگاه اسلام:
1. گریه ماتم افزا و افسردگیآفرین، هرگز پسندیده نیست؛ بلکه مذموم و مورد نکوهش است. در سیره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) اینگونه نقل میکنند که هر گاه یکی از اصحاب آن حضرت اندوهگین بود، رسول خدا با شوخی کردن او را شادمان مینمود.[6] ائمه هدی (علیهمالسلام) راه شادمان زیستن را به اصحاب خود نمایانده و میفرمودند: (به رضای خدا خشنود باش تا شاد و راحت زندگی کنی).
2. گریه ارزشی در اسلام، گریه از خوف حضرت حق است که خود یکی از راههای خودسازی و رشد است؛ نه سبب خمودی و خموشی.
گریه برخاسته از محبت به بندگان خدا و یا نفرت از دشمنان خدا نیز در همین مقوله قرار میگیرد.
3. (خنده) هرگز زشت و منفی نیست؛ بلکه هیجانی مانند شاد بودن بسیار مورد اهتمام شارع مقدس است. یکی از جلوههای شادی، (خنده) است و جلوههای دیگر مانند شوخی، مزاح و بذلهگویی کردن نیز با رعایت شرایط خاص خود، مطلوب است. تنها برخی از انواع و اشکال خنده، مورد مذمّت قرار گرفته است.
4. اسلام خنده را در برابر گریه (هر چند گریه ارزشی مانند گریه از خوف خداوند) و یاگریه را در برابر خنده (هر چند خنده حکیمانه و متفکّرانه) قرار نمیدهد. و هر یک را با دیگری مقایسه نمیکند تا یکی را بر دیگری ترجیح و برتری دهد؛ بلکه هر یک را به عنوان واقعیت زندگی انسانی میپذیرد و برای آنها، شرایط و ویژگیهایی را برمیشمارد.
5. در حالت عادی روحیه حاکم بر زندگی انسان بدون در نظر گرفتن موقعیت خاص باید شادی و نشاط باشد، نه غم و اندوهو گریه. لذا باید آن را از راههای متداول و مشروع تحصیل کرد که یکی از آنها تبسم و خنده است و راههای دیگر آن شوخی، ورزش، کار، پرهیز از گناه، مسافرت، استفاده از عطر و بوی خوش و پوشیدن لباسهای شادیآفرین است. در مکتب اسلام شخص (مؤمن) شوخ طبع و خوش مشرب است؛ و (منافق) گرفته و اخمو است.[7]
رسول گرامی اسلام که اسوه حسنه تمام مردمان معرفی شده است میفرماید: (من هم مانند شما بشری هستم که قهرا شوخی و مزاح میکنم).[8] و یا میفرماید: (من شوخی میکنم، ولی در گفتارم جز حق و راست نمیگویم).[9]
6. خنده ارزشی در اسلام، خنده متفکرانه و حکمی است؛ یعنی، خندهای که در پرتو آن حکمتی اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، فقهی و ... مبادله میشود. نمونههای متعددی از این نوع شوخی و خنده در زندگی حضرت رسول نقل شده است که در یکی از آنها، آن حضرت با پیران شوخی کرد، و فرمود: (اهل بهشت به صورت جوان زیبا وارد بهشت میشوند).[10] پس از نگرانی پیران به آنها فرمود: (شما اول جوان میشوید، سپس به بهشت میروید).
بنابراین خنده غیرمتفکرانه و یا خندههایی که با صدای قهقهه باشد و یا خندههایی که به گناه (غیبت، تهمت، تمسخر و استهزا، بدگویی و ...) آلوده باشد؛ مورد مذمت و نهی است؛ آنگونه که خنده زیاد نیز پسندیده نیست. ائمه هدی (علیهمالسلام)به این نوع آفات هیجانی هشدار داده و انواع خندههای مذموم را گوشزد فرمودهاند. در گفتار آنان خنده به قهقهه، زیاد خنده کردن، مجلس خنده و فکاهی برگزارنمودن و همین طور خنده آمیخته به دروغ، زشت شمرده شده است.
امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: (القهقهة من الشیطان).[11]
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: (کثرة الضحک یمحو الایمان).[12]
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: (ویل للذی یحدّث فیکذب لیضحک به القوم، ویل له، ویل له).[13]
7. وقتی گریه ارزشی در اسلام، تنها گریه از خوف الهی و یا برخاسته از محبت به بندگان خدا و نفرت از دشمنان آنان باشد؛ آنگاه دیگر گریهها به هر انگیزهای که انجام گیرد مذموم هستند. گریه فقط دریک صورت ارزشمند است وآن هنگامی است که بر اساس شناخت و ترقی معنوی از خوف الهی باشد؛ لذا گریه همراه با شیون[14]، ناله و زاری، داد و فریاد[15]، صدای اعتراض، شکوه و ... جملگی زشت و مذموم است.
با این بیان روشن شد که ابهام فکری و انحراف رفتاری، از توجّه به برخی روایات و چشم فرو بستن از برخی دیگر ناشی شده است. کسانی که تمام عناصر شادی بخش را از زندگی خود حذف میکنند و شاد بودن را معصیت میپندارند و وظیفه خود میدانند که بگریند و بگریانند؛ فقط روایات مرتبط با شادی و خندههای مذموم و گریه ممدوح را مشاهده کردهاند و گروهی که بیخود شاد و خوشاند و مسرّت بیهدف و جاهلانه را پیش گرفتهاند، از مسیر درست منحرف گشته و به راه غلط قدم نهادهاند.
حال که روحیه حاکم بر حیات فردی و اجتماعی انسان شادی و نشاط است و هیجان اصلی و همیشه جاری در کالبد فرد و اجتماع انسانی که در پرتو آن فعالیت و انجام وظایف ممکن میگردد شور و نشاط است؛ پس شاد بودن سبب نمیخواهد. باید امکانات آن را فراهم ساخت؛ ولی برای غم و اندوه و گریه کردن، باید منتظر بود موسم آن فرا برسد و سبب آن ظهور نماید. لذا در توصیف اهل ایمان میفرمایند: (شوخ طبع و خوش مشرب است)[16] و یا (شادی مؤمن در چهره او است و اندوهش در قلبش خانه دارد).[17]
و از جانب دیگر اگر توصیه به گریه از خشیت الهی شده است، ظرف این توصیه خلوت و پنهانی است؛ نه جلوت و در هنگام همنشینی با برادران دینی و اجتماع انسانی؛ لذا آمده است: (گریه در سجده نزدیکترین حالت بنده به خدا است[18] و (قطره اشکی در ظلمت شب از خوف خداوند جاری شود، محبوبترین قطرهها است).[19]
گفتنی است اگر چه از دیدگاه اسلام هیجان حاکم بر روح و روان فرد و جامعه، شادی و نشاط است؛ ولی این سخن بدان معنا نیست که اسلام برپایی مجالس خنده به عنوان خنده و خنداندن را مجاز میشمارد؛ بلکه این گونه محافل را مجلس اهل باطل و خسارت دیدگان معرفی میکند.[20] و باز این سخن بدان معنا نیست که اسلام حتی گریه برخاسته از خوف خدا و یا گریه در غم فقدان اولیا خدا را توصیه نکند؛ زیرا این نوع گریه به دل پاکی و صفا میبخشد و انس و الفت با دیگران ایجاد میکند و باعث آرامش درون و سرور معنوی میشود.
سه. شادی از دیدگاه روانشناسی
به منظور تکمیل پاسخ و نتیجهگیری مطلوب، لازم است از زاویه روانشناسی به چند نکته اساسی و ضروری دراین باب اشاره شود: 1. تعریف شادی، 2. راه رسیدن به شادی.
1. تعریف شادی
اگر چه موضوع شادی از غریبترین موضوعات روانشناسی است و کمتر به آن پرداخته شده است؛ ولی با وجود این، تعاریف متفاوتی از شادی ارائه شده است:
(شادی عبارت است از احساس مثبتی که از حس ارضاء پیروزی به دست میآید).
