فرزندم 15 سال دارد علی رغم اینکه او می داند که اگر پولی بخواهد درشان و نیازش به او می دهم ولی باز علاقه به برداشت بصورت دزدکی دارد حتی جای پول خودم را برای اینکه به اواثبات کنم که بهش اطمینان دارم به او گفته ام که مثلا فلان مقدار پول رادر فلان جا گذاشته ام درصورتی که نیاز داری بردار ولی او باز از جایی دیگر بر می دارد بارها ظاهرا از کارش پشیمان شده است ولی باز شروع می کند به به مسجد می رود و موذن است نماز می خواند البته نه به اجبار ....چکارکنم که او دست ازاین کارها بردارد. با سلام وعرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی، از اینکه با ما سخن می گوئید خرسندیم و امیدواریم که این ارتباط شما با ما تداوم داشته باشد و در ماه مبارک رمضان ما را از دعای خیر خود محروم نکنید. فرزند خوبی دارید. در کل کاملا از او راضی هستید، او درسش را می خواند، تکالیفش را به موقع انجام می دهد، در کارهای منزل و خارج از منزل به شما کمک می کند، با دیگران رفتار خوب و مودبانه ای دارد و... اما آنچه باور کردنش سخت است و به شدت شما را آزار می دهد، اینست که همین بچه خوب، بعضی مواقع اقدام به (دزدی) می کند! قبل از هرگونه اقدامی باید نخست دانست که چرا فرزندان گاهی به این عمل دست می زنند و دزدی می کنند و چگونه می توان به آنها کمک نمود. گرایش به دزدی در بین نوجوانان می تواند به علل بسیاری صورت گیرد. به عنوان مثال در سنین پیش نوجوانی و نوجوانی، آنان می دانند که نباید دزدی کنند، اما معمولا به این علت دست به دزدی می زنند که هیجان مربوط به این کار را تجربه کنند و یا گاهی اوقات چون دوستانشان مبادرت به دزدی می نمایند، آنها نیز به این کار تشویق می گردند. شک نیست که دزدی یک رفتار ناپسند است و والدین چه هنگام رفتن کودک به مدرسه و چه قبل از آن، تلاش می کنند تا فرزندشان از این رفتار پرهیز کند. اما گاهی بر خلاف این عقیده و حتی با توجه به برطرف کردن همه نیازهای مادی وی، شاهد بروز این رفتار در فرزند خود هستند. این عمل گاهی آنقدر آنها را نگران می کند که جلوی خیلی از تصمیمات اصلاح گرایانه را از آنان سلب می کند. اصرار نداشته باشید که ثابت کنید حتما چیزی را دزدیده است. چون با این کار ممکن است احتمالاً او را برای جرمی که نکرده است، تنبیه کنید. درسی را که کودک از این واقعه می آموزد، این است که خود را از هر موقعیتی که در آن احتمال دزدی می رود، دور کند. ماورای عمل دزدی، همیشه علت و یا انگیزه ای وجود دارد. ما باید به عنوان والدین و یا مربی، تلاش کنیم تا بیابیم کدام نیاز یا نیازهای کودکان با این نوع رفتار برآورده می شود. علل دزدی هر چقدر که میزان خودکنترل کنندگی فرد افزایش پیدا کند، مبادرت به دزدی، بیشتر به شکل جرم گونه خود نزدیک می شود. ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شد نیز در بروز رفتار دزدی در کودکان و نوجوانان دخیل باشد. مثلا علت رفتار دزدی می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشد. یا بالعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. این مشکلات ممکن است در خانه، مدرسه، جمع دوستان و... برای کودک به وجود آمده باشند. برخی از کودکان به علت برخی مشکلات عاطفی یا مورد سوء رفتار واقع شدن به دزدی دست می زنند. در این گونه موارد رفتار دزدی آنها به عنوان فریاد کمک خواهی آنها تلقی می گردد. در سایر موارد، علت بروز رفتار دزدی، اینست که کودک یا خانواده وی، نمی توانند هزینه مالی آنچه را که کودک می خواهد و یا حتی نیاز دارد تامین نمایند. در چنین مواردی رفتار دزدی جهت تامین مایجتاج کودک، بروز می کند. گهگاه نیز نوجوانان به منظور تلافی و انتقام گرفتن از نوجوان دیگر و یا معلم و یا ابراز دشمنی نسبت به والدین خویش، دزدی می کنند. باید بپذیریم که بعضی وقت ها دزدی بچه ها دلایل دیگری هم دارد، مثلاً جلب توجه و یا حس مظلومیت و یا واکنش در برابر تحقیر و ... این عمل باید شما را وادار به اندیشیدن کند. شما باید با جستجو و تجزیه و تحلیل عمل او به علت یا علل کارش پی ببرید. به هر حال، علت دزدی هرچه که باشد، والدین وظیفه دارند ریشه های آن را شناسایی نمایند تا از تبعات احتمالی که در پی خواهد داشت، پیشگیری نمایند. چه باید کرد 1. سعی کنید در برخورد با این موضوع عواطف منفی خود را کنترل کنید. در برابر رفتار او دست پاچه نشوید و بر اعصاب خود مسلط باشید. 2. کمک و درمان در مورد فردی که دزدی می کند، بستگی تام به شناخت انگیزه های حاکم بر رفتار او دارد. تلاش کنید انگیزه ها، علل و زمینه های دزدی کودک خود را شناسایی کنید و با تمام وجود این علل و عوامل را از بین ببرید. 