اگر خدای کمال محض حقیقت دارد چرا راحت نمیشه او را اثبات کرد؟ من کتاب نقد سید رضی الهیات فاضل تونی که قدیمیست را خواندم و جواب نگرفتم می ترسم دیگر کتابی بخوانم نکند باز موفق نشوم؟ شناخت خداوند مبتنی بر تصور صحیح از او است. خدای متعال متن وجود و حیات و قدرت ساری و جاری در تمام هستی است. هیچ ذره ای در جهان هستی نیست که در باطن و ظاهر آن خدای متعال با وجود، حیات و قدرت و علم و سایر صفات خویش حضور و ظهور نداشته باشد. تمامی پدیده های جهان، ظهور صفات خداوندی هستند و شما می توانید از پس هر پدیده و صفت کمالی که در هستی مشاهده می کنید، ذات وجود و خدای متعال را مشاهده نمایید، خداوند، یعنی منبع وجود، حیات، علم، قدرت و سایر کمالاتی که در طبیعت و تمام هستی ظهور و نمود دارد. رسیدن به شناخت عمیق و عرفانی خداوند مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسی است که درادامه بدان اشاره خواهیم نمود. قرآن کریم در مورد کسی که نسبت به وجود خداوند شک دارد و یا خیال میکند که شک دارد میفرماید: (أفی الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا در وجود خدا شکی هست؟ همان کسی که خالق آسمانها و زمین است)، (ابراهیم / 10). این آیه بدین معنی است که با دیدن آسمانها و زمین، شک نمودن در خالق آنها شکی معقول نیست. امیرالمؤمنین علی(ع) در این زمینه فرموده است: تعجب میکنم از کسی که خلق خدا را میبیند ولی در وجود خالق آنها شک میکند، (نهجالبلاغه، حکمت 121، ص 422). اولیاء الهی و علماء ربانی نه تنها شناخت او را ممکن میشمارند، که همواره دم از رؤیت و شهود او میزنند. علی(ع) در این زمینه فرموده است: من قبل از اینکه چیزی را مشاهده نمایم و همراه با آن و پس از آن، خدای را میبینم در نگرش عرفانی سخن از اثبات وجود خدا نیست، بلکه از نظر عارف، کل هستی عبارت است از ذات و صفات و افعال الهی و یا به تعبیری مظاهر الهی، ذاتی که از طریق صفات جمالی و جلالی خود در مظاهر و پدیدههای جهان ظهور نموده است و ما مظاهر همان ذات یگانهایم. روی این حساب که تمام جهان هستی پر از ذات و صفات و افعال الهی است و ما هر چه میبینیم، میشنویم، حس میکنیم و یا تعقل و مشاهده مینمائیم همه و همه منحصر به افعال، صفات و ذات الهی است و تصور (غیر از خدا) به هیچ وجه مصداق خارجی ندارد، حضرت سیدالشهداء(ع) در زیارت عرفه میفرماید: (الغیرک من الظهور ما لیس لک؛ آیا برای غیر تو ظهوری هست که آن ظهور، ظهور تو نباشد). روش شناخت خداوند: ما برای شناخت خدای متعال سه راه در پیش روی خود داریم که به صورت مرحله ای طی می شوند. مرحله اول شناخت او با آیات آفاقی و انفسی است. این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه های تکوینی و و همچنین مطالعه آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد. البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است. بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی میشود و این نیز به نوبة خود راهنمای انسان به سوی حق و شریعت الهی خواهد بود. دوم شناخت خداوند از طریق عقل است. نیرویی که بیشتر عمل کردش محاسبه و درک وجودات وصفی و صفات الهی است. این روش طریق خواص از مردم میباشد، کسانی که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می پردازند. سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رؤیت و ابزار دل میباشد که طریق اولیاء است و همگان را به آن راه نیست مگر مسیری که به عنوان سیر و سلوک نظری ترسیم شده طی نمایند, یعنی از طریق طبیعت و شناخت آفاقی و انفسی به عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند. رسیدن