با عرض سلام و احترام؛ کودکی 2 ساله دارم که از سن 18 ماهگی یعنی تقریباً 6 ماه پیش، در اتاق خودش می خوابید، که اوایل در کنار تختش می نشستم تا به خواب می رفت و بعد از 2 ماه او را در تختش قرار می دادم و خودش به خواب می رفت؛ تا اینکه یک ماه پیش به علت سرماخوردگی هنگام خوابیدن حالش بهم خورد و استفراغ کرد و از آن زمان تا کنون به علت اینکه می ترسد حالش بهم بخورد، دیگر در تختخواب خودش نمی خوابد. لطفاً مرا راهنمایی کنید که چگونه او را دوباره به تخت خود باز گردانم، چون فقط در کنار من یا پدرش به خواب می رود و دیگر به هیچ عنوان در تختش نمی خوابد پیشاپیش از مشاوره شما سپاسگزارم. با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی؛ از اینکه با این مرکز در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که این ارتباط تداوم داشته باشد. درباره سوال شما باید بگویم در ارتباط با سن جدایی رختخواب کودک از رختخواب والدین مانند سایر موضوعات تربیتی کودک، میان صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد و هر کدام از آنان سن خاصی را برای این کار تعیین می کنند. بررسی های ما نشان می دهد چهار سالگی سن مناسبی برای این کار می باشد. البته عوامل دیگری مانند تعداد فرزندان، مدل دلبستگی کودک به مادر، ارتباط عاطفی والدین و کودک در این میان تاثیر گذار هستند. البته ذکر این نکته ضروری است که مادر بهتر از هر فرد دیگری با احساس مادرانه خودش می تواند تشخیص دهد که آیا فرزند او آمادگی لازم برای جدا شدن از اتاق خواب والدین را دارد یا نه؟ با دقت بررسی کنید و به این سوال پاسخ دهید آیا وقت جدایی او از والدین رسیده؟ اگر احساس می کنید وقت جدایی او رسیده با دقت راهکارهای زیر را به کار گیرید در غیر این صورت تا زمانی که این آمادگی در او ایجاد می شود باید صبر کنید. حال موضوع مورد نظر شما را بیشتر بررسی می کنیم، اما قبل از اینکه به بررسی راه های جدا کردن اتاق خواب کودک بپردازم لازم است چند نکته را برای شما متذکر شوم : نکته 1- از آنجا که کودک به خوابیدن در کنار والدین خود عادت کرده است، تغییر مکان خواب او برای کودک چندان خوشایند نیست؛ از این رو ممکن است این امر با مقاومت کودک روبرو شود و از کودک رفتارهای نامناسب دیده شود. برخی از والدین برای رهایی از ناراحتی های هنگام خواب، در مقابل کودک کوتاه می آیند و او را در تمایلاتش برای خوابیدن در کنار خودشان آزاد میگذارند و احساس میکنند که این بهترین کار برای کودک است. اگر چه این کار برای یکی دو شب قابل توجیه است مثلاً وقتی که کودک بیمار است یا روحیه نامناسبی دارد، اما در بیشتر موارد این عمل مناسب نیست و به کودک می آموزد که با کمی اصرار و بد اخلاقی می تواند (حتی بعد از بزرگ شدن) در کنار والدین خود بخوابد.(در اینجا مادر نقش اساسی دارد و نباید اسیر احساسات مادرانه خود شود). نکته 2- به یاد داشته باشید تغییر مکان خواب کودک یک شبه ایجاد نمی شود و کودکی که چند سال در کنار والدین خود بوده، به سادگی مکان جدید را نمی پذیرد؛ پس در برابر رفتارهای او تحکمی عمل نکنید و برای تغییر مکان خواب کودک، صبور باشید تا کودک آسیبی نبیند. نکته 3- هیچ گاه برای ایجاد این عادت در کودک از تنبیه استفاده نکنید؛ این امر می تواند آثار بسیار منفی در کودک داشته باشد و حتی ممکن است کودک دچار اختلالات خواب شود. نکته 4- با توجه به اینکه کودک شما از جدایی از والدین تجربه بدی دارد، زمانی که از شما برای خواب جدا می شود احساس ناایمنی می کند؛ بنابراین برای اینکه در این امر موفق شوید لازم است اثرات این تجربه منفی را از بین ببرید. نکته 5- شاید در جدا کردن او از اتاق خواب والدین کمی عجله کرده اید؛ با دقت، شرایط روانی فرزند خود را بررسی کنید و چنانچه احساس می کنید این جدایی برای او زود است، بهتر است کمی صبر کنید. چه باید کرد؟ 