3. چنانچه احساس می کنید علت دزدی فرزندتان بی توجهی والدین به اوست، با صحبت کردن و عملکرد صحیح خود، او را متوجه کنید که هم شما و هم دیگران برایش ارزش قائلید و دوستش دارید. این کار موجب می شود که حس (مورد توجه دیگران بودن) را جایگزین عمل نادرست دزدی کند. 4. فرزندتان باید متوجه شود که این کارش نادرست است و ممکن است به وسایل و روحیه افراد لطمه وارد کند. این موضوع را با تطبیق دادن مسئله برخورد او و وسایلش، می توان بهتر به او فهماند. بهتر است ضمن تفهیم موضوع مالکیت به فرزندتان او را از آسیب های روحی مربوط به از دست دادن وسایل شخصی آگاه کرد. در گفتگو با فرزندتان، به او بد بودن این کار و تأثیر نامطلوب آن را بر روحیه صاحب شی ء متذکر شوید و به او بفهمانید در صورت ادامه این کار، اعتماد دیگران از او سلب می شود و دیگر کسی او را دوست نخواهد داشت. بهتر است برای انتقال این موضوعات به او مانند آئینه رفتار کنید. بیش از آنکه سعی کنید با گفتار خود او را به اشتباه خود آگاه کنید، سعی کنید مانند آئینه او را با پی آمدهای رفتار خود روبرو کنید. به عنوان مثال می توانید برای مدتی یکی از وسائلی که بسیار مورد علاقه او می باشد را مخفی کنید. زمانی که او با حالت آشفته به دنبال آن شی می گردد به او بگوئید شاید کسی آن را بدون اجازه تو برداشته. با این رفتار فرزندتان با پی آمد رفتار خود به صورت مستقیم مواجه می شود.(البته بعد از پیدا شدن شی مورد نظر، فرزندتان به هیچ عنوان نباید بفهمد که برداشتن آن شی کار شما بوده است) 5. از دیدگاه روانشناسی اعتراف خواستن از فردی که دزدی می کند و یا تهمت زدن به او در نزد دیگران، بسیار غیر عاقلانه و ناصحیح است، زیرا با این گونه روش ها به ندرت به ریشه اصلی و علت بنیادی مشکل می توان پی برد. این عمل غالبا به دروغگویی فرزند و یا ریختن آبروی او برای عملی که ممکن است هرگز دیگر مرتکب نشود، منتهی خواهد شد. 6. این نکته برای اصلاح رفتار فرزند مهم است که به طفل در جهت خنثی کردن اثر و جبران سرقت با بازگرداندن اشیاء مسروقه یا ارائه معادل جنس مسروقه توسط پولی که خود کودک می تواند با تلاش و کار فراهم آورد، کمک شود، بنابراین زمانی که او چیزی را بر می دارد از او بخواهید با پول خودش آن را جبران کند. 7. زمانی که این نکته آشکار باشد که فرزندتان نمی تواند در برابر وسوسه مقاومت کند، پول و اشیاء گرانبها را نباید در دسترس او قرار دهید تا امکان دزدی کاهش یابد. همچنین مهم است که این عمل را بیش از حد مورد تأکید قرار ندهید، مبادا که رفتار یا پاسخ به آن چنان مهیّج گردد که در مواقع نارضایتی در آینده نیز دوباره تکرار شود. 8. گاهی اوقات فرزند برای تجربه هیجان دزدی، نشان دادن شهامت خود به دیگران، دست به این کار می زند، از اینرو لازم است این حس هیجان طلبی او را از راه های دیگر ارضا کنید به عنوان مثال ثبت نام او در کلاس های رزمی می تواند در بر طرف کردن حس هیجان طلبی او نقش اساسی داشته باشد. 9. دوست تاثیر زیادی در رفتارهای نوجوان دارد، فرزندتان را در پیدا کردن دوست مناسب یاری دهید. 10. به صورت زیرکانه و غیر مستقیم احساسات خود را از این کار او برایش بیان کنید. پرسشگر گرامی با دقت تمام موارد بالا را به کار بگیرید و پس از گذشت 3 ماه دوباره با ما مکاتبه کنید و نتیجه به کارگیری موارد بالا را برای ما بیان کنید، امیدوارم با بکارگیری موارد بالا بتوانید در اصلاح رفتار فرزند خود موفق باشید. منابع و مآخذ: 1 مجله پیام زن شماره 3 سال 16، پروین بهروزنیا 2- مجله تعلیم و تربیت استثنایی، شماره 59، ترجمه فاطمه سفیف مقدم اکبری 3- ماهنامه ی تخصصی کودک 4- نوابی نژاد، شکوه، رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ سوم، 1372. محمد صادق آقاجانی
فرزندم 15 سال دارد علی رغم اینکه او می داند که اگر پولی بخواهد درشان و نیازش به او می دهم ولی باز علاقه به برداشت بصورت دزدکی دارد حتی جای پول خودم را برای اینکه به اواثبات کنم که بهش اطمینان دارم به او گفته ام که مثلا فلان مقدار پول رادر فلان جا گذاشته ام درصورتی که نیاز داری بردار ولی او باز از جایی دیگر بر می دارد بارها ظاهرا از کارش پشیمان شده است ولی باز شروع می کند به به مسجد می رود و موذن است نماز می خواند البته نه به اجبار ....چکارکنم که او دست ازاین کارها بردارد.
فرزندم 15 سال دارد علی رغم اینکه او می داند که اگر پولی بخواهد درشان و نیازش به او می دهم ولی باز علاقه به برداشت بصورت دزدکی دارد حتی جای پول خودم را برای اینکه به اواثبات کنم که بهش اطمینان دارم به او گفته ام که مثلا فلان مقدار پول رادر فلان جا گذاشته ام درصورتی که نیاز داری بردار ولی او باز از جایی دیگر بر می دارد بارها ظاهرا از کارش پشیمان شده است ولی باز شروع می کند به به مسجد می رود و موذن است نماز می خواند البته نه به اجبار ....چکارکنم که او دست ازاین کارها بردارد.
با سلام وعرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی، از اینکه با ما سخن می گوئید خرسندیم و امیدواریم که این ارتباط شما با ما تداوم داشته باشد و در ماه مبارک رمضان ما را از دعای خیر خود محروم نکنید.
فرزند خوبی دارید. در کل کاملا از او راضی هستید، او درسش را می خواند، تکالیفش را به موقع انجام می دهد، در کارهای منزل و خارج از منزل به شما کمک می کند، با دیگران رفتار خوب و مودبانه ای دارد و... اما آنچه باور کردنش سخت است و به شدت شما را آزار می دهد، اینست که همین بچه خوب، بعضی مواقع اقدام به (دزدی) می کند! قبل از هرگونه اقدامی باید نخست دانست که چرا فرزندان گاهی به این عمل دست می زنند و دزدی می کنند و چگونه می توان به آنها کمک نمود. گرایش به دزدی در بین نوجوانان می تواند به علل بسیاری صورت گیرد. به عنوان مثال در سنین پیش نوجوانی و نوجوانی، آنان می دانند که نباید دزدی کنند، اما معمولا به این علت دست به دزدی می زنند که هیجان مربوط به این کار را تجربه کنند و یا گاهی اوقات چون دوستانشان مبادرت به دزدی می نمایند، آنها نیز به این کار تشویق می گردند.
