با سلام.شخصی از من سوالی کرده است. سوال این است : مردی پدری دارد که آن پدر در حقش خوبی نکرده و حق پدری را بجا نیاورده و پدری لاابالی بوده. الان این پدر تنها شده و وضع مالی خوبی هم ندارد. تکلیف این پسر چیست؟ در ضمن اگر پدرش را در خانه خودش بیاورد زندگی زن و فرزندانش به هم می خورد چون که این پدر، ایمان درستی ندارد و ممکن است مشکلی ایجاد شود؟ تکلیف این پسر چیست؟ *** با پدرانتان خوش رفتار باشید، تا فرزندانتان با شما خوش رفتاری کنند. امام صادق (ع) *** مکاتبه تان با این نهاد، گویای اعتماد ارزشمندیست که به پاسخهای ما دارید. امیدواریم راهنمای خوبی برایتان باشیم. پرسشگر گرامی؛ ما مطالبی را خدمتتان تقدیم می کنیم تا فرمول کلی طریقه رفتار کردن با والدین را متوجه شوید و به شخص مورد نظر انتقال دهید؛ حال فرقی نمی کند، پدر بد اخلاق باشد، لاابالی باشد، ظالم باشد، کافر باشد و ... ؛ اگر والدین خصوصیات رفتاری و اخلاقی نامناسبی داشته باشند، جوازی برای بی احترامی و بدرفتاری با آنان وجود ندارد و هیچ تغییری در وظایف فرزند نسبت به والدین ایجاد نمی شود. اگر پدری حقوق فرزند را ادا نکرده باشد، فرزند نمی تواند به این بهانه حقوق پدرش را نادیده بگیرد و تلافی کند. هر کسی سزای اعمال بد خود را خواهد دید. در هر صورت فرزند باید زندگی خود را طوری مدیریت کند که هیچ گونه تضییع حقی صورت نگیرد و هیچ گونه بی احترامی نسبت به والدینش صورت نپذیرد. پیش از بیان این مطالب، داستانی را برایتان نقل می کنم که توجه به آن خالی از لطف نیست : خانواده ای بود با پدر، مادر، پدر بزرگ و کودکی هشت ساله. حالا پدر بزرگ خیلی پیر بود و چون دستهایش می لرزید و سر میز غذا گاهی غذایش می ریخت با خشم شدید پسر و عروسش روبرو می شد که مدام به او می گفتند مواظب غذا خوردنش باشد، اما پیرمرد بیچاره هرچه سعی می کرد نمی توانست مانع لرزش دستانش شود که هیچ، لرزش دستهایش هر روز بیشتر هم می شد، برای همین همیشه رومیزی را کثیف می کرد یا چیزی از غذایش کف زمین می ریخت و چنان که حدس می زنید دستمالی را هم که دور گردنش می بستند از همه بدتر، طوری که مجبور بودند روزی سه بار تمیزش کنند. اوضاع از این قرار بود و بوی بهبود هم از وضع پیرمرد نمی آمد. پسر پیرمرد تصمیم گرفت به این وضعیت ناخوشایند پایان دهد. مرد با کاسه ای چوبی به خانه آمد و به پدرش گفت از حالا به بعد اینجا غذا می خوری، دم در، چون تمیز کردنش راحت تر است و عروست هم مجبور نخواهد بود دست های نازنینش را با شستن رومیزی ها و دستمال سفره های کثیف پیر کند و همین طور شد. صبحانه و ناهار و شام، پیرمرد بیچاره دم در خانه می نشست و هر چه جان داشت می گذاشت برای درست غذا خوردن. نوه (کودک هشت ساله) گویا اصلا تحت تاثیر این رفتار سنگدلانه ای که با پدر بزرگش می شد قرار نگرفته بود، نگاهی به پدر بزرگ می انداخت ، بعد به پدر و مادرش و بعد غذایش را می خورد، انگار این موقعیت ربطی به او ندارد. روزی وقتی پدر از کار به خانه برگشت پسرش را دید که دارد تکه ای چوب را می تراشد و پیش خودش فکر کرد حتما دارد برای خودش اسباب بازی می سازد. کاری که آن روزگاران معمول بود. با این همه، فردای آن روز پدر متوجه شد که پسر مشغول ساختن ماشین اسباب بازی نبود، یا حداقل، او نمی تواند حدس بزند چرخ های ماشین کجا قرار است باشند، برای همین پرسید داری چی می سازی؟ پسر خود را به نشنیدن زد و به تراشید چوب با نوک چاقویش ادامه داد. پدر دوباره پرسید نشنیدی چی گفتم؟ و پسر بدون آنکه حتی سرش را بلند کند جواب داد دارم کاسه ای برای شما درست می کنم! (نقل از کتاب (در ستایش مرگ)؛ ژوزه ساراماگو) اسلام، از نظر حقوقی حساب ویژه ای برای پدر و مادر باز کرده همان گونه که در جنبه های عاطفی نیز حساب جداگانه ای برای آنها در نظر گرفته است لذا در روایات آمده که اگر پدر و مادری از فرزندانشان راضی باشند موجب خیر و برکت و سعادت فرزند می شود اگر در حق فرزندان خود دعا کنند خداوند به این دعا توجه خاصی مینماید و اگر والدین از فرزندان ناراضی باشند و خدای ناکرده به آنها نفرین کنند ممکن است، خداوند بر چنین فرزندانی که موجب ناراحتی والدین می شوند قهر و غضب نماید. فراموش نکنید که مهم ترین رابطه میان انسانی با انسان دیگر، رابطه فرزند با پدر و مادر است که اصل وجود فرزند وابسته به آن هاست. آنچه پدر و مادر برای فرزند انجام می دهند، به هیچ وجه قابل جبران و مقابله نیست و از این رو نمی توان بر اساس قاعده قسط و عدل رفتار آنان را پاسخ داد. گویا به همین دلیل است که قرآن کریم معیار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و در هیچ آیه ای نیامده که فرزند باید با پدر و مادر رفتاری عادلانه داشته باشد، زیرا در چنین موضوعی عدل کارایی ندارد.