(شادی عبارت است از مجموع لذتهای منهای درد).
به عقیده ارسطو از دیدگاه علمی، نمیتوان برای تمام افراد در همه سطوح، یک تعریف جامع از شادی ارائه کرد؛ لذا وی قائل است حداقل سه سطح از شادی وجود دارد:
یک. سطح نازل شادی، (لذت بردن) است.
دو. سطح متوسط شادی، با (عملکرد خوب) داشتن تعریف میشود.
سه. سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) داشتن است.
برای افراد بسیار عادی، شادی به تعداد لذّات در زندگی معنا میشود. حال تفاوتی ندارد که این لذّات از فعالیتهای پست و نکوهیده، ناشی شده باشد و یا ناشی از قربانی کردن بزرگوارانه خود باشد.
این مفهوم شادی با زندگی انسانی، هرگز هماهنگی ندارد؛ چرا که برخی بر اثر استفاده از مواد شادی آفرین (نه لذت نامشروع) ممکن است مدتی شاد باشند؛ ولی از سطح رضایت در زندگی کاسته شود! اینجا است که سقراط حکیم میگوید: بهتر است غمگین باشم تا یک خوک خوشحال؛ چه اینکه خوک از سطح لذّت بالایی برخوردار است؛ ولی نمیتواند از لحاظ ذهنی موقعیت تلاشهای خود را بسنجد؛ فلذا قادر نیست رضایت خود را نشان دهد.
بر این اساس باید به تعریفی قابل اجرا برای همگان از لذت بپردازیم که در آن (شادی) مساوی با رضایت به اضافه سطح لذت (شادی = رضایت + سطح لذت) است بنابراین اگر به سطح عالی شادی (زندگی متفکرانه) نمیتوان رسید؛ حداقل نباید به صرف لذّت فارغ از سطح رضایت اکتفا کرد و به شادی حیوانی قانع شد.
2. راه رسیدن به شادی
زندگی دنیا در حالی که هیچگاه فارغ از خستگی و رنج نیست؛ ولی نمیتوان آن را بر تمام زندگی تعمیم داد واجازه داد مشکلات بر تمام زندگی سایه بیفکند و لذت را از انسان سلب کند.
از این رو باید مسیری را جهت تأمین شادی پیش گرفت که به اختصار میگویند: رضایت و شادی طولانی صرفا از طریق داشتن یک زندگی اخلاقی و مذهبی، میتواند کسب شود. پس هرگز نه شادی به معنای لذت بردن است، و نه راه آن به ولنگاری و رهایی از تمام قید و بندهای اخلاقی، اجتماعی، قانونی و دینی محدود میشود.
از دیدگاه علمی چندین راه برای شاد بودن وجود دارد که به اختصار آنها را نام میبریم:
الف. مبارزه با نگرانیها.
ب. افزایش سطح تحمل و پذیرش.
ج. مسافرت
د. ورزش
ه . تبسم و خنده
و. مزاح
ز. پوشیدن لباسهای روشن
ح. خود آرایی
ط. حضور در مجالس شاد
ی. کاستن از توقعات و انتظارات.
چهار. شکل صحیح و مطلوب غم و شادی
بر اساس آنچه گذشت نتیجه میگیریم که:
1. یکی از راههای شادی، خنده و تبسّم است؛ ولی باید توجه کرد که آنچه مطلوب است، همیشه شاد بودن است؛ نه همیشه خندان بودن. شادی مداوم، پسندیده و هدف زندگی اسلامی است. این شادی بر اساس یافتههای علمی از مسیر زندگی اخلاقی و دینی به دست میآید.
2. خنده اگر شیوه درمان باشد که هست برای تمام سطوح غمگینی درمان نیست. برای زدودن غم ناشی از آسیب جسم و تهدیدهای زندگی حیوانی و یا حد متوسط زندگی انسانی، درمان است. از این رو سقراط، افلاطون و ارسطو، شادی عالی انسانی را شادی متفکرانه معرفی کردهاند. پس اگر در صدد شادی هستیم، باید بکوشیم تا به مراتب عالی شادی برسیم و به شادیهای نازل اکتفا نکنیم.