شک نیست که دزدی یک رفتار ناپسند است و والدین چه هنگام رفتن کودک به مدرسه و چه قبل از آن، تلاش می کنند تا فرزندشان از این رفتار پرهیز کند. اما گاهی بر خلاف این عقیده و حتی با توجه به برطرف کردن همه نیازهای مادی وی، شاهد بروز این رفتار در فرزند خود هستند. این عمل گاهی آنقدر آنها را نگران می کند که جلوی خیلی از تصمیمات اصلاح گرایانه را از آنان سلب می کند.
اصرار نداشته باشید که ثابت کنید حتما چیزی را دزدیده است. چون با این کار ممکن است احتمالاً او را برای جرمی که نکرده است، تنبیه کنید. درسی را که کودک از این واقعه می آموزد، این است که خود را از هر موقعیتی که در آن احتمال دزدی می رود، دور کند. ماورای عمل دزدی، همیشه علت و یا انگیزه ای وجود دارد. ما باید به عنوان والدین و یا مربی، تلاش کنیم تا بیابیم کدام نیاز یا نیازهای کودکان با این نوع رفتار برآورده می شود.
علل دزدی
هر چقدر که میزان خودکنترل کنندگی فرد افزایش پیدا کند، مبادرت به دزدی، بیشتر به شکل جرم گونه خود نزدیک می شود. ممکن است دلایلی پیچیده تر از آنچه ذکر شد نیز در بروز رفتار دزدی در کودکان و نوجوانان دخیل باشد. مثلا علت رفتار دزدی می تواند خشم بچه ها یا تمایل آنها به جلب توجه دیگران باشد. یا بالعکس چنین رفتاری می تواند منعکس کننده مشکلات و استرس های آنها در محیط زندگی شان باشد. این مشکلات ممکن است در خانه، مدرسه، جمع دوستان و... برای کودک به وجود آمده باشند. برخی از کودکان به علت برخی مشکلات عاطفی یا مورد سوء رفتار واقع شدن به دزدی دست می زنند. در این گونه موارد رفتار دزدی آنها به عنوان فریاد کمک خواهی آنها تلقی می گردد. در سایر موارد، علت بروز رفتار دزدی، اینست که کودک یا خانواده وی، نمی توانند هزینه مالی آنچه را که کودک می خواهد و یا حتی نیاز دارد تامین نمایند. در چنین مواردی رفتار دزدی جهت تامین مایجتاج کودک، بروز می کند.
گهگاه نیز نوجوانان به منظور تلافی و انتقام گرفتن از نوجوان دیگر و یا معلم و یا ابراز دشمنی نسبت به والدین خویش، دزدی می کنند. باید بپذیریم که بعضی وقت ها دزدی بچه ها دلایل دیگری هم دارد، مثلاً جلب توجه و یا حس مظلومیت و یا واکنش در برابر تحقیر و ... این عمل باید شما را وادار به اندیشیدن کند. شما باید با جستجو و تجزیه و تحلیل عمل او به علت یا علل کارش پی ببرید. به هر حال، علت دزدی هرچه که باشد، والدین وظیفه دارند ریشه های آن را شناسایی نمایند تا از تبعات احتمالی که در پی خواهد داشت، پیشگیری نمایند.
چه باید کرد
1. سعی کنید در برخورد با این موضوع عواطف منفی خود را کنترل کنید. در برابر رفتار او دست پاچه نشوید و بر اعصاب خود مسلط باشید.
2. کمک و درمان در مورد فردی که دزدی می کند، بستگی تام به شناخت انگیزه های حاکم بر رفتار او دارد. تلاش کنید انگیزه ها، علل و زمینه های دزدی کودک خود را شناسایی کنید و با تمام وجود این علل و عوامل را از بین ببرید.
3. چنانچه احساس می کنید علت دزدی فرزندتان بی توجهی والدین به اوست، با صحبت کردن و عملکرد صحیح خود، او را متوجه کنید که هم شما و هم دیگران برایش ارزش قائلید و دوستش دارید. این کار موجب می شود که حس (مورد توجه دیگران بودن) را جایگزین عمل نادرست دزدی کند.
4. فرزندتان باید متوجه شود که این کارش نادرست است و ممکن است به وسایل و روحیه افراد لطمه وارد کند. این موضوع را با تطبیق دادن مسئله برخورد او و وسایلش، می توان بهتر به او فهماند. بهتر است ضمن تفهیم موضوع مالکیت به فرزندتان او را از آسیب های روحی مربوط به از دست دادن وسایل شخصی آگاه کرد. در گفتگو با فرزندتان، به او بد بودن این کار و تأثیر نامطلوب آن را بر روحیه صاحب شی ء متذکر شوید و به او بفهمانید در صورت ادامه این کار، اعتماد دیگران از او سلب می شود و دیگر کسی او را دوست نخواهد داشت. بهتر است برای انتقال این موضوعات به او مانند آئینه رفتار کنید. بیش از آنکه سعی کنید با گفتار خود او را به اشتباه خود آگاه کنید، سعی کنید مانند آئینه او را با پی آمدهای رفتار خود روبرو کنید. به عنوان مثال می توانید برای مدتی یکی از وسائلی که بسیار مورد علاقه او می باشد را مخفی کنید. زمانی که او با حالت آشفته به دنبال آن شی می گردد به او بگوئید شاید کسی آن را بدون اجازه تو برداشته. با این رفتار فرزندتان با پی آمد رفتار خود به صورت مستقیم مواجه می شود.(البته بعد از پیدا شدن شی مورد نظر، فرزندتان به هیچ عنوان نباید بفهمد که برداشتن آن شی کار شما بوده است)
5. از دیدگاه روانشناسی اعتراف خواستن از فردی که دزدی می کند و یا تهمت زدن به او در نزد دیگران، بسیار غیر عاقلانه و ناصحیح است، زیرا با این گونه روش ها به ندرت به ریشه اصلی و علت بنیادی مشکل می توان پی برد. این عمل غالبا به دروغگویی فرزند و یا ریختن آبروی او برای عملی که ممکن است هرگز دیگر مرتکب نشود، منتهی خواهد شد.