از معلول به علت یکی از دلایل فلسفی اثبات خداوند است که فلیسوفان به عنوان اولین دلیل برای اثبات وجود خداوند از آن مدد می جویند. خداوند در قرآن نیز بسیار از طبیعت و آفرینش موجودات یاد کرده و ما را به توجه بدان ترغیب نموده است، آیاتی که یا اشاره به خود طبیعت و آثار آن دارد و یا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره می کند، آیاتی مانند؛ آیه 17 و 18، سوره غاشیه: (أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ؛ آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده). و آیه 5 سوره طارق: (فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است). آیه 185، سوره اعراف: (أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ؛ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریستهاند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان میآورند). آیه 5، سوره ق: (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ؛ مگر به آسمان بالای سرشان ننگریستهاند که چگونه آن را ساخته و زینتش دادهایم و برای آن هیچ گونه شکافتگی نیست). و آیات بسیار دیگر که گویای توجه خاص آیات قرآن به طبیعت و آثار خلقت است. در عین حال فیلسوفان و متکلمان براهین متعددی بر وجود حق تعالی اقامه کرده اند. این براهین به سه دسته (براهین عقلی محض)، (براهین علمی عقلی) و (برهان فطرت) تقسیم می شود: یکی از براهین پرآوازه و استوار فلسفی بر وجود خدا برهان وجوب و امکان است. این برهان از حکیمان مسلمان برآمد و در میان آنان بالید، سپس به فلسفه غرب راه یافت و سومین دلیل از براهین پنجگانه کیهانشناختی شد که (توماس آکویناس)(1) در (خلاصة الکلام) (2) گردآورده است. گفته شده است مبتکر این برهان فیلسوف نامآور و مدقق کمنظیر ابونصر فارابی است. سپس وارد آثار ابن سینا گردید. پس از وی امام محمدغزالی آن را در (مقاصد الفلاسفه) و (تهافت الفلاسفه) آورد و مورد نقادی قرار داد. ابن رشد اندلسی از طریق نگاشتههای غزالی این برهان را دریافت و با ترجمه آثار ابن رشد(3) به زبان لاتین، دلیل فوق در جهان غرب منتشر گردید. عبدالرحمن بدوی بر آن است که آکویناس آن را از فارابی اخذ نموده(4) ولی کاپلستون میگوید که وی از ابن میمون(5) و او از ابن سینا اخذ نموده و بسط داده است.(6) بر اساس آنچه گفته شد احتمالاً روند پیدایش، ورود و گسترش این برهان در فلسفه غرب به صورت زیر میباشد: فارابی ابن سینا غزالی ابن رشد ابن میمون آکویناس فلسفه جدید غرب تقریرهای برهان برهان وجوب و امکان در میان اندیشمندان مسلمان تقریرهای متفاوتی یافته و به برهانهای متعددی تقسیم میشود. این براهین که غالباً از استواری چشمگیری برخوردارند هر یک بر دیگری امتیازاتی دارد. (1) در برخی از این براهین وجود خدا به طور مستقیم اثبات میشود و در بعضی از طریق برهان خلف (2) برخی ابتداء وجود ممکن را پذیرفته و با اثبات نیازمندی آن به واجب به وجود خدا منتهی میشود، بعضی دیگر با پذیرش اصل واقعیت خارجی و تحلیل آن به وجود واجب میرسد.(7) (3) برخی در استدلال بر وجود خدا استحاله تسلسل را مقدمه قرار داده، و بعضی دیگر از چنین مقدمهای بینیاز است. (4) نمونههایی از برهان فوق متکی به وحدت شخصی جهان است و دیگر گونهها بر آن مبتنی نیست.(8) برهانهای وجوب و امکان نه آخرین برهان فلسفه اسلامی بر وجود خدا است و نه برترین آنها؛ در عین حال تقاریر این برهان از شاهکارهای شگفتانگیز و تحسینآمیز این فلسفه است. جهان غرب اگر چه برهان وجوب وامکان را از حکیمان مسلمان دریافت، اما نه تنها با گونههای متنوع آن آشنا نشد، بلکه برهان نقل شده از آکویناس و نقض و ابرامهای غربیها بر آن، حکایت از کژ فهمی و تقریر نادرست آن دارد. در عین حال عمدهترین تقریرهای برهان وجوب و امکان در فلسفه و الهیات غرب عبارتند از تقریر توماس آکویناس و تقریر گوتفرید ویلهلم لایب نیتز.