1. هیچ گاه کودک خود را به تنهایی برای خوابیدن در اتاق خود نفرستید، زیرا این امر می تواند فشار روانی زیادی را به کودک متحمل کند. بهتر است که ده تا سی دقیقه قبل از خواب به او اختصاص دهید. میتوانید با او گفتگو یا بازی آرامی کنید یا برایش قصه بگویید یا کتاب بخوانید. هنگامی که چند صفحه به پایان داستان باقی مانده به او تذکر دهید که کم کم وقت تمام میشود و او میبایست بخوابد. از شوخی ها و بازیهای پر تحرک، تعریف قصههای ترسناک و یا هر عملی که به هنگام خواب، هیجان کودک را بر انگیزد، اجتناب نمایید. 2. یکی از شرایط برای جدا کردن اتاق خواب، ارتباط عاطفی با کودک است؛ بنابراین در طول روز با کودک خود ارتباط کلامی بر قرار کنید و در بازی های کودکانه او شرکت کنید. در این صورت کار شما برای جدا کردن او راحت تر خواهد بود. 3. بهتر است والدین در اتاق خواب کودک حضور پیدا کنند و برای او قصه بگویند تا به خواب رود. حضور والدین در کنار او موجب آرامش روانی کودک می شود و به او این اطمینان را می دهد که اتاق خواب او وحشتی ندارد و هر زمانی که لازم باشد والدین در کنار او خواهند بود. 4. چنانچه کودک تا صبح چند بار از خواب بیدار می شود و میخواهد به رختخواب والدین برگشته و پیش آنها بخوابد، در اینجا مقاومت والدین به ویژه مادر نقش اساسی و مهم را دارد. در چنین موقعیتی مادر باید با آرامش و همراه با نوازش با کودک خود صحبت کند و او را متقاعد کند که به اتاق خود باز گردد. پس از آن مادر باید به همراه کودک به اتاق او برگردد و تا موقع خوابیدن، کنار او باقی بماند. اگر مادر این روند را برای مدتی مانند یک ماه ادامه دهد، اما تنها یک مرتبه به کودک اجازه خوابیدن در کنار خود را بدهد، تمام زحماتش از بین خواهد رفت. 5. چنانچه به هر دلیلی برای مدتی مجبور شدید که کودک را در کنار خود بخوابانید، به جای اینکه او را به اتاق خواب خود بیاورید، شما به اتاق او بروید و در کنار او (البته با فاصله) بخوابید. 6. بهتر است از جدا کردن مرحله به مرحله استفاده کنید؛ یعنی کودک در مرحله اول در رختخواب خود در اتاق والدین بخوابد، بعد رختخواب او به تدریج فاصله بیشتری از رختخواب والدین بگیرد تا آنکه به اتاق خودش منتقل شود. 7. اتاق خواب کودک را با وسائلی که مورد علاقه اش می باشد تزیین کنید و اتاقش را به محل خوشایندی برای او تبدیل کنید. 8. با بیان خاطرات شیرین خود و یا دیگران، از جدا کردن اتاق خوابتان در دوران کودکی و تعریف داستان هایی در این مورد، زمینه پذیرش را در او بالا ببرید. 