6. این نکته برای اصلاح رفتار فرزند مهم است که به طفل در جهت خنثی کردن اثر و جبران سرقت با بازگرداندن اشیاء مسروقه یا ارائه معادل جنس مسروقه توسط پولی که خود کودک می تواند با تلاش و کار فراهم آورد، کمک شود، بنابراین زمانی که او چیزی را بر می دارد از او بخواهید با پول خودش آن را جبران کند.
7. زمانی که این نکته آشکار باشد که فرزندتان نمی تواند در برابر وسوسه مقاومت کند، پول و اشیاء گرانبها را نباید در دسترس او قرار دهید تا امکان دزدی کاهش یابد. همچنین مهم است که این عمل را بیش از حد مورد تأکید قرار ندهید، مبادا که رفتار یا پاسخ به آن چنان مهیّج گردد که در مواقع نارضایتی در آینده نیز دوباره تکرار شود.
8. گاهی اوقات فرزند برای تجربه هیجان دزدی، نشان دادن شهامت خود به دیگران، دست به این کار می زند، از اینرو لازم است این حس هیجان طلبی او را از راه های دیگر ارضا کنید به عنوان مثال ثبت نام او در کلاس های رزمی می تواند در بر طرف کردن حس هیجان طلبی او نقش اساسی داشته باشد.
9. دوست تاثیر زیادی در رفتارهای نوجوان دارد، فرزندتان را در پیدا کردن دوست مناسب یاری دهید.
10. به صورت زیرکانه و غیر مستقیم احساسات خود را از این کار او برایش بیان کنید.
پرسشگر گرامی با دقت تمام موارد بالا را به کار بگیرید و پس از گذشت 3 ماه دوباره با ما مکاتبه کنید و نتیجه به کارگیری موارد بالا را برای ما بیان کنید، امیدوارم با بکارگیری موارد بالا بتوانید در اصلاح رفتار فرزند خود موفق باشید.
منابع و مآخذ:
1 مجله پیام زن شماره 3 سال 16، پروین بهروزنیا
2- مجله تعلیم و تربیت استثنایی، شماره 59، ترجمه فاطمه سفیف مقدم اکبری
3- ماهنامه ی تخصصی کودک
4- نوابی نژاد، شکوه، رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ سوم، 1372.
محمد صادق آقاجانی
- [سایر] سلام بعد از چند سال چشم انتظاری دیدم تو سایتتون اعلام کردین میاین مشهد منم با هزار امید آرزو تصمیم گرفتم هر جوری شده تو جلسه هاتون شرکت کنم ؛ نمیدونین چقدر با خانوادام بحث کردم حرف زدم تا کمی راضی شدن تا تو جلسه هاتون شرکت کردم . چندین شب دقدقه فکریم این بود ایا میشه باهاتون حرف بزنم , چی بگم بهتون چون فقط شما میتونین کمک کنین چون هم مشاوره دینی و هم اخلاقی انجام میدین همین هست که شما رو با بقیه مشاوره ها جدا کرده. شب اول میدان شهدا اومدم گفتند 8:30 شروع میشه من اومدم ولی شما حدود45 دقیقه دیرتر امدین و منم بعد از نیم ساعت وسط حرفای شیرین و جذابتون امدند دنبالم . با هزار ناراحتی رفتم خونه تا امدم دانشگاه فردوسی نشستم پای حرفاتون ای کاش منم مثل احمد اقا بودم همیشه همراهتون بودم. گفتین سوالاتون بنویسین بدین من دادم گفتم اگه میشه حداقل واسه 5 دقیقه اخر جلسه با من حرف بزنین تا از این حالت روحی خارج بشم. تا حتی امدم بیرون از جلسه که اون خانم داشت سوال می کرد و من سمت چپتون ایستاده بودم که از نظر ظاهری تاییدم کردین. دیدم همراهتون کاغذ بهتون ندادن تا محل اتاقی که نهار می خواستین بخورین امدم ولی بازم نشد دیگه حرف بزنم فقط از خدا می خواستم بشه سوالات مو ازتون بپرسم خانوادم با اینکه خیلی اصرار کردم دیگه نیاوردنم جلسه با اینکه خیلی دوست داشتم تمام جلساتتون حتی مسجد العلی هم شرکت کنم حتی دوست داشتم میدونستم کی میرین حرم تا فقط فقط واسه چند دقیقه هم که شده باهاتون حرف بزنم چون نمیتونم برم مشاوره ای کاش مشاوره زندگی بهتر تلفنی بود تا من زنگ می زدم ولی ... من تمام صفحات پرسش ها رو برای خودم بعد از خواندن ذخیره می کنم .این تقریبا چند تا سوالا های من است راهنمایی کنین ممنون میشم: 1-گفته بودم از بهمن بهش دروغ گفتم و ارتباط پیامکی و تماسی قطع کردم ( گفتم مامانم ازم گوشی گرفته) ولی بازم وسوسه دست بردار نیست . مخصوصا وقتی رفت ماه عسل و برگشت دائم می گفت چرا زنگ نزدی؟ حداقل یک تک زنگ می زدی ولی من با اینکه هر لحظه دلم می خواست بهش زنگ بزنم ولی از ترس اینکه یک زمانی به سرم نیاد این کار را انجام نمیدم.. چه کار کنم موندم از این هم سس عنصری خودم؟ 2-چند وقتیه که نمازام شده اخر وقت نمیدونم چه کار بکنم که بشم مجنون خدا... 3-موندم با دلم به این دلیل که دائم سراغ دیگران می کنه تا یکی از بستگان واسه پسراش پیشنهاد داد من دیگه دوباره خواب زندگیم شد فکر خیال .... 4-چند وقتیه خیلی پرخاشگر وتند خو شدم با خانوادم , از دست خودم خسته شدم با این اخلاقم ... 5- اگه ادم دعا کنه زود ازدواج کنه , خدا رو اجبار نکرده؟؟ 6-....................... ببخشید چون اگه بخوام بنویسم خیلی طولانی میشه هر چند که الان سرتون به درد اوردم و احتمالا با خودتون میگین یک سری حرف های بی خودی نوشتم ولی اینا با هزار تای دیگه حرفای دلم و دغدغه ذهنی من شده ممنون میشم کمکم کنین اگه میشه راهنمایی کنین و بگین چه کار کنم . لطفا راهنمایی کنیین چون به بن بست فکری رسیدم فقط نگین برو پیش مشاوره راهنماییت میکنه چون می خوام خودتون این کار بکنین چون اونا دائم میگن حضوری باید بیای وقت بگیری ولی من نمیتونم برم... ببخشید واقعا عذر می خوام که طولانی شد یا علی