(9) اکنون با توجه به اینکه اندیشمندان غرب ابتداء از طریق برهان سینوی با برهان وجوب و امکان آشنا شدند، به بیان تقریر ابن سینا پرداخته و به ارزیابی آن مینشینیم. برهان سینوی شیخ الرئیس ابوعلی سینا برهان معروف خود را چنین بیان میکند: [1] بدون شک واقعیتی وجود دارد. [2] آن واقعیت یا ذاتاً ممکن است یا واجب. [3] اگر ممکن باشد به واجب بالذات منتهی خواهد شد، و گرنه دور یا تسلسل لازم میآید.(10) ارزیابی 1- مقدمه نخست یعنی قبول واقعیتی در جهان بدیهی و بینیاز از استدلال است، بلکه همچون استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین هر گونه دلیل آوری بر آن مبتنی بر پذیرش آن در مرتبه پیشین است. 2- مقدمه دوم نیز قطعی و غیرقابل تردید است، زیرا تقسیم ثنایی منطقی و به اصطلاح منفصله حقیقیه است که بازگشت به نفی و اثبات میکند. موجود مفروض در مقدمه نخست لا محاله یکی از دو حالت یاد شده را داراست و وجه سومی متصور نیست. نه چیزی جامع هر دو تواند بود و نه خارج از آن دو. بنابراین هر موجودی یا وابسته به غیر نیست یعنی واجب بالذات است و یا وابسته به غیر است و وجود خود را وامدار دیگری (ممکن الوجود) است. در صورتی که موجود مورد نظر از قسم نخست باشد مطلوب ثابت است و نتیجه حاصل. و اگر به گونه دوم باشد، استدلال ادامه مییابد. 3- اگر موجود مفروض ممکن الوجود باشد محتاج علت است، چرا که ممکن در ذات خود به وجود و عدم نسبت مساوی دارد؛ لاجرم وجود آن مستند به علت است. اما علت آن چیست؟ در اینجا چهار فرض بیشتر متصور نیست: (1) خودش علت خود باشد (توقف شیئی بر خود) (2) معلول علتی باشد که آن در وجود خود مستقیم یا غیر مستقیم معلول همین موجود مفروض است؛ (دور) (3) معلول علتی باشد که آن نیز معلول موجود سومی است و همینطور سلسله علل ممکن الوجود تا بینهایت ادامه یابد، بدون آنکه به واجب الوجود بالذات منتهی شود. (تسلسل) (4) علتش مستقیم واجب الوجود بالذات باشد یا به واجب الوجود بالذات منتهی شود. در اینجا باید توجه داشت که: (1) اصل نیازمندی ممکن به علت بدیهی است چنانکه در بحث از قاعده علیت گذشت. (2) استحاله آن بدیهی ثانوی است، چرا که در نهایت موجب تقدم شیئی بر نفس و تناقض میشود. (3) فرض سوم (تسلسل) نیز محال است و براهین قاطع بر استحاله آن وجود دارد. پس: (4) تنها فرض خردپذیر این است که سلسله ممکنات به واجب الوجود بالذات ختم میشود. پارهای از امتیازات این برهان عبارت است از: (1) کم بودن مقدمات (2) عدم ابتنای آن بر اثبات وجود ممکن. چنانکه در مقدمه نخست مشاهده گردید در این برهان وجود ممکن مقدمه استدلال قرار نگرفته، بلکه تنها با اعتراف به وجود واقعیتی عینی آغاز میشود. (11) در پایان لازم به یادآوری است که درک ژرف این گونه مباحث و حل پرسشهای احتمالی و ابهاماتی که برای خواننده پدید می آید نیازمند رابطه مستمر و پرسش های دقیق تر و جزئی تر پیرامون آنهاست و قطعا در یک نامه نمی توان مسأله به این مهمی را فیصله داد و تمام شده تلقی کرد. ...................( Anotates )................. 1) St. Thomas Aquinas )م 4721-5221) 2) Aquinas, T., The Summa Theologica. 3) Averroes )م 6211-8911) 4) بدوی، عبدالرحمن، موسوعة ا لفلسفه، ج 2، ص 102، بیروت، المؤسسة العربی، 1984 م. 5) Maimonid )م 5311-4021) 6) Copleston, A History of Philosophy, Vol. 11. P. 341, New york Doubleday, 1985. 