9. از او بخواهید احساس خود را بیان کند. زمانی که او احساس خود را بیان می کند، احساسش را با تمام وجود بپذیرید و از تمسخر او هنگام بیان احساس پرهیز کنید. 10. لازم است که محیط خواب تاریک و آرام باشد؛ پس هرگز کودک خود را از تاریکی نترسانید. نور موجب می شود که برخی از هورمون ها که در طول شب و تاریکی می توانند در بدن تاثیر داشته باشند به میزان لازم ترشح نشوند؛ با توجه به اینکه هورمون رشد که در دوران کودکی اهمیت زیادی دارد هنگام خواب شبانه به میزان کافی ترشح می شود. البته چنانچه کودکتان از تاریکی می ترسد می توانید از شب خواب استفاده کنید. 11. مقوایی (با رنگ جذاب) را در اتاق خواب او نصب کنید و عکس کودک خود را بر روی آن بچسبانید. با او قرار بگذارید که هر شبی که او جداگانه و در اتاق خود بخوابد، ستاره ای بر روی مقوا می چسبانید و زمانی که ستاره ها به ده عدد رسید برای او هدیه ای تهیه می کنید. به مرور زمان تعداد تشویق های خود را کاهش دهید تا این امر در درون او نهادینه شود. 12. سعی کنید بسیار طبیعی با این موضوع برخورد کنید و از نشان دادن حساسیت زیاد نسبت به آن خودداری کنید. موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید. نویسنده : محمدصادق آقاجانی
با عرض سلام و احترام؛ کودکی 2 ساله دارم که از سن 18 ماهگی یعنی تقریباً 6 ماه پیش، در اتاق خودش می خوابید، که اوایل در کنار تختش می نشستم تا به خواب می رفت و بعد از 2 ماه او را در تختش قرار می دادم و خودش به خواب می رفت؛ تا اینکه یک ماه پیش به علت سرماخوردگی هنگام خوابیدن حالش بهم خورد و استفراغ کرد و از آن زمان تا کنون به علت اینکه می ترسد حالش بهم بخورد، دیگر در تختخواب خودش نمی خوابد. لطفاً مرا راهنمایی کنید که چگونه او را دوباره به تخت خود باز گردانم، چون فقط در کنار من یا پدرش به خواب می رود و دیگر به هیچ عنوان در تختش نمی خوابد پیشاپیش از مشاوره شما سپاسگزارم.
با عرض سلام و احترام؛ کودکی 2 ساله دارم که از سن 18 ماهگی یعنی تقریباً 6 ماه پیش، در اتاق خودش می خوابید، که اوایل در کنار تختش می نشستم تا به خواب می رفت و بعد از 2 ماه او را در تختش قرار می دادم و خودش به خواب می رفت؛ تا اینکه یک ماه پیش به علت سرماخوردگی هنگام خوابیدن حالش بهم خورد و استفراغ کرد و از آن زمان تا کنون به علت اینکه می ترسد حالش بهم بخورد، دیگر در تختخواب خودش نمی خوابد. لطفاً مرا راهنمایی کنید که چگونه او را دوباره به تخت خود باز گردانم، چون فقط در کنار من یا پدرش به خواب می رود و دیگر به هیچ عنوان در تختش نمی خوابد پیشاپیش از مشاوره شما سپاسگزارم.
با سلام و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی؛ از اینکه با این مرکز در ارتباط هستید خرسندیم و امیدواریم که این ارتباط تداوم داشته باشد.
درباره سوال شما باید بگویم در ارتباط با سن جدایی رختخواب کودک از رختخواب والدین مانند سایر موضوعات تربیتی کودک، میان صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد و هر کدام از آنان سن خاصی را برای این کار تعیین می کنند. بررسی های ما نشان می دهد چهار سالگی سن مناسبی برای این کار می باشد. البته عوامل دیگری مانند تعداد فرزندان، مدل دلبستگی کودک به مادر، ارتباط عاطفی والدین و کودک در این میان تاثیر گذار هستند. البته ذکر این نکته ضروری است که مادر بهتر از هر فرد دیگری با احساس مادرانه خودش می تواند تشخیص دهد که آیا فرزند او آمادگی لازم برای جدا شدن از اتاق خواب والدین را دارد یا نه؟ با دقت بررسی کنید و به این سوال پاسخ دهید آیا وقت جدایی او از والدین رسیده؟ اگر احساس می کنید وقت جدایی او رسیده با دقت راهکارهای زیر را به کار گیرید در غیر این صورت تا زمانی که این آمادگی در او ایجاد می شود باید صبر کنید.