قرآن کریم در آیات فراوانی فرزند را توصیه به احسان به پدر و مادر خویش می کند و تعبیرهای خاصی در این باره به کار می برد که حاکی از اهمیت فوق العاده این مسأله است. (آیه 36 سوره مبارکه نساء، آیات 23 و 24 سوره مبارکه اسراء، آیات 14و 15 سوره مبارکه لقمان، آیه 151 سوره مبارکه انعام،آیه 83 سوره مبارکه بقره، آیه 8 سوره مبارکه عنکبوت، آیه 15 سوره مبارکه احقاف). همچنین احادیث فراوانی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) در این زمینه وارد شده است که همه و همه حکایت از اهمیت فوق العاده این موضوع دارد. (اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، علی شیروانی، انتشارات دارالفکر،1379). در روایات آمده (نیکی کردن به والدین بزرگترین فریضه است) و یا اینکه می فرماید (بهشت زیر پای مادران است) این همه آیه و روایت که در این زمینه وارد شده حاکی از اهمیتی است که خداوند برای والدین قائل شده است و اینها بدون حکمت نیست چه اینکه اینها در مقابل زحماتی که والدین برای فرزندان متحمل می شوند ناچیز است آنها از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد و همچنین بعد از تولد، دوران شیرخوارگی و بعد دوران کودکی و ... مشکلاتی بسیار زیادی را متحمل شده اند، بنابراین خداوند نیز در مقابل زحمات آنها حقوق ویژه ای را برای آنها قائل شده است. از این رو باید در هر شرایطی احترام آنها را نگه داشت هر چند در بعضی اوقات دربرخورد با فرزندان خود دچار اشتباه شوند. در دین اسلام احترام به پدر و مادر بسیار فراوان سفارش شده است. فرزندان باید همیشه و همیشه احترام به والدینشان را فراموش نکنند و کمال احترام و ادب را نسبت به والدینشان ابراز دارند. حتی اگر به نظرمان آن ها اشتباه می کنند، یا رفتارهای درستی ندارند، ما نمی توانیم حتی ذره ای از دایره ادب نسبت به آنها خارج شویم. این وظیفه دینی ماست. بنابراین در همه حال ما وظیفه داریم به والدین خود احترام بگذاریم حتی اگر آنها به ما بی احترامی کنند، فقط اگر آنها بخواهند ما را به کار حرامی وادار کنند یا از انجام تکلیف واجبی باز بدارند، اطاعت از آنها جایز نیست چه اینکه اطاعت خداوند بر هر کس دیگر حتی والدین نیز مقدم است. آن چه قابل توجه است این است که وجود برخی صفات ناشایست در برخی والدین مجوز عدم رعایت احترام و تواضع نسبت به آنها نیست و با وجود سر زدن این خلاف از والدین فرزندان حق مقابله به مثل کردن و بد زبانی و اسائه ادب نسبت به آنها ندارند و موظفند احترام و تعظیم را نسبت به آنها کاملا رعایت کنند و چیزی که موجب ناخشنودی و نارضایتی آنها است انجام ندهند. *** مطالبی که بیان شد همگی وظایف فرزند در قبال پدر بود. البته فرزند نباید آرامش همسر و فرزندان خود را به دلیل احترام به والدینش به خطر بیندازد و در حق آنان ظلم نماید. اگر آنها موافق حضور پدر شما در منزلشان نیستند، لازم است در صورت توان، برای پدر خانهای مجزا اجاره نماید و به او رسیدگی نماید و وظایف فرزندی خویش را در کمال احترام و ادب، به طور کامل انجام دهد. هیچ تحمیلی از سوی او بر همسر و فرزندانش نباید وجود داشته باشد. *** در مورد رفتارهای این پدر توجه به این مطلب، مهم است که : یک اصل کلی در مورد انسانها وجود دارد و آن اینکه انسان موجودی تغییرپذیر است یعنی همانطور که تأثیر روی دیگران می گذارد، از رفتار دیگران نیز متأثر می شود و رفتار او تغییر می کند و قطعا فرد مورد نظر با رفتار پسندیده خود می تواند پدر را تحت تأثیر قرار دهد. در این باره راهکارهای زیر را توصیه می کنیم : 1. چون رفتار و روحیه پدر ایشان با گذر عمر به صورت یک صفت ثابت شخصیتی در آمده است سخت تغییر می پذیرد و متحول ساختن چنین افرادی دشواری می نماید اما امری شدنی است لذا نیازمند صبر و حوصله و همین طور تدبیر و هوشیاری و ظرافت های رفتاری خاص از طرف همسر و فرزندان است. لذا هرگز سعی در ایجاد تغییر ناگهانی و برخوردهای تند و عصبانی نداشته باشد که این شکل رفتار نه تنها وی را به سوی مخالفت می کشاند بلکه ناسازگاری را به صورت لجاجت آمیز در ایشان تشدید می نماید؛ البته این نکات را تمام اعضاء خانواده به ویژه فرزندان باید رعایت نمایند. 2. احترام گذاشتن به والدین چه پدر و چه مادر یک ضرورت تغییر ناپذیر است و هیچ پدیده ای نمی تواند مجوز بی حرمتی نسبت به والدین شود. با احترام گذاشتن، آنها نرم خوی تر می شوند. 3. از ایجاد تغییر و اصلاح در رفتار پدرش مأیوس نشود. 4. هر جا و در هر موقعیتی که نیازمند کمک شما هستند سریعا و با کمال احترام به خصوص در حضور دیگران به کمک آنها بشتابید. 5. بهترین وسیله برای سالم سازی زمینه تأثیر بر روی رفتار پدرشان محبت نمودن به او، تحویل گرفتن و احترام گذاشتن به اوست، آن هم احترام بدون قید و شرط و به عنوان پدر و بزرگ خانواده. 6. برخورد او با وی باید ارزانی کننده محبت، در بردارنده عشق و گوش بفرمان بودن و خدمت کردن و دلدادن و حریم قائل شدن باشد، حتی در زمانی که او بد اخلاقی می کند و از هر برخورد مستقیمی که نتیجه ای غیر از این داشته باشد اجتناب کنید، و هرگز مرتکب رفتاری که پیامی غیر از موارد ذکر شده را دارد، نشود. 7. تمام اعضای خانواده بخصوص شما فرزندان باید چنین برخوردی با پدرتان داشته باشند و از صف آرائی و برانگیختن احساسات خصمانه علیه یکدیگر سخت پرهیز نمایند و نباید به شکلی رفتار کنید که پدر احساس کند همگی بر علیه او متحد شده اند بلکه باید واقعا نسبت به یکدیگر احساس صمیمیت، رفاقت و حبورزی داشته باشید. 