7) این مطلب مبتنی بر آن است که برهان سینوی را برهان وجوب و امکان به حساب آوریم. توضیح مطلب در صفحات آینده خواهد آمد. 8) جهت آگاهی از تقریرهای مختلف برهان نزد اندیشمندان مسلمان نگا: (1) حسین زاده، محمد، فلسفه دین، صص 303-266 قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376. (2) جوادی، محسن، درآمدی برخداشناسی فلسفی، صص 122-91 قم: معارف، چاپ اول، 1375. 9) ezinbeiL .م 6461-6171) 10) تا آنجا که نگارنده بررسی نموده است در همه براهینی که از ابن سینا به عنوان برهان وجوب و امکان نقل شده تنها به قاعده وجوب و امکان استناد شده و در هیچ یک از آنها وجود ممکن مقدم برهان قرار نگرفته است. بوعلی نیز خود این ادله را برهان صدیقین خوانده است. بنابراین به نظر میرسد آنچه به عنوان برهان وجوب و امکان و یا صدیقین از بوعلی نقل شده همه از یک سنخ است و دو دسته دلیل متمایز نمیباشد. نگا: (1) ابن سینا؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 28-18 و 66، قم، نشر البلاغه، الطبعة الاولی للناشر، 1375، ه.ش. همو، النجاة، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، دانشگاه تهران، ص 566، چاپ دوم، 1379. همو، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، ص 22 و 23، تهران،، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران، چاپ اول، 1363. 11) جهت مطالعه بیشتر ر.ک: 1- آیت الله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات وجود خدا، قم، اسراء 2- علامه طباطبائی، شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، قم: صدرا 3- عسگری سلیمانی امیری،نقد اثبات ناپذیری وجود خدا، قم: بوستان کتاب 4- حمیدرضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، تهران، مؤسسه فرهنگی و دانش و اندیشه معاصر 5- محمدرضا کاشفی، خداشناسی، قم: معارف معرفی چند کتاب دیگر برای خدا شناسی: - راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی - راه شناخت خدا، محمدی ری شهری - آفریدگار جهان، آیتالله مکارم شیرازی - خدا را چگونه بشناسیم، آیتالله مکارم شیرازی - اصول عقاید، استاد محسن قرائتی - خدا در قرآن، شهید بهشتی - دوره پنج جلدی مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، استاد شهید مرتضی مطهری(ره) - توحید، شهید دستغیب شیرازی - نشان از بینشانها، مرحوم حسنعلی اصفهانی، ص 166 153 - تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء قم.
اگر خدای کمال محض حقیقت دارد چرا راحت نمیشه او را اثبات کرد؟ من کتاب نقد سید رضی الهیات فاضل تونی که قدیمیست را خواندم و جواب نگرفتم می ترسم دیگر کتابی بخوانم نکند باز موفق نشوم؟
اگر خدای کمال محض حقیقت دارد چرا راحت نمیشه او را اثبات کرد؟ من کتاب نقد سید رضی الهیات فاضل تونی که قدیمیست را خواندم و جواب نگرفتم می ترسم دیگر کتابی بخوانم نکند باز موفق نشوم؟
شناخت خداوند مبتنی بر تصور صحیح از او است. خدای متعال متن وجود و حیات و قدرت ساری و جاری در تمام هستی است. هیچ ذره ای در جهان هستی نیست که در باطن و ظاهر آن خدای متعال با وجود، حیات و قدرت و علم و سایر صفات خویش حضور و ظهور نداشته باشد. تمامی پدیده های جهان، ظهور صفات خداوندی هستند و شما می توانید از پس هر پدیده و صفت کمالی که در هستی مشاهده می کنید، ذات وجود و خدای متعال را مشاهده نمایید، خداوند، یعنی منبع وجود، حیات، علم، قدرت و سایر کمالاتی که در طبیعت و تمام هستی ظهور و نمود دارد. رسیدن به شناخت عمیق و عرفانی خداوند مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسی است که درادامه بدان اشاره خواهیم نمود.