از این سطح عالی از شادی در روایات به (شادی زاهدانه) تعبیر شده است. آنسان که امام علی (علیهالسلام) در وصفشان میفرماید: (زاهدان در دنیا اگر چه میخندند، قلبشان میگرید و اگر چه شاد باشند، اندوهشان شدید است).[21]
با دلی خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد چون چنگ آیی در خروش[22]
پس همیشه نباید به شادیهای نازل اکتفا کرد؛ بلکه باید شادی زاهدانه را جست و در مسیر درک شادی عالی، به اولین مزههای و شیرینیهای بچهگانه آن دل خوش نبود.
3. نه تنها هیجان حاکم بر زندگی اجتماعی؛ بلکه هیجان مطلوب و حاکم بر زندگی فردی، شادی و نشاط است. اگر شما احساسی غیر از این، از مراسم دینی و مذهبی دارید، معلول عملکرد افراط گونه افرادی است که نام بردیم؛ نه آنکه شیوه دینی و اسلامی چنین باشد. یک مورد برای گریه در اسلام سراغ داریم که آن فقط گریه از خشیت خداوند است که در سجده، سجاده را رنگین میکند و یا در ظلمت شب نردبان عروج صاحبان معرفت و ترقی روحی را تا هفت آسمان میسازد؛ نه آنکه در کوی و برزن دل افراد ناآشنا و بیگانه را برباید.
4. محتوای مراسم مذهبی بر سه پایه استوار است:
الف. روشنگری نسبت به احکام، معارف دینی و حقایق علمی و وظایف اجتماعی و فردی و نیازهای زندگی،
ب. ایجاد الفت و صمیمیت انسانی،
ج. عبادت و بندگی خداوند.
لذا هر عنصر غیر از این (همانند گریه و خنده و غم و شادی) از دایره عمومی مراسم مذهبی خارج است و صرفا در موقعیتهای خاص، به محتوای مراسم دینی اضافه میشود. با توجه به این نکته به بررسی (مصیبت خوانی، مرثیه سرایی، دعا و زیارت ...) میپردازیم:
1. بیشتر جلسات دینی و بنیان این گونه مراسم بر مرثیه خوانی و مصیبت خوانی استوار نیست؛ بلکه این مراسم محدود به ایام مصیبت اهل بیت (علیهمالسلام) (مانند: ایام محرم و روز شهادت ائمه (علیهمالسلام)) است.
بر اساس معارف دینی، مراسمی که با محتوای مصیبت خوانی و مرثیه سرایی برگزار میشود، باید محدود به ایام حزن و اندوه اهل بیت (علیهمالسلام) (سالروز شهادت) باشد. چون ائمه هدی (علیهمالسلام) خود میفرمایند: (شیعیان ما به حزن ما اندوهگین و در شادمانی ما شادمان هستند).[23]؛ یعنی، در ایام حزن اهل بیت (علیهمالسلام) باید محزون بود و گریست و مصیبت آنها را بیان کرد (نه همیشه). همانگونه که شادی ما نیز با شادی اهل بیت (علیهمالسلام) تراز میشود (نه همیشه).
از این رو اگر در غیر از آن ایام، به بر پایی مراسم مصیبت و عزاداری و یاجشن اقدام کنیم، به افراط و یا تفریط مبتلا شدهایم.
2. ماهیت این نوع جلسات اگر چه گریه است؛ ولی غم افزا و ماتم آفرین نیست. درست است که در این نوع مراسم گریه میکنیم، مصیبت میخوانیم و مرثیه سرایی میکنیم؛ منتها محصول آن، نشاط و هیجان مثبت و حرکت در مسیر اهل بیت (علیهمالسلام) است. همانگونه که هر خندهای، خنده شادی نیست؛ گریه بر اهلبیت (علیهمالسلام) نیز گریه غم وافسردگی نیست.