8. با افزایش صمیمیت و دوستی در خانواده، او خواهید توانست در فرصت های مناسب از پدرش بخواهد به تدریج بداخلاقی خود را کنار بگذارد و خانواده را با این کار بیش از این آزار ندهد. برای این کار همچنین می تواند از بزرگ ترهای فامیل و کسانی که او برای آنان و سخنشان ارزش قائل است بهره بگیرد. 9. هیچ کدام از شما فرزندان بر سر پدر داد و فریاد نکنید. (بلکه با او با سخن نیکو صحبت نمایید). 10. با تواضع و فروتنی با ایشان رفتار کنند و سخن رنجش آور به پدر نگویند. 11. تا آنجا که می توانند نیازها و دستورات او را برآورده سازند . 12. جلو پدر، پاهایش را دراز نکند. 13. در مناسبت های مختلف مثل روز پدر، به او هدیه بدهد. 14. از شوخی های نابجا و زدن حرف های زشت پیش والدین، پرهیز و اجتناب کند. 15. در حضور و غیاب پدر برای سلامتی او دعا کند. 16. هرگز زبان به شکوه و گلایه از او نگشاید بلکه از او تعریف و تمجید کند و از زحماتش تشکر و قدردانی کند. 17. در حضور دیگران از ویژگی های مثبت او تعریف کرده و سپاسگزار او باشد. 18. از طرح مسائل اختلافی ولو چیز کوچک و پیش پا افتاده اجتناب کند. 19. نقاط ضعف او را به رخش نکشد و پیش دیگران نیز مطرح نکند. 20. اگر او با شما بد رفتاری کرد سعی کنید تحمل کنید، گرچه خیلی سخت است اما همیشه وضع بدین گونه نخواهد ماند. هیچ وقت به فکر مخالفت یا تلافی کارهای او نباشید. 21. انتظار نداشته باشد این تغییر در رفتار پدر، به سرعت شکل بگیرد و رابطه ای صمیمانه به وجود آید. بلکه نیازمند زمان است و به تدریج به هدف خود خواهد رسید. 22. دعا به درگاه حضرت حق و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) را فراموش نکنید. نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
با سلام.شخصی از من سوالی کرده است. سوال این است : مردی پدری دارد که آن پدر در حقش خوبی نکرده و حق پدری را بجا نیاورده و پدری لاابالی بوده. الان این پدر تنها شده و وضع مالی خوبی هم ندارد. تکلیف این پسر چیست؟ در ضمن اگر پدرش را در خانه خودش بیاورد زندگی زن و فرزندانش به هم می خورد چون که این پدر، ایمان درستی ندارد و ممکن است مشکلی ایجاد شود؟ تکلیف این پسر چیست؟
با سلام.شخصی از من سوالی کرده است. سوال این است : مردی پدری دارد که آن پدر در حقش خوبی نکرده و حق پدری را بجا نیاورده و پدری لاابالی بوده. الان این پدر تنها شده و وضع مالی خوبی هم ندارد. تکلیف این پسر چیست؟ در ضمن اگر پدرش را در خانه خودش بیاورد زندگی زن و فرزندانش به هم می خورد چون که این پدر، ایمان درستی ندارد و ممکن است مشکلی ایجاد شود؟ تکلیف این پسر چیست؟
*** با پدرانتان خوش رفتار باشید، تا فرزندانتان با شما خوش رفتاری کنند. امام صادق (ع) ***
مکاتبه تان با این نهاد، گویای اعتماد ارزشمندیست که به پاسخهای ما دارید. امیدواریم راهنمای خوبی برایتان باشیم.
پرسشگر گرامی؛ ما مطالبی را خدمتتان تقدیم می کنیم تا فرمول کلی طریقه رفتار کردن با والدین را متوجه شوید و به شخص مورد نظر انتقال دهید؛ حال فرقی نمی کند، پدر بد اخلاق باشد، لاابالی باشد، ظالم باشد، کافر باشد و ... ؛ اگر والدین خصوصیات رفتاری و اخلاقی نامناسبی داشته باشند، جوازی برای بی احترامی و بدرفتاری با آنان وجود ندارد و هیچ تغییری در وظایف فرزند نسبت به والدین ایجاد نمی شود. اگر پدری حقوق فرزند را ادا نکرده باشد، فرزند نمی تواند به این بهانه حقوق پدرش را نادیده بگیرد و تلافی کند. هر کسی سزای اعمال بد خود را خواهد دید. در هر صورت فرزند باید زندگی خود را طوری مدیریت کند که هیچ گونه تضییع حقی صورت نگیرد و هیچ گونه بی احترامی نسبت به والدینش صورت نپذیرد. پیش از بیان این مطالب، داستانی را برایتان نقل می کنم که توجه به آن خالی از لطف نیست :
خانواده ای بود با پدر، مادر، پدر بزرگ و کودکی هشت ساله. حالا پدر بزرگ خیلی پیر بود و چون دستهایش می لرزید و سر میز غذا گاهی غذایش می ریخت با خشم شدید پسر و عروسش روبرو می شد که مدام به او می گفتند مواظب غذا خوردنش باشد، اما پیرمرد بیچاره هرچه سعی می کرد نمی توانست مانع لرزش دستانش شود که هیچ، لرزش دستهایش هر روز بیشتر هم می شد، برای همین همیشه رومیزی را کثیف می کرد یا چیزی از غذایش کف زمین می ریخت و چنان که حدس می زنید دستمالی را هم که دور گردنش می بستند از همه بدتر، طوری که مجبور بودند روزی سه بار تمیزش کنند. اوضاع از این قرار بود و بوی بهبود هم از وضع پیرمرد نمی آمد. پسر پیرمرد تصمیم گرفت به این وضعیت ناخوشایند پایان دهد. مرد با کاسه ای چوبی به خانه آمد و به پدرش گفت از حالا به بعد اینجا غذا می خوری، دم در، چون تمیز کردنش راحت تر است و عروست هم مجبور نخواهد بود دست های نازنینش را با شستن رومیزی ها و دستمال سفره های کثیف پیر کند و همین طور شد. صبحانه و ناهار و شام، پیرمرد بیچاره دم در خانه می نشست و هر چه جان داشت می گذاشت برای درست غذا خوردن. نوه (کودک هشت ساله) گویا اصلا تحت تاثیر این رفتار سنگدلانه ای که با پدر بزرگش می شد قرار نگرفته بود، نگاهی به پدر بزرگ می انداخت ، بعد به پدر و مادرش و بعد غذایش را می خورد، انگار این موقعیت ربطی به او ندارد.
