سلام. چطور میتونم به همسرم کمک کنم که بفهمه معنویت تو زندگی خوبه. نماز نمی خونه، خمس نداده و حرف منطقی در مورد مضرات ماهواره رو قبول نداره. آرامش داریم، بهم محبت داره و منم دوستش دارم ولی دارم اذیت می شم. بهش هم گفتم این بی توجهی هات به این مسائل منو آزار میده، ولی هر چی هم بهش می گم و هر کاری هم می کنم تاثیری روش نداره. وضع کارش هم بد شده. تو این موقعیت ها بهش میگم برو از خدا کمک بگیر، خدا دوست داره صدای بنده اش رو بشنوه. سخته سخت؛ اما خدا صبر و تحمل زیادی بهم داده. سه ساله عروسی کردیم. پسر نجیب و خانواده داریه. جو خونه شون اینطوریه. بچه که بوده، پدرشوهرم فوت کرده و سرپرست خانواده بوده. تو خانوادشون روی تربیت معنوی بچه ها کار نشده. خودم کارمندم و شوهرم مهندس و بچه نداریم. شما بگید با این وضعیت من چکارکنم؟ با سلا م و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی؛ با خواندن سوال شما از ته دل به شما آفرین گفتم. از اینکه می بینم اینقدر به فکر اصلاح رفتار شوهرتان هستید احساس خوبی دارم، مطمئن هستم که شما در کار خود موفق می شوید، چراکه مرد در این امور از زن خود تاثیر پذیری زیادی دارد. در طول تاریخ بودند مردانی که در پرتو وجود یک زن، بهشتی شدند و سرنوشت تاریک آنان به روشنی مبدل شد. پرسشگر گرامی قبل از اینکه به بررسی راهکارهای تغییر رفتار همسرتان اشاره کنم لازم است نکته ای را ذکر کنم : زن و مرد زمانی که با یکدیگر پیمان زندگی مشترک بستند تحت هیچ شرایطی نباید با رفتار خود موجب آسیب زدن به کانون خانواده شوند، شما نیز گرچه در برخی موارد با شوهر خود اختلاف نظر دارید (گرچه در این اختلاف نظر حق با شماست) اما نباید به گونه ای عمل کنید که این اختلاف نظر موجب آسیب زدن به خانواده شما شود، بلکه با تدبیر، صبر و تحمل و به کارگیری روش های مختلف برای تغییر رفتار همسر خود تلاش کنید. اهمیت هدایت افراد جامعه از دیدگاه اسلام، افراد جامعه باید نسبت به سرنوشت یکدیگر حساس باشند و چنانچه فردی به جای انتخاب مسیر بندگی، برای زندگی خود شیوه ای دیگری را انتخاب کرد به گونه ای که رفتارهای نادرست او رفته رفته فرد مورد نظر را از مسیر بندگی خدا خارج کند، سایر افراد جامعه اسلامی نباید نسبت به این امر ساکت باشند و با جدیت نسبت به اصلاح رفتار و نگرش فرد مورد نظر اقدام کنند. به قدری هدایت اهمیت دارد که اگر کسی موجب هدایت فردی شود، ثواب او بی حد و حصر خواهد بود. امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کردند: (هنگامی که پیامبر مرا به یمن روانه کرد، گفت: ای علی! با کسی پیش از آن که وی را دعوت به اسلام کرده باشی کار زار مکن. به خدا سوگند که اگر خداوند مردی را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از همه آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب کرده است و حق دوستی او با خداوند از آن تو است) (الحیاة با ترجمه احمد آرام/ ج1/ص: 693). چند نکته مهم 1. برای اینکه تلاش های تربیتی شما به نتیجه برسد باید در زمینه ویژگی های شوهرتان اطلاعات کاملی را داشته باشید. از این رو لازم است با دقت رفتارهای او را زیر نظر بگیرید و بیشتر با ویژگی های شخصیتی او آشنا شوید. خواندن کتابهایی که در رابطه با روان شناسی جوانی و تفاوت های روان شناختی زن و مرد چاپ شده است به شما در این کار کمک می کند. 2. به عقیده روان شناسان، دوران جوانی، دوره بروز احساسات مذهبی و شکفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است. همه جوانان فطرتا کنجکاو و خداجو