- [سایر] سلام \"\"کاملا خصوصی\"\" آقای مرادی اینم هشتمی ! اگه این نامه رو دریافت کردید خواهش می کنم جواب بدید. گفتم به یه خانومی علاقه مند شدم.با این سنم باید چیکار کنم گفتید..... گفتم می خوام به نامزدی فکر کنم گفتید..... گفتم می خوام به خوانواده بگم می ترسم چطوری بگم گفتید..... گفتم حرف زدن با دختر ایراد داره؟ گفتید.... گفتم ارتباط حضوری با دختر مشکلی داره؟ گفتید.... گفتم هر چی فکر کردم به خوانوادم بگم نتونستم چون مطمئنم که از روی احساسات با من مخالفت می کنن/ اگه به خوانواده نگم تا آشنایی تقریبا کامل و حداقل ظرف مدت 2 یا 3 سال اشکال داره؟ گفتید ..... گفتم می خوام برم تهران و ایشونو ببینم و باهاشون حرف بزنم ایراد داره؟ گفتید.... وقتی شنبه دیدمشون، توی ایستگاه مترو ، از شدت جا خوردن داشتم می مردم. اولین تصمیمی که گرفتم قطع رابطه بود. حجابشون از نظر من خوب نبود. موهاشون یه کم بیرون بود با مانتو . به یه نحوی خودمو به پارک پشت استگاه مترو رسوندم. البته ایشونم همراه من بودن. دفعه اولم بود که داشتم کنار یه دختر راه می رفتم. نمی دونم اشکال داره یا نه. خلاصه توی پارک تا ظهر حرف زدیم. منتها آخر من طاقت نیاوردم گفتم اگه میشه حجابتونو یه لحظه درست کنید. خودم باورم نمی شد که با حجاب حداقل 2 یا 3 سال جوونتر و خیلی زیبا تر می شدن. وقتی بهشون گفتم فکر کردن خیلی معمولی دارم می گم. خلاصه اومدم شهر خودم. خیلی ناراحت بودم. توی ماشین همش سرم روی شیشه اتوبوس بود و فکر می کردم. شب که رسیدم یه کنایه هایی زدم که من شکه شدم از وضع حجابتون. ایشون فردی معتقد و مذهبی هستن. وقتی پرسیدم شما که منو شب نیمه شعبان تا اذون صبح نگه می دارید برای شب زنده داری شما که هزار بار تا حالا به من گفتید الان که بیکاری پاشون نماز به فلان نیت بخون چرا حجابتون اینطوریه؟ گفتن عادت کردم. وقتی بیش از صد بار بهشون گفتم که خیلی با حجاب ،متفاوت تر می شن . خودشونم متوجه شدن که این متفاوت شدن یه چیزی درونش هست و معمولی نیست، به فکر فرو رفتن. صبح یکشنبه یعنی روز بعد بهشون گفتم من از وضع حجاب شما خوشم نیومده. خیلی رک. و کلی حرف زدم. گذشت.... فردا شب یعنی شب دوشنبه که داشتیم با اس ام اس با هم حرف می زدیم گفتن: من با خانواده اومدم پارک همراه خاله اینا. اینا همشون به من می گن چقدر حجاب بهت میاد!!!! گفتم یعنی چی، شما ... گفت آره.. آقای مرادی به من بگید این چیه؟ شاید دروغ بگن. ولی چه دلیلی داره. وقتی من یه حرفی می زنم یا سئوالی می کنم خیلی راحت و پوسکنده جوابمو می دن. چه دلیلی داره به دروغ بگن من حجابمو درست کردم ؟!؟! آقای مرادی من 19 سالمه ایشون 18 سال هردومون خیلی کوچیک و کم تجربه ایم. خب شما به ما کمک کنید. دیشب توی فکر بودم. من یه مدتیه تمام وقتم شده این که با ایشون حرف بزنم یا اس ام اس بدم . از این رویه خوشحال نبودم. شبا ساعت 2 می خوابم. دیشب بعد از یه سال یکی از دوستامو دیدم. وقتی پرسید که چرا اینقده سیاه و لاغر شدم. گفتم بهش موضوعو. ایشون گفت کاملا در اشتباهی . شیوه کاملا اشتباهه. و خلاصه کلی ما رو برد توی فکر. /ایشون 25 سالشونه و تازه ازدواج کردن/ دیشب کلی فکر کردم . ایشون خیلی چیزا گفتن که من خلاصش کردم . گفت تو الان باید درس بخونی و بری سربازی و ... من قصد دارم برم سربازی درسم حتما می خوام بخونم. این وسط این جریان !!! آیا واقعا اشکالی داره؟ خلاصه تصمیم گرفتم صبح بیام شروع کنم به قطع رابطه. خدایا چطوری بگم. دیشب تا صبح فکر کردم. به خیلی از روشها فکر کردم . آخر گفتم می گم من یه بیماری لا علاج دارم./چه مسخره/ خلاصه کلی خودم ژس گرفتم و صبح بهشون گفتم که من بیماری دارم. البته نه به این راحتی !! ایشون مدام گریه می کردن و منم از این طرف گاهی گریه گاهی توی فکر بودم و داشتم حرف می زدم گاهی ... آخر طاقت نیاوردم و همه چیو بهشون گفتم که من دروغ گفتم و .... خلاصه هر چی توی دلم سنگینی می کرد مثلا اینکه می ترسم شما دروغ بگید/ خانواده من خیلی متفاوتن از خانواده تو/ من پول ندارم/هر دومون سن کمی داریم و نمی تونیم توی اولین عشق تصمیم بگیریم / و... قرار شد بیشتر مشورت کنیم. آقای مرادی شما بگید ما چیکار کنیم خیلی ممنونم. الان می گید : ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود می بری و زحت ما می داری شوخی کردم. ببخشید دستون درد نکنه. راستی \"یادم رفت\" حلول ماه رمضان مبارکتون باشه. من اهل آران و بیدگلم. امامزاده ای داریم که فرزند بلافصل امام علی (ع) هستند. امامزاده محمد هلال بن علی (ع). نمی دونم میشناسید یا نه. ولی شب اول ماه که امشب باشه تولدشونه. خوشحال میشیم که برای جشن مهمون بزرگواری چون شما داشته باشیم. آقای مرادی ممنون بفرمائید . من آماده شنیدنم.