روزی وقتی پدر از کار به خانه برگشت پسرش را دید که دارد تکه ای چوب را می تراشد و پیش خودش فکر کرد حتما دارد برای خودش اسباب بازی می سازد. کاری که آن روزگاران معمول بود. با این همه، فردای آن روز پدر متوجه شد که پسر مشغول ساختن ماشین اسباب بازی نبود، یا حداقل، او نمی تواند حدس بزند چرخ های ماشین کجا قرار است باشند، برای همین پرسید داری چی می سازی؟ پسر خود را به نشنیدن زد و به تراشید چوب با نوک چاقویش ادامه داد. پدر دوباره پرسید نشنیدی چی گفتم؟ و پسر بدون آنکه حتی سرش را بلند کند جواب داد دارم کاسه ای برای شما درست می کنم! (نقل از کتاب (در ستایش مرگ)؛ ژوزه ساراماگو)
اسلام، از نظر حقوقی حساب ویژه ای برای پدر و مادر باز کرده همان گونه که در جنبه های عاطفی نیز حساب جداگانه ای برای آنها در نظر گرفته است لذا در روایات آمده که اگر پدر و مادری از فرزندانشان راضی باشند موجب خیر و برکت و سعادت فرزند می شود اگر در حق فرزندان خود دعا کنند خداوند به این دعا توجه خاصی مینماید و اگر والدین از فرزندان ناراضی باشند و خدای ناکرده به آنها نفرین کنند ممکن است، خداوند بر چنین فرزندانی که موجب ناراحتی والدین می شوند قهر و غضب نماید.
فراموش نکنید که مهم ترین رابطه میان انسانی با انسان دیگر، رابطه فرزند با پدر و مادر است که اصل وجود فرزند وابسته به آن هاست. آنچه پدر و مادر برای فرزند انجام می دهند، به هیچ وجه قابل جبران و مقابله نیست و از این رو نمی توان بر اساس قاعده قسط و عدل رفتار آنان را پاسخ داد. گویا به همین دلیل است که قرآن کریم معیار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و در هیچ آیه ای نیامده که فرزند باید با پدر و مادر رفتاری عادلانه داشته باشد، زیرا در چنین موضوعی عدل کارایی ندارد.قرآن کریم در آیات فراوانی فرزند را توصیه به احسان به پدر و مادر خویش می کند و تعبیرهای خاصی در این باره به کار می برد که حاکی از اهمیت فوق العاده این مسأله است. (آیه 36 سوره مبارکه نساء، آیات 23 و 24 سوره مبارکه اسراء، آیات 14و 15 سوره مبارکه لقمان، آیه 151 سوره مبارکه انعام،آیه 83 سوره مبارکه بقره، آیه 8 سوره مبارکه عنکبوت، آیه 15 سوره مبارکه احقاف). همچنین احادیث فراوانی از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) در این زمینه وارد شده است که همه و همه حکایت از اهمیت فوق العاده این موضوع دارد. (اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، علی شیروانی، انتشارات دارالفکر،1379).
در روایات آمده (نیکی کردن به والدین بزرگترین فریضه است) و یا اینکه می فرماید (بهشت زیر پای مادران است) این همه آیه و روایت که در این زمینه وارد شده حاکی از اهمیتی است که خداوند برای والدین قائل شده است و اینها بدون حکمت نیست چه اینکه اینها در مقابل زحماتی که والدین برای فرزندان متحمل می شوند ناچیز است آنها از لحظه انعقاد نطفه تا هنگام تولد و همچنین بعد از تولد، دوران شیرخوارگی و بعد دوران کودکی و ... مشکلاتی بسیار زیادی را متحمل شده اند، بنابراین خداوند نیز در مقابل زحمات آنها حقوق ویژه ای را برای آنها قائل شده است. از این رو باید در هر شرایطی احترام آنها را نگه داشت هر چند در بعضی اوقات دربرخورد با فرزندان خود دچار اشتباه شوند.
در دین اسلام احترام به پدر و مادر بسیار فراوان سفارش شده است. فرزندان باید همیشه و همیشه احترام به والدینشان را فراموش نکنند و کمال احترام و ادب را نسبت به والدینشان ابراز دارند. حتی اگر به نظرمان آن ها اشتباه می کنند، یا رفتارهای درستی ندارند، ما نمی توانیم حتی ذره ای از دایره ادب نسبت به آنها خارج شویم. این وظیفه دینی ماست. بنابراین در همه حال ما وظیفه داریم به والدین خود احترام بگذاریم حتی اگر آنها به ما بی احترامی کنند، فقط اگر آنها بخواهند ما را به کار حرامی وادار کنند یا از انجام تکلیف واجبی باز بدارند، اطاعت از آنها جایز نیست چه اینکه اطاعت خداوند بر هر کس دیگر حتی والدین نیز مقدم است. آن چه قابل توجه است این است که وجود برخی صفات ناشایست در برخی والدین مجوز عدم رعایت احترام و تواضع نسبت به آنها نیست و با وجود سر زدن این خلاف از والدین فرزندان حق مقابله به مثل کردن و بد زبانی و اسائه ادب نسبت به آنها ندارند و موظفند احترام و تعظیم را نسبت به آنها کاملا رعایت کنند و چیزی که موجب ناخشنودی و نارضایتی آنها است انجام ندهند.
*** مطالبی که بیان شد همگی وظایف فرزند در قبال پدر بود. البته فرزند نباید آرامش همسر و فرزندان خود را به دلیل احترام به والدینش به خطر بیندازد و در حق آنان ظلم نماید. اگر آنها موافق حضور پدر شما در منزلشان نیستند، لازم است در صورت توان، برای پدر خانهای مجزا اجاره نماید و به او رسیدگی نماید و وظایف فرزندی خویش را در کمال احترام و ادب، به طور کامل انجام دهد. هیچ تحمیلی از سوی او بر همسر و فرزندانش نباید وجود داشته باشد.
*** در مورد رفتارهای این پدر توجه به این مطلب، مهم است که :
یک اصل کلی در مورد انسانها وجود دارد و آن اینکه انسان موجودی تغییرپذیر است یعنی همانطور که تأثیر روی دیگران می گذارد، از رفتار دیگران نیز متأثر می شود و رفتار او تغییر می کند و قطعا فرد مورد نظر با رفتار پسندیده خود می تواند پدر را تحت تأثیر قرار دهد. در این باره راهکارهای زیر را توصیه می کنیم :
1. چون رفتار و روحیه پدر ایشان با گذر عمر به صورت یک صفت ثابت شخصیتی در آمده است سخت تغییر می پذیرد و متحول ساختن چنین افرادی دشواری می نماید اما امری شدنی است لذا نیازمند صبر و حوصله و همین طور تدبیر و هوشیاری و ظرافت های رفتاری خاص از طرف همسر و فرزندان است. لذا هرگز سعی در ایجاد تغییر ناگهانی و برخوردهای تند و عصبانی نداشته باشد که این شکل رفتار نه تنها وی را به سوی مخالفت می کشاند بلکه ناسازگاری را به صورت لجاجت آمیز در ایشان تشدید می نماید؛ البته این نکات را تمام اعضاء خانواده به ویژه فرزندان باید رعایت نمایند.