هستند، اما باید به خاطر داشت که همیشه با زبان منطق و استدلال نمی توان این استعداد فطری را بیدار نگاه داشته و پرورش داد؛ بلکه علاوه بر زبان منطق، می توان آنان را با تجربه درونی دین آشنا کرد تا لذت یاد خدا را با تمام وجود درک کنند. 3. امر تربیت به صورت تدریجی شکل می گیرد؛ بنابراین توقع نداشته باشید که با به کارگیری شیوه های مختلف تربیتی شوهرتان یک شبه تغییر اساسی پیدا کند؛ بلکه باید این امر با صبر و حوصله انجام پذیرد و باید از هرگونه عجله و برخوردهای تند و غیر تربیتی پرهیز شود. 4. علل رفتار او را شناسایی کنید. ممکن است رفتارهای او اعتراضی باشد در برابر نابسامانی هایی که در جامعه مشاهده کند، یعنی اینکه رفتارهای او بیش از اینکه ریشه عقیدتی داشته باشد و یا اینکه از تنبلی نشات بگیرد، ریشه روانی دارد و مسائل روانی موجب بروز چنین مشکلی شده است، که در اینصورت همسرتان بیش از اینکه به یک راهنما نیاز داشته باشد به همدلی نیازمند است. اکنون که تا حدی با نکات کلی و مهمی که در این مسیر باید به آن توجه شود آشنا شدید، به بررسی راهکارهای عملی موضوع مد نظر شما می پردازیم: 1. در اولین گام لازم است تا ارتباط عاطفی خود را با شوهرتان تقویت کنید، زیرا تا زمانی که ارتباط عاطفی قوی بین شما و شوهرتان بر قرار نشود، به کارگیری شیوه های تربیتی نمی تواند تاثیر چندانی داشته باشد. اگر ذهن و قلب فرد را به صندوقچه ای تشبیه کنیم که در آن قفل می باشد، تنها راه باز کردن در این صندوقچه ارتباط عاطفی با فرد است؛ پس تمام همت خود را بکار گیرید تا ارتباط عاطفی خود را با او بیشتر کنید؛ هر چقدر شما در این مرحله موفق شوید، موفقیت شما در رسیدن به هدفتان بیشتر خواهد شد. 2. از شیوه های تربیتی غیر مستقیم استفاده کنید. در این شیوه به جای اینکه محتوای تربیتی به صورت مستقیم به مخاطب انتقال داده شود؛ به صورت غیر مستقیم مخاطب در معرض پیام های تربیتی قرار می گیرد. تهیه و اهدا کتبی که درباره مسائل دینی می باشد؛ نوشتن روایاتی که در این زمینه است و قرار دادن آن در جایی که مخاطب با آن روبرو شود و یا هر چیزی که احتمال می دهید در تشویق او برای ترک اینگونه رفتارها مفید است. 3. دوست در شکل گیری شخصیت فرد نقش مهمی دارد، تاثیر دوست بر رفتارهای فرد نا محسوس است، بگونه ای که حتی خود فرد هم از این تاثیر آگاه نمی شود؛ بنابراین در برنامه تربیتی خود سعی کنید، شوهرتان با افراد متدین معاشرت داشته باشد. 4.در صورت همکاری با شما و لو یک گام و یا انجام داددن کوچک ترین رفتار مثبت، او را مورد تشویق قرار دهید. 5.سعی کنید او را با لذت یاد خدا آشنا کنید؛ زمانی که فردی با لذت یاد خدا آشنا شد، محال است از یاد خدا غافل شود. شرکت در مراسم مذهبی، مسافرت های مذهبی مانند زیارت امام رضا علیه السلام و... می تواند در این راه مفید باشد، بنابراین او را تشویق کنید تا در مراسم مذهبی شرکت کند و از این طریق نسبت به مسایل مذهبی آگاهی پیدا کند. 6.از لحن آمرانه (تحکم آمیز)، توهین و تحقیر به شدت پرهیز کنید. 7. شناختن تمایلات طبیعی و تمنیات فطری فرد و ارضای صحیح هر یک از آنها، اساسی ترین پایه تربیت دینی است؛ بنابراین باید این تمایلات و خواسته های درونی او را شناسایی کنید و برنامه تربیتی خود را بر اساس آن قرار دهید. 8. هر شخصی یک نقطه پذیرش و به قول معروف (رگ خوابی) دارد؛ سعی کنید این رگ خواب و نقطه پذیرش را به دست آورید و از این کانال وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید و لذا به صرف این که باید شخصی را هدایت کرد بسنده نکنید، بلکه با مطالعه بر روی خصوصیات وی، راه نفوذ در او و جلب نظر او را به دست آورید، سپس زیر بناهای فکری وی را مورد بررسی قرار داده و در اصلاح آن بکوشید. دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، معاد و ... اموری است که دارای نتیجه مستقیم بر عملکرد افراد می باشد. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانی کوشید. 9. سعی کنید نقطه نظرات و دیدگاههای خویش را بر او تحمیل نکنید زیرا مردان سخن کسی را که بخواهد عقیدهاش را بر آنان تحمیل کند نمی پذیرند و با کسی که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند دوستی نمیورزند و به او اعتماد نمیکنند. 10. به اقتدار او در خانواده احترام بگذارید. زمانی که اقتدار مرد توسط زن در محیط خانواده به رسمیت شناخته شود، مرد در جهت خواسته های زن تغییر می کند؛ پس برای موفقیت در کار خود لازم است که اقتدار او در محیط خانواده به رسمیت شناخته شود. از صمیم قلب برای موفقیت خودتان و برای هدایت او دعا کنید و بدانید که اگر در کارتان جدیت و اخلاص داشته باشید ، حتما موفق می شوید. امیدوارم با بکارگیری دقیق راه کارهای بالا بتوانید گام موثری در علاقه مند کردن شوهرتان به مسائل دینی بردارید و ما را در ثواب این کار بزرگ سهیم کنید. موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم. نویسنده : محمدصادق آقاجانی
سلام. چطور میتونم به همسرم کمک کنم که بفهمه معنویت تو زندگی خوبه. نماز نمی خونه، خمس نداده و حرف منطقی در مورد مضرات ماهواره رو قبول نداره. آرامش داریم، بهم محبت داره و منم دوستش دارم ولی دارم اذیت می شم. بهش هم گفتم این بی توجهی هات به این مسائل منو آزار میده، ولی هر چی هم بهش می گم و هر کاری هم می کنم تاثیری روش نداره. وضع کارش هم بد شده. تو این موقعیت ها بهش میگم برو از خدا کمک بگیر، خدا دوست داره صدای بنده اش رو بشنوه. سخته سخت؛ اما خدا صبر و تحمل زیادی بهم داده. سه ساله عروسی کردیم. پسر نجیب و خانواده داریه. جو خونه شون اینطوریه. بچه که بوده، پدرشوهرم فوت کرده و سرپرست خانواده بوده. تو خانوادشون روی تربیت معنوی بچه ها کار نشده. خودم کارمندم و شوهرم مهندس و بچه نداریم. شما بگید با این وضعیت من چکارکنم؟
سلام. چطور میتونم به همسرم کمک کنم که بفهمه معنویت تو زندگی خوبه. نماز نمی خونه، خمس نداده و حرف منطقی در مورد مضرات ماهواره رو قبول نداره. آرامش داریم، بهم محبت داره و منم دوستش دارم ولی دارم اذیت می شم. بهش هم گفتم این بی توجهی هات به این مسائل منو آزار میده، ولی هر چی هم بهش می گم و هر کاری هم می کنم تاثیری روش نداره. وضع کارش هم بد شده. تو این موقعیت ها بهش میگم برو از خدا کمک بگیر، خدا دوست داره صدای بنده اش رو بشنوه. سخته سخت؛ اما خدا صبر و تحمل زیادی بهم داده. سه ساله عروسی کردیم. پسر نجیب و خانواده داریه. جو خونه شون اینطوریه. بچه که بوده، پدرشوهرم فوت کرده و سرپرست خانواده بوده. تو خانوادشون روی تربیت معنوی بچه ها کار نشده. خودم کارمندم و شوهرم مهندس و بچه نداریم. شما بگید با این وضعیت من چکارکنم؟
با سلا م و عرض ارادت خدمت شما پرسشگر گرامی؛ با خواندن سوال شما از ته دل به شما آفرین گفتم. از اینکه می بینم اینقدر به فکر اصلاح رفتار شوهرتان هستید احساس خوبی دارم، مطمئن هستم که شما در کار خود موفق می شوید، چراکه مرد در این امور از زن خود تاثیر پذیری زیادی دارد. در طول تاریخ بودند مردانی که در پرتو وجود یک زن، بهشتی شدند و سرنوشت تاریک آنان به روشنی مبدل شد.