حال موضوع مورد نظر شما را بیشتر بررسی می کنیم، اما قبل از اینکه به بررسی راه های جدا کردن اتاق خواب کودک بپردازم لازم است چند نکته را برای شما متذکر شوم :
نکته 1- از آنجا که کودک به خوابیدن در کنار والدین خود عادت کرده است، تغییر مکان خواب او برای کودک چندان خوشایند نیست؛ از این رو ممکن است این امر با مقاومت کودک روبرو شود و از کودک رفتارهای نامناسب دیده شود. برخی از والدین برای رهایی از ناراحتی های هنگام خواب، در مقابل کودک کوتاه می آیند و او را در تمایلاتش برای خوابیدن در کنار خودشان آزاد میگذارند و احساس میکنند که این بهترین کار برای کودک است. اگر چه این کار برای یکی دو شب قابل توجیه است مثلاً وقتی که کودک بیمار است یا روحیه نامناسبی دارد، اما در بیشتر موارد این عمل مناسب نیست و به کودک می آموزد که با کمی اصرار و بد اخلاقی می تواند (حتی بعد از بزرگ شدن) در کنار والدین خود بخوابد.(در اینجا مادر نقش اساسی دارد و نباید اسیر احساسات مادرانه خود شود).
نکته 2- به یاد داشته باشید تغییر مکان خواب کودک یک شبه ایجاد نمی شود و کودکی که چند سال در کنار والدین خود بوده، به سادگی مکان جدید را نمی پذیرد؛ پس در برابر رفتارهای او تحکمی عمل نکنید و برای تغییر مکان خواب کودک، صبور باشید تا کودک آسیبی نبیند.
نکته 3- هیچ گاه برای ایجاد این عادت در کودک از تنبیه استفاده نکنید؛ این امر می تواند آثار بسیار منفی در کودک داشته باشد و حتی ممکن است کودک دچار اختلالات خواب شود.
نکته 4- با توجه به اینکه کودک شما از جدایی از والدین تجربه بدی دارد، زمانی که از شما برای خواب جدا می شود احساس ناایمنی می کند؛ بنابراین برای اینکه در این امر موفق شوید لازم است اثرات این تجربه منفی را از بین ببرید.
نکته 5- شاید در جدا کردن او از اتاق خواب والدین کمی عجله کرده اید؛ با دقت، شرایط روانی فرزند خود را بررسی کنید و چنانچه احساس می کنید این جدایی برای او زود است، بهتر است کمی صبر کنید. چه باید کرد؟
1. هیچ گاه کودک خود را به تنهایی برای خوابیدن در اتاق خود نفرستید، زیرا این امر می تواند فشار روانی زیادی را به کودک متحمل کند. بهتر است که ده تا سی دقیقه قبل از خواب به او اختصاص دهید. میتوانید با او گفتگو یا بازی آرامی کنید یا برایش قصه بگویید یا کتاب بخوانید. هنگامی که چند صفحه به پایان داستان باقی مانده به او تذکر دهید که کم کم وقت تمام میشود و او میبایست بخوابد. از شوخی ها و بازیهای پر تحرک، تعریف قصههای ترسناک و یا هر عملی که به هنگام خواب، هیجان کودک را بر انگیزد، اجتناب نمایید.
2. یکی از شرایط برای جدا کردن اتاق خواب، ارتباط عاطفی با کودک است؛ بنابراین در طول روز با کودک خود ارتباط کلامی بر قرار کنید و در بازی های کودکانه او شرکت کنید. در این صورت کار شما برای جدا کردن او راحت تر خواهد بود.