قرآن کریم در مورد کسی که نسبت به وجود خداوند شک دارد و یا خیال میکند که شک دارد میفرماید: (أفی الله شک فاطر السموات و الارض؛ آیا در وجود خدا شکی هست؟ همان کسی که خالق آسمانها و زمین است)، (ابراهیم / 10). این آیه بدین معنی است که با دیدن آسمانها و زمین، شک نمودن در خالق آنها شکی معقول نیست. امیرالمؤمنین علی(ع) در این زمینه فرموده است: تعجب میکنم از کسی که خلق خدا را میبیند ولی در وجود خالق آنها شک میکند، (نهجالبلاغه، حکمت 121، ص 422).
اولیاء الهی و علماء ربانی نه تنها شناخت او را ممکن میشمارند، که همواره دم از رؤیت و شهود او میزنند. علی(ع) در این زمینه فرموده است: من قبل از اینکه چیزی را مشاهده نمایم و همراه با آن و پس از آن، خدای را میبینم در نگرش عرفانی سخن از اثبات وجود خدا نیست، بلکه از نظر عارف، کل هستی عبارت است از ذات و صفات و افعال الهی و یا به تعبیری مظاهر الهی، ذاتی که از طریق صفات جمالی و جلالی خود در مظاهر و پدیدههای جهان ظهور نموده است و ما مظاهر همان ذات یگانهایم.
روی این حساب که تمام جهان هستی پر از ذات و صفات و افعال الهی است و ما هر چه میبینیم، میشنویم، حس میکنیم و یا تعقل و مشاهده مینمائیم همه و همه منحصر به افعال، صفات و ذات الهی است و تصور (غیر از خدا) به هیچ وجه مصداق خارجی ندارد، حضرت سیدالشهداء(ع) در زیارت عرفه میفرماید: (الغیرک من الظهور ما لیس لک؛ آیا برای غیر تو ظهوری هست که آن ظهور، ظهور تو نباشد).
روش شناخت خداوند:
ما برای شناخت خدای متعال سه راه در پیش روی خود داریم که به صورت مرحله ای طی می شوند.
مرحله اول شناخت او با آیات آفاقی و انفسی است. این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه های او در طبیعت و روش تجربی است و لازم است که انسان در ابتدای راه شناخت از طریق شناخت طبیعت و نشانه های تکوینی و و همچنین مطالعه آیات تدوینی قرآن کریم به معرفت خدای متعال دست یابد.
البته شناخت خداوند منان با آیات انفسی مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است.
بنابراین اندیشیدن در آیات آفاقی و انفسی به شناخت خداوند منتهی میشود و این نیز به نوبة خود راهنمای انسان به سوی حق و شریعت الهی خواهد بود.
دوم شناخت خداوند از طریق عقل است. نیرویی که بیشتر عمل کردش محاسبه و درک وجودات وصفی و صفات الهی است. این روش طریق خواص از مردم میباشد، کسانی که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینی او در خلقت، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خدای تعالی می پردازند.
سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رؤیت و ابزار دل میباشد که طریق اولیاء است و همگان را به آن راه نیست مگر مسیری که به عنوان سیر و سلوک نظری ترسیم شده طی نمایند, یعنی از طریق طبیعت و شناخت آفاقی و انفسی به عقل و استدلال عقلی راه یابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالی شوند.
رسیدن از معلول به علت یکی از دلایل فلسفی اثبات خداوند است که فلیسوفان به عنوان اولین دلیل برای اثبات وجود خداوند از آن مدد می جویند.