پرسشگر گرامی قبل از اینکه به بررسی راهکارهای تغییر رفتار همسرتان اشاره کنم لازم است نکته ای را ذکر کنم :
زن و مرد زمانی که با یکدیگر پیمان زندگی مشترک بستند تحت هیچ شرایطی نباید با رفتار خود موجب آسیب زدن به کانون خانواده شوند، شما نیز گرچه در برخی موارد با شوهر خود اختلاف نظر دارید (گرچه در این اختلاف نظر حق با شماست) اما نباید به گونه ای عمل کنید که این اختلاف نظر موجب آسیب زدن به خانواده شما شود، بلکه با تدبیر، صبر و تحمل و به کارگیری روش های مختلف برای تغییر رفتار همسر خود تلاش کنید.
اهمیت هدایت افراد جامعه
از دیدگاه اسلام، افراد جامعه باید نسبت به سرنوشت یکدیگر حساس باشند و چنانچه فردی به جای انتخاب مسیر بندگی، برای زندگی خود شیوه ای دیگری را انتخاب کرد به گونه ای که رفتارهای نادرست او رفته رفته فرد مورد نظر را از مسیر بندگی خدا خارج کند، سایر افراد جامعه اسلامی نباید نسبت به این امر ساکت باشند و با جدیت نسبت به اصلاح رفتار و نگرش فرد مورد نظر اقدام کنند. به قدری هدایت اهمیت دارد که اگر کسی موجب هدایت فردی شود، ثواب او بی حد و حصر خواهد بود. امام صادق علیه السلام از امیر مؤمنان علیه السلام نقل کردند: (هنگامی که پیامبر مرا به یمن روانه کرد، گفت: ای علی! با کسی پیش از آن که وی را دعوت به اسلام کرده باشی کار زار مکن. به خدا سوگند که اگر خداوند مردی را به دست تو هدایت کند، برای تو بهتر است از همه آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب کرده است و حق دوستی او با خداوند از آن تو است) (الحیاة با ترجمه احمد آرام/ ج1/ص: 693).
چند نکته مهم
1. برای اینکه تلاش های تربیتی شما به نتیجه برسد باید در زمینه ویژگی های شوهرتان اطلاعات کاملی را داشته باشید. از این رو لازم است با دقت رفتارهای او را زیر نظر بگیرید و بیشتر با ویژگی های شخصیتی او آشنا شوید. خواندن کتابهایی که در رابطه با روان شناسی جوانی و تفاوت های روان شناختی زن و مرد چاپ شده است به شما در این کار کمک می کند.
2. به عقیده روان شناسان، دوران جوانی، دوره بروز احساسات مذهبی و شکفته شدن تمایلات ایمانی و اخلاقی است. همه جوانان فطرتا کنجکاو و خداجو هستند، اما باید به خاطر داشت که همیشه با زبان منطق و استدلال نمی توان این استعداد فطری را بیدار نگاه داشته و پرورش داد؛ بلکه علاوه بر زبان منطق، می توان آنان را با تجربه درونی دین آشنا کرد تا لذت یاد خدا را با تمام وجود درک کنند.
3. امر تربیت به صورت تدریجی شکل می گیرد؛ بنابراین توقع نداشته باشید که با به کارگیری شیوه های مختلف تربیتی شوهرتان یک شبه تغییر اساسی پیدا کند؛ بلکه باید این امر با صبر و حوصله انجام پذیرد و باید از هرگونه عجله و برخوردهای تند و غیر تربیتی پرهیز شود.