3. بهتر است والدین در اتاق خواب کودک حضور پیدا کنند و برای او قصه بگویند تا به خواب رود. حضور والدین در کنار او موجب آرامش روانی کودک می شود و به او این اطمینان را می دهد که اتاق خواب او وحشتی ندارد و هر زمانی که لازم باشد والدین در کنار او خواهند بود.
4. چنانچه کودک تا صبح چند بار از خواب بیدار می شود و میخواهد به رختخواب والدین برگشته و پیش آنها بخوابد، در اینجا مقاومت والدین به ویژه مادر نقش اساسی و مهم را دارد. در چنین موقعیتی مادر باید با آرامش و همراه با نوازش با کودک خود صحبت کند و او را متقاعد کند که به اتاق خود باز گردد. پس از آن مادر باید به همراه کودک به اتاق او برگردد و تا موقع خوابیدن، کنار او باقی بماند. اگر مادر این روند را برای مدتی مانند یک ماه ادامه دهد، اما تنها یک مرتبه به کودک اجازه خوابیدن در کنار خود را بدهد، تمام زحماتش از بین خواهد رفت.
5. چنانچه به هر دلیلی برای مدتی مجبور شدید که کودک را در کنار خود بخوابانید، به جای اینکه او را به اتاق خواب خود بیاورید، شما به اتاق او بروید و در کنار او (البته با فاصله) بخوابید.
6. بهتر است از جدا کردن مرحله به مرحله استفاده کنید؛ یعنی کودک در مرحله اول در رختخواب خود در اتاق والدین بخوابد، بعد رختخواب او به تدریج فاصله بیشتری از رختخواب والدین بگیرد تا آنکه به اتاق خودش منتقل شود.
7. اتاق خواب کودک را با وسائلی که مورد علاقه اش می باشد تزیین کنید و اتاقش را به محل خوشایندی برای او تبدیل کنید.
8. با بیان خاطرات شیرین خود و یا دیگران، از جدا کردن اتاق خوابتان در دوران کودکی و تعریف داستان هایی در این مورد، زمینه پذیرش را در او بالا ببرید.
9. از او بخواهید احساس خود را بیان کند. زمانی که او احساس خود را بیان می کند، احساسش را با تمام وجود بپذیرید و از تمسخر او هنگام بیان احساس پرهیز کنید.
10. لازم است که محیط خواب تاریک و آرام باشد؛ پس هرگز کودک خود را از تاریکی نترسانید. نور موجب می شود که برخی از هورمون ها که در طول شب و تاریکی می توانند در بدن تاثیر داشته باشند به میزان لازم ترشح نشوند؛ با توجه به اینکه هورمون رشد که در دوران کودکی اهمیت زیادی دارد هنگام خواب شبانه به میزان کافی ترشح می شود. البته چنانچه کودکتان از تاریکی می ترسد می توانید از شب خواب استفاده کنید.
11. مقوایی (با رنگ جذاب) را در اتاق خواب او نصب کنید و عکس کودک خود را بر روی آن بچسبانید. با او قرار بگذارید که هر شبی که او جداگانه و در اتاق خود بخوابد، ستاره ای بر روی مقوا می چسبانید و زمانی که ستاره ها به ده عدد رسید برای او هدیه ای تهیه می کنید. به مرور زمان تعداد تشویق های خود را کاهش دهید تا این امر در درون او نهادینه شود.
12. سعی کنید بسیار طبیعی با این موضوع برخورد کنید و از نشان دادن حساسیت زیاد نسبت به آن خودداری کنید.