خداوند در قرآن نیز بسیار از طبیعت و آفرینش موجودات یاد کرده و ما را به توجه بدان ترغیب نموده است، آیاتی که یا اشاره به خود طبیعت و آثار آن دارد و یا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره می کند، آیاتی مانند؛ آیه 17 و 18، سوره غاشیه: (أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَی اْلإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَی السَّماءِ کَیْفَ رُفِعَتْ؛ آیا به شتر نمینگرند که چگونه آفریده شده و به آسمان که چگونه برافراشته شده).
و آیه 5 سوره طارق: (فَلْیَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ؛ پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است).
آیه 185، سوره اعراف: (أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَیْءٍ وَ أَنْ عَسی أَنْ یَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَیِّ حَدیثٍ بَعْدَهُ یُؤْمِنُونَ؛ آیا در ملکوت آسمانها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده است ننگریستهاند و اینکه شاید هنگام مرگشان نزدیک شده باشد پس به کدام سخن بعد از قرآن ایمان میآورند).
آیه 5، سوره ق: (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ؛ مگر به آسمان بالای سرشان ننگریستهاند که چگونه آن را ساخته و زینتش دادهایم و برای آن هیچ گونه شکافتگی نیست).
و آیات بسیار دیگر که گویای توجه خاص آیات قرآن به طبیعت و آثار خلقت است.
در عین حال فیلسوفان و متکلمان براهین متعددی بر وجود حق تعالی اقامه کرده اند. این براهین به سه دسته (براهین عقلی محض)، (براهین علمی عقلی) و (برهان فطرت) تقسیم می شود:
یکی از براهین پرآوازه و استوار فلسفی بر وجود خدا برهان وجوب و امکان است. این برهان از حکیمان مسلمان برآمد و در میان آنان بالید، سپس به فلسفه غرب راه یافت و سومین دلیل از براهین پنجگانه کیهانشناختی شد که (توماس آکویناس)(1) در (خلاصة الکلام) (2) گردآورده است.
گفته شده است مبتکر این برهان فیلسوف نامآور و مدقق کمنظیر ابونصر فارابی است. سپس وارد آثار ابن سینا گردید. پس از وی امام محمدغزالی آن را در (مقاصد الفلاسفه) و (تهافت الفلاسفه) آورد و مورد نقادی قرار داد. ابن رشد اندلسی از طریق نگاشتههای غزالی این برهان را دریافت و با ترجمه آثار ابن رشد(3) به زبان لاتین، دلیل فوق در جهان غرب منتشر گردید. عبدالرحمن بدوی بر آن است که آکویناس آن را از فارابی اخذ نموده(4) ولی کاپلستون میگوید که وی از ابن میمون(5) و او از ابن سینا اخذ نموده و بسط داده است.(6)
بر اساس آنچه گفته شد احتمالاً روند پیدایش، ورود و گسترش این برهان در فلسفه غرب به صورت زیر میباشد:
فارابی ابن سینا غزالی ابن رشد ابن میمون آکویناس فلسفه جدید غرب
تقریرهای برهان
برهان وجوب و امکان در میان اندیشمندان مسلمان تقریرهای متفاوتی یافته و به برهانهای متعددی تقسیم میشود. این براهین که غالباً از استواری چشمگیری برخوردارند هر یک بر دیگری امتیازاتی دارد.
(1) در برخی از این براهین وجود خدا به طور مستقیم اثبات میشود و در بعضی از طریق برهان خلف
(2) برخی ابتداء وجود ممکن را پذیرفته و با اثبات نیازمندی آن به واجب به وجود خدا منتهی میشود، بعضی دیگر با پذیرش اصل واقعیت خارجی و تحلیل آن به وجود واجب میرسد.(7)
(3) برخی در استدلال بر وجود خدا استحاله تسلسل را مقدمه قرار داده، و بعضی دیگر از چنین مقدمهای بینیاز است.