4. علل رفتار او را شناسایی کنید. ممکن است رفتارهای او اعتراضی باشد در برابر نابسامانی هایی که در جامعه مشاهده کند، یعنی اینکه رفتارهای او بیش از اینکه ریشه عقیدتی داشته باشد و یا اینکه از تنبلی نشات بگیرد، ریشه روانی دارد و مسائل روانی موجب بروز چنین مشکلی شده است، که در اینصورت همسرتان بیش از اینکه به یک راهنما نیاز داشته باشد به همدلی نیازمند است.
اکنون که تا حدی با نکات کلی و مهمی که در این مسیر باید به آن توجه شود آشنا شدید، به بررسی راهکارهای عملی موضوع مد نظر شما می پردازیم:
1. در اولین گام لازم است تا ارتباط عاطفی خود را با شوهرتان تقویت کنید، زیرا تا زمانی که ارتباط عاطفی قوی بین شما و شوهرتان بر قرار نشود، به کارگیری شیوه های تربیتی نمی تواند تاثیر چندانی داشته باشد. اگر ذهن و قلب فرد را به صندوقچه ای تشبیه کنیم که در آن قفل می باشد، تنها راه باز کردن در این صندوقچه ارتباط عاطفی با فرد است؛ پس تمام همت خود را بکار گیرید تا ارتباط عاطفی خود را با او بیشتر کنید؛ هر چقدر شما در این مرحله موفق شوید، موفقیت شما در رسیدن به هدفتان بیشتر خواهد شد.
2. از شیوه های تربیتی غیر مستقیم استفاده کنید. در این شیوه به جای اینکه محتوای تربیتی به صورت مستقیم به مخاطب انتقال داده شود؛ به صورت غیر مستقیم مخاطب در معرض پیام های تربیتی قرار می گیرد. تهیه و اهدا کتبی که درباره مسائل دینی می باشد؛ نوشتن روایاتی که در این زمینه است و قرار دادن آن در جایی که مخاطب با آن روبرو شود و یا هر چیزی که احتمال می دهید در تشویق او برای ترک اینگونه رفتارها مفید است.
3. دوست در شکل گیری شخصیت فرد نقش مهمی دارد، تاثیر دوست بر رفتارهای فرد نا محسوس است، بگونه ای که حتی خود فرد هم از این تاثیر آگاه نمی شود؛ بنابراین در برنامه تربیتی خود سعی کنید، شوهرتان با افراد متدین معاشرت داشته باشد.
4.در صورت همکاری با شما و لو یک گام و یا انجام داددن کوچک ترین رفتار مثبت، او را مورد تشویق قرار دهید.
5.سعی کنید او را با لذت یاد خدا آشنا کنید؛ زمانی که فردی با لذت یاد خدا آشنا شد، محال است از یاد خدا غافل شود. شرکت در مراسم مذهبی، مسافرت های مذهبی مانند زیارت امام رضا علیه السلام و... می تواند در این راه مفید باشد، بنابراین او را تشویق کنید تا در مراسم مذهبی شرکت کند و از این طریق نسبت به مسایل مذهبی آگاهی پیدا کند.
6.از لحن آمرانه (تحکم آمیز)، توهین و تحقیر به شدت پرهیز کنید.
7. شناختن تمایلات طبیعی و تمنیات فطری فرد و ارضای صحیح هر یک از آنها، اساسی ترین پایه تربیت دینی است؛ بنابراین باید این تمایلات و خواسته های درونی او را شناسایی کنید و برنامه تربیتی خود را بر اساس آن قرار دهید.
8. هر شخصی یک نقطه پذیرش و به قول معروف (رگ خوابی) دارد؛ سعی کنید این رگ خواب و نقطه پذیرش را به دست آورید و از این کانال وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید و لذا به صرف این که باید شخصی را هدایت کرد بسنده نکنید، بلکه با مطالعه بر روی خصوصیات وی، راه نفوذ در او و جلب نظر او را به دست آورید، سپس زیر بناهای فکری وی را مورد بررسی قرار داده و در اصلاح آن بکوشید. دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، معاد و ... اموری است که دارای نتیجه مستقیم بر عملکرد افراد می باشد. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانی کوشید.