موفق باشید. باز هم با ما سخن بگویید. نویسنده : محمدصادق آقاجانی
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر
- [سایر] با سلام . از اینکه مرا راهنمایی کردید بسیار ممنونم و خواهشمندم که در این موضوع نیز مرا راهنمایی کنید . حاج آقا همانطور که در پیام قبلی فرستادم گفتم خواهری دارم که 27 سال سن دارد و هنوز ازدواج نکرده می خواهم کمی در مورد او برایتان بگویم ... ...ولی خواهرم توجهی ندارد و شاید این گونه رفتار او از سر سادگی او است و من خود این را باور کرده ام سعی کردم از راهنمایی شما برای او نیز استفاده کنم شما گفته بود اوقات خودم را با فعالیتهای مفید و سازنده پر کنم ولی او هیچ گونه علاقه ای به هیچ کدام از این فعالیتها ندارد می خواهم موضوعی را برایتان بازگو کنم خواهرم حدود 2, 3 سال با یک پسر که حدود 4 سال از او کوچکتر است دوست و با او در ارتباط بوده تا اینکه یک روز حدود 1 سال پیش 3 ,4 ماه قبل از عملش من به رفت و آمد هایش مشکوک شدم تا اینکه یک روز دیدم که ازکوچه ای خانه پسر دایی و دوستان پسره بود بیرون آمد پسره که خواهرم با او دوست بود هر دفعه که خواهرم پیش او می رفت زنگ می زد به دوستانش و آنها می آمدند سر کوچه که خانه او قرار داشت جمع می شدند .اون روز هم مانند دفعات قبل همانطور شلوغ بود , وقتی که خواهرم رو دیدم ابتدا فکر کردم دارم خواب می بینم باور کنید داشتم منفجر می شدم چون او نا اونجا بودند چیزی به او نگفتم دوستاش هم فکر کردن من از اون بی غیرت ها هستم و داشتم با خواهرم بر می گشتم یکی از آن پسر ها دنبال ما کرد من در عین حال که بسیار عصبانی بودم به پسر فحاشی کردم و پسره یکدفعه به من گفت تو اگه غیرت داری جلو خواهرت و بگیر و بگو خانه پسر غریبه چکار می کرده حاج آقا دچار سوء تفاهم نشید من اگه پسری دنبالم میومده سرم رو بالا نمی آوردم چه برسه به اینکه به اون فحاشی کنم اون دفعه از کنترل خارج شده بودم و همانطور که گفتم بسیار عصبانی بودم نمی دونید چقدر سخت گذشت اون شب به من دوست داشتم فقط زمین دهان باز کنه و منو ببلعه اون شب اون به من قول داد که دیگه دنبال پسره نره ولی این ماجرا دو سه بار دیگه تکرار شد تا اینکه زنگ زدم به پسره و گفتم به زبون خوش بهت می گم دست از سرش بردار و گر نه آبروتو می برم پسره در جوابم گفت تو که هیچ بابای تو هم نمی تونه آبرومو ببره خواهش کردم ازش اونم با کمال پر رویی گفت باید یه بار دیگه ببینمش می خوام یه امانتی دستم داره بهش بدم گفتم با اون امانتی که دستته هر غلطی می خوای بکن فقط دست از سرش بردار . خلاصه هر طوری بود تا یه مدت کوتاه خواهرم و کنترل کردم و بعد از مدتی نه چندان طولانی پسره ازدواج کرد مدتی خیالم آسوده بود تا این که من دیوانگی کردم و تلفن همراه در اختار خواهرم قرار دادم و روز اول هم به او گفتم شماره رو به کسی نده یک روز که داشتم از در اتاق رد می شدم دیدم که موبایلش زنگ می خورد خواهرم که می رفت موبایلش را جواب بدهد یکدفعه برگشت ازش سوال کردم چرا جواب نمی دهی پاسخی نداد رفتم شماره را نگاه کردم و با طرف تماس گرفتم از روی لهجه اش فهمیدم که یا خود بی عرضاش است یا دوستان عوضی اش اول تلفن را قطع کرد دوباره که او را ترساندم و گفتم شماره ات را پیگیری می کنم ترسید و گفت اشتباه گرفته از خواهرم که سوال