(4) نمونههایی از برهان فوق متکی به وحدت شخصی جهان است و دیگر گونهها بر آن مبتنی نیست.(8)
برهانهای وجوب و امکان نه آخرین برهان فلسفه اسلامی بر وجود خدا است و نه برترین آنها؛ در عین حال تقاریر این برهان از شاهکارهای شگفتانگیز و تحسینآمیز این فلسفه است. جهان غرب اگر چه برهان وجوب وامکان را از حکیمان مسلمان دریافت، اما نه تنها با گونههای متنوع آن آشنا نشد، بلکه برهان نقل شده از آکویناس و نقض و ابرامهای غربیها بر آن، حکایت از کژ فهمی و تقریر نادرست آن دارد. در عین حال عمدهترین تقریرهای برهان وجوب و امکان در فلسفه و الهیات غرب عبارتند از تقریر توماس آکویناس و تقریر گوتفرید ویلهلم لایب نیتز.(9)
اکنون با توجه به اینکه اندیشمندان غرب ابتداء از طریق برهان سینوی با برهان وجوب و امکان آشنا شدند، به بیان تقریر ابن سینا پرداخته و به ارزیابی آن مینشینیم.
برهان سینوی
شیخ الرئیس ابوعلی سینا برهان معروف خود را چنین بیان میکند:
[1] بدون شک واقعیتی وجود دارد.
[2] آن واقعیت یا ذاتاً ممکن است یا واجب.
[3] اگر ممکن باشد به واجب بالذات منتهی خواهد شد، و گرنه دور یا تسلسل لازم میآید.(10)
ارزیابی
1- مقدمه نخست یعنی قبول واقعیتی در جهان بدیهی و بینیاز از استدلال است، بلکه همچون استحاله اجتماع و ارتفاع نقیضین هر گونه دلیل آوری بر آن مبتنی بر پذیرش آن در مرتبه پیشین است.
2- مقدمه دوم نیز قطعی و غیرقابل تردید است، زیرا تقسیم ثنایی منطقی و به اصطلاح منفصله حقیقیه است که بازگشت به نفی و اثبات میکند. موجود مفروض در مقدمه نخست لا محاله یکی از دو حالت یاد شده را داراست و وجه سومی متصور نیست. نه چیزی جامع هر دو تواند بود و نه خارج از آن دو.
بنابراین هر موجودی یا وابسته به غیر نیست یعنی واجب بالذات است و یا وابسته به غیر است و وجود خود را وامدار دیگری (ممکن الوجود) است. در صورتی که موجود مورد نظر از قسم نخست باشد مطلوب ثابت است و نتیجه حاصل. و اگر به گونه دوم باشد، استدلال ادامه مییابد.
3- اگر موجود مفروض ممکن الوجود باشد محتاج علت است، چرا که ممکن در ذات خود به وجود و عدم نسبت مساوی دارد؛ لاجرم وجود آن مستند به علت است. اما علت آن چیست؟ در اینجا چهار فرض بیشتر متصور نیست:
(1) خودش علت خود باشد (توقف شیئی بر خود)
(2) معلول علتی باشد که آن در وجود خود مستقیم یا غیر مستقیم معلول همین موجود مفروض است؛ (دور)
(3) معلول علتی باشد که آن نیز معلول موجود سومی است و همینطور سلسله علل ممکن الوجود تا بینهایت ادامه یابد، بدون آنکه به واجب الوجود بالذات منتهی شود. (تسلسل)
(4) علتش مستقیم واجب الوجود بالذات باشد یا به واجب الوجود بالذات منتهی شود.
در اینجا باید توجه داشت که:
(1) اصل نیازمندی ممکن به علت بدیهی است چنانکه در بحث از قاعده علیت گذشت.
(2) استحاله آن بدیهی ثانوی است، چرا که در نهایت موجب تقدم شیئی بر نفس و تناقض میشود.
(3) فرض سوم (تسلسل) نیز محال است و براهین قاطع بر استحاله آن وجود دارد. پس:
(4) تنها فرض خردپذیر این است که سلسله ممکنات به واجب الوجود بالذات ختم میشود.