2. احترام گذاشتن به والدین چه پدر و چه مادر یک ضرورت تغییر ناپذیر است و هیچ پدیده ای نمی تواند مجوز بی حرمتی نسبت به والدین شود. با احترام گذاشتن، آنها نرم خوی تر می شوند.
3. از ایجاد تغییر و اصلاح در رفتار پدرش مأیوس نشود.
4. هر جا و در هر موقعیتی که نیازمند کمک شما هستند سریعا و با کمال احترام به خصوص در حضور دیگران به کمک آنها بشتابید.
5. بهترین وسیله برای سالم سازی زمینه تأثیر بر روی رفتار پدرشان محبت نمودن به او، تحویل گرفتن و احترام گذاشتن به اوست، آن هم احترام بدون قید و شرط و به عنوان پدر و بزرگ خانواده.
6. برخورد او با وی باید ارزانی کننده محبت، در بردارنده عشق و گوش بفرمان بودن و خدمت کردن و دلدادن و حریم قائل شدن باشد، حتی در زمانی که او بد اخلاقی می کند و از هر برخورد مستقیمی که نتیجه ای غیر از این داشته باشد اجتناب کنید، و هرگز مرتکب رفتاری که پیامی غیر از موارد ذکر شده را دارد، نشود.
7. تمام اعضای خانواده بخصوص شما فرزندان باید چنین برخوردی با پدرتان داشته باشند و از صف آرائی و برانگیختن احساسات خصمانه علیه یکدیگر سخت پرهیز نمایند و نباید به شکلی رفتار کنید که پدر احساس کند همگی بر علیه او متحد شده اند بلکه باید واقعا نسبت به یکدیگر احساس صمیمیت، رفاقت و حبورزی داشته باشید.
8. با افزایش صمیمیت و دوستی در خانواده، او خواهید توانست در فرصت های مناسب از پدرش بخواهد به تدریج بداخلاقی خود را کنار بگذارد و خانواده را با این کار بیش از این آزار ندهد. برای این کار همچنین می تواند از بزرگ ترهای فامیل و کسانی که او برای آنان و سخنشان ارزش قائل است بهره بگیرد.
9. هیچ کدام از شما فرزندان بر سر پدر داد و فریاد نکنید. (بلکه با او با سخن نیکو صحبت نمایید).
10. با تواضع و فروتنی با ایشان رفتار کنند و سخن رنجش آور به پدر نگویند.
11. تا آنجا که می توانند نیازها و دستورات او را برآورده سازند .
12. جلو پدر، پاهایش را دراز نکند.
13. در مناسبت های مختلف مثل روز پدر، به او هدیه بدهد.
14. از شوخی های نابجا و زدن حرف های زشت پیش والدین، پرهیز و اجتناب کند.
15. در حضور و غیاب پدر برای سلامتی او دعا کند.
16. هرگز زبان به شکوه و گلایه از او نگشاید بلکه از او تعریف و تمجید کند و از زحماتش تشکر و قدردانی کند.
17. در حضور دیگران از ویژگی های مثبت او تعریف کرده و سپاسگزار او باشد.
18. از طرح مسائل اختلافی ولو چیز کوچک و پیش پا افتاده اجتناب کند.
19. نقاط ضعف او را به رخش نکشد و پیش دیگران نیز مطرح نکند.
20. اگر او با شما بد رفتاری کرد سعی کنید تحمل کنید، گرچه خیلی سخت است اما همیشه وضع بدین گونه نخواهد ماند. هیچ وقت به فکر مخالفت یا تلافی کارهای او نباشید.
21. انتظار نداشته باشد این تغییر در رفتار پدر، به سرعت شکل بگیرد و رابطه ای صمیمانه به وجود آید. بلکه نیازمند زمان است و به تدریج به هدف خود خواهد رسید.
22. دعا به درگاه حضرت حق و توسل به حضرات معصومین (علیهم السلام) را فراموش نکنید.
نویسنده : گروه روانشناسی و مشاوره پرسمان
- [سایر] سلام یه سوال داشتم از خدمتتون میخواستم ببینم میشود ملکی را وقف کرد و تا زمان حیات در آن ساکن بود. چون مردی هستم 60ساله نه زن و نه بچه ای دارم از نظر مالی وضع خوبی دارم و میخواهم خانه ای که در آن زندگی می کنم وقف کنم ولی بعد از مرگم میخوام وقف باشه و الان تا زمانی که زندم در آن سکونت داشته باشم . چطور امکان دارد؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید لطفا خصوصی حاج آقا من یه خواستگار دارم که 25 ساله است و من نیز نوزده ساله و دانشجوو فرزند اول خانواده هستم.و من ترم دوم دانشگاه هستم پیام نور او از لحاظ مالی مشکلی نداردیعنی تمام شرایط زندگی را دارد(خانه پول ماشین و کار مناسب)و نیز دانشجو است و ترم دوم است و با ایمان با اخلاق ...و یک سال و نیم است که در شهر ما کار می کند و دور از شهر و خانواده اش. شهر او به شهر ما نزدیک است 45 کیلو متر فاصله. و ا زلحاظ فرهنگی با هم اختلاف نداریم فقط کمی از لحاظ مالی از ما بالاتر است خود این آقا .ما با هم حرف زدیم و او به من می گوید نباید درس بخوانی او می گوید زن باید دراختیار مردش باشد و می گوید اگر واقعا می خواهی درس بخوانی در خانه پدرت بمان و اگر می خواهی زن زندگی باشی با من زندگی کن چون اگه زن بخواهد درس بخواند نمی تواند به تمام زندگیش برسد البته مخالف نیست که آدم به کلاس برود مثل خیاطی و آرایشگری .خواهر او تحصیل کرده است و چون او درس می خواند و از لحاظ مالی وضع خوبی است و تک پسر است در اینده زندگی برای من مشکل ساز نیست تو رو خدا جواب منو زود بدین فقط نگوید که از این ازدواج صرف نظر کنم چون احتیاج دارم به ازدواج راهنمایی ام کنید به او چه بگویم ... ممنون