9. سعی کنید نقطه نظرات و دیدگاههای خویش را بر او تحمیل نکنید زیرا مردان سخن کسی را که بخواهد عقیدهاش را بر آنان تحمیل کند نمی پذیرند و با کسی که همچون یک سرپرست با ایشان رفتار کند دوستی نمیورزند و به او اعتماد نمیکنند.
10. به اقتدار او در خانواده احترام بگذارید. زمانی که اقتدار مرد توسط زن در محیط خانواده به رسمیت شناخته شود، مرد در جهت خواسته های زن تغییر می کند؛ پس برای موفقیت در کار خود لازم است که اقتدار او در محیط خانواده به رسمیت شناخته شود.
از صمیم قلب برای موفقیت خودتان و برای هدایت او دعا کنید و بدانید که اگر در کارتان جدیت و اخلاص داشته باشید ، حتما موفق می شوید. امیدوارم با بکارگیری دقیق راه کارهای بالا بتوانید گام موثری در علاقه مند کردن شوهرتان به مسائل دینی بردارید و ما را در ثواب این کار بزرگ سهیم کنید.
موفق باشید. منتظر مکاتبات بعدی شما هستیم.
نویسنده : محمدصادق آقاجانی
- [سایر] سلام حاج اقا.. اولا ممنون بابت پاسخی که بابت نامه اولم دادین ... راستش حاج اقا دوباره به کمکتون نیاز دارم... همون طوری که گفتم اون اقا اومد مشهد و همو دیدم...از نظر ظاهر و عقیدتی هم کاملا مثل هم بودیم ... راستش قصد این اقا جدایی بود ولی با دیدن من وحرفام نظرش عوض شد..ما خیلی راجب ازدواج و شدنش حرف زدیم و به این نتیجه رسیدیم که میشه ولی سختی و مشکلات زیاد داره.... و زمانشم خوب.. شما گفتید ایشون تو رودربایستی مونده ولی خودش میگه نه... راستش از وقتی ایشون برگشتند زندگی برای جفتمون هدف دار و معنی دار شده و یا به قول خودش مسئولیتمون سنگین تر....حاج اقا اگه میشه از اینجا به بعد خصوصی باشه...ممنون ایشون 21 ساله وی ... یک اتاق کوچولو با امکانت اولیه... توکل و ایمان و تلاش باید داشت... راستش من هم 21 سالمه و دانشجو ام... حاج اقا خودتون میگید که موقعیت ازدواج از دست ندید..منم نمی خوام....می دونم خانواده من ایشون تایید می کنند چون مثل خودم و خودمون هستند و فردی نجیب و مذهبی... شاید بگید این شناخت سطحیه ولی حاج اقا خودتون گفتین نماز خوندن طرف و دعا خوندنشو ببنید...منم دیدم..ایشون نماز شب می خونند و مسجد هم زیاد میرند و قران هم الگوش می دونه...راستش نمی نوتم بگم کاملا مذهبی ولی مذهبیه...ایشون به قول خودش تو این خط نبوده ولی حالا که این اتفاق براش افتاده و این موقعیت پیش اومده مونده چی کار کنه و چطوری باهاش کنار بیاد...چطوری همه چیو جمع کنه.... حاج اقا به نظر من ایشون یکی از بهترین موقعیتایی که برام پیش اومده و ممکنه که دیگه پیش نیاد..به خاطر اینکه کاملا و جدا همونی هست که همیشه می خواستم و ازروم بوده و تمام کردار و رفتارمون شبیه هم هست...حتی نوع سختی هایی که کشیدیم...واسه همین تصمیمو گرفتم تا بهترین موردی که دارم برسم... حاج اقا من خودمو خوب می شناسم و خانوادمو و موقعیتمو...من شکر خدا فرد صبوری هستم در قبال مشکلاتی که تا حالا داشتم...ولی می دونم که هم چین موردی پیش نمی یاد برام... راستش شاید باورتون نشه ولی من ایشون هدیه خدا می دونم و تمامی لحظات ایشونو از خدا خواستم و توکلمو کردم...