بنابراین اگر میگوییم گریه از خوف و خشیت خداوند ارزشی است، از این رواست که این نوع گریه غمانگیز نیست.
3. انگیزه بر پایی جلسات مصیبت و عزای اهل بیت، احساس تعلق و دلبستگی است از این رو با شیعیان با ذکر مصایب اهل بیت (علیهمالسلام) علاقه خود را اظهار میکنند و در پی آن آرامش مییابند؛ نه آنکه ذکر مصایب اهل بیت (علیهمالسلام) سبب غم و اندوه آنان شود. ایشان با اقامه عزا برای اهل بیت (علیهمالسلام)و نسبت به افرادی که خود را مدیون آنان میدانستند، ادای دین میکنند. آیا ادای دین موجب راحتی جان است، یا غمافزا و حزن آفرین و گریبان گیر جان؟! این ادای دین تنها در مصیبت اهل بیت نیست؛ بلکه در شادمانی اهل بیت (علیهمالسلام) نیزبا بر پایی محفل جشن شادی، انجام میگیرد و روح افزا است.
4. پرداختن به مصیبت و مرثیه اهل بیت (علیهمالسلام) به صورت اندک در پایان مراسم، خود نوعی ادای دین و نوعی زندگی دینی و اخلاقی است و چنانچه گذشت داشتن زندگی دینی و اخلاقی خود شادی آفرین است. از جانب دیگر بر پایی مراسم جشن شادی، در شادمانی اهل بیت (علیهمالسلام) نیز خود بخشی دیگر از مراسم دینی بوده و شادی آفرین است.
5. انجام مرثیه و مصیبت در ضمن دعا و زیارت و تکرار بی مورد یک فراز از آن، که موجب میشود دعا و زیارت دیگر به شکلی که امام معصوم خواندهاند، خوانده نشود این نوعی افراط است. از این رو اگر اعتراض شما به برخی مراسم دعا و زیارت باشد، بجا است و همان گونه که گذشت محصول عدم اطلاع برگزارکنندگان این مراسم میباشد.
پس روح حاکم بر مراسم دینی چیزی جز چند مطلب زیر نیست:
1. عبادت و بندگی آنگونه که خداوند و اهل بیت بیان داشتهاند،
2. روشنگری نسبت به امور دینی و حقایق علمی و نیازها و وظایف،
3. ایجاد الفت و صمیمیت،
4. ادای دین نسبت به اهل بیت و کسب نشاط برای ادامه مسیر زندگی معنوی آنان.
پی نوشت ها :
1)بحار الانوار، ج 72، ص 59: (من الجهل الضحک من غیر عجب)
2)همان، ج 78، ص 309: (ان اللّه عزّ و جّل یبغض الضحّاک من غیر عجب)
3)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.
4)میزان الحکمه، ج 1، ص 453، حدیث 1836: (البکاء من خشیة الّله مفتاح رحمهاللّه)
5)همان: (البکاء من خشیة اللّه ینیر القلب و یعصم من معاودة الذنب)، ص 354
6)سنن البنی، ص 60
7)بحار الانوار، ج 77، ص 155.
8)کنزالعمال، ج 3، ص 648.
9)بحارانوار، ج 16، ص 295.
10)میزان الحکمة، ج 1، ص 484.
11)همان، ص 481.
12)همان، ص 482.
13)همان، ص 484.
14) قال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله): (النیاحة عمل الجاهلیه). میزان الحکمة، ج 5، ص 449.
15)قال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله): (صوتان ملعونان یبغضهما الله: اعوال عند المصیبة)، همان، ص 450.
16) بحارالانوار، ج 77، ص 155.
17)همان، ج 69، ص 411.
18)اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.
19) اصول کافی، ج 2، کتاب الدعاء باب البکاء.
20)میزان الحکمة، ج 5، ص 484.
21)میزان الحکمة، ج 5، ص 485.
22)دیوان حافظ.
23)بحار الانوار، ج 51، ص 151.