- [سایر] بسمه تعالی برادر و استاد محترم ؛ جناب اقای مرادی سلام و خداقوت ... جوانی هستم که ماههای پایان 26 سالگی را پشت سر میگزارم ، در ایام نوروز سال 83 به گروه کاری گلد کوئست پیوستم ، چند ماهی بعد کار ما غیر قانونی شد و من هم بالطبع غیر فعال ، اما در همان زمان در جمع بچه های گروه دوستای زیادی همه از قشر تحصیلکرده پیدا کردم ، من در خانواده ای متدین اما ضعیف از نظر مالی رشد کردم ؛ نان حلال و پاک مرحوم پدرم و مهر بی پایان مادرم ، از ما فرزندان این خونواده بچه هائی ساخت که مورد احترام و افتخار همه ، پدر و مادر بی سواد من ، با قدرت ایمان و عشق ، شاید در فاسد ترین نقاط جنوب شهر، فرزندانی رو تربیت کردند که فکر میکنم خدا از اونها راضی باشه مثل مردم ... اینها رو گفتم تا وقتی به مسئله من پی بردین ، راه حل مناسبی برام پیشنهاد کنید ، من ه بچه هیئتی و مثبت و به قول بعضی ها پاستوریزه ، به خانمی در اون جمع دل بسته شدم ، یه دخترکه فرزند شهید بود ؛ تحصیل کرده و اگرچه با هم تفاوت داشتیم اما از نظر اعتقادی نزدیک تر از بقیه ، دختر خانم 2 سال از من بزرگتر بود و لیسانسه ، من هم دیپلم داشتم و علت اصلیش عدم بنیه مالی برای ادامه تحصیل ... اما موضوع دیگری هم در بین بود ، دختر خانم تجربه تلخ یک جدائی رو تو زندگیش داشت که من از اولین روزی که دیدمش در جریان بودم . با قرار گرفتن تو جمع خیلی پیشرفت کردم ، تو دانشگاه ثبت نام کردم و شدم آدمی اهل مطالعه ، دوستان با سواد انگیزه خوبی برام ایجاد کرده بود ... چند ماهی از این همکاری میگذشت و من نسبت به اون خانم علاقه ای رو در خودم حس میکردم که نه جراتی برای بروزش داشتم و نه توانی و نه عقل تایید میکرد، اوایل فکر میکردم یه جور عادت که تو همکاری پیش اومده و از اونجا که رابطه ما تبدیل به رابطه ای صمیمی و خانوادگی شده بود ، یه دلبستگی معمولی و گزراست ... دختر مورد علاقه من برای تحصیل از ایران رفت و با رفتنش تازه فهمیدم که دلی برای من نمونده ، من جوانی احساسی بودم و حالا ، احساس تنفر آمیز تنهائی من رو آزار میداد ، هیچوقت نفهمیده بودم که کی یا چه جوری عاشق شدم ، اما کارم به جائی رسیده بود که هر نمازم رو با چندتا شک میخوندم ، خواب و خور نداشتم ، و زمان چیزی از حدت قضیه کم نمی کرد ، هر چه از ندیدنش میگذشت ، بیشتر دلتنگ میشدم و منتظر تر ، تنها رابطه ما تو این مدت ایمیل بود ، اون هم جسته و گریخته ، بنا به رسم روزگار ، این فاصله داشت کار خودش رو میکرد و اون از من دلسرد میشد و من هر روز دلداده تر ، بین ترم ، چند روزی اومد ایران و دوباره ارتباط ... تو این مدت خیلی تلاش میکردم و خدا هم چیزی از لطف برام کم نگذاشت ، من رشد میکرد م و نگار هم ... بعد از اون سفر ، داغ دلم تازه تر شد ، اینبار جور دیگه ای با خدا حرف زدم ، نذر کردم که خدایا تو از راز دل من با خبری ، و از خواسته ام و از ترسی که از آن ناگزیرم ، دل خانه تو بود من غیر تو را در آن جا دادم ، تو فرمودی که \" علی به ذکر الله...\" و من ذکر میگیرم برای تو ، 40 روز و هر روز 100 بار تسبیحات اربعه ، و خواسته ام در پایان چهله این است که اگر به صلاح من است ، تو خود کارگزار و وکیل من باش و خودت مرا به مراد دل برسان و اگر نه ، دلم را از او خالی کن ... 40 روز گذشت و من روزانه شاید بیش از 1000 بار ذکر میگفتم ، و خدا خدا میکردم ،اما در پایان چیزی از مهر او کم که نشد ، که بیشتر شد ، باز هم با کسب اجازه از خدایم با یکی از معتبر ترین روانشناسان و مشاوران این امر که خدا را شکر از نظر مذهبی هم مورد وثوق بودند ( دکتر رضا پور حسین ) مشورت کردم ، داستان را گفتم و ایشان پس از پرسشهای معمولشان ، عشق من را تایید کردند و مرا برای رسیدن به او راهنمائی نمودند . با هزار مکافات و گذر از هفتصد خوان رستم ، نظر مساعد خانواده را برای خواستگاری گرفتم و در اولین سفر نگار به تهران توسط خانواده اقدام به خواستگاری نمودم ، جواب نگار ، علی رغم نظر مثبت خانواده اش منفی بود و اظهار کرد که من را مانند برادر دوست دارد اما در مورد ازدواج ... احساسم این بود که او نیز این ازدواج را عقلانی نمی داند و به واسطه تجربه تلخ زندگیش ، نمی خواهد این بار درگیر احساسات شود و مشاور هم احساسم را تائید کرد ، جواب اگرچه نه ، اما واقعیت چیز دیگری بود . من به تلاشهایم ادامه دادم ، و می دهم ، و خدا را شکر در زندگی آدم موفقی شدم ، خانه کوچکی تهیه کردم تا در پایان تحصیلش زندگیم را شروع کنیم ، اما او دانشجوی ممتاز دانشگاه شد و موفق به کسب بورسیه رایگان دکترا ، من حالا فوق دیپلم دارم و هنوز تلاش میکنم . امروز یک سال از خواستگاری من می گذرد ، ما هنوز با هم ارتباط داریم و نمی توانیم دل از هم بشوئیم ، اما نمی دانم چرا نمی توانم به او ثابت کنم که من ریسمانم نه مار ، که انتخابم اگرچه احساسی اما نا معقول نیست ... نگار من ، امروز مسائلی را مطرح میکند که هر چه تلاش میکنم راه حل موثری برایش نمی یابم ، او میگوید که از نظر اعتقادی