راستش به این نتیجه رسیدم هدیه خداست... راستش امروز از من خواست تا مشورت کنیم،مطالعه کنیم تا اولا ببینیم این کار میشه ..خوبه که بشه یا نه..به نفعمونه...راستش من مطمئنم که به نفعمه..چون در کنار کسی زندگی می کنم که دوسش دارم و همیشه منتظرش بودم و تمام کارهاش مثل خودمه...و اینکه چطوری میشه سریع تر بهم رسید..شرایط زودتر مهیا کرد..در رابطه با رابطمون قبل ازدواج..اسون تر شدن سختی هاش..کوتاه تر شدنش...و در واقع شدنش.. حاج اقا ما همو دوست داریم وهمو می خوایم..د. من به شخصه حاضرم هر گونه سختی تحمل کنم و می دونمم که سخته ..ولی چون معتقدم خدا باهامه و توکلم به اوست کممکون می کنه..این اقا همینو میگه..میگه خدا تو کاری که خودش گقته تنهامون نمی زاره...حاج اقا اینکه چطوری خانواده ها در جریان بزاریم؟؟؟؟بهشون بگیم؟؟؟؟؟؟؟؟راستش مشکل بزرگ ما الان مشکلات مالیه... راستش از شما مطمئن تر و بهتر پیدا نکردم...شما هم تجربتون زیاده و حتما مورد هایی مثل ما دیدید...و کمکشون کردید... حالا منم ازتون می خوام که بهمون کمک کنید .سختی هاشو قبول کردیم...1-.اینکه میشه یا نه؟؟؟ 2-چطوری راه شو بهتر و سریع تر فراهم کنیم.چطوری سختی ها تحمل کنیم..تلاشمون بیش تر کنیم....تا هم خدا راضی باشه و هم خودمون...تا به هدفمون که کماله و با ازدواج میسر تر میشه برسیم. 3-اصلا حاج اقا به نظر تون تو این شرایط الان همین حالا میشه یا نه؟؟؟؟؟من که امادگیشو دارم ولی ایشون فکر نکنم... 4-کسایی بودن مثل ما؟؟؟؟..چی کار کردند؟؟؟؟ .به دو تا جوون که فقط خدا دارند و دستاشون خالیه ولی همو دوست دارند و می دونند بهترینند برای هم و می دونند سختی پیش رو شونو کمک کنید....ممنون...واقعا..در ضمن محتاج دعا تونم هستیم...خیلی زیاد..ببخشید طولانی شد ولی جدا به کمکتون نیاز داریم..ایشالله با دعا تو حرم اقا جبران کنم....ممنون
- [سایر] درد من حصار برکه نیست ... درد من زیستن با ماهیانیست که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است . سلام آقای مرادی . باز هم اومدم ازتون کمک بخوام . من 21 سالمه ، مادرم فوق العادست ، خدا رو شکر میکنم ، پدرم هم بد نیست ولی در حدّ افراطی متعصبه . ما 3تا بچه ایم ، من اولین فرزند و تنها دخترم و همین حساسییت پدرم رو تشدید میکنه . همیشه بهش احترام میذاشتم ( به خاطر عقاید ایشوون خیلی جاها پا گذاشتم رو علایقم ، مثلا ً انتخاب رشته ی تحصیلیم تو دبیرستان ) تا زمانی که دیدم این سکوت و احترام داره منو از مسیر رویاها و خواسته هام دور میکنه . نذاشت برم دانشگاه ، چون به نظرش محیط دانشگاه بده و آدم عاقل نباید خودشو در معرض گناه قرار بده ( توجه داشته باشید که ایشوون خودش دانشگاه رفته ). تا این مرحله زندگیم اطرافیانم خیلی متوجه گذشت های ریز و درشت من نشده بودن ، ولی یه رشته ی خوب ، دانشگاه سراسری ، تهران و سکوت من در مقابل مخالفت پدرم توجه همه رو جلب کرد ، هر جا میرفتیم همه با پدرم بحث می کردن شاید راضی بشه ، ولی اوون مثل همیشه مغرور ، با حس پیروزمندانه ای ، بدون توجه به احساسات من ، همه رو نا امید کرد . هیچ وقت نخواست بفهمه که تو دل من چی میگذره . از اوون به بعد