کردم با اسرار و تهدید فراوان گفت پسره است دیگر نمی توانستم خودم را کنترل کنم ولی باز هم نشستم و با خونسردی او را راهنمایی کردم شاید شما هم تعجب کنید که من با ده سال تفاوت سنی چطور به خود اجازه می دهم او را راهنمایی یا با او دعوا کنم ولی باور کنید بارها خودم خجالت کشیده ام و این را نیز بازگو کرده ام ولی وقتی می بینم پدر و مادرم نیز ساده اند چطور می توانم او را به حال خود رها کنم خب زیاد وارد حواشی نشویم داشتم می گفتم او را راهنمایی کردم و نیز تلفن همراه را از او گرفته و جمع کردم تا اینکه یک روز برادرم آن را روشن کرد من هم که نمی توانستم دلیل خاموش کردنش را بگویم سکوت کرده و چیزی نگفتم خلاصه طی مدتی که تلفن در دستش بود مورد مشکوکی ندیدم تا اینکه یک شب برای تفریح به بیرون رفتیم در آن مکانی که ما بودیم پسره با زنش و دوستانش هم با زنانشان بودند اتفاقا یکی از دوستان او پسر همسایه دوستم و زنش دوست خودم بود که آن دو مرا به خوبی می شناختند خلاصه آن شب گذشت و ما رسیدیم به خانه . فردای آن روز زن برادرم گفت خواهرت دیشب داشته برای پسره اس ام اس می فرستاده و پسره هم به کمک دوستاش دور از چشم زنش جواب او را می داده با آنکه چند بار از راه منطقی وارد شده بودم و نتیجه نگرفته بودم ولی چون زن برادرم گفته بود باور نکرده و از او سؤال کردم او اول انکار کرد تا اینکه گفت آره بوده ; باور کنید اگه همان بار اول که عروسمان گفته بود و باور می کردم با آن عصبانیتی که داشتم دل و می زدم به دریا و اول زنگ می زدم به زن پسره و آبروشو می بردم و بعد خواهرم رو می کشتم ولی بازهم گذشتم و مثل دفعه قبل موبایل را از او گرفته خاموش کردم خب چیزی که اینجا من رو سر دو راهی قرار داده اینه که حالا که شرایط کمی آرام شده خواهرم دوباره موبایل رو از من می خواد به نظر شما با این تجربه تلخ آیا می توانم چنین ریسکی بکنم وگوشی همراه را در اختیار او قرار دهم ؟ من خودم به این نتیجه رسیده ام که آزموده را آزمودن خطاست نظر شما چیه ؟ آقای شهاب مرادی و قتی که پسره و دوستاش به من و خانواده ام می رسند طوری نگاه ما می کنند که همه فهمیده اند بارها خواسته ام بر گردم و چند فحش به او بدهم ولی باز هم کوتاه آمده ام شما می گویید من با این گونه رفتار آنها چطور برخورد کنم و چگونه نگاه خواهرم را کنترل کنم که به او توجهی نکند؟ حاج آقا میان مطالبم در مورد پدر و مادرم و در مورد سادگی آنها صحبت کردم راستش رو بخواهین من گذشته خودم و موردی که برای خواهرم و مواردی شبیه به همین موضوع که برای او پیش آمده (این را که می گویم مواردی چون به قول خودش این اولین نبوده و می ترسم آخری هم نباشد) از چشم پدر و مادرم می بینم و آنها را مقصر می دانم چون اگر آنها از اول رفت و آمد ما را کنترل می کردند الان چنین مواردی پیش نمی آمد و مردم از سادگی ما سوء استفاده نمی کردند البته شاید پدر و مادرم به ما اطمینان دارند و ما از اعتماد آنها سوء استفاده کرده ایم . حاج آقا وقتی خواهرم بیرون می رود تا برمی گردد دلم خون می شود و باید با این موضوع چه طور بر خورد کنم واقعا می ترسم و بارها خواسته ام بر ترسم غلبه کنم ولی نشده ; خواهش می کنم کمکم کنید ؟ خواسته دیگری که از شما دارم این است که این موضوع مانند موضوع قبلی خصوصی باشد . ممنون التماس دعا