- [سایر] سلام چند وقتیه که برای یکی از دوستام مشکلی پیش اومده و ازم خواسته که کمکش کنم موضوع ، اختلاف پدر و مادرش هست. اون میگفت که وقتی پدر مادرم با هم هستن ، با همدیگه خوبن اما وقتی یه نفر(یکی از آشناهای دو طرف) میاد زیراب یکی(پدر یا مادر) رو میزنه، بهم میریزن و میوفتن به جون هم! به گفته دوستم، معمولاً پدرش زودتر ناراحت میشه و دعوا رو اون شروع میکنه. معمولاً توی یه ماه 3-4 باری به جون هم میوفتن. خوشبختانه کمتر پیش اومده که دعواشون به کتک کاری بکشه! ناگفته نمونه که رفیقم و پدرش سابقه بیماری قلبی دارن و هر دوشون یه باری عمل قلب داشتن. در ضمن خانواده رفیقم (یه دختر 23 ساله هست که یه پسر 1ساله داره و خونشون کناره خونه پدر-مادرش هست) و (یه دختر 16 ساله که رفیق بنده هست) و (یه پسر 16 ساله داشتن که 4 سال پیش تو تصادف فوت کرد) هستن. و بنده 17 سالمه. تنها راهی که به ذهن من رسید برای حل این مشکل ، صحبت کردن با فرد خاطی(جناب زیراب زن! ) با لحنی نسبتاً تند هست که احتمال میدم در حضور خونواده یا همسر-شوهر خودش باشه بهتر اثر کنه ، هست. البته این راهی بود که به ذهن من خطور کرده. به نظر شما برای این که تنش بین این خونواده کمتر بشه، چیکار باید کرد؟؟؟ در ضمن اگه سوالم تکراری هست لطف کنید کد یه سوال مشابه رو بدید. ممنون میشم برای حل این مشکل دوستم کمکش کنید
- [سایر] با سلام بنده دو سال پیش عروسی کردهام و چهار سال پیش عقد نموده ام متاسفانه متوجه شدهام که مادر خانمم با کسانی که دعا میدهند در ارتباط است یعنی اگر مشکلی برای اعضا خانواده پیش بیاید به سراغ این افراد رفته و با هزینه کردن دعا می گیردو... حالا این رفتار مادر خانم من به زن من هم سرایت کرده است چرا که برای خانم من هم دعا می گرد که برای حل مشکپلات زندگی ما به کار بندد و این رفتار طوری شده است که خانمم دیگر با خانواده مادر من رفت و امد نمی کند و پشست سرشان هم حرفهای بد می زند پدر خانمم هم از این رفتار زنش شاکی است اما چه کار کند بنده خدا؟هر از چند گاهی هم بنده با خانمم سر این موضوع و تفکری که نسبت به ملدرم دارد دچار کنتاکت می شویم که باعث می شود چند روزی من با خانم قهر کنم ونیز چند ماهی است که به خانه پدر خانمم نمی روم چرا که احساس میکنم در زندگی ما شدید دخالت دارد مادر خانمم. بهتر است بگویم که ما در طبقه پایین خانه پدر خانمم زندگی می کنیم و به دلیل درآمد کم بنده اکثر خرج زندگی مارا اعم از غذا،میوه و امکانات رفاهی ما از خرج پدر خانم است و نیز خانم من دختر اول خانواده و تنها دختر آنه است و یک پسر 17 ساله نیز دارند.شغل خانم من خانه داری است و تحصیلات فوق دیپلم حسابداری دارد.هر دفعه که با خانمم راجع به اینکه چرا مادرت دعا می گیرد و... بحث می کنیم او این کارها را به مادر من نسبت می دهد و می گوید سلام بهشون برسون یعنی ما اهل دعا نیستیم بلکه این مادر شما است که در زندگی ما دخالت دارد در صورتیکه من بارها دیده ام که دعا گرفته و در آب یا چیز دیگری حل کرده و به خورد من می دهند تازه پدر خانمم هم اعتراف کرده است.خلاصه موقعی که مادرم علت نیامدن عروسش را از من پرسید بعد از مدتی قضیه را گفتن و به شدت عصبانی شد و موقعی که به خانواده آنها تماس گرفت گوشی تلفن را بر نمی داشتند و اصلا خانمم به من گفت به آنها بگو دیگر خانه ما نیاییند! لطفا بگویید من چه کنم؟در ضمن فعلا برای جدا شدن از خانه پدر خانمم پس انداز کافی ندارم.محل سکونت من با محل کارم یک ساعت فاصله دارد و خانمم می گوید حتما باید شهرکرد یعنی محل کارم خانه بخری!
- [سایر] مشکلی دارم که آن را خلاصه و خیلی کوتاه برایتان نوشته ام. چهارسالی است که ازدواج کردم و یک پسر شش ماهه دارم و خودم آخرین فرزند پدر مادر می باشم و سه برادر و یک خواهر بزرگ تر از خودم دارم که همگی بشکر خدا صاحب خانه و دارای زن و بچه هستند. قبل از ازدواج با همسرم که دختر خاله ام نیز هستند گفته بودم که بعد از ازدواج من قصد دارم در کنار پدر و مادرم زندگی کنم و ایشان نیز قبول کردند. پدرم 65 سال سن دارند و مادرم 56 سال که رسیدگی به کار منزل برایش مشکل است. بخاطر کمر درد و بیماری هایی که در این سنین به سراغ آدمی می آید دو برادرم و خواهر در همسایگی ما هستند. مشکل از این جا است که بعد از یکی دو سال از زندگی همسرم خواستار مستقل شدن را از من دارد با توجه به صحبت هایی که با ایشان داشتم، ولی ایشان مسرانه خواستار جدایی هستند. در صورتی که من زندگی در کنار پدر و مادر را خواستارم؛ چون بر این عقیده ام که آنان عمرشان را برای ما صرف کردند که فرزندشان در این سنین بدردشان بخورند و کمک حالشان شوند و... احساس می کنم زندگی ام دارد از هم می پاشد بخاطر کدورت هایی که در این میان بین همسر و پدر مادر بخاطر این قضیه پدیدار شده فشارها بر من خیلی زیاد است حتی در زمانی فکر طلاق به ذهنم می افتد. از شما خواستارم راه کاری به من نشان دهید. نمی دانم چه کنم اگر جدا شوم ترس از غضب خدا دارم و اگر نشوم بی مهری هایه این زن را نسبت به پدر مادرم را نمی توانم تحمل کنم و بارها بارها کدورتها در زندگیمان ایجاد شده که این قضایا بین مادر و خاله ام هم نیز کشیده شده .... لذا از شما تقاضامندم روشنم کنید چه کنم.