خیلی ملموس ترحم اطرافیانم رو حس کردم ، میشنیدم که پشت سرم چه حرفایی میزنن ( دختر بیچاره با این همه هوش و استعداد زیر دست چه آدمی افتاده و .... ) به تدریج نا بود شدم . باور کنید من آدم ضعیفی نیستم ، آستانه ی صبر هر آدمی یه اندازه ای داره . شما نمی دونید چه قدر سخته گذرووندن زندگی با این فکر که تو میتونی اما نمیذاره . کم کم هدفمو گم کردم و این بی هدفی و سردرگمی باعث شد کاری رو انجام بدم که اوون موقع هم میدونستم اشتباهه . با پسری آشنا شدم که خدارو شکر آدم بدی نبود و از خلا ً عاطفی من سو استفاده نکرد . قراره ازدواج گذاشتیم ، هر وقت حرف خواستگاری می زد با مخالفت شدید من مواجه می شد . چیکار باید میکردم؟ میومد خواستگاری که چی بشه ؟ که با ازدواجمون مخالفت بشه چون من خیلی خوشگلم و هر مردی لیاقت منو نداره ، چون اوون خیلی پولدار نیست و نمیتونه یکی یدونه ی باباشو خوشبخت کنه و .... ( البته بگم که من از اولش همه ی مشکلاتی که سر راه ازدواجم بود رو برایه اوون بنده ی خدا توضیح داده بودم و اوون با علم به شرایط من اصرار کرد و خواست بهش اجازه بدم سعی شو بکنه .) از اول تا آخر آشنایی ما 4 ماه طول کشید . پدرم متوجه رابطه ی پنهانی ما شد و تازه از اینجا دردسرای زندگی من آغاز شد ، تمام آزادی هام ( که خیلی اندک بود ) ازم گرفته شد . حساسییت های بیشتر ، با من قهر کرد ، توهم هاش شروع شد . به خاطر مامانم از اوون پسر گذشتم ، خیلی سعی کردم طوری از زندگیش بیرون برم که زیاد ضربه نبینه اما میدونم که چندان موفق نبودم . اوون بیشتر از من عذاب کشید ، من اولین باری نبود که در مورد خواسته هام شکست می خوردم ، هر چند که تلخترین شکستم بود اما پذیرفتم . اما اوون چی ؟ امیدوارم منو بخشیده باشه . دیگه من یه دختر 19 ساله بودم با یه شکست عشقی ، یه عالمه عذاب وجدان ، یه پدر تلختر از همیشه و مادری که دیگه حاضر نبود از من حمایت کنه . خیلی طول کشید تا مادرم متوجه فشاری شد که برایه شوونه های من خیلی زیاد بود . منو بخشید ولی دیگه هرگز بهم اعتماد نکرد . به یه آدم دیگه تبدیل شدم ، حتی دلم نمی خواست راجع به خودم فکر کنم ، تا قبل از ماه رمضان امسال که تصمیم گرفتم کمی زندگی کنم . دوباره به باورهام برگشتم . حالم خیلی بهتر شد . قرار شد دیگه خواستگار راه بدیم که ای کاش هیچ وقت راه نمی دادیم . یکی از خواستگارا ( که قبلا ً ماجراشو براتون گفتم ) هم خانواده ی محترمی داشت ، هم خودش آدم منطقی و خوبی به نظر میرسید . و یه داستان تکراری که من موافقم و پدرم مخالف . جواب منفی دادیم ولی اوونا قانع نشدن و ظاهرا ً تصمیم ندارن دست بردارن . برام مهم نیست چی پیش میاد ، فقط دعا میکنم دیگه این ماجرا تموم بشه . دیگه تصمیم ندارم ازدواج کنم . اگه قراره هر کسی رو که من بپسندم پدرم نپسنده ، چرا خودمو درگیر کنم ؟ چند نفر رو ندیده رد کردم . حالا یه موردی پیش اومده که نمی تونم راه ندم ، نتونسنم دلیلی پیدا کنم . خیلی نگرانم . می ترسم ، نمی دونم باید چی کار کنم . می ترسم مرتکب اشتباه بشم . خواهش می کنم کمکم کنید . خیلی درمانده شدم . احساس بدبختی میکنم . ببخشید که طولانی شد .