پارهای از امتیازات این برهان عبارت است از:
(1) کم بودن مقدمات
(2) عدم ابتنای آن بر اثبات وجود ممکن. چنانکه در مقدمه نخست مشاهده گردید در این برهان وجود ممکن مقدمه استدلال قرار نگرفته، بلکه تنها با اعتراف به وجود واقعیتی عینی آغاز میشود. (11)
در پایان لازم به یادآوری است که درک ژرف این گونه مباحث و حل پرسشهای احتمالی و ابهاماتی که برای خواننده پدید می آید نیازمند رابطه مستمر و پرسش های دقیق تر و جزئی تر پیرامون آنهاست و قطعا در یک نامه نمی توان مسأله به این مهمی را فیصله داد و تمام شده تلقی کرد.
...................( Anotates ).................
1) St. Thomas Aquinas )م 4721-5221)
2) Aquinas, T., The Summa Theologica.
3) Averroes )م 6211-8911)
4) بدوی، عبدالرحمن، موسوعة ا لفلسفه، ج 2، ص 102، بیروت، المؤسسة العربی، 1984 م.
5) Maimonid )م 5311-4021)
6) Copleston, A History of Philosophy, Vol. 11. P. 341, New york Doubleday, 1985.
7) این مطلب مبتنی بر آن است که برهان سینوی را برهان وجوب و امکان به حساب آوریم. توضیح مطلب در صفحات آینده خواهد آمد.
8) جهت آگاهی از تقریرهای مختلف برهان نزد اندیشمندان مسلمان نگا:
(1) حسین زاده، محمد، فلسفه دین، صص 303-266 قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1376.
(2) جوادی، محسن، درآمدی برخداشناسی فلسفی، صص 122-91 قم: معارف، چاپ اول، 1375.
9) ezinbeiL .م 6461-6171)
10) تا آنجا که نگارنده بررسی نموده است در همه براهینی که از ابن سینا به عنوان برهان وجوب و امکان نقل شده تنها به قاعده وجوب و امکان استناد شده و در هیچ یک از آنها وجود ممکن مقدم برهان قرار نگرفته است. بوعلی نیز خود این ادله را برهان صدیقین خوانده است. بنابراین به نظر میرسد آنچه به عنوان برهان وجوب و امکان و یا صدیقین از بوعلی نقل شده همه از یک سنخ است و دو دسته دلیل متمایز نمیباشد.
نگا: (1) ابن سینا؛ الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 28-18 و 66، قم، نشر البلاغه، الطبعة الاولی للناشر، 1375، ه.ش.
همو، النجاة، تصحیح محمدتقی دانشپژوه، دانشگاه تهران، ص 566، چاپ دوم، 1379.
همو، المبدأ و المعاد، به اهتمام عبدالله نورانی، ص 22 و 23، تهران،، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه مک گیل و دانشگاه تهران، چاپ اول، 1363.
11) جهت مطالعه بیشتر ر.ک:
1- آیت الله جوادی آملی، تبیین براهین اثبات وجود خدا، قم، اسراء
2- علامه طباطبائی، شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، قم: صدرا
3- عسگری سلیمانی امیری،نقد اثبات ناپذیری وجود خدا، قم: بوستان کتاب
4- حمیدرضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، تهران، مؤسسه فرهنگی و دانش و اندیشه معاصر
5- محمدرضا کاشفی، خداشناسی، قم: معارف
معرفی چند کتاب دیگر برای خدا شناسی:
- راه خداشناسی، استاد جعفر سبحانی
- راه شناخت خدا، محمدی ری شهری
- آفریدگار جهان، آیتالله مکارم شیرازی
- خدا را چگونه بشناسیم، آیتالله مکارم شیرازی
- اصول عقاید، استاد محسن قرائتی
- خدا در قرآن، شهید بهشتی
- دوره پنج جلدی مقدمه ای بر جهان بینی توحیدی، استاد شهید مرتضی مطهری(ره)
- توحید، شهید دستغیب شیرازی
- نشان از بینشانها، مرحوم حسنعلی اصفهانی، ص 166 153
- تبیین براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء قم.