- [سایر] مذهب اینجانب شیعه است و تقریبا به قواعد دینی عمل می کنم. مثلا به طور منظم نماز می خوانم و تا حد امکان قرآن نیز می خوانم، ولی کمتر به حجاب معتقدم. من شرایط خاصی از لحاظ خانوادگی دارم. پدر مادرم وجه ی اجتماعی خوبی ندارند و همینطور اخلاق و برخورد اجتماعی بدی دارند. و هیچگونه حمایت مالی از من نمی کنند و حتی تا جایی که بتوانند در کارم و تحصیلم اخلال ایجاد می کنند. من با همه ی رنج و مشقت و سختی خودم را تا این مرحله از زندگی پیش بردم. تا اینکه برای من موقعیت ازدواج پیش آمده که خوشبختانه آن آقا همه شرایط من را پذیرفته اند. لازم به ذکر است که ایشان هیچ ضعفی ندارند و تک پسر یک خانواده مرفه و تحصیل کرده هستند.که خودشان هم تحصیلات عالیه دارند و دارای موقعیت اجتماعی خوبی میباشند. اما متاسفانه مذهب ایشان الحق (اهل حق ) است. ایشان دارای اخلاقی بسیار پسندیده و نیکو هستند. می گویند حاضر هستند نماز بخوانند و روزه بگیرند و احکام شیعیان را رعایت کنند اما حاضر نیستند عنوان مذهب خود را تغییر دهند.فکر می کنند با این کار اصالت خود را از دست میدهندو این در حالیست که به مذهب من بسیار احترام می گذارند.حال سوال من این است که ازدواج ما موردی دارد؟ آیا می توان به امید اصلاح بعد از ازدواج اقدام به ازدواج کرد؟ در ضمن من نگران این هستم که شاید دیگر موقعیت به خوبی ایشان از لحاظ اجتماعی پیش نیاید. مرجع تقلید من آیت الله سیستانی هستند.
- [سایر] سلام . خسته نباشید توی اصفهان زندگی می کنم . سال آخر دانشگاه ( کارشناسی رشته ی IT). در خانواده 4 فرزند هستیم و من دختر دوم هستم. و البته خواهر بزرگترم هم هنوز ازدواج نکرده. وضعیت اقتصادی معمولی داریم و هیچ وقت از نظر مالی حسرت چیزی رو نداشتیم. پدرم باز نشسته ی آموزش پرورش و مادرم به خانه دار از نظر فرهنگی در سطح بالایی هستیم و اکثر عمه و عمو هام استاد دانشگاه هستند. خب حالا اصل موضوع: توی 2 سال گذشته خاستگارای زیادی داشتم از استاد گرفته تا فامیل . از بین این افراد یک پسر درخواست داد که یک یک ترم از من بالاتر بود.رشته ی مدیریت صنعتی و از شهرستان سمیرم.با وضعیت مالی متوسط تحقیقاتم توی دانشگاه: همه می گفتند خوب پسریه. ولی فقط یک نفر که بهش سپرده بودم تحقیق کنه گفت پسر خوبی نیست ولی اصلا نتونستم مطمئن بشم که راست می گه یا نه از طرف دیگه موقعیت این پسر در حال حاضر برای ازدواج مناسب نیست.نه کار مناسبی و نه ماشین و خونه ی خوب خودش می گه اگه بدونه من موافقم خیلی زود تمام شرایط رو درست می کنه ولی اصلا نمی خوام امیدوارش کنم که بعدا مشکلی پیش بیاد. خود من هم اصلا آدم احساساتی نیستم و دوست دارم تصمیمم کاملا عاقلانه ایی بگیرم هم این فرد خیلی داره اصرار می کنه و هم از طرفی نم خوام الکی امیدوارش کنم عمه ی من مشاور هستند و با این پسر ملاقاتی داشتند.به نظرشون برای من موقعیت های بهتری هست . ولی می ترسم که این فرد تا 2 سال دیگه موقعیتش خیلی خوب بشه و اون موقع پشیمون بشم واقعا نمی دونم.اگه ممکنه راهنماییم کنید
- [سایر] با سلام من خانم متاهل دارای دو فرزند هستم 15 سال ازدواج کرده ام در این 15 سال سختی زیادی به همراه همسرم کشیدم تا الان تقریبا با عنایت خدا زندگی خوبی دارم من با همسرم به هیچ عنوان مشکل خاصی ندارم گه گاه از بابت تربیت بچه ها با هم هم فکری نداریم ولی خدا رو شکر از هیچ لحاظ دیگر مشکلی نیست ولی از ابتدای زندگی مشکلی داریم به اسم خانواده شوهر . خانواده ایشان بسیار پر توقع هستند من بعد از 15 سال خیلی چیزها را تشخیص می دهم در موقع که ما به کمکشان احتیاج داریم نیستند نه آن نبودن نبودنی با جنگ و دعوا بسیار خسیس هستند و همیشه کوس نداری سر می دهند در صورتی که در جامعه ما در طبقه مرفه قرار می گیرند از طلا وخانه و چیزهای دیگر ولی من اهل مادیات نیستم از طلا بدم می آید ولی باز بخاطر اینکه همسر خوبی دارم یا به عبارتی خوبیهایش بیشتر از نقایص است چشم بر روی هم می گذارم . از 6 سال پیش که برادر شوهرم ازدواج کرد و عروس دوم کاملا شبیه خودشان است و خیلی از او حساب می برند برادر شوهر خیلی رو زنش حساس است و حساب کار دست آنها آمده و آنها بیشتر روی من فشار می آورند و اوضاع خراب تر شده حامی شدید و اخلاق آنها هستند ولی با این حال آنها مدعی هستند و ما را متهم به فتنه و دو به همزنی می کنند روزها که ما سر کار هستیم با بچه ها تماس می گیرند و به عبارتی زیر زبان بچه ها را می کشند و اطلاعات زندگی را می گیرند و بعد اعصاب شوهرم را به هم می ریزند واز عاق والدین می ترسم از این اخلاق ها خسته شده ام من نه سن و سالم و نه شخصیتم اجازه هر کاری را می دهد و نه آنها به هیچ صراطی مستقیم هستم در ضمن من یک خواهر شوهر مجرد دارم که خیلی از این کارها از ذهن ایشان آب می خورد بسیار ادعای مسلمان و چادر و مقنعه دارند و اسلام را در همین چیزها می دانند ولی من ایمان دارم حق الناس خیلی خطر ناک تر از بی حجابی است هر چند من خودم محجبه هستم لطفا مرا راهنمایی کنید ولی خواهش می کنم خیلی روی دین و رفتار پدر و مارد مانور ندهید لطفا نسبت به شرایط جامعه و من و همسرم نظر بدهید