تغییر کرده ، اما هنوز به ارزشهایش پایبند است ، نامه ام طولانی شده ، اما در پایان بگویم که رابطه ما به عنوان دو جوان ، یک رابطه کاملا انسانی ، و خدا را شکر خالی از انحراف ( ان شاالله ) بوده است و تحت نظر خانواده ها . من از او حجاب با چادر را خواسته ام و او این را نمی پذیرد . خانواده من حتی یک زن مانتوئی هم ندارد ... غیر از این ، او مسائلی را مطرح می کند که از دست من و خودش خارج است ... نه جوابی میگیرم که منفی کامل باشد و نه مثبت به آن حد که موجب کمال ، به نظر مشاور او با این بازی برای خودش زمان میسازد تا تصمیم بگیرد اگرچه نا خودآگاه ... و متاسفانه دود این آتش در چشم من میرود و البته خودش ، این همه تنش و فرسایش باعث ایجاد زمزه های مخالفتی در اطرافیان من گشته و از سوئی خودم نیز نیاز بیشتری نسبت به ازدواج احساس میکنم . باید گفت بدون احتساب سالهای قبل از خواستگاری رسمی ، یک سال است که بین هوا و زمین معلق مانده ام ، نه میتوان دست کشید و دل شست و نه میشود با این وضع ادامه داد ... شما میگوئید چه باید بکنم ؟ نمی دانم ... لطفا ضمن راهنمائی ، من را هم دعای خاص کنید ... برادر کوچک شما ( لطفا اندازه خط سایت را درشت تر کنید ، خیلی ریزه )
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. از شما خواهش میکنم مرا در حل مشکلم یاری کنید. پیشاپیش بخاطر این رک گویی مرا ببخشید. البته بعضی از این سوالات را از مراکز دیگر پرسیده ام ولی فکر میکنم سوالات زیر کاملتر است البته برای اطمینان آیا باید از جای دیگری هم میپرسم؟ اگر پرسیدم راضی باشید. من از سن تکلیف تا کنون که حدود 24 سالم است گناه زیاد انجام داده ام و نماز نخوانده ام و روزه نگرفته ام و گناه استمنا وغیره را خیلی انجام داده ام و فکر میکنم شاید بخاطر همین سختیها و مصیبتهای زیادی کشیده ام از این قبیل که در دوران دبیرستان حدود سال سوم در مورد مسائل خداشناسی شبهاتی دامنگیر من شد که واقعا مرا عذاب میداد و آن شبهات حل نشده در ذهن من باقی مانده و بر اثر گناهان و لذت آنها کم کم ذهنم از آن شبهات تا حدودی فاصله گرفت. چندی پیش بخاطر روابط نامشروعی که داشتم به این فکر افتادم که نکند به بیماریهای لا علاجی دچار شده باشم. این فکر نیز مدتی مرا اذار داد که البته هنوز ازمایش خون نداده ام. اخیرا نیز مشکل زیر برایم پیش امده: متاسفانه من سالهاست از سایت های غیر اخلاقی دیدن میکنم چند سا ل است که از یک نرم افزار فیلتر شکن استفاده میکنم البته آن نرم افزار را خودم نساخته ام و در اینترنت موجود است و اولین بار نیز فکر کنم دوستم با بلوتوث به من داد. سایتهایی که آن نرم افزار را میشود از آنها دانلود کرد فکر میکنم اکثراً فیلتر شده باشند البته بعضی فیلتر نشده اند چون چند وقت پیش من ان را دانلود کردم. کسی که آن نرم افزار را دارد میتواند از فیلتر عبور کند. آن نرم افزار را در کافینت ها نیز استفاده کردم. چون آدرس سایتهایی که می روی در حافظه کامپیوتر میماند من به این فکر افتادم که نکند کسی بر اثر استفاده از آن سایتها و وبلاگها و سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن به گناه آلوده شود و نیز ممکن است من آن نرم افزار فیلتر شکن و آدرس آن سایتها و وبلاگهای فیلتر شکن و پروکسی ها را در روی کا مپیوترها جا گذاشته باشم که سبب آشنایی افراد دیگر از این راه عبور از فیلتر شود و براحتی از فیلتر عبور کند و بعضی ها هم نا خواسته از اینترنت بدون فیلتر استفاده کنند یا هر کار دیگری که باعث دسترسی افراد دیگر به این سایتها شو د. البته شاید هم همین نیت را داشته ام که دیگران را گمراه کنم . حال شما فرض کنید همین نیت را داشته ام اکنون از این کارم به ترس افتاده ام. به یک کافینت که ایمیلش را داشتم موضوع را گفتم تا در حد امکان آدرسها و نر م افزار را پاک کند نمیدانم متوجه شد و ایمیلم را دریافت کرد یا نه و لی بخاطر گناه کردن دوباره به ان کافینت و کافینت های دیگر و به سایتهای مذکور رفتم. به علاوه در شهر دیگری که دانشجو بوده ام هم به کافینت هم در کامپیوترهای دانشگاه این کارها را کرده ام. تکلیف آنها چه میشود آیا باید به ان شهری که دانشجو بودهام برگردم .چه طور مسئول آن را مطلع کنم. در یک سایت یا وبلاگ یا گروه با ایمیل عضو شده بودم که آدرس سایتهای فیلتر شکن را به ایمیلم میفرستاد ممکن است آن ایمیلم باز مانده باشد و کسی به گناه آلوده شود و دیگران را نیز آلوده کند یا این کارهای من باعث تداوم کار آن سایتها و وبلاگها شود و ودیگران نیز استفاده کنند. یا هر چیزی که شاید من از آن اطلاعی نداشته باشم. چند بار رمز ایمیلم را عوض کردم ولی میترسم باز هم در دسترس افراد قرار گیرد. آیا واجب است آن را به جایی که وظیفه فیلتر را دارد اطلاع دهم شما جایی را میشناسید؟ آیا واجب است به دوستم که چند ماه پیش آن نرم افزار را به من داد تماس بگیرم و به او بگویم که آن نرم افزار را به کسی ندهد؟ آیا حتما باید جلوی کار او را بگیرم یا فقط تذکر دهم؟ آیا باید فورا او را مطلع کنم حتی قبل از فرستادن این سوالات برای شما تا نشانه توبه من باشد و توبه ام قبول شود و گناهی باز هم برایم ثبت نشود.. ایمیلی داشتم که افرادی به ان فیلم و عکس غیر اخلاقی میفرستادند از ترس اینکه نکند آن را در کافینت باز گذاشته باشم چند بار رمز آن را عوض کردم ولی نام ایمیل را عوض نکردم تا ببینم آیا دوباره برایم فیلم و عکس میفرستند یا نه و آیا کسی رمز آن را پیدا میکند یا نه. چون آخرین زمان استفاده از آن ایمیل در تنظیمات آن باقی میماند و میتوان متوجه شد کسی رمز آن را دارد یا نه. این عوض نکردن نام ایمیل شاید باعث شود آن افراد فکر کنند من باز هم مشتاق دریافت آن عکسها و فیلمها و... باشم و این باعث تداوم کار آنها شود و افراد زیادتری را گمراه کنند. شاید نیتم هم از این عوض نکردن نام ایمیل این بوده که باز هم ان عکسها و فیلمها و... را دریافت کنم و یا افراد را گمراه کنم. نمیدانم دیشب میخواستم آن ایمیلم را چک کنم ولی رمز ان را چند بار دادم اشتباه بود فکر کنم از یاد برده ام ایا باید باز هم امتحان کنم تا رمز را بیابم تا ببینم کسی از ان ایمیل استفاده کرده تا باز هم رمزش را یا نام خود ایمیل را عوض کنم؟ چند بار باید امتحان کنم تا وجدانم راضی شود که قصد بدی ندارم؟ از این هم میترسم که شاید کار دیگری نیز کرده باشم مثلا تغییر در تنظیمات کامپیوتر ها یا کاری که نمیدانسته ام باعث دسترسی افراد میشود که سبب گناه افراد دیگر شود. ولی چندبن بار با وجود این احتمالات باز هم به کافینت رفته از ان سایتها و نرم افزار و ویلاگها و ایمیلها و... استفاده کردهام. و این شاید نشانه این است که عمدی در کار من است . میترسم در موقع نوشتن این سوالات قصد مظلوم نمایی کنم.یا واقعیت را ننویسم.یا علتش وسواس باشد. شک دارم که توبه میکنم یا نه.شک دارم که پشیمانم یا نه. شک دارم که همه چیز را گفته ام یانه .شاید به خاطر اینکه دیر در فرستادن این سوال به شما اقدام کرده ام ونیز دوباره به آ ن کافینت برای پاک کردن ادرسها نرفته ام و یا چیزهای دیگر. ایا همین که این نامه را برایتان نوشته ام نشانه توبه من است؟ حال اگر توبه کنم تکلیف موضوعی که به ان اشاره کرده ام چه میشود ایا روز به روز به گناه من افزوده میشود؟ همین فکر باعث شده که در عذاب باشم . ایا باید صاحبان کافینت را مطلع کنم ؟اگر این کار را نکنم و فقط از کارهایم پشیمان باشم کافیست تا خدا مرا ببخشد و گناهان دیگران برای من نیز ثبت نشودیا حتما باید برای قبولی توبه کارهای دیگری از قبیل رفتن به ان کافینتها و پاک کردن ادرسها بکنم؟ کلا چه کار باید بکنم تا از این عذاب رها شوم متاسفم که این را میگویم من با فردی که بالغ نبود زنا کرده ام البته بدون دخول.. شاید هم او راضی نبود چون به پدر و مادرش گفت و نزدیک بود ابرو ریزی بزرگی شکل بگیرد ولی هر جور بود شاید خدا رحم کرد و موضوع تقریبا تمام شد.با چند نفر دیگر هم لواط کرده ام که بعضی نابالغ بوده اند.البته اینطور نبوده که به زور باشد . شاید هم بوده و فرد مقابل به من نگفته که دوست ندارد. نمیدانم اگر میگفت این کار را ادامه میدادم یانه. در هر دوصورت ( به اجبار یا به خواست طرف مقابل)تکلیف چیست؟ از کجا بفهمم به زور بوده یا نه. از این میترسم که این کار من باعث گمراهی ان افراد در اینده (چه کم چه زیاد) شود و حق الناس یا حق ا... به گردن من باشد وان افراد نیزا فراد دیگری را گمراه کنند و همینطور ادامه یابد و روز به روز به گناه من افزوده شود. چاره چیست؟ ایا اینها حق الناس است یا حق الله. موضوع دیگری نیزوجود دارد همانطور که گفتم من از سن بلوغ تا کنون نه نماز خوانده ام ونه روزه گرفته ام وممکن است خمس هم به من واجب شده باشد و من نداده باشم و یا کفاره یا چبزهای دیگر حال که میخواهم نماز بخوانم 2 چیز اذیتم میکند اینکه ممکن است پول حرام در دست من باشد و من مقدار ان را ندانم با ان لباس خریده باشم و نماز با ان لباس باطل است. در اداره ای که کار میکنم با کوچکترین کم کاری مثلا در حد یک چرت زدن کوتاه در اداره باعث میشود حقوقی در یافت میکنم به حرام الوده شود ونمز دیگر قبول نشود وهمچنین ان شبهاتی که در مورد مسائل اعتقادی گفتم باعث میشود در نمازبه افکار عذاب اوری دچار شوم و در انتخاب درست معبود شک کنم. زندگیم خیلی پیچیده شده و در عذابم .نمیدانم مسلمانم یا نه در نوشتن این سوالات فکر میکنم که نکند مظلوم نمایی میکنم و حقیقت را نمیگویم از کجا بفهمم نیتم برگشت و توبه است؟. چند روزی است که نگاهم رابه نامحرم کنترل میکنم و از اینجا شروع کرده ام.. تا کم کم شاید نماز هم بخوانم ایا این کار من درست است یا باید حتما تمام واجبات را انجام دهم تا توبه ام قبول شود؟ شاید این کارم به علت خسته شدن یا دلزدگی باشد ونه بخاطر توبه. کمکم کنید از کجا شروع کنم. تا از این عذاب رهاشوم . مخصوصا در مورد مساله کافینت. سوال دیگری هم داشتم ایا برای توبه واجب است ادرس وبلاگ هایی که فیلتر نشده اند را یه مرکزی که کارش فیلتر کردن است بگویم.