- [سایر] سلام وقت بخیر... بدون مقدمه این سوال و می پرسم حس مثبت پیدا کردن به طرف در جلسه ی اول خواستگاری بعد چندین خواستگاری که برای من اومده و همه رو رد کردم معنای منطقی داره؟ وقتی خانوادهی پسر جواب رد دادن یعنی در واقع مادر اقا مخالف بودن و مخالف پووشش یا به قولی حجاب...یا این توضیح که به نظر میاومد خود پسر مشکلی نداشته باشه...و منهم البته همیشه چادر نمیذارم... و اصلا این میتونه دلیل محکمی برای رد کردن باشه به هر حال پوشش و باید دو طرف با هم کنار بیان نه خانواده...به نظرتون من اشتباه فکر میکنم که میگم خود اقا هم توافق اولیه با من بر سر مسائل داشته ؟ می دونید اقای دکیتر من حتی فکر میکنم که مخالفت مادر اقا ان قدر زیاد بوده که از طرف ما به پسر جواب منفی داده و البته حدسم اینه!...وگرنه نباید خود اقا یک بار دیگه پیگیر میشد؟ چون من برای بار اول وارد مسله احساسی شدم و بار اول به کسی حس مثبت داشتم پذیرش این موضوع برام سخت شده وگرنه بارها پیش اومده که خواستگارهایی داشتم که اونا منو رد کردن... حالا شما چی میگید؟ البته میدونم که دیگه دلخوش بودن به اونا بی معنی هست ولی من تو ذهنیت بدی دست و پا میزنم و زندگی عادیمو مختل کرده...یک سوال دیگه مثلا با توجه به مخالفت مادر که احساس می کنم آدم دو رنگی هست :) غیبت نشه یه وقت ! چون خود پسره هم این موضوع رو بهم گفته :))...با یه واسطه پیگیر شد کار درستی هست؟ احساس میکنم اگه ما پیگیر بشیم وجه ی خوبی نداشته باشه ! می بینید آقای دکتر کلا بدجور همه از دست منو خواستگارام کلافه شدن و از اینکه من بار اول راضی شدم دوست دارن این قضیه اوکی بشه....حتی اگه پیگیری از طرف ما باشه :)...من نمی دونم ولی اگه نیازی بود جزئیات بیشتری رو هم می تونم بگم...باور کنید من اصلا سعی نمیکنم احساسی باشم تمام تلاشم اینه که منطق اصل کار باشه ...ولی خوب گاهی آدم میزاده دیگه حس مثبت و این حرفا کلی به آدم انرژی خوب میده...
- [سایر] با سلام من 1 سال است که با یکی از همکارانم در ارتباط هستم و از همان ابتدای رابطه بنا را در تعهد و هدف مشخص ازدواج گذاشتم، البته ایشان در ابتدادر فکر ازدواج نبود ولی به مرور شاید ترس از دست دادن من به ازدواج بطورجدی تری فکر کرد. ایشان لیسانس حسابداری و 2 سال از من کوچکتر هستند. از نظر اخلاقی و عاطفی و مسیولیت پذیری در سطح خوبی قرار دارد و از نظر مالی مستقل و کاملا دست و دل باز هستند. بسیار اهل تفریح، شادی، سفر هستند. در این یک سال من ایقد حمایت و روحیه دهی و تشویق از ایشان دیدم که گاهی متعجب می شدم. اولین سوال من این است که من روحیه آرامی دارم و البته کمی شوخ طبع هستم و ایشان روحیه پرهیجان و شاد و شوخ طبعی دارند. میخواهم بدانم این موضوع مشکل ساز خواهد شد؟ دومین سوال من این است که ایشان تمام آرزویش زندگی در خارج کشور است و من را نیز راضی کرده که بهمراه او برای تخصیل مقطع بالاتر اقدام نمایم. برنامه ریزی او به این صورت است که در ابتدا او پذیرش تحصیلی را گرفته و به مدت یک یا چند ماه برود و وقتی کارش مشخص شد، برگردد و خانواده اش را در جریان ارتباط ما قرار دهد و ازدواج کرده و مرا با خود ببرد. از آنجاییکه ایشان فرد صادقی است، از نظر اطمینان به برگشتنش مشکلی ندارم، ولی از خودم مطمین نیستم که آیا این ریسک رو می توانم قبول کنم، من ادم محتاطی هستم و این تغییر مسیر زندگی و خارج رفتن خیلی برای من استرس آور است، خیلی میترسم. سوال بعدیم این است که اگر ایشان دوباره بخواهد از مقطع لیسانس را شروع کند و تغییر رشته بدهد، من اصلا دوست ندارم دکترا بخوانم، چون فاصله مدرک تحصیلی خیلی زیاد خواهد شد. در این حین یکی از کارمندان سازمانهای دولتی به من پیشنهاد ازدواج داده اند که عملکرد من را دیده بودند و ما در یک پروژه همکاری داشته ایم. همسن من و مدرک فوق لیسانس هستند. هم اکنون در کار خودش موفق هست. از نظر روحیه بسیار محتاط و یکنواخت هستند و سالها کینه یکی از همکاران خود را در دل نگه داشته اند، شاید روحیه انتقام جویی بالایی دارند و البته گاهی بی حوصله هستند، چون من تعدادی سوال را بصورت ایمیل ازشان پرسیدم، با اول بسرعت جواب دادند و بار دوم که سوالاتم جزیی تر شد، 2 هفته است که جواب ندادند. قصد خارج رفتن ندارند و فقط جهت تفریح اقدام به سفر می کنند و نه تحصیلی جالب اینجاست که این فرد دقیقا بخاطر کارهای خوبی که اون آقایی که 1 سال در ارتباط بودم باهاشون در روحیه و روش زندگی من انجام داد(عمل چشم و تغییر کار و تدریس)، از من خوشش آمده، دلیلش این بود که من ریسک میکنم و اون نه جالب اینجاست که یه آقایی منو هول میده که ریسک کنم،در شرایطم تغییر بدم و آقای دوم نیاز به من داره که من اونو هول بدم و تغییری در زندگی یکنواختش ایجاد کنم